-
تاریخ بدون روتوش - خشایارشا و زندگی حرمسرایی 7 شهریور 1403
1:22:39 دقیقه -
تاریخ بدون روتوش - نبرد پلاته 31 مرداد 1403
1:22:01 دقیقه -
تاریخ بدون روتوش - نبرد سالامیس 24 مرداد 1403
1:28:51 دقیقه -
تاریخ بدون روتوش - اسپارتاکوس و تاریخ اسپارت ها 17 مرداد 1403
1:26:34 دقیقه -
تاریخ بدون روتوش - جنگ های ایران و یونان 10 مرداد 1403
1:22:26 دقیقه -
تاریخ بدون روتوش - بررسی مطابقت کوروش با ذوالقرنین 13 تیر 1403
1:26:20 دقیقه -
تاریخ بدون روتوش - قربانی کردن انسان ها در تاریخ یونان 30 خرداد 1403
1:30:35 دقیقه -
تاریخ بدون روتوش - فرهنگ یونان 23 خرداد 1403
1:23:31 دقیقه -
تاریخ بدون روتوش - دموکراسی و فلسفه یونان 16 خرداد 1403
1:30:50 دقیقه -
تاریخ بدون روتوش - ذهنیت های کلیشه ای در خصوص اهمیت یونان ( دموکراسی) 9 خرداد 1403
1:25:44 دقیقه -
تاریخ بدون روتوش - تمدن یونان 2 خرداد 1403
1:16:41 دقیقه -
تاریخ بدون روتوش - بازخوانی نو از آیین زرتشت و ایران باستان 19 اردیبهشت 1403
1:31:53 دقیقه -
تاریخ بدون روتوش - بازخوانی نو از آیین زرتشت و ایران باستان 9 اسفند 1402
1:19:19 دقیقه -
تاریخ بدون روتوش - بازخوانی نو از آیین زرتشت و ایران باستان 11 بهمن 1402
1:21:13 دقیقه -
تاریخ بدون روتوش - بازخوانی نو از آیین زرتشت و ایران باستان 27 دی 1402
1:15:51 دقیقه -
تاریخ بدون روتوش - بازخوانی نو از آیین زرتشت و ایران باستان 20 دی 1402
1:20:35 دقیقه -
تاریخ بدون روتوش 24 آبان 1402
1:18:44 دقیقه -
تاریخ بدون روتوش - بازخوانی نو از آیین زرتشت و ایران باستان 17 آبان 1402
1:25:00 دقیقه -
تاریخ بدون روتوش - بازخوانی نو از آیین زرتشت و ایران باستان 11 آبان 1402
1:25:34 دقیقه -
تاریخ بدون روتوش - بازخوانی نو از آیین زرتشت و ایران باستان 19 مهر 1402
1:24:46 دقیقه -
تاریخ بدون روتوش - بازخوانی نو از آیین زرتشت و ایران باستان 12 مهر 1402
1:21:47 دقیقه -
قسمت نود و یک برنامه تاریخ بدون روتوش با کارشناسی استاد حسینی (فصل سوم)
1:10:34 دقیقه
تاریخ بدون روتوش - بازخوانی نو از آیین زرتشت و ایران باستان 5 مهر 1402 -
تاریخ بدون روتوش - بازخوانی نو از آیین زرتشت و ایران باستان 29 شهریور 1402
1:19:24 دقیقه -
تاریخ بدون روتوش - بازخوانی نو از آیین زرتشت و ایران باستان 31 خرداد 1402
1:28:34 دقیقه -
تاریخ بدون روتوش - بازخوانی نو از آیین زرتشت و ایران باستان 24 خرداد 1402
1:26:18 دقیقه -
تاریخ بدون روتوش - بازخوانی نو از آیین زرتشت و ایران باستان 17 خرداد 1402
1:26:42 دقیقه -
تاریخ بدون روتوش - بازخوانی نو از آیین زرتشت و ایران باستان 3 خرداد 1402
1:29:03 دقیقه -
تاریخ بدون روتوش - بازخوانی نو از آیین زرتشت و ایران باستان 27 اردیبهشت 1402
1:47:03 دقیقه -
تاریخ بدون روتوش - بازخوانی نو از آیین زرتشت و ایران باستان 20 اردیبهشت 1402
1:29:07 دقیقه -
تاریخ بدون روتوش - بازخوانی نو از آیین زرتشت و ایران باستان 13 اردیبهشت 1402
1:26:53 دقیقه -
تاریخ بدون روتوش - بازخوانی نو از آیین زرتشت و ایران باستان 6 اردیبهشت 1402
1:25:9 دقیقه -
تاریخ بدون روتوش - بازخوانی نو از آیین زرتشت و ایران باستان 10 اسفند 1401
1:27:56 دقیقه -
تاریخ بدون روتوش - بازخوانی نو از آیین زرتشت و ایران باستان 3 اسفند 1401
1:26:11 دقیقه -
تاریخ بدون روتوش - بازخوانی نو از آیین زرتشت و ایران باستان 19 بهمن 1401
1:17:43 دقیقه -
تاریخ بدون روتوش - بازخوانی نو از آیین زرتشت و ایران باستان 12 بهمن 1401
1:18:50 دقیقه -
تاریخ بدون روتوش - بازخوانی نو از آیین زرتشت و ایران باستان 5 بهمن 1401
1:24:00 دقیقه -
تاریخ بدون روتوش - بازخوانی نو از آیین زرتشت و ایران باستان 28 دی 1401
1:25:10 دقیقه -
تاریخ بدون روتوش - بازخوانی نو از آیین زرتشت و ایران باستان 21 دی 1401
1:07:12 دقیقه -
تاریخ بدون روتوش 23 آذر 1401
1:28:25 دقیقه -
تاریخ بدون روتوش 5 مرداد 1401
2:01:54 دقیقه -
تاریخ بدون روتوش 29 تیر 1401
1:27:23 دقیقه -
تاریخ بدون روتوش 15 تیر 1401
1:26:29 دقیقه -
تاریخ بدون روتوش 8 تیر 1401
1:29:05 دقیقه -
تاريخ بدون روتوش 1 تیر 1401
1:26:04 دقیقه -
تاریخ بدون روتوش 11 خرداد 1401
1:28:29 دقیقه -
تاریخ بدون روتوش 4 خرداد 1401
1:25:32 دقیقه -
تاریخ بدون روتوش 28 اردیبهشت 1401
1:30:42 دقیقه -
تاریخ بدون روتوش 21 اردیبهشت 1401
1:29:01 دقیقه -
تاریخ بدون روتوش 14 اردیبهشت 1401
1:14:47 دقیقه -
تاریخ بدون روتوش 24 فروردین 1401
1:23:50 دقیقه -
تاریخ بدون روتوش 17 فروردین 1401
1:28:45 دقیقه -
تاریخ بدون روتوش 3 فروردین 1401
1:4:23 دقیقه
تاریخ بدون روتوش - جايگاه خواجگان در دولت هخامنشيان
قسمت صد و سیزدهم برنامه تاریخ بدون روتوش با کارشناسی استاد حسینی
دیگر قسمت ها
عنوان برنامه: تاریخ بدون روتوش
تاریخ: 21/ 06/ 140۳
استاد: آقای حسینی
قسمت:113
بسم الله الرحمن الرحیم اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
استاد: حسینی
عرض سلام و ادب و احترام خدمت شما بینندگان عزیز و ارجمند شما که بیننده صد و سیزدهمین قسمت از سلسله برنامه تاریخ بدون روتوش و سی و نهمین قسمت از مجموعه تاریخ بدون روتوش در فصل سوم هستید با ما همراه باشید و میدانید که هدف ما در این برنامه این است که تاریخ بدون روتوش گفته شود آن زوایایی از تاریخ که به دروغ القا شده است آن زوایایی از تاریخ گفته نشده است باید گفته شود یا آن زوایایی از تاریخ کمتر گفته شده است باید به آن پرداخته شود را ما اینجا به آن میپردازیم و دو خط سیر هم در پیش گرفتیم در موازات هم یکی خط سیر زمانی که برنامه از زمان فتح بابل توسط کوروش شروع شد بعد سراغ بحث موضوع بردیا و کمبوجیه و داریوش و خشایار شاه و جنگ های ایران و یونان را برای شما گفتیم تا پایان خشایار شاه رسیدیم البته گفتیم که ما قرار است برگردیم در مورد کشته شدن کوروش بردیا کمبوجیه خشایار شاه با شما صحبت داریوش با شما صحبت بماند رسیدیم به بحث پایان موضوع خشایار شاه و وارد مرحله بعدی پادشاهی هخامنشیان می شویم.
یک بحث دیگر بر اساس فصل ها مشخص می شود دیگر ما فصل اولمان کلاً بحث زرتشت بود که خیلی تاریخش مشخص نبود که بخواهیم خط تاریخی به آن بگوییم بدهیم و بحث زرتشت فصل اول مطرح کردیم فصل دوم آمدیم روی روال تاریخی بر اساس مستندات پیش بردیم بحث را و فصل سوم گفتیم روی کتیبه ها می خواهیم محور بحثمان باشد آنجا که بحث کتیبه را مطرح می کنیم آنجا که کتیبه نبود هم برای اینکه خط تاریخی تکمیل شود طبیعتا باید برویم سراغ سایر مستندات تاریخی یک سوالی از من پرسیده بودند موضوع برنامه امشب را بگویم به شما قسمت قبل قسمت صد و دوازدهم من به موضوع بحث حرمسرا پرداختم و این ها حرمسرایی که دوره خشایار و هخامنشیان بوده است چون پایان خشایار شاه متناسب بود با این موضوع پرداختیم به قضیه.
یک عبارتی گفتم که یک تصویری است از آقای خشایار شاه و ملازمینی دارد و یکی از این ملازمین ریش ندارد به این اشاره کردم و گفتیم رد بشویم برویم این قسمت می خواهم به همان موضوع بپردازم یعنی خواجه هایی که در دوره هخامنشیان بودند به خصوص در زمان کوروش و داریوش و خشایار شاه ببینید این سه مسئله خیلی کار داریم چی بوده است قضیه به چه شکل بوده است طبیتعا در فضای خودش که فضای تاریخی مطرح کنیم یک سوالی از من پرسیدند راجع به چند قسمت قبل از برنامه شاید سی چهل قسمت قبل یکی از مخاطبین عزیز سوالی را پرسیده بود بعد به سوال پاسخ بدهم قسمت شصت و دو به آن سوال پاسخ بدهم اگر کسی احساس کرد حالا بحث خواجه من سعی می کنم که خیلی بسته بندی شده است بحث را تحویل شما بینندگان عزیز بدهم ولی اگر کسی حالا نخواست دنبال کند.
یا با خونواده مثلاً دنبال کند بحث را هرچند حالا خیلی مسئله حساسیت زایی نیست عباراتی که می خواهیم بخوانیم اما بعد از اینکه این سوال من جواب دادم می توانند که شبکه را عوض کنند بعدا بنشینند دانلود کنند برنامه را نگاه کنند سوال برای من ارسال کردند من گفتم در برنامه جواب بدهم چون مشهور چیزی دیگری است با آنچه که ما گفتیم متفاوت است سوالی که فرستادم برایتان خسته نباشید قسمت شصت و دو فرمودید که آشوریها بیش از پنجاه سال در مصر بودند در حالی که آشوریها به رهبری آشوربانیپال از ششصد و شست و هشت ششصد و پنجاه و پنج قبل از میلاد فقط به مدت سیزده سال در مصر بودند تازه همین مدت کوتاه هم بخش عمدهای از آن به صورت اعطای خودمختاری بوده است مورد دوم را اشاره کردید که صحیح است مورد دوم را که اشاره کردید صحیح است ولی مورد اول را بر چه اساسی اشاره کردید ممنون می شوم جواب بدهید و شماره خودشان را برای بنده فرستادند نهصد و شانزده است آخر شمارشان هم چهل و سه بیست و سه.
ببینید من در برنامه هایم اشاره کردم چند ده سال آشوریها مسلط شده بودند در مصر حدود پنجاه ساله پنجاه سال مسلط بودند روی مصر و فتح کرده بودند مصر و مصری زیر یوغ این ها بودند حالا قیام های کوچکی بود یا نبود آن را در این خصوص که مصری چرا علیه هخامنشیان قیام نکردند موضوع مطرح کردیم تفاوتهایی که آشوری ها زمان حمله کردند به مصر هخامنشیان حمله کردند به مصر وضعیتشان با هم مقایسه کردیم اما آیا واقعا دوازده سال بوده است تسلط آشوری ها بر مصر یا ما گفتیم چند ده سال یا پنجاه سال کدامش به واقعیت نزدیکتر است ببینید این کتاب را من می خواستم چند سند نشان بدهم وقت برنامه را نگیریم خیلی به نظرم به نتیجه میرسید امپراطوری آشور دان ناردو که از کتاب کتاب معروف ترین کتابی باشد که در مورد امپراطوری شما می توانید در بازار کتابفروشی ها به آن دسترسی داشته باشید طبیتعا ما هم در نگاش دخل و تصرف نداشتیم ایشان همان اول کتاب یا بر اساس محتوای داخل کتاب مطلبی که آورده حالا یا در کتاب آمده است حرف نویسنده است یا حرف مترجم است.
جاهای دیگر هم کلی سند برای این داریم فقط از باب نمونه خدمتتان بدهم مهمترین رویدادهای تاریخ آشورا امپراطوری آشورا مطرح می کند می گوید حدود سال ششصد و هفتاد و یک که برخی گفتند ششصد و هفتاد و سه ششصد و هفتاد و چهار هم یکی از عزیزان برای ما فرستاده بودند که برخی گفتند ولی می گوید سال ششصد و هفتاد و یک قبل از میلاد از سرحدون یا سرحدون به مصر حمله می برد و پایتخت آن منفیس را تسخیر می کند سال ششصد و هفتاد و یک یا ششصد و هفتاد و سه تسخیر مصره است ممفیس که پایتختش بوده است این مصر دیگر زیر یوغ آشوری ها است بعد از آشوربانیپال دیگر بعد آشوربانیپال خیلی تسلط بالا است بعد فتوحات زیادی را دارد از جمله فتوحاتی که به سمت شرق دارد خود آشوربانیپال تا کی زنده است سال ششصد و بیست و هفت آشوربانیپال می میرد و آشور گرفتار جنگ داخلی میشود برای آشور نزاع های داخلی دچار می شود دیگر تقریباً دیگر تمام می شود کار کار آشوری ها پس تسلط آشوری ها بر مصر برمیگردد به سال قبل از ششصد و هفتاد و یک و بیرون آمدن مصری ها از زیر یوغ آشوری ها برای بعد از سال ششصد و بیست و هفت است در مورد اینکه چه سالی منفیس گرفته شد خیلی در نظر میگیرند ما می گیریم حساب می کنیم باز ششصد و هفتاد و یک فتح منفیس با ششصد و بیست و هفت مرگ آشوربانیپال باز می شود چند چهل و چهار سال می شود فاصله اش دیگر ششصد و بیست و هفت تا ششصد و هفتاد و یک چهل و چهار می شود فاصله نزدیک دوازده سال حالا این هم ششصد و هفتاد و سه اگر باشد بلافاصله که مرد هم اتفاق نیفتد اختلافات شروع شد در بین آشوریان افتاد همان پنجاه سال پس متناسب با این محاسبه که ما کردیم جور در میاید و می تواند درست باشد حالا باز اگر نقدی بود بله گفتند ششصد و بیست و شش هم ظاهرا است حساب کردیم دیگر کمش هم حساب کردیم و این از پاسخ به این باز حدود پنجاه سال می شود در نظر بگیریم.
اما در مورد بحث خواجگان در زمان هخامنشیان من امشب می خواهم دو سه موضوع را خدمتتان بگویم یک مقدمه به شما بگویم ببینید شما بروید آثاری که در مورد حکومت هخامنشیان نوشته می شود به استثنای خیلی جز به خواجه ها نمی پردازند در حالی که مسلماتی ما داریم در خصوص حضور خواجهها در دربار هخامنشیان که امشب می خواهیم به بخشی از آن بپردازیم چرا به این نمیپردازند احتمالاً خیلی از کسانی که میخواهند بحث ایران باستان را مطرح کنند خیلی وجه مخربی می بینند برای اینکه بخواهند بگویند پادشاهان هخامنشی مثلا خواجه داشتند یا خواجه میکردند اخته می کردند من در مورد خواجه توضیح بدهم اول چیست؟ ببینید ما بعضی اوقات در بعضی از شخصیت ها خیلی به زبان ساده را عرض می کنم خدمتتان خواجه فلان یعنی از اسم خواجه نصیرالدین طوسی این عبارات آن معنای خواجه اش متاخر است اینجا به معنای بزرگ است دهخدا را هم در لغت نامه دارد که اینجا به معنای بزرگ اینجا به معنای کتاب هم لغتنامه دهخدا یک خواجه داریم به این معنا است.
اتاق فرمان بله لغت نامه دهخدا ملاحظه میفرمایید صد ده خواجه خ خواجه کدخدا رئیس خانه سید آقا بزرگ این یک معنای خواجه است ما با این خواجه کار نداریم با یک معنای دیگر کار داریم که به معنای کسی است که اخته شده است یعنی مردی که مورد جراحی بسیار دردآور قرار میگرفته است در آن زمان و مردانگیش را از دست میداده است حالا اینکه چه شکلی می شده است این قضیه چه اتفاقی میافتاده است را خودتان خواستید بروید جستجو بزنید ببینید خیلی بحث علمی ندارد که بخواهیم اینجا مطرح کنیم قابل مطرح کردن هم نیست اما کلیاتش یک درکی هر انسانی از آن می تواند داشته باشد که یک عمل جراحی ظالمانه است و اصلا این کار ضد بشری است و کاری است که عقل هیچ عاقلی نمی گوید که باید انسان ها را به این روز انداخت یعنی مردی را بیاوری از مرد بودنش و واسطه آن جراحی فیزیکی دورش کنی و دیگر هم غیر قابل بازگشت باشد چنین چیزی برایش تبدیل به یک جنس سومش کنی عملا یعنی نه مرد است و نه زن یعنی نه مثل خانمها میتواند مادینگی دارد که بتواند باردار بشود و نه مرد است که نرینگی داشته باشد که بتواند به تولید نسلش ادامه بدهد.
این یک شق سومی را در جامعه بسازید برای اهداف خودت این قطعاً یک مضموم است یعنی بعید می دانم کسی بیاید مثلا از اینکه انسان بخواهد دفاع کند اخته شوند دفاع کند کار خوبی کرده است طرف جوان ها را مثلا خواجه می کرد اما متاسفانه در زمان هخامنشیان هم از خواجه ها استفاده میشده است و هم افراد را خواجه میکردند اخته میکردند برای خودشان من میخواهم از یک موضوعی شروع کنم که اشاره کردم قسمت قبل به آن این هم تکمیل کنم عرضم را چرا نمیپردازند باستان گرا ها به بحث خواجه و این ها قطعا می دانند که پرداختن به بحث خواجه ها اگر بخواهند بحثش را مطرح کنند به نفع آن مسیر روتوشی که برخی ها می خواهند بدهند به تاریخ و ترسیمی که از تاریخ دارند خیلی خدشه دار می کند یعنی مخاطب هیچ طوری نمیتوانند قانع کنند که چرا مثلاً پادشاه هخامنشی دستور میدادند مثلاً اخته بشوند یا خواجه شوند و این ها این خیلی سخت است اگر کسی این را بپذیرد که اتفاق میافتد توجیه اش خیلی دشوار است خیلی مشکل است برای اینکه این مسئله را نخواهند به شبهاتش و تعارضش با ادعایی که دارند پاسخ بدهند صورت مسئله کلاً پاک میکنند.
یک بحثی در مورد ترجمه ها داریم که چطور ترجمه کردند چطور سانسور کردند اصلا نیاوردند یا بعضی از آن ها آمدند روتوش کردند اگر لازم شد به آن میپردازم ولی الان من میخواهم در مورد اصل وجود خواجگان چکار می کردند ارتباطشان با شاه چی بوده است چقدر نزدیک بودند به شاه شاه در جریان بوده است یا نبوده است آیا خواجهها را فقط میآوردند در ایران یا اصلا این ها پسران خواجه میکردند امشب در این خصوص صحبت کنیم معنای خواجه را به شما گفتیم در تخت جمشید یک سنگ نگاره ایی وجود دارد که خیلی می تواند به ما کمک کند ببینیم چه ر است یک کبیست من در استودیو قبلاً این کتاب را آوردم به شما نشان دادم تحت عنوان تخت جمشید بارگاه تاریخ این کتاب را چند سال پیش به گردشگری که تخت جمشید میفروختند به آن ها اطلاع پیدا کنند هر بخشی از تخت جمشید که دارند میبینند مرتبط با چیست چه کاربردی در آن زمان داشته چه کسی او را ساخته است این کتاب را چه کسی نوشته است انسان بسیار نامداری در زمینه ایران باستان و اتفاقا باستان گرا دکتر پرویز رجبی یعنی نرفتند بدهند یک دانشجویی کتابی بنویسد دکتر پرویز رجبی را نوشته اگر اشتباه نکنم در مقدمش کتاب را تقدیم کرده است به هاید ماریکوخ استادشون که کتاب از زبان داریوش نوشتن و باز پرویز رجبی دکتر پرویز رجبی ترجمه کرد چه آمده است.
در این کتاب دیگر نقوش ثبت شده است تخت جمشید است این هم جزو آن کتیبههایمان که در فصل سه به آن استناد میکنیم مدنظر داشته باشیم کتیبه هم دارد من بخشهایی از این چند صفحه را برایتان می خوانم خیلی شفاف خیلی واضح صفحه شماره پنجاه و شش این کتاب می آید مطرح می کند می گوید اینجا این بخش تصویر می آورد در موردش توضیح می دهد یک راهنما است دیگر راهنمایی گردشگری منتها علمی است می گوید که دو ملازم با قدی به مراتب کوچکتر شاه را این تصویر بعدش واضحتر به شما نشان می دهم دو ملازم هستند اینجا نوشته تچر درگاه ورودی با نقش داریوش و دو ملازم او این کاخ تچر را تچرا دارد می گوید ویژه خود داریوش بوده است این برای داریوش است یک علامت فروهر اینجا است دو ملازم بودند با او این ها چه کسانی هستند با آن داریوش همراهی می کنند من می روم تصویر را به شما نشان می دهم دوباره می آیم روی متن تصویرش این است خیلی تصویر واضح است که البته این دو یکی نیستند این ها نباید با هم قاطی کرد اینجا چتر دارند فضای بیرون از کاخه اینجا دو ملازم دارد بعد داخل کاخ است اینجا برای بیرون است این چی به دستش دارد این برای نمونه حوله دارد روغن دان دارند حوله دارند و صورتها را هم تخریب شده است اینجا نگاه کنیم تخریب شده است که به این شکل و تصویر پایینش هم که در خصوص پلکان خدمت کنند جهت سفره شاهی غذا می برند.
این تصاویر چی می خواهد توضیح بدهد یک کلیاتی در مورد ملازمان بگوییم به شما می گوید که دو نفر این ها شاه را دارند همراهی می کنند من سعی می کنم آنجا که لازم نیست توضیح ندهم دیگر خودتان متوجه مسئله می شوید که قضیه از چه قرار بوده است ان شاء الله خودتان متوجه می شوید در دست یکی از این دو که ریش دارد یک چتر آفتابی است تا بیرون از کاخ شاه از تابش خورشید در امان باشد ظاهراً این ملازم از نظر مقام از آن دیگری بالاتر است تصاویرش هم به شما نشان می دهم چون چند تصویر این مدلی ملازمین همراه شاه هستند زیرا در هر دو درگاه جلوتر ایستاده است شاید هم اولویت کار او سبب شده است او جلوتر باشد نزدیکتر باشد سایه روی شاه بیفتد ملازم دیگر ظاهراً یک خواجه است که بدون ریش است نشانه این کسانی که خواجه هستند چیست؟
در نگاره تخت جمشید ریش ندارند آن مردونگی دیگر از دست دادند و ریشی بر صورتشان نمیروید عین خدای وهابی ها می شوند با یک دست مگس پرانی را روی سر شاه نگاه داشته است و روی دست دیگرش حولهای انداخته است دقیقا واژه حوله که من استفاده کردم قسمت قبل هم اینجا آقای دکتر پرویز رجبی آورد این حوله برای چیست؟ یک مقداری حالا مدل حدسی باشد ولی می تواند تقویت شود حالا برای خشک کردن عرق صورت شاه بوده است خود آقای پرویز رجبی هم شبهه ای در ذهنش به وجود می آید شاه چرا باید عرق کند وقتی که زیر سایه است بعد دم در کاخ هم با چی می آید با اسب می آید با توجه به اینکه داریوش همیشه سوار بر اسب از جایی به جای دیگر می رفته است و به این سبب حتی پلکان بزرگ تخت جمشید بالا رفتن اسب را ممکن می ساخته است وجود ملازمی مخصوص برای نگه داشتن چتر سایهبان و ملازمی پراکنده مگس تنها برای چند قدم راه رفتن تنها میتواند علاوه بر کید بر تشریفات نمایش قدرت شاه و القاء نوعی الوهیت به حضور او بوده باشد.
چی میخواهد بگوید حوله را نتوانست توجیه کند انگار حوله یک داستان دیگری ممکن است داشته باشد می گوید شاه که داشته می آمده است و قرار است از اسبش هم که دم در کاخ می آمده است جلو یک نکته هم دارد الان به شما می گویم جلو حالا چرا باید این حالا یک نفر دوباره بیاید پیاده که می شود چتر بالا سرش بگیرد احتمالاً به خاطر مقام اولوهیت بله داریوش برا خودش مقام اولویت قائل بود به نحوی و لازم شد آن بحث را در مورد اینکه داریوش خودش را چی معرفی میکرده است را لازم شد در موردش بحث خواهیم کرد.
آقای دکتر پرویز رجبی خیلی دیگر جایگاه بالایی دارد و باید سایبان داشته باشد یک نکته به شما بگویم دیدید برخی ها می گویند برخی که می خواهند از روی روتوش برخی هم حالا اطلاعات چندانی ندارند مطرح میکنند می گویند میدانید چرا پلههای تخت جمشید پله هایش کوتاه است؟ کوتاه است به خاطر این است که این ها اینقدر حرمت زنان را نگه میداشتند می خواستند پایشان را خانم ها خیلی را پله بالاتر نگذارند پلهها کوهتر باشد فاصله بین قدم ها و گامهای خانمها کوتاهتر باشد حرمت بیشتر حفظ شود در گام برداشتن حالا بعضی از روی دلسوزی می گویند عفت و حیا مهم بوده است در آن زمان دو سوال، یک این قدم هایی که برمیداشتند کجا می خواست برود می خواست برود حرمسرا دیگر در حرمسرا که مثلاً نمیرفته است آنجا در حجب و حیایی زیست خودش کنار خانواده اش ادامه بدهد حالا حرمسرا نکته بعدی ببینید آقای دکتر پرویز رجبی در کتابی که دارد تبیین می کند تخت جمشید ساختارش به چه شکل است و هر بخشش چگونه ساخته شده است و چه کاربردی داشته است.
می گوید یک طوری طراحی کردند کار زحمت نکشد پیاده پلهها را بیاید بالا پلهها را کوتاه میگرفتن که اسب هم بتواند بیاید بالا خیلی سختش نکنید برای خودتان این مسئله را می گوید این اسب دم در می آمده است این ها پسند بالا برویم جلوتر این بحث خواجه مهم است دیگر این ها تصاویر خواجه و این نکته عجیبی هم به شما بگویم این تصاویر صورت خواجهها چی شده است کنده شده است این طراحی چون بر اساس آن طرح سنگ نگاره داخل خود تخت جمشید است اینطوری طراحیش کردند دیگر جلوتر یک توضیح هم اینجا دارد میگوید که ملازم ریشدار که دیگر چتری به همراه ندارد می گوید وارد کاخ شدند دیگر چت ندارند چون دیگر آنجا سایه است دست هایش را روی هم نهاده است حالت احترام امروزی ایرانیان بعد دوباره اینجا اشاره می کند می گوید چی می گوید که بر بدنه جنوبی هر درگاه خدمتکاری نقش شده است که در یک دست روغندان و در دست دیگر حوله ای گرفته است خیلی با آن حوله کار نداشته باشیم که بیرون برای چی بوده است نمی شود بگوییم آقا این حوله در دستش بوده است بیرون برای اینکه عرق را خشک کند بعد روغن هم در دستش بوده است که در کاخ چکار می خواهیم کنیم یعنی مثلا ما عرق صورت شاه راپاک کنیم روغن بزنیم جایش نه این نبوده است می آییم جلوتر این کتیبهها را می آورد می گوید که کتیبهها به چه شکل است.
و این ها این تصاویر خیلی جالب است ببینید این تصویر بالا که می گوید همین تچر را می آورد درگاه جنوبی کاخ نقش بسته نبرد پهلوان با شیر که حالا نماد مهری این عکس تچر نگاره درگاه کجا زوم کنید کجا است این نوشته اینجا را تچر نگاره درگاه حمام خدمهای با حوله و روغندان در حمام عرق خشک نمیکنند که دیگر ها این بزرگوار ملازم شاه کاربردهای این مدلی داشته است خواجه دیگر چکار کند با این ها یک مقدار برویم جلوتر این تصویر را ملاحظه بفرمایید تصویر ملازمانش و شاه ملازمانش و کتیبه سه زبانه خشایار شاه بر بالای اینجا است خشایارشاه است این کتیبههای خشایارشاه است که اینجا است این فرق دارد با آن داریوش برای بله داریوش داریوش بالایش فروهر داشت در کاخ تچر بود این دیگر نه این دیگر بالایش این مدل فروهر است را ندارد و ورودی هدیش این دو نفر اگر اتاق فرمان زوم کند معلوم شود چیست؟ دو ملازم دو آقا پسری که اینجا با خشایار شاه دارند می زوند صورت زوم شود یک مقدار امیدوار هستم معلوم شود برای شما مخاطبین عزیز جستجو بزنید می بینید دیگر این جلوی ریش دارد این شخص پشت سر ریش ندارد.
یعنی اصلاً دو کار مختلف می کنند اینکه ریش دارد یک کاره است است که جلوتر برویم فرصت شد به شما می گویم چه کاری بودند برخی از این ها این که جلوتر است چیست؟ این پشت سری چیست؟ این ریش ندارد این خواجه است خواجه که پشت سر خشایار شاه دارد می رود برویم این عبارت هم بخوانیم اینجا صحبتهایی دارد حالا این می گوید که یک ملازم که دامنش را بالا زده بوده است برای نبرد و این ها بعد توضیحاتی در مورد کلیات این خیلی همان بحث داریوش تصویر ایستاده یک شاهزاده ساسانی به چشم میخورد که آن ها دیگر موارد دیگر است این صفحه شماره چند بود صفحه شماره صد و شصت و سه جلوتر می آییم این تصویر هم نگاه کنید چی نوشته است اینجا حرم سرای خشایار شاه نگاره درگاه شمالی شاه به هنگام خروج از ساختمان همراه دو ملازم خود خشایار شاه از حرمسرا که داشته است باز میگشته است این دو ملازم بوده است اینجا هم این صورت چیست کنده شده است؟
یعنی آسیب زده اند به این نگاره و این صورت ها اینطوری استبه صورت کلی یک اشتباه خیلی مرسومی هم است این هم به شما بگویم بعضی ها می آیند این ها را می آورند بعد فکر میکنند مثلاً این ها خانم بودند یک تعدادی که می آورند می گویند آقا این ها مثلا چادر داشتند نقاب داشتند خانم ها در به صورت خاص من دارم تخت جمشید را می گویم در حالی که آن ها نماد ماد و خانم نیستند که بگوییم از آنجا مثلاً بتوانیم اثبات کنیم حجاب را ولی خطایش مقداری دیگر خیلی فراگیر شده است خیلی ها دارند مطرح می کنند استدلال های خیلی بهتری که آورد بعضی ها می آیند می گویند نه همین ناصبی من دیدم چند وقت یک چیزی پخش کرده است چند سال پیش بود زنها چطوری بودند در دوره هخامنشیان موهایشان بیرون است این نه آن است که آن زنی باشد که چادر پوشیده باشد مثلا نقاب زده باشد در دوره هخامنشیان و کنده باشند این تصویرش را در روی دیواره ها نه این است که بگوییم این خانم است که موهایش بیرون است اصلا در تخت جمشید خانم به تصویر کشیده نشده است که کجاست بیایید بگوید این مثلا خانم به تصویر نمیکشیدند خانمها را سالبه به انتفاع موضوع است نقش زن در دوره هخامنشیان روی این نگارگری ها در مورد بحث پوشش حرف های داریم در مورد مردمان شرق و ایران تصویر زن چادر سوار را داریم که در منطقه آناتولی و این ها پیدا شده است آن ها سر جای خودش ولی این تصاویر ابنطوری است یعنی کسی که ریش ندارد صورتش خانم نیست این آقا آقای قدیم است و خواجه جدید است به لطف پادشاهی به این روز افتاده است پس ما برای اینکه در این خصوص صحبت کنیم در آن زمان خواجه بوده است و از خواجگان استفاده می شده است و این خواجه ها در حرمسرا بودند و اتفاقاً این دارد نشان می دهد که حرمسرا چه جایی بوده است و چه کارهایی حالا میشده است و این ها برای این نگاره های تخت جمشید من تصویرم به تنهایی نیاوردم.
توضیحات جناب آقای دکتر پرویز رجبی را در این خصوص آوردم چرا در مورد همین تصاویر حالا باز از اونستد یک مطلب بیاوریم آن که تصاویر دیدیم من یک مویداتی هم سعی می کنم کنار این ها بیاورم که برخی ما نبود کشف کنیم دیگرانی بودند که این ها را گفتند خیلی کم به آن پرداختند یعنی گفتند و از کنارش رد شدند یک مقداری آقای پیر بریان بیشتر شاید توضیح داده بود در خصوصشان خیلی به آن نپرداختند به شما می گویم تاریخ شاهنشاهی هخامنشی آقای محمد مقدم ترجمه کرده است کتاب که ملاحظه میفرمایید اینجا آمده است یک مطلبی را دارد ترجمه صفحه شماره دویست و نود و چهار اگر سیصد و نود و چهار نباشد صفحه دویست و نود و چهار می گوید می گوید پشت سر خشایار شاه پیاله بر ایستاده است که در روزگار دیرتر هخامنشیان نفوذ بیشتری از فرمانده کل داشت این خواجهها در طول تاریخ ارتقا پیدا می کردند بعضی از این ها زرنگ هم بودند اثرات خیلی جدی هم در دربار می گذاشتند چه به نفع دربار به عنوان خودشان بخواهند بیایند بالا اتفاق و چه بخواهند خیانت کنند مثل دوره اردشیر سوم این ها داستانش معروف و مشهور است.
من فعلاً نمیخواهم به آن ها بپردازم اصل مسئله را میخواهم بگویم و توضیح داده است که این هم گفته است گفته چهره بدون ریش نشان می دهد نشان بدهد او خواجه است اخته شده است طرف بعد می گوید دست چپش روی بازوی راستش شده است دستمال حلقه حلقه شده است را که نشان شغل او است دستمال حلقهای شده است که نشان شغل او است در دست گرفته است پس آن تصاویر آن توضیحات آقای دکتر پرویز رجبی آمریکایی آقای محمد جواد مشکور اگر بشناسید باستان که مطالعه می شناسند تاریخ تمدن مقام شاه در ایران باستان نوشته دکتر محمد جواد مشکور ایشان می آید یک مطلبی را می آورد صفحه شماره بیست و نکتهای دارد که به شما می گویم می گوید پشت سر شاه کدام شاه را دارد می گوید اینجا مشخص می شود می گوید شاه را به زبان هخامنشیان خشی سیاه است خشایار شاه پشت سر شاه خشایار شاه یکی از بزرگان درجه دوم کشور و کنار آن دو نفر بودند دیگر و کنار او شخصی با مگس پرانی در دست جای داشت رجال دربار عبارتند از یک خوانسار داریم یک خوانسالار داریم خواجه باشی و خواجه باشی یعنی خواجه پشت در ملازمین است و بازرسان نکته اش این است و بازرسان عالی مقام دولت یا به قول هرودوت چشم و گوش شاه بودند چرا کسانی که پشت خشایار شاه هستند همه خواجه نیستند جفتشان خواجه نیستند یا آن کسانی که پشت سر داریوش همه آن ها این ها تصویری که به نگارش کشیده شده است در تخت جمشید این ها ریش دارند به خاطر اینکه دو دسته ملازم شاه بودند یک دسته خواجهها بودند که یک کاری میکردند یک دسته دیگر بودند که این ها به قول اینجا که از هرودوت نقل می کند چشم و گوش چشم و گوش به شما بگویم این را بله یونانی به کار بردند برای شاه نخواهند شاه هخامنشی نفوذی داشتند.
برای دشمن جاسوس داشتند یعنی برای دشمنانشان که یونانی ها به طور ویژه در مورد فتح بابل توضیحاتی دادم اتفاقاتی افتاده بود که نشان می داد از قبل زمینه چینی هایی شده است برای ورود کوروش قبل از اینکه اصلاً به خود سپاهش واردش شود نکته بعدی یک تعداد یک تعداد هم چشم داشتند در داخل حکومت خودشان و البته کار معقولی هم است و البته کار معقولی است امیرالمومنین (سلام الله علیه) در نهجالبلاغه دارد تعبیری که باید کسانی باشند حواسشان باشد داخل حکومت دارد چه اتفاقی می افتد جلوی خرابکاری ها گرفته شود این به صورت خاص این ها به آن می گویند سازمان چشم و گوش شاه یک سری افراد هستند مثل مثلا شما در نظر بگیرید بادیگارد استفاده میکرده است شاه ولی اینجا حکم مثلاً امنیت بادیگارد را داشتند برایش به خاطر همین همه خواجه نیستند آن یکی چرا ریش داشت یکی از ملازمان حواسش است که چه اتفاقاتی جزو این ها محسوب میشود بر اساس البته این متن می شود این را برداشت کرد پس دلیل اینکه همه آن ها خواجه نیستند پشت سر شاه هم این است یا یک جایی دیدید اگر همه ریش داشتند فکر نکنید که حالا پس دیگر از خواجه استفاده می کردند نه این یک منصب حکومتی بوده است که در کنار این ها بودند پس اینجا تصاویر تخت جمشید یکی از ادله خیلی واضح اثبات وجود خواجگان در دوره هخامنشیان بوده است که به تصویر کشیده شدند خیلی واضح است حوله هم به دست داشته است روغن دان هم به دست داشته است.
و از حرمسرا هم داشتند می آمدند بیرون به همراه شاه مطلب بعدی من می خواهم از گزنفونس بیاورم برایتان گزنفون که تاریخ نگار یونانی است حتی برخی از این باستان گراها آمدند گفتند که آقا گزنفونس چرا می گذارید کنار همانایی که می آیند هرودوت را می خواهند تخریب کنند می گویند این کتاب فاقد اعتبار لازم است یا مثلا رمان خیلی مهم است ببینیم کوروش نامه فاصله تاریخی خیلی کم از کوروش و داریوش و خشایارشاه و این ها مترجم رضا مشایخی حالا گزنفون البته این چاپ همین کتابی که ملاحظه میفرمایید یک ذره چون کیفیتش پایین تر بود ما از این از این نسخه اینترنتیش را آوردیم کوروش نامه همان متناسب با همان صفحات نوشته شده است دو سه عبارتش را برایتان بخوانم علامت زده شده است اینجا آنگاه کوروش آن داریوش را دیدیم خشایارشاه سنگ نوشته حالا کوروش چون می دانید دیگر کوروش سنگ نگاره ندارد شما بخواهید در تخت جمشید این عکس کوروش آن مرد بالدار و این ها دیگر ادعای خیلی سستی است به شدت قابل نقد است و برخی هم آمدند تصریح کردند که این نگاره ها نگاره کوروش نیست اصل مسئله بسیار مورد توجه بعضی ابو الکلام آزاد نتیجه گرفتند که حالا که تصویر کوروش نیست ببینیم حالا چی داریم آنگاه کوروش به قصری که برای او تهیه کرده بودند عزیمت نمود و چون میدانست که نمیتوان به مردی که در دنیا به چیز دیگری علاقهمند است اعتماد و اطمینان مطلق داشت به انتخاب خواجگان برای حراست شخص خویش مبادرت ورزد.
پس گفتم یک سازمان امنیتی داشته است داخلی و بیرونی هخامنشیان که آن ها نمایندهشان بوده است کنار انگار همان متنی که خدمتتان عرض کردم خود خواجه کوروش می آورد برای اینکه از این ها استفاده بخواهد کند برای حراست از خودش خیانت نمی کنند دیگر خواجگان گزنفونس خواجگان چون معمولاً از جانب عامه مردم مورد تحقیر قرار می گیرند حالا بگویید چرا استفاده کرد می خواهد بگوید کوروش نامه است دیگر می خواهد بگوید کوروش چطور مدیریت می کرده است کوروش چه جوری از این ها استفاده میکرده است بعد دارد تبیین می کند قشنگ مسئله را می گوید خواجگان چون معمولا از جانب عامه مردم مورد تحقیر قرار میگیرند اگر بزرگی از آنان حمایت کند از دل و جان فرمانبردار و وفادار او میشوند خواجهای که از طرف مولایش حمایت شود ممکن است صاحب جاه و برای شود و بدین دلایل چنانچه نیکی ببیند از جان و دل مطیع مولای خود میشود و در همه حال وفادار میماند.
می خواهد بگوید فلسفه کوروش از این استفاده البته بقیه شاهان مردانی آقای کوروش از کی استفاده میکرده است مردانی که از حس شهوت و لذت محروم میشوند این قبیل مردان عموماً آرام و خاموش هستند ولی به هیچ وجه در انجام فرمان یا سواری و تیراندازی و کسب افتخار دست کمی از دیگران ندارند زبانش ساده اش هم نمی شود همین است دیگر کار می توانند کنند هیچکس بیش از خواجگان وقتی مخدوم وقتی مخدومانش گرفتار نکبت و بدبختی میشوند متاثر و متالم نمی شوند خیلی دلبسته هم می شود به آن شاه این صفحه دویست و بیست و یک این چاپ این صد و هفتاد و سه برای نسخه کوروش بدین قرار قراولان خاصه و درباران کاخ خود را از بین خواجگان برگزید اصلا این ها آمدند در دامنه حکومت و دایره حکومت و صاحب یک منصبی شده بودند خواجگان حالا این منصب آیا به نفعشان بود نه نبود افراد خواجه می شدند برای این کار و این یک مسئله است این هم گزنفون یا گزنفون که گزنفونس که این مطلبی که آورده بود در مورد اینکه کوروش این ها می آید از خواجه استفاده میکرد و این ها را خواجهها را آورده بود در داخل دربار خودش یک دو سه صفحهای اینجا مطلب داریم شاید شود بگوییم در آن آثاری که مانده است به نسبت حالا مثلاً اگر انتظار داشته باشیم افراد دیگر بخواهند به این بحث بپردازیم مثل آیسو خلوص و سوپوکلس و این ها و حتی هرودوت بله.
گزنفون بیشترین پرداخت را داشته است نسبت به این بحث خواجه ها فکر می کنم اینطوری باشد اینطوری در ذهن من الان است حداقل این هم تخت جمشید و آن تصویر نگاره که از خواجه وجود داشت حالا برویم سراغ هرودوت گفتیم که خیلی مشکل دارند وقتی اسم هرودوت می آید کتاب بسیار ارزشمند از این باب که دارد ریشههای اختلافات شرق و غرب را مطرح می کند ولی در آن مطلب گفتیم بعضی از مطالبی که می آورد یک جوری قابل پذیرش نیست ولی خیلی از اساس و چارچوبهایی که اصلاً اساس و چارچوب تاریخ کلاسیک بالاخره مستقر و عبارات همین هرودوت است.
قبلا هم عرض کردم بعضی ها می آیند می گویند که نه هرودوت اینطوری تاریخ یونانی می گویند این ها را بگذاریم کنار شما چی دارید در مورد کوروش شما چی دارید بیاورید یک جمله از در تخت جمشید است فقط من کوروش شاه شاهان هستم آنجا که چیزی را ثابت کنید یکی دو سنگ نوشته است در بابل کتیبه سین است و کتیبه نبونیدوس عرضم به خدمت شما که آن هم خیلی به نفعش نیست می دانید بحث کردیم در برنامه پس اگر هم دارد در مورد هخامنشی تعریف و تمجیدی هم می شود اگر خود من حتی یک سری صفاتی را که صفات فی نفسه نه اینکه استفاده از آن شود این صفات صفات خوبی است صفات جالبی است که در کوروش با هم جمع شده است را می گویم مثلا می گویم آینده نگر بوده است قدرت بسیج کنندگی بالایی داشته است آقای هرودوت ترجمه جناب آقای مرتضی ثاقب فرد باستان گرا مشکل شخصیت ترجمه کتابش جلد دوم بله جلد دوم می آید یک بحثی را مطرح میکند اینجا صفحه شماره ششصد و هشتاد و نه ترجمه تاریخ هرودوت همین ترجمه که اینجا است می گوید سرداران پارسی تهدیدی را که قبلا خطاب به اهالی ایونیه که در برابرشان جبهه آراسته بودند وعده داده بودند فراموش نکردند حمله بخواهند کنند چکار میکردند آنجا همین که شهری را ارتش هخامنشی کوروش همین که شهری را تصرف میکردند زیباترین پسران جوان آنجا را اخته و تبدیل به خواجه میکردند و زیباترین دختران را نیز نزد شاه میفرسدند به علاوه شهرها را به آتش میکشیدند و معابد آنها را نیز از یاد نمی بردند به جای مقدسی برای آن محسوب شود دیگر معلوم شد برای چی میفرستند دیگر کارکردش را اینجا خیلی اینجا دیگر نگاه خواجه ورزیدگی دارد یا ندارد مثلا می گوید پسرانی که زیباترین پسران جوان اخته میکردند پسر وقتی رفتند در منطقه سرباز جنگی هم ها می گوید در شهر وقتی میرسیدند به آن محدوده کسی را نگاه میکردند به دردشان میخوردند اخته می کرد جراحی خیلی عجیب و غریب انجام میدادند که از مردانگی دیگر کلاً ساقط شود.
این صفحه شماره چند هرودوت ششصد و هشتاد و نه صفحه شماره نهصد و سی و شش مطلبی دارد می گوید که بله بربرها بردههای اخته شده است را بسیار گرانتر از اخته نشده است میخریدند میخرند چون آنان بردگان قابل اعتمادی از آب در میآیند یعنی می گوید یک بلا سر این پسرا میآوردند بردهها را که خریدند پس این نشان می دهد که دارد می گوید ایرانی یک برده داری بوده است یا برده داری انداختم و این ها را بگذارید کنار ترجمه ترجمه متن کوروش نیست توضیح دادیم قبلا برنامه نه اینکه سر جای خودش در بردهداری به یک ورژنی هم عمل میکرد و آن هم این بود که می آمد ارزش افزوده محسوب می شد این عمل جراحی که روی این ها کرده بودند می گوید قابل اعتمادتر بودند و بسیار گرانتر از بعضی داریم سه برابر قیمت اخته را و خرید و فروش میکردند این هم یک کار اقتصادی بوده است دیگر هخامنشیان انجام میدادند یک چیزهایی بعضی اوقات در تاریخ وجود دارد که اصلاً شما شبیه مسلمانان ایراد بگیرید که چرا شما مثلا قاعده اسیر دارید که آن هم خیلی قابل دفاع است اتفاقاً در قواعد اسلامی چی بوده است این چرا میرفتید مردم را اخته میکردید زمان دوره خشایار شاه است دیگر دارد بله صفحه نهصد و سی و شش قبلیش اینجا می شود برای دوره فتح ایونیه این هم از آقای هرودوت پس آن تصاویر تخت جمشید را ما داشتیم اینجا هرودوت گفته بود آنجا که اخته میکردند و اخته خرید و فروش می کردند.
یک مسئله دیگر در دوره خشایار شاه من به شما بگویم باز همین گزارش هرودوت جلد اول این ترجمه آقای ثاقب فرد ای داد بیداد نگاه کنید ببینید صفحه اش هم بله سیصد و نود و نه حرفی که می زند در صفحه سیصد و نود و نه شروع بحث خیلی کار نداریم امپراطوری کی در مورد امپراطوری داریوش دارد صحبت می کند بعد صفحه بعد صفحه سیصد و نود و نه داریوش صفحه بعد چهارصد صفحه اش هم بله چهارصدش هم بله نود و دو چی می گوید بحث این است که خراج ها به چه شکل بوده است ساتراپ ها به چه شکل بوده است چربی نهم بابل و بقیه آشور که هزار لان نقره و پانصد خواجه جوان میدادند پانصد خواجه جوان میدادند می آیید شما ایراد میگیرید که اسلام چرا جزیه میگیرد پول چرا مثلاً از کسی که جنگ نمی رود جهاد نمی رود می گوید بقیه دارند می روند حداقل هزینه اش را بدهد اگر هم بخواهد حاکم مثل حال حاضر ایران داریوش خواجه میگرفته است.
یعنی جزو خراج منطقه خواجه بودند یک عبارتی قبلش است نشان شما بدهم اگر درست یادم مانده باشد صفحه اش هم بله سیصد و نود و نه می گوید که در زمان پادشاهی کوروش و سپس کمبوجیه نظام مالیاتی منظمی وجود نداشت تازه داشت شکل میگرفت بحث هخامنشیان حکومت فتوحات وجود داشت بلکه اقوام فقط هدایایی را به شاه می پرداختند بعد داریوش آمد نظام مالیاتی درست کرد اینجا می گوید که و دیگر اقدامات مشابه داریوش باعث شده بود که ایرانیان بگویند داریوش بازرگان کمبوجیه، کمبوجیه خودکامه و کوروش پدر بوده است لقب پدر را به کوروش بدهند دیدید می آیند می گویند کوروش خیلی آدم خوبی بوده است بدون اینکه وارد مباحث علمی شوند چرا چون هرودوت می گوید ایرانیان به او میگفتند پدر ادامه دارد.
این حرف همین چون هرودوت می گوید ایرانیان به کوروش پدر پس خیلی آدم خوبی بوده است ادامه افتاد می گوید زیرا داریوش از همه پول میگرفت کمبوجیه سرد و خشن بود و کوروش مهربان و انسان دوست و در اندیشه آسایش رهایی خود اصلاً نظام مالیاتی نداشته است کوروش اینطوری که داریوش داشته است مردم زمان کوروش خراج نمیدادند نباید این ها اخته شده است از بابل و از آشور بفرستند برود به مرکز حکومت هخامنشیان البته خودشان اخته میشدند ولی اینطور خراج نظام من نداشتند داریوش که آمده بود نظام یک نظام سازی کرده بود و آمده بود آنجا بحث مالیات ها را و خراجها را قاعده مند کرده بود خراج هرجا را مشخص کرده بود ساختارش مشخص شده بود می گویند زمان کوروش خوب بود هدیه میفرستادند می آمد خراجش به ما بگیرد بخاطر پدر این هم داشته باشد کوروش گفتند پدر مسئله این است حالا می گوید از ساتراپی بابل و بقیه آشور هزار لان نقره پانصد خاجی جوان میدادند حالا خواجه تمام می شد باید چکار می کردند که بفرستند برای جناب آقای داریوش دادگر خواجه می کرد برای داریوش دادگر چکار کند با آن اینطوری مثلاً حمام میرفتند حرمسرا می رفتند و ملازمشان بودند.
کارکردشان متفاوت است اگر لازم دیدم می آیم میپردازم کارکرده است ای خواجهها چی بوده است در دربار زیاد است یک پیام دادند شاید منظورش اینجا از پدر کوروش دوم است ببینید دارند می گوید داریوش است بازرگان کمبوجیه خودکامه کوروش ببینید اینطوری درست بگویم داریوش بازرگان کمبوجیه خودکامه کوروش پدر بوده است پس به قرینه می شود فهمید که این کوروش همان کوروش هخامنشی و اینکه کوروش هنوز زمان کوروش نظمی نگرفته است مالیات گرفتند دیگر این هم جواب آنلاین هم دادیم صفحه بعد هم آورده است که بقیه چطور خراج می دادند.
بابل را بچاره کرده بوده است یعنی تمدن بابل را اخته کردند هخامنشیان نابود شد دیگر از بین رفت خودشان رفت این هم از یک بحث دیگر که در هرودوت حالا آقای داندامایف هم یک بحثی را دارد نکتهای را می آید مطرح می کند.
البته از هرودوت هم نقل می کند ولی خودش نقل موید دارد برایش می دانید جناب آقای داندامایف از کسانی است که در بحث هخامنشیان انصافاً خوب کار کرده است یعنی چند کار دارد که به نظر من بی نظیر است چند موضوع را پژوهش کرده است که بی نظیر است یعنی بقیه اینطوری کار نکردند و به صورت کلی هم می توانیم با اغماض برخی از موضوعاتش را بگذاریم کنار روش تحلیل برخی از موضوعاتی که آقای پیر بریان داشتند ولی می توانیم واقعا خوب کار کرده است بیشتر از ایشان هم می شود کار کرد ولی انصافاً خوب کار کرده است یک ترجمه و نشر دربار و درباریان در دوران ماد و هخامنشیان معمولا در بحث خواجهها بخواهید بپردازیم دربار و درباریان در دوره ماد و هخامنشیان محمد داندامایف این مقاله ترجمه است ترجمه است مقاله ترجمه است تاریخ دریافت سال نود و نه فصل نامه علمی تخصصی مطالعات ایران کهن می گوید اسرای زیبا روی که در جنگها گرفتار میشدند به دربار و حرمسرا فرستاده میشوند ببینید یک زمان است شما می گویید در میدان نبرد طرف را گرفتند به عنوان اسیر یک زمان هخامنشیان میرفتند از یک منطقه از آن سمت میزدند بیرون اینجا دیگر همه سرباز نبودند فردا نیاید بگویید شما نمی دانید همه سرباز محسوب می شوند یا هر توجیه دیگری بخواهید بیاورید این ها آن ها مردم عادی بودند دنبال پسرها دخترهایی که آنجا بودند میگشتند.
عبارت داندامایف اسرای زیبا رویی که در جنگها گرفتار می شدند مادها هخامنشیان به دربار و حرمسرا فرستاده میشوند بسیاری از خواجهها در حرمسرا و در خدمت شاه بودند بابلیها سالانه پانصد خواجه به دربار میفرسدند تولید خواجه راه انداخته بودند در دوره هخامنشی این هم که می گوید که بله از هرودوت می آورد دیگر و به علاوه پسران زیباروی اسیر شده است در جنگ نیز برای همان منظور خواجه میشدند یعنی هم خواجه میآوردند به دربار هم خواجه میکردند و بعضی خواجه بودند نه اینکه حالا قبلا خواجه بودند حالا خواسته این ها را بیاورد دربار مثلا یک جایگاه به آن ها بدهد که روحی و جسمی لطمه خوردند جبران شود ها این نیست خودش خواجه می کردند این هم حرف مسئله بعدی ما یکی دو مطلب به شما نشان بدهیم در عرایضمان آقای خواجهها در مورد آقای نفرت واقع میشدند یا نمیشدند همه خواجه ها عموما مورد نفرت بودند خواجه ها چون حالت چندش ایجاد میکرده است برای مردم ساده بخواهیم بگوییم ولی برخی جاها را هم اینطوری نبوده است در طول تاریخ این تغییر می کند من این عبارتم ایران باستان از پانصد و پنجاه پیش از میلاد ششصد وپنجاه پس از میلاد که قسمت قبل هم توضیح دادم در مورد این کتاب صفحه شماره این ترجمه دیگر شصت و دو می گوید گروهی از خواجه سرایان گروهی از خواجه سرایان بودند که در می آیند این مردم ابداً مورد نفرت نیستند.
یک گروهی را تخصیص می زند که این خواجه اند ولی مورد نفرت نیستند چه اتفاقی افتاد در تاریخ یک مقدار تحلیلی بخواهیم به مسئله نگاه کنیم اتفاقی که افتاده است این است که خواجهها اول این مدلی بودند یعنی پسرانی که اخته میکردند در دربار شاه بودند یکی از دلایلی که این خواجهها در حرمسرا بودند معلوم است چیست؟ دلیل اولش را کار نداریم یک دلیل دیگرش این است که این ها چون با خانمها در حرمسرا و زنان شاه در حرمسرا در آنجا بودند می خواستند که این ها بی خطر باشند برای مثلاً زنانشان شاه بی خطر باشند چند نوع دارد حالا مثلا شاید غیور بودند و این ها ولی انگار یک مسئله دیگر مطرح شود توجه کنند نسل شاه تحت ثیر مردان دیگر قرار نگیرد یعنی شاه این فرهه ایزدی است به خاطر حفظ شود در نسل خودش و از صلح به خودش بخواهد منتقل شود این وسط یک نفر اخلال ایجاد نکند به خاطر همین خواجه میکردند پسرها را میآوردند آنجا و از طرفی هم در حرمسرا بودند و این ها مثلاً امیال جنسیشان از بین میبردند اینطوری دیگر یا حداقل تصور میکردند که کل میل جنسی از بین رفته است چون این گروه یعنی خواجه ها در حرمسرا بودند.
و در نزدیک شاه بودند رفته رفته می توانند روی شاه هم اثر بگذارند با خبر هستند از اینکه چه می گذرد و دو گروه خیلی با خبر هستند در دربار چه می گذرد یکی خواجگان و یکی پزشکان دیدی فتح قضیه مصر فانس و این ها را که ما داشتیم با شما بحث نه این ها در بحث پزشکی باعث شده بود زمینه فعالیتشان ایجاد شود خیلی رخنه کنند و یک مثلا تمدنی مثل مصر را بتوانند با خیانت به هموطنان خودشان با مصری ها بتوانند به آن ها خیانت کنند و متزلزل کنند و در نهایت باقی نماند به شاه نزدیک بودند خیلی از مطالب را می شنیدند خیلی از تصمیم بار میشدند و افرادی هم که میخواستند یک زمان درخواستی کنند حرفشان به دربار شاهی برسد و چه و چه میتوانستند از این خواجه استفاده کنند چون خواجه رفت و آمد داشته دیگر می توانستند استفاده کنند حرفش را میتوانسته است منتقل کند یا اینکه یک سری اخبار از این ها بگیرند احتمالاً احتمالاً اینکه خواجه معنایش در طول تاریخ متحول می شود.
اصلاً استحاله می شود تبدیل به یک چیز دیگر می شود به معنای بزرگ می شود به معنای عالم می شود جایگاه می شود همین بوده است چون مردم کم کم خواجه به کسی میگفتند که دستش باز بوده است در درب بله شاه به نسبت مردم دستش باز بوده است حد فاصله بوده است بین مردم و درب بله شاه آن چیزی هم که الان معروف است و مشهور است حتی در بقیه تمدنها مثل قضیه چین تمدن چین بحث خواجهها بودند و ما در مورد چین بحث اخته اختیاری را داشتیم که برخی به صورت اختیاری اخته میکردند خودشان را یا فرزندشان را چرا به خاطر اینکه اگر اخته نمی شد این آقا یا پسر نمیتوانست به دربار شاهنشاهی نزدیک شود که هر کاری انجام بدهد یا به مقامات حکومتی برسد اخته میکردند این را خواجه میشد که بتواند به دربار شاه مثلاً راه پیدا کند به خاطر همین رفته رفته یعنی یک جایگاهی پیدا شد دیگر یعنی تبدیل به یک جایگاهی شد خواجه بودن احتمالاً این در طول تاریخ تغییر کرد تا کی بود این خواجه ادامه داشته است در دوره هخامنشیان در پادشاهان بعدی هم ادامه دارد خیلی مطلب نداریم ولی انگار در دوره اشکانیان در دوره ساسانیان هستند یک چیزهایی داریم اثبات کنیم افرادی خیلی سرشناس خواجه بودند خیلی سرشناس بودند خیلی به شخصیتها بپردازم در این قسمت از برنامه بعد طبیعتا بعد از ورود اسلام حکم بدی حکم اولیه و لایتغیر اسلام در مورد خواجه کردن افراد و مردم حرمت است دیگر حرمت خیلی بالایی هم است و تدابیری هم برایش اندیشیده شده بود.
مسلمانان آمدند جلوی این مسئله را گرفتند با به مسائل اسلامی و احکام اسلامی ولی بعدا در دورههای دیگر چون آن روال سلطنتی دوباره داشت احیا می شد و یک جنبه های از آن دوره قاجار بحث خواجه دوباره آن دوره شما دارید که باز مخالف اسلام است ولی موافق باستان است داستان در نظر بگیریم موافقش است یک نکته دیگر هم از همین کتاب من نشان بدهم به شما این کتاب نقدها را هم در خودش گنجانده خوبیش این است حالا باز بعداً لازم شد توضیح می دهم و این آقای مرتضی ثاقب فرد چون مترجم مزید بر اعتبار می شود صفحه شماره صد و پنج ایران باستان از پانصد و پنجاه پیش از میلاد تا صد و پنجاه پس از میلاد می گوید و آقای ثاقب فرد ترجمه کرده است که در مورد او کوروش او توجه نکرد که زنان و خواجگان اتاق فرمان تماس مخالف داریم مخالف خلاصه خواجهها تربیت میکردند می توانند اینجا نقد شود بگوییم چنین چیزی نبوده است ولی دلیل تراشی کند برای اینکه کمبوجیه چرا با همدیگر درگیر شدند جنگیدند می گوید چون کار کار خواجه بوده است آقا عارف سلام علیکم و رحمت الله شما به عنوان مخالف تماس گرفتید همین جا می رویم سراغ تماستان اتاق فرمان چند لحظه صبر کنیم وصل کنند ایشان را هم یک مطالبی درباره بحث خواجه دارد این قسمت از برنامه تماس وصل شود ما آمدیم بحث اصل وجود خواجه در درب بله هخامنشیان در زمان کوروش در زمان داریوش گفتیم و طبیعتا نمیتوانیم بگوییم در دوره بعدی و کمبوجیه نبودند دیگر هم بودند و اینکه خواجه کردن بوده است و حکومتی زمان داریوش در دوره هخامنشیان نوشته شده است و گزارشها برای آن زمان است البته اگر اصل مسئله که هرودوت همان تاریخ هرودوت همان تاریخ است به دست عصر را بزنیم برای اینکه همان کتاب سلام علیکم آقا سلام خسته نباشید موفق و موید باشید آقا عارف.
بیننده
امشب من حقیقت مخالف هستم چون چند وقت پیش از شما کلیپ های دیدم در یوتیوب در حقیقتش کمی هم ناراحت شدم از سری مسائلی.
استاد: حسینی
چه کلیپی دیدید از ما که ناراحت شدید میخواهید بحث علمی کنید یا گلایه.
بیننده
یک لحظه یک لحظه بحث کاملا علمی است گلایه هم است سوالم این است فصل دوم قسمت بیست و یک یا بیست نمیدانم دقیق بیست و یک یا بیست فصل دوم بوده است در مورد خلیج عربی شما صحبت کردید بله بعد اولین حرفتان این بود که گفتید که سلمان از اول اسمش سلمان بوده است و رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) اسمش هم تغییر نکرده است سلمان اسمش روزبه بوده است و بعد از اینکه رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) ایمان آورد رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) اسمشان سلمان گذاشت و خود کلمه سلمان عربی است خود اسم سلمان عربی است این اول.
استاد: حسینی
یک لحظه اجازه بدهید الان بحث علمی که ایراد گرفتید چی بود تاریخ در مورد خواجههای دربار هخامنشی کوروش صحبت میکنیم یک دفعه سلمان فارسی چی بود این وسط.
بیننده
من در مورد قسمت های قبل گفتم.
استاد: حسینی
من نگاه می کنم چون در مورد سلمان یک بحث مفصلی دارم مفصل می شود اشتباه گفتم عذرخواهی میکنم ولی نه اینطوری نیست.
بیننده
یک لحظه بله اشتباه گفتید بله.
استاد: حسینی
نهایت اشتباه گفتم باشد برویم موضوع بعدی از کدام منطقه در کجای ایران آمده دینش چه بوده است عقایدش چی بوده است آیا تغییر دین داده است نداده است چه سالی کجا بوده است سنش چقدر بوده است در نهایت چی شده است الان بحث من سلمان نیست.
بیننده
خیر این را شما مطرحش کردید حالا اجازه بدهید بعد سوالم این است سوال شما به من بگو در طول تاریخ خلیج چند نام داشت در طول تاریخ در طول تاریخ آیا خلیج نامهایی داشته است یا فقط همان به قول خودت خلیج فارس بوده است.
استاد: حسینی
اولین نامی که در تاریخ یک سوال بپرسم فکر کنم نتیجه بحث از همین شما عرب هستید آقا عارف؟
بیننده
بله من عرب هستم.
استاد: حسینی
خیلی خب خلیج فارس اولین نامی است که بر آنجا گذاشته شده است حالا شما بگو دو هزار اسم دیگر هرکی برای خودش گذاشته باشد بر رویش اولین نام خلیج فارس بوده است اگر دارید اسم دیگری را آقا عارف فکر کنم من شما را شناختم درست نبود آن صحبت هایی که داشتید حالا اتفاقاً خیلی خوشحالم که خیلی خوشحالم که تماس گرفتید خیلی خوشحالم که تماس گرفتید.
بیننده
یک لحظه آقای حسینی علم غیب دارید یعنی چی صحبت اجازه بدهد شما علم غیب داری صحبت کردم.
استاد: حسینی
این حرفا را به ما میزنید درست است نه اصلا باشد ان شاء الله که شما درست می گویید من اشتباه کردم جواب دادم خلیج فارس اولین اسمش خلیج فارس بوده است حالا هر کسی برای خودش هر اسمی می خواهد بگذارد بله بگذارد بله اگر دلیل درست و موجهی داشته باشد باید ببینیم آقا چرا باید اسمش را تغییر بدهیم.
بیننده
شما فرض مثال فرض مثال ما می گویم فرض مثال اولین اسم میگوییم فارس بوده است.
استاد: حسینی
من نمی گویم فرض مثال من وقتی اینجا آمدم برنامه نشان دادم چرا بگویم فرض مثال می گویم قطعا خلیج فارس بوده است.
بیننده
ببینید من الان سندها دست من است ولی نمیتوانم قشنگ برایت بفرستم مگر اینکه آیدی بدهیدی در طول تاریخ ببینید.
استاد: حسینی
چه سندی شما دارید.
بیننده
ببینید ببینید دریای سرزمین خدایان دریای مشرق عظیم دریای شور دریای پارس.
استاد: حسینی
بزرگوار سندش را میفرمایید همین جوری که من نگفتم اسم بگویید از خودتان بفرمایید کجا چه سندی این را بفرمایید درست شود.
بیننده
ببینید قدیمیترین اسم برایش سرزمین خدایان اسم قدیمیترین اسم برای در لوح در الواح میخی بین النهرین ثبت شده است دریای سرزمین خدا است که هزاران سال سوم.
استاد: حسینی
بزرگوار برای دوره بابلیان بوده است نو بابلیان بوده است یا قدیم بوده است.
بیننده
قبلش.
استاد: حسینی
قبل بابل خط میخی بوده است؟!
بیننده
بله بله الواحی در این موضوع بوده است آیدیت را به من بدهید من برایت می فرستم شما دارید که بله دارید شما آیدیت را دارم کدام آیدی آیدی تلگرام را می گویم.
استاد: حسینی
حالا بفرمایید.
بیننده
و اگر حرفتان درست است اولاً مگر قر بله هر کی هر کی است که شما می گویید که چون عکس اولش را داریوش گذاشته دیگر درست است این را گفتید دیگر درست است من گفتم قبلیش داریوش است بله هرکی هرکی نیست که هر کی هر کی است که داریوش اگر بگوید مگر داریوش مرجع ما است مگر داریوش مورد قبول قبول گذاشته است خلیج فارس نگفته است که این دریا دریای پارس است.
استاد: حسینی
اصلا این نه مثال گفته اسم پسرش را اسم فرزندش آن پدر هم اصلا کافر است خوب است.
بیننده
عزیز من آن فرزندش است این دریا که فرزند داریوش نیست.
استاد: حسینی
پادشاه کشور بوده است.
بیننده
پادشاه شما بوده است فارسی مثال عربها بیعت نکردند با داریوش.
استاد: حسینی
عربها کلی کمک کردند به کمبوجیه که برود مصر فتح می کند کمک می کند و از مشرک و کافر دفاع نکنید.
بیننده
چرا ساسانیان اسمش را عرب گذاشتند به قول شما قبلش اگر داریوش این را گفته است پس چرا ساسانیان این را گفتند من کار ندارم.
استاد: حسینی
ادعای شما مثل ادعای اول بود دیگر که گفتید اسناد را برایتان میفرستم.
بیننده
شما به من بگو به من بگو اگر واقعا اسمش خلیج فارس است پس چرا کتاب اوستا او را یک نام دیگر گفته است.
استاد: حسینی
آقا عارف نه زمان خط را می دانید چه زمانی بوده است خط بابلی چه زمانی بوده است بینالنهرین چه زمانی بوده است من برایت میفرستم زمان ساسانیان آقا در اوستا که نیست این.
بیننده
نگفتم در اوستا خلیج عربی است یا فارسی است.
استاد: حسینی
همه شنیدند گفتی اوستا دیگر.
بیننده
نه گفتم در کتاب اوستا چرا نام دیگری دارد.
استاد: حسینی
در کتاب اوستا چه نامی دارد.
بیننده
من برایت همه را میفرستم ولی همین را جواب بدهید بگو حکومت ساسانی چرا خلیج را عربی گفتند گفتند خلیج عربی رفتم ندارم که شما رفتی یا ندارد رفتی یک طوری می گوید انگار فقط پیش خودت است ما خودمان تاریخ تاریخ هایی داریم اساتید داریم استادان نه خود من استادهای بینظیر عرب بالاخص آن هایی که ما قبول نداریم.
استاد: حسینی
بیخود کردند خلیج عربی گفتند کنار این دریا فارس بوده است فارسها بودند یا عربها بودند این را بگویید حلش کنیم.
بیننده
بله در جنوب در جنوب ایران اصلاً فارس نبودند فقط عربها بودند.
استاد: حسینی
چه دورهای را دارید می گویید در دوره ایلامیان شوش عرب ها بودند؟
بیننده
در زمان در زمان همین داریوش اصلا در جنوب کشور عرب ها بودند و آنجا هم در آنجا هم کشتی داشتند کشتی نداشتند چیز بودند دریا بودند.
استاد: حسینی
دلیلتان را می گویید به ما چیزهای جدید تاریخ یک شما اصلا بگویید از کی به عرب گفتشه شد دیگر استفاده شد عرب این را به ما بگو عرب؟
بیننده
عرب شما گفتی که داریوش اسم شما را عرب گذاشت و این بزرگترین توهین و اهانتی که به ما شده است و من خیلی از این اتفاقاً من سر همین موضوع خیلی ناراحت شدم چنین چیزی به شما گفته است.
استاد: حسینی
آقای عارف اشکال ندارد شما یک دلیل بیاور قبل از داریوش کسی گفته عربی یک سندی البته بابلی داریم باز آنجا می شود اگر دایره ایران زمین می شود اولین کتیبهای که من اینجا آوردم آنجا که من دیده بودم حالا شما چیز دیگری دارید اساتید چیزی دیگری می گویند بگویید.
بیننده
یعنی شما می گویید داریوش اسم رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) را عرب گذاشت یعنی داریوش ائمه اطهار (سلام الله علیهم) را چون عرب هستند داریوش عرب گذاشت و قرآن کریم به صراحت می فرماید ان انزلناه قرآنا عربیا لعلکم تعقلون.
استاد: حسینی
شما قرآن را چی دارید می گویید دفاع کنید به زور حالا ولی به زور دفاع منطقه را گذاشته زندگی میکرده است الان مثلاً اسم سامرا را کی گذاشته است اهل بیت (سلام الله علیهم) گذاشتند هیچ ربطی نداشت به کلام بنده می گویم.
بیننده
قرآن می گوید من من قرآن را مثلاً عربی نازل کردم یا رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) داریوش روی کلمه داریوش این ها می روند.
استاد: حسینی
قرآن به فرعون می گوید چی می گوید.
بیننده
کفار اشتباه گفتی جواب بدهد آقای حسینی نگو که داریوش بر شما عرب گذاشت این حرف ها را ما قبول نداریم بعد در کتاب.
استاد: حسینی
قبول نداشته باشید چه اهمیتی دارد در مورد تاریخ ادامه می دهم بی منطق بودنتان دیده شود بله ببینید من هم صحبت کنم عرب در تاریخ چه کسی آن منطقه را گذاشته است.
بیننده
عرب بود صالح (علیه السلام) داشتیم عرب و شعیب (علیه السلام )عرب بود.
بیننده
من می گویم اسم آن منطقه را چه کسی گذاشته است عربایا یا اولین بار چه زمانی گفته است آن منطقه را آنجا را آن ساتراپ را چه زمانی گفته است عربایا.
استاد: حسینی
این حرفت اشتباه است به خاطر اینکه.
بیننده
آیه قرآن برای من ملاک است آیه قرآن.
استاد: حسینی
شما که مثل وهابی دارید بحث می کنید عینا منطقتان منطق امارات عربستان بله.
بیننده
مقتدا صدر وهابی است؟
استاد: حسینی
مقتدا صدر جنبههای ضد ایرانی دارد.
بیننده
طبق نقل ابن کثیر عرب ها به سه قسمت تبدیل می شود برای من بله بله.
استاد: حسینی
خداحافظ شما خداحافظ شما من دارم از کتیبه داریوش می خوانم دارد از مقتدا صدر عراقی عرب دارد مطلب می آورد خدانگهدار شما باشد بینندهها خیلی خوب فهمیدند چه کسی بیشتر از من آمده ایران باستان را اینطوری نقد کند با این شکل در بین جامعه دینی و بین یک شبکه من خود من منتقد هستم ولی دیگر زیر بار حرف حکومت عربستان به حرف زورش را حرف امارات این ها که دیگر نمی روم که می گویم قرآن گفته ما قرآن را به زبان عربی نازل کردیم یعنی اسم عرب را داریوش آورده است بابا منطقه اسم بوده است دیگر الان یک منطقهای را نام ببرد خودش می رود لزوما اسم بعد عوض می کند چیست؟
منطقتان اسم دیگر دارد استفاده می کند دیگر چیزایی می گویید حالا ای خدا ما داشتیم بحث خواجهها را ادامه میدادیم حالا یک نکتهای بگویم حالا این را فرمودید من این هم بگویم اتاق فرمان چقدر فرصت داریم پنج دقیقه ببینید اینجا من این بحث خواجهها را به شما مطرح کردم که زمان هخامنشیان بودند و به چه شکل نیایند یک سری افراد که خلفای اموی را مثلاً قبول دارند بیایند بگویند دست بیندازند بگویند شاهان هخامنشی خواجه داشتند این ها آن یک سری افرادی که مدنظرم است مثل کسانی که گرایشات سلفی دارند مثل کسانی که روایت شاب امرد را قبول دارند لااقل این ها خواجه را میآوردند کار کند آن خواجه را نبردند بپرستند مسلمان شهادتین هم گفتید شاب امرد همان خواجه است همان خواجه را پرستیدید هخامنشیان حداقل نپرستیدند که خیلی کار بدی بود برنامه مشخص ولی نپرستیدند شما یک ایراد نگیرید یک دو آن هایی هم که در بحث بنی امیه ارادت دارند به بعضی از خلفا ارادت دارند هم نمی توانند بیایند خیلی حرفی بزنند به این قضیه روغندان و حوله و حرمسرا اینطور هرچی بوده است هخامنشیان طرف را خواجه میکردند میبردند آنجا که بی خطر باشد مثل برخی از این خلفا یزید، یزید بن معاویه نبوده است مثلاً که طرف رفت پیش یزید یک پیشنهادی یزید به او داد که طرف فرار کرد بعد گفت خلیفتکم المعبون سگ اگر از مقابل یک خواجه در تخت جمشید عبور کند شرف دارد به کل دودمان بنی امیه.
چون من دیدم یک جا در این رصدهایی که شده بود این ها آمده بودند بعضی ها شروع کردند ایراد گرفتن نسبت به ایران باستان و این حرف ها نگویید خود من می آیم جواب می دهم جواب می دهیم یعنی شروع می کنیم مقایسه کردن و آن زمان من از حقایق چون دفاع میکنم می آیم میافتم حقایقی که در مورد ایران باستان بوده است و شما وهابی می خواهید در موردش حمله کنید میبینید چه بلای سر بنی امیه می آورم بله نکنید از این کار به نفعتان نیست شما کار خودتان را کنید شما همان دنبال معاویه و یزید و این ها باشید دنبال بنی امیه باشید و کاری با این طرف نداشته باشید این بحث خود ما پیش می بریم به این سمت و سوی نیایید به خاطر اینکه آن وقت همه در مقابل شما میایستیم آن هایی که وجدان دارند ما به زرتشت خیلی نزدیک تریم به زرتشتی ها کاملا نزدیک هستیم به نسبت شما نواصبی که اصلا رو به سمت شما نمیچرخیم اصلا خودتان قاطی این مسائل نکنید.
شما ناصبی هستید شما دشمن اهل بیتی (سلام الله علیهم) تخصصاً شما را ما از از مقوله این بحث خارج می دانیم بروید کار خودتان را کنید دنبال همان کارهای خودتان باشید دارید و این ها اینجا بحث هایش را با هم پیش میبرند بله در این ورود پیدا نکنید ممنونم از شما بینندگان عزیز که با ما همراه بودید عارف با همان آیدی عارف یک آیدی طبیعتا در فضای مجازی نمی تواند باشد علم غیب داشته باشد که قرار است بله این بحث ها در برنامه اسم عارف با پروفایل یک مداح عزیز عرب زبان آمدند خلاصه خیلی حرف ها زده بودند الان که آمدند روی خط خیلی قشنگ شد یعنی دیدید منطق را می گوید اساتید تاریخ خیلی قدر عربها هستند که در مورد خلیج عربی حرف بزنند بیایند بحث کنند اگر بیایند اینجا البته اینجا با زبان فارسی صحبت می کنیم طبیعتا شما بیاید اسناد ارائه بدهید ولی البته باز هر چی هم که شما نگویید باز خلیج فارس خلیج فارس است ما خیلی داریم لطف می کنیم که مستند می کنیم فارس بودن خلیج فارس را وگرنه اگر ما بخواهیم برگردیم اینطوری نگاه کنیم کدام عربستان سعودی چرا اسم آل سعود باید بیاید کشور عربستان عوض کنید عربستان برای ایران بوده است عوض کنید عوض کنید دیگر کنید منطقه پارس بی منطق بازی در نیاورید ما با منطقمان منطق بودن شما را اینطوری زیر سوال ببریم عربستان سعودی شما اسم عربستان سعودی علی الحساب برای اینکه اثبات کنید شما خیلی اساتید عربی خیلی مسلطی دارید و این ها اول بروید عربستان سعودی را اثبات کنید کی سعودی شده است به وجود آمده است آنجا خودتان انتخاب پا روی یک سری خطور قرمز نگذارید خلیج فارس خلیج فارس بوده است خواهد بود ان شاء الله هیچ ربطی هم به بحث های عقیدتی ندارد الا این وهابیها حکومتهای وهابی که دارند نسبت به آن اینطوری ورود پیدا می کنند آخرش هم هیچی به هیچی من یکی دو سند بود کاش باز خلیج فارس نشان می دهم یک برنامه داشتیم دیگر آن را بروید ملاحظه بفرمایید و در پناه حق باشید یا علی مدد خدانگهدار.
دکتر وحید رضایی
27 شهریور 1403 - ساعت 16:07درود خداوند بر استاد حسینی مومن و انقلابی ولعنت خدا بر پان عرب و پان ترک و پان کرد و پان پارس