سایر قسمت ها
آینه تاریخ - پاسخ به شبهات تاریخی

قسمت هفتاد و هفتم برنامه آینه تاریخ با کارشناسی حجت الاسلام و المسلمین دکتر جباری


دیگر قسمت ها

 

بسم الله الرحمن الرحیم

تاریخ:21/11/1401

برنامه: آینه تاریخ

مجری:

بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

بینندگان محترم سلام وقت شما بخیر از شبکه جهانی حضرت ولی عصر (عج) مهمان منازل شما می شویم در جوار بی بی دو عالم حضرت فاطمه معصومه (س) و حرم مطهر ایشان و از شهر مقدس قم در شبی که مناسبت بسیار عظیمی دارد، سالروز پیروزی انقلاب اسلامی است این را هم تبریک می گوییم خدمت شما عزیزان بیننده، ان شاءالله که هرچه سریعتر این انقلاب به انقلاب مهدی (عج) وصل شود و بتوانیم در زیر پرچم آقا امام عصر خدمت کنیم به حضرت آقا، حالا با سربازی با درس با دانش با هر راهی که در آن زمان شایستگی آن را داشته باشیم و بتوانیم آقا را کمک کنیم و  از انصار آقا امام زمان قرار بگیریم ان شاءالله، در خدمت جناب آقای دکتر جباری هستیم و برنامه آینه تاریخ هست و همانطور که مستحضر هستید استاد حوزه و دانشگاه متخصص در مسائل تاریخ، خدمت استاد عرض سلامی بکنیم و ان شاءالله سؤالات مان را مطرح کنیم، سلام علیکم خیلی خوش آمدید، خدمت شما تبریک عرض می کنیم.

استاد جباری:

علیکم السلام و رحمة الله، بسم الله الرحمن الرحیم بنده هم عرض سلام و ادب دارم حضور شما جناب آقای غضبانی و شما بینندگان عزیز این برنامه در هر جایی که شرف حضور دارید و وقت بخیر  عرض می کنم و همینطور تبریک این ایام مبارک را و امشب را که شب 22 بهمن هست سالروز پیروزی انقلاب اسلامی، این آرزوی شیعیان بخصوص و مسلمانان بطور عام تر که یک زمانی محقق بشود که دولت و حکومتی برپا شود بر پایه دین اصول و  احکام دین حکمفرما باشد در پایه های آن حکومت، و در رأس هم فقیهی از فقهای مکتب اهل بیت (ع) قرار بگیرد، نظام اسلامی برپا شود، یک نعمت بسیار بزرگی است خداوند متعال نصیب کرده و روز به روز به حمد الله این نهالی که در آغاز نهالی بود اما درخت تناوری شده و خار چشم دشمنان شده و تمام تلاش شان را دارند می کنند و با خیالی باطل و رفتارهایی بسیار بی محتوا و بی اثر که بتوانند ضربه بزنند به انقلاب به حمد الله خداوند متعال عنایاتش و امداد های غیبی اش پشت سر انقلاب هست و روح همراهی و  پشتی بانی در مردم ما دمیده شده نسبت به این انقلاب و لذا ان شاءالله فردا دشمن خواهد دید که علی رغم تلاش هایی که در چند ماه اخیر کرد برای تضعیف انقلاب به زعم باطل خودش نابودی انقلاب بر اندازی نظام، خواهد دید که نتیجه عکس داده و مردم ما حساس تر فردا حضور پیدا خواهند کرد برای اینکه متوجه شدند که خود حضور شان مورد توجه دشمن هست، دشمن مراقب هست که مردم حضور پیدا نکنند، تحریک می کنند، در این جهت تحریک می کرد و حالا ان شاءالله عکس آن را فردا مردم عمل خواهند کرد و ان شاءالله مشت حکمی و حکم محکم تری بر دهان این دشمنان خواهند زد ان شاءالله

مجری:

ان شاءالله استاد حالا چون ما در رسانه هستیم و این بحث ها چیزی که نزدیک به رسانه است بحث خود همین سینما و فیلم هایی که ساخته می شود بعد از انقلاب یک تحول بزرگی پیدا کرد حتی برخی از همین چهره هایی که به اصطلاح طرفدار دارند سلبریتی به آنها گفته می شود اینها خیلی وقت ها ادعا می کردند، حالا بعد از انقلاب حتی در زمینه فیلم و سینما و رسانه هم یک انقلابی صورت گرفت، حالا در این جریان اخیر که شما هم اشاره فرمودید عده ای یکسری کارهایی کردند ولی الحمد الله از همان قشر ما افرادی داشتیم که در همین ده روز در همین جشنی که بالأخره جشنواره فجر هر سال برگزار می شود 40-41 جشنواره از این گذشته و خیلی از همین هنرمندان هم موضوع خوبی گرفتند برخی از اینها حتی گفتند ما41 جشنواره، حالا شما بیایید تحریم کنید به این سادگی این از بین نمی رود و آن هم عده ای که موضع گرفتند در مقابل آنها واقعاً قابل تقدیر هست

استاد جباری:

خود این جریانی هم که رخ داد در این چند ماه به نحوی یک بستر خوبی شد برای اینکه آنهایی که ناخالصی دارند نفاق دارند اینها شناسایی شوند بواطن خود شان را بروز بدهند، این هم باز از نعمت های خفی خداوند است

مجری:

بله همه این فتنه ها و اینها همه شان قطعاً همینطور است، ان شاءالله آقا امام عصر نجات بدهد ما را و کمک کند ما را از اینکه در فتنه ها گیر نیفتیم خدای نکرده گمراه نشویم.

استاد اگر اجازه بدهید نکته خاصی نیست ما بحث مان را آغاز کنیم چون در سؤالاتی که برای ما رسیده در مورد آقای معاویه خیلی سؤال بوده، حالا با توجه که به اواسط همین ماه مبارک یعنی ماه رجب به درک واصل شدن این آقا است حالا اگر اجازه بدهید یک سؤالی در همین خصوص مطرح کنیم که با وجود این همه جنایت و این همه فسادی که معاویه داشت، خیلی از اینها در گزارش های تاریخی آمده در خود منابع اهل سنت هم هست، یکی همین بازار تجارت شراب که این دیگر قطعاً مخالف قرآن کریم و سنت پیامبر و سیره ائمه بزرگوار و همچنین مسلمان ها است؛ چرا برخی از مکتب مخالفین اهل بیت اینقدر طرفداری می کنند از  معاویه و تعصب شدید دارند در مورد او؟

استاد جباری:

بله متأسفانه فجایعی که توسط معاویه رخ داد در تاریخ اسلام و مخالفت های صریح  او با احکام خیلی صریح قرآن کریم و  سنت رسول خدا (ص) فراوان بود و مثنوی 70 من کاغذ خرج شد، اینکه عرض می کنم شعار نیست، سخن کلیشه ای نیست بلکه واقعاً این چنین است ما برنامه های متعددی را می توانیم اختصاص بدهیم فقط به معاویه و کارهای معاویه و نقد معاویه و اثبات اینکه معاویه حتی دیگر از دایره اسلام و ایمان خارج بود، کفر می گفت معاویه، تلاش داشت برای اینکه نام رسول خدا (ص) را از بین ببرد آن نقل معروف مطرف بن مغیرة از پدرش مغیرة بن شعبه که در متون کهن در الموفقیات زبیر بن بکار از قرن سوم آمده در مروج الذهب مسعودی آمده بعد در شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید آمده که معاویه وقتی با مغیره صحبت می کرد گفت که من زمانی راحت می شوم که این نام را، نام أخا هاشم منظورش محمد (ص) بود، نگفت رسول الله، گفت أخا هاشم این فرد هاشمی، این را تا دفن نکنم من آرام نمی توانم بنشینم، یک چنین کسی بود و لذا توقع نباید از او فرمود که بر اساس احکام اسلام عمل کرده باشد، این سؤالی که فرمودید چرا، برای ما هم چرا واقعاً مطرح است که چرا با این وجود تاریخ خیلی صریح و روشن معاویه را معرفی کرده، اما چرا برخی از حضرات اهل سنت همچنان تعصب می ورزند، واقعاً تعصب و واقعاً اسمش را باید حمیت جاهلی گذاشت، خب این بزرگواران باید توجه کنند، حمیت جاهلی حصری است که قرآن کریم برای کافران ذکر کرده

«إِذْ جَعَلَ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي قُلُوبِهِمُ الْحَمِيَّةَ حَمِيَّةَ الْجَاهِلِيَّةِ»

فتح/26

وصف کفار است یک کافر هست که دفاع او از کسی از فکری از مذهبی از گروهی نحله ای بر اساس ملاک ها و میزان های جاهلی است و غیر عقلانی و مؤمن نباید این چنین باشد بر اساس حق باید گرایش داشته باشد به کسی و واقعاً معاویه را می توان کسی دانست که انسان کوچکترین زره ای بتواند به او محبتی داشته باشد گرایشی داشته باشد اسم خودش را هم مسلمان و مؤمن بگذارد، خیلی اسباب شگفتی است و این نیست جز همان تعصب و گرایش های جاهلی پیش فرض های ذهنی غلطی که در ذهن اینها نقش بسته است، روایات مجعولی که متأسفانه در شأن معاویه جعل شد اما خب عملکرد معاویه اینکه در مقابل مثل امیر المؤإمنین (ع) بایستد و جنگ راه بیندازد و مقابله بکند با وجود اینکه مردم با امیرالمؤمنین بیعت کرده بودند خب این یکی از روشن ترین جنایات معاویه است که جنگ صفین را به راه انداخت و این واقعاً جای شگفتی دارد و کافی است کمی انصاف به خرج داده شود و ماهیت معاویه خیلی روشن هست اما اینکه فرمودید که بحث شرابخواری درباره معاویه نه فقط شراب خواری بلکه تجارت خمر، یعنی هم بازارش در شام بازاری بود که در آن شراب فروخته می شد، کاروان های حمل شراب به سمت دمشق در حرکت بود و همین این که خودش رسماً شرابخواری می کرد، من دو سه تا روایت را در این باره می خوانم و ارجاع هم می دهم برای اینکه عزیزان بیشتر بخواهند ملاحظه کنند کتاب شریف الغدیر مرحوم علامه امینی جلد10 کتاب الغدیر همین بحث شرابخوای معاویه را در صفحه 179 با منابع اهل سنت اصلاً وارد منابع شیعه هم نشدند، علامه امینی این  هست دیگر کتاب را بر اساس منابع اهل سنت تدوین کرده، مثلاً احمد بن الحنبل امام الحنابله در مسندش طبق آدرسی که مرحوم علامه امینی می دهد جلد5 صفحه 247 از عبدالله ابن بریده نقل می کند که آن می گوید

«دَخَلْتُ اَنَا وَ ابی علی مُعاویَة»

من و برادرم وارد بر معاویه شدیم

مسند احمد بن حنبل، ج5 ص247

«فَاَجلَسَنا عَلی الفَرْش»

به هر حال روی فرش یا مسندی یا جایگاهی ما را نشاند

«ثُم اُتِینا بِالطَعامِ فأکنا»

 غذا آوردند و خوردیم

«ثُمَّ اُتِئنا بالشّرابِ»

شراب آوردند

«فَشَرِبَ مُعاویةُ»

معاویه نوشید

«ثَمّ ناوَلَ اَبی»

تعارف کرد به پدرم

«ثُمَّ قالَ»

پدرم گفت

«ما شَرِّبْتُهُ مُنْذُ حُرُّمَة رَسُولِ اللهِ(ص)»

پدرم إبا کرد از خوردن گفت که من از زمانی که پیامبر این را حرام کرده شراب را من ننوشیدم

حالا همینجا خوب است عرض بکنم که اتفاقاً خب بحث تحریم خمر خیلی صریح در قرآن کریم آمد در سه چهار مرحله آیات مربوط به تحریم خمر آمد آخرین آن خیلی صریح و روشن است

«إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَيْسِرُ وَالْأَنْصَابُ وَالْأَزْلَامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ»

مائده/90

با این سه تا تعبیر واقعاً کسی می تواند اسم خودش را مسلمان بگذارد و  اصلاً نزدیک خمر بشود چه برسد به اینکه لب به سمت او دراز بکند، خمر شراب و قمار بازی و «وَالْأَنْصَابُ وَالْأَزْلَامُ» این بت پرستی و امثال اینها «رجس» پلیدی است «من عمل الشیطان» کار شیطانی است «فاجتنبوه» از آن اجتناب کنید، دیگر آیه صریح تر از این در این قسمت می خواهیم، و  متأسفانه معاویه خیلی آشکار مقابل اینها مهمان آمده صحابی پیامبر اما شراب می خورد و بعد هم تعارف می کند، این گفت از زمانی که پیامبر آن را حرام اعلام کرده من ننوشیده ام و ابا کرد، حالا ادامه دارد معاویه وضعیت خودش قبل از اسلام را ذکر می کند، این یک روایت، اینکه معاویه در بازار شام اجازه می داد که شراب فروخته شود و تجارت شود و از صحابه بعضاً اعتراض می کردند، معاویه با آنها مقابله می کرد یک روایتی است که ابن عساکر در تاریخ مدینة الدمشق، جلد7، صفحه 211، طبق نقل مرحوم علامه امینی از طریق عمیر بن رفاعه نقل کرده که

«مرّ علی عبادة بن صامت»

تاریخ مدینه الدمشق، ابن عساکر، ج7، ص 211

عبادة بن صامت یکی از انصار بوده از اصحاب پیامبر (ص) بوده، از نقباء انصار بوده از بزرگان بوده و کسی که در بیعت دوم عقبه هم حضور داشت در آن جمع انصار می گوید آنجا بود عبادة بن صامت،

«و هو في الشام قطارة تحمل الخمر»

یک قطار شتری بار شراب داشتند

«فقال:ما هذه؟»

عبادة پرسید که این چیست؟

«أ زيت؟»

روغن است؟

«قيل: لا،بل:خمر تُباع لفلان»

این شراب است برای فلانی فروخته می شود

حالا فلان آیا معاویه است، این معلوم نیست در اینجا، برای فلانی فروخته می شود، شاید هم برای یکی از تاجران از اهل ذمة بوده، از ادامه روایت این بر می آید

«فأخذ شفرة من السوق»

یک چاقوی بزرگی برداشت از همان بازار

«فقام إليها فلم يذر فيها راوية إلّا بقرها»

هیچ مشکی از این مشک ها را نگذاشت مگر اینکه همه را پاره کرد و شراب ها ریخت

این آقای عباده یک چنین انقلابی کرد آنجا

«و أبو هريرة إذ ذاك بالشام»

ابوهریرة هم در آن زمان در شام بود

این آقای ابوهریره ای که روایت از او نقل می کنند چنین شخصیتی بوده که معاویه برای ترویج منکر متوسل به آقای ابوهریره می شود، جایگاه آقای ابوهریره را از همین روایت باید تشخیص داد

«فأرسل فلان إلى أبي هريرة يقول له»

یک کسی را فرستاد نزد ابوهریرة و به او گفت که

«أما تمسك عنّا أخاك عبادة؟»

جلوی این عباده را نمی گیری؟

«أمّا بالغدوات فيغدو إلى السوق فيفسد على أهل الذمّة متاجرهم»

صبح ها که می رود بازار اهل ذمّة را کار و کاسبی شان را بهم می ریزد

«و أمّا بالعشيّ»

شبها هم می آید

«فيقعد في المسجد»

در مسجد می نشیند

«ليس له عمل إلّا شتم أعراضنا أو عيبنا»

عیوب ما را می گوی نقد ما می کند

شبها در مسجد کارش این است روزها هم می رود در بازار آنچنان می کند، در واقع با این تعبیر معاویه دارد می گوید که بازار ما در روز آن چنان است که مورد نقد صحابه پیامبر قرار می گیرد، شب هم خود ما و شخصیت ما همچنان هستیم که صحابه پیامبر صلاحیت این را داریم که نقد مان بکنند این چنین اعمالی از ما صادر شده، این معنای این سخن است

«فأمسك عنّا أخاك»

جلوی این را بگیر

«فأقبل أبو هريرة يمشي حتى دخل على عبادة»

ابوهریرة هم رفت سراغ عباده  که نصیحتش کند

«فقال له:يا عبادة مالك و لمعاویة»

عباده چه کار به کار معاویه داری؟

«ذره و ما حمل»

رهایش کن بگذار کارش را بکند

آن وقت در یک خطبه ای از خطبه های جدال الحرام و مسجد النبی این خطیب کذایی وهابی «وقال ابوهریرة رضی الله عنه» روایات این آقا را سرهم می کنند برای مردم، این چنین کسی است مقابل نهی از منکر عبادة بن صامت می آید می گوید رهایش کن

«فإنّ اللَّه يقول»

جالب است استناد ابوهریرة به این آیه گفت رهایش کن

«فإنّ اللَّه يقول ( تِلْكَ أُمَّةٌ قَدْ خَلَتْ لَهٰا مٰا كَسَبَتْ وَ لَكُمْ مٰا كَسَبْتُمْ)»

آن نامه عملش برای خودش نامه عمل تو هم برای تو

به این آیه استناد می کند «قَدْ خَلَتْ لَهٰا مٰا كَسَبَتْ وَ لَكُمْ مٰا كَسَبْتُمْ» عباده جواب خوبی داد

«قال:يا أبا هريرة لم تكن معنا إذ بايعنا رسول اللَّه صلى الله عليه و آله و سلم»

تو نبودی آن زمان که ما با پیامبر بیعت کردیم

چون ابوهریره آن سالهای آخر آمد و ملحق شد بعد شد یک فتوا دهنده رسمی در جریان حاکمیت، تو نبودی آن زمانی که ما با پیامبر بیعت کردیم

«بايعناه على السمع و الطاعة»

برای اینکه بشنویم از پیامبر و اطاعت پیامبر را بکنیم

«في النشاط و الكسل،و على النفقة في العسر و اليسر»

در خوشی شادی، سختی، ما همراه پیامبر باشیم و انفاق بکنیم در یسر و عسر آنجایی که دست مان باز هست و باز نیست

«و على الأمر بالمعروف و النهي عن المنكر»

ما با پیامبر بیعت کردیم که امر به معروف و نهی از منکر داشته باشیم

«و على أن نقول في اللَّه»

در راه خدا سخن بگوییم نهی بکنیم،

«لا تأخذنا في اللَّه لومة لائم»

ملامت ملامتگران اثری در ما نداشته باشد

«و على أن ننصره إذا قدم علينا يثرب»

برای اینکه پیامبر را یاری کنیم آنگاه که تشریف بیاورد یثرب و هجرت بکند

«فنمنعه ممّا نمنع منه أنفسنا،و أزواجنا،و أهلنا،و لنا الجنّة»

از اینکه از پیامبر دفاع بکنیم مثل دفاع و حمایتی که از خانواده مان می کنیم که در قبال چنین کاری بهشت نصیب ما شود

با پیامبر این چنین بیعت کردیم

«فهذه بيعة رسول اللَّه صلى الله عليه و آله و سلم التي بايعناه عليها»

ما بر این اساس با پیامبر بیعت کردیم

«فمن نكث فإنّما ينكث على نفسه»

هر کس نقض این بیعت بکند بر ضد خودش کار کرده

«و من أوفى بما بايع عليه رسول اللَّه صلى الله عليه و آله و سلم و فى اللَّه له بما بايع عليه نبيّه»

خداوند هم وفا می کند به آنچه که بیعت کرده به آن عطا می کند

وقتی این را گفت

«فلم يكلّمه أبو هريرة بشيء»

ابوهریره ساکت شد و چیزی به او نگفت

این هم باز یک روایت با این سندی که عرض کردم، دلالت بر این دارد که خبر هایی بوده بازار شام بازار تجارت خمر بوده، یک روایت دیگر هم راجع به همین بحث شرب خمر و ترویج شرب خمر توسط معاویه، این را باز همان ابن عساکر در تاریخ دمشق این را نقل می کند و ابن حجر هم در الإصابه می آورد، جلد2، صفحه 401 باز طبق همین آدرس علامه امینی و همینطور در تهذیب و التهذیب جلد6 صفحه 192، الإستیعاب ابن عبدالبر، جلد2، صفحه 401، در اسد الغابه ابن اثیر جلد3، صفحه 299، همه آورده اند این را که عبدالرحمن بن سهل انصاری، از صحابه مطرح پیامبر بوده در زمان عثمان می آید در جهاد و فتوحات و امثال اینها، می گوید در آن زمان هم

«و معاویة امیر علی الشام»

 در زمان عثمان معاویه امیر بر شام بود

الإستیعاب ابن عبدالبر، ج2، ص 401

چنانکه در زمان عمر متأسفانه آقای عمر او را در آنجا مستقر کرد بعد از مرگ برادرش یزید بن ابی سفیان معاویه از زمان عمر پر و بال داده شد، عثمان هم که همینطور

«فمرت به روایا خمر»

آن قطار شتر خمری که در روایت قبلی دیدیم اینجا هم باز همینطور، خیلی عجیب است که انگار این جریان اینقدر استمرار داشته که این اصحاب همینطور می دیدند این وضعیت را و این آقا می گوید

«فقام إليها برمحه»

آنجا دارد که چاقویی برداشت عبادة بن صامت رفت سراغ این مشک ها اینجا می گوید با نیزه اش این آقای عبدالرحمن بن سهل انصاری، رفت و با نیزه

«فبقر كلّ راوية منها»

همه را  سوراخ کرد و این شراب ها ریخت

«فناوشه الغلمان»

این غلام هایی که داشتند حمل می کردند این را شروع کردند اعتراض کردند که این چه کاری است که کردی

«حتى بلغ شأنه معاوية»

خبر به معاویه رسید

«فقال:دعوه فإنّه شيخ قد ذهب عقله»

رهایش کنید عقل ندارد یک پیر مردی است که خرفت شده عقل ندارد

اینجا واکنش آقای معاویه است، خبر به این رسید گفت

«فقال:كلّا و اللَّه 1ما ذهب عقلي»

من عقلم را از دست ندادم

«و لكن رسول اللَّه صلى الله عليه و آله و سلم»

پیامبر بود که ما را

«نهانا»

نهی مان کرد

«أن ندخل بطوننا و أسقيتنا خمراً»

اینکه در شکم ها و در ظرف ها و مشک های مان خمر داخل بکنیم شراب داخل کنیم

«و أحلف باللَّه لئن بقيت»

قسم به خدا اگر بمانم

«حتى أرى في معاوية ما سمعت من رسول اللَّه صلى الله عليه و آله و سلم»

تا ببینم در معاویه آنچه که از پیامبر شنیده ام

«لأبقرنّ بطنه،أو لأموتنّ دونه»

گفت اگر من ببینم آنچه که پیامبر درباره معاویه گفته، آن صحنه را ببینم یا شکم معاویه را خواهم درید یا خودم در این راه کشته خواهم شد، منظورش آن روایت معروف پیامبر بود که «إذا رَأَيتُم مُعاوِيَةَ عَلى مِنبَري فَابقروا بطنه» اگر معاویه را بر روی منبر من دیدید شکم او را بدرید در واقع اشاره به این جهت می کرد که پیامبر می فرمود که معاویه داشت به گونه ای خبر می داد زمان خواهد رسید که مثل معاویه ای بر منبر سوار خواهد شد

مجری:

یعنی به این بهانه حتی آن روایت را هم نقل کرده،

استاد جباری:

آن را هم نقل کرده، و جداً این روایات خیلی عجیب است خود حضرات نقل  کردند، این بحث فابقروا بطنه را

مجری:

این گزارش های تاریخی که می فرمایید همه منابع آنها است

استاد جباری:

بله آنها نقل کردند با این وجود تعصب دارند هم نسبت به معاویه و هم روایات مجعولی که در صحیح مسلم در این کتاب عمارة آمده که مضمونش این است که به پیامبر به دروغ نسبت دادند که اگر حاکم جائری دیدید که به شما ظلم کرد «فأسمع و اطع» سخن حاکم را بشنو و اطاعت کن در حالی که مضمون این روایات چیست؟ اینکه شما مثل معاویه حاکم ظالم دیدید بروید به سمت جهاد با او، مقابله با او شکم او را بدرید، یعنی عملیات مسلحانه انجام بدهید، اینها روایاتی است که کاملاً نشان می دهد سیره پیامبر بر این اساس است، سیره ظلم ستیز است، بر اساس منطق قرآن سنت نبوی اما خب متأسفانه برداشت همان روایات و تزریق کردند در منابع حدیثی شان؛ این هم باز روایت دیگری که در مجموع نشان می دهد موضع معاویه نسبت به مسئله خمر بوده این امر منهی صریح قرآن کریم، متأسفانه بعد از آن هم که خب فرزندش یزد هم که خیلی بدتر؛ و البته حالا فعلاً بحث ما در معاویه است اما حالا درباره بخصوص خلیفه دوم هم حرف هایی هست زیاد در این باره که او هم متأسفانه مدمن نبیذ بود که این خمر است حالا اگر توفیف باشد

مجری:

خیلی وقت پیش من یادم می آید چندبار هم می خواستیم مطرح کنیم وقت نمی شد در مورد همین ان شاءالله سر فرصت

استاد جباری:

حالا ان شاءالله توفیقی باشد جلسه دیگری مفصل تر عرض می کنم ان شاءالله

مجری:

خیلی متشکریم جناب آقای دکتر جباری عزیز، حالا تازه لا به لای صحبت های شما این علاقه شدید خلیفه دوم به معاویه هم یکبار حضرت عالی فکر کنم در موردش یکسری مباحث صحبت کردید خیلی عجیب بود که چقدر اینها به هم علاقه داشتند

استاد جباری:

بله با وجود نقدهایی که صحابه می کردند و مردم می کردند و رفتارهای روشن معاویه بود اما متأسفانه توجیه می کرد آقای عمر رفتارهای معاویه را و عزل نکرد او را، با وجود اینکه کارگزاران او را خیلی سریع عزل می کرد اما در مورد معاویه به گونه ای دیگر بود، اینکه چه قصه ای بوده این جای بحث بیشتر دارد.

مجری:

خیلی متشکریم خیلی زیبا بود مباحث تان. ما در پیامک ها که بعضی وقت ها می بینیم از بیننده ها می آید خیلی تشکر می کنند از برنامه شما و حضرتعالی، یکی از مباحثی که دوستی مطرح کرده می گفت آقای مرحوم کافی در یکی از سخنرانی هایش در مورد نماز چهار شنبه ای که معاویه خوانده به اسم نماز جمعه، یعنی در یک چهار شنبه ای نماز جمعه ای برپا کرده، این دوست داشته که در مورد گزارش تاریخی این قضایا برای ما یک مبحثی بفرمایید اگر صلاح می دانید، ببینیم در روایات و در قضیه به صورت مستند چه چیزی بحث شده در مورد این قضیه.

استاد جباری:

بله این جریان اتفاقاً جریانی است که در متون تاریخی و در مروج الذهب مسعودی نقل شده از منابع قرن 4، به هر حال یکی از منابع کهن تاریخی هست و قابل اعتنا است و به لحاظ شرایط و فضای موجود در شام هم هیچ استبعادی ندارد، یعنی هم نسبت به شخصیت معاویه و هم نسبت به تربیت مردم شام چون مردم شام عزیزان مستحضر هستید خب یک جایی ممکن است که در صدر اسلام با اسلام آشنا شوند از طریق اهل بیت، مثلاً فرض کنید که مردم قبیله همدان یمن از مناطق دورتر از مدینه یا فرض کنید مردم مناطق ایران مثل قم که اولین بار شیعیان وارد شدند در اینجا، امثال اینها یعنی کسانی با اسلام آشنا شوند توسط اهل بیت طبیعتاً تربیت آنها هم بر آن اساس خواهد بود اما مردم شام از آغاز فتوحات با بنی امیه سر و کار داشتند، یعنی فتوحات شام توسط دست نشاندگان جریان خلافت بود امثال ابوعبیده جراح، خالد بن ولید بود و یزید بن ابی سفیان برادر معاویه بود در زمان ابوبکر فرمانده بود در آنجا و بعدش هم در زمان عمر چون دو قول هست راجع به مرگ او، ظاهراً قول صحیح تر زمان عمر هست که در آنجا از دنیا رفت عمر به جای او معاویه را نشان در آنجا  و لذا امیر بر شام بود معاویه از زمان عمر، و در بخش قبلی هم شما اشاره فرمودید که با وجود تمامی انتقاداتی که احیاناً می شد از طریق صحابه که می رفتند وضع معاویه را آنجا می دیدند، یک پادشاهی را در شام رواج داده بود و بنا کرده بود و می گفتند که این بر خلاف سنت پیامبر دارد عمل می کند، اینکه نمی خورد وضعیتش به یک حاکم اسلامی، عمر هم یک وقت به معاویه این را مطرح کرد گفت که جالب است عذر آورد، ما با این رومی ها سر و کار داریم اینها باید بیایند جلال و جبروت ما را ببینند این ظواهر و کاخ های ما را ببینند چشم های شان پر شود از این وضع ظاهری، خب آیا سیره پیامبر این بوده، اگر این بود که پیامبر طبعاً باید در مدینه برای خودش کاخ بنا می کرد یا چنین توصیه ای می کرد حداقل، عمر هم کوتاه آمد و گفت که تو می دانی و خودت و امر را واگذار به خود معاویه کرد این آقای خلیفه مسلمین و این بود یعنی مردم شام با معاویه تربیت شدند با اسلام آشنا شدند، برای پیامبر قرابت و اقربایی نزدیکتر از بنی امیه نمی شناختند، در جریان اسارت اهل بیت اباعبدالله (ع) ورود شان به دمشق آن جریان پیر مرد شامی معروف است، آمد خدمت امام سجاد و حضرت آیات مربوط به

«قل لا أسألُکُم علیهِ أجراً إِلاّ المَوَدَّةَ فیِ القُربی»

شوری /23

 این چند آیه را خواند آن فرد شامی تعجب کرد، گفت منظور از این اقربا مگر شما هستید؟ امام سجاد فرمود بله ما نوادگان پیامبر هستیم او تعجب کرد و مستبصر شد، یعنی فضا هم به گونه ای بود که هیچ استبعادی ندارد این گونه نقل ها مردم شام بر این اساس تربیت شده بودند، لذا اگر به آنها گفته شود که نعوذ بالله علی بن ابی طالب «لص من لصوص المدینه» اینها باور می کردند دزدی بود از دزدان مدینه، تبلیغات بوده، اینکه بر منابر علی را سب بکنند خیلی عادی بوده چون آنجا بر این اساس اینها تربیت شده بودند، مسعودی در مروج الذهب باز طبق آدرسی که علامه امینی داده در همین جلد10 الغدیر صفحه 196، جلد2، صفحه 72، ایشان نقل می کند که

«ان رجلا من اهل الكوفة دخل على بعير له الى دمشق فى حال منصر فهم عن صفين»

مروج الذهب، مسعودی، ج2، ص72

جنگ صفین که تمام شد و قرآن بر نیزه کردند و بنا شد حکمیت انجام شود دیگر هر کس به منطقه خودش برگشت، داشتند از صفین بر می گشتند، این فردی که از اهل کوفه بود از سپاه امیرالمؤمنین بود

«فتعلق به رجل من دمشق»

حالا در دمشق بود گذرش به اینجا افتاده بود یک جایی از شام بود نزدیک دمشق به هر حال یکی از این مردم شام آمد و گفت که این شتر برای من است، شتری که الآن تو سوارش شدی

«فقال هذه ناقتى اخذت منى بصفين»

 این شتر ماده من بوده در صفین تو از من گرفتی

«فار تفع امر هما الى معاوية»

کار شان کشید به معاویه که بیاید داوری کند بین اینها

«و اقام الدمشقى خمسين رجلا بينة يشهدون انها ناقة»

50 تا شاهد این فرد دمشقی آورد که شهادت دادند این ناقه این هست

«فقضى معاوية على الكوفى»

معاویه هم حکم داد که این شتر برای فرد دمشقی هست و  کوفی حقی در این شتر ندارد

«و امره بتسليم البعير اليه»

و گفت که باید شتر را بدهی

«فقال الكوفى اصلحك الله انه جمل»

خدا اصلاحت کند اینکه شتر نر جمل است شتر ماده نیست

«و ليس بنافة فقال معاوية»

معاویه گفت

«هذا حكم قدمضى»

دیگر حکم دادیم و تمام شده و رفته

و بعد که اینها متفرق شدند

«و دس الكوفى بعد تفرقهم»

آن شامی ها که رفتند معاویه صدایش کرد این فرد کوفی را

«فاحضره وسئله عن ثمن بعيره»

صدا کرد و گفت که پول شترت چقدر می شود

«و دفع اليه ضعفه»

دو برابر به او داد

«و بره و احسن اليه»

یک مقدار خوش رفتاری با او کرد

چرا؟ دنباله اش معلوم می شود، چرا پولش را داد چرا خوش رفتاری کرد؟ به او گفت که

«و قال له ابلغ عليا»

برو پیش علی به او بگو که

«انى اقابله بمائة الف»

من با صد هزار نیرو می آیم به مقابله علی

«مافيهم من يفرق بين الناقة و الجمل»

که اینها فرق بین شتر ماده و شتر نر را تشخیص نمی دهند

من با چنین کسانی می آیم به جنگ

مجری:

که اینها یعنی هرچه ما بگوییم عمل می کنند کاری ندارند شتر ماده باشد یا نر باشد

استاد جباری:

بله، این چنین تابع شدند و شواهد بر این قصه زیاد است که لذا امیرالمؤمنین به مردم کوفه وقتی که گله می کند شکوه می کند می فرماید که دوست داشتم ده تا از شما را بدهم یکی از آن مردم شامی که تابع هستند را بگیرم، منظور حضرت تبعیت بوده، نه اینکه تبعیت بر باطل منظور باشد، یعنی شما در حق تبعیت نمی کنید آنها در باطن آنچنان مطیع معاویه هستند، بعد به دنباله آن مسعودی این را نقل می کند

«و لقد بلغ من امرهم فی طاعتهم له»

کار مردم شام در اطاعت محض از معاویه به جایی رسید که

«عنه صلی بهم عند مسیرهم إلی صفین»

داشتند می رفتند به سمت صفین

«الجمعة فی یوم الأربعاء»

نماز جمعه را روز چهار شنبه خواند برای شان

«وأعاروه رؤسهم عند القتال»

با این وجود اینها به گونه ای مطیع معاویه بودند که سرهای شان را تقدیم می کردند هنگام جنگ به معاویه

این چنین معاویه و بنی امیه را شناخته بودند به عنوان خاندان پیامبر و امثال اینها و بر حق می دانستند معاویه را که حاضر بودند سر بدهند در راه معاویه، این نقل آقای مسعودی است می گوید روز چهار شنبه شاید چون روز جمعه جنگ می خواست بشود یا توی راه بودند چهار شنبه خواندند، این از آن بدعت های عجیب و غریب معاویه در امر نماز هست که چند تا بدعت دیگر هم درباره نماز دارد که نقل شده، و از جمله بدعت هایش این است که روز چهار شنبه نماز جمعه می خواند برای شان می گوید:

«وأعاروه رؤسهم عند القتال وحملوه بها ورکنوا إلی قول عمرو بن العاص»

کار شان به جایی رسید که در جنگ صفین، پیامبر اکرم از زمان هجرت شان به مدینه از همان روزهای آغازین بعد از هجرت که مسجد النبی (ص) را آنها بنا می کردند و عمار یاسر مشغول سنگ بردن برای دیوارهای مسجد بود دو تا دو تا سنگ روی کول عمار می گذاشتند این جوان مخلص، یا مسلمان مخلص، حمل سنگ می کرد دو تا دو تا، یک وقت پیامبر او را دید اینطور حمل می کند به او فرمود که این به شوخی گویا به پیامبر گفت یا رسول الله قصد جان من را کردند اینها که این سنگ ها را بر دوش من می گذارند، پیامبر آنجا این جمله را فرمود، گفت که اینها کشنده تو نیستند «انما تقتلک الفئة الباغیة» تو را یک گروه ستمکار خواهد کشت ،خب کلام پیامبر که شوخی نبود، مجاز نبود در واقع آینده عمار بود، بعد مردم شنیدند می گفتند در اذهان بود که پیامبر درباره عمار فرموده «انما تقتلک الفئة الباغیة»، رسید جنگ صفین خب عمار آمده در رکاب امیرالمؤمنین در جبهه امیرالمؤمنین حاضر شده و وارد جنگ شد و بعد هم عمار به شهادت رسید، زمزمه پیچید در میان سپاه طرفین که پیامبر فرموده «انما تقتلک الفئة الباغیة» و عمار در جبهه علی بوده توسط سپاه معاویه کشته شده پس فئة باغیه گروه ستمکار سپاه معاویه است

مجری:

خیلی راحت می شود پیچان عمرو عاص می آید

استاد جباری:

بله بعد عمرو عاص می آید با معاویه باهم که این هر دو سیاس و حلیه گر شایع کردند که کشنده عمار علی است که عمار را آورده به میدان که امیرالمؤمنین هم شنید فرمود که پس شما در پاسخ بگویید اگر این چنین باشد بر اساس این منطق پس کشنده حمزه (ع) هم پیامبر باید بوده باشد که حمزه را در جنگ احد حاضر کرد، مسعودی در واقع اینجا به آن اشاره می کند می گوید کار اینها به جایی رسید که

«ورکنوا إلی قول عمرو بن العاص»

اعتماد کردند به سخن ابن عمرو عاص که

«إن علیا هو الذی قتل عمار بن یاسر»

مجری:

اینقدر یعنی اینها ذوب هستند در معاویه و عمرو عاص که هرچه آنها گفتند

استاد جباری:

اینقدر احمق که عقل را تعطیل کردند و تنها نگاه می کنند به اینکه معاویه چه می گوید

«حین أخرجه لنصرته ، ثم ارتقی بهم الأمر فی طاعته»

ادامه می دهد می گوید کار اینها در اطاعت از معاویه به جایی که

«إلی أن جعلوا لعن علی سنة»

لعن علی (ع) را سنتی قرار دادند که

«ینشأ علیها الصغیر ویهلک علیها الکبیر»

بچه ها بر اساس این سنت شوم لعن امیرالمؤمنین بزرگ می شدند و پیران شان از دنیا می رفتند با این سنت شوم

در واقع این بدعت خبیثانه ای که معاویه قرار داد، آن وقت اینها در متون ما نیست مروج الذهب و  آثار قبلی که اشاره کردم همه از متون اهل سنت است و واقعاً چه جوابی خواهند داشت این حضرات علمای اهل سنت که بعضاً دیده می شود، چند ماه قبل همه شاهد بودیم یکی از مسئولین ما تعبیر معاویه صفتان درباره بدکاران به کار برد، چه الم شنگه ای به پا کردن، این عالم نمایان، که متأسفانه عوامی را هم به دنبال خود شان می کشند در نماز های شان در نماز جمعه شان حرف هایی می زنند و آنها هم فوری تکبیر می گویند، به چه تشبیه بکنیم اینها را جز به همان مردم شامی که چشم و گوش بسته دنبال امثال معاویه بودند.

مجری:

خیلی ممنون جناب آقای دکتر جباری عزیز ما فکر کنم وقت مان خیلی نباشد به برخی از سؤالات بپردازیم، همین حدود 10 دقیقه پرونده را مخصوص معاویه بگذاریم یک سؤال دیگر هم در همین جنایات بپرسیم اگر اجازه بدهید، بالأخره یک شخصیت معروفی ما داریم که خیلی از ما اسم او را شنیدیم فیلم و سریال آن را هم درست کردند پخش کردند، حجر بن عُدی، حالا حجر بن عُدی درست است یا حجر بن عَدی

استاد جباری:

وزن فَعیل را عربها خیلی مایل هستند فُعیل خوانند لذا عُدی می خوانند اما درباره حجر بن عَدی یا عدی بن حاتم طائی همان عَدی معروف تر هست

مجری:

این از نسل همان حاتم طائی معروف است یا فرق دارد

استاد جباری:

نه فرق دارد، این از کنده بوده از قبایل یمن او از قبایل شمال بوده

مجری:

چون اشتباهاتی می شود در جامعه بعضی وقت ها اینها را ما اینطرف و آن طرف می شنویم. حالا در مورد این بحث زیاد است خیلی از عزیزان ما و کسانی که رفتند به زیارت حضرت زینب (س) در سوریه آنجا زیاد می بینند می روند اینطرف و آن طرف تفریح مثلاً «هذا قبر «سیدنا» حجربن عدی قتله «سیدنا» معاویه بن ابی سفیان» مثلاً این همیشه برای هموطنان ما سؤال هست که هر دو سیدنا دارد، برای همین خیلی از وقت ها این سؤال مطرح می شود واقعاً چطور می شود جمع کرد بین این دو، این جنایتی که معاویه در مورد حجر بن عدی کرده در این خصوص هم برای ما توضیح بدهید.

استاد جباری:

بله یکی از جنایات فجیعی که آبروی معاویه را برد در واقع، یعنی معاویه خودش هم بعدها گویا متوجه شد که چه کرده، یک صحابی زاهد پیامبر کسی که خیلی خوش سابقه بود

مجری:

و چه جنایتی هم داعش در مورد قبر شریف او کردند

استاد جباری:

بله اتباع امروزی معاویه این کینه را بروز دادند در مورد قبر جناب حجر و این هم صحابی پیامبر بوده بعد هم که همراه امیرالمؤمنین (ع) در جنگ های حضرت شرکت داشته، جزء شیعیان امیرالمؤمنین (ع) بوده از کلمات او کاملاً استفاده می شود که از شیعیان اعتقادی بوده نه شیعیان سیاسی آنهایی که فقط علی را به عنوان زمامدار عادل نگاه می کردند، این به عنوان وصی پیامبر نگاه می کرد، از کلمات او هم خیلی به خوبی پیدا است به عنوان وصی از امیرالمؤمنین یاد می کند، و بعد از جریان امیرالمؤمنین (ع) آمد در کنار امام حسن (ع) قرار گرفت در جنگ امام حسن با معاویه حضور داشت، یکی از کسانی بود که نمی پسندید صلح با معاویه را لذا اعتراض مانندی به امام حسن کرده و حضرت جواب می دهد او را قانع می کند که من در واقع برای حفظ خود شما این صلح را منعقد کردم و بعد شخصیتی است که روحیات انقلابی دارد، در کوفه حضور دارد جزو همان قبیله کنده است از قبایل یمن که در زمان عمر هنگام بنای کوفه و فتح عراق در آنجا آمدند و هجرت کردند و ساکن شدند لذا در کوفه است، در دهه 40 که نیمه اول دوران حاکمیت معاویه است در کوفه که مغیرة بن شعبه عمدتاً آنجا والی معاویه بود در کوفه، یک گزارش هایی هست درباره برخورد و اعتراضات حجر نسبت به مغیرة بن شعبه، مثلاً یک وقتی مغیره می خواست یک اموالی را بفرستد به شام برای معاویه رفت جلوی این کاروان را گرفت، جلوی اموال را گرفت گفت باید حق مردم را بدهی به جای اینکه بفرستی اینها را برای معاویه از این کارها می کرد، یا مثلاً در نماز گویا شرکت نمی کرد، نمازی که به امامت معاویه بود، و لذا معاویه الزام کرد که اینها در مسجد و در نماز شرکت بکنند، و اینها ناچار شدند شرکت کنند و مغیره یک وقت گفت که باید بروی بر منبر و علی را لعن بکنی، در همین دوره ای که معاویه داشت اینها را رسمی می کرد در منابر مختلف متأسفانه و این هم ناچار شد رفت به منبر اما با این بیان (ای مردم مغیره به من گفته که علی را لعن بکنم، لعنش کنید، منظور را همه فهمیدند که مراد او مغیره است، اما در ظاهر به گونه اس سخن گفت دو پهلو سخن گفت که مغیره نتوانست حرفی بزند، یک چنین زیرکی هم داشت، شبیه آن درباره بعضی دیگر از اصحاب امیرالمؤمنین آمده، خود امیرالمؤمنین فرموده بود که بعد از من از شما خواهند خواست که سب ام بکنید، اگر ناچار شدید بکنید اما بیزاری و برائت از من نجویید، و به هر حال رفت و دوره مغیره تمام شد و دوره زیاد بن ابیه آمد، زیاد پدر عبیدالله، این فرد سفاک خون خوار و او دید که باید حساب این حجر و اتباع او را و طرفداران او را که گروهی هستند شکل گرفته در کوفه برسد و آخرش کار را به اینجا رساند بعد از فراز و نشیب هایی، که کسانی آمدند شهادت دادند بر ضد حجر اما آن را کم دانست، شهادتی که بتوان با آن خون حجر و اصحابش را ریخت، پسر ابو موسی اشعری ابو برده را که پدرش رفته بود، پدر و پسر خیلی به هم شبیه هستند در این قصه او را مأمور کرد که آمد یک چنین شهادت نامه ای را تنظیم کرد و کسانی هم او را امضا کردند

«أن حجر بن عدي خلع الطاعة»

حجر از تحت طاعت خلیفه و حاکم بیرون آمده

تاريخ الطبري تاريخ الرسل والملوك وصله تاريخ الطبري، الطبري، ج 5  ص 269

«وفارق الجماعة ولعن الخليفة»

همه اینها دروغ بود، یعنی حجر حتی در ظاهر هم این کارها را نکرده بود

«ودعا إِلَى الحرب»

اعلام جنگ کرده

«والفتنة، وجمع إِلَيْهِ الجموع»

مردم را جمع کرده

«يدعوهم إِلَى نكث البيعة»

به سمت بیعت شکنی مردم را فرا خوانده

«وخلع أَمِير الْمُؤْمِنِينَ مُعَاوِيَة، وكفر بِاللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ كفرة صلعاء»

و کافر شده به خدا از نوع کفر صلعاء

صلعاء اشاره به علی دارد، اصلع می گفتند به امیرالمؤمنین، این در واقع مؤنث اصلع است، مثل علی کافر شده نعوذبالله، این را نوشت و بعد هم برای معاویه فرستادند و شهادت به کفر و این موجب شد که کسانی هم که امضا کردند مثلاً اسحاق و موسی فرزندان طلحه بودند، منذر فرزند زبیر، عمر فرزند سعد ابی وقاص، عمر سعد و عمارة فرزند عقبة اینها امضا کردن و رفت برای معاویه و معاویه احضار کرد، زیاد هم اینها را فرستاد حدود14 نفر بودند فرستاد به شام و  در چند فرسخی دمشق  مرج عذرا که الآن قبر شان در آنجا است، آنجا 8 نفر شان مورد شفاعت کاسنی قرار گرفتند ماندند 6 نفر و این را 6 نفر مظلومانه در آنجا گفتند برائت از علی بجویید شما را رها بکنیم، اینها حاضر نشدند و  کلماتی آمده و بعد وصیت کرد جناب حجر که من را در همین لباسی که به شهادت می رسم من را دفن بکنید، قبرهای شان را هم خودشان کندند

مجری:

این خودش اشاره به همان حکم شرعی دارد، یعنی خودش را می گوید این یک شهادت است

استاد جباری:

بله شهادت است و قبرهای شان را هم کندند و آنجا معاویه اینها را دستور داد به شهادت رساندند و همانجا دفن شان کردند، و اینقدر نقد ها متوجه معاویه شد از زبان امام حسین بعدها داریم خطاب به معاویه در نامه ای قصه حجر را مطرح می کند که معاویه حتی در اواخر عمرش می گفت که من با حجر چه کنم، با خون حجر چه کنم، یعنی این همه جنایت کرده، می گفت من هر کسی را کشتم می دانم برای چه کشته ام، نمی دانم حجر را برای چه کشتم، یعنی مصلحت حکومت من در قتل حجر نبود و من چرا او را کشتم که این همه هجمه متوجه من شده.

مجری:

خیلی متشکریم جناب آقای دکتر جباری از صبر و حوصله ای که به خرج دادید و دقتی که در پاسخ سؤالات ما و بینندگان عزیز دادید، خیلی متشکریم ان شاءالله بتوانیم در جلسات آتی هم در خدمت شما باشیم و باز هم تبریک می گویم خدمت شما این مناسبت شاد را ان شاءالله که بتوانیم در خدمت اساتید بزرگوار مان و در تحت عنایت آقا امام عصر (عج) بندگان خوب خدا باشیم هر روز از دیروز بهتر چه از نظر علمی، چه از نظر عملی با عنایت آقا امام زمان و آخر برنامه هم تعجیل فرج آقا را از خداوند خواستار هستیم و شما را به خدای منان می سپاریم.

اللهم عجل لولیک الفرج.

 


آینه تاریخ - پاسخ به شبهات تاریخی>

انقلاب اسلامی تاریخ اسلام معاویه شراب خواری معاویه خمر فروشی نماز جمعه معاویه جنگ جمل جنگ صفین صحابی