سایر قسمت ها
آینه تاریخ - پاسخ به سوالات و شبهات تاریخی

قسمت نود برنامه آینه تاریخ با کارشناسی حجت الاسلام و المسلمین دکتر جباری


دیگر قسمت ها

 

بسم الله الرحمن الرحیم

تاریخ:03/06/1402

برنامه: آینه تاریخ

مجری:

بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین، اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

عزیزان بیننده سلام وقت شما بخیر خوش آمدید به برنامه آینه تاریخ، برنامه ای که از شبکه جهانی حضرت ولی عصر (عج) جمعه شبها و تکرار آن در روز شنبه صبح و ظهر می توانید ببینید، و خدمت دوستانی که این برنامه را باز پخش می بینند هم سلام عرض می کنیم که آنها را هم از یاد خود فراموش نکرده باشیم، برنامه آینه تاریخ میزبان کارشناس عزیزی هست جناب آقای دکتر جباری استاد حوزه و دانشگاه، متخصص در پژوهش و مسائل تاریخی که واقعاً غنیمت هست حضور ایشان در این برنامه و ما خیلی خرسند هستیم که این افتخار را داریم که در محضر ایشان باشیم، استاد عزیز سلام وقت شما بخیر خیلی خوش آمدید خوشحال هستیم که شما را می بینیم، و ایام، ایام مصیبت اهل بیت (ع) هست و پیش روی ما اربعین این عزاداری ها و از بینندگان ان شاءالله مورد قبول الهی باشد، در خدمت شما هستیم

استاد جباری:

بسم الله  الرحمن الرحیم، متقابلاً عرض سلام و ادب دارم حضور شما جناب آقای غضبانی و همه بینندگان عزیز این برنامه در هر جایی که شرف حضور دارند و آرزوی تأییدات و توفیقات الهی، قبولی اعمال و قبولی عزاداری ها و عرض ارادت، آنهایی که توفیق انجام پیاده روی و زیارت در این ایام را پیدا کردند ان شاءالله که خداوند از آنها به احسن وجه بپذیرد و نصیب همه آرزومندان بکند، و آنهایی هم که امکان این سفر برایشان نیست ان شاءالله در ثواب این سفر به طبع نیت هایی که دارند سهیم باشند ان شاءالله و عرض تسلیت داریم به محضر مقدس مولا و سرور مان امام عصر (عج) این مصائب را و مصیبت اسارت اهل بیت ابی عبدالله (ع) را در این ایام که باید یاد کرد و فجایع را مطرح کرد.

مجری:

ما هم خیلی خوشحال هستیم که اینجا هستید و ان شاءالله بتوانیم کمال استفاده را ببریم. دهه سفر آبستن مناسبت های زیادی است، همه اندوه و عزا، جدا از حال و احوال اسرا، شهادت امام مجتبی (ع) و همچین شبی ما وفات برخی از بزرگان و از اصحاب پیامبر اکرم را داریم، مثل وفات سلمان فارسی، و شهادت عمار در این خصوص یک صحبت مختصر اگر صلاح می دانید بفرمایید بعد ان شاءالله به سؤالات بینندگان بپردازیم.

استاد جباری:

همانطور که اشاره فرمودید من شاید مناسب باشد که به صورت فهرست وار حوادث مربوط به دهه اول سفر را عرض بکنم، حالا هر مقدار را در برنامه رسیدیم توضیحی درباره آن عرض می کنم، شروع ماه صفر که بحث ورود اسرا به شام بود، اول ماه سفر که در برنامه قبل هم اشاره ای شد، چگونگی ورود اسرا و بعد  اقامت آنها در شام که توفیقی شد توضیح بیشتری عرض می کنم، و مناسبت دیگری در اوایل ماه صفر داشتیم که شاید هفته قبل در حد اشاره فقط عرض کردیم، جا دارد که یک مقدار بیشتر درباره آن سخن گفته شود، بحث قیام زید بن علی ابن الحسین (ع) هست، که طبق مشهور در اول ماه صفر سال 121 یا 122 هجری عصر امامت امام صادق (ع)، در آغازین سالهای امامت امام صادق (ع) زید بن علی قیامی کرد در کوفه و به شهادت این بزرگوار انجامید، در سوم ماه صفر سال 122 یا 121، سخن زیاد است درباره زید بن علی، جایگاه این قیام و اینکه اصلاً قیام زید بن علی در آن استراتژی آن مسیر و جایگاه مبنایی این حرکت در خط مشی سیاسی ائمه (ع)، اینکه با خط مشی سیاسی امام صادق (ع) سازگار بوده یا نبوده، امام مدافع این قیام بوده یا خیر، یا ناهی از این قیام بوده، سخن زیاد است اگر فرصتی بشود اشاره ای در این باره بکنم به صورت کلی، و الّا خیلی زیاد می شود سخن گفت، هم راجع به شخصیت زید بن علی، هم راجع به قیام او و شهدایی که در رکاب او به شهادت رسیدند، موضع امام صادق نسبت به قیام او، و شخصیت او، و اینکه اصلاً بعدها یک فرقه ای به نام زیدیه شکل گرفت، اینها چه ارتباطی دارند با خود جناب زید، اصلاً زید آیا مؤسس این فرقه بوده یا اصلاً ربطی به این قصه ندارد، موضع زید نسبت به خلفا بخصوص خلیفه اول و دوم، بنابر آنچه که، بعضاً گفته شده آیا موضع خنثی داشته نسبت به آنها یا بعداً سخنی گفته هنگام شهادت که حکایت از تبری او نسبت به آنها دارد، که الآن فرقه زیدیه هم که در یمن خیلی حضور جدی دارند، این را فهرست وار خواستم اشاره بکنم، در اوایل ماه صفر این مناسبت را ما داشتیم، و بحث اسرا که در دهه اول صفر اسرا در شام حضور دارند، و یک مقدار اگر فرصت بشود راجع به چگونگی اقامت آنها در شام، بحث خرابه آیا بوده یا نبوده و  چند روز در خرابه شام بودند، چند روز در خانه بودند، خانه ای کنار خانه یزید، اصلاً چرا کنار خانه یزید، یزید چرا تغییر تاکتیک داد و مسیر را در نوع تعاملش با اسرا عوض کرد، که منشاء بعضی از سوء استفاده ها یا غرض ورزی ها توسط این وهابی ها در این شبکه های شان شده که چرا یزید را بد می گویید، یزید که با اسرا رفتار خوبی داشت، آیا واقعاً این چنین بوده یا یک سیاستی بوده که یزید ناچار شد در پیش بگیرد.

مجری:

حالا این سؤال را باید به صورت خاص بپردازیم، چون هفته گذشته هم جزو سؤالاتی بود که نرسیدیم بپرسیم.

استاد جباری:

بله، من فهرست را اشاره بکنم؛ از جمله چیزهایی که باز اساعه کردید، وفات جناب سلمان هست، و شخصیت بسیار عظیم گرانقدر، بزرگوار، و محبوب پیامبر، محبوب امیرالمؤمنین، محبوب فاطمه (س) و کسی که چند روزی وقتی که بعد از رحلت پیامبر، فاطمه، سلمان را نمی بیند، اظهار اشتیاق می کند امیرالمؤمنین، سلمان را می بیند، می گوید فاطمه مشتاق تو است، برو به فاطمه سر بزن، این سلمان وفاتش طبق آنچه که معروف است در 9 صفر یعنی مثل فردایی، در سال 35 هجری اتفاق افتاده، بعد درباره جناب سلمان سخن خیلی می شود گفت، بخش اسلام سلمان، آمدن او از ایران رفتن به شام، از شام به جزیرة العرب و در آنجا چگونگی اسارت او، برده شدن و بعد آزاد شدنش، آمدن او در خدمت پیامبر، لقب سلمان محمدی، لقب سلمان منا اهل البیت، و امثال اینها و این نکته مهم که جناب سلمان در میان امت اسلامی، شیعه و اهل سنت در جایگاه سلمان که احدی تردید ندارد، یعنی کسی نمی تواند از میان اهل سنت بگوید سلمان درباره اش اختلاف هست صحابی بوده و دارای نقایص و مشکلاتی و امثال اینها، نه هیچ کس در پاک بودن سلمان، در سلمان منا اهل البیت فرمودن پیامبر شکی ندارد، وقتی اینطور باشد پس برویم ببینیم بعد از رحلت پیامبر سلمان چه مسیری را رفت، آیا این راه گشا نیست برای کسانی که «ایتها الامة المتحیرة»، ای کسانی که بعد از رحلت پیامبر دچار تحیر شدید، خب امثال سلمان و امثال عمار کجا رفتند، در جبهه علی بودند یا جبهه مخالف بودند

مجری:

بخصوص که اصلاً تأکید پیامبر بر این بوده

استاد جباری:

بله عمار کجا است و سلمان کجا است، و سلمان که می آید با رشادت و با شجاعت با صراحت به ابوبکر خطاب می کند به آن کسانی که اطراف ابی بکر و عمر هستند، کردید و نکردی، فارسی می گوید در آن خطابه اش که کردید و آنچه که نباید می کردید، نکردید آنچه که باید می کردید، پیامبر شما را به سمت علی سوق داده بود شما نکردید این کار را، خطبه ای که سلمان می خواند، نقش سلمان در فتوحات، در فتح ایران، اینکه می آید کار گشا می شود، راه گشا می شود در فتح مدائن، بعد استانداری سلمان در مدائن، بخاطر اینکه ایرانی بود و می توانست این مناطق را تحت مدیریت خود قرار بدهد، زمان عمر استانداری به او سپرده شد، با اینکه خط او با خط عمر یکی نبود اما ناچار شد مثل سلمانی در آنجا بگمارد، چون نقش مهمی داشت سلمان در مدائن، و آن زهد سلمان در دوران استانداری اش که واقعاً امروزه باید آن را با آب طلا نوشت، این تذکر را نسبت به چگونگی حضور سلمان در مقام استانداری مدائن در آنجا با یک زاد و توشه بسیار اندک و محدودی می رود به همان شکل هم در مدائن از دنیا می رود، امیرالمؤمنین به طی الأرض از مدینه حضور پیدا می کند در مدائن و تجهیز و تغسیل و تکفین و تدفین بدن سلمان را خود حضرت انجام می دهد، سلمان چنین شخصیتی است، فکر کنم حتی جا دارد یک برنامه مستقل راجع به سلمان و ابعاد زندگی او سخن گفته شود که هم ثمرات تاریخی و  اخلاقی دارد و هم ثمرات کلامی، همانطور که عرض کردم که شخصیت سلمان راه گشا است برای کسانی که دچار تحیر شدند، چرا رفتند بخشی از این امت به مسیری که سلمان به آن مسیر راضی نبود، یا سلمان مشکل داشت یا شما مشکل دارید، سلمان راضی به جریان خلافت نبود، سلمان معترض بر جریان سقیفه بود، این هم باز یک محور هست، و این روزها ما مواجه هستیم یعنی دهه اول صفر بخصوص این 9 صفر با دو حادثه بسیار مهم، دو جنگ تحمیلی بر امیرالمؤمنین (ع) از آن سه جنگ تحمیلی، جنگ جمل در ماه جمادی الثانی اتفاق افتاد در سال 36 هجری، چند ماه بعد جنگ صفین را معاویه علیه من الله ما یستحقه تحمیل کرد بر حضرت در ماه صفر سال 37 هجری، یعنی مقدمه اش از شوال شروع شد، از خروج حضرت از کوفه و تا برسند به منطقه صفین رسید به ماه ذی الحجة و بعد جنگ در ماه ذی الحجه ماه محرم، و ماه های حرام بود، ماه های حرام که تمام شد محرم که تمام شد، وارد صفر که شدند، اوج جنگ است، جنگ شروع می شود، یک درگیری های مختصری قبل از آن بوده اما اصل جنگ در صفر شروع می شود، دهه اول صفر، دهه درگیری بین دو سپاه امیرالمؤمنین و معاویه است، هر دو سپاه را روی هم بگذاریم می شود 200 هزار نفر، حدود 80 هزار نفر سپاه امیرالمؤمنین، 120 هزار نفر سپاه معاویه، در منطقه صفین در شام، همین نزدیکی های رقه فعلی درگیر می شوند و همین روزهایی که در آن قرار داریم 9-10-11 بخصوص 11 که آن بحث لیلة الحریر اتفاق می افتد در اوج درگیری که حتی روز درگیری شد تا نیمه شب، دوباره نیمه شب تا ظهر فردای آن روز، حتی نماز واجب شان را به اشاره خواندند، افراد بسیاری مجروح شدند از طرفین، و در همین روزها جناب عمار (ع) به شهادت می رسد که معیار تشخیص حق از باطل می شود، اوج مظلومیت امیرالمؤمنین (ع) همین هست که در جنگ صفین عده ای منتظر هستند ببینند که عمار در کدام جبهه کشته خواهد شد که بفهمند که حق با چه کسی هست، و وقتی که می بینند که عمار توسط گروه مقابل گروه سپاه شام به شهادت رسید و پیامبر قبل از آن فرموده «انما تقتلک الفئة الباغیة»، عمار گروه ستمکار تو را خواهند کشت، تازه می فهمند، و تزلزل در سپاه شام اتفاق می افتد که عمروعاص و معاویه (علیه ما من الله مایستحقان)، آن نیرنگ کذایی که اصلاً وجود شان نیرنگ و فریب بود، گفتند که کشنده عمار علی است که او را آورده به میدان، که امیرالمؤمنین فرمود پاسخ به اینها بدهید که اگر این باشد که پس کشنده حمزه هم باید پیامبر باشد که او را برده به میدان احد، پاسخ نقضی به آنها داد امیرالمؤمنین، شهادت عمار و خود شخصیت عمار یک محور بحث هست که داریم فهرست وار عرض می کنیم، و غیر از عمار هم دیگر اصحاب امیرالمؤمنین مثل خزیمة بن ثابت، اویس قرنی و هاشم مرقال همه در صفین به شهادت رسیدند، بزرگانی از اصحاب امیرالمؤمنین که در آن خطبه 182 نهج البلاغه طبق نهج البلاغه صبحی صالح، می شود گفت آخرین خطبه امیرالمؤمنین که اواخر آن با سوز دل می گوید «أین عمّار، أین ابن تیهان، أین ذُو الشهادتین؟ أین نُظرائُهم» کجا هستند اینها، گریه می کند حضرت محاسن حضرت خیس می شود از اشک و در فراغ یاران باوفایش و می گوید اینها کسانی بودند که بر علیه بدعت ها جنگیدند، سنت ها را می خواستند احیا بکنند و اهل تلاوت قرآن بودند، اهل عبادات بودند، اینها کجا هستند که نماندند جرعه جرعه غصه ها را بنوشند مثل من علی تجرع غصص کنند، که آخرین خطبه حضرت هست و بعد به جمعه نمی رسد که ابن ملجم شمشیر فرود می آورد، نهج البلاغه را آوردم که اگر فرصت شد تکه هایی از اواخر خطبه را بخوانم، و 9 صفر مثل فردا سالروز جنگ نهروان هست، یعنی سومین جنگ تحمیلی بر امیرالمؤمنین در 9 صفر سال 38 هجری هست، یعنی چه امام مظلومی است، سال 36 جنگ جمل به حضرت تحمیل شد، سال 37 در ماه صفر جنگ صفین و در سال 38 ماه صفر جنگ نهروان که پیامبر قبل از آن فرموده بود که ای علی تو با ناکثین مارقین قاسطین خواهی جنگید، این سه گروهی که عزیزان بیننده شاید برای شما هم سؤال باشد یا بعضی از عزیزانی که راجع به خود اصطلاح ناکثین، قاسطین و مارقین که قبلاً پیامبر فرموده به امیرالمؤمنین و خود حضرت هم در کلمات و در خطبه هایش اشاره کرده به این خطبه، اگر اشتباه نکنم خطبه سوم باشد، در خطبه شقشقیه آنجا حضرت اشاره کرده به این، ناکثین که نکث، یعنی پیمان شکنان اینهایی که با حضرت بیعت کرده بودند بر خلافت اما جریان طلحه و زبیر و عایشه و اینها که پیمان شکستند و بر علیه حضرت جنگ جمل را راه انداختند، قاسطین، ق ، سین، طاء، از قَسط از نه از قِسط در قرآن هم بکار رفته «و أما القاسطون فكانوا لجهنم حطبا» یعنی ظالمین، قسط به معنای ظلم هست در اینجا یعنی سپاه معاویه که اینها ظالمانه آمدند جنگ راه انداختند بر علیه امیرالمؤمنین، و مارقین ناظر به همین خوارج هست که جنگ نهروان را به راه انداختند از مرق هست، یعنی خرج یخرج خارجین، یعنی کسانی که پیامبر فرمود «يمرقون من الدين كما يمرق السهم من الرمیِّه» اینها از دین خارج می شوند به تندی خروج تیر از کمان، به ظاهر افراد خشکه مقدس اما خارج از دین، یمرقون من الدین کما یمرق السهم من الرمیِّه، لذا به اینها مارقین می گویند، با سه گروه حضرت طی سه سال متوالی درگیر شد دیگر به امیرالمؤمنین فرصت ندادند که برود سراغ اصلاحات اساسی و مبنایی که بنا بود در جامعه اسلامی انجام بدهد، این مقداری هم که حضرت فرصت پیدا کرد، در آن جمله معروف می فرماید که به گونه ای من عمل کردم که در منطقه کوفه و مناطق تحت قلمرو من کسی که سرپناهی نداشته باشد کسی که به نان شب محتاج باشد، نان گندم نتواند بخورد پیدا نمی شود، یعنی حضرت توانسته بود عدالت اقتصادی را، عدالت در توزیع بیت المال را، در همان جنگ جمل تا حضرت وارد بیت المال بصره شد اموال آنجا را خواست بین اصحاب تقسیم کند به سویه تقسیم کرد که منشاء اعتراض بعضی از اصحابش حتی خواهر حضرت ام هانی در تقسیم بیت المال به حضرت اعتراض کرد که من با این غلام و با این کنیز یکسان هستم، حضرت فرمود که من در کتاب خدا بین فرزندان اسحاق و اسماعیل تفاوتی نمی بینم، با اینکه اسماعیل کنیز زاده بود و اسحاق نبود، به هر حال چنین وضعیتی بر حضرت تحمیل شد و در دوره چهار سال و اندی دوره خلافت حضرت.

مجری:

این بحث ها خودش خیلی بحث دارد، همین جنگ صفین که شما اشاره فرمودید، چقدر می تواند نشانه هایی از اینکه حق در کجا است

استاد جباری:

بله خود جنگ صفین چندین برنامه با ذکر جزئیات جا دارد بحث بشود که واقعاً هم مظلومیت امیرالمؤمنین و سیره حضرت در جنگ خیلی مهم هست، بحث عدالت حضرت در جنگ که سپاه معاویه آب فرات را می بندند ناجوانمردانه بر سپاه امیرالمؤمنین و حضرت وقتی مسلط بر آب می شود می گوید به اینها آب بدهید، بعد معاویه زاده در کربلا دوباره آب را بر علی زاده یعنی حسین فرزند علی و یزید که فرزند معاویه هست، همان سیره را آنها دارند و همین سیره امیرالمؤمنین را امام حسین دارد که به سپاه حر وقتی می رسد در منزل ذوحسم آنجا می گوید آب به آنها بدهید، سر ظهر آنها رسیدند اسبان شان خودشان  تشنه هستند ابی عبدالله آب می دهد اما وقتی که به کربلا می رسند دستور می دهد منع آب بکنند بر این خانواده

مجری:

همیشه پیامبر کدهایی داده، در جنگ جمل اگر صدای سگ ها را شنیدی، در جنگ صفین ببینید عمار کجا شهید می شود در همه جا می بینیم کدها هست، یک جریانی در صفین هست از حضرتعالی شنیدم در برنامه های قبل به مناسبتی فرموده بودید، آن هم خیلی زیبا است هم اینکه حضرت امیر المؤمنین فرمود که در اینجا پسر من کشته می شود یک همچین مضمونی که یکی آمد یک شاخی یک چیزی آنجا دفن کرد که بعداً در عاشورا رفت آنجا را هم کنده بود، این خیلی جریان شیرینی است در قضیه صفین باز هم کد هست برای 20 یا 30 سال دیگر است.

استاد جباری:

بله یکی از اصحاب حضرت نقل می کند که رسیدیم به کربلا در مسیر صفین، و حضرت از خاک کربلا برداشت و بویید و گریست و فرمود کسانی از اینجا محشور می شوند به شهادت می رسند که بی حساب وارد بهشت خواهند شد که آن فرد هنگام اعزام سپاه کوفه متوجه می شود که مراد حضرت همین جریان ابی عبدالله (ع) بوده،

مجری:

خیلی جریان ها شیرین و زیبا است، خیلی بحث ها در مباحث تاریخ متعدد هست و آموزنده هست، کدهایی که شما دارید به آنها اشاره می کنید، پیامبر فرموده امیرالمؤمنین گذاشته، منتهی اگر بخواهیم به صورت مفصل برویم  خیلی فرصت کم هست، ما هم اولویت را می گذاریم به سؤالات را که بینندگان می دهند که آنها را مطرح کنیم. یکی از مسائل و مباحث مهم بحث اقامت اسرای خاندان اهل بیت اباعبدالله الحسین در شام هست، شما اشاره فرمودید من هم یاداشت کردم که حتماً این را به عنوان سؤال اول بپرسم و سؤالاتی که دست ما رسیده که بیشتر بشناسیم، قضیه چیست شما الآن فرمودید برخی می گویند جای شان خوب بوده قضیه خرابه، اینها را برای ما تعریف کنید استفاده کنیم.

استاد جباری:

از جهت مدت و چگونگی اقامت اسرای اهل بیت (ع) در شام، چند تا گزارش را من می خوانم، حاصل این گزارش ها و این مدت اقامت شان اگر روز اول صفر ورود اسرا به شام بوده باشد و حدود یک هفته تا ده روز، بیشتر نمی شود تأیید کرد، طبیعتاً این ایام 8-9 صفر، ایام شروع خروج اسرا از شام هست، و رفتن شان به سمت کربلا که اگر بپذیریم آن بحث اربعین را که اینها رسیدند به کربلا و با جابر ملاقات کردند، که حالا آن را شاید برنامه بعد نزدیک به اربعین، شواهد مربوط به آن بحث را بیشتر بشود مطرح کرد، هم بحث جابر را و هم اهل بیت، بر چه اساس و چه مستنداتی ملاقات اهل بیت با جابر و هر دو رسیدن در اربعین اینها از جهت تاریخی باید بررسی شود، اما بر اساس گزارش ها و مدت اقامت اهل بیت (ع) در شام، حالا دو سه تا گزارش هست عرض بکنم، در میان مورخان بعضی مبهم گفتند که چند روزی ،اقاموا ایاماً، مثلاً مرحوم شیخ مفید ایاماً چند روز و روزهایی را گفتند، این ایاماً باز با روزهای کثیر نمی خواند، چند روز محدودی طبیعتاً باید در شام بوده باشند، اینطور مطرح کردند، در ارشاد مرحوم مفید، اعلام الوراء مرحوم طبرسی این تعبیر آمده است، بعضی دیگر روزها را مشخص کردند، که تعداد معتنابه از مورخان، 3 روز را در شام گفتند مدت اقامت اهل بیت (ع)، مدت عزاداری شان همراه زنان خاندان معاویه یعنی خانواده یزید 3 روز دانسته شده، این سعد در الطبقات الکبری بخش مربوط به ترجمة الحسین و مقتله، طبری در تاریخ خود، خوارزمی در مقتل خود، ابن کثیر در البدایه و النهایه، مدت عزاداری را 3 روز دانستند، مدت عزاداری 3 روز یعنی آن زمانی که دیگر یزید تغییر رویه داده است، بعد از خطبه امام سجاد و بعد از آن ملامت هایی که نسبت به یزید شده است، یک تغییر رویه ای داده اجازه می دهد که عزاداری بکنند و بعضی از زنان خانه یزید هم می آیند همراه زنان اهل بیت عزاداری می کنند گریه می کنند گریه می کنند شعر می خوانند، بر ابی عبدالله (ع) این بخشی از گزارش ها است، عماد الدین طبری، این طبری از جمله طبری های شیعی صاحب همان الکامل فی السقیفه، کامل بهائی است، او در آن کتاب کامل بهائی جلد2، صفحه 302، مدت حضور اهل بیت، مدت حضور و عزاداری اهل بیت در شام را 7 روز دانسته است، مرحوم مجلسی هم در جلد 45 بحار صفحه 196 همین را نقل می کند و غیر از اینها یک نقلی هست که ابن طاووس دارد مبنی بر اقامت یک ماهه که متفرد است و قابل قبول نیست، و قاضی نعمان مغربی صاحب شرح الأخبار حرف از 45 روز زده است که این دو قول اخیر را نپذیرفتند، هم قول متفرد قاضی نعمان را در شرح الأخبار و همینطور روایت ابن طاووس که با عنوان قیل است، قیل حکایت از ضعف نقل دارد و با تحلیل و بررسی فضای موجود در شام که طبیعی است وقتی که فضا بر می گردد بر علیه یزید، اقامت اهل بیت بیش از آن در شام طبیعتاً به مصلحت یزید نبود چون همین مقدار محدود هم که در مسیر وارد شام شدند و در آن مجلس و خطبه، و هم خطبه امام سجاد و همه خطبه حضرت زینب روشنگری به قدر کافی داشت، و لذا ناچار شد که تقصیر ها را گردن ابن زیاد بیندازد، خودش را مبرا نشان بدهد، از این جهت این دو قول یک ماه و 45 روز پذیرفته نیست در میان آن قول های قبلی، بحث 7 روز را که عماد الدین طبری مطرح می کند و این بحث 3 روز عزاداری و این را ضمیمه کنیم به این روایتی که حالا می خوانم مبنی بر دو روز اقامت در خرابه، خرابه شام که گفته شده، این آیا دلیل برایش هست یا خیر؛ چند تا روایت از این حکایت دارد که در بدو ورود اهل بیت به شام آنها را در یک ویرانه جا دادند در یک مکان بی سقف و ویرانی جای دادند، از جمله این روایتی که مرحوم ابن طاووس نقل کرده، مرحوم ابن نما در مثیر الأحزان نقل کرده، و مرحوم مجلسی از آنها، از فاطمه بنت علی، دختر امیرالمؤمنین فاطمه بنت علی او که جزو اسرا بوده می گوید، یزید دستور داد که اهل بیت ابی عبدالله (ع) را به همراه علی بن الحسین در یک مکانی زندانی کردند که «أمر بنساء الحسین علیه السلام، فحبسن مع علی بن الحسین علیهما السلام فی محبس لا یکنّهم من حرّ و لا قرّ» از سرما و گرما حفظ نمی کرد آن مکان «حتّی تقشرت وجوههم»، صورت های شان پوست انداخت از شدت گرما و آفتاب، یک چنین مکانی از این گزارش مرحوم ابن طاووس دارد، ابن نما دارد، روایت از امام صادق (ع) نقل شده  که این روایت را در بصائر الدرجات مرحوم صفا نقل کرده در دلائل الإمامه طبری امامی باز این آمده، محمد بن علی حلبی از امام صادق نقل می کند که وقتی امام سجاد را به همراه اسرای اهل بیت به شام بردند، اسرا را در خانه ای خراب، جای دادند، برخی از اسرا گفتند که ما را در این خانه جای دادند تا بر سر ما فرو بریزد یعنی، وضعیت سخت بود دیوارهایش ناجور بود؛ که ما را بکشند، نگهبانان آنجا که به زبان رومی باهم سخن می گفتند، سخن این اسرا را شنیدند گفتند که اینها از اینکه خانه بر سر شان خراب شود می ترسند، در حالی که فردا اینها را از این مکان خارج می کنند و خواهند کشت، یعنی در ذهنیت این نگهبانان رومی چنین چیزی بود که اسرا کشته خواهند شدت و امام سجاد می فرماید که من می دانستم زبان رومی را،  و این را شنیدم که نگهبانان باهم چنین می گفتند، و در بعضی از همین نقل ها آمده که امام سجاد فرمودند که خداوند از چنین امری جلوگیری می کنند، وقتی که این را شنیدند از آن نگهبانها، این هم یکی دو تا روایت، حکایت از این دارد که اینها در دو روز در یک چنین مکانی جای داده شدند، آن وقت وقتی که بردند در مجلس یزید و آن خطبه را حضرت خواند، و حضرت زینب هم آن خطبه را خواند و آن اعتراضاتی که هفته قبل هم اشاره کردیم، اعتراضات آن سفیر روم و عالم یهودی و یحیی بن حکم و مروان و امثال اینها و اعتراضاتی که کردند دیگر موجب شد یزید تغییر رویه بدهد و این همان مغلطه ای است که آن شبکه های وهابی بعضاً می کنند که یزید که رفتار خوبی با اسرا داشت و یزید راضی به این قصه نبود و امثال این اراجیف و اباطیل که مطرح می کنند در حالی که یزید دستور قتل و مقابله را داد

مجری:

از اول دست یزید بوده، آنها که از مدینه به مکه و از مکه به کربلا

استاد جباری:

به ابن زیاد دستور مستقیم داد بی اذن یزید که کاری نمی توانستند انجام بدهند، حتی بردن اسرا به شام را عرض کردم طبق همان گزارش کسب تکلیف کرد از یزید، اسرا را شهر به شهر گرداند، اینجا مشخص است که ماهیت یزید تغییر نکرده منتهی ناچار شد یک روش دیگری در پیش بگیرد، و مرحوم شیخ مفید در ارشاد نقل می کند که یزید دستور داد زنان را در یک خانه جداگانه ای ببرند و علی بن الحسین هم نزد آنها باشد، خانه ای چسبیده به خانه یزید برای اینها خالی کردند و خاندان عصمت و طهارت را چند روزی در آنجا جای دادند، چرا خانه چسبیده به یزید، یزید خواست تکریم کند اینها را؟ نه برای اینکه در بین مردم شام نباشد، برای اینکه اینها حداقل تحت کنترل باشند، ارتباط شان با مردم شام کمتر باشد که سفارش معاویه بود به یزید، که مراقب باشد این مردم شام را از شام خارج نکن، اگر می کنی زود برگردان، نگذار اقامت زیاد در خارج شام داشته باشند، تحت آن سیطره فکری و تبلیغاتی که اینها از زمان حاکمیت بنی امیه در شام که خدا نگذرد، من جلسه قبل هم عرض کردم خدا نگذرد و عذاب آن کسی که معاویه را مستولی کرد بر شام و قبل از معاویه یزید بن ابی سفیان را مستولی کرد بر شام و علی رغم اعتراضاتی که می شد نسبت به معاویه اما زیر بار نرفت، خلیفه ای که مقاومت کرد و دفاع از معاویه می کرد، به هر حال اینها همه آن فجایع را آنها سهیم هستند، کسانی که حاکم کردند امثال معاویه را بعد یزید را بر شام، زمینه را آنها فراهم کردند، اینها محیا کردند، چنانکه در زیارت عاشورا هم اینها مورد تبری هستند، اینها محیا کردند زمینه ها را برای حاکمیت امثال معاویه، و این یک گزارش و گزارش دیگری باز طبری دارد که یزید اهل بیت (ع) را در خانه مخصوص همسرانش منزل داد و هنگام صرف غذا علی ابن الحسین را هم دعوت می کرد که مثلاً او بیاید برای صرف غذا، و مدت اقامت شان هم در آن منزل سه روز بود همان سه روزی که بحث عزاداری مطرح است، جمع این بحث ها این هست که دو روز در خرابه سه روز هم مدت اقامت پنج روز، اما حالا اگر بگوییم که یکی دو روز هم اضافه بر این بوده باشند در شام آن هفت روز نقل کامل بهائی به نظر قابل تأیید است، بعضی از محققین گفتند نهایتاً ده روز، این ده روز را گفتند اما حداقل تصریح به آن داریم در این نقل ها اما از جهت تاریخی در قرن 7، حداقل آن قول 7 روز را داریم، قول کامل بهائی، اگر نخواهیم ملتزم به قول کامل بهائی بشویم به همین روایت سه روز و دو روز ملتزم بشویم پنج روز می شود، اینها را از این باب عرض می کنم که بنابراین یک مقدار تقریب به ذهن می شود تاریخ خروج اسرا از شام و امکان رسیدن شان به کربلا در اربعین اول، حالا دیگر نمی خواهم وارد خطبه های حضرت زینب و حضرت سجاد (ع) بشویم که حالا فرصت کوتاه است حالا به آن بحث های دیگر هم یک مقدار بتوانیم برسیم.

مجری:

خیلی متشکر هستیم جناب آقای دکتر جباری، خیلی جالب است حالا ما از شما خیلی یاد گرفتیم در خصوص نگاه تحلیلی به تاریخ، حالا این مباحث که شما می فرمایید چه تحلیل هایی به ما می دهد و بیننده ها خودشان باید بشنوند درک کنند و قضاوت کنند یک واقعه رخ داده صد سال قبل از آن برنامه ریزی شده، یعنی همانگونه که افرادی که می آیند، خب دین اسلام آمده ظهور پیدا کرده، خب عده ای هم در مقابل می خواهند این را نگهدارند، همیشه بنی امیه را مثلاً پیامبر منهی می دانست.

استاد جباری:

یک نکته عرض بکنم خلیفه دوم آقای عمر اگر می توانست معاویه را خلیفه بعد از خودش می کرد، اما معاویه چنین جایگاهی نداشت چون از طلقا بود، لذا از بنی امیه عثمان را خلیفه کرد، عمر نصب کرد عثمان را به ظاهر شورا است، بحث شورا دیگر در جای خودش تحلیل شده، به گونه ای شورا را چید و قوانین در آن وضع کرد که به بنی امیه برسد، این در جای خودش شواهد خوبی دارد

مجری:

خیلی جالب است این بحث و ان شاءالله دوستان بیایند این مباحث را خودشان ببینند، به خیلی نکات خوب و دقیقی می رسند در این مباحث.

استاد یکی از نکات اینکه شما فرمودید خیلی برای من هم جالب بود ان شاءالله مورد سؤال بینندگان هم قرار بگیرد بحث جنگ صفین بود و شهادت جناب عمار یاسر، که فرمودید پیامبر یکی از کدهایی که به اصحاب داده، حالا شما خیلی از اصحاب را نام بردید که در سمت سپاه امیرالمؤمنین (ع) بودند و در راه امیرالمؤمنین به شهادت رسیدند، اصحاب بزرگی اویس قرنی که جزء کسانی است که پیامبر را ندیدند ولی همیشه پیامبر مدح ایشان را کردند و با امیرالمؤمنین در خط بودند و حتی علمای اهل سنت خیلی ادعا می کنند صحابه، صحابه این یک چالش بزرگی هست برایشان، چه اصحاب بزرگی در سپاه امیرالمؤمنین بودند و برخی از آنها هم در سپاه آنطرف بودند که حالا تحلیل بکنیم که آیا واقعاً آنها را می شود صحابه گفت چرا که خیلی هم هستند، ولی این چالش را خودشان برای خودشان باید حل کنند، من زیاد وقت شما را نگیرم بحث عمار یاسر را بفرمایید و شهادت شان در جنگ صفین خیلی برای ما جالب است.

استاد جباری:

بله شخصیت عمار در کنار شخصیت جناب سلمان که این روزها مطرح می شود دو رکن از ارکان شیعه هستند، ارکان اربعه را که مصطلح هست از ارکان اربعه شیعه، جناب سلمان جناب ابوذر جناب مقداد و جناب عمار هستند، که ثابت قدم ماندند کنار امیرالمؤمنین با وجود آن فضای سخت و ناجوانمردانه ای که بعد از سقیفه پدید آمد در ارتباط با خلافت امیرالمؤمنین (ع) اینها ثابت قدم بودند به ارکان اربعه شیعه معروف هستند و بعد از آن دیگرانی ملحق شدند به تدریج بر اثر روشنگری ها و اینها، خب بحث 12 نفر که در مسجد علیه ابی بکر بلند شدند سخن گفتند، اما اینها از همان اول ثابت قدم بودند، جناب عمار یک شخصیت بسیار پر مطلب هست فراز و نشیب دارد، یعنی هم دوره صدر اسلام ورود اسلام و بعد هم عصر پیامبر اکرم، نشیب که عرض کردم نه به معنای نعوذبالله انحراف سلمان، یعنی از جهت حوادث، در حوادث همراه پیامبر (ص) بوده، و الّا نه لغزیده جناب عمار ثابت قدم بوده، مادری مثل سمیه، پدری مانند یاسر، یاسر اهل یمن هست، می آید به مکه و  با سمیه که کنیز ابوحذیفه نامی بوده از قبیله بنی مخزوم ازدواج می کند و عمار فرزند اینها برادرش عبدالله، دو فرزند داشتند که عبدالله و یاسر و سمیه بخاطر اسلام شهید می شوند

مجری:

یعنی جناب عمار جدا از اینکه فرزند شهید هست از پدر و مادر برادرش هم شهید شده

استاد جباری:

بله و بنی مخزوم عمار را که او هم برده می شود چون بالأخره مادرش کنیز بوده آزاد می کنند می شود از موالی بنی مخزوم، همین طایفه ابوجهل، ابوجهل رئیس بنی مخزوم است، و اینها بخاطر مسلمان شدن اینها که از مستضعفین مکه بودند، می بردند در روزهای گرم در گرمای مکه زیر این باد سوزان و گرم و سنگهای داغ مجبور می کردند که در آنجا زیر آفتاب بمانند و شکنجه کنند گاهی آهن گداخته به بدن شان بزند ابوجهل ملعون و در این شکنجه ها یاسر به شهادت رسید سمیه شهادت شوهرش را دید اعتراض کرد ابوجهل نیزه بر قلب سمیه وارد کرد و به شهادت رساند و همینطور عبدالله برادر عمار به شهادت رسید، عمار صاحب این صحنه هست و با تقیه خودش را نجات می دهد، یعنی به تعبیری می توان گفت اولین تقیه ای که در اسلام رخ داد و آیه 106 سوره مبارکه نحل نازل شد در تأیید تقیه عمار،

«مَنْ كَفَرَ بِاللَّهِ مِنْ بَعْدِ إِيمانِهِ إِلَّا مَنْ أُكْرِهَ وَ قَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِيمانِ»

نحل/106

این تقیه عمار بود، یعنی عمار دید، به زبان کفر گفت و او را رها کردند، آمد خدمت پیامبر (ص) گریان بود و نگران بود، می گفت من به زبان اینطور گفتم، پیامبر فرمود قلبت را چطور میابی گفت مملو از ایمان، آیه نازل شد «مَنْ كَفَرَ بِاللَّهِ مِنْ بَعْدِ إِيمانِهِ إِلَّا مَنْ أُكْرِهَ وَ قَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِيمانِ» مگر کسی که مکره بشود ناچار بشود اما قلباً اینگونه نباشد، این مبنای قرآنی تقیه هست مبنای عقلی تقیه است، این وهابی ها چه می فهمند، قرآن را چه می فهمند، با عقل چکار دارند که می آیند به شیعه ایراد می گیرند که شیعه اهل تقیه است، بله اهل تقیه هستیم، تقیه امر قرآن است امر عقلی است «التقیة دینی و دین آبائی» وقتی مصلحتی برتری تعمیم می شود در سایه تقیه مؤمن می تواند با تقیه به ظاهر چیزی بگوید جانش را نجات بدهد ارز و ناموسش را نجات بدهد بتواند به عنوان یک نیرو در خدمت دین باشد.

مجری:

در واقع این خود کمک به دین است ضربه به دین نمی زند

استاد جباری:

در واقع حفظ ذخایر هست دست آوردها هست، حفظ نیروها هست و الّا بنا باشد هر کسی در هر وضعیتی آنچه که در درونش هست آشکار بیان بکند خب نیروها یکی پس از دیگری از بین می روند در سایه تقیه همین بقیة السیف شیعه باقی ماندند در طول تاریخ که توانستند این اسلام اصیل را حفظ بکنند، این بحث عمار است در آغاز اسلام در مکه بعد هم که هجرت می کند به مدینه همراه پیامبر در همه برهه ها و مواقب هست، در جنگ ها هست تا بعد از رحلت رسول خدا (ص)، حالا این هم باز خوب است که عرض بکنم اصلاً زمان صدور این جمله «انما تقتلک الفئة الباغیة» که پیامبر درباره عمار فرمود، عمار یک مسلمان مخلص هست و لذا وقتی که هجرت کردند، مسجد النبی (ص) که داشت ساخته می شد عمار به جای یک سنگ دوتا حمل می کرد می آورد برای اینکه دیوار های مسجد ساخته شود، این از یک طرف، کسانی از صحابه هم مثل آقای عثمان او هم به ظاهر کار می کرد اما خیلی اتو کشیده یک سنگ بر می داشت می آورد آنجا می گذاشت لباسش را می تکاند دوباره می رفت آرام آرام یک سنگ دیگر می آورد، امیرالمؤمنین (ع) یک شعری را می خواندند زیر لب عمار یاد گرفته بود گویا تعریضی به امثال عثمان بود «لا یستوی من یعمر المساجدا یداب فیه قائما و قاعدا و من یری عن الغبار حائدا» یکسان نیستند کسانی که در کار عمران مساجد قیام و قعود دارند تلاش دارند با کسانی که از غبار دوری می کنند، این تعریض به امثال عثمان بود که بیایید در میدان جهادی کار بکنید، عمار جهادی کار می کرد، علی جهادی کار می کرد امثال عثمان نه، آینده اش را هم نشان داد، دنبال خانه شیک و فلان در مدینه و امثال اینها بود، عثمان این را شنید به عمار گفت که تو تعریض به من می زنی، با عصا افتاد دنبال عمار و خواست متعرض عمار بشود بزند عمار را و پیامبر دید، گفت اینها را چه می شود که عمار اینها را به سمت بهشت و آنها عمار را به سمت دوزخ فرا می خوانند، پیامبر آینده را دارد می بیند این یک ظاهری است اما آینده را می بیند، ایام گذشت و زمان عثمان رسید، صحابه فعل عثمان را دیدند در ترجیح جانب خاندان بنی امیه و  امثال اینها، نامه ای نوشتند اعتراضی به عثمان، عمار به نمایندگی آورد برای عثمان این نامه را و عثمان خواند گفت که تو هم با اینها هم عقیده هستی، گفت بله، دستور زدن عمار را داد، زدند عمار را از خانه عثمان انداختند بیرون شکم او پاره شد فتخ گرفت شکم عمار را، و در آن بحث سنگ بردن عمار به شوخی گویا جمله ای به پیامبر می فرماید که اینها گویا قصد جان من را کردند، پیامبر فرمود نه اینها کشنده تو نیستند «انما تقتلک الفئة الباغیة» یعنی گروه ستمکاری در آینده تو را خواهند کشت، این «انما تقتلک الفئة الباغیة» متواتراً نقل شده در حدی که در صفین عمار آمد در رکاب امیرالمؤمنین (ع) بعضی از شامیین رفتند، ذو الکلاع حمیری آن فرد بزرگی از شام در سپاه معاویه بود، او شنیده بود این را به عمرو عاص گفت این را شنیدی از پیامبر گفت بله، عمرو عاص منکر نشد، گفت شنیدم عمار در سپاه علی است، گفت عراقی ها دروغ می گویند عمار نیامده در سپاه علی، گفت نه من باید خودم بروم تحقیق بکنم، ذو الکلاع رفت و تحقیق کرد و برایش مسجل شد عمار در سپاه امیرالمؤمنین هست، اگر ذو الکلاع حمیری بر می گشت به سمت امیرالمؤمنین خب طیف زیادی از سپاه شام می رفتند به سمت او، لذا او را به طرز مرموزی کشتند، و او را از بین بردند و عمار در سپاه امیرالمؤمنی در مثل این چنین روزهایی رفت به میدان و جنگید و آمد و اظهار تشنگی کرد، گفتند آب نیست اینجا، یک نوجوانی یک مقدار شیر آورد، یاد آن جمله پیامبر افتاد که آخرین زاد و توشه تو از دنیا مقداری شیر خواهد بود، آن را نوشید و رفت به میدان، ابوالعادیه نام با یک نفر دیگر ضربه ای به عمار زدند و آن یکی هم آمد سر از بدن عمار جدا کرد و خبر به امیرالمؤمنین (ع) رسید، حضرت خیلی منقلب شد یک ولوله ای افتاد در سپاه شام که عمار در سپاه علی بوده و  کشته شده و بعد همانطور که عرض کردم، دیگر معاویه عمرو عاص این شیاطین مجسم روزگار این شایعه را کردند

مجری:

که قضیه شهادت حمزه هم مطرح شد

استاد جباری:

بله امیرالمؤمنین در پاسخ فرمود این را، و لذا عمار در منطقه صفین دفن شده

مجری:

خیلی بحث زیاد هست و من همیشه آن لحظه را که امیرالمؤمنین با جناب عمار وداع می کند در آن لحظه خیلی جانسوز هست

استاد جباری:

بله بعد بر بدن عمار نماز می خواند حضرت، دفن می کند

مجری:

خیلی متشکر هستیم جناب آقای دکتر جباری عزیز، مباحثی که فرمودید، سؤالها خیلی زیاد بود و مباحث را خودتان هم اشاره کردید در بخش اول برنامه که مفصل هست در مورد جنگ نهروان دوست داشتیم بشنویم نشد ان شاءالله در فرصت های آتی و یک وقتی که مناسبت کمتر باشد بتوانیم به صورت خاص در این مباحث صحبت کنیم و خیلی نکات آموزنده دارد متشکر هستیم جناب آقای دکتر جباری استاد حوزه و دانشگاه و پژوهشگر در مباحث تاریخ و سیره ان شاءالله بتوانیم در جلسات بعد هم از حضرتعالی استفاده کنیم.

عزیزان بیننده مورد استفاده قرار گرفته باشد ان شاءالله این برنامه و این ساعات جزو صالح اعمال ما و شما قرار بگیرد و ثبت شود نزد خداوند متعال و مورد عنایت آقا امام عصر باشد و ان شاءالله همیشه باشیم تحت عنایت امام عصر، وقت شما را نگیرم من سعی می کنم همه برنامه را بدهم استاد جباری صحبت کنند ولی باز هم وقت کم می آید؛ تا دیداری دیگر از همه شما التماس دعا داریم و شما را به خدای منان می سپاریم.

اللهم عجل لولیک الفرج.


  
  • رضایی

    1 مهر 1402 - ساعت 04:23

    معاویه در صفین آب رو بست یزید در کربلا آب رو بست و پیروانشان هنوز دارند آب میبندند.طالبان را ببینید.اینها خوی دشمنان اهل بیت رو کاملا دارند

    0 0

آینه تاریخ - پاسخ به سوالات و شبهات تاریخی>

اهل بیت امام ماه صفر سلمان فارسی مدائن عمار جنگ صفین شکنجه تقیه اسارت اقامت اسرا در شام اربعین