سایر قسمت ها
راه روشن -نقد دگر اندیشان شیعی

قسمت هشتاد و ششم برنامه راه روشن با کارشناسی حجت الاسلام و المسلمین دکتر ابوالقاسمی


دیگر قسمت ها

 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

 

عنوان برنامه: راه روشن (نقد دگر اندیشان شیعی)

تاريخ: 05/ 10/ 1402

استاد: حجت الاسلام والمسلمین دکتر ابو القاسمی

مجری: آقای محمد تقی غضبانی

مجری:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ وَبِه نَسْتَعين اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّلْ فَرَجَهُم، سلام عزیزان بیننده سلام به برنامه راه روشن از شبکه جهانی حضرت ولی عصر (عج الله تعالی فرجه الشریف) خیلی خوش آمدید.

اولین بحث تعجیل در فرج آقا را از خداوند متعال می خواهیم و بعد ان شاء الله در خدمت جناب آقای دکتر ابوالقاسمی خواهیم بود. «اَللّهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَجَ» جناب آقای ابوالقاسمی سلام علیکم خیلی خوش آمدید در خدمت شما هستیم.

استاد ابو القاسمی:

وعلیکم السلام ورحمت الله

أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ اَلْحَمدُ للهِ رَبِّ العالَمین اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى ‌مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَى وَ عَلِيٍّ الْمُرْتَضَى وَ فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ وَ ‌الْحَسَنِ الرِّضَا وَ الْحُسَيْنِ الْمُصَفَّى، وَ جَمِيعِ الْأَوْصِيَاءِ ‌مَصَابِيحِ الدُّجَى وَصلّ عَلیٰ مَنْ بِيُمْنِهِ رُزِقَ الْوَرَي وَ بِوُجُودِهِ ثَبَتَتِ الْاَرْضُ وَ السَّمَاءُ مَوْلانا صَاحِبَ العَصْرِ وَالزمَان

عرض سلام خدمت شما و همه بینندگان عزیز و گرانقدر شبکه جهانی حضرت ولی عصر، امیدوارم هر کجا هستند موفق و پیروز باشند.

مجری:

مناسبت وفات حضرت ام البنین باب الحوائج را خدمت بینندگان عزیز و شما تسلیت عرض می کنم و همچنین شهادت سردار عزیز اسلام در کشور سوریه جناب آقای سید رضی (رحمة الله علیه) و یاران ایشان را تسلیت عرض می کنم. برنامه راه روشن همواره در پی این است که بتواند تاریکی ها و ظلمت های که در ذهن مان پیش می آید و شبهاتی که از برخی کلیپ ها در فضای مجازی پخش می شود هدف ما کشف شبهات، ان شاء الله روشن کردن راه است.

با زحمتی که استاد گرانقدر جناب دکتر ابوالقاسمی می کشند این جا می آیند و ارائه می کنند. چند هفته ای است در مورد شخصی به نام اکبر نژاد صحبت می کنیم ایشان صحبت های در خصوص حکومت در عصر غیبت صحبت های کرده است این که آیا حکومت می شود برپا بشود یا خیر؟ بخصوص که ایشان در مورد حکومت اسلامی ایران صحبت های کردند. چند هفته ای است که در این موضوع بحث داریم و جناب ‌آقای دکتر ابوالقاسمی نکاتش را استخراج کردند و پاسخ می دهند استاد در خدمت شما هستیم اگر فرمایشی است ارائه بفرمایید بعد کلیپ ها را پخش کنیم.

استاد ابوالقاسمی:

در جلسات گذشته ای که به صحبت های آقای اکبر نژاد پرداختیم گفتیم ایشان یک برنامه ای ضبط کرده است چندین قسمت در مورد بحث حکومت اسلامی و راهکارهای که یک حاکم باید مد نظرش قرار بدهد. عرض شد مغالطه اصلی که ایشان انجام داده این است که مثل تمام کسانی که دنبال تحریف یک ماجرای درست هستند.

یک قاعده کلی می گوید به جای این که موارد دقیق و جزئی که در روایات آمده است و تطبیقش خیلی روشن است آن ها را مطرح بکند قاعده کلی مطرح را می کند و آن قاعده کلی را هر طور دلش بخواهد تطبیق می دهد. مواردی را مطرح کردیم از اشکالاتی که در قسمت های اول تا چهارم بود. جلسه قبل بخشی از کلیپ های مربوط به قسمت پنجمش را هم مطرح کردیم.

اما نکته ای که در فرمایشات ایشان است ایشان یک قاعده ای به اسم قاعده نفی تنش درست کرده و این قاعده نفی تنش را حاکم بر کل رفتارها می داند. عرض کردیم این قاعده نمی تواند حاکم بر همه رفتارها باشد اتفاقاً انبیاء خیلی جاها تنش زا بودند رفتارهای شان، رفتار تنش زا بود. ادعا کرده بود انبیاء هیچ وقت رفتارهای شان با حاکم در تعارض نبوده است، از قرآن و روایات آوردیم که رفتارهای انبیاء با حکام و با ملاء در تعارض بود اتفاقاً درگیری اصلی با آن ها خیلی وقت ها بود.

 نکته ای که جلسه قبل مطرح کردیم ایشان ادعا کرد حضرت علی گفته من سر کار بیایم یک سری مشکلاتی پیش می آيد نمی توانم درست اداره کنم لذا اصلاً نیایم بهتر است گردن همان که آمد. یعنی بگذاریم یک نفر دیگر بیاید هر کاری خواست بکند و من می توانم بیایم و حداقل ده،‌ پانزده درصد بهتر از او عمل کنم. من نیایم! این چه استدلالی است؟ البته این استدلال زمینه یکی از حرف های است که بعداً در قسمت های بعدی خواهد زد به آن خواهیم رسید.

 اما یک مطلبی در قسمت پنجم مطرح کرد که این حرف درست است باید سبک سنگین کنیم یعنی ایشان می آید یک قاعده ای را مطرح می کند که این قاعده مصداق درست است نمی گوید این قاعده برای فلان جا درست است. قاعده را همه جا تطبیق می کند کلیپی که خواهیم دید دقیق این قاعده را مطرح کرده است کلیپ را ببینیم.

کلیپ شبهه اول - اقای محمد تقی اکبر نژاد:

یک اصلی وجود دارد انسانی که دنبال هدف های بزرگ است اما عده و عُده اش محدود است مجبور است اولویت بندی کند. اگر تنشی هم بنا است ایجاد بشود بگذارید برای چیزهای تنش ایجاد بشود که اولویت های اول هستند، نه برای مسائل جزئی؛ او وقتی دارد بیعت می گیرد یک عده ای هستند با علی بیعت نمی کنند در روز روشن رو در رویش می ایستند. یکی پسر عمر است آدم های شناخته شده ای هستند با او بیعت نمی کند این خیلی معنای بدی دارد، ولی علی با آن ها، آن رفتاری را نمی کند که خلفاء با او کردند. می گوید راهش را باز کنید بگذارید بروند هیچ وقت آن ها را محدود نکرد هیچ وقت سهمش را از بیت المال قطع نکرد.

مجری:

جناب آقای دکتر کلیپ را دیدیم بفرمایید

استاد ابوالقاسمی:

ملاحظه فرمودید ایشان می گوید وقتی که انسان قدرتش محدود است باید سبک سنگین کند. این سبک سنگین کردن یک بحث است این که من مطلقا هر چیزی که در عرض این کار می تواند قرار بگیرد کنار بگذارم یک بحث دیگر است. ایشان در چند تا کلیپ دیگر هم مطرح می کند می گوید حاکم اولین کارش باید عدالت باشد. تا وقتی عدالت کامل بر پا نشد حق ندارد سراغ چیزهای دیگر برود چرا؟ چون در تعارض است نه آقا در تعارض نیست.

 هدایت کردن، بر طرف کردن بدعت ها، امر به معروف و نهی از منکر حکومتی تا مقداری که ممکن است بله اگر صد در صد در تعارض افتاد آن موقع حرف شما درست است، این قاعده ای که شما مطرح می کنید برای همین جایی است که صد در صد در تعارض است. این را ما قبول داریم در این جا باید اولویت سنجی کرد آنی که اولیٰ است مقدم می شود دیگری خود به خود در فقه تزاحم می گویند همه فقهاء آن را قبول دارند مطلب جدیدی شما نگفتید. اما چیزی که شما ادعا دارید این است که کلاً باید بقیه مسائل کنار گذاشته بشود و این را ما قبول نداریم. کلیپ بعدی را ببینیم

کلیپ شبهه ای دوم - اقای محمد تقی اکبر نژاد:

ولی با این حال حضرت علی در بیعت خودش کسی را مجبور بیعت نمی کند اکثریت قاطع بیعت می کنند یک عده ای بیعت نمی کنند و راه آن ها را باز می گذارد و اجازه تعرض به آن ها را نمی دهد دقت کنیم از قدم اول حضرت امیر، اما علی آدم می فرستد از معاویه بیعت بگیرد نسبت به معاویه کوتاه نمی آید چون معاویه آدم خطرناکی است باید تعیین تکلیف بشود. اولویت ها را یعنی اگر بنا است تنش ایجاد بشود بگذار سر معاویه ایجاد بشود نه پسر عمر!

استاد ابوالقاسمی:

اگر بنا است تنش ایجاد بشود سوال: چرا تنش ایجاد بشود؟ سوال ما این است مگر شما نمی گویید قاعده نفی تنش حاکم بر همه قواعد دیگر است این اصلی که شما درست کردید اصلاً چرا تنش ایجاد بشود؟ می گوید اگر بنا است تنشی ایجاد بشود با معاویه باشد. شاید نباشد چرا تنش درست کنیم؟ معاویه سر جایت باش اصلاً درست نمی کنم. در کلیپ بعدی به صراحت می گوید حضرت علی با معاویه تنش درست کرد.

مجری:

اگر عدالت اصل است چرا آن جا حضرت تنش ایجاد کرد؟

استاد ابوالقاسمی:

کلیپ بعدی همان قاعده غلطی است که ایشان مطرح می کند که من گفتم در کلیپ قبل درستش را مطرح کرد در کلیپ بعدی تطبیق های غلطش را مطرح می کند.

مجری:

یعنی قاعده درست را بر مصادیق اشتباه گذاشته است.

کلیپ شبهه ای سوم - اقای محمد تقی اکبر نژاد:

حرکت های حضرت امیر را ببینید حضرت امیر را نگاه کنید هم قبلش کشور گشایی شد هم بعدش کشور گشایی شده است، مقطعی که در آن اصلاً کشور گشایی نشد مقطعی که حضرت امیر حاکم است. این ها برای شما معنا ندارد؟ حضرت امیر دارد الویت ها را تشخیص می دهد معتقد است که تا در داخل کشور ما به یک ثبات استقلال نرسیدیم اصلاً نباید یک جبهه خارجی برای خودمان درست کنیم.

همین کاری که پیامبر اسلام کردند پیامبر اسلام تا وقتی که از خود مدینه مطمئن شده بودند تا وقتی که مشکلات مدینه را حل نکرده بودند تا وقتی که این شکاف ها را ندوخته بودند اصلاً متعرض بنی امیه، مکه و طائف نشدند. شما باید اول آن کشور و آن شهری که در آن جا مستقر هستید پایگاه حکومتی شما است این ها را درست کنید این ها نباید مسائل لا ینحل داشته باشد ولو یهودی باشد با او هم پیمان بشوی که قضیه تمام بشود. آن وقت تو می توانی به پشت گرمی این ثبات استقرار پشتت را به شهر خودت کنی و بیرون از شهر و کشور خودت نگاه کنی این خیلی مهم است حضرت امیر تا وقتی که شکاف های موجود در جامعه خودش را حل نکرده چرا باید رو بیاورد به این که من می خواهم اسلام را گسترش بدهم؟ اسلام را اول بسم الله در کشور خودت پیاده بکن برای امروز ما هم بسیار پر معنا است این ها را نگه می دارم الان کدها را در ذهن شما ایجاد می کنم که بعدها در تحلیل هایم به این ها ارجاع بدهم که حضرت امیر در دو جبهه هم زمان خودش را وارد نمی کند. با این که خودش یل و پهلوان است به تر از هر کسی می تواند کشور گشایی بکند ولو این که نیت علی، ثروت اندوزی نیست کثرت مال نیست غنیمت گرفتن نیست واقعاً می خواهد اسلام را ببرد. ولی علی که می خواهد واقعیت اسلام را ببرد به چشم طمع به کشورهای دیگر نگاه نمی کند آن علی اتفاقاً بیشتر نیاز دارد که اول انحرافات و مشکلاتی که در جامعه خودش پدید آمده است این ها را حل و فصل بکند این ها را دوباره بر گرداند ولو به صورت اسلام حقیقی!

علی به عنوان شخص حقیقی بسیار قوی است و به عنوان شخص حقوقی ضعیف است به این ها حواسش است و توجه دارد برای همین تنش ها را نگه می دارد فعلاً اولویت داخل است سیاست های داخلی همیشه مقدم بر سیاست های خارجی است. باید ببینیم امروز در کشور ما همین اتفاق افتاده است؟

مجری:

جناب ابوالقاسمی جدا از این نکته ای که شما فرمودید گزارش های که در تاریخ است تأیید صحبت های ایشان را می کند؟

استاد ابوالقاسمی:

متأسفانه ایشان اولاً گفت حضرت علی (علیه السلام) در زمان خلافتش اصلاً فتوحاتی وجود نداشت. چون دوستان فارسی راحت تر می توانند بخوانند أنساب الأشراف بلاذری گزارشی مطرح کرده است در آخر سال 38 آغاز سال 39 حارث ابن مرء عبدی به فرمان علی (رضی الله عنه) لشکر به آن حدود کشید و پیروز شد. به کجا؟ به هند؛ غنمیت بسیار و برده بی شمار به دست آورد اگر دنبال مدارک تاریخی فتوحات هستید در کتب تاریخی آمده است فتوحات البته به مدلی که اهل بیت قبول داشتند در زمان امیر مؤمنان انجام شده است. پس نگویید حضرت اصلاً فتوحات نداشت بر عکس مواردی که ما بر خلاف فرمایشات شما داریم بسیار زیاد است.

در تاریخ موارد متعددی است که امیر مؤمنان علاوه بر مسئله داخلی خلافت خودش به مسائل دیگر هم پرداخته است. شما می گویید ما یک قاعده ای داریم وقتی یک چیزی اولیٰ است سراغ دیگر چیزها نرویم. وقتی می شود هر دو را جمع کرد یک قاعده داریم

«الجمع مهما امکن اولی من الطرح»

تا بشود جمع کرد هر دو را انجام می دهیم منافاتی ندارد من یک لشکری دارم با معاویه باید بجنگم زورشان هم به معاویه می رسد این جا فرستادند. از آن طرف فرض کنید برای نجات مردم از دست ظالمان هند یک لشکر به آن جا هم بفرستیم. کشور گشایی به معنی نجات از دست ظالمین باشد چه مشکلی پیش می آید؟

پس این قاعده ای که شما مطرح کردید که فقط و فقط باید اول یک حکومت داخلی صد در صد خوب داشته باشیم بعد سراغ بقیه کارها برویم. این مقدمه ای است برای بقیه استدلال های باطل شما و این مقدمه شما خلاف مسلمات تاریخی است. فقط دقت های تاریخی اش یک مقداری ضعیف است و اشکال دارد. در کلیپ بعدی شبیه همین را گفت به جای کشور گشایی مسائل دینی و عقیدتی را می گوید

کلیپ شبهه ای چهارم - اقای محمد تقی اکبر نژاد:

نکته سوم خیلی جالب است حضرت امیر دوباره تنش ها را کم می کند برای شما جالب نیست که در زمان عمر ابن عبد العزیز اموی، فدک به خاندان حضرت زهرا بر می گردد اما در زمان حکومت خود علی ابن ابی طالب فدک بر نمی گردد. حاکم خود علی ابن ابی طالب است آن زمین هم مال همسر خودش بود پسرهای خانمش که ورثه اش می شدند و خودش که هستند. با این حال آن را اصلاً بر نمی گرداند و به رویش نمی آورد که فدک مال ما است با این که همه می دانستند مال آن ها است. برای همین عمر ابن عبد العزیز را مثال زدم که عمر ابن عبد العزیز بعد از صد سال فدک را بر می گرداند علی ابن ابی طالب بعد از 25 سال بر نمی گرداند. این برای چه است؟ برای این که نمی خواهد تنش ایجاد کند برای این که نمی خواهد در ذهن مردم و نخبگان این مسئله پدید بیاید که علی حکومت را قبول کرد بتواند فدک را بگیرد. شما یک شاهد بیاورید که علی ابن ابی طالب دنبال انتقام گرفتن از کسانی بر آمد که آن روز طناب به گردنش انداختند و به سمت مسجد کشیدند که از او بیعت بگیرند.

 یک شاهد بیاورید که علی دنبال انتقام گرفتن از کسانی بر آمد که به زن او جسارت کردند. محسنش را شهید کردند ببینید اصلاً نمونه هایی داریم؟ کُدی در تاریخ وجود دارد؟ حضرت امیر چنان این ها را در ذهن خودش دفن کرد و از کنارشان رد مثل این که اتفاقی نیفتاده است چرا؟ چون نمی خواست در دل این تنش ها و حادثه های که انتظارش را می کشید تنش های دیگری را درست بکند زمینه های دیگری برای سوال و دغدغه در جامعه ایجاد کند. این ها عظمت روح علی را نشان می دهد. چقدر این انسان از خودش گذشت چطور مسائل را حل کرد یعنی خودش در مصلحت دنیای اسلام هضم شده است. حضرت امیر چون دوباره هم زمانه را می شناسد هم خودش را می شناسد شرایط خودش را بلد است برای همین می داند که همزمان نمی تواند هم مردم را اصلاح کند و هم دولت را اصلاح کند.

این ها نکات خیلی کلیدی هستند خیلی روی این ها فکر و مطالعه کرد هم زمان نمی تواند هم مردم را اصلاح کند هم دولتش را اصلاح کند باید یکی آن را انتخاب کند. توانش کم است مشکل زیاد است علی مردم را رها می کند. علی اولویت را در اصلاح دولت خودش قرار می دهد برای همین انحرافاتی که شخصی بودند فرض کنید نماز تراویح، نماز است مردم در وضوی شان اشتباه وضو می گرفتند. وضو اشتباه باشد نماز هم باطل است نماز، رُکن دین و مسئله مهمی است این ها مقام ابراهیم را جابجا کردند وقتی اشتباه باشد حَج ات ایراد پیدا می کند.

نگاه بکنید آن چه که مربوط به حوزه عبادت مردم است که نیاز به اصلاح دارد و نه این که علی بی خیال است. علی برای این که بر من و شما اتمام حجت کند در جنگ جمل بعضی ها به حضرت امیر گفتند چرا نشستی این ها دارند نماز تراویح می خوانند وضوی شان این طوری است این همه انحرافات، می فرماید من به حسنم گفتم یک وقتی برود به این ها تذکر بدهد صدای وا عمراشان بلند شد که این ها دارند سنت عمر را عوض می کنند. دیدم اگر بخواهم تذکر بدهم بعد آن جا حضرت علی انحرافات عمر را مفصل و دانه به دانه لیست می کند. اگر من بگویم مثلاً مقام ابراهیم به جایش بر گردانند اگر من بگویم وضو درست بگیرید اگر من این ها را بیان کنم لشکرم از هم می پاشد.

دقت کنید اگر من بخواهم حوزه خصوصی مردم را اصلاح کنم ولو مسائل بسیار مهمی است مثل نماز و حج بخواهم این ها را اصلاح کنم لشکرم از هم می پاشد. حضرت امیر کدام را مقدم می کند؟ انسجام لشکر و حفظ دولتش را مقدم می کند!

مجری:

استاد ظاهر این حرف ها خیلی زیبا است اشکالاتش را برای ما می فرمایید.

استاد ابوالقاسمی:

اولاً می گوید فدک را به روی خودش نمی آورد امیر مؤمنان اصلاً به روی خودش هم نیاورد در همین روایتی که شما خواندی دقیقاً فدک هم آمده است حضرت می گویند اگر مقام ابراهیم را سر جایش بر گردانم اگر:

«وَ رَدَدْتُ فَدَكَ إِلى‏ وَرَثَةِ فَاطِمَةَ (سلام الله علیها)»

این نیست که ذکر نکرده باشد.

مجری:

ایشان می گوید فراموش کرده خیلی جالب است.

استاد ابوالقاسمی:

فراموش نکرد دارد می گوید من نمی توانم بر گردانم اما یک سوال ایشان می گوید اول از همه باید سراغ حکومت، کارهای حکومتی و برای عدالت برود بعداً هم می گوید کار، عدالت است. سوال اگر زمینی حقش است به او ندهند ظلم است یا نیست؟ حضرت می گویند:

«وَ أَمْضَيْتُ قَطَائِعَ أَقْطَعَهَا رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه و آله وسلم لِأَقْوَامٍ لَمْ تُمْضَ لَهُمْ وَ لَمْ تُنْفَذْ»

پیامبر یک سری زمین های واگذار کرده است خلفا ندادند من اگر آن ها را پرداخت کنم سر و صدا می شود ادامه

«وَ رَدَدْتُ دَارَ جَعْفَرٍ عليه السلام إِلى‏ وَرَثَتِهِ، وَ هَدَمْتُهَا مِنَ الْمَسْجِدِ»

یک قسمتی از مسجد را خراب کنم به خاندان جعفر بر گردانم خانه اش است خانه را غصب کردند مگر عدالت نمی گوید؟ عدالت است یا نه؟

«وَ رَدَدْتُ قَضَايَا مِنَ الْجَوْرِ قُضِيَ بِهَا وَ نَزَعْتُ نِسَاءً تَحْتَ رِجَالٍ بِغَيْرِ حَقٍّ، فَرَدَدْتُهُنَّ إِلى‏ أَزْوَاجِهِنَّ، وَ اسْتَقْبَلْتُ بِهِنَّ الْحُكْمَ فِي الْفُرُوجِ وَ الْأَحْكَامِ »

قضاوت های جائرانه و ظالمانه ای که بود اگر بر گردانم. زن های است حق ازدواج با آن ها نداشتند ازدواج کردند

«وَ سَبَيْتُ ذَرَارِيَّ بَنِي تَغْلِبَ»

بنی تغلب را اگر دوباره به اسارت در آوردم این ها حق نداشتند آزاد بشوند

«وَ رَدَدْت‏ مَا قُسِمَ مِنْ أَرْضِ خَيْبَرَ»

اموال خیبر را بر گردانم

«وَ مَحَوْتُ دَوَاوِينَ الْعَطَايَا»

جالب است دیوان عطایا چه بود؟ این که فلانی این قدر باید بگیرد و فلانی این قدر، در این روایت می گوید زمان حضرت علی همین باقی مانده بود می گفت من نمی توانم بر گردانم «وَ مَحَوْتُ دَوَاوِينَ الْعَطَايَا»

«وَ أَعْطَيْتُ كَمَا كَانَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه و آله وسلم يُعْطِي بِالسَّوِيَّةِ»

به همه مساوی می دادم اگر به همه مساوی بدهم

«وَ سَوَّيْتُ بَيْن‏ الْمَنَاكِحِ»

اگر ازدواج ها را یکسان کردم نیاید بگوید من عرب هستم تو عجم حق ازدواج نداری

«وَ رَدَدْتُ مَسْجِدَ رَسُولِ اللَّهِ صلى الله عليه و آله إِلى‏ مَا كَانَ عَلَيْهِ وَ حَرَّمْتُ الْمَسْحَ عَلَى الْخُفَّيْنِ، وَ حَدَدْتُ عَلَى النَّبِيذِ، وَ أَمَرْتُ بِإِحْلَال‏ الْمُتْعَتَيْنِ، وَ أَمَرْتُ بِالتَّكْبِيرِ عَلَى الْجَنَائِزِ خَمْسَ تَكْبِيرَاتٍ»

پس یک سریش دینی است

«وَ رَدَدْتُ أَهْلَ نَجْرَانَ إِلى‏ مَوَاضِعِهِمْ»

اهل نجران را به جایگاه خودشان بر می گرداندم اگر این کار را می کردم.

«وَ رَدَدْتُ سَبَايَا فَارِسَ وَ سَائِرِ الْأُمَمِ إِلَى‏ كِتَابِ اللَّهِ وَ سُنَّةِ نَبِيِّهِ صلى الله عليه و آله»

اسیرهای که از فارس گرفتند نباید اسیر می شدند این ها را به طبق حکم خدا و رسول بر گردانم سر و صداها در می آید ایرانی ها اسیر هستند شما عدالت می گویید آزادشان کن نمی توانم.

«إِذاً لَتَفَرَّقُوا عَنِّي»

الكافي (ط - الإسلامية)؛ نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج8، ص62

من گفتم ماه رمضان جمع نشوند جز برای فریضه گفتم بدعت است یک عده صدا زدند وا سنت عمرا پس اینی که شما می گویید اگر حضرت اولویت سنجی کرد اول حکومت را برای عدالت درست کنم نه آقا اصلاً عدالت را هم نمی توانست بر قرار کند. به خاطر حفظ اصل نظام حضرت بعضی جاها مجبور بود دست از سر عدالت بر دارد این را چه کار کنیم، راه دیگری دارد؟ حضرت فرمود راهی ندارم.

 من می توانم با این کار چهل درصد عدالت را اجرا کنم می توانم کنار بروم دو درصد عدالت اجرا بشود چه کار کنم؟ خودتان حکم کنید منِ علی بله الان می آیم و چهل درصد عدالت را اجرا می کنم همان طور که چهل درصد عدالت هر مقداری هم بتوانم از احکام جاری می کنم. هر مقداری هم بتوانم از بدعت ها بر طرف می کنم؛ یعنی عدالت، بدعت ها و سایر مسائل دینی و نهی از منکر حکومتی همه اش در عرض هم است نیست من بیایم یک جا فقط به حکومت درست کردن بچسبم همه چیز را رها کنم. خیلی بدیهی البطلان است شما چون به حجاب چسبیدید البته خودت می خواستید بی حجابی بشوید می خواستی لباس روحانیت را در بیاوری کاش بی حجاب هم می شدی! اما شمایی که دنبال بی حجابی هستید می گویید چرا نهی از منکر می کنند می خواهید زیرآب کل دین را با این کارهایت بزنی. این چه مدل رفتاری است؟ 

این راجع به این ادعایی که ایشان کرده بود ادعایی صد در صد باطل حتی بر اساس همان روایتی که خودش آورده بود. در کلیپ بعدی همه غلط ها را با هم یک جا می گوید تا مشخص بشود ایشان چه دارد می گوید؟

مجری:

یعنی بین آن ادعاهای متعددش جمع می شود؟

استاد ابوالقاسمی:

کلیپ بعدی را ببینیم چه می گوید؟

کلیپ شبهه ای پنجم - اقای محمد تقی اکبر نژاد:

خیلی جالب است حضرت امیر حتی در آن بخش اول که گفتم انحرافات شخصی را اصلاح نکردند حتی خیلی از انحرافات عقیدتی و فکری را رها کردند. نوبت آن نیست حضرت امیر هیچ وقت ابتدا سراغ خوارج نیامدند این چه کاری است دارید می کنید؟ چه زمانی با خوارج برخورد کردند؟ وقتی که به حوزه امنیت ملی کشاندند. فرمودند تا وقتی شمشیر نکشیدید با شما زندگی می کنیم حق تان را از بیت المال می دهیم آزادتان می گذاریم. تا وقتی حرف بزنید جواب تان را می دهیم. چه زمانی برای علی ابن ابی طالب مسئله شدند؟ علی ابن ابی طالب درگیر معاویه بود یعنی اصلاح دولت، که این ها به پر و پای علی پیچیدند مجبور کردند که سر لشکر را به سمت نهروان خم کند در حالی که می خواست سمت شمال برود. این طوری شد لشکری که برای جنگ با معاویه جمع کرده بود با همان لشکر سمت نهروان آمد این ها انرژی های علی را هدر دادند.

حتی این مسئله هم فعلاً‌ اولویت علی نیست ولو این که انحراف بسیار بزرگی است خیلی خطرناک است ولی فعلاً اولویت اول نیست.

استاد ابوالقاسمی:

ملاحظه کردید می گوید حضرت انحرافات فکری را رها کردند. اصلاً رویت می شود این حرف را بزنی؟ این روایتی که خودت در مورد خوارج خواندی می گوید حضرت انحرافات فکری را رها نکردند. می گوید:

«فإن سكتوا تركناهم»

اگر سکوت کنند هیچ کار نمی کنیم

«فإن تكلموا حججناهم»

أنساب الأشراف؛ اسم المؤلف: أحمد بن يحيى بن جابر البلاذري (المتوفى: 279هـ) الوفاة: 279، دار النشر:، ج1، ص338

اما اگر انحرافات عقیدتی آوردند چه؟ با آن ها محاجه می کنیم پس چه می گویی؟ این قدر حیاء نداری همین روایت که می خوانید ضد حرفت را می زند. می گوید حیاء را خورده و آبرو را قی کرده، روایتی که دارد می خواند دقیقاً ضد حرف هایش است. امیر مؤمنان می گوید اگر شبهه اعتقادی مطرح کردی بلافاصله جوابت را می دهم. این آقا چون می خواهد مردم رها باشند همان مدلی که در غرب است هر کسی هر چه دلش خواست یک ذره راجع به همجنس بازی بگویم یک ذره هم راجع به فحشاء بگویم هر که هر چه خواست بگوید فقط دین گفته نشود چرا؟ چون حکومت درست نشده است. بقیه هر حرفی بزنند آزاد هستند ما نباید جواب شان را بدهیم حکومت نباید جواب بدهد.

فقط و فقط باید حکومت را درست کند تا وقتی حکومت درست نشد حرف نزنید این همان روایتی است که خواندی. چطور از ده ها روایت و سخنرانی های امیر مؤمنان مشکلات اعتقادی را حل کردند در نامه به مالک اشتر چقدر بحث اعتقادی در آن است. مناظره امیر مؤمنان با اشعث ابن قیس که بارها در همین شبکه خواندم. راجع به خلفای قبل گفتند می گوید از آن جا تازه همه فهمیدند حق با شیعه ها بود اگر حضرت افشاء گری نمی کردند مشکلات عقیدتی را جواب نمی گفتند پس این روایت ها چه است؟ یعنی شما دنبال این هستید هر کسی هر چیزی دلش خواست در جامعه اسلامی بگوید مثل خوارج هیچ کس حرف نزند همه سکوت کنند تا حکومت صد در صد درست بشود. این که دقیقاً فی الإفساد در جامعه است یعنی شما به صراحت دنبال افساد در جامعه هستی این هم مشخص شد حرفش خیلی واضح البطلان است. چون در همان روایت بود دیگر نیاز ندارد مدرک دیگری بیاوریم.

مجری:

خودش حرف خودش را نقض می کند.

استاد ابوالقاسمی:

کل قواعد را این جا جمع کرده است کلیپ بعدی را ببینیم

کلیپ شبهه ای شماره شش - اقای محمد تقی اکبر نژاد:

خیلی نکته مدیریتی مهمی است خیلی در سیاست گذاری باید حواس مان به آن باشد همه چیز را همزمان نمی توانیم پیش ببریم. هم در بیرون از مرزها تنش درست کنیم هم در داخل کشور تنش درست کنیم. هم به اصلاح مسائل فردی مردم بپردازیم هم بخواهیم با دولت ها درگیر باشیم. این ها نمی شود علی ابن ابی طالب با همه حساسیت ها و دقت های که دارد همه این ها را حذف می کند که روی مسائل اصلی کشور خودش متمرکز بشود.

استاد ابوالقاسمی:

همه را رها می کند روی مسائل اصلی کشور متمرکز بشود. و حال آن که امیر مؤمنان هیچ چیزی را رها نکرد، حواسش به همه است یک ثانیه فرصت کرد به اعتقادات پرداخته. یک روز فرصت کرد برای نجات مردم از دست حکام ظالم هند فرستاد. تازه لشکری که می گویند شصت شیعه اثنی عشری در لشکر حضرت بیشتر نبوده است.

مجری:

حدودش را می گویید یا واقعاً بود.

استاد ابوالقاسمی:

رجال کشی جمع بندی کرد این حدود است. بقیه شیعیان سیاسی بودند می گفتند تو خلیفه چهارم هستی، در چنین وضعیتی که اصلاً اعتقاد به حضرت علی به عنوان دینی ندارند می گویند تو خلیفه هستی مثل بقیه خلفا تازه از آن ها پایین تر؛ در چنین وضعیتی حضرت کاری برای دیگران توانست از جهت عقیدتی از جهت نجات بخشی انجام داده است.

بله آن قاعده ای که شما گفتید اولویت بندی درست است اما این اولویت بندی مثل من نیست حکومت است حکومت صدها راه برای انجام کار دارد. این نیست که من فقط یک جا توانایی داشته باشم یک نفر را برای یک کار بفرستد نفر دیگر برای کار دیگر و نفر دیگر برای کاری دیگر خودش هم مشغول یک کار دیگر می شود. لذا امیر مؤمنان از این فرصت ها نهایت استفاده را کرده است. چرا آن طرفش را نمی گویید؟ چرا نمی گویید امیر مؤمنان کمترین موقعیتی پیدا می کرد به اصلاح عقیده مردم می پرداخت. نهی از منکر حکومتی می کرد. به فتوحات می پرداخت دقیقاً ضد آن چیزهایی است که شما مطرح کردید. یعنی یک قاعده ای درست کرد آن قاعده را جاهای که غلط است تطبیق می کند ادله ای هم که می آورد ادله صد در صد ضد خودش است. اما این ادله را ناقص ترجمه می کند نمی آید بیان کند تا مردم فکر کنند بله خیلی حرف های زیبایی دارد می زند.

مجری:

این شیوه نا درست مغالطه است. به مناسبت های متعدد هم در همین برنامه حضرتعالی اشاره داشتید به آن جریانی که حضرت امیر (علیه السلام) در بازار می شنود زنان و مردان چگونه رفتار می کنند آن جا را هم می رود اصلاح می کند این طور نیست که از آن جا غافل باشد.

 (میان برنامه)

مجری:

 صلی الله علیک یا مولای یا ابا صالح المهدي (عج الله تعالی فرجه الشریف)، همچنان در خصوص صحبت های آقای اکبر نژاد صحبت می کنیم. صحبت های ایشان را نقد می کنیم.

استاد ابوالقاسمی:

یکی دیگر از اشکالاتی که حرف های آقای اکبر نژاد دارد می گوید مأموریت حاکم و حکمران فقط و فقط عدالت است. هیچ وظیفه دیگری ندارند سوال این کارهای که حضرت کرد چه است؟ رفع بدعت ها، آنی که در بازار می آید می گوید شنیدم زن های شما تنه به مردها می زنند این ها چه است؟ این ها مصداق عدالت است یا مصداق بر طرف کردن فساد اخلاقی و عقیدتی از جامعه است؟ کلیپ بعدی را ببینیم که ایشان راجع به عدالت در جامعه چه می گوید:

کلیپ شبهه ای هفتم - اقای محمد تقی اکبر نژاد:

اما مأموریت اصلی یک حکمران چه است؟ این است که عدالت را در جامعه مستقر کند. این است که افراد زیاده خواه را سر جای خودشان بنشاند. عدالت پایه و زیر ساخت یک نظام است در جامعه ای که عدالت شکل بگیرد بعد می شود از فرهنگ حرف زد، بعد می شود از نماز و روزه حرف زد. در جامعه ای که بی عدالتی باشد فاصله طبقاتی باشد مگر می شود از نماز حرف زد؟ چیزی که امروز ما تجربه می کنیم مگر می شود از خدا حرف زد؟ می گوید اگر شما ادعای خدایی دارید چرا این همه فاصله؟ چرا این همه بخور بخور، چرا این همه فسا؟ اصلاً از شما حرفی قبول نمی کند.

استاد ابوالقاسمی:

می گوید در جامعه ای که فاصله طبقاتی باشد مگر می شود دم از خدا و نماز زد؟ در زمان خلفا، مردم نماز نمی خواندند؟ فاصله طبقاتی نبود؟ این چه ادعایی است شما می کنید؟ می شود مردم را با زور به نماز خلاف هم وادار کرد. حتی نماز تراویح یعنی در زمان خلیفه دوم که فساد اجتماعی، فاصله طبقاتی از زمان او اساساً شروع شد نماز تراویح هم آمد.

تراویح هم می خواندند مستحبی در مسجد به جماعت می خواندند شما می گویید نمی شود ما می گوییم می شود خوب هم می شود. مسئله این نیست که نشود هم نماز را گفت هم بی عدالتی را بر طرف کرد مسئله این است که شما می خواهید فقط و فقط به مردم بگوییم حکومت باید مشغول آن بشود از فسادهای اخلاقی و دیگر چیزها در جامعه غافل بشود. مثالش خیلی روشن است همه می گویند در زمان خلفا مردم نماز می خواندند یا نمی خواندند؟ می خواندند فاصله طبقاتی بود یا نبود؟ بود. پس این چه ادعایی است که شما مطرح می کنید، این فرمایش شما آیا فرمایش درستی است یا فرمایش غلطی است؟ نکته دیگر روایتی را از امیر مؤمنان علی ابن ابی طالب مطرح می کند وظیفه حاکم این است که ظلم را بر طرف کند. کلیپ بعدی را ببینیم

کلیپ شبهه ای هشتم - اقای محمد تقی اکبر نژاد:

برای همین است وقتی که فلسفه حکومت خودش را می خواهد بیان کند خوب دقت کنید آن جایی که علی می خواهد بگوید چرا من حکومت را علی رغم میل باطنیم قبول کردم یک جمله بیان می کند یک فلسفه می گوید عجیب است. این را علی دارد می گوید یک انسان حکیم و الهی می فرماید اگر نبود که خدا از عالمان عهد و پیمان گرفت در برابر ظلمی که بر محرومان می شود سکوت نکنند من قبول نمی کردم.

تنها فلسفه ای که ذکر می کند من به خاطر آن قبول کردم این است. این یک چیزی است علی می گوید اگر بنا باشد این را نتوانم درست کنم اصلاً نمی خواهم باشم چرا باشم وقتی این را نمی توانم درست کنم؟ یعنی خود بودن، خود این که بگویی این نظام مقدس است برای علی بی معنا است. یعنی اگر من بنا است در نظام باشم و آن نظام نا عادلانه باشد نمی خواهم صد سال سیاه باشم. من اگر باشم باید این نظام به سمت عدالت حرکت کند ولو این که زمان ببرد ولی باید به سمت عدالت برود نه این که آمارها نشان بدهد در حوزه عدالت، وضعیت مان بدتر می شود. فاصله طبقاتی هر سال دارد افزایش پیدا می کند همین طور که آمارها الان دارد نشان می دهد.

استاد ابوالقاسمی:

می گوید حضرت فرمودند وظیفه حاکم بر طرف کردن ظلم است. متن روایتی که خواندید یک کلمه ای دارد

«أَمَا وَ الَّذِي فَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ لَوْ لَا حُضُورُ الْحَاضِرِ وَ قِيَامُ الْحُجَّةِ بِوُجُودِ النَّاصِرِ وَ مَا أَخَذَ اللَّهُ عَلَى الْعُلَمَاء»

«عَلَی الحُکام»‌ یا «عَلَی الْعُلَمَاء؟» متن این روایت حکام یا علماء است؟ متنش علماء است.

(أَلَّا يُقَارُّوا عَلَى كِظَّةِ ظَالِمٍ وَ لَا سَغَبِ مَظْلُومٍ»

نهج البلاغة (للصبحي صالح)، نویسنده: شريف الرضى، محمد بن حسين، ناشر: هجرت، محقق/ مصحح: فیض الاسلام، خطبه 3 و هي المعروفة بالشقشقية؛ ص: 50

همین روایت دلیل این بود که مرحوم امام انقلاب کرد. یکی از ادله قیام مرحوم امام این بود. گفت حکومت کار عالم است و وظیفه عالم این است که تا حد امکان باید جلوی ظلم را بگیرد. گفتیم امیر مؤمنان چه کار کرد؟ توانست همه ظلم ها را بر طرف کند؟ همان روایتی که خود شما خواندی فقط بعضی جاهایش را حذف کردید.

در همان روایت حضرت می گوید من خیلی از ظلم ها را نمی توانم بر طرف کنم این که دیوان عطایای عمر فاصله طبقاتی ایجاد می کرد و روز به روز بیشتر هم می شد چون وقتی شما به یک نفر صد هزار بدهی ماه بعد هم صد هزار به یک نفر هزار، هزار، هزار فاصله طبقاتی روز به روز بیشتر می شود. حضرت می فرمایند وضعیت من طوری است نمی توانم این را بر طرف کنم. اگر این را بر طرف کنم لشکرم به هم می ریزد سی، چهل درصد عدالتی هم که دارم نمی توانم انجام بدهم. بله این حکومت، حکومتی که مطلوب من است نیست من عدالت صد در صد می خواهم اما الان مجبور هستم.

اما سوال «وَ مَا أَخَذَ اللَّهُ عَلَى الْعُلَمَاء» یا «علی الحکام؟» متن روایت علماء است این عالم قبل از حکومت عالم بود یا نبود؟ نگفته حاکم باید عدالت داشته باشد می گوید عالم باید عدالت ایجاد کند عالم چطوری می تواند عدالت ایجاد کند؟ بدون حکومت ممکن است؟ نه ممکن نیست لذا عالم باید به سمت حکومت برود اما نکته دیگر عالم یک وظیفه اولیه دارد یک وظیفه ثانویه؛ وظایف عالم فقط تشکیل حکومت است؟ نه بر طرف کردن بدعت، هدایت جاهل، نهی از منکر هیچ کدام از این ها وظیفه عالم نیست؟ خدا از عالم فقط یک عهد گرفته است؟ پس آن روایت های دیگر عهد علماء چه است؟ علماء در زمانی که بدعت دیدند باید با آن مقابله کنند. این هم جزء وظایف علماء است.

 پس وظیفه عالم یکی نیست حضرت می فرمایند یک پیش فرض داریم پیش فرض عالم؛ عالم از روز اولی که عالم شد بدعت را باید بر طرف کند. آموزش باید بدهد. به علم دانش آموزان اضافه کند. نهی از منکر باید کند و خیلی کارهای دیگر و این عالمی که این کارها را همیشه انجام می داد باید به سمت تشکیل حکومت هم برود و حکومت درست کرد تا حد امکان عدالت ایجاد کند، یعنی چه؟ یعنی تا حکومت درست کرد وظایف قبلی را رها کند؟ آقا این عالم نهی از منکر داشت. آموزش دینی داشت. بر طرف کردن بدعت ها داشت همه این ها را داشت حالا حاکم هم شده است تا حاکم شد قبلی ها را ببوسد تمام شد؟ یا نه آن ها را که داری یک دانه هم به آن اضافه می شود.

 حضرت کلمه علماء را این جا برای همین آوردند نگویند این کار حکام است. یک عالمی است از قبل وظایفی داشت آن وظایفش که مسلم است شکی در آن نیست پس آقای اکبر نژاد، امیر مؤمنان علی ابن ابی طالب آن وظایف را مسلم گرفت آن ها که پیش فرض عالم است آن ها را باید انجام بدهد منِ علی می گویم عالم یک کار دیگر هم باید انجام بدهد آن عدالت است.

پس چرا چپکی روایت را تفسیر می کنید؟ اگر روایت گفته بود «وَ مَا أَخَذَ اللَّهُ عَلَى الحکام» حرف شما شاید درست بود اما «عَلَی الْعُلماء» گفته است. یعنی عالم بودنش سر جای خودش شما عالم هستی وظایفی داری یک وظیفه هم به وظایفت اضافه می شود شما باید سعی کنید دنبال عدالت بروید دنبال درست کردن عدالت جز با حکومت ممکن نیست.

همین روایت هم جزء روایاتی است که بر ضد شما است شمای که می گویید نباید دنبال حکومت رفت این دقیقاً می گوید باید دنبال حکومت رفت عالم دینی باید دنبال حکومت برود و همین طور که امیر مؤمنان تا توانست خود حضرت می گوید بیشتر از این مقدور من نیست. تا توانست عدالت ایجاد کند می دانم این حرف ها را بزنم دوباره یک عده به من چیز خواهند گفت داری ضد حضرت علی صحبت می کنی. خود حضرت می فرماید نمی توانم قبلی ها، یک کارهای انجام دادند یک خط ریلی گذاشتند خارج کردن این قطار از ریل یا با کشتن همه است یا ذره ذره باید انجام بشود.

 اما آن وظایف عالم بودن خودم را انجام ندهم؟ چرا، آن ها را هم حتماً انجام می دهم پس این روایت که شما به آن استناد کردید جزء روایاتی است که به نفع شما نیست و به ضرر شما است. علاوه بر این سوال دیگر: کدام عدالت؟ عدالتی که همه می فهمند؟ خود عدالت نیاز به توضیح ندارد؟

می گوید ما انبیا را فرستادیم و با آن ها کتاب و میزان را دادیم:

(لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَينَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَأَنْزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَلِيعْلَمَ اللَّهُ مَنْ ينْصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالْغَيبِ إِنَّ اللَّهَ قَوِي عَزِيزٌ)

ما رسولان خود را با دلايل روشن فرستاديم، و با آنها کتاب (آسمانی) و ميزان (شناسايی حق از باطل و قوانين عادلانه) نازل کرديم تا مردم قيام به عدالت کنند؛ و آهن را نازل کرديم که در آن نيروی شديد و منافعی برای مردم است، تا خداوند بداند چه کسی او و رسولانش را ياری می ‌کند بی ‌آنکه او را ببينند؛ خداوند قوی و شکست ‌ناپذير است!

سوره حدید (57): آیه 25

پس کتابی باید باشد میزان که عدل است آن هم باید باشد تا (لِيقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ)، (لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَينَاتِ) اولاً معجزه و دلیل روشن دادیم. (وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ) کتاب هم نازل کردیم (وَالْمِيزَانَ) عدالت هم باشد. اگر هر دو باشند (لِيقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ) در جامعه عدالت برقرار می شود. می شود عدالت بدون کتاب باشد؟

مجری:

طبیعتا نمی شود.

استاد ابو القاسمی:

آیه دارد می گوید بدون کتاب، عدالت ممکن نیست. بدون آموزش معارف دینی عدالت ممکن نیست اگر شما معارف دینی را یاد ندهی فکر می کند منی که مثلاً فلان کار را کردم باید فلان مقدار حقوق بیشتر بگیرم. به امیر مؤمنان گفتند سابقه مان در اسلام بیشتر است باید بیشتر بگیریم. دلیل می آورند اما وقتی «کتابُ الله الناطق» امیر مؤمنان است روشن می کند می گوید آن برای خدا این جای خودش.

پس تا زمانی که کتاب در بین مردم منتشر نکرده باشید، دین را در بین مردم منتشر نکرده باشید، آن قسطی که قسط و عدالت مد نظر خدا است قابل اجراء نیست. زن فکر می کند آزادیش به بی حجابی است اما وقتی کتاب را آوردید می فهمد آزادیش به این است که حجاب داشته باشد. چرا؟ چون من بی حجاب باشم دارم به دیگران ظلم می کنم. اگر زیبا باشم زن و مرد دیگری نگاهش به من می افتد به همسرش بی میل می شود من به آن زن ظلم کردم.

مجری:

به خودش هم ظلم می کند.

استاد ابو القاسمی:

در مرحله بعد به خودش ظلم کرد دارد به خودش ضرر می زند چرا؟ زیبایی من دائمی نیست چند سالی زیبایی دارم بعد در چرخه رقابت با دیگران می افتم. چون دارم عقب می افتم سراغ عمل های جراحی، تزریق ها و آرایش های دائمی می روم وقتم گرفته می شود سلامتم به خطر می افتد بعد اضطراب روانی که من مدام عقب می افتم. به یک مرحله ای می افتد عقب می افتد در آن مرحله که عقب افتاد دیگر رویش نمی شود بیرون بیاید کلاً از جامعه منزوی می شود.

مجری:

وقتی که این ملاکش شد آخرش این چنین می شود.

استاد ابوالقاسمی:

قرآن می گوید به زن ها بگو حجاب داشته باشند تا آزار نبینند

(ذَلِكَ أَدْنَى أَنْ يعْرَفْنَ فَلَا يؤْذَينَ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِيمًا)

اين کار برای اينکه شناخته شوند و مورد آزار قرار نگيرند بهتر است؛ (و اگر تاکنون خطا و کوتاهی از آنها سر زده توبه کنند) خداوند همواره آمرزنده رحيم است.

سوره احزاب (33): آیه 59

این برای این است که زن عرف نشود. به مویی که بیرون می افتد عرف می گویند زن اگر از حجابش بیرون بیاید آزار می بیند. اگر شما این را برای زن ها جا نیاندازید فکر می کنید قسط را بر پا نکردی به زن ها ظلم کردید گفتید حجاب داشته باشند. و حال آن که خدا می گوید قسط و عدل این است پس کتاب و میزان باید باشد.

شمای که می گویید نه اول به عدالت به کدام عدالت؟ به کدام قسط؟ قسط بدون کتاب یا قسط با کتاب؟ اگر قسط با کتاب باشد باید معارف گفته بشود نمی شود به سمت عدالت رفت بدون این که قسطی باشد، پس این یکی از اشکالات بسیار جدی حرف های ایشان است. اعتقاد من این است ایشان اصلاً نمی خواهد حقیقت را متوجه بشود.

مجری:

به نظر می رسد یک خط فکری دارد و در راستای این که آن فکرش را می خواهد به دیگران بخوراند و تحمیل کند برای آن چنین می کند. این خلاف پژوهش، تحقیق و مطالب حقیقت است.

استاد ابوالقاسمی:

بله، اما سراغ کلیپ بعدی برویم

مجری:

پس کلیپ را ببینیم تا بعد با ذهن بازتری جواب را بشنویم

کلیپ شبهه ای نهم - اقای محمد تقی اکبر نژاد:

بعضی وقت ها یک منطق غلطی در ذهن ما است می گوییم تا الان که زور داریم باید حق را اجرا کنیم بلغ وما بلغ هیچ نگاهی هم به آینده نداریم. دو روایت داریم یکی از حضرت امیر و دیگری از امام باقر می پرسند چرا حضرت امیر در بصره این قدر مماشات کرد؟ چرا آن های را که فرار کردند دنبال نکرد؟ امام باقر فرمود یکی از فلسفه هایش این بود حضرت امیر می دانست حکومت برای او باقی نخواهد ماند. می دانست با این همه بیماری و بدبختی که در این جامعه است این جامعه تحمل عدالت ورزی علی را ندارد.

 لازم نبود علم الهی باشد آن علم الهی را داشت غیر علم الهی به عنوان یک حاکم می دانست می توانست حدس بزند. می گفت ایشان نگران شیعیان بعد از خودش بود می گفت من با این ها مماشات و مهربانی کنم تا بعد از من با شیعیان من که دیگر من در رأْس حاکمیت نیستم آن بیچاره ها مظلوم هستند از آن انتقام نگیرند. حساب کنید علی این قدر مماشات کرد این قدر بعد از او شیعه ها را کشتند. اگر علی از آن ها انتقام می گرفت و خون به پا می کرد آن ها چه کینه ای از علی و شیعیان داشتند و چه می کردند؟ به احتمال زیاد نسل تشیع را قطع می کردند. رهبر جامعه موظف نیست که بگوید الان یک روز هم می توانم یک راهی را بروم پس بروم.

بله می خواست مُرّ فقه را اجرا کند باید غنمیت می دادند می توانستند غنمیت بگیرند ولی حضرت امیر نگاه به آینده دارد بعضی وقت ها رهبران جامعه باید آینده را ببینند و امروز تصمیم بگیرند. وقتی در قدرت هستند نه این که بگوید من امروز قدرت دارم هیچ کاری به آینده ندارم نه بعضی وقت ها در قدرت هستی باید یک جاهای به خاطر آینده کوتاه بیایی. باز نمی کنم چون بحث خیلی جدی و مفصلی دارد ان شاء الله در آینده توضیح خواهم داد.

مجری:

جناب آقای دکتر ابوالقاسمی این ها مطالبی است که همه در یک سخنرانی گفته شده است؟ عجیب است بعضی وقت ها این کلیپ با آن کلیپ کلاً‌ در تعارض است.

استاد ابوالقاسمی:

بله، در یک سخنرانی است. یک سوال: می گوید رهبر موظف نیست فقط الان را ببیند همان مقداری که امیر مؤمنان انجام داد چه؟ امیر مؤمنان همان زمان اغلب لشکرش با او همراه نیستند. اغلب شان اعتقاد دارند او خلیفه چهارم است و خلافتش الهی نیست چند تا مانع جدی هم دارد طلحه، زبیر، عایشه، معاویه، ذو الخویصره و دیگر رؤسای صحابه ای که در خوارج بودند. با این ها جنگید یا نجنگید؟ تنش ایجاد کرد یا نکرد؟ سوال ما این است بله امام حق دارد با توجه به آن آینده نگریش؛ امام که هیچ انسان عادی اگر تقیه بکند مداراتاً برای این که در آینده ممکن است خطری پیش بیاید حق تقیه دارد. اما سوال این است امیر مؤمنان هیچ کار هم نکرد؟ که شما سیاست تنش زدایی مطلق می گویید آقا حضرت چند تا جنگ راه انداخت. خود شما در قسمت بعدی (کلیپ ها را خواهیم دید) می گویید امیر مؤمنان بود که جلوی معاویه ایستاد معاویه باید به هر نحو ممکن کنار برود. در همین قسمت یک جایش گفت.

 اگر حضرت نگاهش به آینده است معاویه را رها کند کاری به او نداشته باشد چرا چند سال جنگ راه می اندازی؟ چرا به معاویه می گویی کنار برو بعد او جنگ راه بیاندازد. بعد از این که جنگ راه افتاد مجبور بشوی مقداری کوتاه بیایی البته جنگ شده است. بعدها معاویه شیعیان شما را بکشد اصلاً این ها را اعلام نکن طرف خلافت نرو؛ طرف خلافت بروی تنش ایجاد می شود خود به خود بعداً معاویه شیعیان شما را خواهد کشت آیا این که امام می داند من خلافت را بگیرم موجب کشته می شود خلافت را نگیرم؟

یک مقداری بود و مقداری هم به خاطر بینش اش تقیه کرده است پس نه می شود گفت چون که بینش امام نه امام بلکه بینش فرد عادی نسبت به آینده می تواند موجب تقیه شود این غلط است نخیر موجب تقیه می شود. از طرف دیگر چون موجب تقیه می شود کلاً‌ همه چیز را کنار بگذاریم؟ خیلی خنده دار است امیر مؤمنان همه چیز را کنار گذاشت و رفت این حرف های که شما می زنید یعنی علی کنار برو همان حرفی که جلسه قبل زد. حضرت گفت من کنار بنشینم بهتر است اصلاً من نیایم بگذار گردن آنی که حاکم می شود باشد.

مجری:

همین ماجرا با طلحه و زبیر هم بوده است.

استاد ابوالقاسمی:

دقیقاً، لذا این که می گوید باز نکنیم بهتر است چون اگر بخواهد باز کند دچار مشکل می شود.

مجری:

خیلی از مطالب را آن جا پنهان می کند.

استاد ابوالقاسمی:

سراغ قسمت ششم برویم در قسمت ششم چون جنگ های با طلحه، زبیر، عایشه، معاویه و امثالهم است نمی تواند تنش های رخ داده را منکر بشود. می گوید نه خیلی کار عقلایی کردند کلیپ بعدی را ببینیم

کلیپ شبهه ای دهم - اقای محمد تقی اکبر نژاد:

ما این قضیه را فقط اخلاقی می بینیم که علی چون دنبال عدالت است معاویه چون آدم بدی است اصلاً با او کنار نمی آید. چطور پیامبر با ابو سفیان کنار آمد؟ نه توجه ندارند که علی می داند که نهایتاً این ها با هم زد و خورد خواهند کرد و الان زمان به نفع معاویه است. واقعاً به این باور دارم، علی در حکومت مرکزی است یعنی چه؟ وقتی شما در حکومت مرکزی هستید دستت بازتر است. بیت المال بیشتری در اختیار داری تا کسی که فقط یک گوشه از کشور در اختیارش است بزرگان کشور بیشتر در اطرافت هستند اصحاب پیامبر بیشتر در اطراف تو هستند. از اصحاب پیغمبر در شامات چه کار می کند؟ لشکر وسیع تر و قدرتمندتر، امکانات مالی بیشتر و برای حرکت کردن آماده تر هستی.

تو زمان زیادی نمی خواهی که آماده بشوی اما آنی که در یک منطقه کوچک تری است بیت المالش کمتر است عِده و عُده اش کمتر است او زمان بیشتری می خواهد تا برای جنگ با تو آماده بشود. برای همین است که علی (علیه السلام) عجله می کند می گوید نه من با او کنار نمی آیم نامه می نویسد و او را خلع می کند می گوید کنار برو.

از آن طرف معاویه متوجه این داستان است اگر غیر از این بود چرا معاویه هی زمان می خرد، چرا چهار ماه فرستاده علی را معطل می کند؟ علی منتظر آمدن او نیست علی متوجه است دارد آماده می شود و خدا نگذرد از آن های که جمل را تدارک دیدند. وگرنه آن انرژی، آن نیروی اولیه و آن احساساتی که مردم پر شور دور علی را گرفته بودند. دیدید اول کار همه پر شور هستند با آن قدرت علی سمت صفین حرکت می کرد همان اول مطمئن باشید خیلی زود قضیه معاویه بر چیده می شد خدا از این ها نگذرد. این ها آن انرژی، شور و نشاط اولیه را گرفتند دیگر لشکر دوم نشاط لشکر اول را ندارد طبیعی است. خود این باعث شد که معاویه برای تجهیز دوباره فرصت پیدا کند. این ها معطل شدند چند ماه طول کشید تا حرکت کنند به آن جا برسند آن قضیه را جمع بندی کنند بر گردند بعد حضرت علی پایگاه حکومتش را از مدینه به کوفه منتقل کند این ها برای معاویه فرصت درست می کند که بتواند خودش را بیشتر تجیهز کند.

 می خواهم بگویم صرفاً بحث اخلاقی نبود بلکه در ضمن آن یک تحلیل سیاسی هم علی دارد که نباید به این آدم زمان داد. ابن عباس نگاهش این است که زمان بدهیم برای مان خوب است علی می گوید می دانم آب من با این در یک جوب نمی رود ولی زودتر قضیه را فیصله بدهم.

مجری:

جناب آقای ابوالقاسمی به نظر می رسد بعضی وقت ها یک چیزهایی را می خواهد بگوید رویش نمی شود.

استاد ابوالقاسمی:

تنش زدایی مگر سیاست اولیه شما نیست مگر حاکم بر همه چیز نیست؟ چرا حضرت علی با معاویه تنش زایی کرد؟ می داند یک جایی باید با او بجنگم چه کسی گفت باید بجنگی اصلاً نیا مجبور نیستی بیایی. نکته دوم یک چیزهای تاریخی مطرح کرد این ها از جهت تاریخی غلط است در همه جنگ ها تعداد لشکریان حضرت از طرف مقابل کمتر بود.

حضرت در مدینه و مکه بودند مدینه درست است که بلاد اسلامی گسترش پیدا کرد اما به صورت کاریکاتوری؛ بلاد اسلامی از سمت دریا خیلی توانایی حرکت ندارند باید از سمت خشکی بیایند. ایران از کوفه و شام یعنی از شام به کوفه مرتبط است مصر و بقیه جاها به کوفه مرتبط است. یعنی تمام ثروت بصره و کوفه جمع است.

دوم: زمان کشته شدن عثمان لشکر کجا بود؟ دست معاویه بود، معاویه لشکر را به سمت شامات برده بود از شامات دوباره به سمت مدینه آورد و تأخیر کرد که عثمان کشته بشود پس اصل لشکر مسلمان ها کجا است؟ دست معاویه است. لشکر دست معاویه و پول ها هم در کوفه و بصره است مرکزیت کوفه و بصره است. لذا امیر مؤمنان مجبور شد اول با طلحه و زبیری که رفتند بصره را غارت کردند بجنگد. ثروت کجا است؟ ثروت اصلی از کوفه به سمت شامات منتقل می شود معاویه طرحی دارد می گوید برای این که ما در مقابل رومی ها هستیم برای این که قصر رومی ها چشم مردم را نگیرد باید شامات را خیلی آباد کنیم ثروت را به سمت شامات منتقل کرد.

پس بصره، کوفه و سمت شامات پول اصلی است سمت مدینه کمتر است پس نیروها آن جا نیستند لذا در تمام جنگ ها، لشکریان حضرت از لشکریان معاویه کمتر هستند پول ها هم آن جا نیست. پس تحلیل های شما یک مقدار تحلیل های دقیقی نیست. علاوه بر این سوال ما این است شما می گویید سیاست حاکم همیشه باید تنش زدایی باشد. در کلیپ بعدی دوباره همین را می گوید این که حضرت می خواست معاویه از بین برود کار درستی بود.

کلیپ شبهه ای یازدهم - اقای محمد تقی اکبر نژاد:

ولی تحلیل علی بسیار تحلیل خوبی است خدا می داند این را با اعتقاد دارم می گویم می گوید این جرثومه فساد که من هم می دانم به کم قانع نیست آن جا را به من نخواهد داد و بعد هم می دانم به کل دنیای اسلام چشم طمع دوخته است و هیچ وقت هم آبش با من در یک جوب نخواهد رفت همان اول تمامش کنم خلاص، مشکل بزرگ را همان اول باید حل کرد هنوز انرژی دارم. هنوز بین مردم مقبولیت دارم. هنوز که مردم من را می پرستند. هنوز من سر مردم منت دارم که امارت شان را قبول کردم. الان بهتر وقت است که بزنم ناکارش کنم بهترین سیاست همین سیاستی بود که علی در پیش گرفت.

استاد ابوالقاسمی:

آن اول که انرژی زیاد است باید کار بزرگ را انجام داد مرحوم امام اولین کاری که کرد چه کسی را زد؟ شاه را زد بهترین کار را انجام داد چون این یک غده سرطانی، خبیث و شیطانی است باید از بین برود امیر مؤمنان با معاویه چه کار کرد؟ شما می گویید کارش خوب بود سیاست تنش زایی داشت و باید او را کنار می زد.

حالا در مسیر امیر مؤمنان، طلحه، زبیر، عایشه آمدند مانع شدند برای مرحوم امام مانع ایجاد نشد توانست معاویه زمانش را (فرض کنیم) شاه را کنار بزند. اشتباه کرده یا همان سیاست را اجرا کرده است؟ بحث سر این است این که من می گویم شما نمی آیید مصداقی مطرح کنید یک قاعده کلی گفتید آدم باید عارف به زمانش باشد و من تشخیص می دهم مرحوم امام عارف زمانش نبود. کلی ها را کنار بگذار دقیق بخواهید بررسی کنید امیر مؤمنان با یک نفر مثل معاویه گفت باید بجنگیم نمی شود نجنگیم. با طلحه، زبیر و عایشه تا حد امکان گفت با این ها باید جنگ بشود راهی ندارد. می توانست همان اول به آن ها حکم بدهد بروند بله این که من شما را کنار می زنم می دانم تنش ایجاد خواهد شد اما در آن درگیری ها تا حد امکان تنش را پایین می آورم این را ما قبول داریم.

کلیپی بعدی همین است می گوید حضرت در جنگ با معاویه، طلحه و زبیر سعی کردند بیشترین مقدار فعالیت خودشان برای جلوگیری از تنش داشته باشند. جنگ می شود اما در جنگ لازم نیست همه را از دم بکشید.

کلیپ شبهه ای دوازدهم - اقای محمد تقی اکبر نژاد:

حضرت امیر اول چه کار می کند؟ دوباره جلوی تنش را می گیرد یعنی اولاً با درشت گویی با معاویه حرف نمی زند اول یک آدم حساب شده ای را آن جا می فرستد تا بیعت کن و کنار برو. بعد جالب است در تاریخ آمده است حضرت امیر دَه تا نامه به معاویه می نویسد معاویه وقتی می گوید کنار نمی روم ده تا نامه می نویسد. دقیقاً مشابه قضیه جمل که آن جا نامه های متعدد نوشتند. خیلی از نامه ها در نهج البلاغه است حضرت نامه می نویسد یک جا نصیحتش می کند یک جا تهدیدش می کند که دست از این کارها را بکش خون مسلمان ها ریخته نشود چه و چه و چه؛ معاویه در مقابل این ها درشت گویی می کند زیر بار نمی رود و نصیحت های ایشان را قبول نمی کند. جالب است این دَه تا نامه دقیقاً مثل قضیه جمل است این ها یک فرایندی را طی می کند و در این زمان البته حضرت امیر دارد آماده می شود.

مالک فرمانده سپاه حضرت امیر است وقتی او را به سمت صفین راهی می کند ببینید به مالک چه بیانی دارد، می گوید مالک بر حذر باش از این که تو آغازگر نبرد باشی مگر این که آن ها شروع به جنگ نمایند. باز هم می گوید ما شروع کننده جنگ نباشیم. آن ها علیه حکومت مرکزی طغیان کردند یعنی کاملاً مشروع است اگر حضرت امیر شروع کننده جنگ باشد. ولی من می خواهم با صحبت کردن جلوی این قضیه را بگیرم من مسلمان هستم نمی خواهم برادر کشی بشود شامات بخشی از کشور اسلامی است. تو فقط مثل این که با نصیحت کار را پیش می بری تا این که آن ها دست به شمشیر ببرند و حجت بر ما تمام بشود.

مجری:

جناب آقای ابوالقاسمی بعضی از بیننده ها شاید حواس شان نباشد که بحث کجا است، این حرف ها همه اش نقد و تعریض حرکت و حرف امام خمینی است.

استاد ابوالقاسمی:

تمام این ها نقد جمهوری اسلامی است.

مجری:

می بینیم حضرت امام، سیره امیر المؤمنین را خیلی خوب تطبیق می داد یادم می آید سخنرانی های که شنیدیم همیشه در ابتدا از او خواسته به راه راست بیا به تو اخطار می دهم مواظب باش پایت را فراتر نگذاری از آن جایی که باید باشد.

استاد ابوالقاسمی:

مرحوم امام (رضوان الله تعالی علیه) همین کار را داشتند تدرج داشته ذره ذره نامه نگاری کردند صحبت کردند سخنرانی کردند ولی قبول نکرد چه کار کنند؟ به قول خود یک جرثومه ای است باید با او برخورد بشود. در این جرثومه ممکن است کشته زیاد بدهیم کلیپ بعدی را ببینیم

کلیپ شبهه ای سیزدهم - اقای محمد تقی اکبر نژاد:

در آن جنگ نهایی که اتفاق افتاد لشکر معاویه خیلی کشته داد خیلی بیشتر از لشکر حضرت امیر این ها بی تأثیر نبودند. حضرت امیر پایگاه اعتقاد آن ها را به هم ریخته بود این ها در این مدت صدای ناله ها و مناجات های علی را می شنیدند. این علی غیر از آنی بود که به ما گفته بودند. برای همین خیلی های که دنبال حقیقت بودند دسته دسته جدا می شدند به سمت علی می آمدند.

بنابراین این حرکت را می بینید ولی در عین حال رفتار حضرت امیر در جنگ صفین از حیث نظامی، نسبت به جنگ جمل خشن تر است. چون آن ها از هم پاشیدند مردم می خواستند به خانه هایشان بر گردند ولی این ها چون پایگاه داشتند و می خواستند دوباره بر گردند تجهیز بشوند زخمی هایشان مداوا بشوند فراری هایشان به آن پایگاه بر گردند برای همین این جا برخوردها نظامی تر بود تا آن شرایط.

استاد ابوالقاسمی:

برخورد امیر مؤمنان خیلی خشن تر بوده، سیاست تنش زدایی پس چه؟ نه این جا چون بر می گردند یک پایگاهی پیش معاویه دارند مدام تجهیزشان می کند باید برخورد خشن تر باشد. پس سیاست حاکم همیشه تنش زدایی نیست بینندگان عزیز ایشان نمی خواهد واقعیت را به شما بگوید اگر می خواست واقعیت را بگوید هر کجایی تنذیر و شبیه خودش را برای شما مطرح می کرد.

اگر شما می گویید باید با عطوفت برخورد کرد یک جا هم باید با خشونت برخورد کرد. اگر یک جا با خشونت است یک جای دیگر با عطوفت است. هر کجا، جای خودش را دارد این که من بگویم سیاست کلی تنش زدایی غلط است. اما راجع به حکمین و حکمیت یک حرف خیلی زیبایی زده که خیلی بر خودش قابل تطبیق است کلیپ بعدی را ببینیم

کلیپ شبهه ای چهاردهم - اقای محمد تقی اکبر نژاد:

پس تحلیل علی درست بود که معاویه باید از بین برود و می توانست هم از بین ببرد تا نقطه نود و نُه هم رسید با همه موانعی که در جنگ جمل درست شده بود اما این جا بی کیاستی و حماقت یک سری از اصحابش بود که کار دستش داد و معاویه را از دسترس خارج کرد. و این مظلومیت علی است از این جا به بعد داریم وارد فضای جنگ نهروان می شویم. شما ببینید افرادی که او را وادار به حکمیت می کنند و بعد نتیجه حکمیت چیزی می شود که نا خوشایند است خودشان بر می گردند و می گویند تو نباید حکمیت را قبول می کردی «لا حکم إلا لله» یعنی علی با یک آدم های طرف است خشکه مقدس هستند ذهن های سنگی دارند هیچی نمی فهمند. «لا حکم الا لله» فقط خدا باید حکمیت کند علی می گوید حرف درستی است ولی روی زمین باید یک کسی باشد که آن حکم خدا را ابلاغ کند و جریان بدهد.

مطلب به این واضحی نمی فهمند لذا می گوید روزی فقط دست خدا است معنایش این است که دیگر کار نکنیم دقیقاً شبیه به این است. یعنی علی در این گزاره ها گیر کرده است چه مصیبتی است وسط جنگ درست در لحظه ای که می خواهی جرثومه فساد را می خواهی از ریشه بزنی یک دفعه یک آدم های با ذهن های بسته روی این قضیه قفل کردند با این سطح فکری مسیر را عوض می کنند.

استاد ابوالقاسمی:

الان من بیایم همان مدلی که خودشان برخورد می کند بگویم جمهوری اسلامی یک دشمن بسیار خطرناک دارد که آمریکا است و یک غده سرطانی در منطقه ایجاد کرده است دیروز یکی از سردارهای ما را به شهادت رساند. در جنگ در اوج درگیری با همچنین جرثومه ای هستیم. یک نفر با شعار تنش زدایی این که سیاست ائمه تنش زدایی بود سرعت شما را کند می کند و ذهن ها را درگیر خودش می کند.

چطور امیر مؤمنان دارد با سرعت به سمت معاویه می رود یک عده با شعار «لا حکم الا لله» از روی حماقت و سفاهت جلوی ایشان را می گیرند. الان هم ما با یک دشمن جدی درگیر هستیم یک نفر با حماقت و سفاهت با شعار تنش زدایی با شعار این که فقط عدالت در جامعه می آید جلویش را می گیرد. دقیق ترین جایی که می شود بر رفتار شما تطبیق کرد همین قسمت سخنان شما است خیلی دقیق تطبیق می کند. خشکه مقدس های که در گزاره ها گیر کردند و درست گزارها را تحلیل نمی کنند البته من می دانم شما تحلیل می کنید و می فهمید. شما مثل خوارج نیستید مثل معاویه ها هستید.

 قبلاً هم عرض کردم ایشان وقتی می گوید لباس روحانیت نباید تن کرد بعد می آید با لباس روحانیت تیشه به ریشه می زند یعنی چه؟ می فهمد، ایشان وقتی روایتی را می خواند آخرش را حذف می کند یا ترجمه نمی کند قبلش را حذف می کند یا ترجمه نمی کند یعنی چه؟ یعنی مشخص است.

 اما در مورد خوارج چند نکته این جا باید راجع به سیاست درست حکومت صحبت کنم. در هر حکومتی که با دشمنان طرف باشد و هنوز استقرارش کامل نشده است نیاز به دو طیف داریم. این دو طیف ما اصطلاحات سیاسی را فعلاً نمی خواهم به کار ببرم واقعیتش را می خواهم بگویم یک گروه باید اصولگرا باشند یک گروه اصلاح طلب باشند. اصولگرا یعنی چه؟ یعنی من یک سری ثابتاتی دارم دست از این ثابتات بر نمی دارم. یک گروه باید اصلاح طلب باشند بگوید وقتی که مشکلی ایجاد شد به مقدار ضرورت به عنوان دوران گذار دست از بعضی از ثابتات با درجه اهمیت کمتر بر داشت.

اگر شما زیاده از حد اصلاح طلب باشی سریع اصول را رها می کنی، زیادی اصولگرا باشی وقتی که دوران تقیه و دوران گذار است سفت می گیری و چون سفت می گیری فشار به تو می آورند می شکنی. لذا این ها باید همدیگر را خنثی کنند و حالت تعادل ایجاد کنند. اگر اصولگرایی محض باشد جامعه دچار مشکل می شود. بله وقتی جامعه دشمنان خارجی ندارد مانعی ندارد آن جا دیگر فقط باید اصولگرایی کرد.

 اما جامعه ای که یک دشمن خارجی دارد، دارد او را از بین می برد یک دشمنی دارد که هم اعتقادی کار می کند هم سیاسی کار می کند هم اقتصادی کار می کند هم نظامی کار می کند شما باید هر دو گروه را در عرض هم داشته باشید هر دو به دردت می خورند. رفتارهای امیر مؤمنان علی ابن ابی طالب دقیقاً همین طور بوده بعضی از جاها ثوابت را نگه داشت بعضی از جاها دیگر نمی شود کاری کرد مجبور شد دست بر دارد. اما چون از آن محدود ثوابت دست بر داشت یعنی مطلقا ثوابت را گنار بگذارد؟ نه در دوران ما، داخل کشورمان یک شخصی داریم که کشور را می خواهد بهم بریزد با ادعای این که ما سنی ها مظلوم هستیم چنین و چنان.

باید یک گروهی باشند با او تعامل برقرار کنند یک گروهی هم باشد ثابتات را نگه دارند باید در کنار هم باشند اما یک نفر بیاید بگوید نه مطلقا ما برویم به سمت آن تا گاو ماهی هر چه هم شد به او واگذار کنیم. دیگر در کشور نه فاطمیه بگیریم نه عزاداری بگیریم نه چنین کنیم نه راجع به شهادت حضرت زهرا صحبت کنیم.

 دیدید مقام معظم رهبری فاطمیه نشسته بودند پرچم بالای سرشان دو طرف زده بود «صدیقةٌ الشهیدة، مظلومةٌ شهیدة» از ایشان بیشتر شما متوجه نمی شوید هم روضه فاطمیه می گیرد هم دو طرف شهیده می زند. از این طرف این باید باشد از آن طرف هم ما باید مقداری مداراهایی در حد تقیه مان با اهل سنت داشته باشیم. چون دوران، دوران تقیه است دوران، دوران گذار است اما بگوییم هیچ چیز راجع به اهل سنت نگوییم کاملاً برویم با همه شان برخورد کنیم. دقیقاً در بحث حکومت ما هدایت گری باید داشته باشیم تمسک به ثابتات باید داشته باشیم از آن طرف هم تا جایی که ممکن نیست دست بر داریم. امیر مؤمنان برای تراویح چه کار کردند؟ تذکر دادند حسنین با شلاق رفتند وقتی لشکر داشت به هم می ریخت دست بر داشتند.

 پس این مسئله که ما در دوران غیبت، در دوران گذار مثلاً برخورد با طالبان باید چطور برخورد کنیم؟ از یک طرف باید بگوییم آقای طالب تو فعلاً‌ بیا بهتر از آمریکایی ها هستی اما هر چه است به او ببخشیم برود؟ نه، این که تطهیر بکنیم نمی شود این ها باید با هم باشند یک عده ای این جا هستند انحصار گرا هستند می گوید فقط و فقط من، و اغلب انحصار گراها در کسانی هستند که ادعای اصلاح طلبی دارند. می گوید وضعیت خطرناک است شما نمی فهمید وِل کنید برود.

این ها اگر باشند کلاً نابود می کنند اگر بمانند سفت نگه می دارند یک مقداری کنار برود یک مقداری هم بماند متعادل باشد نه آن ها اصلاً نباید باشند در بحث شیعه و سنی، در بحث با وهابیت، در بحث اقتصادی، در بحث سیاسی، در بحث هسته ای در هر مسئله ای مثل این ها انحصار گرایی در کسانی که ادعای اصلاح طلبی دارند به سیاستش کار ندارم مدل رفتاری را دارم می گویم. اسم اصلاح طلب برای ما نیست مدل رفتاری این است که فلان ثابت را رها کن.

 معمولاً کسانی که دنبال ترک ثوابت و اصول هستند این ها انحصار گرا می شوند می گوید الان فقط و فقط اینی که ما می گوییم. اما هر دو باید همراه باشند پس شمایی که می گویی امیر مؤمنان فقط دنبال عدالت و حکومت بود همه صحابه را رها کرد. این فقط غلط است هر دو باید کنار همدیگر باشند بله اگر از دوران گذار گذشتیم رسیدیم به دورانی که دیگر ثابت شدیم مستقر صد در صد شدیم دیگر در آن جا می شود زمان ظهور یا نزدیک ظهوری که همه حدود و قواعد باید اجرا بشود هیچ ظلمی هم نمی شود باقی بماند.

مجری:

خیلی متشکریم مطالب همچنان ادامه دارد ان شاء الله در جلسات بعد در محضر شما خواهیم بود. بینندگان عزیز تشکر بابت همراهی تان امیدوارم که برای شما هم این مباحث مفید واقع شده باشد «اَللّهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَجَ»



راه روشن -نقد دگر اندیشان شیعی>

اعتقادات شیعه حکومت امیرالمومنین علی ع تشکیل حکومت اسلامی تحریف عدالت وظیفه حاکم فاصله طبقاتی شیعه بدعت افشاگری نقد و بررسی محمد تقی اکبرنژاد