-
تاریخ بدون روتوش - مرور کلی بر مبحث حرمسرا هخامنشیان و جایگاه زنان و خواجگان در دربار هخامنشی + پاسخ به سوالات مخاطبین 19 دی 1403
1:24:56 دقیقه -
تاریخ بدون روتوش - پاسخ به سوالات مخاطبین در پنجاهمین قسمت از فصل سوم 12 دی 1403
1:24:25 دقیقه -
تاریخ بدون روتوش _ جایگاه زنان در دربار هخامنشی با محوریت دختران و خواهران شاه 5 دی 1403
1:25:42 دقیقه -
تاریخ بدون روتوش _ جایگاه زنان در دربار هخامنشی با محوریت همسران 28 آذر 1403
1:27:46 دقیقه -
تاریخ بدون روتوش _جایگاه زنان در دربار هخامنشیان 21 آذر 1403
1:22:40 دقیقه -
تاریخ بدون روتوش _ زنان در عصر هخامنشیان 30 آبان 1403
1:23:10 دقیقه -
تاریخ بدون روتوش _ 360همسر پادشاهان هخامنشی 16 آبان 1403
-
تاریخ بدون روتوش -تعددِ تعدد زوجات در زمان هخامنشی 9 آبان 1403
1:26:44 دقیقه -
تاریخ بدون روتوش - برده و برده داری در دوره هخامنشیان 2 آبان 1403
1:20:29 دقیقه -
تاریخ بدون روتوش - بندهداری و برده داری در کتیبه بیستون داریوش 25 مهر 1403
1:23:04 دقیقه -
تاریخ بدون روتوش -برده داری و بنده داری در دوران هخامنشیان 18 مهر 1403
1:20:00 دقیقه -
تاریخ بدون روتوش - زنان و خواجههای حرمسرای هخامنشی 4 مهر 1403
1:33:10 دقیقه -
تاریخ بدون روتوش - جایگاه و کارکرد خواجگان در دولت و دربار هخامنشي 28 شهریور 1403
1:25:25 دقیقه -
تاریخ بدون روتوش - جايگاه خواجگان در دولت هخامنشيان 21 شهریور 1403
1:20:00 دقیقه -
تاریخ بدون روتوش - خشایارشا و زندگی حرمسرایی 7 شهریور 1403
1:22:39 دقیقه -
تاریخ بدون روتوش - نبرد پلاته 31 مرداد 1403
1:22:01 دقیقه -
تاریخ بدون روتوش - نبرد سالامیس 24 مرداد 1403
1:28:51 دقیقه -
تاریخ بدون روتوش - اسپارتاکوس و تاریخ اسپارت ها 17 مرداد 1403
1:26:34 دقیقه -
تاریخ بدون روتوش - جنگ های ایران و یونان 10 مرداد 1403
1:22:26 دقیقه -
تاریخ بدون روتوش - بررسی مطابقت کوروش با ذوالقرنین 13 تیر 1403
1:26:20 دقیقه -
تاریخ بدون روتوش - قربانی کردن انسان ها در تاریخ یونان 30 خرداد 1403
1:30:35 دقیقه -
تاریخ بدون روتوش - فرهنگ یونان 23 خرداد 1403
1:23:31 دقیقه -
تاریخ بدون روتوش - دموکراسی و فلسفه یونان 16 خرداد 1403
1:30:50 دقیقه -
تاریخ بدون روتوش - ذهنیت های کلیشه ای در خصوص اهمیت یونان ( دموکراسی) 9 خرداد 1403
1:25:44 دقیقه -
تاریخ بدون روتوش - تمدن یونان 2 خرداد 1403
1:16:41 دقیقه -
تاریخ بدون روتوش - بازخوانی نو از آیین زرتشت و ایران باستان 19 اردیبهشت 1403
1:31:53 دقیقه -
تاریخ بدون روتوش - بازخوانی نو از آیین زرتشت و ایران باستان 9 اسفند 1402
1:19:19 دقیقه -
تاریخ بدون روتوش - بازخوانی نو از آیین زرتشت و ایران باستان 11 بهمن 1402
1:21:13 دقیقه -
تاریخ بدون روتوش - بازخوانی نو از آیین زرتشت و ایران باستان 27 دی 1402
1:15:51 دقیقه -
تاریخ بدون روتوش - بازخوانی نو از آیین زرتشت و ایران باستان 20 دی 1402
1:20:35 دقیقه -
تاریخ بدون روتوش 24 آبان 1402
1:18:44 دقیقه -
تاریخ بدون روتوش - بازخوانی نو از آیین زرتشت و ایران باستان 17 آبان 1402
1:25:00 دقیقه -
تاریخ بدون روتوش - بازخوانی نو از آیین زرتشت و ایران باستان 10 آبان 1402
1:25:34 دقیقه -
تاریخ بدون روتوش - بازخوانی نو از آیین زرتشت و ایران باستان 19 مهر 1402
1:24:46 دقیقه -
تاریخ بدون روتوش - بازخوانی نو از آیین زرتشت و ایران باستان 12 مهر 1402
1:21:47 دقیقه -
قسمت نود و یک برنامه تاریخ بدون روتوش با کارشناسی استاد حسینی (فصل سوم)
1:10:34 دقیقه
تاریخ بدون روتوش - بازخوانی نو از آیین زرتشت و ایران باستان 5 مهر 1402 -
تاریخ بدون روتوش - بازخوانی نو از آیین زرتشت و ایران باستان 29 شهریور 1402
1:19:24 دقیقه -
تاریخ بدون روتوش - بازخوانی نو از آیین زرتشت و ایران باستان 31 خرداد 1402
1:28:34 دقیقه -
تاریخ بدون روتوش - بازخوانی نو از آیین زرتشت و ایران باستان 24 خرداد 1402
1:26:18 دقیقه -
تاریخ بدون روتوش - بازخوانی نو از آیین زرتشت و ایران باستان 17 خرداد 1402
1:26:42 دقیقه -
تاریخ بدون روتوش - بازخوانی نو از آیین زرتشت و ایران باستان 3 خرداد 1402
1:29:03 دقیقه -
تاریخ بدون روتوش - بازخوانی نو از آیین زرتشت و ایران باستان 27 اردیبهشت 1402
1:47:03 دقیقه -
تاریخ بدون روتوش - بازخوانی نو از آیین زرتشت و ایران باستان 20 اردیبهشت 1402
1:29:07 دقیقه -
تاریخ بدون روتوش - بازخوانی نو از آیین زرتشت و ایران باستان 13 اردیبهشت 1402
1:26:53 دقیقه -
تاریخ بدون روتوش - بازخوانی نو از آیین زرتشت و ایران باستان 6 اردیبهشت 1402
1:25:9 دقیقه -
تاریخ بدون روتوش - بازخوانی نو از آیین زرتشت و ایران باستان 10 اسفند 1401
1:27:56 دقیقه -
تاریخ بدون روتوش - بازخوانی نو از آیین زرتشت و ایران باستان 3 اسفند 1401
1:26:11 دقیقه -
تاریخ بدون روتوش - بازخوانی نو از آیین زرتشت و ایران باستان 19 بهمن 1401
1:17:43 دقیقه -
تاریخ بدون روتوش - بازخوانی نو از آیین زرتشت و ایران باستان 12 بهمن 1401
1:18:50 دقیقه -
تاریخ بدون روتوش - بازخوانی نو از آیین زرتشت و ایران باستان 5 بهمن 1401
1:24:00 دقیقه -
تاریخ بدون روتوش - بازخوانی نو از آیین زرتشت و ایران باستان 28 دی 1401
1:25:10 دقیقه -
تاریخ بدون روتوش - بازخوانی نو از آیین زرتشت و ایران باستان 21 دی 1401
1:07:12 دقیقه -
تاریخ بدون روتوش 23 آذر 1401
1:28:25 دقیقه -
تاریخ بدون روتوش 5 مرداد 1401
2:01:54 دقیقه -
تاریخ بدون روتوش 29 تیر 1401
1:27:23 دقیقه -
تاریخ بدون روتوش 15 تیر 1401
1:26:29 دقیقه -
تاریخ بدون روتوش 8 تیر 1401
1:29:05 دقیقه -
تاريخ بدون روتوش 1 تیر 1401
1:26:04 دقیقه -
تاریخ بدون روتوش 11 خرداد 1401
1:28:29 دقیقه -
تاریخ بدون روتوش 4 خرداد 1401
1:25:32 دقیقه -
تاریخ بدون روتوش 28 اردیبهشت 1401
1:30:42 دقیقه -
تاریخ بدون روتوش 21 اردیبهشت 1401
1:29:01 دقیقه -
تاریخ بدون روتوش 14 اردیبهشت 1401
1:14:47 دقیقه -
تاریخ بدون روتوش 24 فروردین 1401
1:23:50 دقیقه -
تاریخ بدون روتوش 17 فروردین 1401
1:28:45 دقیقه -
تاریخ بدون روتوش 3 فروردین 1401
1:4:23 دقیقه
تاریخ بدون روتوش - کوروش؛ عیلامی یا پارسی
قسمت صد و بیست و هفتم برنامه تاریخ بدون روتوش با کارشناسی استاد حسینی
معایب بررسی تاریخ با اسطورهپردازی و روتوش حقایق
کوروش آریایی بود یا عیلامی؟
هخامنشیان پارسی بودند یا عیلامی؟
هخامنشیان خود را ادامه دهنده کدام سلسله حکومت پادشاهی معرفی کردهاند؟
تشکیک عیلام شناسان و تاریخ پژوهان در خصوص پارسی بودن کوروش
روایتهای متفاوت از سلسله نسب شاهان هخامنشی
هخامنش که بود و چرا در سلسله نسب کوروش نامی از او نیامده است؟
دیگر قسمت ها
عنوان برنامه: تاریخ بدون روتوش
تاریخ: 03/ 11/ 140۳
استاد: آقای حسینی
قسمت:127
بسم الله الرحمن الرحیم اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
استاد: حسینی
عرض سلام و ادب و احترام خدمت شما بینندگان عزیز و ارجمند بیننده صد و بیست و هفتمین قسمت از سلسله برنامههای تاریخ بدون روتوش هستیم و پانجاه و دومین قسمت از سلسله برنامههای فصل سوم و میدانید که در این برنامه روال کار ما هدف ما و شیوه اجرای این برنامه و ارائه محتواها به چه شکل و به چه صورت است از همین ابتدا عرض می کنیم که در بخش پایانی برنامه منتظر تماس مخالفین عزیز هستیم حالا مخالفین ممکن است ما با آن ها درصد بالایی اتفاق نظر در موضوعات دیگر داشته باشیم اما اینکه عرض می کنیم مخالف یعنی همان درصد اختلاف نظری که در مورد مثلا موضوع برنامه ما داریم با هم دیگر می توانیم صحبت کنیم گفتگو کنیم هم از کسانی که از عقیدتی شاید اشتراک نظر کمتری داشته باشیم عزیزان زرتشتی دعوت کردیم ما بیست و هفتمین قسمتی که ما داریم دعوت می کنیم هم از مبلغین زرتشتی هم از دیگرانی که چه بسا مسلمان باشند و شیعه باشند اما اختلاف نظری با هم دیگر در موضوعات جزئی داشته باشیم که بخشی از این اختلاف نظر در مورد مسائلی که داریم مطرح می کنیم طبیعتاً به هر حال طبیعی است این قسمت من می خواهم به یک موضوعی بپردازم که موضوع بسیار مهمی است منطق برنامه را دوباره مرور کنیم در برنامه سیر زمانی داریم ما رسیدیم به دوره اواسط پادشاهی هخامنشیان یعنی بعد از خشایار شاه دوره بعد را بگوییم عرض کردیم یک سری موضوعات چندین موضوع را در این بین ما می خواهیم مطرح کنیم که مربوط به یک پادشاه لزوماً نیست چند پادشاه درگیر آن مسئله یا موضوعی که مطرح کنیم میشن بعد از آن ادامه می دهیم بحث سیر تاریخ هخامنشیان رو و پیش می رویم بحثی که من میخواهم امشب مطرح کنم این یک مقدمهای نیاز دارد و بسیار مهم است و برای بسیاری از شما قطعاً عجیب است خیلی عجیب است عنوانی که ما اعلام کردیم برای این برنامه این است که کوروش عیلامی یا پارسی عنوانی است که در تامل می تواند باشد ما در برنامه دست بگذاریم روی موضوعی بخواهیم به آن بپردازیم دیگر هر آنچه که لازم است در این وقتی که ما داریم را در موردش مطرح یک مقدمهای نیاز دارد من این مقدمه را خدمتتان عرض می کنم این مقدمه عملاً بحث فلسفه این برنامه و رویکرد این برنامه را هم مشخص می کند و مشخص کردیم قبلا اما اینجا من میخواهم حالا با یک ادبیات دیگر با مثالهای دیگری خدمتتان این را من بیایم و عرض کنم ببینید در خصوص تاریخ ما عنوان برنامه ما تاریخ بدون روتوش است.
در مورد تاریخ ما می توانیم مدل تاریخی را به نسبت به آن مراجعه داشته باشیم یکی آن تاریخ به عنوان حقیقت واقعیت آنچه رخ داده است و آنچه که رقم خورده است در گذشته یک مدل هم این است که ببینیم به عنوان تاریخ بگوییم آن چیزی که در مورد تاریخ گفته میشود و سره و ناصره هم قاطی باشد با هم یعنی حقیقت و دروغ بر خورده باشند با هم ما آمدیم گفتیم تاریخ بدون روتوش منظور ما از تاریخ بدون روتوش یعنی چی یعنی ما می خواهیم به یک سری از ابعاد تاریخ باستان بپردازیم که عمدا این ها آمده است مورد دستکاری قرار گرفته با خطا باشد نمی گوییم صد در صد موضوعات ما موضوعاتی است که عمداً مورد تغییر واقع شده است در گزارشش اما عموماً به مواردی پرداختیم در این برنامه که یا کتمان شده است یا تغییر داده شده است و آن تغییرها را ما آمدیم گفتیم این غبار تغییرها را کنار می زنیم اصطلاحا این روتوش کنار واقعیت ما با دو مقوله جدی مواجه هستیم چون چند وقت قبل هم یک مناظرهای شده بود حالا مناظره را بگذاریم بین آقای دکتر شروین وکیلی و بزرگوار دیگری به مناسبت هفت آبان آنجا آمده بودند بحث تفاوت بین حقیقت و اسطوره را مطرح کرده بودند و آن مطلبی که با توجه به رویکرد جامعه شناسانه هر جامعه نیاز به اسطوره دارد دیگر و نمی توانیم دوتا را یکی بگیریم یعنی نمی توانیم بگوییم چون واقعیت چیز دیگری بوده است بحث علمی را مطرح کنیم و این اسطوره را خرابش کنیم حرفشان این بود حالا اگر خلاف این بود خودشان بفرمایند ما اصلاح می کنیم متوجه شدیم این بخش از فرمایش ما یک اسطوره داریم حقیقت آن چیزی که سر و کار داریم طبیعتاً اسطوره تاریخ واقعی را به آن بپردازیم منتها وقتی که ما آمدیم واقعیتهای تاریخی را بردیم در قالب اسطوره چه اتفاقی می افتد ببینید برخی از عناصر تاریخی اصلا حقیقت نیستند تاریخی که دارم می گویم این تاریخ به صورت کلی نه واقعی چطور اصلا وجود خارجی نداشتند هرچند در موردشان داستان روایت شده است هرچند در موردشان پردازش شده است هرچند در موردشان به بخش های مختلفی اشاره شده است و برای هر کدام از این ها شاید یک فلسفه گفته شده است اصلا وجود خارجی نداشتند عناصری مثل سیمرغ مثل دیو این ها از اساس اصلا وجود خارجی نداشتند مثل اژدها توانایی قدرتی که دارد یک پردازش جدیدی روی این ها داشته باشد اما بخش دیگری از تاریخ شخصیت تاریخی چه بسا وجود خارجی داشته است و رفتار و عملکردی هم داشته است اما اینقدر در اسطوره پیچیده شده است و از واقعیت خودش جدا شده است که اگر شما آن اسطورهای که در موردش مطرح شده است را در مقابل خودش قرار بدهید.
آن شخص من نیستم من هیچ تناسبی بین من و او نیست و داستانهایی نسبت داده شده است در بحث اسطوره پردازی که خود داستان هم عقل طبیعی انسان عقل ریاضی انسان پذیرد یک داستان مثل مثلاً قضیه آرش کمانگیر آرش کمانگیر و آن داستان معروف داستان مشهوری که داشته است اگر آن تیر را پرتاب کرده است آن همه مسافت را طی کرده است جور در نمیاید دیگر با آن به مسئله امکانات آن زمان و شرایطی که در آن دوره دارد به رخ کشیده می شود امکان چنین چیزی نبود اما یک اسطوره است به معنای کسی که میخواهد مرزهایی را برای ایران مشخص ممکن است یک شخصیتی بوده است یک همین نام هم بوده است اما در موردش طبیعتاً اسطوره دیگر این نمی تواند حامل آن بخش واقعی یا واقعیتش باشد ممکن است مثلاً در مورد رستم هم همین اتفاق افتاده باشد چه بسا رستم یک شخصیتی بوده است با مقیاس کوچکتر از آن چیزی که تحت عنوان یک اسطوره مورد پردازش قرار گرفته است اگر این اسطوره یکی پس تا اینجا چه شد دو بخش یک بخش اصلا وجود خارجی نداشتند یک سری عناصر آن که به کنار آن اصلا واقعیتی ندارد که به واقعیتش پی ببریم شخصیتها بودند منتها انقدر لایههای مختلف اسطوره پیچیده شدند که این اسطوره عملاً به شخصیت آن ها غلبه کرده است و چیره شده است این در مورد اشخاص در مورد این عناصر برخی اوقات حکومت ها را هم همین طور هستند.
یعنی دورههای حکومتی که نسبت به آن ها طوری افسانه سرایی شده است با اینکه یک دوره خاص تاریخی را شامل میشدند اما آن اسطوره پردازی غلبه پیدا کرده است بر آن واقعیت و شما اگر آن واقعیت را بخواهید معرفی کنید تصور می کنند ضد آن دوره هستید تصور می کنند دشمن آن دوره هستید
یعنی خود آن پادشاه بیاید صحبت کند دوره حکومت ما به این شکل بوده است مورد تکذیب قرار میگیرد این اتفاق در مورد برخی از دورهها افتاده است مثلاً در بین مسلمانها خیلی عامدانه دوره بنی امیه مورد روتوش قرار گرفته است و در خصوصش طوری دارند صحبت می کنند که بگویند یک دوره خیلی طلایی اسلامی بوده است در حالی که یک دوره مشخص است چه دورهای از دورههای مسلمین بوده است و اگر شما بروید بگویید همین پادشاه همین خلیفه در مورد خودش این را گفته است یعنی در مورد بنی امیه طوری وارد اصول پردازی قرار می گیرد که شما اگر سخن از پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) هم بیاورید مورد تکذیب قرار می دهند اگر بگویید خود همین خلیفه این صحبتها را راجع به حکومت بنی امیه داشته است فلان عالم هم جهت در ظاهر با آن ها این حرف را زده است را هم مورد تکذیب قرار بدهد در مورد بحث باستان چه بسا در مصر هم دارد یک رگههایی از این مسئله دیده می شود که دوره روتوش فراعنه و تعدادی از افراد و جوان ها در جامعه که دوست داشته باشند مثلاً برگردند به یک دوره که دوره فراعنه بوده است با آن چیزی که در ذهنشان است دوره اسطورهای ببینند در ایران باستان چه بسا این اتفاق افتاده است یعنی دوره هخامنشیان فوری در قالب اسطوره قرار گرفته است که نه تنها اگر خود پادشاه هخامنشی یک حرفی را بزند که برای نمونه ما داریم کتیبه پادشاه هخامنشی را وقتی می خوانید مورد تکذیب قرار میگیرید یعنی خود کوروش یک حرفی را زده است خود داریوش یک حرفی را زده است شما این را وقتی بخوانید توهین می کنند انقدر از واقعیت جدا شده است یک جاهایی خود این دوره مورد پردازش و روتوش قرار گرفته است به آن صدمه وارد می شود چرا چون آن عناصر که در دوره هخامنشیان خودش عناصر قدرت بوده است را مورد کتمان قرار می گیرد.
خوب یا بد خارج از ارزش گذاری برای مثال کوروشی که میرود بابل را فتح می کند کوروشی که میآید ماد را فتح می کند کوروشی که لودیه را فتح می کند این بشر قدرت و قوای نظامی داشته است توانسته این کار را کند ارزشگذاری نمی کنیم ما شما وقتی که بیایید بگویید نه اصلا گل و بلبل بوده است اصلاً کوروش داشته است میرفته است همه آمدند استقبالش با گل چون این ها را مفصل چند قسمت ما توضیح دادیم و مستندش را نشان دادیم دارم به این مورد هم اشاره می کنم همان کاری که کوروش کرده است شما زیر سوال می برید یا در مورد سایر پادشاهان پس این مدل اسطوره پیچی حقیقت ممکن است در مورد اشخاص رخ بدهد ممکن است در مورد حکومتها و دورههای حکومتی هم رخ داده باشد ما در اینجا آمدیم منطقمان این است می گوییم ما حقایق را می گوییم تازه هر آنچه که در به عنوان مطالب مستند و حقایق بوده است را مطرح نمی کنیم چون یک جاهایی میدانیم گفتند برخی از موارد ممکن است برای کسانی که خیلی دیگر عرق گرفتند خیلی دیگر نزدیک شدند و محبت پیدا کردند نسبت به مثال یک شخص گفتند برخی از مسائل در مورد آن این خیلی نسبت به احساسات طرف مقابل باعث جریحهدار شدنش شود موارد دیگری است آن ها را می شود به آن راحت تر پرداخت آنها را مطرح می کنیم به هر آنچه که وجود داشتند ما در این برنامه طبیعتاً نپرداختیم ما یک سری عناصر معروف و مشهور در دوره هخامنشیان که همه به آن پرداختن الا ما آن عناصر اینجا مطرح نکردیم چرا گفتیم آقا مثلاً موضوع ازدواج با محارم ما نمی خواهیم بیایم اینجا روی این مسئله تاکید کنیم هی بگوییم آقا این اتفاق این فلانی حاصل مثلاً این ازدواج بوده است هم یک مقداری مراعات عرف را داریم می کنیم در این مسئله و کسی که همین مواردی که در مورد مثل فتوحات و این ها است را برایش مطرح می کنیم کفایت می کند اگر بخواهد یک دری برای حقیقت به رویش باز شود مگر اینکه یک جایی احساس کنیم نه لازم است به اعتبار مسئله دیگری بیاید این قضایا مطرح شود اما وقتی که حقیقت اینطوری مورد روتوش قرار می گیرد یک سری معایبی را برای جوامعی که به دنبال روتوش کردن هستند رقم می زند مثلا شما دیگر نمی توانید بر اساس آن دوره هایی که مورد روتوش واقع شده است شخصیت هایی که اسطوره پیچ شدند عملا که این اسطوره غلبه بر واقعیت شان پیدا نمیتوانید از دل این ها تمدن بیرون شما وقتی که مواجه کردید جامعه خودتان را عوام خودتان را با یک مسئله بازسازی شده است که با واقعیت فاصله فراوان دارد همیشه آن جامعه احساس می کند که در خسران است همیشه احساس می کند که دست پایین را دارد همیشه احساس می کند که عقب مانده جا مانده تصور می کند گذشته اش از آیندهش هم بهتر است مدلی که شما رقم خواهید زد مدل ناامیدی چرا چون واقعیت آن مسائل و مشکلاتی که در تاریخ بوده است را همراه خودش دارد ولی وقتی شما آن روتوش کردید برای یک جامعه آمدیم این ها را توضیح دادیم آن جامعه احساس می کند هر چقدر که من تلاش کنم هر چقدر که بخواهم ترقی و پیشرفت داشته باشم نمی توانم به آن مدل گذشته است خودم هم نزدیک شوم و یک واقعیتی می شود در ذهنش یعنی یک تصوری شکل می گیرد که این واقعیت این است که یک دوره طلایی ما داشتیم تمام شده است رفته است و دیگر ما نمی توانیم به آن دوره برسیم پر از حسرت می کنید یک جامعه را با دروغ چون پردازش و ساختن اسطور ها بسیار ساده است.
چند عبارت و کلمه را شما دارید کنار هم می گذارید که آن عباراتی که کنار هم داریم می گذارید از بار حقیقت تهی است و وقتی بخواهید در روال حقیقی و واقعی بخواهید به آن برسید میبینید مصائب و مشکلاتی دارد که باید یک جامعه برای خودش آن ها را تحمل کند سختیها را شما مقایسه می کنید با آن اسطوره که چیزی از سختیها و مشکلاتش درش گنجانده نشده است این ها مسائلی است که بعد از روتوش تاریخ پیش میاید اینطوری نیست حالا یک تصوری مردم در مردم مصر در مورد فرعون دارند یک تصوری برخی از مردم آلمان در مورد هیتلر دارند یک تصوری مردم سوریه راجع به بنی امیه دارند بگذارید این را بماند نه گذاشتند این ها تبعات دارد همین روزها شما دارید می بینید در سوریه انقدر وهابیت تبلیغات کرد در مورد بنی امیه که برخی باورشان شد این اتفاقات رقم می زند اینقدر آمدند در مورد دارم از اسلام مثال می زنم از مسلمانها دارم مثال می زنم اینقدر برخی آمدند.
در مورد بنی عباس خوشگویی کردند انقدر آمدند نکات مثبت و اسطورهای را شروع کردند نسبت به آن توجه کردن و آن ها را به هر حال تشویق کردند مردم را که این عناصر عناصر خوبی بوده است و در بنی عباس جمع شده بوده است از دلش یک جامعهای مثل داعش بیرون می آید و اگر شما در ایران برای فارسی زبانها واقعیت را کنار بگذارید و یک اسطوره تاریخی را قرار بدهید در مقابل چشمشان که این اسطوره اجازه ندهد حقیقت گذشته را ببینند مدام در یاس مدام در ناامیدی مدام در تفکر این هستند که ما نمیتوانیم حتی به گذشته خودمان برگردیم مگر داریم اینجا یک کاری را انجام میدهیم ما اگر میایم اینجا برای شما این همه کتاب نشان می دهیم مطلب نشان می دهیم بحث می کنیم دعوت می کنیم مخالف بیاید با هم صحبت کنیم داریم این افق دید ما این است که دانشگاهی و این ها باید در رسانه گفته شود چون طرف مقابل واقعیت و حقیقت در رسانه دارد کار می کند و طبیعی است که باید اینجا به یک چنین موضوعاتی به صورت جدی پرداخته شود یک سری تبعات دیگری هم دارد من باز برایتان مثال بزنم این نوع روتوش کردن مثلا نژادپرستی اگر هیتلر برای آلمانی ها اگر یک سری نژادها به عنوان نژاد الگو و نژاد برتر مطرح شوند خیلی طبیعی است که یک فردی خودش را سعی کند منتسب به آن نژاد کند در حالی که نژاد نیست تصور می کند که ادامه آن نژاد است و دیگران را پست ببیند این ها یک چیز خوبی است برای بشریت قطعاً خیر ما اگر بیاییم نگاه کنیم همین الان یک تعدادی به دنبال این هستند بگویند آقا ما از نژاد آریایی هستیم واقعاً دارم خدمتتان عرض می کنم قریب به اتفاق کسانی که دارند نسبت به آریایی ها و هخامنشی ها همزمان و عنصر سوم زرتشتی اضافه کنیم به آن تفاوتاً از واقعیت درصدی را هم که لازم است بدانند تا اسم این ها را بخواهند بیاورند و به آن ها افتخار کنند نمیدانند واقعاً نمیدانند نه در مورد تعالیم زرتشت و فلسفه زرتشت میدانند نه در مورد عقاید شاهان هخامنشی و رفتار و کردار نه در مورد آریاییها میدانند نه در مورد تاریخ باستان میدانند اطلاعاتشان در سطح دیدن برخی از جملات احساسی در مورد باستان است.
یا نهایتاً خواندن یک رمانی که به عنوان واقعیت بخواهد در کنار خیابان فروخته شود این ها بخرند بخوانند به خاطر همین اگر شما بیایید واقعیت پادشاهان هخامنشی را مطرح کنید واقعیت آن چیزی که خود زرتشت گفته است و ثبت شده است واقعیت آن چیزی که در اوستا آمده را مطرح کنید مورد تهاجم قرار میگیرید هر چقدر ما بیایم در همین برنامه به واقعیت نزدیکتر شویم از سمت طرف مقابل که تهاجم دارد به واقعیت و حقیقت برای اینکه یک اسطوره را مورد پردازش قرار بگیرد برای اینکه اسطوره را مورد پردازش قرار بدهد بیشتر مورد تهاجم قرار میگیریم یعنی اگر خود کوروش بیاید اینجا صحبت کند بیشترین دشمنان را بین باستان پیدا می کند اگر خود داریوش بیاید اینجا همان چیزی که در کتیبه بیستون گفته است را بخواهد توضیح بدهد بیشترین دشمنانش از همان باستانگراها می شوند و این اتفاق در مورد مباحث عقیدتی هم البته است مدعیان پیروان حضرت موسی (سلام الله علیه) حضرت موسی (سلام الله علیه) بیاید برایشان صحبت کند بالاترین دشمنانش می شوند مدعیان پیروی از حضرت عیسی (سلام الله علیه) طبیعتاً من دارم آن دستهای را می گویم که از واقعیت دور افتادند نه پیروان واقعی مدعیان پیروی از حضرت عیسی (سلام الله علیه) اگر بیاید حضرت بنده خدا من خدا نیستم نه مدعیان پیروی از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) که معروف و مشهور هستند به تکفیریها خود پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) هم بیاید فرمایشی را داشته باشد خود پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را تکذیب می کند کما اینکه اگر پادشاه انقدر برخی در توهم گرفتارند مگر این کار را نکردند چقدر از عباراتی که به صورت مستند به دست ما رسیده است گفته شد را زیر بارش رفتند و پذیرفتند راه توجیه داشت توجیه کردند اگر نه آمدند و تکذیب کردند یکی دیگر از مضرات این توهماتی که تولید می شود و توسط یک بخشی مورد قبول واقع می شود این است که خود این روایت های اسطوره ای ضد خودش را تولید می کند یعنی شما میایید در مورد باستان تصور می کنید مثلاً در دوره ایران باستان شما اگر اسطوره پردازی کنید در مورد یک دورهای باعث تقویت ایران باستان و تقویت مراجعه به ایران باستان تقویت مطالعات باستانی می شود در حالی که ضد خودش را تولید و این اتفاق رخ داده است در دهه های اخیر رخ داده است در کشور اینقدر دوره هخامنشیان مورد اسطور پردازی قرار گرفته است که عملاً باعث شده است شروع دوره پادشاهی ایران اصلاً شروع تاریخ ایران انگار از زمان کوروش است.
قبل از آن انگار خلائه انگار بدوید انگار اصلاً ایران باستانی وجود ندارد انگار هیچ تمدنی نبوده است انگار هیچ مدنیتی وجود نداشته است از باب گذار از دوره شهر هستند دارم عرض می کنم و بعد وقتی کوروش آمد همه چیز شروع شد یعنی این گزارش ها در مورد دودمان هخامنشی و به صورت پادشاهان هخامنشی باعث شده است که نقض غرض در مورد بحث ایران باستان رخ بدهد و برای مثال یک تمدن با قدمتتر از هخامنشی از لحاظ تاریخی مثل تمدن عیلام به فراموشی شد شما چقدر در مورد عیلام شنیدید چرا کمتر در مورد عیلام گفته می شود اگر مسئله ما قدمت است و عدد و رقم دو هزار و پانصد سال است عیلام که دیگر قدمتش بیشتر است چرا گفته نمی شود چرا در مورد شهر سوخته مطلبی گفته نمی شود چون این روایتهای اسطورهای ضد خودش را تولید کرده است و آسیب زده است به تاریخ باستان و حتی به هویت ملی هم آسیب می زند قطعا این از جمله تبعاتش حالا ما می خواهیم چه کار کنیم در این قسمت از برنامه این مقدمات بنده را شنیدید یکی از آن مواردی که ما آمدیم اشاره کردیم این است که برخی ها با اسطوره پردازی می افتند در یک چرخه نژادپرستی برخی از اعراب در چرخه نژادپرستی برخی از باستانگراها را در مسئله نژادپرستی افتادند البته در مجموع طبیعتاً آن هایی که مبحث نژادپرستی در ایران را مطرح می کنند خیلی کمتر هستند به نسبت تا مثلا اعرابی که بحث نژادپرستی را مطرح کردند مطرح می کنند مثل مدل بعثیها در این مسئله بحث نژادی که البته قابل دفاع هم نیست آن بحث اختلاطیش بماند یعنی بله جنبه علمی هم دارد ولی در جنبه علمیش هم خیلی ها نمیخواهند تن بدهند نسبت به این مسئله اگر بخواهند بیایند بگویند نژاد آریایی برترین نژاد است و بقیه نژادها نژاد پست محسوب می شوند خودشان با این اختلالات نسلی که رخ داده است یک دی ان ای از آن ها بگیریم میبینیم که آقا چهل بخورند به مغول یک بخورند به اعراب و این ها یعنی دقیقا نقطه مقابل چیزی که دارند تصور می کنند.
خیلی دنبال واقعیتش نیستند و این نژاد هم عملاً نه یک نژاد مبتنی بر دی ان ای بیایند نژاد حالا برخی ها در مراکز دانشگاهی تقسیم بندی مختلفی دارند گاهی اصلا نژاد به معنای زبان تعبیر شده است و متناسب با آن رفتار شده است اما نژاد را به عنوان یک قوم تاریخی در نظر میگیرند یک گروه تاریخی در نظر میگیریم و این هم باز نظرات زیادی را من بخواهم بگویم یک رویکردی است که لطمه های عجیب و غریبی می تواند وارد کند از جمله اینکه اگر شما نژاد خودتان را برتر دانستید و نژاد دیگران را پست دانستید.
و چرخه انسانیت را دائم بر آن مدار نژادی خواستید معرفی کنید همین هم ضد خودش را تولید خواهد کرد مثل نازیها مثل نازیها که خودشان خودشان را نابود کردند با این مسئله قابلیت تعریف خودشان را دیگر در دنیا از دست می دهند و مورد تردد از جانب اکثریت قرار میگیرند یکی از این اتفاقاتی که افتاده است اینجا این است که وقتی که کوروش تاریخی کوروش واقعی آن واقعی هم که ما داریم می گوییم نسبیت میدانیم چون ما به همه اطلاعات ایشان که دسترسی نداریم طبیعت همان کوروشی که یک سری مستنداتی ما در موردشان یک سری شواهدی نسبت به برخی از رفتارها خوب یا بد هر مدلی که است در تاریخ به آن میرسیم این کوروش را میآیند منتسب می کنند به یک نژاد و آن هم آریایی است پرداختن به یک چنین مسئلهای که آیا واقعاً کوروش آریایی بوده است یا خیر میدانیم که برای بسیاری از باستانگراها حکم یک تابو را داریم بخاطر همین بسیار کم بسیار بسیار بسیار نادر به آن پرداختند و اگر پرداختند چه بسا در مقام پاسخگویی بودند به جز موارد خیلی نادری ما آماده است ما کلیپ اول را ببینیم ببینید من امشب سه کلیپ میخواهم پخش کنم خیلی کوتاه کلیپ را با هم ببینیم به این مسئله پرداخته شده است نمی دانم داخل استودیو هستیم پخش می کنیم کلیپ را دیگر درست است بله اینطوری باشد بهتر است ما بحث مشکل کپی رایت هم برایمان به وجود نیاید ببینید برخی ها پرداختند از جمله مثلاً جناب آقای دکتر شروین وکیلی که نسبت به این مسئله آمده است پرداخته است منتها آقای دکتر در اینجا است بله کوروش رهایی بخش در این کتابشان آمدند پرداختند به این قضیه بحث اینکه آقا کوروش آیا آریایی و پارسی بوده است یا خیر یا اینکه عیلامی بوده است.
چند وقت پیش هم در یک جایی آمده است به این پرداخته است خیلی جسورانه بعضی موضوعات مطرح کنیم جمع بندی خود ایشان بر اساس تیتی که در کتابشان دارد حالا ما لازم شد به نقد موردی این مسئله را هم میپردازیم اما طبیعتاً جناب آقای دکتر شروین وکیلی آمدند و از یک عبارتی استفاده کردند گفتند کوروش پادشاه پارسی انشانی چنین عبارتی داشت من اینجا یادداشت کرده بودم که عبارت دقیقش را بگویم بله کوروش انشانی پارسی این تعبیر به کار بردند یعنی یک طوری خواستند این دو را با هم دیگر جمع کنند کوروش و فارسی بودنش را منتها در یک صحبتی هم آمدند به آن پرداختند دیگر چند ثانیه گفتم که خیلی خوب است ما قضیه یک ورود جسورانه داشته باشیم در این حد واقعا این بحث مطرح کنیم کوروش آریایی بوده است اصلا آریایی نبوده است و اینکه گفته می شود کوروش آریایی است و این خیلی بدیهی در موردش رفتار می شود انگار که یکی از بدیهیات است که کوروش آریایی بوده است را می شود در موردش بحث علمی گفتگوی علمی داشته باشیم بشنویم این کلیپ را با هم دیگر ببینیم.
کلیپ
به این دادهها خیلی سوال های خیلی ظریف خیلی جسورانه مطرح است که عرض کردم نمونه بگویم برایتان کوروش اصلا پارسی بود یا عیلامی بود کوروش نکند عیلامی بود اصلا بوده است دیگر چقدر پارسی بود.
استاد: حسینی
این آقای دکتر شروین وکیلی البته دیدگاه ایشان این است که در نتیجه گیری نه پارسی بوده است که حالا اگر ایشان بحثی گفتگویی داشته باشیم در موضوعات دیگر هم که عرض کردیم خوشحال می شوم حتی یک طرفه مطالبه اشان را مطرح کنند منتها مطالبشان را دیدیم قابل نقد است ایشان این را مطرح کردند که در ساحت علم می شود به این مسئله پرداخت خودشان جمع بندیشان این است که نه پارسی بوده است ولی جناب آقای دکتر کامیار عبدی یک مدل دیگر به این مسئله میپردازند یک جاهایی با کنایه نسبت به این موضوع ورود پیدا می کنند یک جاهای دیگری آمدند یک سری شواهدی را مطرح کردند منتها خیلی صراحتی نسبت به این قضیه نداشتند کلیپ بعدی را از آقای دکتر کامیار عبدی ببینیم که دو تا احتمال را عملاً می آید اینجا مطرح می کند و بعد می گوید من حالا نمی خواهم به هیچ کدام از این ها بپردازم اما و آن جلسه دارد کلیپ بعدی را با هم ببینیم.
کلیپ
من اصلاً نمیخواهم اینجا از این بحث های چیز کنم که کوروش آیا یک عیلامی بوده است که با آداب و رسوم پارسی خیلی آشنا بوده است یا اینکه نه برعکس یک پارسی بوده است که با آداب و رسوم و سنن عیلامی خیلی آشنا بوده است.
استاد: حسینی
این هم یک نشست بود جناب دکتر کامیار عبدی موضوعشان این بود که تاثیر عیلامی ها بر پارسال بر آریایی ها عملا چی بوده است دیگر و این موضوع اثرگذاری را عملا وقتی ایشان مطرح کردند می شد از آن شواهد علمی رسید حالا ان شاء الله در روزهای آینده هم فرصتی باشد برویم جناب آقای دکتر کامیار عبدی را ببینیم خوشحال خواهیم شد قبلا صحبت کردیم با ایشان بنا بوده است ببینیم همدیگر را بعد از آن دیدار ما دیگر فرصت نشد حالا این موضوع هم می تواند یکی از موضوعات مورد بحث باشد ان شاء الله جناب آقای دکتر کامیار عبدی چرا دارم این ها را پخش می کنند به خاطر اینکه نیاید بگویید ما اولین نفری هستیم یا اولین برنامه هستیم که داریم چنین مسئلهای را مطرح می کنیم قبل از ما یا کسی به این توجه نکرده است از این حرف هایی که برخی می آیند مطرح می کنند هرچند ما موضوعاتی بوده است که در برنامه مطرح کردیم شاید اولین بار بوده است اینطوری به آن پرداخته می شده است ولی این موضوع از آن موضوعات نیست حداقل در حد شک و شبهه در مورد آریایی بودن کوروش این مسئله مطرح شده است آریایی باشد یا عیلامی.
برای ما که داریم کوروش را مطالعه می کنیم و آن کوروش واقعی را حقیقتش را دوست داریم حقیقتش را دوست داریم به حقیقتش برسیم و مراحل بعدی شاید برویم روی بحث ارزش گذاری برای ما اصلاً فرقی ندارد از کدام نژاد باشد می خواهد از آریایی مهاجم و مهاجر به ایران باشد می خواهد از عیلامی هایی باشد که قبل از آریاییها در ایران زمین بودند برای ما چه بسا اصالت عیلامی ها از باب اینکه قدمتشان از آریایی ها بیشتره بالاتر هم باشد کوروش آریایی است یا آریایی نیست از دیدگاه ما از آن زاویه دید ما هیچ تفاوتی در مورد ارزش گذاری برایش ندارد و چه بسا عیلامی بودند کوروش اصالت بالاتری را از لحاظ قدمت دارد نسبت به ایشان به ما نشان می دهد برای ما فکر نکنید مثلا حالا اثبات کنیم کوروش آریایی نبوده است است.
این مثلا نکته خوبی است برای ما نقطه مقابلش نه این نیست اما آن کسانی که مباحث نژادی را مطرح می کنند یک جایی باید با تیغ علم این ادعایشان و آن مسائلی که دارند مطرح می کنند برش بخورد نمی شود که هر آن چیزی که میخواهند بیایند مطرح کنند و یک تعداد افرادی که تخصصشان چیزهای حوزه مطالعشان مسائل دیگر است را بخواهند بکشانند به سمتی که ببرند به آن جهتی که خودشان میخواهند از این بابت من عرض می کنم که مطلوب نیست عیلام شناس ها یعنی باز آقای دکتر شروین وکیلی که در کتابش هم پرداخته است به این مسئله را گفتیم باز هم اخیرا به این موضوع اشاره کرد بودند آقای دکتر کامیار عبدی که این برنامه فکر می کنم این نشستشان برای سال هشتاد و چهار هشتاد و پنج یعنی نشست جدید نبود و یک نقدی هم جناب آقای دکتر کامیار عبدی از عیلام شناسها دارد که این دیگر حرف خودشان نیست برای نقل قولی می کند که چه نظریه چه دیدگاهی دارند مطرح می کنند کلیپ بعدی این هم دیگر ببینیم تا ببینیم به چه شکل است و به چه صورت است صحبتی که ایشان مطرح کرده است ما اولین نفری نیستیم که این موضوع را می خواهیم مطرح کنیم کلیپ شماره سه را ببینیم با هم دیگر .
کلیپ
یک چنین نظری بین یک عده است کسانی که در زمینه عیلام دارند کار می کنند باستان شناسی هم زبان شناسی هم تاریخ هم تاریخ هنر این نظریه وجود دارد که عیلام چیز کوروش و خاندانش یک خاندان عیلامی بودند که این ها بعد از اینکه آن قدرت عیلام مرکزی در شوش پس از سقوط شوش در مقابل آشوری ها متلاشی شد این ها توانستند چیکار کنند در انشان به هر حال یک قدرتی را چیکار کنند به هم بزنند.
استاد: حسینی
و این هم یک نقلی است که تعداد دیگری پژوهشگران بود مجبور ما این را نشان بدهیم چون از دوز تجربه کمی کم کند یعنی جلوتر برویم احتمالاً بیشتر تعجب خواهید کرد نسبت به این مسئله که چقدر انگار شواهد چقدر زیاد است که اصلاً کوروش آریایی نبوده است و فارسی نبوده است و چرا این ها گفته نمی شود این ها را ما داریم آرام آرام پخش می کنیم برای شما تا به ارائه آن بخش از مستنداتمان برسیم من چند سوال را میخواهم این قسمت در این خصوص طرح کنم خود سوالات به نظر من خیلی از مسائل و موضوعات را می خواهد شفاف کند برای شما و می تواند این کار را انجام بدهد فکر می کنم یک مقداری لازم شود تصمیم نهایی را هنوز نگرفتیم ولی فکر کنم در حد شاید یک جلسه حداقل ما به تاریخ عیلام باید بپردازیم و بعد از آن بیایم یک سری از مسائل در مورد کوروش مطرح کنیم که کوروش اصلا آریایی بوده است یا اصلا ارتباط نداشته است از باب نژادی از باب سلطنتی و این ها و اصلا کلا عیلامی بوده است .
اصلاً ارتباطی به بحث آریاییها نداشته است پا را بتوانم به شما نشان بدهم و متناسب با پیش ببرم به نظرم میان برنامه ببینیم تاریخ را اتاق فرمان داریم آن را ببینیم فکر کنم سی چهل قسمت از برنامه بود اگر اشتباه نکنم میان برنامه نرفته یک ساعت و سعی می کردیم صحبت کنیم با شما یک میان برنامه ببینیم و بعد ان شاء الله کار فنیش انجام شود و بر اساس پاور این سوالات را با هم دیگر بشنویم از الان هم باز بگوییم اگر مخالف زنگ بزند در آخر برنامه آن تایم تماس ها در خدمتشان هستیم میان برنامه را میبینیم و برمی گردیم در خدمتتان.
عرض سلام مجدد خدمت شما بینندگان عزیز و ارجمند من میخواهم بروم سراغ یک سری سوالات در مورد همین موضوعی که خدمت شما هستیم اینکه کوروش عیلامی بوده است یا پارسی بوده است عیلامی بوده است یا آریایی بوده است ببینید مسئله بپردازیم زحمت میکشند تهیه کننده محترم برنامه پاوری که من نتوانستم نشان بدهم ان شاء الله از اتاق فرمان نشان می دهند روی همان پیش می رویم دیگر چند سوال من میخواهم مطرح کنم یعنی دو دسته سوال میخواهم اینجا مطرح کنم دسته اول در مورد این است که خود کوروش خودش را کجایی می دانسته است فکر می کنم سوال بد باشد سوال مسئله زشتی باشد خود کوروش خودش را کجایی و دسته دوم سوالات کلی نسبت به این ها هر کدام را نشان می دهم به شما و متناسب با هر کدام توضیح می دهم ببینید طرح این سوالات و طرح این پرسش ها در این برنامه می خواستم واقعیتش این است که من کوروش عیلامی پارسی می خواستم در همین قسمت همه را جمع کنم اسناد به شما نشان بدهم همه کارهایش هم انجام بدهیم و تمام شود برویم سراغ موضوع بعدی اما به خاطر حساسیتش به خاطر اینکه فردا به راحتی مورد تکذیب قرار نگیرد به خاطر اینکه واقعیتش دارم عرض می کنم دو طرف ادله دو طرف کسانی که ادعا کردند کوروش آریایی بوده است و پارسی بوده است و چه کسانی که ادعا می کنند عیلامیه یا دوتا نظر را اصلاً شخص را در نظر نگیریم دو نظر را بتوانیم مستند و درست بررسی کنیم برای این لازم است که ما اول سوالاتی را مطرح کنیم و این سوالات سوالات هم این را بدانید ما نمی خواهیم این سوالات را شما الان بیاید جواب بدهید ده سوال برنامه ما واضح است حتی از مخالفینمان منتها می خواهیم فکر کنیم دیگر یک جوری دیگر نگاه کنیم به بعضی از مسائل هیچ اشکالی هم ندارد این به هر حال نه موضوع موضوع عقیدتی خاصی است که بگوییم مثلا یک مسئله مگر اینکه بیان بگویند آقا کسانی که مثلا یک مذهب و دین و فرقه خاصی هستند یا این عقیده جز مقدسات نیست می خواهیم یک مقداری آماده کنیم برخی از ذهنیتها را وارد یک مرحله جدیدی می شود دیگر بعد از اینکه این بحث را مطرح می کنیم.
نکته بعدی این سوالاتی که من دارم مطرح می کنم و مقدمه صحبتهای ما نشان دادن برخی از مستندات برای شما که قطعاً اگر بروید سراغ کسانی که نژادپرست هستند البته نژادپرست یک واژه ای که آمده است ولی خیلی من موافق با این تعبیر هم نیستم نژادگرا شاید مثلا بهتر باشد نژادپرست بودند دیگر خیلی جا افتاده است مجبور هستم دارم از آن استفاده می کنم چون طبیعتا این افراد نژاد را که نمیپرستند گرایش خیلی زیاد و یک جایی غیر معقول نسبت به آن را به نمایش بگذاریم داریم این را می گوییم تعبیر جایگزین اگر به ذهنتان رسید من هم راهنمایی کنم هر چقدر که آن مدل تعصبانه بالاتر باشد و در آن اسطورههایی که عرض کردم اول برنامه بیشتر پیچیده شده باشد بیشتر ناراحت خواهند شد اما واقعیت این است که آیا کسی میتواند با توجه به هر حتی حرف های خود کوروش بر اساس همان کتیبه های باقی مانده است آیا می تواند بیاید ادعا کند که کوروش آریایی بوده است و پارسی بوده است یا نه سعی می کنیم اگر قرار است پاسخی نسبت به این مسئله داده شود ما همان پاسخ فرضی را هم بیایم در برنامه مان مطرح کنیم به یک سری از سوالات بپردازیم صحبتهای دکتر کامیار عبدی هم فرمودند به من که تاریخ دقیق سال نود و شش بوده است آن چیزی که در فضای مجازی منتشر شده است گفتند هشتاد و پنج این ها خیلی عقب گفتم سال نود و شش بوده است برویم سراغ اصل مسئله و اصل موضوع اگر آن پاور آماده است اتاق فرمان به من بگویند هنوز نه من می خوانم سوالات را حالا بخشیش حالا می رسیم دیگر کوروش عیلامی یا پارسی مسئله مهم کوروش خودش را برای کجا می دانست یک سوال دیگر خود کوروش آیا خودش را آریایی می دانست اصلا آیا خود کوروش خودش را پارسی معرفی میکرد یا خیر سوال اول آیا کوروش آیا کوروش کوروش پارسی و آریایی بودند خود را مطرح کرده است اصلاً ما کار نداریم که اگر ادعایی کند باز قابلیت سنجش دارد یا ندارد و به آن مرحله نه اصلا آیا خود کوروش گفته من پارسی هستم و آیا گفته آریایی هستم همینجا نکته ممکن است کسی بیاید بگوید که لزومی ندارد حتما یک کسی بیاید بگوید من از چه قومی هستم این حرف حرف درستی است و یا بگویید که آقا شاید گفته است به دست ما نرسیده است منتها کوروش به دنبال معرفی خودش بوده است و در آن معرفی نگفته است من پارسی هستم بلکه به نوعی خلافش را گفت که ما ان شاء الله عرض کردم این چند قسمتی با شما باید سر این مسئله کار داریم سوال بعدی آیا کوروش حرفی از هخامنشیان زده است چند پله بیایم پایینتر نمی گوییم آریایی بودند یا فارسی بودند اینجا کار نداریم خود کوروش آیا در مورد هخامنشیان حرفی زده است یا خیر.
عزیزان آقایان شما دارید می گویید کوروش شروع کننده سلسله شاهان هخامنشی است خود کوروشی که شروع کننده این مسئله می شود و این موضوع می شود عملاً آیا در مورد هخامنشیان اصلاً حرف زده است یا نه باز ممکن است این اشکال اولی که عرض کردم باز باشد بگوید اگر لازم است حتماً بیاید کوروش بگوید من هخامنشی هستم یا نیستم ممکن است اصلاً خودش را معرفی نکرده باشد باز پاسخ قبل کوروش آمده تبار خودش را گفته است فقط تا چشمش بالا رفته است حالا من امشب این نمودار که معرفی کردم خدمتتان می گویم سوال بعدی کوروش خودش را شروع کننده یک سلسله شاهی معرفی کرده است یا ادامه دهنده یک سلسله شاهی معرفی کرده است و سوال تکمیلی اگر کوروش خودش را ادامه دهنده یک سلسله پادشاهی معرفی کرده است ادامه دهنده کدام سلسله پادشاهی معرفی کرده است پارسی یا عیلامی انشانی کدامش؟
سوال بعد نژادی که خود کوروش دارد معرفی می کند به چه شکل است و به چه کسی میرسد و چه تناسبی با آن معرفی که داریوش دارد و یا منابع یونانی دارد این تناسبش چیست با هم دیگر حالا این را توضیح خواهم داد یک سوال دیگر کوروش اسمش برای کدام تمدن آیا خود کوروش اسم کوروش لفظ کوروش حالا سایروس بخواهیم بپردازیم مدل مختلف خدمتتان عرض می کنیم خود این اسم متعلق به کجا است متعلق به کدام فرهنگ بوده است و متعلق به کدام تمدن بوده است موضوع بعدی انشان که کوروش می گوید من شاه آنجا هستم خود انشان کجاا ست و توسط چه کسانی اداره می شود سوال بعدی انشان متعلق به کدام تمدن است آیا انشان ذیل پارس تعریف می شود یا ذیل ایران تعریف می شود این بحث جغرافیایی انشان است و بحث تمدنش میپردازیم به همه خود شاهانی که در انشان بودند سلسله شاهانی که در انشان بودند و کوروش عملاً می گوید من نسلی از آن شاهان هستم و دارد خودش را در آن سلسله معرفی می کند به عنوان یک شاه این شاهان انشان خودشان متعلق به چه نژادی بودند آیا آریایی بودند بالاخره کوروش فرزند آن شاهانه و خودش اینطوری دارد خودش را معرفی کند سوال بعدی آیا کوروش خودش را شروع کننده یک سلسله پادشاهی معرفی کرده است یا خیر سوال نهم بود و سوال دهم آیا عقاید و فرهنگ کوروش آریایی بوده است آیا پارسها بت میساختند آیا پارسها بت میپرستیدند یا خیر مسئله مهمی است اگر ما اینجا آمدیم یک قسمت در مورد بت موشو خوشو صحبت کردیم یا موشو خوشو و نکاتی را گفتیم در مورد آن بتی که در دروازه معبد پارس کشف شده است که متعلق به زمان کوروش و فرزندش کمبوجیه است و در مقابل برخیها می آیند با توجه به حرف هرودوت میگویند پارسها بت نمیساختند برای خدایانشان بت نمیپرستیدند این فرهنگی که کوروش دارد و در منشورش آمده است متعلق به فرهنگ آریایی است این بت موشو خوشو متعلق به فرهنگ آریایی است یا خیر متعلق به یک فرهنگ دیگر است برخی از این ها به تنهایی استدلال نیست حرف منطقی آدم صحبت می کند ولی وقتی که ما رفتیم سراغ سخنان خود کوروش و ادلهای که بخواهیم مطرح کنیم مبنی بر اینکه این موضوع را بسیار جدی می کند که اصلاً آیا کوروش آریایی است یا خیر؟
شواهد وقتی که ضمیمه می شود به آن مستنداتی که داریم عرض می کنیم میبینید که خود شواهد هم خیلی قوت می گیرد و قدرت پیدا می کند سوالات بعدی چند سوال من میخواهم بپرسم تا اینجا ده سوال پرسیدم در مورد آریایی بودن کوروش متناسب با معرفی خود کوروش هشت سوال دیگر هم میخواهم بپرسم اینجا یازده تصویر وصل نشد برای مسئله فنی که این تصویر به شما نشان بدهم انسان بالدار یا همان روح نگهبان جن نگهبان هرچی می خواهیم اسمش را بگذاریم که انسان نیست و دو بال دارد خیلی تصویر معروفی ابوالکلام آزاد اصلاً کتاب ذوالقرنین بودند کوروشش را عملاً متناسب با چنین تصویری آمده است نوشته است که قبلاً هم نقد کردیم این نقشه را برخی می گویند این انسان بالدار این کوروش است اگر این را در نظر بگیریم و بگوییم بله این تصویر نگارگری نگارگری خود کوروش است البته انسان بالدار کوروش معرفی کردند با استناد به کتیبه سه زبانه که بالای سر این نقش برجسته باید باشد که میدانید این نوشته بالای سریع نقش برجسته نیست یک نقاشی است که بر اساس آن نقاشی نوشته است بالای نقشه آمده است و گفتند لابد یک چنین کتیبه بالای سر انسان بال دار بوده است و کوروش آمده است گفته است آقا من اصلاً هخامنشی هستم و بعد الان کنده شده است و اثری از آن عملاً باقی نمانده است ولی جاهای دیگری مثلاً چنین نوشتهای وجود دارد به هر حال با آن کار ندارم چون بپردازم که آیا واقعاً این انسانه کوروش است یا نیست و آن کتیبه مرتبط با کوروش است یا نیست این انسان بالدار چه نقش برجستهای به عنوان کوروش برخی معرفی می کنند لباسی که این ردا منظور از لباس طبیعت در تنش است ردای کجا است آیا پوشش پارسی است یا پوشش عیلام یک سوال بعدی کوروش به قدرت رسید از انشان که شاه بود ماد را گرفت لودیه هم گرفت بابل را هم گرفت البته حملاتی به مناطق شرقی هم داشته است بابل بود در این مسیر محل نزاع و درگیری تا همان بیخ زمان به قدرت رسیدند کوروش درگیریهای عیلامی ها است با آشوریها و بعد از آن که قضیه حمله آشوربانیپال به شوش بود و آن اتفاقاتی که رقم خورد در عیلام و یعنی محل نزاع بوده است بعد از کوروش هم محل نزاع خود همین عیلام شوش به صورت خاص چطور شد که کوروشی که آمد عملاً در شمال ماد در شمال غرب لودیه و بعد در غرب غرب انشان می شود جغرافیایی بابل آمده است تصرف کرده است و فرزندش کمبوجیه که ادامه می دهد آن مسیر را می رود تا خود مصر و مصر را فتح می کند خود کوروش از این مسیر که دارد می رود هیچ درگیری با شوش ندارد سؤال است دیگر چی شد چرا مگر می شود یک کسی آمده باشد به قدرت رسیده باشد از پارس حرکت کرده باشد برای تصرف یک سری از تمدنها و یک تمدن تمدن عیلام و با مرکزیت شوش در نظر بگیریم کنار چون عملا دو پایتخت داشته است عیلام در آن زمان حالا مدلی برای انسان بوده است برای شوش این از چنان که می آید هیچ کاری ندارد در صورتی که سوال بعدی این است که چطور شد کوروش با این ها هیچ کاری چه اتفاقاتی رخ داده بود چه زمینهای وجود داشت که کوروش درگیر نشد.
وقتی که داریوش می آید به قدرت می رسد قیامهای سخت و متعددی از همین منطقه عیلام و شوش دارد رخ می دهد علیه ش ولی در زمان کوروش نه سوال بعدی چرا عیلامی ها برخلاف پادشاهان هخامنشی البته پادشاهان هخامنشی از زمان داریوش در نظر بگیرید اهورا مزدا را نمی پرستیدند آقای داریوش میگوید که عیلامی ها اهورا مزدا را نمی پرستند یک سوال جدی است و پادشاهی کوروش و فرزندش کمبوجیه هم اثری از اهورا مزدا در آن دیده نمی شود حالا اگر بردیا را اصلا قدرت رسیده است چرا عیلامی ها برخلاف پادشاهان هخامنشی در پرانتز باید بگوییم از داریوش به بعد اهورا مزدا را نمی پرستند چون قبل از داریوش هم نمی پرستند سوال بعد چرا در زمان هخامنشیان خط عیلامی اولویت بوده است به خصوص در کتیبه بیستم توضیح خواهم داد چه شد که خط عیلامی اینطور غلبه پیدا کرد تازه زمانی که داریوش بخواهد بیاید خط دیگری را چرا با وجود خط عیلامی داریوش آمد یک خط پارسی را به متون اضافه کرد این سوالاتی که دارم می گویم در مجموع میخواهد یک منطقی را ارائه بدهد خدمتتان.
سوال بعدی چطور است که پارسیان آریایی با سابقه کوچ گردی که داشتند برخلاف عیلامیان که صاحب یک مدل تمدنی و یک جانشینی بودند و حتی چه بسا به امپراتوری هم رسیده بودند نه در وسعت هخامنشیان را داشتند یا بخشی از ستار داشتند ولی به هر حال عیلامی ها زودتر از آریایی ها رسیده بودند چطور است که این پارسیان آریایی ها با اینکه کوچگرد بودند برخلاف عیلامی ها که یکجا نشین بودند آن ها چطوری شد که اگر کسی بیاید بگوید کوروش آریایی چطور شد که آن ها امپراطوری را تشکیل دادند یعنی در با زمینه و سابقه چطوری چنین امپراطوری را توانستند بسازند در حالی که عیلامی ها نتوانند چنین کاری را کنند عرض کردم این سوالات باید به هم زمینه بحث به دست بیاید و سوال آخر چگونه ممکن است کوروش با خطی که برخلاف سایر کتیبه ها منشور البته باید اینجا اضافه کنیم به آن کتیبه مورد نظر خود را چگونه ممکن است کوروش یعنی توضیح بدهم چون یک بار بخوانم سوال این است که چگونه ممکن است کوروش با خطی که برخلاف سایر کتیبه ها خود را هخامنشی معرفی کرده است چطور امکان پذیر است توضیح سوال را یک عبارتی است که منتسب می کنند به کوروش که کوروش منم شاه هخامنشی خوب کوروش در کتیبه این را بر اساس کتیبهای دارند مورد استناد قرار می دهند که این کتیبه با خطی نوشته شده است که این خط در زمان کوروش هنوز ابداع نشده است یعنی با زبانی نوشته شده است چون خط میخی که یک نوع یک قالب دیگر زبانهای مختلف استفاده بود زده بود.
حالا ان شاء الله به صورت مستند خواهیم پرداخت تماسی که فرمودید مخالف است اتاق فرمان تماس که فرمودید باشد اشکالی ندارد حالا دیگر برویم سراغ تماس اگر آماده است تکمیل کنم باشد اگر مخالف نیستند با تاخیر خدمتشان باشیم ولی تماس بگیرید با بزرگوار جناب آقای فکر کردم تصورم این بود که ایشان مخالف هستند ببینید ما به صورت کلی در مورد این قضیه که من گفتم آریایی بودند یا نبودند کوروش و این ها سه مدل به صورت کلی سه مدل نسب نامه برای شاهان هخامنشی مطرح شد یک مدل آن مدلی که خود کوروش دارد بر اساس استوانه است قالب طراحی اینجا است بر اساس منشورش بر اساس به قول موزیک تبلیغ یک مدلی را دارد خودش را معرفی می کند می گوید من کورش هستم که این کوروش می شود فرزند کمبوجیه فرزند کوروش و فرزند کیش پش یا یک مدل است این یک دونه نوع نسب است که خود کوروش دارد بر اساس منشور از آن یاد نوع دوم آن چیزی است و آن نسب نامه ای است که داریوش در کتیبه بیستون آورده است آنجا داریوش اینطوری مطرح می کند که داریوش پسر ویشتاست پسر ارشام پسر آریامن پسر هخامنشی مدل بعدی هم هرودوت است هرودوت یک جای داستانی دارد کتاب هفتم می گوید که خشایار شاه آمد قسم خورد گفت من فرزند این ها نیستم یا فلان کار را نکنم فکر کنم در آن بحث قضایای جنگهای زمان خشایارشاه به آن اشاره کردیم آنجا یک مدلی را نقل می کند می گوید خشایار شاه فرزند داریوش فرزند ویشتاس فرزند ارشام فرزند آریامن است فرزند چیش فرزند کوروش فرزند کمبوجیه فرزند چیش فرزند هخامنش یک نکتهای را عرض کنم اینجا ببینید هرودوت اگر رفتید مراجعه کردید به ترجمه کتاب تواریخش جناب آقای مرتضی ثاقب فرد این سلسله صنعتی که عرض کردم این مدلی آورده است ولی جناب آقای مازندرانی اصلاح کرده است حرف هرودوت را خلاصه کرده است این سلسله نسب را تفاوتشان چیست؟
ما اگر گزارش هرودوت را بخواهیم فاکتور بگیریم عملاً چندین تفاوت دارد یکی این است که خیلی مهم است برای ما کوروش خودش را متصل نمی کند به هخامنش اصلا حرفی از هخامنش در منشور نمی زند عرض کردم ذیل سوال آخر آن بخشی که می گوید من هخامنشی هستم بماند من به آن میپردازم آن بخش خطی که باقی مانده ولی کوروش در منشور خودش اصلاً نمی گوید من ارتباطش تقریبا در مورد چیش شوم چیزی تقریبا نمی دانیم حالا یک جایی اشارهای کردیم که اما داریوش در کتیبه بیستونش می آید می گوید فرزند هخامنش و از هخامنش که فرزند باز می شود که می شود آریامنا ارشام و ویشتاس بعد می شود داریوش بعد فرزند شاه از سمت دیگر می شود کوروش کمبوجیه و می شود کمبوجیه کوروش کمبوجیه یعنی سلسله این نام پدر بزرگ خودشان می گذاشتند دیگر هخامنش می شود بعد از هخامنش می شود از این سمت نگاه کنم می شود کوروش کمبوجیه کوروش بله کوروش می شود فرزند کمبوجیه اسم پسرش کمبوجیه است اسم پدرش هم کمبوجیه است کمبوجیه فرزند کوروش که نصف پدر بزرگ است کوروش اول یا کوروش صغیر می شود اینطوری گفت به آن و بعد از آن میرسد به چیش و بعد می رسد به هخامنش یک تفاوتهای جدی در مورد این وجود دارد هرچند برخی خواستند سعی کرد خود آقای دکتر خیلی در بخش دوم این مسئله را جمع و جور کنند که چطوری می شود به آن پرداخت به این مسئله هم خواهیم پرداخت یعنی ما عملاً با یک نسب دارای مستند از زمان هخامنشیان اینجا طرف هستیم نکته این هم بگویم بعد می رویم سراغ تماس چشم تا یک دورهای آقای دکتر شروین وکیلی می گوید که مورخین قائل به این بودند که کوروش اول در انشان بوده است آریا منو در پارس بوده است کوروش اول پادشاه انشان بوده است که بعد می رسد به کوروش کبیر کوروش دوم که آن می شود پادشاه انشان این ها در انشان بودند آریامن است که می شود داریوش یعنی خط تیره دیگر می شود می شود داریوش بعد می شود ویشتاس بعد می شود ارشام بعد می شود آریامن که از لحاظ زمانی همزمان بودند این دو با هم کوروش اول با آریام می گوید این کوروش اوله پادشاه انشان بوده است این آریامن است پادشاه پارس بوده است این یک نظری بود که معروف بود و مشهور یک مقدار جلوتر رفت بله حالا در مورد این تعبیر من بگویم کوروش صغیر و کوروش کبیر که ما گفتیم سه کوروش اگر در نظر بگیریم برخی که بیشتر گفتند اگر سه کوروش در نظر بگیریم کوروش صغیر باید شود سومی درسته اینجا کوروش کبیر می شود کوروش معروف کوروش هخامنشی کوروش اول ببینید مشهور خود آقای دکتر شروین وکیلی همین را می گوید.
می گوید مشهور این بود که کوروش اول پادشاه انشان بود آریا من است پادشاه پارس بود بعد متوجه شدند بر اساس شواهد باستان شناسی خودش یک داستانی دارد که انشان داخل همان پارس است چطوری دو شاه در یک زمان پادشاه یک جا بودند این نشدنی است آقای دکتر شروین وکیلی که رسیده است به اینجا یک مقداری آن بخش اصلاً واقعاً نگاه کند هر کسی متوجه می شود که دوست دارند آن مطلوب خودشان را استخراج کنند اما واقعاً پاسخ واضح به نظرم مشخص است یادتان است آمدیم گفتیم این تیره کوروشیان که کوروش بود کمبوجیه بود کوروش بود از کوروش اول کمبوجیه و کوروش دوم خط طرف مقابل خودشان را که داریوش بود ارشان بود آریامهر بود این ها با هم درگیر شدند و این طایفه کوروش و اجداد کوروش بودند که موفق شده بودند اجداد داریوش را کنار بزنند تعداد پادشاها صحبت کردیم گفتیم آقا این تعداد هشت نفر جور در نمی آید یا بگوییم پادشاه نبوده است یا بعضی ا مثل پیرلوکوک که آمدند گفتند که ویشتاس پادشاه نبوده است تعدادی که دارد خود داریوش می گوید جور در نمی آید و آنجا آمدیم گفتیم یکی از اتفاقاتی که افتاده این است که کوروش اول جد کوروش هخامنشی معروف آریامن است را که آن هم جد داریوش محسوب می شده است را کنار زده است این جور در می آید یعنی تا یک دورهای در پارس پادشاهی توسط آریامهر بوده است بخواهیم جمعش کنیم این ها را با هم دیگر این گزارشها را توسط آریامهر نداشته است انشان مدیریت می شده است یک بخشی از پارس بوده است به صورت کلی پارس را آریامهر نداشته است مدیریت پادشاهی میکرده است انشان هم جزئی از آن بوده است عیلامی ها آمدند به سمت شرق و آنجا را عملاً می توانیم بگوییم باز پس گرفتند یا حالا گرفتند فتح کردند نهایت و آریا هم را کنار زدند کوروش اول شد شاه آنجا بعد کوروش هخامنشی شد پادشاه آنجا و بعد آمدند حمله کردند ماد را گرفتند پاورپوینت هم بیاوریم از روی این مسائل را خدمت شما عرض کنیم ان شاء الله در قسمت های بعد این را تکمیل می کنم باید اینجا ذهنیت را آماده می کردم که این هایی که داریم می گوییم یک ابهامات جدی در مورد بحث آریایی بودن کوروش است می خواهیم بپردازیم یک دفعه تعجب نکنید فکر نکنید یک چیز بدیهی را منکر شویم نه ممکن است در ذهن برخی ها به عنوان یک موضوع بدیهی شکل گرفته باشد ولی مسئله بدیهی نیست.
برویم سراغ تمام تماس حالا موافق هم اگر بود تماسها را بدهید سوال را اگر آمد سوالات مرتبط بودند سوال برایمان بفرست آقای سلیمانی سلام علیکم و رحمت الله آقای سلیمانی.
استاد: حسینی
شب شما بخیر ان شاء الله وقت شما هم بخیر باشد در خدمتتان هستم آقای حسینی من سه سوال داشتم بفرمایید صدای شما را اتاق فرمان تقویت می کند برای من بله سوال اولم این است که چرا هیچ گونه رد پایی تاریخی از هخامنشیان اتاق فرمان صدای ایشان را تقویت کنید برای من دارید صدای من را عالی بفرمایید سوال اولم این بود که چرا هیچگونه رد پای تاریخی از هخامنشیان در سلسلههای بعدیشان در اشکانیان و ساسانیان وجود ندارد از جمله اسامیشان یا بزرگداشت آنها چرا مثلاً ساسانیان که از یک تبار بودند و از یک منطقه بودند که با هخامنشیان تخت جمشید را بازسازی نکردند سوال دوم سوال دوم من چرا رویداد نویسی تاریخ نویسی در هیچ کدام از سلسله قبل از اسلام و همچنین در دوره سلوکیان که این ها در سرزمین اصلی خودشان این کار را میکردند ولی وقتی در ایران ساکن شدند این روند متوقف شد بله سوال سوم هم این است که چرا تقریباً هیچگونه اثری از شهرهای ایران در قبل از اسلام در سلسلههای ایرانی تاکنون باقی نمانده است در صورتی که شهرهای با قدمت برابر و یا حتی بیشتر هستند در دوران در دوران کنونی در حال حاضر هنوز پابر حتی در مواردی هم مسکونی هستند خیلی چشم همین سوالات شما بله من از تلویزیون گوش می دهم.
استاد: حسینی
بزرگوار هستید به روی چشم سوالات خوبی است سوالات به جایی هم است یعنی پاسخ دادن نسبت به این سوالات کلی نکته را می تواند در بر داشته باشد پرسید که چرا رد پای هخامنشیان در دوران بعدی وجود ندارد ببینید ما اول یک پاسخی بدهم نسبت به فلسفه دوره ها اول بفهمیم دوره های بعدی چطوری است یک زمان است شما تصور کنید در یک کشوری مثلا نظام ریاست جمهوری است یک رئیس جمهور می آید دوره ریاست جمهوریش تمام می شود با انتخابات رئیس جمهور بعدی می آید این ها خودشان را در چارچوب یک قانون کلی یک قانون اساسی تعریف یعنی دورهها به صورت منظم جابجا می شوند طی یک قرارداد حقوقی که برای همه واضح و مشخص است دورههای تاریخی اینطوری نیستند یعنی فلسفه روی کار آمدن دوره جدید عموماً کنار زدن دوره قبلی است یعنی اگر یک دوره و سلسله جدیدی آمد تمام هدفش این است که دوره قبلی را کنار بزند البته جز فلسفه یعنی خیلی جاها طبیعی است در همین حال حاضر این مدلی است یعنی اگر شما یک نظامی روی الان مثلا تصورش کنید مثلا الان در کسانی که پیروان بنی امیه میدانند مثلاً در سوریه روی کار آمدند مدل روی کار آمدن را ببینید این ها که دیگر نباید انتظاری داشته باشیم بخواهند مثلاً در مورد دولت قبلی خودشان بخواهند بیایند تعریف و تمجید کنند حتی بالعکس هم عرض کنم حالا بعضی جاها اینجا درست است یعنی حق دارند که تعریف نکنند حق ندارند آن ها را بخواهند حفظ کنند یک جایی برعکسش است مثلا انقلاب اسلامی می شود خیلی طبیعی است که وقتی که انقلاب اسلامی شد وقتی که معتقد بودند دوره قبل دوره طاغوت بوده است و توانستند حکومت را به مردم برگرداند از سیستم پادشاهی دیگر شروع نکنند داشتههای قبلی که منحصر در آن ها بوده است داشتههای قبلی را باید تعریف کنیم یعنی آن میراثی که میراث پادشاهی آن ها بوده است را حفظ نکنند یا مگر برای عبرت مثلا میراث های انحصاری برای پادشاهی وگرنه صدها که آن ها اگر ساخته باشند.
جاده است که باید بماند اصلاً آن بحث دیگری است فلذا اگر ما نگاه کنیم به تاریخ ایران باستان نگاه چرا مثلا اگر یک گروهی روی کار آمد دوره قبل اینقدر کمرنگ شده است اگر دیدگاه ما باشد که این ها یک زنجیره سلسله وار هستند و در ادامه و امتداد یکدیگر دارند می آیند این سوال به وجود می آید ولی اگر متوجه شویم سلسلههای مختلف روی کار آمدند تا نظام قبلی خودشان را تا دودمان قبلی خودشان را نفی کنند و خودشان را معرفی کنند این جور در می آید فلذا اگر ساسانیها می آیند خیلی طبیعی است که بگویند ما بهترین سلسله باستان هستیم که حالا باستانی که الان برای ما باستان است ما بهترین سلسله ایرانی هستیم که داریم حکمرانی می کنیم و سعی نکنند در این زمینه حتی داخل سلسله هم این اتفاقات میافتاده است یعنی حتی در داخل هخامنشیان هم شما یک مدل حکومت تا زمان داریوش رامیبینید یعنی کوروش کمبوجیه را شما دارید می بینید یک مدل حکومت داریوش خشایارشاه را می بینید شما هرچند باز در سلسله ولی عملاً دارند به نوعی می خواهند هم دیگر را گذشته خودشان را نفی کنند دو یک سری آثار طبیعتاً باقی مانده به دست ما رسیده است در دوره های قبل تر از ما بوده است یعنی استمرار داشته است مثلا اگر تخت جمشیده دست ما رسیده است و در زمان هخامنشیان ساخته شده است طبیعتاً در دوره تخت جمشیده بوده است اما اینکه بها ندهند به آن به عنوان اینکه شناسنامه آن ها را مطرح کنند بخواهند آثار منحصر مطرح کنند یک مقداری در سلسلههای پادشاهی سلسله فراعنه طبیعی بوده است اصلاً فلسفه روی کار آمدند این ها نفی قبلی و نفی دیگری بوده است سوال بعدیتان این بود که ولی به صورت خاص من برسیم ان شاء الله به فصل فصل های بعدی و دوره ساسانیان آنجا تناسب ساسانیان با هخامنشیان تناسب ساسانیان با نظام پارت و پارت ها و تناسب هخامنشیان حتی با تفکرات زرتشت است سنتی را آنجا ان شاء الله خواهم گفت آنجا بیشتر مبسوط به آن میپردازیم دیگر عناصر و یکی یکی بررسی خواهیم کرد پرسیدید چرا قبل از اسلام تاریخ نویسی وجود نداشته است بله از این باب اگر ما بخواهیم نگاه کنیم که ما در موازات و همزمان با تاریخ نگاری یونانی در ایران تاریخ نگاری نداریم دو سه زاویه دید می شود نسبت به این مسئله داشت یک هرودوت زمانی دارد تاریخ هرودوت را مینویسد که در منطقه ایران آن دوره خودش است.
یعنی حتی منطقه تولد بوده است آن زمان دیگر ضمیمه شده است به خاک ایران یا من اینطوری نگاه کنیم نسبت به آن ممکن است بیاید بگویید چرا آن سمت در آن جغرافیا دارد تاریخ نوشته می شود دیگران آمدند نوشتند ولی این سمت ما نداریم یعنی ایران شرقی حداقل با کتابت تاریخی به این شکل نداریم جدای از پاسخهای دیگری که میتوانیم بدهیم شاید قانع کننده نباشد مثل اینکه نظام و درگیریها در آن سمت بوده است فرهنگ در بینالنهرین و کتابت در بین النهرین زودتر شکل گرفته است تا این و یک جواب کلی من به شما بدهم مشخص است که در برخی از دوره ها نگارش خیلی کار مثبتی ارزیابی نمی شده است در زمان هخامنشیان مگر کتیبه نداریم بله مگر هزاران و شاید دهها هزار لوحه مگر نوشته نشده است بله اما این ها نیاز به این ها آن کتابت است نیست که بخواهد حفظ شود برای روشنتر شدنش چرا چندین هزار سال بر اساس گفته موبدان زرتشتی اوستا ننوشته نشد چرا احتمالاً این بر می گردد به یک مدل ذهنیتی که وجود داشته است در حداقل در برخی مدل ذهنیت وجود داشته است که نوشتن کار مثبتی نیست کار درستی نیست لزوماً و این کار نوشتن کار در زمان هخامنشیان این تفکر بوده است یا کدام مناطق بوده است به صورت کلی قبل از اسلام یک چنین خرافهای وجود داشته است حتی در ادبیات ما این باقی مانده است یعنی کتاب حافظ می گوید چی دیوان حافظ ارتباط دیو با کتاب حافظ چیست حافظ چیکار کرده است که شود دیوان نه آن مواردی که با نگارش نسبت داشته است را نسبت دادند یک اسطورهای که همان مدل اسطورهای که اول برنامه عرض کردم داستانش مفصل است من خلاصه اینجا اشاره کنم فرصت نیست دیوی که به بند کشیده شده بوده است همین الان یک منطقهای است به آن می گویند یوبند یا دیوبند مذهب هم است دیگر مذهب یکی از مذاهب اهل سنت معروف است به دیوبندیه یا دیوبندیه می گویند دیو بند کشیده شده بود برای آزادسازیش گفت یک سری وعدهها داد گفت بیاید من را از اسارت خارج کنید این وعده یکی آموزش نوشتن و خط بود آدرس هم بخواهم به شما بدهم قبلا در موردش البته صحبت کردم خانم دکتر ژاله آموزگار ایشان در کتاب تاریخ اساطیری ایران تاریخ اساطیریشان کتاب جلد آبی است که من چندین بار هم نشان دادم در آنجا نسبت به این مسئله اشاره کردند و پرداختند چند جای دیگر هم است که نسبت به این قضیه بوده است حالا اگر خواستم به شما نشان می دهم اگر فرصتی البته باشد نگارش کلاً نوشتن و نگارش به دیو نسبت داده میشده است این هم ما قبلاً در موردش صحبت کرده بودیم فلذا این خودش می تواند جمع بندی کنم این می تواند موثر بوده باشد در مورد عدم نگارش کتاب حالا هر کتابی طبیعتاً وقتی شما اوستات را دیگر مکتوب نمی کنید.
نمیایید تاریخ را بنویسی مکتوب کنی دیگر اگر در آن فرهنگ که اوستا مکتوب نمی شود چون بد می دانند نوشته را دیگر تاریخ هم به طریق اولی بد می دانند نوشتنش را اما این فرهنگ یکپارچه متعلق به کل ایران زمین و متعلق به همه دوره های تاریخی نبوده است ولی قطعاً اثر خودش را گذاشته است چرا هیچ اثری از شهرهای ایران در قبل از اسلام باقی نمانده است یک مقداری اینطوری نیست اولاً سازه های شهری استحکام سازهای شهری قدیمی استحکامش به اندازه استحکام شهر جدید نیست شما فرمودید الان برخی از شهر ساخته یک دوره بعد هم دوباره می تواند محل سکونت باشد و این ها یک مقداری متفاوت است ولی چرا چرا باقی نمانده است برخی از آثار باقی مانده همین الان در داخل همدان میدان هگمتانه یک ساختار شهر است دیگر درست است که الان نگاه می کنیم به نسبت همین شهری که الان است یک تپه محدود محسوب می شود ولی به هر حال این ساختار شهر باقی مانده است هرچند مادها از بین رفتند یا بین زاهدان و زابل شهر سوخته بالاخره شهر است دیگر هرچند این ها یک مدتی زیر خاک و غبار پنهان شده بودند ولی به هر حال آن مدل شهر است باقی برخی از شهر موقعیتش همان موقعیت است تغییر شکل داده است مثل شوشو الان چرا می دانیم کجا است در مورد انشان این همه بحث شد تا برسد به آن شواهد باستان شناسی که پیدایش کنم کجا است ولی شوش الان باقی مانده است دیگر یعنی تغییر کاربری عملاً در استفاده از آن شهر است اتفاق افتاده است کاربری که دارم می گویم یعنی تغییر ساختار یا پارسه حالا برخی از این ها را یک منطقه شهری بوده است بعد شرایط آب و هوایش تغییر کرده است مثل تقریباً آن شهرهای باستانی که در منطقه سیستان و بلوچستان نزدیک به همان شهر سوخته جغرافیای آنجا شرایط زیستیش تغییر کرده است کوچ کردند رفتن دجای دیگر برخی از شهر ها هم این مدلی بوده است به صورت کلی اینطوری نیست ولی بگوییم قبل از ایران قبل از اصفهان آثار شهری باقی نمانده است همین الان بعضی از اسم شهرها همان سنتی همین شهر ری قدمت تاریخی خیلی عجیب و غریبی دارد یعنی ما جایی بودیم جلسه بودیم من گفتم که فلان جا دارد یک پروژه علمی کار می کند برای بحث شهر ری قدمتش را بگوید من چند مسئله در ذهنم بود آنجا توضیح دادم.
این ها آمدند گفتند این خیلی عجیب بود دیگر ری و ریزی رازی ریزی بودند این قدمت را دارد شهر هنوز هم که هنوز شهر ری با همان تابلو با همان عنوان با همان لوکیشن و حالا وسعت متفاوتی که طبیعت یک شهر پیدا کرده است هگمتانه که همدان است همچنان باقی مانده است برای مثال شوش است که باقی مانده است و این زیست ادامه پیدا کرده است این مدل زیاد داریم شهرها اگر شاید منظورتان یک جزئی از شهر باشد آن دیگر بعد سوالتان یک مقداری خاص تر مطرح کنید که در ذهنتان است شاید مثلا یک بخشی از شهر چقدر فرصت داریم تمام شد ساعتی که من دارم زمان تمام شد و تعجب این است که شما چیزی نگفتید صدای من است دو دقیقه بیشتر باقی نمانده است تماس مخالف که نداریم مخالف داشتند خیلی به چیزی نمیرسید حالا به هر حال من ان شاء الله در هفته بعد چه کار کردیم این جلسه یک جمع بندی کنم این قسمت را یک جمع بندی کنم عنوان بحث ما این بود کوروش عیلامی یا پارسی فرض کردیم که ما در مورد مباحث تاریخی وقتی که می خواهیم برویم سراغ حقیقت باید آن مسائل اسطورهای را کنار بگذاریم به خاطر چه؟ زیرا این ها گاهی اصلاً ضد خودشان تولید می کند ما را فاصله می اندازد بین ما و حقیقت و حتی ضد خودش را طوری تولید می کند که به آن فلسفه کسانی که این اسطوره پردازی را خواستند کنند یا نسبتهای دروغینی که خواستند بدهند و تصور کردند با این نسبتهای دروغین یکی از آن مسائل مباحث نژادی است و ذیل مباحث نژادی یکی از تاکید تاکیداتی که برخی ها دارند این است که بگویند ما آریایی هستیم کوروش هم آریایی بوده است تاکید کنند با این بخشش که الان بگویند ما آریایی هستیم الان کار نداریم به وقتش ولی در مورد اینکه کوروش آریایی بوده است ما گفتیم یک سری سوالات داریم خود کوروش خودش را آریایی معرفی کرده است یا خیر و اگر آریایی معرفی نکرده است چه معرفی کرده است و آن معرفی که کوروش داشته است آیا آریایی بودنش را میرساند یا خیر ده سوال در مورد معرفی کوروش در مورد خودش مطرح کردیم یک هشت سوال به صورت کلی مطرح کردیم در مورد کسی که بخواهد بیاید ادعا کند کوروش آریایی بوده است و یک سری شواهد را می تواند پاسخ نسبت به این سوالات ضمیمه کند نسبت به یک سری از مستندات یک مقداری به نظرم لازم است که بیشتر در این خصوص توضیح بدهیم خدمت شما بخاطر همین تصمیم گرفتیم ما امروز که برنامه را در قسمت جمع نکنیم اسناد مختلف از زوایای مختلفی را برایش به آن بپردازیم شما دعوت کنید از کسانی که اختلاف نظر دارند با ما ما منطقمان در این برنامه این است که آریایی بودن کوروش به شدت قابل تشکیک است و اثباتش خیلی کار سختی است و اثبات آریایی نبودن کوروش راحتتر از اثباتآریایی بودنش است خیلی داریم نرم این مسئله را مطرح می کنیم قسمت بعدی با ما همراه باشید ان شاء الله متوجه خواهید شد که چه نکاتی در این زمینه وجود دارد و اگر کوروش معروف شد به آریایی از چه زمانی توسط چه کسی با چه ابزاری این اتفاق رقم خورده است ممنون هستم از همراهی شما التماس دعا دارم از همه شما خوبان یا علی مدد.