سایر قسمت ها
آینه تاریخ - پاسخ به سوالات و شبهات تاریخی

قسمت نود و پنجم برنامه آینه تاریخ با کارشناسی حجت الاسلام و المسلمین دکتر جباری
• جايگاه و منزلت رسول اكرم (ص) از لسان امام صادق (ع)
• تعظيم امام صادق (ع) در هنگام شنيدن نام ( محمد ) با استناد به كافي
• سخنان امام صادق (ع) و احترام خاص ايشان در مورد رسول اكرم (ص) با استناد به كافي
• توصيه هاي امام صادق (ع) به فردي كه نام فرزندش را ( محمد ) گذاشته بود با استناد به كافي
• سخنان امام صادق (ع) در مورد خانه اي كه نامي از محمد در اعضاي آن خانواده است
• سخنان مالك بن انس در مورد توصيف امام صادق (ع) و توصيف نگاه امام صادق (ع) درباره رسول اكرم (ص) به نقل شيخ صدوق
• روايتي در مورد حالت خشوع و اظهار عظمت براي رسول اكرم (ص) توسط امام صادق (ع) از عبيد بن زراره
• پاسخ امام صادق (ع) در مورد سوالي از حالات خاص رسول اكرم (ص) در هنگام نزول وحي و دليل آن
• نام نيك ، يكي از حقوق فرزندان كه بر عهده پدر و مادر است
• سيره امام عصر (عج) منطبق بر سيره رسول اكرم (ص) است
• اهميت بررسي موضوعي سيره رسول اكرم (ص) و دليل آن
• معرفي كتبي در زمينه تاريخ و سيره رسول اكرم (ص)
• معرفي كتب ابن شهر آشوب
• عادت و سيره رسول اكرم (ص) در حكيمانه رفتار كردن ، حليم بودن ، شجاع ترين و عادل ترين مردم و مهربان ترين مردم بودند
• روايتي در مورد ويژگي ها و سيره رسول اكرم (ص) در برخورد با ديگران و زندگي اجتماعي ايشان


دیگر قسمت ها

 

بسم الله الرحمن الرحیم

تاریخ:14/07/1402

برنامه: آینه تاریخ

مجری:

بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین، اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

سلام و درود خدا بر روان پیامبر مطهر اسلام حضرت محمد مصطفی و بر خاندان مطهر ایشان، و سلام خدا بر امام ششم رئیس مذهب شیعه حضرت امام صادق (ع) و سلام خدا بر حضرت حجة ابن الحسن العسکری، امام مهدی (عج).

عزیزان بیننده سلام وقت شما بخیر در یکی از روزهای ماه ربیع الأول شامگاه جمعه در خدمت شما هستیم با برنامه آینه تاریخ، چون در ایام سالروز میلاد پر برکت، آقا امام صادق و حضرت پیامبر اکرم (ص) هستیم خدمت شما این مناسبت های شیرینی را تبریک عرض می کنیم و افتخار این را داریم که در این برنامه همچنان در خدمت جناب آقای دکتر جباری باشیم، خدمت استاد عرض سلامی داشته باشیم بر میگردیم عرایضی دارم خدمت شما عزیزان بیننده، سلام علیکم و رحمة الله خیلی خوش آمدید استاد تبریک می گویم این ایام مبارک را.

استاد جباری:

بسم الله الرحمن الرحیم، عرض سلام و ادب دارم حضور شما جناب آقای غضبانی و شما بینندگان گرامی این برنامه ان شاءالله که همواره موفق و سربلند و پیروز باشید و مشمول نصرت و تأییدات خداوند متعال و ان شاءالله همواره به یاد مولا و سرور و ولی نعمت مان امام عصر (ع) باشیم، هر روز آن حضرت را یاد کنیم، خودمان را در محضر آن حضرت ببینیم در چنین روزی، روز جمعه شامگاه جمعه که تعلق به آن حضرت دارد ان شاءالله، خود یاد کردن موجب می شود که انسان خود نگهدار باشد، در محضر آن حضرت که خود تجلی صفات الهی است انسان کنترل بیشتری بر روی خود داشته باشد، توجه و تذکر بیشتری داشته باشد و طبیعتاً آنهایی که بیشتر رفیق هستند با امام، امام هم رفاقت بیشتری با آنها دارد و توجه بیشتری دارد، ان شاءالله خداوند این توفیق را نصیب همه شما بینندگان عزیز و ما بفرماید.

مجری:

ان شاءالله که این ساعات و دقایق با عنایت آقا امام عصر مرضی رضای خدا و آقا امام عصر باشد و جزء صالح اعمال ما و بینندگان ثبت بشود، استاد چون قبل از برنامه هم خدمت شما بودیم و بحثی را مطرح کردیم، من خدمت بینندگان این مژده را اگر اجازه بدهید عرض کنم، خیلی از کسانی که با بنده در ارتباط هستند یا با شبکه، خیلی دوست داشتند که سیره پیامبر بین بشود، حالا چون مناسبت 17 ربیع الأول را هم داشتیم و حضرتعالی هم قبول کردید، امروز که می خواهیم سیره پیامبر اکرم را از روایاتی که از امام صادق (ع) به رسیده، یعنی ما می خواهیم پیامبر را از زبان امام صادق (ع)  بشناسیم و بیشتر آگاه شویم، ان شاءالله از هفته های آینده یک بخشی را می خواهیم در این خصوص با جناب آقای دکتر جباری بحث کنیم و استفاده کنیم، خب استاد در خدمت شما هستیم، این ایام مبارک و مناسبت خیلی جالب که در 17 ربیع الأول خاتم انبیاء حضرت محمد مصطفی در همچین روزی به دنیا آمده است، و سالها بعد فرزند مبارک ایشان حضرت اما صادق (ع) که رئیس مذهب شیعه هم هست و می خواهیم بدانیم امام صادق (ع) چگونه برای ما پیامبر را معرفی کردند.

استاد جباری:

 اشاره خوبی فرمودید چون تناسب ایام 17 ربیع الأول که پشت سر گذاشتیم تعلق به هر دو بزرگوار داشت به تعبیری رئیس مکتب و رئیس مذهب رسول خدا (ص)، آورنده مکتب اسلام و رسول الهی و امام صادق (ع) نه بدین معنا، اینها مکرر گفته شده که نه بدین معنا که تشیع آغازش از عصر امام صادق هست این غلط انداز ممکن است باشد، بلکه در واقع پیشینه تشیع به عصر پیامبر بر می گردد، منتهی عصر امام صادق عصر پویایی و گسترش تشیع بود، قوام یافتن پایه های فکری تشیع با جهاد علمی امام صادق و شاگردان او قریب به 5 هزار شاگرد که حضرت تربیت کردند بدین معنا است، لذا تعبیر رئیس مذهب داریم. چند روایت جالب داریم درباره جایگاه رسول خدا (ص) از منظر امام صادق، یعنی پیامبر را باید امام صادق به ما معرفی بکند، عظمت وجودی پیامبر اکرم (ص) را، منزلت پیامبر اکرم را و جایگاه آن حضرت را، طبیعتاً از لسان معصوم باید معرفی کرد، جدای اینکه از نظر این روایت که «أَهْلُ الْبَیْتِ أَدْرَی بِمَا فِی الْبَیْتِ»، اگر بنا باشد که بزرگ یک خانواده را بشناسیم باید برویم سراغ اهل آن خانواده، فرزندان آن خانواده، اهل بیت (ع) باید به ما بزرگ شان که پیامبر (ص) هست را معرفی بکنند، و فکر می کنم که ما اگر از عینک و نگاه امام صادق (ع) پیامبر را بنگریم خیلی بیش از این باید تجلیل کنیم از پیامبر اکرم و عظمت وجودی پیامبر اکرم (ص)، و پاس بداریم جایگاه رسول خدا (ص) را یاد کنیم زیارت کنیم حرمت پیامبر را پاس بداریم، حالا بحث قرآنی نمی خواهیم بکنیم اما در قرآن کریم وظایفی برای ما در قبال پیامبر اکرم تعریف شده، حالا اگر توفیق بود می پردازم به برخی از این آیات، بحث نصرت پیامبر تکریم پیامبر، حمایت از پیامبر، و شناخت پیامبر اینها از آیات قرآن به خوبی استفاده می شود، من حالا این چند روایت را عرض بکنم، یک روایت هست که مرحوم کلینی در کتاب شریف کافی جلد6 صفحه 39 این روایت را نقل کرده از ابو هارون نامی، مولا ابی جعده، ابو هارون می گوید که

« كنت جليساً لأبى عبداللَّه عليه السلام بالمدينة»

الکافی، کلینی، ج6، ص 39

من همنشین بودم با امام صادق،

یعنی خدمت امام صادق می رسیدم و استفاده می کردم،

«ففقدنى أيّاماً»

یک مدت نتوانستم خدمت حضرت برسم

«ثمّ إنّى جئت إليه»

بعد از یک مدت خدمت حضرت رفتم

فرمود که

«فقال لى لم أرك منذ أيّام يا أبا هارون»

پیدا نبودی، چند وقت نبودی

«فقلت ولد لى غلام»

بچه دار شدم

یک فرزند پسری بر من خداوند نصیب کرد و متولد شد

«فقال بارك اللَّه فيه»

مبارک باشد

«فما سمّيته»

اسم او را چه گذاشتی؟

«قلت سمّيته محمّداً»

نام او را محمد گذاشتم

«قال فأقبل بخدّه نحو الأرض»

تا نام محمد را شنید اما صادق صورتش رفت به سمت زمین

و همینطور در حالت تعظیم

«وهو يقول محمّد محمّد محمّد حتّى كاد يلصق خدّه بالأرض»

تعظیم حضرت نسبت به پیامبر اکرم در ضمن اینکه نام حضرت را می برد به گونه ای بود که صورت حضرت نزدیک شد به زمین

حالا کدام یک از ما هنگام شنیدم نام پیامبر این چنین می کنیم، دیدم بعضی از این پیرمردها و افراد با معرفت و خوش سیرت دیده شده، وقتی صدای اذان را می شنوند یا کسی نام پیامبر را می گوید ناخودآگاه خم می شوند به سمت جلو، یک حالت تعظیم دارند، این را اگر در سیره دنبال آن بگردیم، امام صادق (ع) دارد که صورتش نزدیک بود به زمین برسد، نام محمد را تکرار می کرد و تعظیم می کرد به یاد حضرت، شایسته است که یک تعظیم و توجهی شود، کسی که اطراف نشسته بداند که ما برای پیامبر یک عظمتی قائل هستیم.

مجری:

جالب است اینکه شما فرمودید این اسم را روی فرزندش گذاشته حضرت اینگونه می کند، این هم خیلی نکته مهمی است که چقدر خوب است که ما فرزندان مان را به این نام های مبارک نام گذاری بکنیم.

استاد جباری:

بله حضرت ذکر می کند،

«ثمّ قال بنفسى»

جانم

«وبولدى»

فرزندانم

«وبأهلى»

اهل و عیالم

«وبأبوىّ»

والدینم

«وبأهل الأرض كلّهم جميعاً»

همه اهل زمین

«جمیعاً الفداء لرسول اللَّه صلى الله عليه و آله»

همه اینها فدای پیامبر

خانواده ام اهل و بچه هایم جانم، همه اهل زمین فدای پیامبر

«لا تسبّه»

یک وقت این که اسمش را محمد گذاشتید سب نکنید فحش به او ندهید

«ولا تضربه»

یک وقت نزنی او را

«ولا تسى‏ء إليه»

به او بدی نکنی

«واعلم أ نّه ليس فى الأرض دار فيها اسم محمّد»

بدان که در روز زمین هیچ خانه ای نیست که در آن نام محمد (ص) باشد

«إلّاوهى تقدّس كلّ يوم»

هر روز مقدس است و مورد توجه خداوند متعال هست و مورد توجه فرشتگان هست

تقدیس می شود، خانه مقدسی هست، خیلی جالب است یعنی ما مراکز مقدس مان در روی زمین فقط مساجد نیستند، حرم ها نیستند، اماکن زیارتی نیستند، بلکه آن خانه ای هم که نام محمد در آن هست «تقدس کل یوم» هر روز مقدس می شود.

مجری:

چقدر نگاه زیبا می شود اگر با این روایت که الآن شما فرمودید، از امروز خود ما که در خانه های مان محمد هست باید یک نگاه دیگر داشته باشیم.

استاد جباری:

بله و چقدر آن کسانی که نام شان محمد است باید توجه داشته باشند خود را شبیه هم نام شان قرار بدهند

«ثم قال لى عققت عنه»

عقیقه کردی برای فرزند خود را؟

«قال فأمسكت»

ساکت ماندم

«قال وقد رآنى حيث أمسكت»

امام وقتی من ساکت ماندم

«ظنّ أ نّى لم أفعل»

اینطور استنباط فرمود که من عقیقه نکردم هنوز برای او

«فقال يا مصادف»

فرمود که مصادف

مصادف غلام امام صادق (ع) بود

«ادن منّى»

مصادف را صدا کرد

«فواللَّه ما علمت ما قال له»

نفهمیدم به مصادف چه فرمود

«إلا أ نّى ظننت»

جز اینکه من فهمیدم که امام دارد به مصادف می گوید که بیاید یک پولی به من بدهد برای عقیقه

«أ نّه قد أمر لى بشى‏ء»

بعد از چند لحظه من می خواستم بلند شوم از محضر حضرت مرخص شوم

«فذهبت لأقوم فقال لى كما أنت يا أبا هارون»

سر جای خود بنشین چند لحظه و فعلاً نرو

«فجاءنى مصادف»

بعد مصادف بعد از چند لحظه آمد

«بثلاثة دنانير»

سه دینار، سه سکه طلا داد

«فوضعها فى يدى»

گذاشت کف دست من

خدا نصیب همه مان بکند، یک وقتی محضر امام عصر باشیم و حضرت پول عقیقه فرزندان مان را بدهد

«فقال يا أبا هارون إذهب فاشتر كبشين»

برو تو دو تا گوسفند چاق و چله بگیر

«واستسمنهما»

یک مقدار چاق شان کن

علف به آنها بخوران چاق شوند

«واذبحهما»

بعد ذبح شان کن و قربانی کن

«وكل وأطعم»

خودت بخور و اطعام هم بکن

به عنوان عقیقه این را اطعام کن، این یک روایت که روایت جالبی است که از آن بر می آید امام (ع) نسبت به خود شخصیت پیامبر چه تعظیمی دارد و همینطور نسبت به نام پیامبر در خانه ای اگر باشد این چنین آثاری دارد.

مجری:

حالا ما یک استفاده ای هم بکنیم از این بحث این که فرمودند خودت هم بخور یک خورده آن بحث کراهت اینکه خود پیامبر از چه بخورند در عقیقه این می شود، حرام که نیست

استاد جباری:

بله می شود گفت که کراهت گفتند حرام نگفتند، حمل بر کراهت می شود، و حالا قابل توجیه هست اینکه دو تا کپش بوده، یکی به عنوان عقیقه یکی نه، بالأخره ما داریم دو تا، کپشین می گوید، اگر جمع بکنیم با آن روایات جمعش می شود این.

روایت دیگر، روایت مشهوری است و جا دارد که همینطور گفته شود، و همیشه تکرار شود، روایتی است در علل الشرایع و خصال و امالی در هر سه کتاب مرحوم شیخ صدوق نقل کرده، در علل الشرایع جلد1 صفحه 235، خصال صفحه 168، و امالی صفحه 234، مرحوم صدوق نقل کرده، روایت معروف نقل شده از مالک بن انس هست، امام مالکی ها، بخشی از این روایت توصیف امام صادق هست، بخشی از روایت توصیف نگاه امام صادق به پیامبر اکرم است، سریع می خوانم این روایت را که مالک ابن انس

«مَالِكَ بْنَ أَنَسٍ فَقِيهَ الْمَدِينَةِ يَقُولُ كُنْتُ أَدْخُلُ إِلَى الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع»

مکرر وارد می شدم

الأمالي( للصدوق)، النص، ص: 169

خب این در مدینه بود امام صادق هم در مدینه بود، این هم برای خودش یک فقیه بوده، و ارتباط با امام صادق (ع) داشته و این روایت گویای این هست که اگر بگوییم مالک بن انس یکی از شاگردان امام صادق هست و بهره علمی برده به گزاف سخن نگفتیم، خود این یکی از شواهد هست

«فَيُقَدِّمُ لِي مِخَدَّةً»

وارد بر حضرت می شدم بالش به من تعارف می کرد

«وَ يَعْرِفُ لِي قَدْراً»

برای من یک جایگاهی قائل بود احترام می گذاشت به من

خود این نکته ای است که باید جذب کرد براساس چنین سیره ای دیگران را، ولو این جزو شیعیان امام نبوده ولی برای خودش یک فقیه عالمی بوده در مدینه

«وَ يَعْرِفُ لِي قَدْراً وَ يَقُولُ لِي يَا مَالِكُ إِنِّي أُحِبُّكَ»

می گفت من دوستت دارم

«فَكُنْتُ أُسَرُّ بِذَلِكَ»

من هم خیلی شاد می شدم این را از امام می شنیدم

«وَ أَحْمَدُ اللَّهَ عَلَيْهِ»

خدا را سپاس می گفتم بر این سخن حضرت

بعد دو سه جمله دارد در توصیف خود امام

«قَالَ وَ كَانَ ع رَجُلًا لَا يَخْلُو مِنْ إِحْدَى ثَلَاثِ خِصَالٍ»

امام صادق از سه حال خارج نبود

«إِمَّا صَائِماً وَ إِمَّا قَائِماً وَ إِمَّا ذَاكِراً»

حالات عبادی حضرت را می گوید، یا در حال روزه یا در حال نماز یا حال ذکر، گاهی اینها قابل جمع هست،  روزه باشد ذاکر هم باشد نماز هم بخواند

«وَ كَانَ مِنْ عُظَمَاءِ الْعِبَادِ»

از بندگان بزرگ الهی بود

«وَ أَكَابِرِ الزُّهَّادِ»

از زاهدان بزرگ

«الَّذِينَ يَخْشَوْنَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ»

خشیت الهی در دل شان حاکم هست

«وَ كَانَ كَثِيرَ الْحَدِيثِ»

زیاد حدیث می گفت حضرت

خود این شاهد این هست که مالک استفاده حدیثی می کرده از محضر حضرت

«طَيِّبَ الْمُجَالَسَةِ»

خوش مجلس بود

مجلس او پاکیزه بود، خوش برخورد بود با همنشینان در مجلس

«كَثِيرَ الْفَوَائِدِ»

فایده حضرت زیاد بود

انسان گاهی پیش بعضی ها می نشیند یک ساعت می نشیند، ثمره ای نمی برد، اما می گوید محضر امام پر فایده بود

«فَإِذَا قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص»

تا نام پیامبر را می برد امام صادق

«اخْضَرَّ مَرَّةً وَ اصْفَرَّ أُخْرَى»

رنگ چهره حضرت متغیر می شد

زرد می شد یا رنگ دیگر کبود می شد، این برای شما شاید قابل هضم نیست که نام پیامبر را ببریم و رنگ چهره مان متغیر بشود، اما اگر ما در حضور کسی قرار بگیریم که برای ما خیلی بزرگ است، خیلی عظیم است، خب انسان به لکنت زبان می افتد رنگ چهره اش متغیر می شود، پیدا است امام صادق (ع) خود را در محضر پیامبر می دید، تا نام پیامبر را می برد حالت حضور داشت، یک چنین اثری را در حضرت ایجاد می کرده، می گوید طوری می شد که

«حَتَّى يُنْكِرَهُ مَنْ كَانَ يَعْرِفُهُ»

کسی که امام را می شناخت موجب تعجب بود

متوجه نمی شد که این حالت چرا در حضرت به وجود آمده، بعد حج را توصیف می کند که می گوید یک سالی با حضرت

«وَ لَقَدْ حَجَجْتُ مَعَهُ سَنَةً»

یک سال در حج همراه با امام صادق شدم

و رسیدیم به میقات و آن وقت امام هنگامی که می خواست محرم شود و لبیک بگوید

«كُلَّمَا هَمَّ بِالتَّلْبِيَةِ انْقَطَعَ الصَّوْتُ فِي حَلْقِهِ»

صوت منقطع می شد در گلوی حضرت، نمی توانست لبیک را بگوید

«وَ كَادَ أَنْ يَخِرَّ مِنْ رَاحِلَتِهِ»

نزدیک بود از روی مرکب بیفتد پایین

از خود بی خود می شد حضرت

«فَقُلْتُ قُلْ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ»

اینجا میقات است باید لبیک را بگویید

«وَ لَا بُدّ لَكَ مِنْ أَنْ تَقُولَ»

فرمود که

«يَا ابْنَ أَبِي عَامِر»ٍ

کنیه مالک بوده، فرمود که من چطور جسارت کنم بگویم

 «لَبَّيْكَ اللَّهُمَّ لَبَّيْكَ وَ أَخْشَى أَنْ يَقُولَ عَزَّ وَ جَلَّ لَا لَبَّيْكَ وَ لَا سَعْدَيْكَ»

می ترسم پاسخ من از ناحیه خدا لبیک نیاید یا لا لبیک بیاید که تو چطور آمدی و لبیک می گویی، تو صلاحیت لبیک من خدا را نداری

معمولاً این گونه روایات را حمل بر تعلیم می کنند، یا نه تعلیم در آن هست طبعاً برای دیگران اما، این قبل از بحث تعلیم ناشی از آن روح عبودیت در معصوم هست که خود را علی ای حال در محضر خدا مقصر می دیدند، قاصر و مقصر می دیدند، گفت من آنچنان که باید حق عبودیت را انجام ندادم

مجری:

تازه رفتار امام معصوم این گونه است ما چه کنیم

استاد جباری:

مثلاً دعای کمیل، اینکه امیرالمؤمنین (ع) آنچنان می نالد اقرار به تقصیر می کند در پیشگاه الهی، آنجا هم بعضی می گویند حضرت در مقام تعلیم هست، تعلیم طبعاً پیش می آید، قبل از تعلیم معصوم، معصوم شده از این جهت که خود را در پیشگاه الهی این چنین می بیند و لذا خداوند هم عنایت خاص به این گونه بندگان خودش دارد؛ این هم یک روایت است که مناسب دیدم عرض بکنم، گرچه پیشتر یادم هست که در همین برنامه این روایت را شما زیاد خوانده ایم به مناسبت.

روایت سومی هست ناظر به همین حالت خشوع و اظهار عظمت برای پیامبر اکرم (ص) توسط امام صادق، روایت از عبید ابن زراره هست، فرزند زراره معروف، زرارة بن اعین که صحابی برجسته امام صادق و امام باقر (ع) است، و عبید از پدرش زراره نقل می کند که

قلت لأبی عبدالله»

از امام صادق پرسیدم

بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏18، ص: 256

«جعلت فداک»

جان من به فدای تو

«الْغَشْيَةُ الَّتِي كَانَتْ تُصِيبُ رَسُولَ اللَّهِ ص إِذَا نَزَلَ عَلَيْهِ الْوَحْيُ»

وقتی بر پیامبر اکرم (ص) وحی نازل می شد حالت مدهوشی و از خود بی خودی به پیامبر دست می داد

این چه بوده؟ حالت استفهامی و سؤالی دارد این جمله

«الْغَشْيَةُ الَّتِي كَانَتْ تُصِيبُ رَسُولَ اللَّهِ ص إِذَا نَزَلَ عَلَيْهِ الْوَحْيُ»

پاسخ امام صادق این است،  فرمود

«قَالَ فَقَالَ ذَلِكَ إِذَا لَمْ يَكُنْ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ اللَّهِ أَحَدٌ»

این برای زمانی است که بین پیامبر و بین خدا هیچ واسطه ای نبود حتی جبرئیل

مستقیم خداوند توجه به قلب پیامبر می کرد و آیات را خود خداوند بر قلب پیامبر نازل می کرد، که خود این روایت گویای این است که پس دریافت وحی توسط پیامبر اکرم یک گونه آن، که اکثر موارد ظاهراً آن بوده که جبرئیل واسطه بوده «نزل به روح الأمین علی قلبک»، اما بخشی از دریافت ها هم، دریافت مستقیم بوده، اینجا که دریافت مستقیم بوده به پیامبر حالت غشوه دست می داد، و اینجا خوب است عرض بکنم که این نگاه، نگاه اهل بیت هست و در نگاه غیر شیعه این نگاه نیست که آن حالت غشوه، هنگام دریافت مستقیم بوده، تصور بر این بوده که هنگامی که جبرئیل می آمده، هنگامی که جبرئیل در محضر پیامبر اکرم «کالعبد یجلس بین یدیه جلسة العبد» مثل یک عبدی بوده، چون مقام پیامبر بالاتر از جبرئیل بود، حالت غشوه معنا ندارد که آنجا پیدا شود، بلکه آنجایی که مستقیم خداوند بود، بعد امام فرمود که

«ذَاكَ إِذَا تَجَلَّى اللَّهُ لَهُ»

این برای زمانی است که خداوند تجلی بر قلب پیامبر می کرد مستقیم

و بعد زراره می گوید، امام در ادامه فرمود که

«قَالَ ثُمَّ قَالَ تِلْكَ النُّبُوَّةُ يَا زُرَارَةُ وَ أَقْبَلَ يَتَخَشَّع‏»

امام یک حالت خشوع به خود گرفت فرمود این نبوت است که یک کسی به چنان جایگاهی می رسد که خداوند طرف مکالمه او می شود مستقیم، و هیچ واسطه ای بین او و خدا نیست، و خدا تجلی بر قلب پیامبر می کند، بحث تجلی را در قرآن کریم داریم که بر حضرت موسی (ع) تجلی کرد بر آن کوه تور تجلی کرد، کوه منهدم شد

مجری:

دارد که مردند بعد دوباره زنده شدند

استاد جباری:

دوباره برگشتند، خب آن تجلی آنها توان نه موسی نه اصحاب او توان تحمل نداشتند، اما پیامبر اکرم که عظمت وجودی اش بالاتر است، حالت مدهوشی به حضرت دست می داد زمانی که خداوند تجلی می کرد در قالب کلمات، و قرآن محل تجلی الهی است، طبق یک تعبیری که امیرالمؤمنین (ع) در نهج البلاغه دارد که خداوند متعال «تجلی الله فی کتابه» از طریق کتابش قرآن متجلی شده بر بشر، و قبل از آن بر پیامبر اکرم (ص).

مجری:

بعد اینجا می بینیم تاریخ چگونه به ما یاد می دهد که وقتی یاد آقا امام عصر شد ما چه وظیفه ای داریم و چگونه باید در مقابل آقا باشیم، هرچه معرفت بیشتر می شود این قضیه بیشتر رخ می دهد، احساس حضور را ما باید داشته باشیم، این تلنگری است اول برای خودم و بعد برای عزیزان بیننده که حواس مان باشد وقتی نام مبارک ائمه اطهار بخصوص آقا امام عصر که، امام زمان ما است و ما چه حالی می خواهیم پیدا کنیم نمی دانم.

الآن در گام اول فقط در نام مبارک پیامبر چه نکاتی را شما فرمودید، و جالب بود که فرمودید اسم گذاشتن چقدر مهم هست که امام صادق آن گونه برخورد می کند با آن صحابی و آن یار خودش که، اسم فرزند خود را محمد گذاشتی، و چه کُرنشی در مقابل این نام امام صادق (ع) انجام داد؛ چند وقت پیش یکی از دوستان یک اسم خاصی را برای پسرش گذاشته بود یکی از دوستان گفت این چه اسمی است مگر اسم ائمه بد هست که این را گذاشتی، او می گفت چون ما نمی توانیم مراعات کنیم به اینها یک وقت فحش می دهیم و چیزی می شود بد دهانی می کنیم نسبت به این بچه، می ترسیم اهانت شود، چه بهانهای آورده، خب برو عیب خود را درست کن چرا می آیی آن طرف را خراب می کنی

استاد جباری:

بله به جای اینکه نام نا آشنا و غریبی بگذاری بر فرزند خود حسن کلام داشته باش، عفت کلام داشته باش از فحش و ناسزا پرهیز کن

مجری:

اینها به جای اینکه با این انگیزه مسئله را حل کند، می آید صورت مسئله را پاک می کند

استاد جباری:

و ما توجه داریم که طبق روایت یکی از حقوق فرزند بر والدین «أن یحسن اسمه» نام نیک، این حق است چون بچه که دست خودش نیست در طفولیت این سام را می گذارد و مشهور می شود و جا دارد بعداً شاکی شود، در قیامت شاکی شود چرا اسم خوب بر من نگذاشتید، و بخصوص گاهی اسامی کسانی گذاشته می شود که هم نام افراد صالح نیستند، آن نام، نامی نیست که بر روی افراد صالح گذاشته شده باشد، و یادآور فلان کس هست فلان شخص هست که خیلی نام نیکی از او در اذهان جلوه نمی کند، چرا ما با بچه مان اینطور بکنیم، خب این همه اسم های خوب هست، اسم های با معانی هست، اسم هایی دال بر صفات نیک هست اینها را انتخاب بکنیم، که خود این نام خوب هم در جامعه موجب شخصیت خوبی می شود و هم به نحوی تلقین می شود بر صاحب نام که خود را متصل بکند به همنام خود، خب اسامی انبیاء اسامی ائمه (ع)، اسامی یاران خوب ائمه، مثلاً سلمان چه خوب است انسان سلمان بگذارد، ابوذر بگذارد، مقداد بگذارد، حمزه بگذارد حذیفه بگذارد، اسامی شیعیان امیرالمؤمنین را پیدا کنیم اینها را بگذاریم که یاد آنها تداعی بکند و عملکرد آنها را

مجری:

همه هم دیوانه امام حسین (ع) هستند، الحمد الله چقدر ما شیفته آقا امام حسین داریم فرزندانش همه علی دخترانش همه فاطمه، خب این یک سیره است چرا تأسی نکنیم.

استاد جباری:

همانطور که ابتدای برنامه اشاره فرمودید، به ذهنم امروز رسید که ما چرا سراغ توصیف پیامبر نرویم، سراغ سیره پیامبر نرویم، چون گاهی اهتمام ما در اینطور برنامه ها به پاسخ به شبهات و اینها است، مثلاً آن که این شبکه های دین ستیز یا شیعه ستیز چه مطرح کردند، بیاییم در اینجا برای زدودن آن شبهه پاسخ بدهیم، این البته خوب است و جا دارد انجام شود، اما بخشی هم باید اثباتی بحث شود، یعنی توصیف کنیم که پیامبر اکرم (ص) یا ائمه معصومین چگونه بوده اند، ما خیلی امروز نیاز داریم در الگو، در سلوک در زندگی مان به لحاظ فردی خانوادگی اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، زیست محیطی که ببینیم معصوم چه می کرده در موقعیتی که الآن ما ممکن است در آن قرار بگیریم.

مجری:

حاج آقا الآن شبکه حضرت ولی عصر و نام مبارک حضرت ولی عصر در این شبکه، بالأخره این شبکه منسوب به این نام شده طبیعتاً وقتی که امام عصر جانشین بر حق حضرت پیامبر هست از طریق سیره پیامبر سیره امام عصر را ما می شناسیم

استاد جباری:

احسنتم روایت خاصی داریم که سیره امام عصر منطبق بر سیره پیامبر (ص) هست، روایت خاص داریم، و امام عصر می آید احیاء می کند سیره پیامبر را چنان که ائمه این چنین بودند، و در تلاش بودند که سیره پیامبر را احیاء کنند تحریف زدایی بکنند، خب متأسفانه با چهره پیامبر بازی شد، خیلی تلاش کردند که چهره مشبهی از پیامبر ترسیم کنند ائمه مقابله می کردند، اصحاب می آمدند می گفتند آیا پیامبر اینطور بود، ائمه می فرمودند نه اینطور نبوده «کذبوا، لعنهم الله» خدا لعنت شان کند، دروغ گفتند پیامبر این چنین نبوده، حالا باز مورد بحث ما نیست اما حتی برنامه های متمادی می شود رفت بر اینکه در همین کتاب صحیح بخاری در صحیح مسلم، چه روایات عجیب و غریب سخیفی را نقل کردند به پیامبر نسبت دادند که پیامبر این چنین بود، این چنین عمل می کرد، و همینجا خوب است یاد بکنم از تلاش خوب مرحوم محمد صادق نجمی آن کتاب سیری در صحیحین را سالها قبل ایشان نوشتند و فقط در صحیح بخاری و مسلم روایات سخیفی که درباره شخصیت پیامبر نقل کردند ایشان به چالش کشیده و گزارش کرده نقد کرده، چنانکه درباره توحید، روایات نادرستی که نقل کردند راجع به معاد روایاتی که نقل کردند، راجع به امامت و خلافت، چند بابی دارد هر کدام به یکی از این محور ها پرداخته، خدا رحمت کند مرحوم علامه عسکری را که ایشان یکی از اهتمام هایش همین بود، مثلاً کتاب نقش ائمه در احیاء دین ایشان خیلی کتاب خوبی است از این منظر که ائمه تحریف زدایی از دین کردند، با این روایات سخیف مقابله کردند، به همین جهت به ذهنم رسید که بخشی از برنامه را اختصاص بدهیم به ذکر سیره پیامبر (ص) و عزیزان مستحضر هستید سیره به صورت موضوعی باید بررسی شود، یعنی پیامبر اکرم در زندگی فردی خودش چگونه عمل می کرده، در ارتباطش با خداوند متعال چگونه عمل می کرده در حیات معنوی و عبادی اش، در حیات خانوادگی بخصوص، با همسرانش با فرزندانش، با قوم و خویش که می شود حیات خانوادگی چطور عمل می کرده، براساس چه اصولی، بعد در زندگی اجتماعی، در عرصه سیاست در عرصه مدیریت در عرصه فرهنگ، در عرصه اقتصاد، همه اینها بحث های مفصلی است، و در عرصه زیست محیطی یعنی در رفتارش با حیوانات، رفتارش با طبیعت اینها بحث های خیلی مفیدی است و امروز مورد نیاز هست،

مجری:

بعضی حتی با اینها آمدند خودشان را بزرگ کردند، بعضی از این استعمار گرها از این کشورهای سلطه جو، به این بهانه ها آمدند بر خیلی جاها مسلط شدند به بهانه همین محیط زیست برای همین حقوق حیوانات، در حالی که ما اینها را داریم در مصادر ما هست این بحث ها

استاد جباری:

این یک لاف بی جایی است می زنند، ادعای بدون پشتوانه ای هست که دارند، حقوق بشر، حقوق حیوانات و همچنین ظلم هایی در همین جهان غرب نسبت به حیوانات متأسفانه می شود در مورد طبیعتاً دارد می شود، یک گاو بیچاره ای را می اندازند در میدان و می افتند به جان آن گاو زجر کش می کنند و داعی حقوق حیوانات را هم دارند، یا در فلان کشور می آیند در ساحل نهنگ ها را سوق می دهند به سمت ساحل با آلات برنده ای به جان این نهنگ ها می افتند در حدی که آب آن ساحل همه قرمز رنگ می شود، اینها همه نهی شده در روایات پیامبر، حتی اینکه حیوان وقتی تشنه است شما این حقی بر گردن شما دارد، «کل کبد حراء أجر» هر کبد تشنه ای و جگر تشنه ای حقی دارد، باید به او آب خوراند، اینقدر یعنی حتی حیوان حتی یک سگ حتی این اگر تشنه هست باید به او داد، پیامبر (ص) داشتند وضو می گرفتند گربه ای آن آب را دیدند پیامبر احساس کرد که این تشنه است، آب وضو را گذاشتند، گربه آمد خورد و از بقیه آب پیامبر اکرم وضو شان را گرفتند، یعنی اینقدر به بحث حقوق حیوانات توجه داشتند، پیامبر اکرم عازم فتح مکه بودند، برای نمونه اینها را عرض بکنم، با سپاه 10 هزار نفری بعد مواجه شدند با یک سگی که زایمان کرده بود و بچه هایش داشتند از او شیر می خوردند، 10 هزار نیرو بنا است بیاید عبور بکند از آنجا طبعاً زیر پای این اسبان ممکن بود صدمه ببینند، کسی را مأمور کردند بایست در اینجا و مواظب باش اینها زیر دست و پای این سپاه نمانند، آخرین نفر که عبور کرد خودت بیا و ملحق شو، و آن مأمور ایستاد آنجا که کسی متعرض این سگ نشود، سگ ماده ای که با توله هایش در آنجا بود، این گونه روایات را ما داریم راجع به سیره پیامبر در عرصه حیوانات، و زیست محیطی و امثال اینها، قبل از اینکه به صورت موضوعی سراغ روایات پیامبر سیره پیامبر در آن عرصه هایی که عرض کردم شویم، شاید از جهت شرافت هم، جا دارد در سیره معنوی و عبادی پیامبر حالا اگر برنامه بعد توفیق باشد وارد شویم که پیامبر در عرصه عبادت چگونه بود، در عرصه معنویت چگونه بود، اما حدود 2 صفحه ای در این کتاب ارزشمند مناقب آل ابی طالب از مرحوم ابن شهرآشوب، عزیزان بیننده با ابن شهرآشوب و نام او آشنا هستید از بزرگان شیعه بوده در قرن 6 و آثار خوبی دارد، مثلاً معالم العلما دارد مربوط به بحث تراجم هست و شناخت علما، و در عرصه تاریخ و سیره و منقبت نگاری هم کتاب معروف او مناقب آل ابی طالب را دارد که جلد اول راجع به پیامبر (ص) هست، روایات زیادی نقل کرده و در همین جلد اول یک فصلی دارد، فصل فی آدابه و مزاحه

مجری:

بله این خیلی جالب هست، من می خواستم این را عرض کنم، این کتاب در عین حالی که کتاب ارزشمندی است خواندن آن هم خیلی شیرین و جذاب است، چقدر خوب است که الآن این را به جوانها معرفی کنند

استاد جباری:

بله یکی از منابع ما در ارتباط با شناخت اهل بیت هست، هم منقبت ها هست هم سیره هست و هم تاریخ هست، هم آداب پیامبر و هم سیره را نقل کرده و هم مزاح های پیامبر را، پیامبر اهل مزاح بوده، چند تا از آنها را به مناسبت عرض خواهم کرد، در سیره اجتماعی پیامبر، ایشان در آغاز این آدابی که جمع کرده می گوید

«أما آدابه فقد جمعها بعضی العلما و التقتها بعضی الأخبار»

بعضی از علما این آداب و سیره را جمع کردند، جمع آوری کردند از اخبار متعدد

مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب)، ج‏1، ص: 146

لذا این دو صفحه بعضی روایاتش ناظر هست به سیره فردی، بعضی روایات سیره خانوادگی، بعضی اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، جمع آوری است، یعنی ملغمه ای است از مجموع اینها، چند تایی را من از باب نمونه در حد فرصت این برنامه عرض بکنم، بقیه اش را هم می گذریم جلسات بعد که به صورت موضوعی ان شاءالله توفیق باشد بحث بکنیم، ایشان می فرماید که

«کان النبی»

با تعبیر کان النبی (ص) شروع می شود، عزیزان مستحضر هستید وقتی کان می آید به دنبال آن فعل مضارع می آید این استمرار را می رساند، دعو پیامبر این بوده، عادت او این بود، سجیه او این بود، اینطور نیست که یکبار انجام شود و تمام شود، خود را اینطور عادت داده بود، وقتی اینطور باشد می شود سیره یعنی سیره آن چیزی است که معصوم دعوش تکرار آن باشد، در موقعیت مشابه آن کار دوباره تکرار شود، دعو معصوم هست، سجیه معصوم هست

«كَانَ النَّبِيُّ ص أَحْكَمَ النَّاسِ»

تحکیم ترین  مردم بود

یعنی هر چیزی مطابق حکمت بود پیامبر اکرم آن چنان عمل می کرد، و فرد حکیم اینطور نیست که از دنیا برود و جانشین برای خودش تعیین نکند، آنهایی که به پیامبر نسبت داده اند که پیامبر بدون جانشین از دنیا رفت در واقع نعوذبالله منکر حکمت پیامبر هستند، منکر اعقل و عاقل ترین بودن پیامبر هستند، خلاصه هرچه که مطابق حکمت بود پیامبر عمل می کرد

«أحکم الناس وَ أَحْلَمَهُمْ»

حلیم ترین بردبار ترین مردم بود

پر حوصله بود پیامبر، خیلی زود از کوره به در نمی رفت، مثل بعضی از ما که در خانواده و در جامعه خیلی زود از کوره در می رویم، زود عصبانی می شویم، حلم نداریم صبر نداریم، کافی هست کسی به پر و پای ما بپیچد دیگر صفر تا صد ما در چند ثانیه است، گاهی می گویند فلان ماشین در چند ثانیه سرعتش به صد می رسد، گاهی افرادی هستند که از جهت غضب، غضب هم درجات دارد آهسته، آهسته، گاهی بعضی آنچنان کنترل بر خود ندارند که کافی است همسر شان چیزی بگوید، فرزند شان کاری بکند، دیگر بلافاصله به آن درجه صد عصبانیت می رسند، حلم یک صفت بسیار خوبی است در روایات مورد تأکید قرار گرفته، «أحلمهم» حلیم ترین مردم بود پیامبر، در واقع اینطور پیامبر بود که باید پیروانش تأسی به او می کردند

«وَ أَشْجَعَهُمْ»

شجاع ترین مردم بود

یعنی امیرالمؤمنین (ع) در شجاعت بی مثال هست، در نهج البلاغه داریم دیگر که در جنگ وقتی که اوضاع خیلی داغ می شد، ما پناه به پیامبر می بردیم، به اعتبار آن شجاعت پیامبر، اینکه رسول خدا در مواجهه به این دشمن 10 هزار نیرو آمده، به چهره پیامبر نگاه می کردیم ترس نمی دیدیم، لذا اصحاب از پیامبر روحیه می گرفتند، قدرت می گرفتند، شجاع ترین بود رسول خدا

«وَ أَشْجَعَهُمْ وَ أَعْدَلَهُمْ»

عادل ترین مردم بود

خب آن جریان جنگ حنین معروف است، در جنگ حنین در سال 8 بعد از فتح مکه، رسول خدا (ص) بعد از فتح مکه شنیدند در منطقه حنین قبیله بزرگ هوازن با آن رهبر نادان جوانی که داشت، و داشت نیرو جمع می کرد که بیاید سراغ سپاه اسلام که پیامبر پیشتر و جلوتر رفتند و پیروز شدند در آنجا و غنایم زیادی به دست مسلمان ها افتاد و در تقسیم غنایم تعداد 2هزار نو مسلمان از مکه آمده بودند، و ملحق شده بودند به این سپاه 10 هزار نفره پیامبر، مثل ابوسفیان و دیگران و دیگران به اینها یک مقدار از آن غنایم اضافه داد، خمس غنایم در اختیار پیامبر هست، اضافه داد، یک نادانی ذوالخُوَیصره ، یک فرد نادانی که بعداً هم از خوارج شد اعتراض کرد که «اعدل یا محمد ص»، به پیامبر درس عدالت می خواهد بدهد، به عدالت عمل کن، که پیامبر فرمود که «ویحک فمن یعدل إن لم یعدل» می گوید من اگر عدالت نورزم چه کسی می خواهد عدالت بورزد، من که مجسمه عدالت هستم، بعد پیامبر خبر داد از آینده این که، این اصحابی پیدا خواهد کرد در آینده که «يمرقون من الدِّينِ كما يمرُقُ السَّهمُ من الرَّمِيَّةِ» از دین خارج می شوند به سرعت خروج تیر از کمان، که این را بعداً گفتند جزو خوارج شد، و مارقین این عنوانی بود که پیامبر اکرم پیشتر درباره خوارج به کار بردند، اینجا دارد که

«وَ أَعْدَلَهُمْ»

عادل ترین مردم بود

«وَ أَعْطَفَهُمْ»

عطوف ترین بود

خب ما چرا این چنین نباشیم، ما باید مثل پیامبر عطوف و مهربان باشیم، اول با خانواده بعد با جامعه، عادل باشیم سعی کنیم صفت عدالت داشته باشیم، شجاع باشیم، ترسو بودن کار خوبی نیست، بعضی از سوسک می ترسند، انسان باید روحیه شجاعت را در خودش تقویت کند، شجاعت یک صفت حمیده است، و اگر صفت خوب نبود به پیامبر اکرم طبیعتاً حضرت متصف به این صفت نمی شد،  و بخصوص حلیم و بردبار بودن، امروز خیلی مورد نیاز هست، خیلی وقت هست می گویند اعصاب ها خیلی ضعیف شده آدم ها زود عصبانی می شوند، انسان باید حلم را در خودش تقویت کند و حکیم باشیم، کارمان را سعی کنیم براساس عقل باشد، براساس حکمت باشد، منطق درستی بر آن حاکم باشد، این یک بخش این روایت هست، بخش دیگر می رسد و یک صفتی ذکر می کند که جزو سیره اجتماعی پیامبر هست

«لَمْ تَمَسَّ يَدُهُ يَدَ امْرَأَةٍ لَا تَحِلُّ»

هیچگاه دست پیامبر نخورد به دست زن نامحرم

ارتباطات لمسی و جسمانی محرم و نامحرم پیامبر هرگز با دستش مسح نکرد، دست زن نامحرمی را، خب متأسفانه بعضی ها حتی دینداران ما بعضاً کسی نقل می کرد می گفت پدرم با اینکه آدم دینداری هست، رفتیم جایی مهمانی، آن خانم صاحب خانه دستش را دراز کرد دست بدهد، پدرم دست داد، بعد به او می گویم که این نامحرم بود چطور با این دست دادی، حالا دیگر دستش را دراز کرد دلش می کشست من دست ندهم.

مجری:

حتی برخی از اوقات طرف می گوید، من چون سنم خیلی زیاد است این اشکال ندارد، حتی آنجا باید خیلی مراعات کنیم، می بینیم دختر 10 سال 11 سال دارد یک شخص مسن 70-80 ساله از بزرگان فامیل هم هست، خب بله جای پدر و پدربزرگ او است ولی این به این معنی نیست که دست بزند، بعضاً این تذکر ها را نمی دهند، دیدم بعضی وقت ها می گویند اینکه پدربزرگ است، حتی بدون روسری دختر 10 ساله، خب شما تذکر بده بابا جان این جای پدرت هست حجابت را رعایت کن

استاد جباری:

بله، «حلال محمد حلال إلی یوم القیامه و حرامه حرام إلی یوم القیامة» هیچ زمانی نیست که حلالی که پیامبر اکرم آورده باشد این منسوخ بشود، امام عصر تشریف می آورد که حلال و حرام آورده شده توسط پیامبر اکرم را احیا کند، اینهایی که فراموش شده امروزه متأسفانه به تصور اینکه حالا به دوره دیگری وارد شدیم و در عصر تمدن و پست مدرن به سر می بریم بعضاً فراموش شده یا کمرنگ شده، آنها که دیندار هستند دست از این اصول نمی کشند، دست از حلال و حرام الهی نمی کشند، آسمان به زمین بیاد و زمین به آسمان برود اینها پایدار هستند اصیل هستند، سعی کنیم این چنین باشیم

«لَمْ تَمَسَّ يَدُهُ يَدَ امْرَأَةٍ لَا تَحِلُّ»

بخصوص در این هجمه فرهنگی که این روزها دامنگیر جوامع بشری و جامعه خود ما شده، دشمنان با این شعار سخیف زن زندگی آزادی و امثال اینها سعی می کنند که این اصول و  این احکام را زیر سؤال ببرند.

«وَ أَسْخَى النّاس»

سخی ترین مردم بود

پیامبر دست بده داشت

«لَا يَثْبُتُ عِنْدَهُ دِينَارٌ وَ لَا دِرْهَمٌ»

اگر پولی دستش بود نمی ماند پیش او

برای نیاز خانواده اش بخشی را نگه می داشت اما اضافه بر آن دست پیامبر نمی ماند، می داد، دست بده داشت اصطلاحاً، به اصطلاح امروز، و تا می آید به اینجا که، خضوع پیامبر و تواضع پیامبر در خاکی بودن هست، خاکی بود پیامبر اکرم

«وَ كَانَ يَجْلِسُ عَلَى الْأَرْضِ»

روی زمین می نشست

الزام آن این نبود که یک سکویی بر آن بگذارند و صندلی بگذارند و بالا بنشیند پیامبر، می نشست روی خاک

«وَ يَنَامُ عَلَيْهَا»

و روی زمین می خوابید

یک زمان تختی باشد یا جایگاهی برای حضرت باشد

«وَ يَأْكُلُ عَلَيْهَا»

روی زمین می خورد

مثل غلامان، کسی اگر نمی شناخت که پیامبر هست، چون مثل غلام پیامبر می نشست روی زمین اینها خیلی مهم است که ما تکلف هایی که گاهی خودمان باشیم، خاکی باشیم بدون تکلف زندگی کنیم، خودمان را نگیریم، حالا من فلانی هستم، فلان رتبه علمی دارم، فلان جایگاه اجتماعی دارم، مردم هم خوش شان می آمد از افراد خاکی بی غل و غش و بی تکلف «و ما أنا من المتکلفین» ما از متکلفین نیستم، قید و قیود اضافی زاید به خودم ببندم، خب این یک جهت

«وَ يَأْكُلُ عَلَيْهَا»

روی زمین می خورد

روی زمین می نشست و غذا می خورد

«وَ كَانَ يَخْصِفُ النَّعْلَ»

اگر کفش حضرت پاره می شد نیاز به پینه داشت خود حضرت مشغول می شد و پارگی را برطرف می کرد

خصف نعل یعنی پینه دوزی، کشف را اصلاح کردن، خود حضرت کارش را انجام می داد، شنیدید که مثل ملوک و پادشاهان کسانی و غلامانی داشته باشد و این کارها را انجام بدهند

«وَ يَرْقَعُ الثَّوْبَ»

لباسش هم همینطور، گاهی پیامبر اکرم جایی از لباسش پاره می شد دوختن می خواست، خود حضرت انجام می داد، این قابل توجه بعضی از آقایان که همه این کارها را واگذار می کنند به خانم ها، نه انسان خوب است یک چیزی هم یاد بگیرد گاهی لباسی درزی چیزی پاره شد خودش مشغول شود و این کار را انجام بدهد

«وَ يَفْتَحُ الْبَابَ»

در خانه را خود پیامبر باز می کرد

نه اینکه حضرت کسی مثل خادم را بفرستد

مجری:

اینها خودش یک سیره ای است که یاد می دهند که در خانه هم که هستیم کار کنیم

استاد جباری:

اهل کار باشیم، اهل کارهای خانه باشیم.

«وَ يَحْلُبُ الشَّاةَ»

خود حضرت می دوشید شیر حیوان و گوسفند را

«وَ يَعْقِلُ الْبَعِيرَ فَيَحْلِبُهَا»

شتر را می بست و از شتر شیر شتر می دوشید

«وَ يَطْحَنُ مَعَ الْخَادِمِ إِذَا أَعْيَا»

آسیاب می کرد و آب تهیه می کرد

این هم بخشی از این.

مجری:

خیلی ممنون استاد وقت مان به پایان رسید و بحث بسیار زیاد است، ان شاءالله خدا توفیق بدهد بتوانیم که این بحث را ادامه بدهیم، تازه وقت مان خیلی گذشته، فقط یک تشکر از حضرتعالی بخاطر حضور تان و صبر و حوصله ای که در این بحث داشتید، و همچنین از بینندگان عزیز تشکر می کنم تا دیدار دیگر همه شما را به خدای منان می سپاریم.

اللهم عجل لولیک الفرج.

 


  
  • رضایی

    21 مهر 1402 - ساعت 21:56

    عالی بود.ممنونم از همه زحمت‌کشان شبکه حضرت ولی عصر صلوات الله علیه

    0 0

آینه تاریخ - پاسخ به سوالات و شبهات تاریخی>

سیره پیامبر ص پیشینه تشیع امام صادق ع خانواده اهل بیت ع سیره مهدوی وحی نام گذاری صبر و حوصله عدالت نبوی سخاوت