سایر قسمت ها
تاریخ بدون روتوش - بازخوانی نو از آیین زرتشت و ایران باستان

قسمت نود و هفتم برنامه تاریخ بدون روتوش با کارشناسی استاد حسینی
(فصل سوم)


دیگر قسمت ها

 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

عنوان برنامه: تاریخ بدون روتوش

تاريخ: 20/ ۱۰/ 140۲

استاد: آقای حسینی

قسمت:9۷

بسم الله الرحمن الرحیم اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.

استاد: حسینی

عرض سلام و ادب احترام خدمت شما به بینند دگان عزیز بینند ده بیست و سومین قسمت از فصل سوم مجموعه برنامه تاریخ بدون روتوش هستید و در مجموع نود و هفت قسمت هست این برنامه تقدیم حضور شما عزیزان و بینند دگان شده است  یک توضیح مختصر عرض کنم خدمتتان این قریب به صد روزی که ما برنامه نداشتیم دو دلیل داشت یکی  بحث مناسبت ها بود و ایام فاطمیه بود و مناسبت های دیگر که در قالب ویژه برنامه خدمت شما بودیم و نکته مهمش و اساسیش این بود که به خاطر قضایایی که در غزه اتفاق افتاده است و آن نسل کشی که دارد آنجا صورت می گیرد جنایاتی که دارد رخ می دهدد من حقیقتش ترجیح می دادم که با چنین موضوعی در آن دقایق و ساعات برنامه نداشته باشم حالا چی شد که الان من خدمتتان هستم در این مدت خدا را شکر با همکاری دوستانمان توانستیم کارهایی را انجام بدهیم و به هر حال برخی از فعالیت هایی که تثبیت شد و استمرار دارد را توانستیم به جا برسانیم که من الان خدمت شما هستم و این برنامه را می خواهم تقدیم حضور شما عزیزان کنم.

 و نکته دوم خدمت شما عرض کنم که یک خبری را شنیدیم چند روز گذشته اتفاقی افتاد و جناب آقای غیاث آبادی فوت کردند  جناب آقای رضا مرادی غیاث آبادی که ما قبلا در برنامه نسبت به سخنرانیشان استناد داشتیم ایشان  پژوهش های تاریخی داشتند و حالا دوست هم داشتیم که و بنا هم آن بر این بود که روی خط برنامه هم ایشان  تشریف بیاورند طور دیگری ماجرا رقم خورد یک سخنی از ایشان  منتشر شد و در سایت رسمی ایشان  حالا اسمش رو بخواهید وصیت نامه بگذاریم یا نگذاریم تحت عنوان وداع اصلا همان واژه های فارسی هم گاهی به صورت افراطی گاهی استفاده می کنند از جناب آقای رضا مرادی قیاث آبادی که سایتشان هم پژوهش های ایرانی است و در مورد بحث ایران باستان پژوهش هایی را داشتند و می دانید کتاب های متعددی را دارند و محتوای سایتتشان قابل استفاده است باز هم ما عرض نمی کنیم که صد در صد مطالب و محتوایی که دارند قطعا همان نیست که ما می گوییم اما قابل استفاده از یک این سخنی دارد شد ایشان  اینجا من این را بعد ورود پیدا کنم به بحث برنامه.

 نیمی از سی سال ببینید بسم الله و این ها هم ندارند روحیه ایشان این مدلی بوده است البته یک جاهایی هم خیلی بی پروا نسبت به نقد آن اسطوره سازی های خطا و غلط و روتوش های تاریخی ایشان  مطالبی رو مطرح کرد اما این گونه شروع می کنند سخنشان را نیمی از سی سال فعالیت ها و مطالعات ایران پژوهی هم صرف مبارزه با و مقابله با مردم فریبی و بهره کشی های سیاسی از توده هایی شد که زیر پرچم تاریخ و باستان شناسی قربانی سلطه گران و قدرت طلبان و جنگ افروزان می شدند اکنون بسیار خشنودم که عمر و سلامتی خود را صرف روشنگری برای نسل های امروز و فردایی کردم که دوستشان می داشتم و برایم مهم بودند منی که هیچ گاه چیزی را برای تفریح و سرگرمی و برای خوشایند کسی ننوشتم که در هر چه نوشتم دردی و رنجی و نگرانی نهفته بود نهالی که من کاشتم همچون انقلاب ها با خون آبیاری نمی شود، لفظ انقلاب را جای دیگرم ایشان  با کنایه نکاتی در موردشان گفته است دیدگاه خودشان را داشته است.

 نهالی که من کاشتم همچون انقلاب ها با خون آبیاری نمی شود با آب های زلال آگاهی و اندیشه های انسان دوستان آبیاری می شود نهالی که در آینده به درخت است سنوبری بدل خواهد شد و دیگر هیچ جوان آگاه و برومندی دلبسته حرف ها و وعده های خوش آب و رنگی نخواهد شد که خنجری و یوغ پشت آن ها پنهان شده است در تمام این سال ها فعالیت ها و تالیف و تالیفات و روشنگرانه هم بدون هیچ واهمه و به رغم همه ممنوع الانتشاری ها و بایکوتها و آسیب ها و واکنش های خشم آلود کسانی که منافع خود را در خطر می دیدند ادامه یافت این همه آنچه بود که من از من بروم ی آمد و به آن افتخار می کنم اکنون در کمال آرامش با همه وداع می کنم بگوییم به هر حال چون ایشان  درگیر بیماری هم بودند قبلش ظاهرا این متن را هم نوشتند خیلی نگران بودند نسبت به اینکه باستان گرایی و اسطوره سازی ها بتواند مسیر جوان ها را بخواهد تغییر بدهد مسیر پژوهش ها را تحت تاثیر خودش قرار بدهد خیلی با ایشان  موافق نیستیم در بسیاری از موضوعتی که مطرح می کنند و حتی یک جایی رویکردی با ایشان موافق نیستیم ولی به هر حال ایشان هم از دنیا رفتند و در این مسیر بودند با اینکه این همه کار کردند در خصوص تاریخ و مباحث تاریخی در خصوص ایران اما کمتر کسی تقریبا من که ندیدم باید خیلی بیشتر باستایان گرایان حداقل احترام ایشان  را حداقل حفظ می کردند و تجلیل می کردند حداقل از فعالیت های ایشان  برای اختلاف نظری داشته باشند.

  آقای غیاث آبادی هم که فوت کردند و قسمت نبود به قول معروف در برنامه ی ما خدمت ایشان  باشیم اما بحثی که ما شروع کردیم می دانید فصل سوم ما آمدیم یک منطقی را مطرح کردیم گفتیم در این فصل میخواهیم بر مبنای کتیبه ها و الواح پیش برویم و آثاری که تحت عنوان علم باستان شناسی نسبت به آن پرداخته می شود اما بیشتر متمرکز با محتوای آن ها، فلذا فصل سوم را که شروع کردیم از مباحث خشایارشاه و داریوش را که بحث کردیم آمدیم بحث خشایارشاه را پرداختیم یک مقدار مفصل شد موضوعات ما آنجایی که تمرکز می کردیم در کنار این منطق است، در فصل سوم ما بر اساس الواح و کتیبه ها می خواهیم کار را کنیم خودم را انجام بدهیم یک منطق دیگری هم برنامه دارد که خودش آن ریل اصلیش است و آن سیر تاریخیش است که از فصل اول شروع کردیم در مورد زرتشت صحبت کردیم.

 فصل دوم بر اساس تاریخ قضایای کوروش را مطرح کردیم تاسیس به هر حال حکومت هخامنشیان بود فتح بابل را به عنوان یک قله مطرح کردیم جلوتر آمدیم در مورد کمبوجیه و بردیا صحبت کردیم در مورد داریوش و نقشش در زمان کوروش و کمبوجیه  گفتیم درگیریش با بردیا را گفتیم آنچه که تحت عنوان گراماته مرغ یا درگه دروغین گفته می شد را مفصل در موردش صحبت کردیم رسیدیم به خشایارشاه و گفتیم که تا انتهای بحث هخامنشیان ما همین روال تاریخی رو هم ادامه می دهیم و این فصل قرار است که بحث هخامنشیان را  ان شاء الله به آن بپردازیم و فصل بعد وارد دوره های بعدی تاریخی میشویم  در مورد خشایارشاه آمدیم گفتیم که ایشان  کتیبه چندین کتیبه بعد ایشان باقی مانده است رمزگشایی شده است  یا ترجمه شده است  مهم ترین کتیبه اش را ما عرض کردیم که کتیبه ی ضد دیو خشایارشاه است خیلی در موردش صحبت کردیم با شما گفتیم از دیوی صحبت کرده است از دیو پرست یا دیو پرستانی و دیوکده ای که آن را تخریب کرده است  ویران کرده است  ممنوع کرده است  پرستیدن آن دیو را آنجا بحث رسید به که این مصداق چه کسی بوده است  آمدیم یا چه شیئی بوده است  از آن معبد در کجا واقع شده است.

  رسیدیم به قضیه موش خشوع یا موش و خشو اینجا صحبت کردیم با شما یک سری کاوش های باستانی جدیدی که انجام شده است  بود رو مسئول کاوش هایش را در برنامه هایشان دعوت کردیم تشریف آوردند دو سه قسمتی ایشان  خدمتشان بودیم در موضوعات مختلف به صورت خاص به قضیه کتیبه پرداختیم بعد چون متناسب بود یک جای بحثمان با قضایای یهود و بنی اسرائیل آمدیم این ها را با هم دیگر مطابقت پیدا می کرد هم سیر زمانی برنامه هم موضوع برنامه که خشایارشاه بود و هم مبحث یهود را تحت عنوان بحث کتاب استر آمدیم مطرح کردیم که حالا قسمت برنامه ها داخل این برهه ای بود که ما سعی نداشتیم که موضوعات باستانی مان را به شیوه ی قبل ادامه بدهیم به آن دلیلی که اول برنامه خدمتتان عرض کردم کتاب استر را بحث کردیم به عنوان یک کتاب یهودی داستان استر و مرده خوای را مرد خوای را خدمتتان عرض کردیم یک مقداری اعتبار سنجی بخشی داشتیم در موردش کدام بخش ها رو می شود برایش حداقل شواهدی را در نظر گرفت که احتمال درست بودن گزارشش باشد چه بخش هایی را قطعا نمی شود پذیرفت این ها را تفکیک کردیم با شما کاملا در این مورد صحبت کردیم و عرض کنم خدمتتان نشان دادیم.

  اینجا می خواهیم بحث خشایارشاه را از قضیه کتیبه ی ضد دیوش یک مقدار عبور کنیم لازم است نکاتی را عرض کنم خدمتتان بعد ادامه بدهیم موضوع را تحت آن محوریت داستان پادشاهی تحت عنوان خشایارشاه فرزند داریوش این ابتدا عرض کنم خدمت شما که ببینید رویکرد است نسبت به شاهان هخامنشی یک رویکرد فلسفه گونه شد بعد از آن که افلاطون آمد در جمهور کتاب جمهور مطالبی را گفت و برداشتش این بود که یک پادشاه لایق یک پادشاه شایسته برای یک مقام شاهی فرزندی را دارد یا نسل بعدی را دارد که این ها شایستگی ندارند و بعد این در تاریخ ممکن است هی مدام تکرار شود ظاهرا این تفکر یک تفکر برخاسته از یونان است اگر افلاطون را بنیان گذار این تفکر ندانیم یا این نگرش ندانیم اصلا نمی خواهیم بررسی کنیم درست است یا غلط دو گونه می شود نسبت به این ماجرا نگاه کرد یکی اینکه بگوییم واقعیت ایست که یک شاه لایق مثلا فرزند نالایقی دارد فرزند مثلا حرمسرا زاده ای دارد این فرزند تربیت یافته ی حرم سرایی و چنین تعابیری را به کار ببرویم.

 دو این است که بگوییم  وقتی که یونانی ها می آیند تاریخ نگاری می کنند و نگاه می کنند پادشاهان هخامنشی  را کوروش را می بینند کمبوجیه را می بینند  داریوش را می بینند  خشایارشاه را  می بینند  این ها به خاطر این مصادیق یک چنین منطق ذهنی و یک فرا روایتی در ذهنشان شکل می گیرد دو گونه می شود این رو دید به هر حال ما شاهد یک پادشاهی هستیم.

 تحت عنوان خشایارشاه که مثل کوروش قدرتمند نیست در بسیاری از جوانان و حتی مثل داریوش هم نیست در بسیاری از موضوعات مهم که آن موقع نیاز داشته است این گونه باشد من اول بله یک مطلبی را بخوانم بعد بروم  سراغ بحث کتیبه هایش و یک برداشت کلی در مورد کتیبه های خود خشایارشاه این کتابی است تحت عنوان تاریخ ایران از آغاز تا اسلام که آقای گیرش من نوشته است دو ترجمه دارد این کتاب حداقل من دو ترجمه اش رو دارم نمی دانم ترجمه سوم و چهارمی دارد یا نه؟

 یکی ترجمه جناب آقای محمود به فروزی است که این جلد آبی رنگ است یک مقدار معروف است محل استناد هم گاهی قرار میگیرد از این کتاب احتمالا دیده باشید جلدش را یک ترجمه دیگر دارد ترجمه دکتر محمد معین همین کتاب دیگر تاریخ ایران از آغاز تا اسلام ترجمه دکتر محمد معین است از کتاب گیرش من و آقای دکتر معینی نکته ای را در ترجمه مقدمه اش گفته است خیلی نمی خواهم به کتاب بپردازم دو عبارت در این کتاب آمده می خواهم بخوانم بعد ورود پیدا کنم کتیبه آقای دکتر معینی که ترجمه کرد این کتاب را که یک عبارت آورده در مقدمه اش و گفته که آنجایی که من تردید می کردم چه عبارت و اصطلاحات و واژه ها و ترجمه ای برای اصل موضوع در نظر بگیرم رفتم با خود نویسنده صحبت کردم یعنی آقای دکتر محمد معین از خود آقای گیرش من هم کمک گرفته است در ترجمه ی بهترین فهم بهتر است از آنچه که می خواسته است آقای گریش من منتقل کند را خود آقای دکتر محمد معین برداشت کرده است  از خودشان و جناب آقای گیرش من خودش هم یک مقدمه برای این کتاب تاریخ که ترجمه شده است  و در ابتدای این کتاب چاپ شده است  عبارتی دارد همانطور که سیر تاریخی را دارد برمی شمارد می رسد به مبحث جانشینان داریوش آنجا می آید توضیحاتی رو می دهد آقای گیرش من باستان شناس و مورخ فرانسوی مطلبی را آورده است همان ابتدای کار که فاصله بین خشایارشاه و حتی شاهان قبل از خودش مثل داریوش کوروش را دارد به تصویر می کشد با این عبارات قطع پیشرفت و ترقی و گاهی فقدان وسایل دفاع از آنچه که دو موسس مذکور کسب کرده است  بودند یعنی داریوش و کوروش ملت را به انهدام می کشانند محقق است که شاهنشاهی هنوز ادوار خوشبختی و سعادت و حتی توسعه در پیش داشت و ملت ایران آن را مدیون چند شخصیت نادر و با فراست که تخت داریوش رو اشغال کردند.

 حالا اینکه تخت داریوش را اشغال کردند دارد به خشایارشاه و بعضی ها می گوید خودشان بعدی می گوید بر اساس ترجمه آقای دکتر محمود به فروزی این تعبیر را به کار نبرده ولی عرض کنم آقای محمد معین از خود آقای گیرش من کمک گرفته است برای اینکه بتواند محتوا رو بهتر منتقل کند و مخصوصا بازی ماهرانه سیاست شاهنشاهی بود اما این منافع موقت به دست نمی آمد مگر برای آن که سقوط حکومت مزبور را در سراشیبی تسریع کند پس از شکست خشایارشاه در یونان و مدتی بیش از یک قرن هیچ یک از شاهنشاهان به شخص سپاه خود را مانند کوروش و داریوش رهبری نمی کردند.

 بعد ایشان  تعابیر را می آورد رقابت ها توطئه ها نزاع ها در اطراف تاج و تخت کشتار اعضای خاندان شاهی که بر اثر جلوس هر پادشاهی به تخت سلطنت روی می داد این ها باعث شد که یک افولی را حکومت هخامنشیان در زمان داریوش که در زمان خشایارشاه شروع شده است  تجربه کند اینجا نمی توانیم بگوییم به شما که پایان بحث هخامنشیان به چه شکل است ولی این را قطعا می توانیم بگوییم که گزارش های تاریخی و آثاری که به ما اثبات می کند از زمان خشایارش ها تمدن هخامنشیان رو به افول افتاد قابل اثبات است و قابل درک است.

 یکی از اتفاقا جاهایی که خود من ناراحت میشوم موقع خوندان که نمی دانم هنوز نفهمیدم علت این ناراحتی چیست شکستی است که خشایارشاه و سپاهش از یونان متحمل می شود واقعا هنوز نفهمیدم چرا من باید انقدر ناراحت شوم زمانی که دارم این گزارش را می خوانم امیدوارم از روی تعصب بی جا نباشد اما ای کاش اینطوری نمیشد ای کاش پادشاه  این مدلی رفتار نمی کردند ای کاش صفحات تاریخ پر از مطالبی نبود که با خواندنش حتی طرفدارانشان ناراحت شوند یک مطلب دیگری هم دارد در کتاب تاریخ ایران از آغاز تا اسلام جناب آقای گیرش من ترجمه آقای دکتر محمد معین در قبل از توضیح در خصوص اردشیر اول و اواخر خشایارشاه این عبارات را دارد که بر اساس ترجمه آقای دکتر محمد معین این بدبختی ها خشایارشاه را به خشم آورد و وی هر گونه امید انتقام را از دست داد با این قضیه انتقام کار دارم امشب و دیگر از پایتخت های خود بیرون نمی آمد یا نیامد در تخت جمشید مانند شوش او کارهای ناتمام پدر را به اتمام رسانید و از ایجاد ساختمان های تازه ای که در آن ها تکبر بر بی اندازه استبداد وی به سبک نزدیک به خارق العاده تجلی می کرد لذت می برد تاریخ جدید می کوشد برای پسر داریوش تجدید اعتبار کند می توان قبول کرد که روایات یونانی که تنها منابع ما در این خصوص هستند به وجهی غیر قابل اجتناب درباره مخرب آتن یعنی خشایارشاه اغراق گفته باشند و ممکن است که شکست های مذکور نزد معاصران او کمتر اهمیت داشته باشد تا نزد گذشتگان اما آنچه که رخ داده است را ایشان  کلیاتش رو قطعی میداند.

 هرچند گزارشگران یونانی اغراق هم داشته باشند به بحث گزارشگران یونانی هم می رسیم با این مقدمه از آقای گریش من شروع کردم صحبتم را در این برنامه برویم سراغ کتیبه ها همین تصویر را اگر اتاق فرمان لطف کند نشان بدهد به مخاطبان عزیز ببینید بر اساس این همین تصویری که روی جلد کتاب را ببینید کتیبه های هخامنشی پری لوکوک و ترجمه به فارسی نازیلا خلخالی زیر نظر دکتر ژاله آموزگار این تمام آن چیزی است که از کتیبه های پیدا شده است  از خشایارشاه ترجمه شده است  بر اساس این کتاب  شاید بگویید که  این هم تعداد صفحاتش کم نیست این نمونه ها را با هم ببینیم با هم دیگر تقریبا حول و حوش نوزده صفحه محتوای ترجمه شده است  از کتیبه های خشایارشاه را بر اساس ترجمه پی لوکوک است و برگردان خانم نازیلا خلخالی  چه چیزی در این ها دیده می شود؟ و ما چکار داریم با یک چنین اسنادی ما بنایمان بر این بود بر اساس کتیبه ها پیش برویم .

 اولا اینکه بدانید کتیبه های خشایارشاه بسیاریش کپی پیست کتیبه های داریوش است خیلی عجیب و جالب است این مطلب را از خود یکی از همین صفحات ببینید آقای پی لوکوک مطلبی را آوردند بر اساس این ترجمه کتیبه های هخامنشی پی لوکوک ملاحظه بفرمایید تصویر را در این کتاب وقتی که شروع می کند خشایارشاه می گوید که همین کتیبه الوند را که شروع می کند به همدان کتیبه ای که در بخش گنجامه ی همدان است معروف است گنجامه ی همدان کتیبه سه زبانه روی دیواره کوه الوند در کنار دی ای مراجعه کنید به نکته صفحه ی شماره صد و سی و دو این ترجمه به استثنای نام پادشاهان متن مشابه است با بیانی نزدیک به آن یعنی کتیبه را نوشته است فقط اسم پادشاه را جا به جا کرده است  مطلب بعدی را نگاه کنید این مسئله چیزی نیست که فقط ما ادعا کنیم کتاب پروفسور داندا مایف که ما داندا مایف اینجا چه گفتیم دیگر میگوییم داندا مایف دقیق تر است داندا مایف ترجمه فرید جواهر کلام ایشان  هم مطلبی را دارد صفحه ی شماره دویست و سی و هشتش این نکته شایان ذکر است که خشایارشاه همان اصول اخلاقی و معنوی را ارائه کرد که قبلا داریوش در یکی از کتیبه هایش در نقش رستم دی ان بی اعلام داشته بود خشایارشاه فرمان داد تا کتیبه ای با همان متن شبیه متن داریوش به نام وی ترتیب دهند.

 کتیبه در نزدیکی تخت جمشید یافت شده است  در حقیقت همان کپی داریوش است یعنی نه فقط کتیبه ی الوند خشایارشاه کتیبه تخت جمشیدی هم دارد که دقیقا کپی داریوش است البته از هینس آدرس داده است والتر هینس ظاهرا منظور اما حرف حرفی است که خودت داندامایوف قبول دارید و خشایارشاه که همان مطالب داریوش را تکرار می کند می گوید که وی باهوش است و فعال دوستدار حقیقت و دشمن بی قانونی و چه و چه خیلی، خشایارشا کپی برداری می کند از داریوش جاهای مختلف این مدل را ما این هم مدل های جنگی حالا می رسیم به آن یک اقتباسی دارد هم مدل های کتیبه اش که دیگر انگار واقعا کپی پیست همان محتوایی که داریوش گفته است این تا اینجا.

 پس محتواها ما چون کتیبه های داریوش  را به آن پرداختیم خیلی انتظار نباید داشته باشیم که یک چیز خارق العاده و جدیدی ببینیم بعد جالب است حالا یک حرفی هم اینجا آمده است من این هم نشان بدهم از همان ترجمه ی آقای پیر لوکوک صرف اسکن شماره ده بود اگه اشتباه نکنم بله یک جاهایی خیلی ایشان  آقای پی لوکوک است تاکید دارد اینجا نکته مهمی آمده است و این ها برای خشایارشاه را هم دارد ولی یک جاهایی مثل این جا خود آقای  پی لوکوک مطلبی که آوردید یاد بر اساس ترجمه این گونه است.

 که میگوید این کتیبه را ببینید مضمون مهمی ندارد تنها به تجلیل بناهای داریوش و خشایارشاه می پردازد خود خشایارشاه می گوید آقا مطلب خیلی مهمی ندارد اما پی لوکوک خیلی تلاش کرده است  که عنوان گذاری کند کتیبه های خشایارشاه را یک جایی که حالا یک مسئله دیگر این خیلی مهم است خیلی مهم است نهایتا یک سری کتیبه اش هم اینطوری است یک سری کپی است یک سری مضمون مهمی ندارد اما آنچه که مهم بود در کتیبه های خشایارشاه به آن اشاره کردیم کتیبه ضد دیوش بود چون خیلی به آن پرداختیم الان نمی خواهم دوباره به مسئله کتیبه ضد دیو بپردازم آن چیزی بود که بر اساس کتیبه آمده بود که به هر حال دیو پرستانی بودند و و دیو کده ای بوده است  و دیوی که پرستیده می شده است نکته مهم اینجا این است که آنچه که هرودوت می گوید بله ملاحظه بفرمایید ایرادی ندارد ببینیم کتیبه ضد دیو هم از آقای شارپ هم نوشته فرمان های شاهنشاهان هخامنشی که ایشان  این کتیبه ضد دیو را این گونه آورده و در می آیند این کشورها جایی بود که قبلا دیوها پرستش کرده می شدند پس از آن به خواست اهورامرزدا من آن معبد دیوها را خراب کردم و اعلام نمودند دیوها پرستش کرده نخواهند شد.

 و حالا نکات دیگر که من چون مفصل به این پرداختم الان نمی خواهم وقت برنامه را بگویم نظرم برای این موضوع اما در مورد بحث دیو دانش که صحبت کردیم هرودوت یه گزارشی دارد و بقیه هم به پیروی از هرودوت چنین نکاتی رو آمدند گفتند آن هم این است که آن دیوکده در بابل بوده است  آن دیو احتمالا بعل بوده است  و آن بت مذکور است در بابل که آقای خشایارشاهاره ویرانش کرده است  حالا اینکه این حمله به بابل قبل از لشکرکشیش به سمت آتن بوده است یا بعدش بوده است  آن هم باز یک بحثی است که اختلاف نظر در موردش وجود دارد منتهی  ما آن چه که مطرح کردیم این بود که نه این ها در بابل نبوده است  اصلا چنین اتفاقی بلکه در خود تخت جمشید بوده است  و آن دروازه معبدی که موش قشوبش در آن بوده است  را خشایارشاه ویران کرده است  که آثار ویرانی هم کاملا واضح و مشخص است من به بزرگواری که مسئول کاوش هم بود عرض کردم گفتم شما گفتی به عنوان زلزله یاد کردی که احتمالا زلزله ی آمد اینجا تخریب شد احتمال تخریب و تخریب انسانیش را گفت بله این بسیار محتمل که چنین اتفاقی افتاده باشد.

  نکته بعدی هم در مورد کتیبه های خشایارشاه خدمتتان بخواهم عرض کنم این است که خدایان متعدد داشته است خشایارشاه خیلی نمی شود اصلا تلاشی کرد نسبت به اینکه بگوید آقا موحد بوده است چه بوده است و چه بوده است نکاتی که در مورد زرتشتی بودنش گفتند که همان کتیبه ضد دیو وقتی به آن پرداختیم اشاره کردیم این هفته هم به آن اشاره خواهیم کرد یک مرور کنیم.

 کتیبه های خشایارشاه را ببینید این هم باز کتاب آقای پیر لوکوک جاهای مختلف اهورامزدا این ها را بپاید با خدایان در زبان بابلی هم عبارت همه ی خدایان آورده یک جای دیگر اهورامزدا مرا بپاید با خدایان اهورامزدا با خدایان مرا بپاید اهورامزدا خدای بزرگ است بزرگ ترین خدایان اهورامزدا مرا بپاید با خدایان در بابلی هم دارد تمام خدایان اهورامزدا خدای بزرگ است بزرگ ترین خدایان ببینید متعدد خود خشایارشاه برای از همان فرهنگ هخامنشی خدایان مختلفی را می پرستیده است حالا یک وقتی این خدا به تصویر کشیده می شده است  مجسم می شده است  به عنوان بت ساخته می شده است  یک وقتی هم نه خدای متعدد دیگر اسطوره ها بودند جز اسطوره ها بودند مورد پرستش قرار می گرفتند یا خدابانی که اصلا می ساختند و یا باز تولید می کردند یک خدا یا چند خدای دیگر را مسئله ای که وجود دارد در مورد کتیبه ی ضد دیو عرض کردیم خدمتتان که والتر هینس هم در کتاب داریوش و ایرانیان  نکته ای رو گفته بودند با هم باز ببینیم اینجا مرتبط است با بحث صفحه شماره سیصد و شصت و شش که این خدایان در نظر کوروش و داریوش دیو به حساب نمی آمدند یک سری خدایان مختلفی  کوروش و داریوش می پرستیدند دیو هم دانستند این ها را اما برای خشایارشاه جزم اندیش وحشتناک که حالا مترجم احتمالا این عبارت داخل پرانتز استفاده کرده است که این جزم اندیشه وحشتناک به قول یاکوب بولکارت است که یاکوب برای کریستوف بوکارت دیو بودند خشایارشاه.

 همان گونه که در فصل اول دیدیم اول کتاب منظورش معبد مردوک در بابل را دیوودان نامید و آن را با خاک یکسان کرد ایشان  هم احتمال می دهد که منظور از این دیو پرستی همان معابد بابل بوده باشد و در بیانیه شکوهمندانه اعلام کرد که دیوها نباید پرستش شوند خشایارشاه در هلاس معدی را سوزاند که در همان بابل منظورشان است ما این ها را توضیح دادیم قبلا فقط لازم بود برای مقدمه این برنامه هم خدمتتان عرض کنم.

 نکته بعدی قضیه می گویند که آقا چی شد این مجسمه می گیوند این بت چی شد می گویند این را هیچی آب کردند ذوب کردند این از جنس طلا بود آوردند ایران داندامایف همه همین را آورده در تاریخ سیاسی هخامنشیان، تاریخ سیاسی هخامنشیان داندامایاف و فرید جواهر کلام هم ترجمه اش کرده است  صفحه شماره دویست و چهل و یک می گوید که در منابعی ثبت شده است که مجسمه طلایی مردوخ،مردوک که بیست قنتور بوده است  حدود ششصد کیلو وزن داشته است به تخت جمشید آورده شد و ظاهرا ذوب گردید دوره خشایارشاه خیلی دوره ظهور و بروز ظاهرا طلا است خیلی ایرانی ها از طلا استفاده می کنند خیلی زیاد دیده شده است.

 می گوید  یکی از دلایلش احتمالا این است که این چون برخی ها حتی گفتند که گفته ششصد کیلو برخی ها بحث تخمین چند تن بودن این بت را می زنند که آورده شده باشد به ایران بعد این تقسیم شده باشد حتی من جایی دیدم گفته است بیست و دو تن طلا بوده است  و این ها یک چنین بحث هایی رو مطرح می کنند اما واقعیت چیست؟ و نکته چیست؟

 قبل از اینکه من بخواهم وارد بشوم نسبت به این مسئله دو سه محور را خدمتتان بگویم ببینید برخی ها گفتم خیلی بدیهی است خیلی واضح است خشایارشاه زرتشتی بوده است  و بعد این را کردند یک ملاک یه شابلون کردند هر آنچه که گزارش تاریخی داریم این شابلون را میگذارند روی این  می خواهند تایید کنند یا رد کنند در حالی که خود این اصلا روی هوا است از لحاظ علمی قابل اثبات نیست و خلافش قابل اثبات است چرا می گویند خشایارشاه زرتشتی بوده است  یکی از مهم ترین دلایلشان این است که بله خشایارشاه در مورد دیو صحبت کرده است  دیو هم یک واژه ای است که در اوستا استفاده شده است  از پرتکرار در کلام زرتشتی ها  دیو را ما آمدیم مفصل برنامه داشتیم اثبات کردیم اصلا دیو را زرتشت نیاورده است دیوه ها اسوره ها این ها را در موردش صحبت کردیم که برای خدایان باستانی خدایان مردم باستان بوده است  اصلا یک فرهنگی است که از شرق وارد شده است  حالا در غرب ایران زمینه البته استفاده می شده است  از واژه دیو ولی توضیح دادیم آنجا مفصل صحبت های خانم دکتر ژاله آموزگار را به عنوان یک اسطوره پژوه آوردیم مطالب مختلفی را برای شما آوردیم نشان دادیم نمی شود بگوییم خشایارشاه چون اسم دیو آورده پس زرتشتی بوده است  چون دیو بسیار عام تر از در آن دوران که بگوییم اگر کسی استفاده کرد دقیقا مطابق با فرهنگ زرتشتی است نه یک واژه عام تری بوده است و ادیان مختلفی نسبت به آن از آن استفاده می کردند این هم در نظر داشته باشید.

 نکته بعدی یک جاهایی حرف ها و گزارش های تاریخی ما داریم من عین گزارش را می خوانم بعد در مورد من به آن باز توضیح می دهم خدمت شما که ثابت می کند واقعا خشایارشاه زرتشتی نبوده است  یعنی رفتار خشایارشاه هیچ انطباقی با آیین زرتشت ندارد واقعا ندارد مثل حالا آن قضیه که من اگر بنا شود به بحث جنگ خشایارشاه ورود پیدا کنم مفصل خدمتتان عرض خواهم کرد آن سربازی که دو نیم میکند خشایارشاه دو طرف لشکر میگذارد و لشکر بر اساس آن گزارش می گوید از بینش رد شوید بعید  می دانیم داشت بر اساس فرهنگ زرتشتی نسو و مرده خیلی پلید است و حتی گفتن آقا نمی دانم این باید سگ دید بشود و چه بشود و چه بشود دو طرف ارتش گذاشتن از ارتش رد شدن با اعتقادات زرتشتی قطعا جور در نمی آید یا عبارت دیگری که هرودوت آورده است و نقل کرده است  در مورد هرودوت باز توضیح میدهم متناسب با برنامه تاریخ هرودوت ترجمه آقای ثاقب فر خیلی هم اذیت شدند ترجمه این کتاب رو ها از صحبت هاشون و پاورقی هایشان کاملا مشخص است و از مقدمه ای که به دلیل اینکه هم جهت نبوده است  فکرشان با اینکه بخواهد کسی گزارش هایی در موردش نقل شود یک مقدار واقعیت رو بخواهد بگوید.

 و یا حتی اغراق داشته باشد صفحه شماره هفتصد و هفتاد و یک بر اساس این ترجمه خشایارشاه از همین راه رفت و در راه به چنار چنان زیبایی رسید که آن را با زر بیاراست و یکی از سربازان هنگ جاوید را به نگهبانی ها برگماشت درخت دیده خشایارشاه درخت مقدس بوده است  شروع کرد تزیین کردند از این درخته یک سری سنگ های تزیینی احتمالا برایش در نظر گرفته است و بعد یک سرباز گارد جاوید هم میگذارد کنارش که ازآن مراقبت بخواهد کند  این در فرهنگ زرردشتی نیست نیاد یه کسی یاد بگیره نه طبیعت مثلا در فرهنگ  زرتشت چنین است و چنان است ما در مورد اینکه توضیح دادیم چگونه است من در موضوع این که این در مورد یک درخت دارد صحبت می کند و گزارش های دیگری که دارد به ما نشان می دهد و این شمای کلی را می دهد که خشایارشاه قطعا زرتشتی نبوده است حالا ممکن است ریشه های اعتقادی خشایارشاه را داشته باشد که آن ریشه ها مشترک باشد با عقاید زرتشتی ها یا بعدا زرتشتی یا در دورهه ساسانیان مثلا نسبت به آن اعتقاد یک جاذبه ای برایشان وجود داشته باشد در سنت خودشان آورده باشند.

 به هر حال از دل این گزارش ها و از دل کتیبه های خشایارشاه نه تنها زرتشتی بودن استخراج نمیشود بلکه خلافش استخراج می شود اما نکته بعدی ببینید ما نشان دادیم حالا کتیبه های خشایارشاه به چه شکل و چه وضعیتی است ما با یک شخصیتی مواجه هستیم که اسمش را دیگر می شناسید یا می دانید آن که متخصصین که خیلی بهتر پس کاراهای تاریخی انجام می دهند تاریخ باستان آقای هرودوت، هرودوت برای هالی کارناسوس است، هالی کارناسوس هم جزئی از ایران در زمان هخامنشان بعد از فتحش یونانی ها را من اینجا خدمتتان عرض کنم به صورت کلی باید دو دسته بدید همان در زمان خشایارشاه هم یک دسته کسانی که در مقابل سپاهیان ایران و خشایارشاه دارند مقاومت می کنند یک دسته که کاملا می آیند می پیوندند یا خیانت می کنند به خود یونان و می پیوندند به لشکر ایران خیلی از کسانی که دارند حمله می کنند در یک سری جاها به یونان خودشان یونانی هستند و پیوستن به لشکر ایران اگر این گزارشی که آقای هرودوت تحت عنوان کتاب تاریخ دیگر آمده است نوشته است را بگوییم یک یونانی آمده واقعا نوشته است واقعا یک خائن به تمام معنا باید می شود نسبت به یونان مگر اینکه بیاید بگویید یک یونانی جز این دسته است که به ایرانی ها پیوسته است حالا یک کسی که می پیوسته است یا سرباز بوده است  با شمشیر می پیوسته به ایرانی ها یا یک اندیشمند بوده است  متفکر بوده است  از لحاظ فکری می آید در جبهه ایرانی ها قرار می گیرد هرودوت این دست از این دسته از انسان ها است چقدر تجلیل دارد از ایران باستان و شاه چقدر از دلاوری ها می گوید معمولا کسانی که قوم به خصوص قوم مغلوب باشند تاریخ نگاری می خواهند کنند دیگر از طرف مقابل این قدر تجلیل نمی کنند.

اینقدر از دلاوری جنگاور حتی یک جایی جوانمردی اینها نمی گویند اصلا هرودوت نسبت به یه شخصی مثل کوروش که اصلا مجذوب کوروش است  از آن دسته از افرادی که می آیند تو می گویند نه هرودوت نگویید به خاطر اینکه  آنچه که در واقع این ها انتظار این ها است در گزارش های هرودوت منعکس نشده است  اما سوال اصلی اینجا است اگر ما هرودوت را کنار بگذاریم سراغ چی برویم؟ تاریخ کلاسیک مبنایش اساسش اصلش همین هرودوت است و کتاب تواریخش است پس ما وقتی رو اگر بنا است بر اساس آن خط زمانی برنامه هم پیش برویم در مورد خشایارشاه کتیبه اش که این ها بود دیگر چیز بیشتری از این ها بیرون نمی آید مجبوریم برویم سراغ کتابی مثل کتاب هرودوت  کتاب تاریخ بزرگ که اتفاقا منبع درس اول برای پی بردن به گزارش های تاریخی آن زمان هرچند در آن حرف هایی که ممکن است اغراق آمیز باشد و این ها قطعا ما منکر نشدیم که وجود دارد بلکه وجود هم دارد یکی دو تا اظهارات را نشانتان بدهم چون می خواهم از تاریخ هرودوت این منطقی را بتواند نشانه خیلی عجیب است این منطق عجیب را نشانتان بدهم حالا من ندیده بودم کسی هم بخواهد این منطق را به نسبت هرودوت مطرح کند ما مطرح می کنیم کسی هم اگر نقد داشت حرفی در موردش ندارد که نقد بخواهد داشته باشد کتاب تاریخ نوشته هرودوت یونانی پدر تاریخ این لقبی است که برای این چاپ این ترجمه گذاشته شده است  ترجمه آقای وحید مازندرانی است نه ترجمه آقای مرتضی ثاقب فرد، در مقدمه مطلبی را آورد ایشان  در تجلیل از این نویسنده و کتاب تاریخ صفحه شماره شش می گویند که کتاب هرودوت از شاهکارهای دنیا است و اگر به اقتضای یک زمان آقای مازندرانی این ها را گفت و نوشته و نه تنها هم البته لابلایش برخی از جملات را نقل کرده است  کتاب هرودوت از شاهکارهای دنیا است و اگر به اقتضای زمان و احوال مولف نقایصی دارد در عوض گنجینه ای است از اطلاعات تاریخی یا در عوض گنجینه ای است .

 اظهارات تاریخی و جغرافیایی راجع به ملل قدیم عموما و ایرانیان خصوصا که اگر آن نبود تا ابد بسیاری از حقایق مربوط به تاریخ جغرافیایی قدیم مجهول می ماند حالا نقل هایی که خودش هم قبول دارد اینجا کشف اسرار تاریخ ایران در زمان هخامنشیان بیش از هر چیز دیگری مدیون کتاب تاریخ هرودوت است چه این کتاب که در عهد هخامنشیان تالیف یافته و مولف آن اهل سرزمینی بوده است  که تحت استیلای ساتراپ های ایرانی اداره می شده است علاوه بر اطلاعات دقیقی که راجع به ایرانیان قدیم و احوال اقوام ایرانی و سلاطین مادی و پارسه و اخلاق و فضائل و درجه ی تمدن ایرانیان باستانی دارد کلید کار کسانی شده است که مانند افرادی را می آیند از مستشرقین هم ببینید این استناد مستشرقین نسبت به تاریخ هرودوت را شما نمی توانید دلیل بر ضعف هم بدانید تا اتفاقا وقتی مستشرقین  آمدند به این وجه از هرودوت دارند استناد می کنند همان مستشرقین  که تعریف و تجلیل می کنند هم آمدند از این کتاب دارند استناد می کنند بهش و استدلال می کنند بهش جمله ی آخری که ایشان  میگوید خیلی جالب است قبل از امضایشان صفحه  شماره هشت یک مقدار سریع بگویم این ها را به نظر من آقای وحید مازندرانی می گوید به نظر من در تاریخ هرودوت شائبه حب و بغض بسیار قوی است بلکه هیچ نیست یعنی می گوید یکی که بگویید شما هرودوت چون یونانی است.

 پس با حب و بغض آمده گزارش های تاریخی را نوشته ایشان  می گوید هیچ نیست حالا ما می گوییم هیچ نیست ولی می خواهم بگویم که چنین دیدگاهی هم است مترجم کتاب تاریخ بزرگ دارد هم چنین حرفی را می زند این گیر سمت و یک وجه است مطلبی که در مورد تاریخ هرودوت داریم یک حرفی را دارد مترجم مقدمه ی ترجمه ی فرانسوی مقدمه یک عبارت فرانسویش و برگردان فرانسویش که آن برگردان هم ترجمه می شود به فارسی این را دیگر آقای مرتضی ثاقب فرآورده و نقل کرده است  در کتاب خودش همان جلد اول ، ابتدای کتاب صفحه  شماره پنجاه و هشت، هرودوت نخستین کسی است که در کتاب خود بیش از دویست سال تاریخ اروپا و آسیا را گنجاند و بعد می آید اینجا می گوید که این نمایش دراماتیکی آورده به تصویر کشیده هرودوت برخورد دو تمدن شرق و غرب متکی بر مضمونی اخلاقی که بله ادبیات هرودوت یک ادبیات تقریبا دراماتیک است واقعا هم در مورد بحث جنگ شرق و غرب و موارد دیگر که دارد می گوید محورش همان درگیری شرق و غرب و حمله عملا شرق به غرب در زمان داریوش خشایارشا چون در از زمان داریوش هم حمله داریم به یونان اینجا یک عبارتی را می آورد من حرفی را نقل می کند که پدر تاریخ بوده است  هرودوت از این رو هرودوت این مورخ جنگ های ایران و یونان چه از دید ما و چه پیشینیان لقب شایسته است، یک پدر تاریخ که کتاب و تباری بله هرودوت در جاهای مختلفی می گوید این لقب پدر تاریخ برایش ماند و معروف شد و مشهور شد، نمی شود هرودت را از تاریخ حذف کرد این هم یک نکته.

 نکته بعدی ، چه هدفی داشته از هرودوت از اینکه آمده کتاب تواریخ نوشته است گفتیم جنگ های شرق و غرب را می خواهد به تصویر بکشد چرا این اتفاقات افتاد و چگونه اتفاق افتاد جزئیاتش چه بود و نتایجش چه شد محوریتش هم شما نگاه کنید به خصوص بر اساس ترجمه ی آقای ثاقب فرد جلد دومش همان جنگ های خشایارشاه با یونانی ها است از این رو خیلی محل اهمیت است که تاریخ هرودوت همان زمان نوشته شده است  خیلی مهم است مسئله مهمی است همان زمان کتاب تاریخ هرودوت نوشته شده است  و نگاشته شده است  من حالا یک مقدار صرف نظر کنم از اسکن های دیگری که می خواستم به شما نشان بدهم یک مقدار زمان می برد اما چکار کرده است  هرودوت خیلی جالب است، برنامه امشب من در مورد جنگ های خشایارشاه با یونانیان نیست اما یک حرفی را آورده هرودوت نقل کرده است  از خشایارشاه من از ترجمه آقای ثاقب فرد می آورم چند جور ترجمه شده است  این یک مقداری معنایش واضح است چه می خواسته بگوید تاریخ هرودوت جلد دوم ترجمه ی جناب آقای مرتضی ثاقب فرد انتشارات اساطیر صفحه شماره هفتصد و شصت و یک یک مقدار دقت کنید میخواهم چه تحلیلی نسبت به رفتار هرودوت داشته باشم در مورد خشایارشاه اتفاقاتی که رخ داد به خصوص نبردش با یونان و نتیجه ای که حاصل شد در شکست خشایارشاه در یونان پسر داریوش این جمله را از خشایارشاه  نقل می کند خشایارشاه خشمگینانه در پاسخ و این طوری گفت پسر داریوش نیستم و نیاکانی چون ویشتاسبو آرشام و آریارم نه آریا من نه و چش پش و کوروش و کمبوجیه و چش پش و هخامنش ندارم اگر انتقام خود را از این آتنی ها نگیرم در این ترجمه آقای ثاقب فرد بحث مثلا اسم کوروش و این ها رو هم آورده است به ترجمه انگلیسی هم که نگاه کردیم برگردان انگلیسی را هم می آیند کردیم معروف ترینش یکی از معروف ترین هایش اسم کوروش را آورده بود آقای مازندرانی در ترجمه ی کتاب تاریخ هرودوتش این را این گونه آورده است که تواریخ نوشته هرودووت یونانی پدر تاریخ آقای وحید مازندرانی ترجمه اش کرد صفحه ی شماره سیصد و پنجاه و هفت از خشایارشاه نقل می کند.

 هرودوت اگر آتنی ها را گوش مالی ندهم فرزند داریوش پور ویشتاست پور ارشام پور آری آمند پور چیش بفروش هخامنش حرامم باد اگر من آتنی ها رو چنین و چنان نکنم عقوبت نکنم فرزند پدرم نیستم این را می گوید خشایارشاه گفت  نهایت این داستان چه شد؟ بحث جنگ ها بماند مفصل اصلا آن موضوع دیگری است می خواهم یک مقداری داستان خشایارشاه رو بگویم آن تصویری که هرودوت برای ما به نمایش گذاشت از خشایارشاه را بگویم به عنوان اولین و مهم ترین منبع شناخت دوره خشایارشاه ببینید بعد از اینکه این چنین ادعایی را از زبان خشایارشاه هرودوت آمد نقل کرد گفت  گفته من فرزند پدرم نیستم مگر که آتنی ها رو چنین و چنان نکنند چه اتفاقی می افتد برای خشایارشاه جدای پیروزی هایی که در یونان به دست می آورد عملا در یونان شکست می خورد یعنی که پیشروی هایی دارد ولی شکست می خورد پس عملا اگر بگوییم گوشمالی به این معنا بوده است  که برود چندین نفر رو مثلا بکشد آنجا و این ها بله این را توانسته است انجام بدهد اما انگار نوع دیگری منظورش است یعنی من یونانی ها را سر جای خودشان بنشانم دیگر نتوانند کاری کنند.

 جالب است آتن دو بار در زمان خشایارشاه فتح می شود یعنی احتمالا  آنجا فتح می شود بعد آن ها می آیند نیروهای خشایارشاه را بیرون می کنند آنجا بعد دوباره میرود فتح می شود دیگر وگرنه یک جایی که فتح شده است  که دوباره نمی شود بروی همان جا رو دوباره فتح کنیم البته ما در مورد مناطق دیگر هم داریم زمان داریوش مثلا یاروش می آید می گوید که من مصر رافتح کردم اگر این فتح مصر است متناسب با گزاره قیام های مصر باشد دیگر آن مثل فتح در زمان کمبوجیه  نیست یعنی دوباره قیام می کنند دوباره آنجا بابل، بابل چند بار بعد از اینکه آنجا فتح می شود توسط کوروش بعدا شروع می کنند قیام می کنند از دسترس هخامنشیان می خواهند خارج کنند دوباره سرکوب می شوند و دوباره انگار فتح می شود دوباره بابل خشایارشاه را دارد می گوید هرودوت دارد می گوید خشایارشاه یک چنین ادعایی رو کرد اما در آخر شکست خورد  حالا باید چک کنیم گزارش های عجیبی در تاریخ هرودوت می بینیم که انگار این افلاک و شرایط یک طوری رقم خوردند که خشایارشاه شکست بخورد از یونانی ها، نمونه اش را با هم ببینیم خیلی عجیب است این حرف ها که هرودوت زده است آقای ثاقب فرد خیلی عصبانی می شود در پاورقی می گوید این حرف هایی که دارد هرودوت می زند این ها برای این که خشایارشاه را این انسان بی عقلی جلوه بدهد دیوانه جلوه بدهد نه واقعا این گونه برداشت نمی شود.

 هرودوت دارد می آید می گوید که اصلا دیگر دست خشایارشاه انگار نبود زمین و زمان با هم همکار شده بودند که خشایارشاه شکست بخورد از یونانی ها نمونه را ببینیم من ترجمه آقای ثاقب فرد که در پاورقیش این حرف ها را زدند به شما نشان بدهم باز عرض کردم همین که حال تاریخ هرودوت جلد دوم می گوید که این گونه گفته هرودوت صفحه شماره هفتصد و هفتاد و دو خشایارشاه  این ها می خواستند رد شوند از هلس پونت یک دریای هلس پونگ یک پلی را زدند این پله به هر حال باعث شد که دریا باعث شد که این ها غرق شوند سربازان خشایارشاه این ها چه عکس العملی نشان داد این ها همان در همان مسیر هله یا همان منطقه دریای هله است که دارند میروند برای بحث فتح یونان خشایارشاه با شنیدن این خبر سخت برآشفت و دستور داد سیصد ضربه ی تازیانه به هلس پونز بکوبند و دو رشته غل و زنجیر در آب هایش بیندازند می گوید خشایارشاه چون نیروهاش ریخته شدند در دریا پول حالا به هم خورد و شکست یا ویران شد هر اتفاقی افتاد یک سری از نیروهایش خشایارشاه را از دست داد دستور داد زنجیر انداختن در آن آب گفتند الان دیگر اصلا مهارت کردیم بعد دستور داد شلاق زدند روی آن آب گفتند که تا تو باشی دیگر مثلا سربازهای ما را از بین نبری این را هرودوت دارد می گوید ادامه اش هم ببینید به افراد خود دستور داد.

 هنگام تازیانه زدن بر آب این کلمات سرشار از غرور دیوانه وار یک بربر را بگویند ای امواج تلخ سرور ما تو را تنبیه می کند زیرا بی آن که به تو بدی کرده باشد به او بدی کردی شاه خشایارشاه چه بخواهی یا نخواهی از تو عبور خواهد کرد باشد که زین پس هیچ کس برایت قربانی نکند چون تو جز آبی آشفته و شور نیستی حالا آب دریا شور است دیگر او بدین گونه دریا را تنبیه کرد بعد جالب است می گوید و دستور داد همه مهندسان سرپرست پل سازی را گردن بزنند که چرا پل ریخته است یک مقداری آن موقع این خشایارشاه روحیه هم رضاخانی هم داشته است چه اتفاقی افتاده اینجا این ترجمه بله آقای ثاقب فرد ترجمه مازندرانی هم با هم ببینیم آقای وحید مازندرانی این هم ترجمه آقای وحید مازندرانی است که همین تقریبا نقل به مضمون همین را آورده وقتی را آن فاجعه به اطلاع شاه رسید خشایارشاه سخت برایشان فرمود هل سفون را ادب کنید دریا را ادب کنند !!! و دو رشته غل و زنجیر در آبش انداخته و خطاب به آن بگویند که آب روان تلخی و شوری مجازاتت است.

بعد هم گفت هر کسی که این پل را ساخته بوده است  بروید این جا گردن بزنید این یک گزارش از آن متعدد ها در هرودوت می خواهد بگوید ببینید دریایی هم داشته اینجا کلنجار می رفته  است که این ها موفق نشوند و پیروز نشوند اصلا شکست اصلی اینجا نیست و در هله نیست این دو نبرد حداقل در آن جا بوده است  ولی شکست اصلی ناظر بر این اتفاق نیست آقای داندامایف هم به این مسئله اشاره کرده است  در تاریخ سیاسی هخامنشی صفحه شماره دویست و پنجاه و پنج می گوید ولی در همان شروع لشکرکشی فاجعه در انتظار خشایارشاه بود طوفانی در گرفت و هر دو پل روی تنگه ی دار دانل احتا اسم امروزیش است دیگر را ویران کرد اگر داردانی هم شاید باشد می دانم طبق نوشته هرودوت هنگامی که خشایارشاه از این مصیبت آگاه شد خشمگین گردید و فرمان داد تا آب ها را با شلاق زده تنبیه نمایند و برای رام کردند دریا می خواستند رام کنند زنجیر بیندازند در آن دریا که اگر خدا خاواست مثلا انگار مثلا می خواهیم سگ ببندیم این طوری که مثلا قلاده بیندازیید دور گردنش طبیعتا با عقل جور در نمی آید.

چنین رفتاری منتهی دارد اینجا هرودوت می گوید که خشایارشاه یک مقداری این عوامل طبیعت و از لحاظ نظامی غیر طبیعی دخیل بوده است  برای اینکه این خیلی موفق نشود در آنجا یک داستان دیگری هم می آورد خیلی جالب است آقای هرودوت من باز دیگر از ترجمه آقای ثاقب فرد نشان بدهم که تعصب خاصی در بحث ایران و باستان دارد جلد دوم تاریخ هرودوت ایشان  می آید می گوید که صفحه شماره هفتصد و هشتاد و سه این ترجمه همه از تنگه عبور کرده است  و آماده ادامه حرکت می شدند که معجزه بزرگی رخ داد خشایارشاه به آن اعتنایی نکرد هرچند معنای آن روشن بود خشایارشاه می خواست کار خودش را کند گفته بود  من از پدرم نیستم اگر اینکه این ها را سر جایشان ننشانم ولی یک اتفاقاتی داشت می افتاد.

 مادیانی خرگوش زایید اسبشان خرگوش زایید معنای آشکار این معجزه آن بود که خشایارشاه با شکوهی که داشته و آن حالا توضیح میدهم در موردش با آن وجه ورودی که داشته است نسبت به مناطقی می خواسته است به سیطره خودش در بیاورد یا تثبیت کند جایگاهش را سراسیمه برای نجات جان خود برای نجات جان خود به جای اول بازمی گردد عقب نشینی می کند آقای هرودوت می گوید این آقا این اتفاقاتی که افتاد این جور معجزه وار اتفاق افتاد نشان دهنده این بود که زمین و زمان نخواهند گذاشت که خشایارشاه در این نبرد پیروز شود البته وقتی او در سارد بود نیز معجزه دیگری رخ داده بود و آن اینکه قاطر ماده ای قاطر نری زایید خب قاطر  نباید طبیعتا عقیم است دیگر نباید بچه به دنیا بیاورد ولی این قاطر آماده بود آنجا در سار یک قاطر دیگری را به دنیا آورده بود که این هم مذکر بود هم مونث بوده است  یک چنین شرایطی این ادبیات به این معنا نیست این طوری که آقای ثاقب فرد فر مطرح می کند خواسته بگوید که خشایارشاد دیوانه است نه این ادبیات به گونه ای است که انگار اشکال از خشایارشاه نیست که در جنگ با یونان شکست می خورد آن جا که مادیانی خرگوش می زاید و در جای دیگری دریا عامل کار می شود شلاق می زنند دریا را زنجیر می اندازند برای این اینکه مهارش کنند دریا و این ها را این ها یک مقداری می شود این احتمال تحلیل را اعتماد را داد در تحلیلی که واقعا هرودوت دارد اینجا زمینه سازی می کند تا آن شکست را بخواهد توجیه کند افراد دیگری هم بودند حالا این است که هم نمی خواستم نشان بدهم اتاق فرمان زحمت کشید نشان داد بعد اسطوره ی معجزه یونانی جناب دکتر شروین وکیلی مطللب ایشان  اینجا آوردند.

 تمرکزشان روی این کتاب روی همان بحث، بحث یونان و بحث جنگ های خشایارشاه را این ها هم است آقای دکتر شروین وکیلی البته به نظر نمی رسد نویسندگان یونانی باستان به این نکته های فیزیولوژیک توجه چندانی داشته باشند چون هرودوت درست پیش از نقل شمار سپاهیان ایران به ذکر این واقعه مهم در تاریخ زیست شناسی می پردازد که مادیانی در اردوی خشایارشاه خرگوش به دنیا آوردند یا قاطری مثلا فرزند زاییده این را آقای دکتر شروین وکیلی هم مطرح کردند و نقل کردند البته  ایشان  طبیعتا این ها را جزو موارد غیر قابل پذیرش می دانند واضح و بدیهی است منتها می گویند که این جا در مقام نفی یا هر آن چیزی است که هرودوت گفته است ما یک نوع تحلیل دیگر داریم هرودوت می گوید که فضا فضای فتوحات نبوده است  برای خشایارشاه و این زمین و زمان اصلا بنا بوده است  که این اتفاقات نیفتد و خشایارشاه بخواهد فرار کند  این هم تا اینجا.

 آقای هرودوت از این سمت قضیه ما گفتیم چه نوع اعتباری برای سخنش قائل شدند چون واقعا منبع دیگری غیر از این تقریبا نیست ما چند نفر داریم که اگر بنا شد به جنگ ها بپردازند به آن ها باز اشاره خواهم کرد ما چند تا یونانی داریم که این ها انگار فیلمنامه نویسند دیگر یعنی رمان نوشتند داستان نوشتند یک سری از خلا هایی که کتاب هرودوت دارد در گزارش این جنگ های خشایارشاه و داستان های شاهیش با آن گزارش های دراماتیک آن ها باید پر شده است  یعنی آن چیزی که ما الان داریم در تاریخ می بینیم بر اساس علم تاریخ نه بحث باستان شناسی طبیعتا و آن چیزی است که تاریخ کلاسیک آمده هرودوت نقل کرده است  یک درصدی خلا های داستانی و نمایشی انگار داشته که با راست و دروغ بر اساس آثار برخی دیگر از یونانی ها این خلا ها پر شده است  چون تاریخ هخامنشی، زمان خشایارشاه.

 من نمونه دیگری از نکاتی که گفته هرودوت ادعا کردندم به شما نشان می دهم جالب است ببینید آقا گفتم بحث بت مردک را خدمتتان عرض کردم و اینکه این بت از جنس طلا بود ادعا شده است  از جنس طلا بود خیلی هم وزنش زیاد بود بعد خشایارشاه حمله کرد به بابل این بت را نابود کرد و این را احتمالا آوردند در ایران و ذوب کردند آب کردند این طلا را و استفاده های دیگر از این طلاها کردند هرودوت می گوید می دانی چرا ایرانی ها طلا زیاد دارند  طلا داشتند زیاد ایرانی ها به خاطر چی بوده است  یکی از دلایلش همین فتوحات بوده است  مصر را مگه نرفتند بگیرند بابلی که طلای فراوان داشته  است را هم اگر دوره داریوش و کوروش مگه فتح نکردند اگر دوره داریوش  آنجا حکومت نکردند مگر زمان خشایارشاه هم و آنجا حکومت نشده است   طلاها را از جای دیگر آوردند این هم باز من یک احتمالا میخواهم بدهم که هرودوت باز در مقام توجیه این طلاهایی که در نزد پارس ها و مادها بوده است  نزد پارس ها بوده است  نزد حکومت هخامنشیان بوده است  یک نکته ای را گفته است ببینید اصلا عجیب است .

 واقعا سخن بنده را نکته بنده درست باشد در دفاعیات هرودوت تا از هخامنشیان اصلا شبیه و به این شخص در تاریخ ما نداریم که بخواهد یک سری کارها را توجیه کند کتاب تاریخ هرودوت جلد اول ترجمه آقای ثاقب فرد اینجا مطلبی که آورده به این شکل است ببینید آقای هرودوت چی می گوید صفحه شماره چهارصد و چهار می گوید که در این بیابان و درون شن زارهای آن مورچه هایی زندگی می کنند که از سگ کمی کوچک تر و از روباه بزرگ ترند مورچه آقای هرودوت می گوید یک سری مورچه ها دارند ایرانی ها از سگ کوچک تر از روباه بزرگ تر شاه ایران چند تا از آن ها را که در آنجا گرفته بودند در اختیار داشت این مورچه ها مانند مورچه های ما یونانیان زمین را حفر می کنند و شن و ماسه را به سطح زمین می آورند و روی هم کپه می کنند ماسه ای که بالا می آورند حاوی ریزه ی طلا است و هندیان برای جمع آوری همین ماسه ها به این کویر می روند یعنی احتمالا منظور این است که دارد در مورد بحث هندی ها که دارد توضیح می دهد می گوید این نوع هم از استخراج طلا وجود دارد  این ها اگر پارس ها مثلا طلا زیاد دارند از اینجا است آقای دکتر شروین وکیلی یک صراحت دارد در این زمینه می گوید که آقای هرودوت دارد ایرانی ها رو می گوید آقای هرودوت منظورش این جا ایرانی ها است که دارد ایرانی ها را مطرح می کند و می گوید که یک چنین مزیتی را دارند.

 به هر حال یک حرف های این مدلی هم در که عموما توجیه یک سری رفتارها است وجود دارد در کلام آقای هرودوت که اگر واقعا منظور ایرانی ها باشد اینجا توجیه آن طلاهایی است که ایرانی ها داشتند در کنار آن قضیه بتی که در بابل بوده است  آوردند تلاش به ایران و این ها می شود یک مجموعه توجیه برای یک سری رفتارها دید صرفا نمیگذارم خدمتتون عرض کنم این بخشش این بخش تحلیل ها اما آن چیزی که یقین داریم این است که این هرودوت دشمن ایرانی ها نبوده است  خیلی واضح است یعنی هر کسی که سبک تاریخ نگاری را در تاریخ کلاسیک دیده باشد چگونه به تصویر کشیده شده است  چه شده است؟  و چگونه به تصویر کشیدند مورخین می فهمد که یک کسی که تخاصم داشته باشد و مخاصمه داشته باشد با یک گروه دیگر چطوری از آنها دارد می کند این یک نکته ای است که در هرودوت چنین چیزی دیده نمی شود به خاطر همین آقای وحید مازندرانی می آید می گوید که نه این آقای هرودوت هیچ گونه حب و بغضی ما نمی بینیم ما نمی گوییم که حب و بغض وجود ندارد اتفاقا حب هم وجود دارد ما قبلا آوردیم که آقای هرودوت حتی شیفته ی شخصی مثل کوروش هم بوده است  و قبلا خدمت شما عرض کردیم اگه اشتباه نکنم ما یک مطلبی هم از کتاب ترجمه آقای پرویز رجبی بر کتاب از زبان داریوش بله آنجا بود به نظرم عبارت را آورده بودیم که هرودوت را شیفته دانسته بود و بله  آن مطلب هم خدمتتان عرض کرده بودیم به هر حال یک چنین فضایی است آنچه که هرودوت دارد به تصویر می کشد و با یه چنین دیدگاهی و یک چنین رویکردی دارد این کار را می کند این را هم فراموش کند و این منبع بودن تاریخ هرودوت را به عنوان اصلی ترین منبع تاریخی برای گزاره های زمان هخامنشیان از لحاظ نزدیک بودن شخص به محل وقوع اتفاقات بسیار مهمی است.

 چون خودش مال حال کارناسوس از زمان نزدیک بودن نگارنده اتفاق از لحاظ زمانی به اتفاقات رخ داده است بسیار مهم است چون برای زمان خشایارشاه ما از این در این خصوص که مطابقت دارد بسیاری از گزارش های هرودوت اختلاف هایی هم وجود دارد با کتیبه های هخامنشی هم محل توجه یعنی مثلا کتیبه بیستون مطلبی که آورده است خیلی از آن ها با این اینکه هرودوت بی خبر بوده است  از کتیبه بیستون احتمال خیلی زیاد اما همان ها رو در کتابش به نحو دیگر آورده است و نقل کرده است  و ذکر کرده است  این ها محل اعتماد آنجایی که محل اعتماد نیست برای و در سه روز اینه که  یونانی بوده است  که من ابتدای برنامه عرض کردم یونان را باید در دو جبهه تعریف کرد در زمان هخامنشیان به خصوص در زمان خشایارشاه و در مورد اصالت خود کتاب تاریخ یعنی با هرودوت دیگر اینجا کار نداریم با این کتابی که تحت عنوان تاریخ این هرودوت به دست ما رسیده است آن جالب یک بحث هایی است که الان من نمی خواهم بپردازم به آن که این کتاب واقعا همان کتابش که هرودوت نوشته یا نه؟ کتاب دیگری به اسم هرودوت نوشته شده است  یا اینکه نه در دوره هایی خود کتاب تاریخ هرودوت اصلش ثابت بوده است  برای هرودوت بوده است  یک جاهایی دستکاری هدفمند شده است  این آن محله تشکیک در بحث به هر حال ما هستیم و این کتاب دیگر ما نسخه های دیگری از تاریخ هرودوت نداریم که بگوییم مثلا این نسخه الان اعتبار ندارد .

 برویم سراغ آن یکی نسخه و اگه این منبع رو کنار بگذاریم بسیار با مشکل رو به رو می شویم اما باز برگردیم با همان تصویر نگاری که این هرودوت دارد از خشایارشاه و جنگش با یونانی ها من در قسمت های بعد به دو سه موضوع می خواهم بپردازم مثلا می خواهم به بحث زمان دوره زنان در هنگام حکومت خشایارشاه بپردازم یک مقداری آن فضای حرمسرا اتفاقاتی که آنجا گزارش شده است  زنی که نمی دانم ناوگان داری که در سپاه خشارشاه بود یا نبوده است  همسر خود خشایارشاه و آن گزارش هایی که در مورد حالا گزارش هایی که در خصوصش وجود دارد به آن ها می خواهم جدا بپردازم بحث استر جدا است به آن پرداختم و یک جمع بندی کلی هم در موردش در موردش داشتم اما به این ها می خواهم بپردازم جزو مطالبی که می خواهم ذیل خشایارشاه بپردازم یک مسئله مهمی را باید توجه کنیم در مورد خشایارشاه بحث فتح جنگش با یونان و فتح آتن است تاریخ هرودوت که شما مطالعه بفرمایید با یک داستان دوگانه ای مواجه هستید که از لحاظ زمانی دارند کنار هم حرکت می کنند دو داستان یک تصویرگری از خشایارشاه می بینید که همان پادشاه جنگی است و در جنگ ها حضور دارد و یک جایی اصلا خودش میرود میزند به دل لشکر مثلا طرف مقابل و این یک چنین تصاویر شما از هرودوت و دیگران می بینید همان چیزی است که ما از ذهن خودمان در مورد مثلا شاهان هخامنشی داریم ،  مثل همان چیزی که مثلا درگیری مثلا داریوش سوم با اسکندر را درگیری که مثلا کوروش داشته است و این ها درگیری هایی که کوروش داشته به جز فتح بابل که البته کوروش بعد از فتح بابل واردش می شود.

 یک خط دیگری هم ما می بینیم در این تاریخ نگاری خشایارشاه که انگار خشایارشاه برای خودش دارد با یک کاروانی دارد می رود یعنی کارهای دیگری دارد انجام می دهد اصلا با یک جمع دیگری است و این ها هر دو در یک زمان دارد محقق می شود که خیلی انگار قابل جمع نیست یک سری جاها که بگوییم بله خشایارشاه این گزارش هایی که در موردش انجام شده است  در دل همان سیستم و ماشین جنگی است که راه انداخته است به سمت یونان دارد می رود یک نکته ای را باید در نظر بگیریم در این خصوص این هم تحلیلی است حالا کسی ممکن است قبول کند یک کسی قبول نکند یا حتی خود من ممکن است بعدا به این برسم که این دیدگاه و این نظر اشتباه است.

انگار ما یک خط سیری داریم در بین پادشاهان هخامنشی که مثلا کوروش خودش خود کوروش می آید یک سری اقوام را سرکوب می کند یک سری جاها را فتح می کند خود کوروش است که به ماد حمله می کند کرزوس را شکست می دهد خود کوروش است که در نبرد سیپار و این ها می آید بعد خودش وارد بابل نمی شود و با یک تاخیر زمانی بر اساس همان رویدادنامه نبونعید که مفصل با شما صحبت کردیم وارد بابل می شود اینجا یک مقداری فقط فاصله دارد ولی انگار باز دوباره بعدش و اصلا تصویر سازی که هرودوت دارد خود کوروش است که به جنگ سکایی می رود با سگو ها درگیر می شود و آنجا کشته می شود خودش شاه خودش نفر اول جنگی و نظامی است و اتفاقا آن نفر بعدی که می خواهد شاه شود اصلا انگار نیزه دارش است مقام این گونه به تصویر کشیده شده است  خودش خیلی درگیر آن جنگ است به صورت مستقیم بعد از کوروش ما کمبوجیه را در نظر بگیریم کمبوجیه  یک نفر دومی کنارش دارد که خیلی مهم است آن هم داریوش است و از بابل حمله می کند میرود مصر .

مصر را فتح می کند اینجا دیگر کنار شما کوروش را نفر دوم کنارش نمی بینید یعنی حتی بردیا و کمبوجیه را در بابل می بینید مطرح شده است  و کوروش است به عنوان یک نفر که خیلی فاصله دارد با نفرات بعدی خودش در زمان کمبوجیه یک مقداری این فاصله داریوش کم می شود با کمبوجیه  داریوش در کنار کمبوجیه است در زمان مصر احتمال دارد چه بسا این احتمال را دقایقی قبل عرض کردم این احتمال دیگر بگویم آنجایی که داریوش می گوید من فاتح مصر هستم شاید دارد ادعا می کند که می گوید اصلا با کمبوجیه وقتی ما رفتیم برای فتح مصر من درست است نیزه داریوش  بودم ولی من بودم که فاتح مصر بودم یعنی بالاخره به هر حال شخصیت کنار شاه نزدیک می شود اینجا دارد کمبوجیه  بعد از کمبوجیه حالا اتفاقات بر بردیا به کنار، بردیا عملا یک شاه نیست که مثل بقیه شاهان هخامنشی یک ساز و کاری داشته باشد بعد دست به فتوحات و این ها بزند به بخاطر همین میرویم سراغ داریوش.

 داریوش دیگر زمانی که اتفاقاتی رخ می دهد و می خواهد یک سری جا را فتح کند یک سری جا را سرکوب کند خیلی علنی و خیلی رسمی دیگر یه جای خودش هم دارد بله یک جاهایی جنوب غرب ایران سمت شوش و این ها خودش حضور داشته است سمت بابل را ولی یک سری جاها است خودش آن داستانی که بیشناسد را  می فرستد یعنی دیگر شاه آنجا دیگر عملا خودش ایستاده به عنوان یک فرمانروا دارد دستور می دهد حالا دلایل جغرافیایی و دلایل نظامی هم آن موقع داشته است قابل توجیه است نمی خواهم بگویم آقا خوب بوده است  یا اصلا در واقع ارزش گذاری اینجا نیستیم که آقا این کار داریوش مثلا خوب بوده است  یا ورود آن وسعتی که سرزمین های هخامنشی پیدا کرده بودند طبیعی بوده است  که جاهای خود شاه نگوید من می روم این جا را سرکوب میکنم چون و با فاصله خیلی زیاد جای دیگر آن وقت دوباره قیام می کردند علیه شاه چندین گروه مختلف را می فرستد شما اگر با دقت کتیبه بیستون را ملاحظه بفرمایید در عین حالی که می گوید چه کسانی علیه من مثلا قیام کرده بودند یا شورش کرده بودند حالا با تعبیرش اینجا خیلی کار ندارند در کنارش می گوید من چه کسی را فرستادند برای سرکوب این ها  مرحله اول کوروش خودش در راس جنگ مرحله بعدی می رسد.

 کمبوجیه شخص اشخاص دیگر نزدیک دارند میشوم به آن مرحله بعدی شده است  داریوش از جنگ فاصله گرفته و دستور به حمله به جاهای مختلف را دارد صادر می کند یا دستور سرکوب ها را مرحله بعدی می شود خشایارشاه احتمالا خشایارشاه آن سبک داریوش را دارد خیلی پر رنگ تر می کند یعنی چی؟ یعنی لشکر را فرستاده برای جنگ خودش هم دارد با یک کاروان دیگر می رود حالا اینکه دارد با یک کاروان دیگر میرود لزوما هم در همان خط نیست ما این را واقعا بحث به درازا کشیده می شودکه من می خواهم بگویم حالا مثلا گزارش هایی که در مورد راه سازی خشایارشاه آمده به چه شکل اصلا یک جایی دارد راه شمال یونان داری به راه سازی می کند قضیه ساختن سیلوها که هرودوت خیلی مفصل داشت پرداخته با جغرافیا همه پردخته کجا چیکار کردند؟ سیلوهای متعددی که اصلا خیلی هم زمان بر بوده است  که خشایارشاه بخواهد بسازد انگار یک ماشین جنگی خشایارشاه دارد البته اگه بخواهیم برویم سراغ گزارش های هرودوت خیلی ماشین جنگ عظیمی است آن قدر عظیمی که نمی شود باور کردند قدر زیاد باشند و آن تنوع در کنار این کثرت به میلیون ها نفر ما مواجه می شویم در این گزارش ها که انگار خشایارشاه ورزش دارد می رود یونان و فتح کند آخرش هم شکست می خورد البته هرودوت آن سمت هم بزرگویی هایی در مورد این نقل ها دارد که اصلا نمی گنجد در قاموس اعداد و رقم های آن زمان انگار یه ماشین جنگی دارد خشایارشاه ماشین جنگی حرکت می کند به سمت یونان در آن تصویر نگاری ها بسیار این عظیم و بزرگ است خودش در یک دربار متحرک شاهی است و در آن دارد حرکت می کند یک حرمسرای متحرک دارد انگار خودش یعنی خود خشایارشاه عملا لشکر دارد حمله می کند دارد می جنگد اما مثل کوروش دیگر درش حضور ندارد جای دیگر است با یک سری از عناصر دیگر حالا این عناصر چیستند؟

 یک سری سرباز طبیعتا اطراف خشایارشاه یک سری حالا آن چیزهایی که برای تفریحاتش و این ها بوده است  که خودتان می دانید آن موقع به هر چه ابزارهایی استفاده می شده است  افرادی که اطرافش بود و این ها یک حرمسرای متحرک است و یک سری انگار اصلا ما افراد داریم کارهای عمرانی می کند یعنی وزیر جنگش را عملا فرستاده به عنوان یه فرمانده برود جنگ خودش وزیر اقتصادش و وزیر دارایی و وزیر سازندگی است حالا صنایع و معادنش را مثلا با خودش همراه کرده است  آنها کار خودشون را دارند می کنند کسی بگذارد کار خودش را می کند مهم ترین مانعی که در مورد این تحلیل وجود دارد در مورد خشایارشاه همان گزارش های جزئی است جزئی این که خود گزارش جزئی است گزارش از یک جزئی است که خود خشایارشاه درگیر است یعنی خود خشایارشاه در این جنگ درگیر است احتمال خطا همینجا بالا است  بالاخره آن موقع هم که با این تحلیل احتمالش بالا است یعنی اینکه ما به این نتیجه برسیم که دو خط هستند که دارند یک سیر مستقیم را دارند با هم از نظر زمانی با هم دیگر دارند میروند باید به این نتیجه برسیم که بالاخره خشایارشاه دیگر در این جنگ ها راسا حضور ندارد.

 همه جا حداقل حضور ندارد مثل شاهان دیگر نیست آن مانع این گزارش های جزئی است آن دوره خوب طبیعی بوده است  شاید شاه رو نشناسند و یک مورخ به خطا یک فرماندار شاه تصور کند اما این جا از این موارد در تاریخ داشتیم به هم زمان اسکندر هم داریم شبیه به این را یا اینکه اصلا لشکر وانمود کند که شاه با ماست دارد می آید یا خود آن شخص طوری وانمود کند که اصلا خود من انگار شاه هستم دارند با شما درگیر می شوم می جنگم  این ها هر کدام می تواند انگیزه های مختلفی داشته باشد و با آن انگیزه ها دست به چنین کاری زده شده باشد فلذا شما اگر رفتین سراغ تاریخ را در مورد خشایارشاه شخصی مطالعه کنید به این توجه کنید یک جایی انگار باید این دو حرکت را از هم جدا کرد این دو ماشین رو از هم جدا کرد که یکی هیچ جنگی است یکی اینکه اصلا رد شاهیاین حرم سرایی است البته کارهای عمرانی هم انگار دارد انجام می دهد و این منعکس شده است.

  در کتاب تاریخ هرودوت  بقیه مطالب جلسات بعد بگویم خدمت شما اتاق فرمان تماس مخالف داریم یا نداریم اصلا آماده است که من بگویم بگویید نه به خاطر اینکه مطمئن هست دیگر تماس نمی گیرند ما ده سوال پرسیدیم یکی از سوالات مستقیما با مطالب الان ما که در مورد کتیبه ضد دیو کرمان، سوال شماره سه بود مرتبط بود این سوال ها را من فقط برای شما یک بار بخوانم و پاسخ هایی که دریافت نمی کنیم دیگر دیدید بعضی ها خواستند تلاش کنند اصلا به چه شکل و شد پاسخ هایی که داده بودند اما سوالات ما ده تا سوال مطرح کردیم و روی سوالات می خواهم خدمت شما عذرخواهی می کنم سه تا سوال ما در مورد زرتشت بود که زرتشت  چه کسی بود؟ و کجا بود؟ چه زمانی زندگی می کرد؟ آیا در ایران بود ؟یا در ایران نبود؟ و چه کسی بود؟ پیامبر بود یا پیامبر نبود؟ همین الان باز کردم فایل سوالاتم را اشکال ندارد الان میگویم سوالاتم مانع نمی شود این این سه سوال ما در مورد زرتشت بود یکی در مورد کتیبه های ضد دیو داریوش بود که آقا این اصلا در مورد دیو و دیو پرستی و دیو پرستان و دیو دان دارد صحبت می کند این دیو کیا بودند و در قضیه خوش کوشو را مطرح کردیم، خیلی عجیبه من فایل سوالات را می دانم چی شد خدمتتان باز می گویم مثل بقیه را.

 یکی دیگر در مورد رویدادنامه نبونعید بود که در هنگام فتح بابل بر اساس رویداد نامه نبونعید یک کشتاری شده است  که آن خیلی مفصل سعی کردیم به آن بپردازیم هم گزارش تاریخی را در مورد فتح بابل ما در فصل دوم بررسی کردیم همین گزارش هایی که بر اساس کتیبه نبونعید بود در فصل سوم نسبت به آن پرداختیم و مطرح کردیم دیگر سوالاتی که پرسیدیم یک سوال ما من یادم بیاید سوال ها یکی یکی بگویم حالا اینکه بررسی فایل ها خدمتتان عرض کنم منشور کوروش بود در مورد منشور کورش سوال پرسیدیم گفتیم که آقا در مورد منشور کوروش ادعا شده است  بر اساس منشور کوروش که آقا این فتح بابل خیلی مثلا با گل و بلبل بوده است در واقع شهر بابل ولی چطوری می شود که در زمان داریوش بر اساس کتیبه بیستون این همه ما حرف و سخن از قیام های مردم داریم در زمان بابل و یک سوال دیگر در مورد سکایی ها پرسیدیم سکایی ها پرسیدیم گفتیم آقا حالا حداقل آن سه گروهی که معمولا سکایی ها را به سه گروه تقسیم می کنند منطقه سکاییه را داریوش با این عنوان سرکوب می کند می گوید شما اهورامزدا را قبول ندارید و یک منطقه دیگر هم که ما گفتیم خدمتتان که حالا احتمالا خوزیه بود عرض کرد خدمتون دو جور ترجمه شده است  عبارت گفتیم این ها را داریوش دارد می گوید آقا در شماها اهورامزدا را قبول ندارید یکی از دلایلی که می جنگید با شما باید اهورامزدا را قبول کنید این مخالف با آن چیزی است که ادعا می شده است  و نشان دهنده این بود که آریایی ها زرتشتی نبودند چون هر کسی که دم از اهورامزدا زد لزوما زرتشتی نبوده است  طبیعتا چه توضیحی هم در مورد اهورامزدا .

اما یک زرتشتی دیگر قطعا باید اهورامزدا را قبول داشته باشد بر اساس آن فرهنگ اوستایی خودش مسئله بعدی عرض کردیم که ما خیلی آثار فراوانی در مسائل باستان شناسی داریم از دوره هخامنشی شاهان هخامنشی همه کتیبه هایی که به خدمت شما عرض کردیم امشب در مورد خشایارشاه گفتیم در مورد کوروش چندین کتیبه در آن مفصل بحث کردیم با شما نخست رو عرض کردیم آن کتیبه هایی که در مصر نوشته شده است  بعد از قضیه فتح مصر و زمان داریوش نوشته شده است  کتیبه های اردشیر ها و این ها را که قبلا مرور کردیم خدایان و در آن و حداقل در دسترس ما است اینجا هم دارید این سمت است بعد ترجمه آقای پیر لوکوک رو اینجا ملاحظه می فرمایید هیچ اسمی از زرتشت را از اوستا و حتی کلید واژه های اساسی اوستایی و زرتشتی در این ها وجود ندارد آن یک دانه دی بود که ما در موردش توضیح دادیم دیگر مستقل هم برنامه رفتیم چطور شما میگویید شاهان هخامنشی زرتشتی بودند؟ در حالی که چه حرفی در این کتیبه ها و آثار از زتشتی ها از زرتشت ما نمی بینیم گفتم من همه ده سوال را  اگه گفته باشم که خوب است چیزی جا نمانده باشد  این ده سوال را ما پرسیدیم هفت تا بود و سه شد ده تا کسی هم جواب نمی دهد نسبت به جواب منظورمان پاسخ دادن پاسخ علمی است.

 از آن مشخص از پاسخ دادن و جواب دادن چه نوع جوابی است نه که مثلا آن آقا آمده می گفت که من جواب دادم بعد می گفتید  مثلا اگر جواب دادید مشخص است چه زمانی بوده است  زرتشت می گفت بله مشخص را می گفتیم  بفرمایید نه بروید من جواب دادم می گفت تو آقا یه عدد دیگر اگر مدعی است یه عدد بگویید الان مثلا کسی از من بیاید بپرسد بگوید که فلان پیامبر کی زندگی می کرده است  خب نمی دانم کی زندگی می کرده است  آقا نه زمانش مشخص نیست ولی موضوع این است که من پیرو آن پیامبر به این معنا که آموزه های خاص آن پیامبر را پیروی کنم نیستم پیرو مجموع آن تعالیم آن پیامبر هستم که از طریق اهل بیت دارم دریافت می کنم این ها را از طریق قرآن دارند دریافت می کنم این ها را ولی شما که خودتان را پیرو زرتشت می دانید.

 حداقل اگر به نتیجه برسید تا بعد بروید سراغ سده های آن هزاره و سال دقیقیش که پیدا کند  همچنان اتاق فرمان مخالف تماس نگرفته درست است؟ خودشان داشتند من یک سند نشان بدهم در مورد حرف اولم در برنامه در این دقایق اتاق فرمان لطفا اگر مخالف تماس گرفت اصلا به من نگویید وصل کنید در استودیو اصلا نیاز نیست بگویید همینطوری بیاید در استودی با من سلام و علیک کند کتاب هایی که خدمتتان یک بار نشان دادم دیگر اسطوره ی معجزه یونانی جناب دکتر شروین وکیلی نوشتند این کتاب را ایشان  می آید در کتابش یک حرفی را مطرح می کند اگر برداشت یونانیان از کمبوجیه و خشایارشاه را مقایسه کنیم در می یابیم که بخش مهمی از تصورشان در مورد این دو تن از دو الگوی باور عمومی تاثیر پذیرفته است الگوی نخست در می آیند طبقات اشرافی یونان رواج داشته است و اعتقادی قطعی به انحطاط و زوال تدریجی بشریت و جهان داشته است این امر ظاهرا بازتابی از زوال تدریجی قدرت اشراف و چیرگی خزنده نمایندگان طبقات دیگر بوده است  و به خوبی توسط افلاطون در جمهور جمع بندی شده است  اصلا از کتاب جمهور افلاطون نتیجه این باور این تصور جزمی و قطعی بوده است  که فرزندان مردان بزرگ باید بی عرضه مجنون یا یا ناشایسته باشند.

 کمبوجیه و خشایارشاه که فرزندان بزرگ ترین شخصیت های جهان باستان بوده اند طبیعتا در این چارچوب می بایست شدیدترین عوارض مربوط به سندرم انحطاط را از خود نشان دهند حالا این مطلبی که ایشان  آوردند ولی واقعیت این است که  بالاخره خشایارشاه شکست خورد در جنگ دیگر حالا آن جنگ اول بگوییم که آن شکست نیست تحلیل کنیم یعنی آن شکست نیست بالاخره شکست خورد دیگر، داریوش شکست نخورد در جنگ ولی خشایارشاه شکست خورد این چیز واضحی است دیگر شرایط متفاوت بوده است  هرچی با دلایلش کار نداریم، این اتفاق افتاده است یعنی این یک نمی توانیم بگوییم که یک توهمی در این زمینه وجود دارد اما آیا می شود از این برداشت کرد که لزوما انسان های خوب فرزندان رو بد دارند؟

نه این راکه ما هم معتقد به این نیستیم قطعا معتقد به این نیستیم و چه بسا محیط تربیت برای یک فرزند و توسط یک پدر فرهیخته مناسب تر می دانیم با محیطی که خصوص در آن زمان که راه های ارتباطی عموما و آموزش و پرورش عموما خانواده و پدر بوده است  خیلی یک فرزندی متفاوت بار می آمده است با فرزندی که در یک محیطی که در دسترس شان آموزش و آن پرورش لازم نبوده است  بخواهد رشد کند تماسی نداشتیم این برنامه هم بله تماس نداشتیم دیگر مخالف تماس نداشتیم من برنامه ها که تمام می شو داین رو خدمتتان عرض کنم از یک قسمت خاصی از برنامه بود که من خدمتتان گفتم موافق ها دیگر اگر سوالشان اگر مرتبط با برنامه است نیاز می کند به روشن شدن موضوع لازم است مطرح شود بیایند روی خط اشکال ندارد موافق ها صحبت کنند بیایند روی خط موافق ها مخالفان که بیایند سوال پرسیدیم بیایند پاسخ بدهند مشکلی نیست در موردش ولی بعد از برنامه من در استودیو هستم نسبت به موافقینی که ابهام دارند مثلا طرف یک آدرسی را می خواهد از یک مطلبی بپرسد یک مشورتی میخواهد در مورد یک موضوعی داشته باشد یا یک نقطه ابهامی در صحبت های ما بوده است.

  یا اصلا یه جایی بعضی وقت حواس من دوستان مثلا می گویند نکته ای که گفتید را می خواهیم اصلاح کنید حالا نتیجه اش هم متفاوت می شود تماس های مختلف این را من در اتاق فرمان جواب میدهم می خواهم فرصت برنامه حفظ شود برای گفتن مطالب و برای این رجز خوانی برای مخالفانی که نمی آیند نود و هفت قسمت از قسمت اول ما آمدیم گفتیم تشریف بیاورید و آن اوایل باز یک مقداری تلاش وجود داشت بعدش دیگر نه کسی هم نمیتواند بهانه کند که آقا بار نیستند مثلا نمی آیند این ها نه اینطوری نیست افرادی آمدند موبدان عزیزی آمدند مطالبشان اینجا مطرح فرمودند مخالفین متعددی به نسبت آمدند اینجا نکاتی را گفتند بعد از یک دوره دیگر کاملا افول بود برای اینکه بخواهند بیایند نسبت به ماجرا جوابگو باشند یک نکته ای هم بود من یکی از مترجمینی که در برنامه به ترجمه ی کتابش استناد کرده بودم که از روی آن خوانده بودم یک توئیتی زده بود چند وقت پیش خوشحال شده بود که آقا ما در برنامه توییت شد که ترجمه اش را خوندیم یک توییتی دیدم از ایشان  خیلی بی ادبانه بود حقیقتا یعنی اینقدر که من تردید کردم که بخواهم اصلا نشان بدهم توییت ایشان اگر من بنا بود آن رو سانسور کنم باید کلش را سانسور می کردم.

 ببخشید اگر ما به حرف های برخی از آقایون استناد می کنیم و استدلال می کنیم و به عنوان الزام از آن استفاده می کنیم که انقدر اینطور هستید این مدلی هستید خدا کند که آخر و عاقبت ما ختم به خیر شود خیلی خودم به شخصه ناراحت شدم و فکر می کردم یکی از باستان گرایانی است که یک رفتار معقول تری به نسبت دیگران دارد یه انتقاد خیلی اصلا بدون توهینی تقریبا می شود گفت آن جوری که در ذهن ایشان  شده است و با بدترین الفاظ را فرستاده بودند سمت آن شخص و خیلی با افتخار یعنی طوری الان دیگر لحظه ای وی حالا عصبانی شده است  یک نکته ای را گفته است نه خیلی آن هم بود چندین روز من رفتم دیدم پیامشان هم است مجبور هستیم یک سری جاها مجبور هستیم البته برای برخی ها مثلا برای ادب آقای دکتر شروین وکیلی من خودم احترام واقعا قائل هستم برخی از افراد این گونه داریم ما خانم دکتر ژاله آموزگار هرچقدر که با این اشخاص ما اختلاف نظر داشتیم خانم ژاله آموزگار در بحث اسطوره شناسی حقیقتا خوب عالی پژوهش کردند در دوره ما در محاصبه ما یکی از اسطوره  شناسان هستند  بی برو برگرد من برای این علمشان احترام قائل هستم.

 طبیعتا به همین دلیل ایشان را هم به صورت خاص دعوت کردیم که در برنامه تشریف بیاورند هم به عنوان حالا گفتگویی که بخواهند ما را نقد کنند و ما اگر پاسخگو خدمتشون عرض کنیم ولی افرادی که نه به هر حال اطلاعی ندارند درست حسابی و این ها هیچ کدامشان به تراز خیلی از افرادی که ما داریم نقل مطرح از آنها می کنیم نمی رسند  ولی ما مجبوریم یک جایی به خاطر تنوع یه جایی برای قاعده الزام به حرف های این ها استناد کنیم امیدوارم که موفق و پیروز باشید مخالفین مان هم امیدوارم تماس بگیرند در برنامه ی بعدی متشکرم از شما فرصتی باقی نمونده است من میروم استودیو تماس های شما عزیزان را پاسخ میدهم آن هایی که موافق هستند مخالفین هم بروند دنبال کارهای دیگر خودشون دیگر حالا چه بگوید؟ وقتی تماس میگیرند مطالعه کنند شاید حالا مطلبی ما آنجا گفته باشیم حداقل بیان جواب بدن نسبت به آن موضوع ممنونم از شما عزیزان این قسمت یک مقدار زیاد سرفه زدم ببخشید مدتی است که خیلی واقعا درگیر همین موضوع قضیه فلسطین هستیم و یه مقداری خستگی غلبه نکرده است  به ما ولی یک مقدار خستگی دیده می شود در رفتارمان ان شاء الله دعا کنیم این آخر برنامه هیچ وقت در هیچ برنامه ای من دعا نکردم نود و هفت قسمت الان دعا کنیم خدا ان شاء الله ریشه ی ظلم را در دنیا به هر نحو عنوانی که است با اولویت دادن به کودکان فلسطینی بکند الهی امین یا علی مدد خدانگهدار.


  
  • مهرشاد کیا

    25 دي 1402 - ساعت 21:35

    سلام آقای حسینی، چرا در هر مناسبتی باید برنامه تاریخ بدون روتوش از جدول پخش حذف بشه! این برنامه چه منافاتی با مناسبتها ، چه شهادت و چه ولادت داره؟ لطفا بصورت منظم برنامه رو پخش کنید تا شاهد این تاخیرهای طولانی نباشیم

    0 0
  • مهرشاد کیا

    25 دي 1402 - ساعت 20:57

    سلام جناب حسینی

    0 0

تاریخ بدون روتوش - بازخوانی نو از آیین زرتشت و ایران باستان>

زرتشت کوروش ایران باستان باستانگرا دیو پرستان کتیبه هخامنشی داریوش خشایار شاه هرودوت یونان بابل کمبوجیه خشایار شاه منشور