سایر قسمت ها
آینه تاریخ - پاسخ به شبهات تاریخی

قسمت هشتاد و سوم برنامه آینه تاریخ با کارشناسی حجت الاسلام و المسلمین دکتر جباری


دیگر قسمت ها

 

بسم الله الرحمن الرحیم

تاریخ:15/02/1402

برنامه: آینه تاریخ

مجری:

بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

عزیزان بیننده سلام وقت شما بخیر باشد و سلامی عرض می کنم خدمت آقا امام عصر حجة ابن الحسن العسکری در شامگاه جمعه ای دیگر و در این برنامه آینه تاریخ که تقدیم حضور شما عزیزان می شود جمعه ها در این ساعت و کسانی که تکرار برنامه را می بینند در بامداد شنبه و قبل از ظهر شنبه این برنامه را دارید می بینید خدمت یکایک شما عزیزان عرض سلام و ادب و احترام داریم و مهمان عزیز ما استاد گرانقدر جناب آقای جباری در این برنامه است، سؤالات تاریخی شما عزیزان را خدمت استاد عرضه می کنیم ان شاءالله استاد پاسخ خواهند داد؛ عرض سلامی هم خدمت استاد داشته باشیم بعد ان شاءالله سؤالات را در خدمت شان باشیم، سلام علیکم و رحمة الله در خدمت شما هستیم خیلی خوش آمدید.

استاد جباری:

بسم الله الرحمن الرحیم متقابلاً عرض سلام و ادب دارم حضور شما جناب آقای غضبانی و همینطور همه بینندگان عزیز این برنامه در هر جایی که شرف حضور دارند ان شاءالله که همیشه موفق و سربلند باشید و پیروز باشید و همه ان شاءالله مشمول عنایات مولا و سرور و ولی نعمت مان امام عصر (عج) باشیم ان شاءالله و عرض تسلیت دارم، شب 15 شوال را که هم بنابر آنچه که منابع متأخر بعضاً نقل کرده اند سالروز وفات جناب عبدالعظیم حسنی و پیشتر و متقن به لحاظ تاریخی سالروز جنگ احد هست بنابر قول مشهور و شهادت شهدای احد از جمله سید الشهدا در احد، جناب حمزه سید الشهدا (ع) عرض تسلیت دارم.

مجری:

سلامت باشید ما هم خدمت شما عرض تسلیت داریم، دو حادثه ای که یک همچین شبی یادآور این حادثه است؛ استاد فرمودند خدمت شما عرض تسلیت داریم این دو مناسبت حزن انگیز، وفات حضرت عبدالعظیم حسنی، عزیز ما که در شهر ری هستند، و ما افتخار این را داریم که در ایران زندگی می کنیم، و در جایی که حضرت عبدالعظیم حسنی آنجا هستند، الحمد الله از وجود برکات ایشان بهرمند هستیم کسی که در روایات آمده، حالا استاد ان شاءالله بیشتر توضیح خواهند داد که ثواب زیارت اباعبدالله به زائران او داده می شود، و دیگر اینکه در هفته گذشته هم اشاره کردیم، جنگ احد و شهادت حضرت حمزه بنابر قول مشهور، یکی از مناسبت هایی که در این هفته هم داریم بحث معجزه رد شمس هم فکر کنم در همین هفته آینده هست که جزو فضائل امیرالمؤمنین (ع) هست؛ پس با توجه به این مناسبت هایی که خدمت بینندگان عرض کردیم و حضرت استاد هم اشاره فرمودند، سؤالات را در همین خصوص ان شاءالله مطرح خواهیم کرد.

خب استاد جریان آن را برای ما می فرمایید حضرت عبدالعظیم حسنی (ع) چطور شد تشریف شد آوردند ایران و شهر ری و بالأخره شهادت یا وفات شان هم در همانجا بوده، حرمش را داریم در این خصوص برای ما توضیح بفرمایید در گزارش های تاریخی چه هست.

استاد جباری:

درباره حضرت عبدالعظیم خوب است یک مقدار پیشتر عرض بکنم، راجع به نسب ایشان و اینکه ایشان به عبدالعظیم حسنی معروف هست خب مشخص است چون از نسل امام حسن (ع) هست و با چهار یا پنج واسطه، اینکه با تردید عرض کردم چون با این نسبی که عرض می کنم مشهور همان چهار واسطه است که به امام حسن (ع) می رسد، جناب عبدالعظیم بن عبدالله بن علی بن حسن بن زید بن الحسن، یعنی پدر شان جناب عبدالله بوده و جد شان عبدالله بن علی، و علی فرزند حسن او فرزند زید، و زید یکی از اولاد امام حسن هست، زید بن الحسن داشت امام حسن (ع) و برخی پنج واسطه دانسته اند که ظاهراً صحیح تر همین چهار واسطه است، در متون مختلفی چهار واسطه آمده، مرحوم نجاشی ظاهراً پنج واسطه ذکر کرده، ولی به هر حال اینکه حسنی گفته می شود یعنی هم از جهت مادر فاطمه بنت قاسم بن الحسن باز به امام حسن (ع) می رسیده هم از جهت پدر به تعبیری یعنی سید دو شرفه منتهی شرافت مادر و پدر هر دو به امام حسن (ع) می رسیده و دوره حیات جناب عبدالعظیم در منابع متقدم متون قرون اولیه نه تاریخ ولادت آمده نه تاریخ وفات آمده، نه سال ولادت و نه سال وفات آمده، در برخی از متون متأخر این آمده که در سال 173، فکر کنم 4 ربیع الثانی گفتند، همین متون متأخر آمدند یک چنین تاریخ را ذکر کردند، 4 ربیع الثانی سال 173 و وفات شان هم در همین تاریخ 15 شوال سال 252 ذکر کردند؛ اما برخی از محققین با استظهاری که از نقلیاتی در تاریخ کردند، حدود حیات آن را همین می دانند، مثلاً روایتی در کتاب شریف کافی هست که در آنجا عبدالعظیم حسنی تاریخ وفات هشام بن حکم را 199 ذکر می کند، خب این نشان می دهد که در این تاریخ خودش یک سن جوانی داشت مثلاً 20 سال حدوداً داشته، بنابر این بعید نیست که تاریخ ولادت او هم حدود دهه صد و هفتاد و اندی بوده باشد که173 بعضاً ذکر کردند، این را تأیید می کند، که هشام بن حکم را و وفاتش را درک کرده جناب عبدالعظیم حسنی، یعنی به هر حال حوادث اواخر قرن2 را درک کرده، پس ولادت او باید در همین حین بوده باشد، لذا حدوداً همین صد و هفتاد و اندی ولادتش هست، و وفاتش هم قطعاً قبل از شهادت امام هادی (ع) بوده، امام هادی در 254 به شهادت رسیدند، اینکه کسی از ری، محمد بن عطار هست ظاهراً از ری بنا بر نقل مرحوم صدوق می آید خدمت امام هادی (ع) و حضرت سؤال می کند که کجا بودی می گوید من به زیارت قبر اباعبدالله (ع) رفته بودم، امام به او می فرماید که

«لَو زُرتَ قَبرَ عَبدِالعَظیم...»

همان ثواب زیارت حسین بن علی است، ثواب زیارتی مثل زیارت امام حسین (ع) را می بری، این نشان می دهد که پس در زمان امام هادی (ع) از دنیا رفته جناب عبدالعظیم و حضرت می گوید زیارت قبر او چنین اجری دارد، از اینها استظهار شده که پس حداقل تا دوره حیات امام هادی را درک کرده و اواخر آن مثلاً از دنیا رفته 252 به نحوی تقویت می شود که یکی دو سالی مانده به شهادت امام هادی از دنیا رفته، دوره حیات را عرض کردم که نیمه اول قرن سوم هست، عمده دوره حیات او و ولادتش هم در اواخر قرن دوم هست، این شخصیت بزرگوار، از این دوره حیات می شود منتقل شد به نکته دیگری که خب پس این باید چند تا از ائمه را درک کرده باشد، بطور قطع آنچه که از متون تاریخی استفاده می شود، امام هادی را که درک کرده، اینجا روایت عرضه اعمال را جا دارد که اشاره ای به آن بکنیم، محضر امام هادی رسیده و خیلی استفاده کرده و اصلاً می توان گفت که به امر امام هادی (ع) عازم ایران شد با این توضیحی که عرض می کنم، و طبعاً امام عسکری (ع) را هم درک کرده ولو در دوره قبل از امامت حضرت، امام عسکری (ع) از همان آغاز در سامرا خدمت پدر گرامی شان بودند، عبدالعظیم هم که می رفت خدمت امام هادی طبیعتاً امام عسکری را درک کرده، تا اینجا دو امام، امام جواد را هم طبق تصریح نصوص رجالی و تاریخی درک کرده این می شود سه امام، بنابر نقل برخی از متون امام رضا (ع) را هم درک کرده، حالا شاید روایت مستقیم از امام رضا نقل نکرده اما، عمده روایاتش از امام هادی و امام جواد (ع) هست، اما دوره حیاتش معاصر بوده با پنج امام، یعنی امام کاظم که شهادت شان در 183 هست، می شود گفت در ده سالگی اگر 173 بگیریم ولادت عبدالعظیم را، در 10 سالگی امام کاظم (ع) به شهادت رسیده بعد دوره امام رضا (ع) را درک کرده، بعد امام جواد را و عسکریین (ع) امام هادی و امام عسکری (ع)، خب یک فیض بسیار بزرگی است ای کاش نصیب ما هم می شد یک چنین فیضی که دوره 5 امام را درک کرده و بخصوص با دو یا سه امام هم ارتباط داشته، کسب حدیث می کرده به عنوان فرد کثیر الحدیث از او یاد شده، پس پیدا است فرد عالمی بوده، منتهی آنچه که مانده بعضاً 60 بعضاً 50 بعضاً 70 و اندی در کتاب ها مختلف است، بالأخره قریب به 100 روایت مثلاً بنابر اختلاف روایت آمده و مجموع آن را در آن همایش و نکو داشت که چندین سال قبل برگزار شد اینها مجموعش جمع آوری شده، در حکمت نامه عبدالعظیم حسنی اینها آمده و نشان می دهد برخی از شواهد روایی تاریخی که ایشان فرد مجتهدی بوده، یعنی هم در فقه و در حلال و حرام و دیگر معارف، در حلال و حرام یک کتابی دارد صاحب بن عباد از شخصیت های مطرح قرن 4 و مرتبط با وزرای آل بویه، شخص معروف و ادبی است صاحب بن عباد، کتابی در شرح حال عبدالعظیم حسنی دارد، یعنی چیزی قریب به یک قرن بعد، شخصیتی مثل صاحب بن عباد که خیلی فرد ادیبی بوده ایشان کتابی در شرح حال عبدالعظیم حسنی می نویسد و در آنجا ایشان نقل می کند صاحب بن عباد از فردی به نام ابو حماد رازی، اینکه لقب رازی دارد یعنی اهل ری هست و ساکن ری هست و آنجا نقل می کند که این ابو حماد رازی محضر امام هادی (ع) می رسد و بعد از اینکه سؤالاتش را می پرسد  می خواهد برگردد به ری می فرماید که اگر برای تو مشکل و مسئله ای در امر دینت پیدا شد، «فسل عبدالعظیم الحسنی» سؤال کن از عبدالعظیم حسنی، که خود این نشان می دهد که پس در زمان این ابو حماد رازی خدمت امام رسیده که این زنده است، و در ری حضور دارد، در دسترس شیعیان هست از این نقل می شود یک استظهاری کرد، و آن اینکه پس یک مأموریتی گویا داشته عبدالعظیم حسنی، من از همینجا باز منتقل می شوم گرچه تصریح در نصوص و نقل ها نداریم که جناب عبدالعظیم حسنی وکیل مثلاً امام هادی (ع) بوده در ایران در منطقه ری اما خود این ارجاع به سمت او به نحوی همان نقشی است که وکلا داشتند در مناطق، این سؤال حضرتعالی که چرایی آمدن ایشان به ری، می شود یک چنین استظهاری کرد، در واقع دو نکته را باید در نظر گرفت که یک نکته اینکه شخصیت هایی مثل عبدالعظیم حسنی از نگاه شیطانی جریان عباسی مخفی نبودند، اصطلاحاً مشار بالبنان بودند، انگشت نما بودند مورد توجه بودند، شخصیت کمی نبوده این شخصیت که اواری را طی کرده جایگاهی دارد نزد امام و نزد شیعیان و به زهد و ورع و تقوا و اینها معروف است و خلافت عباسی بخصوص دوران سخت متوکل دنبال این بود که اینگونه افرادی که ممکن بود مؤثر بوده باشند در نشر تشیع بروند به سراغ اینها.

مجری:

حاج آقا این را می شود حتی در اینجا اضافه کرد که بحث سادات حسنی، خیلی ها مورد قتل قرار گرفتند، انگار خیلی توجه خاصی به آنها بوده، و کاری که امام هادی (ع) کرد ایشان را فرستاده به یک جای دورتر از مرکز خلافت

استاد جباری:

بله نکته خوبی است که فرمودید، یعنی روی سادات حسنی یک حساسیتی از ناحیه بنی عباس وجود داشته، دلیل آن هم قیام هایی بوده که از همان آغاز حاکمیت عباسی در نیمه اول قرن دوم،132 ه بعد که بنی عباس سر کار آمدند، اینها قیام هایی داشتند به نحوی رقیب محسوب می شدند برای حاکمیت عباسی و در همان دوره سفاح و منصور، خب محمد نفس زکیه برادرش ابراهیم قتیل با خمرا در ادوار بعد حسین بن علی شهید فخ در عصر امام کاظم، و همینطور حسنیون به نحوی اینها قیامت هایی انجام دادند، لذا از این جهت بله حساسیت مضاعف به عبدالعظیم حسنی وجود داشته، پس یک نکته اینکه برای حفظ جان عبدالعظیم حسنی امام (ع) او را اعزام می کند در واقع این مأموریت به او می دهد بیاید به ناحیه ایران، البته باز یک بحث مفصلی در جای خودش می شود کرد، بحث هجریت امام زاده ها به ایران که از چه زمانی شروع شد، چند نفر بودند، چطور آمدند، بیشتر در کجا ساکن شدند، زمینه ها و اسباب هجرت شان چه بود، خب عمدتاً بخاطر فرار از آن مناطق مرکزی که بنی عباس در آن بودند، یعنی عراق و نکته دوم اینکه ایران به عنوان یک ملجاء و پناه خوبی بود برای علویان به جهت گسترش تشیع که در ایران پدید آمده بود که از همینجا باز می شود منتقل شد به یک بحث تاریخی دیگری که چرا ایران، چرا شام نه، چرا شمال آفریقا نه، ایران چه ویژگی داشته که اینها می آمدند به سمت ایران و این همه امام زاده در کوه ها جاهای مختلف، نقاط دور دست، همینطور می بینیم که قبول مطهر امام زاده ها وجود دارد که خودش جای بحث زیادی دارد که چرا اینها آمدند به ایران و چرا تشیع در ایران گسترش پیدا کرد، که حالا اگر توفیقی باشد می شود در برخی از برنامه ها یک اشاره ای به این مسئله داشت، دلیل آن هم این هست که گاهی سخنان نامربوطی در این باره زده شده، یعنی حرف های نا به جا از طرف بعضی از مستشرقان و غیر از آنها زده شده که اصلاً تاریخ تشیع در ایران به چه زمانی بر می گردد، چه زمانی تشیع وارد ایران شد و چرا رشد کرد، مردم ایران چه ویژگی داشتند که شیعه را پذیرفتند و موجب رشد تشیع شدند، حالا این دیدگاه نادرست را در جای خودش می شود مطرح کرد و نقد کرد اما به هر حال یک بستر خوبی بوده ایران برای امام زاده ها و بعضی از مناطق و شهرها، در این دوره ای که جناب عبدالعظیم حسنی به ایران تشریف می آوردند، مناطقی بطور محض شیعه نشین شدند، مناطقی هم شیعیان حضور جدی دارند، از جمله ری، در نزدیکی ری، با همین فاصله 130 یا 140 کیلومتر که قم باشد، تشیع محض امامی اثنی عشری وجود دارد، یعنی اشعری ها که از اواخر قرن اول آمدند در قم ساکن شدند دیگر در قم مستقر شدند، تا در عصر امام هادی و امام عسکری دیگر خیلی رشد پیدا کرده تشیع در آنجا و مناطقی مثل ری، اینجا هر دو مذهب بوده، یعنی هم تشیع حضور داشته هم اهل سنت حضور جدی داشتند، اما شیعیان هم حضور داشتند و  حتی شیعیان ری محضر امام صادق (ع) بعضاً می رسیدند، و وجوه شرعی را خدمت حضرت می رساندند، یعنی یک قرن جلوتر از حضرت عبدالعظیم حسنی ری به عنوان یک مرکز حضور شیعیان مطرح است، در این دوره در ری حضور شیعیان آنقدر جدی هست که یکی از وکلای امام هادی و امام عسکری و سپس از وکلای امام عصر (ع) در عصر غیبت صغری ابوالحسین اسدی رازی که در ری حضور داشته و اصطلاحاً سر وکیل بوده، وکیل ارشد بوده یعنی وکلای نواحی خراسان و نواحی شرق می آمدند به این مراجعه می کردند، این واسطه بوده با ناحیه مقدسه، این باز نشان می دهد وقتی که در یک جایی مثل ری سر وکیل نصب می شود و اصلاً وکیل نصب می شود پیدا است که شیعیان حضور جدی داشتند، اینها همه زمینه بوده برای اینکه جناب عبدالعظیم حسنی بیاید از طرف امام هادی (ع) در اینجا حضور پیدا کند، و لذا یک جایگاهی داشته به لحاظ علمی، به لحاظ فقهی و حدیثی که امام هادی آن ابو حماد رازی را می گوید، برو اگر سؤالی برایت پیش آمد به عبدالعظیم حسنی مراجعه کن، این نکته ای است که شبیه آن را درباره دیگر ائمه همینطور می شود نمونه هایی ذکر کرد که ارجاع می دادند، ابان بن تغلب

مجری:

من یادم می آید ابان بن تغلب را یک دو هفته پیش شما اشاره کردید

استاد جباری:

ابان بن تغلب، عبدالرحمن بن حجاج، زکریا بن آدم در قم، یونس بن عبدالرحمن، از امام رضا (ع) سؤال می کند شخصی

«عَمَّنْ آخُذُ مَعَالِمَ دِينِي»

فرمود «خذ من یونس بن عبدالرحمن المأمون علی دین و الدنیا» قریب به همین مضمون از او سؤال کن، ارجاع نزد متخصصین از افراد شان، سیره مستمره ائمه (ع) بوده و خود این نشان می دهد که داشتند تربیت می کردند به هر نحوی مجتهد را متخصص را

مجری:

باب جالبی بود الآن شما باز کردید، من یک چیزی در ذهنم آمد در مورد اینکه شما در خصوص وکالت که به صورت تخصصی و خاص حتی کتاب تألیف فرمودید و مطلب نوشتید، باب اجتهاد هم خودش یک باب مهمی است، شاید بشود در مورد آن یک تحقیق هایی کرد

استاد جباری:

این نشان می دهد که ائمه (ع) تربیت مجتهد می کردند، و هم برای مناطقی که هم دسترسی به امام نداشتند، چون از امام سؤال می کند «شِقّتی بَعیدَةٌ» راه من دور از من همیشه خدمت شما نمی توانم برسم «مَّنْ آخُذُ مَعالِمَ دینی» حضرت می فرماید که از زکریا بن آدم یا از یونس بن عبدالرحمن، یا ابان بن تغلب، اینها واسطه هایی بودند بین امام معصوم و بین شیعیان و جناب عبدالعظیم حسنی هم به این درجه از معرفت دینی رسیده بوده که امام هادی (ع) او را به عنوان یک نماینده خود معرفی می کند،  پیدا است که مطمئن است که آنچه که او ذکر می کند امر صحیحی را ذکر می کند، امر اهل بیت (ع) را ذکر می کند، لذا ارجاع می دهد به نزد او

مجری:

خصوصاً که امام هادی (ع) فکر کنم روایت معروف از امام هادی است یا امام حسن عسکری که در مورد خصوصیات عالم که، عالم شیعه باید آگاه به زمان باشد روایت مفصلش از امام هادی است یا امام حسن عسکری است، می خواهم بگویم یعنی با توجه به اینکه عسکریین به این قضیه خیلی احتمام ورزیدند و مردم را برای زمان غیبت آماده می کردند، با همچین چیزی همچین کسی را تأیید کند خیلی باز این ارزش دارد

استاد جباری:

بله

«کانَ مِنَ الفُقَهاءِ صَائِنا لِنَفْسِهِ حافِظاً لِدینِهِ مُخالِفاً لِهَواهُ مُطیعاً لِاَمرِ مَولاهُ فَلِلْعَوامِ اَنْ یُقَلِّدُوهُ»

وسائل الشیعة، ج 27، ص 131، ح 33401

در واقع این را یافته بودند در عبدالعظیم حسنی، شیعه را ارجاع می دادند نزد او؛ و با این مقدمات که عرض کردم در واقع دو نکته است، یعنی هم بحث حفظ جان عبدالعظیم حسنی زمینه بود برای اعزام او به ایران و ری و هم اینکه دریابد شیعیان این مناطق را، مناطق ری را و مناطق اطراف قم را و امثال اینها را به عنوان یک نماینده تام الإختیار امام هادی (ع) این در واقع نکاتی درباره چرایی عزیمت ایشان به سمت ایران

مجری:

وفات شان هم که در همان شهر ری بود و قبر شان هم در حرم مطهر که هست

استاد جباری:

بله، در گزارشی از مرحوم نجاشی که از متون معتبر متقدم ما است در قرن5، ایشان نقل می کند که جناب عبدالعظیم حسنی می آید به ری و مخفیانه هم می زیسته، خود این نکته ای هست یعنی بحث خوف از تعرض حاکمیت عباسی، کاملاً مشخص است که تحت تعقیب بوده، در ری هم که می آید باز مخفی است، در یک خانه ای می زیسته مخفیانه، و بعد نقل می کند که از آنجا می آمده به بیرون برای زیارت یک امام زاده ای که مقابل آن خانه بوده، و او چه کسی بوده؟ طبیعتاً همین جناب حمزة بن موسی (ع) هست که، خود این گزارش و اینکه به هر حال عبدالعظیم می آمده به زیارت او پس پیدا است که این قبر در آن زمان وجود داشته و شهرت تاریخی داشته

مجری:

همان که در خودش سه تا بارگاه در یک حرم هستند همانجا یا کس دیگر، ما الآن در آن حرم که می رویم سه تا ضریح می بینیم

استاد جباری:

بله که یکی از آنها همین حمزة بن موسی است که مورد زیارت جناب عبدالعظیم حسنی بوده، و این را از این باب عرض می کنم که ما در ایران امام زاده ها فراوان داریم، اما اینکه کدام شان بلاواسطه هستند، فرزند بلاواسطه امام معصوم هستند این مهم است، و باز شواهد تاریخی داریم یکی از امام زاده هایی که فرزند بلاواسطه است و شواهد تأیید می کند همین حمزة بن موسی در شهر ری هست که جناب عبدالعظیم حسنی هم به زیارت او می رفته. یکی از دوستان محقق ما که درباره امام زاده ها مطالعات عمیق و دقیق و فراوان و طولانی کرده و سفرهای طولانی هم کرده جناب آقای استاد محمد مهدی فقیه بحر العلوم، یک وقت ایشان می فرمود که امام زاده های بلاواسطه که در ایران وجود دارند بنابر آنچه که تحقیق شده بیست و اندی است که بعضی در قم هست و بعضی در شهر های دیگر، بقیه موارد غیر از اینها که ایشان ذکر می کرد، آنها با واسطه هستند یعنی مثلاً گفته فلانی فرزند امام کاظم اما آن وسائط را دیگر حذف کرده اند، اما مثلاً حضرت معصومه قطعاً دیگر فرزند امام کاظم هست، یا مثلاً این حمزة بن موسی یا موسی مبرقع که باز در قم دفن است، فرزند امام جواد (ع) هست، می گفت بیست و اندی امام زاده های بلاواسطه هستند که یکی هم همین حمزة بن موسی است و بعد در آنجا بعد از مدتی دارد که در ری که ایشان بوده بیمار می شود و وقتی که از دنیا می رود می آیند برای غسل دادن او در جیب او کاغذی می یابند که در آنجا نسب خودش را نوشته بوده، «أنا عبدالعظیم الحسنی بن فلان» تا همان نسبی که عرض کردم «ابن عبدالله بن علی بن حسن بن زید بن الحسن» نسبش را آنجا نوشته بوده که خود این نشان می دهد که برای اینکه برای شیعیان مشتبه نشود و قطعی باشد نسب ایشان که از اولاد امام حسن (ع) هستند، و شیعیان یک تشییع خوبی انجام می دهند و در باغی که متعلق به یکی از شیعیان بوده در آنجا دفن می کنند و حرمی می شود برای ایشان، و چیزی نمی گذرد در نیمه دوم قرن سوم، که یکی از داعیان علوی طبرستان، که حکومت علویان طبرستان حسن بن زید علوی این را یک مقدار تعمیر می کند و باز سازی می کند در واقع یک قبه ای برای ایشان ایجاد می کند.

مجری:

خیلی بحث های جالبی هست یعنی انسان دوست دارد مرتب این بحث ها را ادامه دار صحبت کند مثلاً خب شهر ری آن همه عالم، این همه محدث آنجا هستند و  تألیفات زیاد مثلاً مرحوم کلینی (ره) فکر کنم از شهر ری هست

استاد جباری:

بله کلین از مناطق اطراف شهر ری هست

مجری:

خب همچین شهر هایی مثل ری، مثل قم اینها تاریخ شان واقعاً خواندنی است

استاد جباری:

اصلاً یکی از برکات امام زاده ها همین است در آن جاهایی که مثل حضرت معصومه مثل عبدالعظیم تنها این نیست که در جایی دفن شدند مردم می روند بهره معنوی می برند از زیارت بلکه بهره ها و آثار و برکات علمی حاصل می شود، محدثانی علمایی، تبدیل به مرکز علمی می شود، حوزه حدیثی ری را ما یک حوزه حدیثی مهم می دانیم، اشاره کردید جناب کلینی و محدثان بعدی که از ری پدید می آیند، خود علّان کلینی، خود کلینی داعی محدثی داشته و قم هم که همینطور، در همین دوره یعنی ما مراکز حدیثی شیعه را که بخواهیم بر بشماریم یکی از مراکز حدیثی مهم همین مرکز حدیثی ری هست، یکی قم هست  خراسان جدا هست، کوفه جدا هست

مجری:

به هر حال حضور اینها خیلی خودش قابل توجه هست و اینکه باز می بینیم از فرزند امام سجاد فرزند امام کاظم و همینطور که فرمودید حضرت عبدالعظیم انگار مسلسل پشت سر هم آنجا بوده همیشه نماینده ای از اهل بیت، حالا این در جای خودش باید بحث شود و خیلی بحث شیرین و مفیدی است.

در مورد حضرت عبدالعظیم هم شما بین صحبت های تان یک سؤالی هم داشتید فکر کنم مهم بود بحث عرضه را که فرمودید به امام هادی عرضه کرد این هم خیلی بحث مهمی است، اشاره ای داشتید به بحث عرضه عقاید که حضرت عبدالعظیم حسنی که عقایدش را عرضه می کند به امام هادی و خود این تثبیت می کند اعتقاد شان را که چقدر درست هست، خدای نکرده اگر خطایی هست اصلاح کند، این ارتباط نزدیک را اگر داشته باشند حالا آن زمان معصومین بودند می بینیم حمزه و حضرت ابالفظل و خیلی از آقایانی که می بینیم اصلاً خودشان جزو ائمه و معصومین نیستند ولی در کنار معصومین آنقدر خوب ایستاده اند به یک فضائل عظیمی رسیده اند، ما امروز هم می توانیم از این فرصت از علما استفاده کنیم از مراجع از اساتید و خودمان را کمی نورانی تر کنیم روح و اعمال مان را درست تر کنیم، در این خصوص برای ما توضیح می فرمایید که قضیه عرضه چیست هست و این سنت چه جایگاهی دارد؟

استاد جباری:

بله قبل از اینکه این روایت عرضه اعمال که واقعاً روایت قابل توجهی است این را اشاره کنم، همان نکته ای که راجع به جناب حمزه سید الشهدا (ع) اشاره فرمودید که جا دارد که ندای فطرت را در هر لحظه انسان محترم بشمارد، به آن گوش بدهد، رسول خدا (ص) یک عمویی دارند در مکه مثل ابولهب، عمویی هم هست مثل ابوطالب مثل جناب حمزه که خود آن حضرت هم در یک روایتی اشاره می کند که من وقتی مبعوث شدم چهار عمو داشتم که یک به یک اسم هایش را می آورد و ابولهب و ابوطالب و حمزه و عباس، و این جناب حمزه را انسان وقتی که می بیند تاریخش را نامش نماد غیرت است، احساس بزرگی و غروری به یک مسلمان دست می دهد، اهل بیت هم چنین احساسی داشتند نسبت به جناب حمزه و امیرالمؤمنین (ع) افسوس می خورد وقتی که جریان سقیفه پیش می آید و کسانی گویا از حضرت می خواهند که حرکتی بکند، می فرماید که من بین دو فرد ضعیف مانده ام یعنی عباس و عقیل، اگر حمزه بود عمویم و جعفر برادرم بود من حرکت دیگری می کردم، حمزه نماد شجاعت و نماد غیرت است، و در مکه در آن لحظات غربت پیامبر و ضعف در حالی که مثل ابولهب آنچنان عناد می ورزد، جناب حمزه می آید تا متوجه می شود جسارت به پیامبر شده کمان را بر سر ابوجهل می کوبد بی توجه به اینکه حالا چه خطری ممکن است از ناحیه بنی مخزوم که قبیله مطرحی بودند، قبیله ابوجهل متوجه او بشود، و به عنوان فرعون مکه لقب می گیرد ابوجهل، این نشان می دهد جایگاهی داشته و می گوید که من بر دین او هستم و اگر بخواهی متعرض او بشوی با من طرف هستی بعد از این، یک شخصیت شجاعی که از شکار برگشته و یکدفعه می رود و بی مقدمه تا می شنود این جسارت به پیامبر شده با کمان همانجا حکم را اجرا می کند و کمان را می کوبد بر سر ابوجهل، خداوند ان شاءالله این مسیر دفاع شجاعانه از دین را نصیب همه ما بکند، همه ما بر همین سیره بندگان صالح خدا مثل جناب حمزه حرکت بکنیم و هر کس به اقتضای تکلیف زمانه اش، امروزه هم حرکت در مسیر حق شجاعت می طلبد، گاهی نهی از منکر شجاعت می طلبد، انسان نترسد در عین حال با شرایط از دین دفاع بکند از معالم دین دفاع بکند. این در ارتباط با جناب حمزه که حالا گفتیم به نحوی ادای دینی هم در این جلسه و برنامه هم داشته باشیم هرچند هفته قبل هم اشاره ای داشتیم و مثل فردایی سالروز جنگ احد هست 15 شوال و شهادت جناب حمزه؛ اما روایت عرضه اعمال را مرحوم شیخ صدوق نقل کرده در کتاب شریف توحید صفحه 82 روایت را با سند خودش مرحوم صدوق از «عن عبدالعظیم بن عبدالله الحسنی» روایت خیلی جالب است من در این فرصت باقی مانده فقرات این روایت را می خوانم و آن استفاده ای که باید بکنیم ان شاءالله بکنیم، عبدالعظیم می گوید

«دخلت علی سیدی علی بن محمد بن علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن الحسین بن علی ابن ابی طالب»

التوحید، شیخ صدوق،ص82

خیلی جالب است نسب امام هادی را می آورد تا امام علی (ع)، به محضر امام هادی رسیدم علی بن محمد

«فَلَمّا بَصُرَ بی»

وقتی نگاهش به من افتاد

«قالَ لی: مَرحَبا بِک یا أبَا القاسِمِ، أنتَ وَلِینا حَقّا»

ای کاش امام عصر (عج) هم به ما نگاه بکند چنین جمله ای خطاب بکند، ای کاش چنین لیاقتی انسان پیدا بکند، گفت مرحبا خوشبحالت

«یا أباالقاسم أنت ولینا حقاً»

تو ولی واقعی ما هستی

دوستدار ولی و شیعه ما هستی واقعاً به حضرت عرض می کند

«قالَ: فَقُلتُ لَهُ: یابنَ رَسولِ اللّهِ، إنّی اُریدُ أن أعرِضَ عَلَیک دینی»

می خواهم دینم را به شما عرضه کنم

«فَإِن کانَ مَرضِیا ثَبَتُّ عَلَیهِ حَتّی ألقَی اللّهَ»

اگر همین است که ثابت بر آن باشم تا زمانی که خدا را ملاقات می کنم

«فَقالَ: هاتِ یا أبَا القاسِمِ»

بیا بگو چیست

«فَقُلتُ: إنّی أقولُ: إنَّ اللّهَ ـ تَبارَک وتَعالی ـ واحِدٌ»

عقیده ام این است که خداوند واحد هست

« لَیسَ کمِثلِهِ شَیءٌ»

هیچ چیز مثل خدا نیست

«خارِجٌ عَنِ الحَدَّینِ»

 از هر دو حد خارج هست

«حَدِّ الإِبطالِ وحَدِّ التَّشبیهِ»

ابطال یعنی اینکه، خب کسانی بودند معطله و امثال اینها که اینها می گفتند ما اصلاً نباید سراغ شناخت خدا برویم سراغ اوصاف خدا برویم، خداوند علو ذاتش در حدی است که ما دیگر اصلاً عقل مان قد نمی دهد تعطیل می کردند بحث در اوصاف الهی را از آن طرف کسانی هم خدا را اینقدر تنزل می دهند در حد جسم در حالی که قرآن می گوید لیس کمثله شیء

«وإنَّهُ لَیسَ بِجِسمٍ ولا صورَةٍ»

خدا نه جسم دارد نه صورت دارد

نه عرض دارد، همین اعراضی که در جسم عارض می شود، جوهر و عرض اینها چیزی هایی است که از ویژگی های اجسام هستند

«بَل هُوَ مُجَسِّمُ الأَجسامِ»

او کسی است که جسم را جسم می کند و ویژگی های جسمانیت به آن می دهد

«ومُصَوِّرُ الصُّوَرِ»

صورت ها را او می دهد

«وخالِقُ الأَعراضِ وَالجَواهِرِ»

او خالق عرضها و جوهر ها است

«ورَبُّ کلِّ شَیءٍ ومالِکهُ وجاعِلُهُ»

رب همه چیز هست مالک همه چیز هست، جاعل همه چیز هست

جعل کننده یعنی ایجاد کننده با ویژگی ها

«ومُحدِثُهُ»

پدید آورنده همه چیز

این تا اینجا درباره خداوند است.

بخش دوم

«وأنَّ مُحَمَّداً(ص) عَبدُهُ ورَسولُهُ خاتَمُ النَّبِیینَ»

معتقد هستم پیامبر اکرم خاتم النبیین هست

«فَلا نَبِی بَعدَهُ إلی یومِ القِیامَةِ»

تا قیامت پیامبری بعد از او نخواهد آمد

این هم درباره پیامبر اکرم

«وأنَّ شَریعَتَهُ خاتِمَةُ الشَّرائِعِ فَلا شَریعَةَ بَعدَها إلی یومِ القِیامَةِ»

تا قیامت پیامبری بعد از او نخواهد آمد

این هم درباره پیامبر اکرم

بخش سوم:

«وأقولُ: إنَّ الإِمامَ وَالخَلیفَةَ ووَلِی الأَمرِ بَعدَهُ»

معتقد هستم امام جانشین و ولی امر بعد از پیامبر

«أمیرُ المُؤمِنینَ عَلِی بنُ أبی طالِبٍ»

امیر المؤمنین علی بن ابی طالب امام بر حق بعد از پیامبر است

«ثُمَّ الحَسَنُ ثُمَّ الحُسَینُ ثُمَّ عَلِی بنُ الحُسَینِ ثُمَّ مُحَمَّدُ بنُ عَلِی ثُمَّ جَعفَرُ بنُ مُحَمَّدٍ ثُمَّ موسَی بنُ جَعفَرٍ ثُمَّ عَلِی بنُ موسی ثُمَّ مُحَمَّدُ بنُ عَلِی»

تا امام جواد می آید بعد می گوید

«ثُمَّ أنتَ یا مَولای»

شما هستی

امام هادی فرمود

«ومِن بَعدِی الحَسَنُ ابنی»

بعد از من هم فرزندم حسن

امام بعدی را معرفی می کند تا 12 تکمیل شود

«فَکیفَ لِلنّاسِ بِالخَلَفِ مِن بَعدِهِ؟»

مردم نسبت به جانشین حسن چه خواهند کرد، چگونه هستند

«فَقُلتُ: وکیفَ ذاک یا مَولای؟»

عبدالعظیم می گوید عرض کردم منظورتان چیست؟ بعد از حسن چه خواهد شد

«قالَ: لِأَ نَّهُ لا یری شَخصُهُ ولا یحِلُّ ذِکرُهُ بِاسمِهِ»

به گونه ای می شود فضا که خود فرزند امام عسکری (ع) دیده نمی شود در غیبت باید قرار بگیرد اسم او را هم نباید برد

حالا بحث حرمت ذکر اسم امام مهدی (عج) که محمد بوده، چرا؟ در روایات آمده از این روایات نایب دوم هست که آن زمان برده نمی شد برای اینکه بنی عباس در به در دنبال امام عصر بودند، جانشین امام عسکری بودند، و آنجا گفتند اگر اسم برده بشود دنبال صاحب اسم خواهند گشت و متعرض می شوند به خانواده اش و لذا حرام بوده ذکر اسم او، الآن آن حرمت برداشته شده

ولا یحِلُّ ذِکرُهُ بِاسمِهِ حَتّی یخرُجَ فَیملَأَ الأَرضَ قِسطاً وعَدلاً کما مُلِئَت جَوراً وظُلما»

در غیبت هست تا زمانی که ظهور بکند و زمین را پر از عدل و داد بکند

عبدالعظیم می گوید

«قالَ: فَقُلتُ: أقرَرتُ»

من اقرار می کنم به اینها که فرمودید

«وأقولُ: إنَّ وَلِیهُم وَلِی اللّهِ، وعَدُوَّهُم عَدُوُّ اللّهِ»

من معتقد هستم که دوستدار دوستان ائمه (ع) ولی الله هستند دوستان خدا هستند دشمنان شان دشمن خدات هستند

«وطاعَتَهُم طاعَةُ اللّهِ، ومَعصِیتَهُم مَعصِیةُ اللّهِ»

خب تا اینجا بحث امامت هست، بعد منتقل به معاد می شود

«وأقولُ: إنَّ المِعراجَ حَقٌّ»

بحث معراج که یکی از عقاید قطعی ما مسلمان ها و بخصوص شیعیان هست

«وَالمُساءَلَةَ فِی القَبرِ حَقٌّ»

سؤال در قبر حق هست

یعنی در ورود به عالم برزخ

«وإنَّ الجَنَّةَ حَقٌّ»

بهشت حق هست

«وَالنّارَ حَقٌّ»

دوزخ حق هست

«وَالصِّراطَ حَقٌّ، وَالمیزانَ حَقٌّ، وإنَّ السّاعَةَ آتِیةٌ لا رَیبَ فیها»

قیامت خواهد آمد شکی در آن نیست

«وإنَّ اللّهَ یبعَثُ مَن فِی القُبورِ»

خداوند هر کسی که در گورها است مبعوث خواهد کرد

تا اینجا اقرار به معاد و قیامت می کند، بعد منتقل می شود به فروع دین از اصول خارج می شود می آید به فروع

«وأقولُ: إنَّ الفَرائِضَ الواجِبَةَ بَعدَ الوِلایةِ»

بعد از ولایت فرائض واجب

«الصَّلاةُ»

نماز هست

«وَالزَّکاةُ»

زکاة هست

«وَالصَّومُ»

روزه هست

«وَالحَجُّ»

حج هست

«وَالجِهادُ وَالأَمرُ بِالمَعروفِ وَالنَّهی عَنِ المُنکرِ»

اینها را هم اقرار می کند که جزو فروعات دین هست، در قدیم یادم هست الآن شاید کمتر در خانواده ها اینطور تربیت ها هست، قدیم به ما اصول دین یاد می دادند

مجری:

اولین چیزی که من خودم در کودکی یادم می آید همین اصول دین بود

استاد جباری:

اصول دین یاد می دادند فروع یاد می دادند، اسامی ائمه را یاد می دادند، الآن یک مقدار کمرنگ شده، به بچه ها چیزهای دیگر یاد می دهند، و چیزهای دیگر یاد می گیرند، اسم فلان بازیکن خارجی را قشنگ بلد هست اما از او سؤال کنی بعید هست این چیزها را بلد باشد، یا فلان سلبریتی یا فلان بازیکن و امثال اینها و اینکه او چه زمانی ازدواج کرده، چه زمانی طلاق گرفته چه رنگ لباسی می پوشد، اینها همه جزو حفظیات بچه ها هست

مجری:

کوچکترین مسائل در مورد افرادی که نه اثر خوب و خوشی نه در دنیا دارد نه در آخرت همه چیز آن را می دانیم اما

استاد جباری:

بلکه آٍثار سوء را می بینیم

مجری:

بله شاید آثار سوء را ببینیم ولی نماز که روزی پنج بار بر ما واجب هست انجام بدهیم در مورد برخی از مسائل ریز

استاد جباری:

بله اینها را باید به بچه ها یاد داد دیگر، اینها هست همین هایی که عبدالعظیم اشاره کرد اینها را باید یاد داد به بچه ها؛ تا اینجا که رسید

«فَقالَ عَلِی بنُ مُحَمَّدٍ(ع)»

امام هادی فرمود

«یا أبَا القاسِمِ، هذا وَاللّهِ دینُ اللّهِ الَّذِی ارتَضاهُ لِعِبادِهِ»

قسم به خدا این همان دینی است که خداوند متعال راضی شده برای بندگانش

«فَاثبُت عَلَیهِ»

ثابت باش بر این که

«ثَبَّتَک اللّهُ بِالقَولِ الثّابِتِ فِی الحَیاةِ الدُّنیا وفِی الآخِرَةِ»

خداوند تو را ثابت قدم کند

چه دعای خوبی امام کرد، ای کاش ما مشمول این دعای امام عصر (عج) باشیم که

«ثَبَّتَک اللّهُ بِالقَولِ الثّابِتِ»

به این سخن ثابت، و این عقیده ثابت

«فِی الحَیاةِ الدُّنیا وفِی الآخِرَةِ»

بر این ثابت قدم باش خداوند تو را ثابت قدم بدارد بر این مسیر

من عرضم این است که این دین خدا است این آن چیزی است که اهل بیت (ع) و امام هادی (ع) تأیید کرده، ما خودمان را عرضه بر همین روایت بکنیم، ببینیم که در ارتباط با عقاید مان، ما نگاه مان به مسائل اصول دین و معتقدات چگونه است، و در ارتباط با این فروع بخصوص، حالا در اصول ان شاءالله به هر حال ما توحید را معتقد هستیم، نبوت را معتقد هستیم، نبوت انبیاء را معتقد هستیم، و امامت اهل بیت (ع) را معتقد هستیم، اما در مقام عمل چقدر پا به کار هستیم، سخن از نماز هست واقعاً نماز را در حد خودش بجا می آوریم، حق نماز ادا می شود؟ بحث زکات و واجبات مالی، مثل خمس و زکات وجوهات شرعی، مظالم الناس که احیاناً خدای نکرده اموالی از دیگران ممکن است قاطی مال ما شده باشد، چقدر حساس هستیم نسبت به اینها، مثل صوم، و حج، و جهاد، در وقت خودش اهل جهاد هستیم؟ و بخصوص امروزه این دو واجب فراموش شده امر به معروف و نهی از منکر اینها جزو واجبات است

مجری:

که آثار اجتماعی خیلی فراوانی هم دارد و اصلاً صریح آیات

«وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ»

توبه/71

مؤمنان خداوند متعال ولایت قرار داده است برای برخی از مؤمنان بر بعضی دیگر، چون در امر به معروف شما امر می خواهید بکنید، امر به معروف نیاز به ولایتی دارد، خداوند آن ولایت را قرار داده بر مؤمن،

«وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ»

بنابر این او حق ندارد بگوید به تو چه، این حق را این اجازه امر را که ای خانم این کار را بکن ای آقا فلان کار را بکن ای خانم فلان کار را ترک کن این حق را خداوند به من داده، خداوند که ولی مطلق هست «يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ» و این دو واجبی که متأسفانه فراموش شده و عمل نمی شود امروزه

مجری:

راحت هم به آن جسارت می شود، به این دو امر هر کسی از هر جایی می آید نظر می دهد، خیلی وقت ها می بینیم در هر امری می گوید متخصص است بعضی در این دوتا اصلاً کسی دنبال این نیست که این هم جزء فرائض هست، جزو اموری است که بالأخره کسی که در آن خصوص تحقیق کرده درس خوانده مجتهد باشد و یک درجه بالایی از بحث اجتهاد داشته باشد او حدودش را باید مشخص کند، هر کسی می آید به این قضیه دامن می زند، او می گوید نه تو نباید می کردی این کار را

استاد جباری:

همان معروف ها و منکر ها خب مشخص هست

مجری:

نه خودش که بله در مورد اصل امر به معروف و نهی از منکر می گوییم هر کسی می آید می زند اصل عمل را

استاد جباری:

بله از ضروریات دین هست از واجباتی است که باید رعایت شود

مجری:

یک نکته ای هست که در این حدیث که فرمودید این بود که حضرت عبدالعظیم در بحث اولش که بحث اصول و عقاید بود ولایت امیرالمؤمنین و ائمه را مطرح می کند، در فروع باز هم می آید بحث ولایت را مطرح می کند، که آنها فرقش در ولایت عملی و نظری هم باز مهم باشد در این بحث که آدم به صورت عمل هم باید ملتزم باشد به هدایت که حالا به تعبیری تولی و تبری شاید مثلاً می شود در فروع که گفته می شود.

استاد وقت مان به پایان رسید نکته ای اگر دارید بفرمایید که خداحافظی کنیم

استاد جباری:

بله در پایان باز تأکید بر همین نکته می کنم ما امروزه خیلی شدید نیاز داریم به اینکه معروف را بشناسیم منکر را بشناسیم دین را بشناسیم، اگر نقیصه ای در شناخت دین داریم آن را تکمیل بکنیم که اگر احیاناً هم در زندگی خودمان هم بچه های مان هم خانواده مان بکار ببندیم و ارشاد بکنیم و هم جامعه را اگر خواستیم ارشاد بکنیم از روی معرفت و شناخت باشد و باز تأکید می کنم بحث امر به معروف و نهی از منکر را خیلی نباید یک کوهی دید و امر سخت، بلکه یک کلمه انسان فقط بگوید و برود همین مقدار، یعنی لزومی ندارد وارد بحث شود انسان وارد درگیری بشود، اینها نیازی نیست همین تذکر کافی است

مجری:

اول، دوم، سوم، که اگر همه ملتزم بشوند به این خو به خود اثر می کند

استاد جباری:

البته اینجا ممکن است که طرف بگوید که به تو چه، اخم بکند بی اعتنایی بکند، بدانید که هرچه که شما گفتید بروید اما هرچه که او تلخی نشان بدهد اجر شما می رود بالا، با کلام تلخ و زشت و بدی با شما سخن بگوید یا بی اعتنایی بکند، من وقتی پا روی نفس گذاشتم وارد کار مشابه کار او نشدم و رفتم بخاطر خدا تحمل کردم، قطعاً من اجرم را بردم و اثرش را هم در او گذاشته ام، چون با لینت و نرمی وقتی برخورد کردم و رفتم او قطعاً اثر را پذیرفته گرچه در آن لحظه ممکن است که بروز ندهد.

مجری:

حضرت نوح که نزدیک به هزار سال نبوت شان حداقل بوده باز می بینیم خیلی عده کمی از او پیروی می کنند و خیلی از انبیاء دیگر، الگوی ما همین ها هستند

استاد جباری:

جناب آقای راشد یزدی گاهی می فرمود که یک آقایی رفت در لحظات احتضار به بالین یک عالمی و این گریه می کرد، گفت چرا؟ گفت من تا حالا آنچه که دیده ام از مردم احترام و اینها بوده سیلی به من نزده کسی، من خوف این را دارم که به وظیفه ام درست عمل نکرده باشم، گاهی انسان حتی باید نگران این باشد در راه دین سیلی خوردم یا نه، کلام تلخی دیدم یا نه

مجری:

یعنی تا این حد انسان باید ثابت قدم باشد در مباحث دینی، جناب آقای دکتر جباری عزیز استاد حوزه و دانشگاه متخصص در مسائل تاریخ تشکر می کنیم از شما بخاطر حضور گرانقدر تان و قبول زحمتی که فرمودید ان شاءالله بتوانیم در هفته های آتی هم در خدمت شما باشیم.

عزیزان بیننده تشکر ما را پذیرا باشید و ما را از دعای خیر تان فراموش نکنید، جمعه ها متعلق به امام عصر هست و در توسل های خود به امام عصر یاد ما هم باشید

اللهم عجل لولیک الفرج

خدا حافظ.

 


آینه تاریخ - پاسخ به شبهات تاریخی>

جنگ احد حضرت حمزه ع حضرت عبد العظیم ع ری زیارت امام هادی ع کثیر الحدیث امامزاده های ایران گسترش تشیع وجوه شرعی قم وکالت و امامت عرضه عقاید