سایر قسمت ها
آینه تاریخ - پاسخ به سوالات و شبهات تاریخی

قسمت نود و دوم برنامه آینه تاریخ با کارشناسی حجت الاسلام و المسلمین دکتر جباری


دیگر قسمت ها

 

بسم الله الرحمن الرحیم

تاریخ:17/06/1402

برنامه: آینه تاریخ

مجری:

بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

سلام خدا بر پیامبر اسلام و خاندان مطهر ایشان، سلام خدا بر حسین و سلام خدا بر کربلای حسین و شهدای کربلا، سلام خدا بر حضرت مهدی حجت ابن الحسن صاحب عزای اباعبدالله الحسین و ان شاءالله به زودی زود منتقم خون امام حسین (ع).  در خدمت شما هستیم عرض سلام و ادب و احترام داریم با برنامه آینه تاریخ مهمان منازل شما می شویم از شبکه جهانی حضرت ولی عصر (عج) و ان شاءالله که بتوانیم در دقایقی که در خدمت شما هستیم استفاده کافی و وافی را ببریم از مهمان عزیزمان استاد گرانقدر حضرت استاد دکتر جباری، استاد حوزه و دانشگاه و متخصص در مسائل تاریخ و سیره، عرض سلام و ادب خدمت استاد داشته باشیم و بعد ان شاءالله در خدمت شما باشیم، سلام علیکم و رحمة الله خیلی خوش آمدید.

استاد جباری:

علیکم السلام و رحمة الله، بسم الله الرحمن الرحیم حضور حضرتعالی جناب آقای غضبانی و شما بینندگان عزیز این برنامه عرض سلام و ادب و احترام دارم، آرزوی تأییدات و توفیقات روزافزون الهی برای همه شما عزیزان آرزوی مسیر طاعت و عبودیت خداوند متعال، بتوانیم موفق باشیم و موفق باشید و حرکت بکنیم ان شاءالله که همه آنات و لحظات ما مرضی مولا و سرور مان امام عصر (عج) بوده باشد، آنچه که در این دو ماه انجام گرفته و در مابقی این ماه ان شاءالله مقبول پیشگاه منتقم خون ابی عبدالله (ع) امام عصر (عج) قرار گرفته باشد ان شاءالله، و نام همه ما جزء منتقمین ان شاءالله ثبت بشود.

مجری:

ان شاءالله؛ استاد ما شاءالله این همایش اربعین هم برای ما سربلندی آورد و هم دشمنان ما را خار و ذلیل کرده، در حدی که دیگر اینها از این همایش آتش گرفتند که مباحث شان را دیدیم در شبکه های متعدد علیه این همایش مرتب تبلیغ می کردند، یعنی پیدا است که چقدر آنها را به خشم آورده، در جلسات گذشته حضرتعالی در خصوص زیارت جابر بن عبدالله انصاری شنیدیم و فرمودید، اما در این شبکه های معاند و فضای مجازی برخی آمدند در مورد جناب عبدالله انصاری شروع کردند تشکیک کردن، و گفتند جابر بن عبدالله کجا خبر دار شده که در کربلا حضرت امام حسین شهید شده یا قبر او کجا بوده، چطور اصلاً آمده و رفته و این را گفتند افسانه است، با اینکه شما مدارک خیلی خوبی هم برای ما ارائه کردید، نظرتان را می خواهیم بشنویم در این خصوص.

استاد جباری:

بله همانطور که اشاره فرمودید مسئله اربعین و پیاده روی اربعین که به حمد الله سال به سال با شکوه تر می شود پر رونق تر می شود و یک سندی هست بر حقانیت تشیع و بر حقانیت مکتب اهل بیت (ع)، چون تا چیزی با دل بازی نکند چنین نمودی نخواهد داشت، اگر هنر دارند براساس تدابیر مادی و این اندیشکده های فراوانی که اینها دارند، بنشینند فکر بکنند ببینند که چطور می شود جمعیت بیست و چند میلیونی را در ظرف مدت 10-20 روز بکشانند به سرزمینی مثل کربلا و برگردانند آن هم با این وضعیت با این صحنه های عجیب ایثارگری، من امروز یک کلیپی می دیدم که یکی از این زائران هر دو دستش قطع بود و دیدم آن مأمور و سرباز عراقی دارد غذا قاشق، قاشق غذا در دهان این می گذارد سرباز دیگر دارد آب می آورد به او می دهد و صحنه های عجیب مانند این، افراد معلولی که این مسیر را پیاده به آن وضعیت سخت طی می کنند، این صحنه ها خیلی عجیب است و نظیر آن هیچ کجا پیدا نمی شود، خب در این جهت هم دشمنان سیاسی و هم دشمنان دینی و هم دشمنان مذهبی هر سه گروه به تکاپو افتادند، دشمنان سیاسی تلاش می کنند این را کمرنگ جلوه بدهند بگویند نظام جمهوری اسلامی تلاش کرده که به لطایف الحیل و فتوشاپ و امثال اینها این صحنه ها را یک آب و تابی بدهد، دشمنان دینی هم می بینند که این نشانه اقبال مردم به سمت دین هست به سمت تشیع هست و از این جهت تلاش می کنند این را کمرنگ جلوه بدهند، و دشمنان مذهبی که مشخصاً شبکه های وهابی و امثال اینها تلاش می کنند که با القاء شبهه متزلزل بکنند اقدام را و به بعضی از اینها شاید در برنامه های قبل اشاره شد، مثلاً اینکه چرا اربعین برای حسین بن علی میگیرید، اگر مشروع است چرا برای پیامبر نمی گریید، چرا برای دیگر ائمه نمی گریید برای حسین بن علی نمی گریید، اگر نامشروع است چرا برای حسین بن علی می گریید، خب اینها جاهل هستند نمی دانند یا متجاهل هستند به اینکه اگر برای امام حسین (ع) گرفته می شود چون دستور فقط برای امام حسین (ع) آمده، روایات معصومین مثل روایت امام صادق یا آن حدیث مربوط به امام عسکری و امثال اینها و به جهت اینکه روز اربعین روز خاصی هست «یوم رد رأس الحسین إلی جثمان»، دستور برای امام حسین آمده لذا بزرگان ما به این پرداخته اند و خودشان می رفتند برای زیارت؛ یکی هم همین شبهه ای که اشاره فرمودید که در بعضی از شبکه های وهابی مطرح کردند خیلی مضحک و عجیب است، برای کسی که متوجه نیست آگاهی از تاریخ اسلام ندارد، از فضای روایات آگاهی ندارد ممکن است که یک شبهه دارای آب و تابی باشد و ظاهر آن مقبول باشد، و آن اینکه جابر بن عبدالله انصاری که در مدینه بود و آن فاصله زیاد بین مدینه تا کربلا و آن زمان هم که این لوازم ارتباطی و ابزارهای ارتباطی امروزی در اختیار نبود، چطور خبر به جابر رسیده، که جابر نابینا هم بود چطور خودش را با آن فاصله چهل روز میان شهادت امام حسین و اربعین خودش را به کربلا رسانده، و وقتی به کربلا رسیده چطور قبر را پیدا کرده، قبر امام حسین مگر مشخص بوده علامت داشته، و بعد تعبیر کردند که این یک افسانه ای بیش نیست، آمدن جابر بن عبدالله به کربلا؛ جدای از آن روایاتی که هفته قبل هم اشاره کردم درباره آمدن جابر از بشارت المصطفی، از لحوف ابن طاووس که هر دو اشاره کردند به آمدن جابر به تفصیل، وضعیت جابر را نقل کردند که عزیزان مستحضر هستید برای روز اربعین زیارت اربعین ابی عبدالله یک روایت مأثور از امام صادق (ع) داریم که مرحوم شیخ طوسی در مصباح المتهجد نقل کرده و همین زیارت معروف اربعین که همه خواندیم و دیگری هم زیارت جابر هست، جابر به عنوان یک صحابی برجسته پیامبر و اهل بیت (ع) آمد، که مرحوم شیخ عباس قمی اشاره به این زیارت می کند و می فرماید این عیناً همان زیارت نیمه رجب هست که در مفاتیح از آن یاد شده، منظور اینکه جابر با یک بیانی الفاظ زیارت می کند، زیارت مفاتیح و زیارت نیمه رجب امام حسین (ع)، همان زیارت جابر هست که آنجا آمده است، جدای از این برای رفع این استبعاد، پاسخ به این استبعاد که جابر چطور مطلع شد من یکی دو نکته را در این ارتباط عرض می کنم، یک نکته این گزارش و این روایتی است که ابن زیاد ملعون بلا فاصله بعد از اینکه خبر شهادت امام حسین (ع) به کوفه رسیده یک پیکی را فرستاد به مدینه که به حاکم مدینه خبر بدهد، در واقع بشارت بدهد و خبر خوش بدهد که مثلاً خبر پیروزی سپاه ابن زیاد را و شهادت امام حسین (ع)، این گزارش در منابعی آمده، مرحوم شیخ مفید در کتاب ارزشمند ارشاد نقل کرده، جلد 2، صفحه 123، و طبری هم در تاریخ خودش نقل کرده جلد5 صفحه 465، در واقع وقتی که شیخ مفید و طبری نقل کردند یعنی ابومخنف نقل کرده چون هر دو به واسطه هشام کلبی از ابومخنف نقل کردند گزارش های کربلا، پس از جهت اتقان گزارش متقن و قابل قبولی است در کهنترین مقتل ابومخنف آمده و بعد هم یک مورخ شیعی مثلاً مثل کلبی که خودش و پدرش هر دو شیعه بودند آنها نقل کردند از ابومخنف و بعد هم به دست طبری و شیخ مفید رسیده گزارش این هست که وقتی که سر ابی عبدالله (ع) را نزد ابن زیاد آوردند که عرض کردم فردای عاشورا سر رسید به کوفه و ابن زیاد

 

 سر را دید، عبدالملک ابی حارث سلمی را فرا خواند ابن زیاد و به او فرمان داد گفت برو به مدینه و بشارت کشته شدن حسین را به عمرو بن سعید بن عاص اموی که حاکم مدینه  بود بدهد، این عمرو بن سعید بن عاص فرزند همان سعید بن عاص اموی است، پدرش یکی از اشقیای بنی امیه هست که در بحث فتوحات ایران زمان عمر شرکت داشته و یک جنایاتی انجام داده که در طبری گزارش شده و یک فرزند او این عمرو است از عبرت های تاریخ، که جزو اشقیا است حاکم مدینه است در این زمان، اما یک فرزند دیگر او که برادر این عمرو می شود خالد هست، خالد بن سعید بن عاص که شیعه است، اموی است اما جزو پیروان امیرالمؤمنین است و به نجیب بنی امیه معروف است و جزو کسانی است که، جزو آن 12 نفری است که به ابی بکر اعتراض کردند در مسجد، اول همین بلند شد خالد بن سعید بن عاص اموی، اعتراض کرد در دفاع از امیرالمؤمنین بعد سلمان بلند شد ابوذر بلند شد، منظور این است که در این نظام هستی انسان ها مختار هستند مسیر شقاوت یا سعادت را طی کنند یک برادر می شود خالد بن سعید، پدر شقی و پسر عمرو شقی اما این پسر خالد این چنین

مجری:

تا آخر هم ماند، چون در آنجا ما زبیر هم داشتیم

استاد جباری:

بله در سعادت ثابت قدم مانده، و می آید نزد این، و این عبدالملک بن ابی الحارث می گوید که من سوار اسب خود شدم و به سوی مدینه حرکت کردم، خب چون پیک بوده طبیعتاً با سرعت می آید که سریع خبر را برساند، خبر بشارت هم بوده به زعم آنها، می گوید به مدینه رسیدم یک مردی از قریش من را دید و پرسید چه خبر گفتم خبر نزد امیر است خواهی شنید، مرد قرشی گفت «إنّا لله و انّا اله الراجعون» حسین بن علی کشته شد، خود این قرینه است بر اینکه پس اهل مدینه آماده بودند، یعنی نگران بودند خبر از ابی عبدالله برسد، اینکه نمی گوید چه خبر، می گوید خبر نزد امر است اما حدس می زند که بحث شهادت امام حسین است، این را از این باب عرض می کنم که برای بحث بعدی و نکته بعدی که عرض خواهم کرد که بحث ام سلمه است و خبری که پیامبر داده بود به آنها، اهل مدینه در واقع آماده بودند، این یک قرینه است این که نمی گوید چه خبر اما می گوید حسین بن علی کشته شد، بعد این پیک می گوید که رفتم نزد عمرو بن سعید و او گفت چه خبر؟ گفتم مایه خوش دلی امیر حسین بن علی کشته شد، گفت برو و کشته شدن او را به مردم اعلام کن، می گوید من هم رفتم و نزد مردم اعلام کردم این خبر را، و بعد می گوید به خدا قسم تا آن زمان هرگز فریاد عزایی چون فریادی که زنان بنی هاشم در خانه های شان بر عزای حسین برآوردند نشنیده بودم و مجلس عزا به پا می شود و سپس می گوید رفتم به مجلس حاکم می گوید وارد شدم مرا دید لبخند زد و به این شعر عمرو بن معدی کرب تمثل جست «عجت نساء بني زياد عجة» ترجمه اش این هست در واقع یک شعر معروفی بوده که مضمون آن بحث انتقام گیری بود، مضمون آن همان حرفی است که یزید زد که این در عوض آن کاری که در بدر انجام شد، در بدر پیامبر موفق شد پیروز شود بر قریش اینجا عکس آن صورت گرفت، و بعد می گوید که این بانگ عزا به عوض بانگ عزای عثمان بن عفان، خیلی عجیب است در حالی که قبلاً هم عرض کردیم امیرالمؤمنین (ع) هنگامی که خانه عثمان محاصره شده بود حضرت آب فرستاد توسط حسنین و چنین رشادت و جوانمردی نشان داد اما اینها همچنان می گفتند که ما باید انتقام را از اهل بیت بگیریم در ارتباط با عثمان و حسین بن علی به شهادت رسید، اما می گوید این بانگ عزا که زنان بنی هاشم به پا کردند به عوض بانگ عزا که در خانه عثمان بعد از قتل عثمان خانواده اش بپا کردند بعد می گوید رفت روی منبر و کشته شدن ابی عبدالله (ع) را به مردم خبر داد و برای یزید دعا کرد و پایین آمد؛ و طبق نقل ابن ابی الحدید می گوید عمرو بن سعید بر منبر رفت و کشته شدن حسین (ع) را به مردم خبر داد و نامه عبیدالله را قرائت کرد و این شعر را خواند «يا حَبَّذا بَردُكَ فِي اليَدَينِوحُمرَةً تَجري عَلَى الخَدَّينِ كَأَنَّما بِتَّ بِمسجدينِ » به به از این خنکی تو که در دست احساس می شود و رنگ سرخی که بر دو گونه جاری است، گویی شب را بر روی طلا بیتوته کرده ای، گویا در میان دو قطعه طلا بودی، این را گفت و در حالی که به قبر پیامبر اشاره می کرد گفت امروز به تلافی روز بدر، اینقدر بی حیا بودند اینها، مثلاً حاکم اسلامی مدینه است اما آشکارا با اشاره به قبر پیامی می گوید که امروز به تلافی روز بدر، می گوید این را که گفت گروهی از انصار این را اعتراض کردند، اینها نشان می دهد که کفر یزید و معاویه جدا کفر والیان شان مثل این عمرو بن سعید هم جدا، یعنی جز از کافر چنین چیزی بر نمی آید، اینها مسلمان شده باشند که جنگ بدر جنگ مسلمان علیه کفر می دانند، نه جنگ دو قبیله و دو گروه سیاسی و امثال اینها، این یک گزارش که از آن بر می آید، که طی چند روز که پیک ها با یک فاصله و فرصت کمی می رسیده به مقصد به جهت اینکه اینها سوار اسبان تیزرو می شدند و به مقصد می رسیدند، مثلاً بگوییم نهایتاً یک هفته پنج روز این پیک از کوفه خودش را به مدینه رسانده، اصلاً بحث خبر ام سلمه را هم کاری نداریم به صورت طبیعی هم اگر مطلع شده باشد، طبیعتاً یک هفته بعد از عاشورا شنیده باشد و حرکت کرده باشد در طی سی و چند روز قطعاً می رسد به کربلا، ضمن اینکه اصلاً نیاز به این خبر مربوط به پیک هم نیست ما خبر ام سلمه را داریم، در ارتباط با جریان ام سلمه که معروف است شیعه و سنی فراوان همه نقل کردند در متون اهل سنت، المصنف ابن ابی شیبه از منابع کهن قرن سوم، جلد8 صفحه 632، حدیث 258 او نقل کرده و اشاره کرده، در ترجمة الإمام االحسین در تاریخ مدینة الدمشق ابن عساکر در آن جلد تحقیق شده توسط آقای محمودی در صفحه 252 روایات ابن عساکر آمده بیش از 20 روایت را ابن عساکر در همان تاریخ مدینة الدمشق درباره این بحث نقل کرده که پیامبر اکرم (ص) جبرئیل بر حضرت نازل شد خبر شهادت ابی عبدالله را داد و قطعه ای از خاک کربلا را به پیامبر داد و ت پیامبر به ام سلمه فرمود که هر وقت دیدی خود تازه از این خاک جوشیدن گرفت بدان حسینم به شهادت رسیده است، ام سلمه این خاک را نزد خودش نگاه داشته بود و عصر عاشورا این را دید، مثلاً در یکی از همین روایات تصریح می کند، می گوید فرمود

«یا‌ام سلمة اذا تحولت هذه التربة دما فاعلمی ان ابنی قد قتل»

هر وقتی که خود تازه جوشید بدان پسرم به شهادت رسیده

ابن‌عساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینة دمشق، ج۱۴، ص۱۹۲ – ۱۹۳

« فجعلتها‌ام سلمة فی قارورة»

در شیشه ای قرار داد ام سلمه این را

«ثم جعلت تنظر الیها کل یوم»

هر روز نگاه می کرد

از وقتی که ابی عبدالله از مدینه خارج شد این مثل مادر بود برای امام حسین

«وتقول ان یوما تحولین دما لیوم عظیم»

روزی که تو به خون تبدیل بشوی روز بزرگی است

آن بیش از 20 روایت که عرض می کنم هم از ام سلمه نقل کرده ابن عساکر هم از زینب بنت جهش نقل کرده، البته می گوید همان زینب بنت جهش باید باشد نه زینب بنت خزیمه، و هم از عایشه نقل کرده، هم از انس بن مالک نقل کرده، هم از ابن عباس نقل کرده، ابن عباس می گوید من روز عاشورا میانه روز بودم که خوابم برد در خواب پیامبر را دیدم که پیامبر یک حالت و چهره نگرانی داشت و غبار آلود بود چهره حضرت یک شیشه ای دست پیامبر بود که در آن خون بود، سؤال کردم که این خون چیست، فرمود که خون حسین و یاران حسین است که من در کربلا جمع کردم، در نصف روز عاشورا ابن عباس این خواب را می بیند، یعنی بحث خبر دار شدن اهل مدینه جدای از آن بحث خاک خواب ها و رؤیاهای این چنین صحابه مثل ابن عباس دیدند و منتهی راجع به ام سلمه به طور خاص در همین روایت آمده و در متون ما هم متعدد آمده و من حالا عبارت یعقوبی را می خوانم منبع قرن 3 مورد قبول شیعه و سنی، جلد 2 صفحه 246

«و کان أوّل صارخة صرختْ في المدينة اُمّ سلمة»

اولین ناله و فریاد در عزای ابی عبدالله را ام سلمه بود که سر داد

تاریخ یعقوبی، ج2، ص 246

«کان دفع إليها قارورة فيها تربة»

یک شیشه ای که در آن تربت ابی عبدالله بود به او داده شده بود توسط پیامبر

و پیامبر فرمود که

«إنّ جبرئيل أعلمني أنّ اُمّتي تقتل الحسين»

پیامبر اکرم به ام سلمه فرمود که جبرئیل خبر داد که امت من حسین (ع) را خواهند کشت

«وأعطاني هذه التربة وقال لي: إذا صارتْ دماً عبيطاً فاعْلمي أنّ الحسين قد قُتِلَ و کانت عندها»

آن خاک نزد ام سلمه بود

«فلما حضرة ذلک الوقت»

وقتی آن زمان رسید

«جعلت تنظر الی القارورة فی کلّه ساعت فلما رأتها قد صارت دماً»

وقتی خون را دید از این جوشید

«صاحت وا حسینا»

بنابراین اولین مجلس عزا بعد از شهادت ابی عبدالله در مدینه برپا شده همان عصر عاشورا،

«وا حسینا، وا ابن رسول الله و تصارخت النساء من کل ناحی»

در مدینه غوغا برپا شد

«حتی ارتفعت المدینه بالرجه التی ما سمع بمثلها قط»

یک فریاد و ناله ای از مدینه بلند شد

مثل همین که پیک عبیدالله بن زیاد می گوید زنان بنی هاشم ناله ای سر دادند، خب بنابراین این نکته که جابر بن عبدالله انصاری همان عصر عاشورا مطلع شده باشد هم از متون شیعه استفاده می شود هم از متون اهل سنت و بعد هم آن پیک عبیدالله ملعون رسیده به مدینه، این یک نکته طبیعتاً این صحابی وفادار پیامبر (ص) حرکت کرده همراه با عطیعه عوفی که تابعی با فضلی بوده است و می آید به کربلا، خب مسیر کربلا که مشخص بوده می رسد به کربلا آن شبهه شان که قبر حسین را از کجا شناخت، چرا مشخص بود؟ چون بنی اسد آمدند دفن کردند خب آیا علامتی هم گذاشتند؟ طبیعی است که علامت گذاشتند، چرا؟ چون بحث علامت گذاشتن برای قبر یک عادت مرسوم بوده، عزیزان بیننده این نکته را دقت بفرمایید، شاهد تاریخی داریم دال بر اینکه قبور، حالا کاری نداریم الآن وهابی ها دفن می کنند علامتی بر قبور نمی گذارند یا محو می کنند، در بقیع می بینیم فقط دو تا سنگ گذاشتند، این علامت با سنگ و با نشان گذاشتن این در تاریخ بوده و یکی از شواهد فعل فاطمه (س) است در گزارشی داریم که فاطمه (س) می رفتند هر هفته برای زیارت قبور شهدای احد و قبر حمزه را بخصوص «تَرُمُّه و تصلح» ترمیم می کردند، اگر سنگ آن جا به جا شده بود آن را مرتب می کردند که این یکی از شواهد است، فکر کنم تاریخ مدینه ابن شبّه است، که خود یکی از شواهد این هست که علی رغم این کاری که وهابی ها در ارتباط با قبور دارند، عدم ترمیم و اصلاح قبور، فاطمه (س) حداقل به عنوان یک صحابیه پیامبر آن جهات عصمت را هم لحاظ نکنیم به عنوان صحابیه پیامبر که فعلش حجت است در زعم شما فعل صحابی حجت هست، ترمیم قبور می کرده، اصلاح قبور می کرده و علامت می گذاشته برای قبر، اینجا هم طبیعتاً بنی اسد علامت گذاشتند و مشخص کردند، و بعد هم که جابر آمده تاریخ نمی گوید که از کسی نپرسید یا از بنی اسد آنجا نبودند، چون قبیله نزدیک به کربلا بودند و اجتهاد مقابل نص که نباید بکنیم، عطیه عوفی می گوید که آمد سر قبر حسین، پس قبر حسین معلوم بود برای جابر، نمی گوید که متحیر ماند قبر حسین کجا است بلکه تصریح می کند قبر مشخص است پیدا است، با آب فرات رفت غسل کرد و یک لنگ به کمر بست مثل محرم، و یکی هم بر دوش خود انداخت، چنانکه عرض کردیم هفته قبل و با این حالت گام برداشت آمد سر قبر ابی عبدالله، بله جابر نابینا بود اما همراه او عطیه بینا بود و او راهنمایی می کند می آورد سر قبر ابی عبدالله و آن زیارت را انجام می دهد، این آّب در هاونگ کوبیدن است که این شبکه ها دارد تشکیک در مسئله با این تعبیر که بحث زیارت جامعه یک افسانه ای بیش نیست که شیعیان بافتند و امثال اینها، نه هیچ مشکل ندارد، و بعدی ندارد که جابر کسی است که با ابی عبدالله آشنا است، صاحب سر است جابر کسی است که حدیث لوح را فاطمة (س) می گوید به جابر و نشان می دهد آن لوح را، ائمه 12گانه اسامی شان در آن لوح آمده، آشنا است به معارف اهل بیت و چه بسا اگر بینا بود او همراه ابی عبدالله حرکت می کرد با توجه به شناختی که از اهل بیت (ع) دارد، لذا این شبهاتی که در ارتباط با بحث زیارت جابر شده کاملاً بی اساس است

مجری:

کاملاً مشخص است که ریشه این بحث ها از کجا است، همه از حقد و بغض و کینه نسبت به اهل بیت است که اینها دارند

استاد جباری:

بله این تعبیر «الغریق یتشبث بکل حشیش» می گردند دنبال یک چیزی که پیدا کنند به القاء شبهه

مجری:

خیلی متشکریم جناب آقای دکتر جباری بخاطر این پاسخ کامل و دقیقی که دادید، و البته که در جلسات قبل هم ما این را به صورت گزارشهای تاریخی در مورد خود بحث حتی مطرح کردیم و اشاره شد، ان شاءالله برای بینندگان هم واضح شده باشد.

استاد حالا که بحث اربعین و اینها که شد یک سؤالی هم شده این هم سؤال جالبی است، فکر می کنم خیلی کمک کند به این بحث قبلی مان که مثلاً گفته جابر چه زمانی فهمیده و خبر دار شده و آمده به اربعین، غیر مستقیم شاید بشود این را هم حل کرد، خب الآن اسرای کربلا امام سجاد و حضرت زینب (س) و همراه های ایشان بر می گردند کربلا، چند روز در کربلا می مانند و چه زمانی به مدینه می رسند.

استاد جباری:

متأسفانه متون تاریخی در ارتباط با جزئیات بازگشت اهل بیت (ع) به مدینه خیلی برای ما فضا را باز نکردند، چون که قبلاً هم عرض کردیم راجع به مسیر بازگشت هم کاملاً ساکت هستند از این دو الی سه مسیری که قبلاً هم اشاره شد، آن مسیر سلطانیه در حاشیه دجله یا مسیر معمول در حاشیه فرات یا مسیر بیابان که حالا گفتیم مسیر بیابان که باید منتفی باشد، مسیر حاشیه فرات آمدند، واقعاً ساکت هست متون تاریخی  که چگونه آمدند از چه منازلی، خیلی دیگر مورد اهتمام نبوده که از کجا آمدند و اجمالاً همین که بیستم به کربلا رسیدند خب در متونی مؤید هست، و بحث ما در این نیست، چون سر مطهر گزارش های متعددی داریم که در بیستم بازگردانده شد، این مقدار بر می آید از این متون که بیستم رسیدند در روز اربعین رسیدند به کربلا اما اینکه چند روز ماندند ساکت است متون، این مسیر بازگشت را چقدر شد که طی کردند ساکت هست، و چه روزی به مدینه رسیدند باز ساکت هست، اصل رسیدن به مدینه و کیفیت آن در این نقل هست که اشاره خواهم کرد آمده اما اینکه چند روز اقامت در کربلا داشتند و چند روز هم مسیر بازگشت از کربلا تا مدینه طول کشیده متون تاریخی کلاً ساکت هستند در اینجا اطلاعی نداریم، اما قاعدتاً نباید اقامت زیادی در کربلا کرده باشند در حد زیارت قبر ابی عبدالله (ع) انجام شده، حدس زده می شود این چنین و بعد حرکت کرده باشند از کنار قبر و آمده باشند به سمت مدینه، چون مقصد شان مدینه بود اقامت شان آنجا بود، بنا بود که عملیات تبلیغی و  ادامه مسیر قیام را اینها در مدینه انجام بدهند، لذا حرکت کردند به سمت مدینه.

مجری:

حالا کاروان دارد حرکت می کند یادم می آید در یکی از برنامه ها از حضرتعالی شنیدیم آنجا به درخواست حضرت زینب و امام سجاد تازه کاروان که بر می گردد می گویند از این کربلا بگذریم درست است؟ یعنی پیدا است که یک مأموریتی بوده تا آنجا ببرند

استاد جباری:

بله، مسیر مدینه را بخواهند طی بکنند خب طبیعتاً یک مقدار شاید مسیر نزدیکتر می شد از مسیر دیگری می رفتند اما به درخواست اهل بیت از کربلا عبور داده شدند که تجدید زیارتی بشود برای اباعبدالله (ع)؛ از جهت تاریخی ما گزارش خاصی نداریم درباره مدت اقامت شان

مجری:

خب در مورد کیفیت ورود به مدینه که فرمودید چطور هست؟

استاد جباری:

درباره کیفیت ورود ما یک گزارش خوبی داریم در چند منبع به تفصیل آمده است اصل اینکه از شام حرکت کردند با توجه به آن فضایی که در شام علیه یزید پدید آمد ناچار شد که تقصیر ها را گردن ابن زیاد بیندازد و آن اواخر اکرام بکند و احترام بکند به اهل بیت ابی عبدالله (ع)، و بعد هم که اینها عزم بازگشت داشتند، حتی دارد در این نقل انساب الأشراف بلاذری که یزید پیشنهاد کرد که در شام بماند، یک تعارف این چنینی هم کرد که شما در شام بمانید، یعنی در شام بمانید شاید باز همان دسیسه ای از جانب یزید بود که اینها را بیشتر تحت کنترل داشته باشد، و اگر اینها برگردند به مدینه طبیعتاً خوف این را دارد که  روشنگری و تبیین داشته باشند نسبت به ماهیت یزید و امثال اینها، اما اهل بیت قبول نکردند که در شام بمانند، بنا شد برگردند، نعمان ابن بشیر انصاری که خب این حاکم کوفه بود قبل از ابن زیاد و بعد رفته بود به شام، او را مأمور کرد که وسایل سفر را فراهم بکند برای اسرای کربلا و زاد و توشه و هدایایی و لباس و امثال اینها را او فراهم کرد و بعد هم یزید سپرد به یکی از افراد مطمئن از اهل شام و او همراه با 30 نفر که همراهی بکند اهل بیت را تا مدینه، و سفارش کرد که خوش رفتاری با اینها داشته باش که در گزارش دارد که اینها وقتی که می خواستند در جایی منزل بکنند یا مثلاً پیاده شوند زنها برای وضو کنار می رفتند، و اینها پیاده می شدند،

مجری:

چه اتفاقی افتاده، این بحث هایی بود که شما برای ما روشن کردید

استاد جباری:

بله یزید دیگر ناچار شد، اینجا فضا به گونه ای بر علیه او شد که ناچار شد خوش رفتاری با اینها داشته باشد سفارش کرد به اینها، و دارد که شبانه حرکت می کردند، شبها که شاید خنک تر بود و روز ها استراحت می کردند در گزارش آمده و در مسیر که رسیدند به کربلا که حالا گزارش های آن اشاره شد، بعد مسیر را ادامه دادند و رسیدند به مدینه

مجری:

در مدینه چطور استقبال شده، حالا با توجه به اینها که گفتید احتمالاً خبر هم داشتند

استاد جباری:

بله به نزدیکی مدینه که رسیدند، امام سجاد (ع) کسی هست به نام بشیر بن حذلم، این بشیر بن حذلم را فراخواند و حضرت به او فرمود که ای بشیر خدا پدر تو را رحمت کند که شاعر خوبی بود اگر تو هم شعر می توانی بگویی بگو، او عرض کرد که بله یابن رسول الله من هم شاعر هستم، فرمود اشعاری بسرا و برو به شهر خبر شهادت پدرم را به مردم مدینه برسان، بشیر می آید و می گوید بر اسب خود سوار شدم و وارد مدینه شدم، وقتی به مسجد پیامبر (ص) رسیدم صدا به گریه بلند کردم و این شعر را سرودم که

«يَـــــا أَهْلَ يَثْرِبَ لاَ مُقَامَ لَكُمْ بِهَا *** قُــتِلَ الْحُسَيْنُ فَأَدْمُعِي مِدْرَارُ

الْجِـــــسْمُ مِنْهُ بِكَرْبَلاَءَ مُضَرَّجٌ *** وِالـــرَّأْسُ مِنْهُ عَلَى الْقَنَاةِ يُدَارُ»

ای مردم مدینه در مدینه دیگر نمانید ، حسین کشته شد اشک هایم برای او جاری است، و پیکرش در کربلا غرق به خون، و سرش را بر سر نیزه ها دارند می گردانند

 می گوید این را گفتم دم در مسجد و اعلام کردم که ای مردم مدینه علی ابن الحسین و عمه ها و خواهرانش نزدیکی شهر، یک چادری زده بود امام سجاد خود این جای تحلیل دارد که امام یکدفعه وارد مدینه نمی شود، چادری می زند خارج از مدینه این پیک را می فرستد، مردم مدینه این را می شنوند، که این می گوید خارج مدینه است امام سجاد من را فرستاده تا شما را به  محل او راهنمایی کنم، این خبر پخش  شد و می گوید بانوان پرده نشین مدینه از خود بی خود شدند و با سر و وضع پریشان از خانه ها بیرون آمدند با توجه به این نکته ای که عرض کردم آماده بود مدینه برای این خبر، که گفته بود ابن زیاد ملعون هم که خبر را فرستاده بود برای حاکم مدینه، سیلی به صورت می زدند گونه می خراشیدند، آه و واویلا سر داده بودند زنها، می گوید هیچ روزی مثل آن روز، آن همه زن و مرد گریان ندیده بودم، پس از رحلت پیامبر (ص) که آن روز شبیه این رخ داده بود، هیچ روزی تلخ تر از این روز برای مسلمان ها نبود، می گوید یک کنیزی را دیدم که برای ابی عبدالله نوحه سرایی می کرد و اشعاری می خواند و بعد از این اشعار به من گفت، ای که خبر شهادت حسین را آوردی اندوه ما را بر ابی عبدالله زنده کردی و بر زخم های ما که هنوز خوب نشده بود نیشتر زدی، رحمت خدا بر تو باد تو کیستی؟ گفتم من بشیر بن حذلم فرستاده مولایم علی بن الحسین هستم که اینک در نزدیکی مدینه با اهل بیت حسین (ع) آنجا هست، می گوید مردم هجوم آوردند به سمت خارج مدینه و به سمت آن چادری که امام سجاد برپا کرده بود و اهل بیت ابی عبدالله آنجا بودند، می گوید من هم سوار اسب خود شدم و به تاخت آمدم به آنجا دیدم جمعیت فراوانی اطراف امام سجاد را گرفتند و امام هم یک دستمالی دست شان بود اشک شان را با آن پاک می کردند و می گوید یکی از خادمان حضرت بیرون آمد، چهار پایه ای را گذاشت که امام بر آن بنشیند، امام هم همینطور که اشک می ریخت، آمدند و نشستند روی آن و صدای شیون مردم بلند شد و زنان و کنیزان نوحه سر داده بودند و تسلیت می گفتند، می گوید من هم با زحمت خودم را از بین جمعیت رساندم به نزدیکی امام سجاد و حضرت اشاره ای کردند و جمعیت خاموش شدند، بعد حضرت خطبه شان را شروع کردند، در این خطبه یک بحث خوبی شده که تطبیق خطبه های اهل بیت در این مسیر، خطبه امام سجاد و حضرت زینب در کوفه، خطبه امام سجاد و حضرت زینب در شام، و خطبه امام سجاد الآن در ورود به مدینه، تفاوت اینها در چیست؟ خطبه کوفه خطبه ملامت هست، مردم کوفه را ملامت می کنند که اشک چشم های تان خشک نشود، چون به ما اینطور خیانت کردید، خطبه شام خطبه معرفی است، انا ابن، أنا ابن، امام سجاد در آن خطبه خودشان را معرفی می کنند، چون مردم شام نا آگاه هستند، مردم کوفه می شناسند، و به مردم شام خود شان را معرفی می کند، خطبه مدینه خطبه بیان حادثه هست، ای مردم چنین بلاهایی بر سر ما آوردند، من سریع فرازهایی از این خطبه را بخوانم که امام سجاد مردم مدینه را چطور مطلع می کنند، شروع می کند با حمد و سپاس خداوند متعال، بعد بخشندگی و مهربانی خداوند و مالک روز قیامت و آفریننده همه مخلوقات، خدایی که همچنان دور است که تا آسمان های برین اوج گرفت و آنقدر نزدیک است که شاهد همه این نجوا ها است، بر امور بزرگ خدا را سپاس می گویم، و بر فاجعه های روزگاران و رنج آن فاجعه ها و سوزش زخم زبان ها و سترگی سوگها و بزرگی مصیبت های دردناک و پی در پی و ناگوار و ویرانگر می ستایم، یعنی حمد الهی بر این مصیبت ها، این درس مکتب اهل بیت است که در مصائب با حمد گفت، مثل آن عباراتی که در سجده زیارت عاشورا حمد می گوییم خدا را بر مصیبت، که درس های این مکتب هست، اینطور نیست که ناسپاسی کند انسان در برابر این مصیبت ها اینها همه «ما رأیت الّا جمیلا» است در واقع این معنای همان «ما رأیت الّا جمیلا» است، ای مردم همانا خدای بزرگ که حمد و ستایش شایسته او است ما را به مصیبت هایی سترگ و شکافی بزرگ در اسلام آزمایش کرد، می گوید این آزمایش است، اباعبدالله (ع) و خاندانش را کشتند، و زنان و دخترانش را به اسارت بردند و سرش را بر سر نیزه در شهرها گرداندند، یزید پلید خبیث ملعون خیال کرد که یک فیلمی بازی بکند و تقصیر ها را گردن ابن زیاد بیندازد و یک زاد و توشه سفری برای اینها آماده بکند کار تمام است، نه تازه شروع شده، حضرت یک به یک گزارش می دهد که با ما چنین کردند، و سرش را بر سر نیزه در شهر ها گرداندند و این مصیبت هولناکی است که هیچ مصیبتی بدان نرسد، ای مردم پس از شهادت او کدام یک از مردان تان شادی می کند با کدام چشم است که اشک نگه دارد و سرشک نبارد، آسمان های هفتگانه استوار بر شهادت او گریستند، یکی از منابع ما این روایت است، چندین روایت در کامل الزیارات و غیر از آن هست، درباره گریه عالم هستی و موجودات و ماهی ها حیوانات، کوه ها و خورشید، این هم یکی از منابع هست و ادله ما است که حضرت می گوید، آسمان های هفتگانه استوار بر شهادت او گریستند، دریا ها با امواج شان بر او گریستند، آسمان ها با ستون هایش زمین با آفاقش، درختان با شاخ و برگ های شان، ماهیان در میان دریاها و فرشتگان مقرب و همه اهل آسمان ها بر شهادت او گریستند، در پرانتز عرض بکنم همین شبهه ای که می گویند در تاریخ این همه کشته این همه مصیبت چرا فقط بر حسین، ما داریم بر چنین کسی می گرییم که هستی بر او گریست، این مگر تمام می شود؟ همه اهل آسمان ها بر شهادت او گریستند، ای مردم کدام دل است که در شهادت او از هم نپاشد و کدام سینه است که نسوزد، کدام گوش است که خبر این شکاف و رخنه در اسلام را بشنود و کر نشود ای مردم ما در شهر ها آواره و رانده و پراکنده شدیم، «من بلد الی بلد» به تعبیر حضرت زینب که به یزید خطاب کرد «أ من العدل یابن طلقا» گویا ما از نسل بردگان ترک و کابل بودیم بی آنکه گناهی کرده باشیم و بی آنکه ناپسندی مرتکب شده و رخنه ای در اسلام افکنده باشیم، هرگز در نیاکان و پیشین خود چنین چیزی نشنیده ایم، این جز یک پدیده نو ظهور نیست، بخدا قسم اگر رسول خدا (ص) به جای سفارش درباره ما توصیه کرده بود که با ما بجنگند بدتر از این با ما نمی کردند، پس «إنا الله و إنا اله الراجعون» از این مصیبت که چه بزرگ دردناک فجیع طاقت فرسا، تلخ و ویرانگر است، پس آنچه را که به ما رسیده به حساب خدا می گذاریم که او شکست ناپذیر و انتقام گیرنده است؛ این خبری است که در متون تاریخی آمده، هم در لحوف مرحوم ابن طاووس آمده، در مثیر الأحزان آمده.

مجری:

یک نکته ای را هم شما فرمودید که حضرت امام سجاد (ع) بیرون مدینه خیمه می زنند و مردم را می آورند آنجا، من خودم فکر می کنم حالا اگر شما کمک کنید به این قضیه، تحلیلی که اینجا داریم اگر می خواست امام سجاد (ع) داخل مدینه بیاید و اینگونه سخنرانی کند و اینگونه گزارش بدهد شاید حکومتی که آنجا است نگذارد، و مردم باید بیایند بیرون مدینه، که حضرت امام سجاد راحت آنها را روشن کند و دیگر کسی نباشد جلوی ایشان را بگیرد.

استاد جباری:

احسنت، درست است به هر حال فضا این گونه است، و این نکته که مدینه داخلش یک مقدار محدود است، مسجد محدودیت دارد اما خارج از مدینه فضا بازتر است و مردم راحت تر بودند هم از جهت امنیتی هم به لحاظ فضای فیزیکی، یک گزارشی داریم که این قابل تأمل هست، حالا قبل از آن خوب است آن را عرض بکنم که گزارشی است که وقتی که اهل بیت اباعبدالله (ع) رسیدند به مدینه فاطمه بنت علی (ع) خواهر پدری حضرت زینب (س) به زینب (س) عرض می کند که این مرد شامی که یزید مکلف کرده بود که همراه باشد، احسان کرده بود تکریم کرده بود در راه خوش رفتاری کرده بود اهل بیت به کسی بدهکار نمی مانند می گوید به حضرت زینب (س) عرض می کند که ما خوب است یک چیزی به این بدهیم، لذا اینها از زیورآلات آنچه که برایشان مانده بود دست بند و بازو بند را من جدا کردم و خواهرم هم همینطور و رفتیم دادیم به این فرد شامی، حالا آن فرد جوابش چیست؟ فرد شامی است اما برگشت گفت من اگر آنچه کردم برای دنیا بود، زیورهای تان و کمتر از آن نیز مرا خوشحال می کرد، اما به خدا قسم این کار را برای خدا و به سبب قرابت و انتساب شما به پیغمبر خدا کردم، این نشان می دهد که کافی بود یزید یک مقدار رها بکند اهل بیت را با این شامیان اختلاط داشته باشند این چنین تحت تأثیر قرار دادند، در سفر این شامی تحت تأثیر قرار دادند، برای خدا و قرب به پیامبر این احسان را می کند؛ آخرین نکته این است که یک گزارشی داریم که راجع به فرزند طلحه است، طلحه متأسفانه در جنگ جمل یکی از عوامل بود و جنگ جمل را به راه انداخت، زبیر همینطور، خب این دو خیانت کردند فرزندان شان هم همان مسیر را طی کردند، عبدالله زبیر متأسفانه آنطور و فرزند طلحه ابراهیم بن طلحه، گزارشی است مرحوم شیخ طوسی دارد در امالی خودش صفحه 677، حدیث 11، از امام صادق با سند نقل می کند

«لما قدم علي بن الحسين عليهماالسلام و قد قتل الحسين بن علي (صلوات الله عليهما) استقبله ابراهيم بن طلحة بن عبيدالله»

این ابراهیم ابن طلحه آمده به استقبال امام سجاد

امالی، شیخ صدوق، ص 677، ح11

به جای اینکه تسلیت بگوید نمک روی زخم امام می پاشد،

«قال: يا علي بن الحيسن، من غلب؟»

پیروزی با که بود؟

 خب خدا نشناس خب معلوم است که تو می دانی حسین به شهادت رسیده است، به جای تسلیت گفتن می گویی، حالا این مسیر رفتید چه کسی پیروز شد، می خواهد بگوید که دیدید بالأخره کار تان به جایی نرسید، پیروزی را در آن پیروزی ظاهری می دید، پاسخ امام چیست؟

«و هو مغطي رأسه»

و هو ظاهراً راجع به همین پسر طلحه است، مغطی رأسه، شاید ناشناس آمده، شاید از این بشود استنباط کرد از امام سجاد می پرسید

«و هو في المحمل»

امام هم در محمل بوده

«قال: فقال له علي بن الحسين: اذا أردت أن تعلم من غلب»

می خواهی بدانی که چه کسی پیروز شد

«و دخل وقت الصلاة، فأذن ثم أقم»

وقت نماز شد اذان و اقامه بگو ببین چه کسی پیروز شد

یعنی یزید بنی امیه ای که در پی این بودند که اذان را نابود بکنند، نام پیامبر را نابود کنند اگر همچنان اذان و اقامه گفته می شود بدان پیروز چه کسی هست، پیروز حسینی است که برای اقامه دین حرکت کرد و پیروز ما هستیم، تو خیال می کنی آن پیروزی ظاهر برای آنها است.

مجری:

احسنت، وقت به پایان رسید و الّآ مطالب زیاد بود، خیلی بحث های خوبی هم شنیدیم، هفته آینده که بخواهیم از نگاه تاریخی نگاه کنیم اوج رنج های پیامبر هست، وقت به پایان رسید نرسیدیم این بحث را مطرح کنیم ان شاءالله در جمعه آینده بتوانیم چنین بحث ها را یک نگاهی بیندازیم، واقعاً یکی دو روز دیگر آن یوم الخمیس که دیگر اوج مصیبت است و سالگرد آن همان روزها است، خیلی مصیبت بزرگی است مصیبت بر مصیبت اضافه شده و ماه صفر هم که به پایان می رسد دیگر اوج مصیبت ها است، خیلی متشکریم جناب آقای دکتر جباری عزیز از حضور شما در این برنامه ان شاءالله که در جلسات بعد هم توفیق را داشته باشیم، عزیزان بیننده از شما هم تشکر می کنم که بیننده برنامه خودتان بودید امیدوارم که برای شما مورد استفاده قرار گرفته باشد و  جزء صالح اعمال ما و شما ثبت بشود با عنایت آقا امام عصر (عج)، تا دیدار دیگر از همه شما التماس دعا داریم و شما را به خدای منان می سپاریم.

اللهم عجل لولیک الفرج.


آینه تاریخ - پاسخ به سوالات و شبهات تاریخی>

اربعین جابر پیاده روی کربلا زیارت شبکه ولی عصر عج