سایر قسمت ها
راه روشن -نقد دگر اندیشان شیعی

قسمت هشتاد و نهم برنامه راه روشن با کارشناسی حجت الاسلام و المسلمین دکتر ابوالقاسمی


دیگر قسمت ها

 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

 

عنوان برنامه: راه روشن (نقد دگر اندیشان شیعی)

عناوین بحث: پاسخگویی، شیعه، حکم خدا، سخن از قول خداوند، تقیه، مواقع تقیه، قیام، انکار مسلمات، احکام اسلام، پاسخ به شبهات، تناقضات، نقد محمدتقی اکبر نژاد

تاريخ: 03/ 11/ 1402

استاد: حجت الاسلام والمسلمین دکتر ابو القاسمی

مجری: آقای محمد تقی غضبانی

مجری:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ وَبِه نَسْتَعين اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّلْ فَرَجَهُم، سلام عزیزان بیننده سلام به برنامه راه روشن از شبکه جهانی حضرت ولی عصر (عج الله تعالی فرجه الشریف) خیلی خوش آمدید.

همان گونه که می دانید برنامه راه روشن متکفل پاسخ به برخی از شبهات یا مباحثی که در فضای مجازی به صورت آنلاین و به روز پخش می شود و ممکن است در ذهن ما از طریق این کلیپ های که پخش می شود شبهاتی که منتشر می شود یا گفتگوها شبهه ای، چیزی در ذهن مان باشد.

 در خدمت جناب آقای دکتر ابوالقاسمی هستیم تا در این گونه مباحث و شبهات برای ما راهنمایی و راه گشایی کنند ان شاء الله بتوانیم در این برنامه از محضر استاد استفاده کافی و وافی ببریم.

 جناب آقای دکتر سلام عرض می کنم خیلی خوش آمدید بفرمایید

استاد ابو القاسمی:

وعلیکم السلام ورحمة الله

أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ اَلْحَمدُ للهِ رَبِّ العالَمین اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى ‌مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَى وَ عَلِيٍّ الْمُرْتَضَى وَ فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ وَ ‌الْحَسَنِ الرِّضَا وَ الْحُسَيْنِ الْمُصَفَّى، وَ جَمِيعِ الْأَوْصِيَاءِ ‌مَصَابِيحِ الدُّجَى وَصلّ عَلیٰ مَنْ بِيُمْنِهِ رُزِقَ الْوَرَي وَ بِوُجُودِهِ ثَبَتَتِ الْاَرْضُ وَ السَّمَاءُ مَوْلانا صَاحِبَ العَصْرِ وَالزمَان

عرض سلام خدمت شما و همه بینندگان عزیز و گرانقدر شبکه جهانی حضرت ولی عصر، امیدوارم هر کجا هستند موفق و پیروز باشند.

مجری:

 میلاد آقا امام جواد و میلاد آقا امیر المؤمنین حضرت علی ابن ابی طالب (علیه السلام) را پیش رو داریم خدمت شما و عزیزان بیننده تبریک عرض می کنم.

 اخیراً‌ یک سری کلیپ های پخش شده و مطالبی گفته شده است. شخصی در زاهدان بیانات رهبری را تعلیق زده و نقد کرده است. به این مضمون مثلاً‌ گفت کسی حق ندارد بگوید حرف من، حرف خدا بوده یا فتوایی که من صادر می کنم حکم الله است.

جناب آقای دکتر ابوالقاسمی این جا هستند تا در این خصوص برای ما یک سری توضیحاتی بدهند کلیپی هست ان شاء الله پخش خواهیم کرد.

استاد ابوالقاسمی:

عادتی که خیلی از ماها داریم یک کاری خوبی که انجام بشود و آن کار را خوب بدانیم می گوییم من نبودم کار خدا بود. خدا بود این کار را انجام داد، خرمشهر آزاد شد مرحوم امام فرمودند خرمشهر را خدا آزاد کرد!

(وَمَا رَمَيتَ إِذْ رَمَيتَ وَلَكِنَّ اللَّهَ رَمَى)

و اين تو نبودی (ای پيامبر که خاک و سنگ به صورت آنها) انداختی؛ بلکه خدا انداخت!

سوره أنفال (8): آیه 17

بعضی جاها قطعاً و یقیناً خدا گفته است بعضی جاها اعتقاد ما است. ما اعتقاد داریم آن جا خوب و با اثر بوده لذا می گوییم خدا انجام داد این از باب این است که:

(وَمَا تَشَاءُونَ إِلَّا أَنْ يشَاءَ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيمًا حَكِيمًا)

و شما هيچ چيز را نمی ‌خواهيد مگر اينکه خدا بخواهد، خداوند دانا و حکيم بوده و هست!

سوره انسان (76): آیه 30

(وَاللَّهُ خَلَقَكُمْ وَمَا تَعْمَلُونَ)

با اينکه خداوند هم شما را آفريده و هم بتهايی که می ‌سازيد!»

سوره صافات (37): آیه 96

این یک چیز عجیب و غریبی نیست یک حرف خیلی عادی است. مقام معظم رهبری داشتند صحبت می کردند یک صحبت خوبی به نظر خودشان کرده بودند گفتند یک صحبت خوب گرم و گیرایی کردند، گفتند خدای متعال بود حرف می زد در واقع زبان من بود و حرف خدا. این خیلی طبیعی است زبان من و دست آن بسیجی است اما خدا آزاده کرده است. این درواقع می خواهد بگوید آن کار خیلی خوب بود و من هم در خوبیش دخالت نداشتم خوبیش کار خدا بود.

این از باب تواضع و خیلی روشن است یک عده ای خواستند بزرگش کنند به آن خیلی کار ندارم. اما هفته گذشته کلیپی از شخصی در زاهدان پخش شد گفته بود هیچ کس اجازه ندارد و اختیاری ندارد از جانب خدا اختیار ندارد حرفش، حرف خدا باشد. فتوا و دستورش فرمان الله باشد هر کسی چیزهایی را بگوید بعد چیزی را اضافه کند هیچ مرجعی از جانب خود حق ندارد چیزی را اضافه کند یک همچنین حرف های زده بود.

من در جواب ایشان یک سری مطالبی مطرح می کنم یک سری آیاتی را عرض کردم (وَمَا تَشَاءُونَ إِلَّا أَنْ يشَاءَ اللَّهُ) این را چه کار می خواهید کنید؟ (وَاللَّهُ خَلَقَكُمْ وَمَا تَعْمَلُونَ) هر کاری شما انجام می دهید خدا خلقش کرده است.

یا آیه (وَمَا رَمَيتَ إِذْ رَمَيتَ وَلَكِنَّ اللَّهَ رَمَى) مقصود مشخص است این که شما بخواهید مقصود را عوض کنید بحث های سیاسی کنید دیگر حرفت به ته دیگ رسیده است دفاعت از اسرائیل تمام شد، از بهائیت تمام شد مجبور هستی حرف های جدید بزنی این ها خیلی ارزشی ندارد.

اما یک سری روایت های برای شما می خوانم از جمله در مصنف عبد الرزاق، نعیم ابن نحمان می گوید:

«أذّن مؤذّن النبيّ صلى الله عليه و آله‏ في ليلة فيها برد»

مؤذن پیغمبر (صلی الله علیه وآله) در یک شب سردی

«لیلة فیها برد»، یک شبی که تگرگ می آمد یا «فیها بَردٌ» خیلی سرد بود داشت اذان می گفت

«وأنا تحت لحافي»

 من هم زیر لحاف بودم

«فتمنيت أن يلقي الله على لسانه ولا حرج»

من آرزویم این بود الان زیر لحاف هستم مؤذن بگوید «ولا حرج» اگر نیامدی اشکالی ندارد.

«فقال ولا حرج»

آن مؤذن «ولا حرج» را گفت

المصنف؛ اسم المؤلف: أبو بكر عبد الرزاق بن همام الصنعاني الوفاة: 211، دار النشر: المكتب الإسلامي - بيروت - 1403، الطبعة: الثانية، تحقيق: حبيب الرحمن الأعظمي، ج1، ص502

«يلقي الله على لسانه» خدا با زبان او صحبت کرده است این جا این ها مشرک شدند! این چه حرفی است، مشخص است مقصود چه است.

 یا در مصنف ابن عبد الرزاق روایت دیگری مطرح می کند و خیلی جاهای دیگر هم آمده است می گوید وقتی که خدای متعال آدم را خلق کرد همان ابتدا نشست یک عطسه ای کرد

«فألقى الله على لسانه الحمد لله رب العالمين»

المصنف؛ اسم المؤلف: أبو بكر عبد الرزاق بن همام الصنعاني الوفاة: 211، دار النشر: المكتب الإسلامي - بيروت - 1403، الطبعة: الثانية، تحقيق: حبيب الرحمن الأعظمي، ج3، ص259

خدا بر زبانش انداخت اشکال دارد؟ نه.

در کتاب الأغانی ابو الفرج اصفهانی و خیلی کتاب های دیگر ماجرای را نقل کرده، ماجرا مفصل است یکی از صحابه عمل زشت فحشاء را انجام داد چهار نفر شاهد ماجرا را دیدند سه نفرشان جلوی عمر آمدند سه نفرشان شهادت دادند نفر چهارم که آمد عمر گفت:

«إنی لاری رجلا لن یخزی الله علی لسانه رجلا من المهاجرین»

من کسی را می بینم که ان شاء الله خدا بر زبان او شخصی از مهاجرین را رسوا نکند.

الأغاني؛ اسم المؤلف: أبو الفرج الأصبهاني الوفاة: 356هـ، دار النشر: دار الفكر للطباعة والنشر  - لبنان، تحقيق: علي مهنا وسمير جابر، ج14، ص146

اگر رسوا می شد «أخز الله علی لسانه» خدا صحبت کرد اما بر زبان چه کسی؟ این مشخص است روایت ها شما است. این که عمر کنایه زد در باب حدود این کنایه ها نباید باشد به آن کار نداریم در أمالی ابن سمعون راوی می گوید در کشتی بودیم گیر کردیم

«أجرها الله علي لساني»

یک نذری می خواستم کنم خدا به زبانم انداخت که اگر نجات پیدا کردم فلان کار را انجام ندهم، خدا به زبانم انداخت یعنی چه؟ وحی الهی است؟ نه.

 آن روایت معروف که همه شما هم می دانید متن اهل سنت این طور است

«من حفظ قلبه مع الله بالصدق أجرى على لسانه الحكمة»

طبقات الأولياء؛ اسم المؤلف: ابن الملقن سراج الدين أبو حفص عمر بن علي بن أحمد المصري (المتوفى: 804هـ) الوفاة: 804، دار النشر:، ج1، ص61

خدا بر زبانش انداخت این دیگر معصوم شد؟ نه، مشخص است منظورش چه است.

 در تاریخ دمشق روایت نقل می کند از ابو عبیده جراح می گوید جنگ یرموک بود آن جا رسیدیم ابو عبیده شروع به خواندن (والفجر) کرد تا (إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصَادِ)

(إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصَادِ)

به يقين پروردگار تو در کمينگاه (ستمگران) است!

سوره فجر (89): آیه 14

گفتم خدا بر لسان او آیه خوبی جاری کرده است یعنی چه؟ یعنی خدا به زبان ابو عبیده جراح قرآن را خوانده است؟ خیلی واضح و ملموس است. اما این ها را کنار بگذاریم این که مقصود مشخص است چه است الکی دارید بزرگش می کنید. گفتم چون بحث های سیاسی قبلیت جواب نداده حالا می خواهید مطلب جدیدی درست کنید.

اما من چیز دیگری این جا می گویم مگر شما راجع به خلیفه دوم ندارید که:

«أن السكينة لتنطق على لسان عمر»

تاريخ مدينة دمشق وذكر فضلها وتسمية من حلها من الأماثل؛ اسم المؤلف: أبي القاسم علي بن الحسن إبن هبة الله بن عبد الله الشافعي الوفاة: 571، دار النشر: دار الفكر - بيروت - 1995، تحقيق: محب الدين أبي سعيد عمر بن غرامة العمري، ج44، ص108

سکینه یک موجودی است که خدا خلق کرده است بر زبان عمر صحبت می کند این روایت را در کتاب های زیادی دارند آقایان هم مطرحش کردند من بعضی آن را مطرح می کنم از روح المعانی:

«إن السكينة لتنطق على لسان عمر»

روح المعاني في تفسير القرآن العظيم والسبع المثاني؛ اسم المؤلف: العلامة أبي الفضل شهاب الدين السيد محمود الألوسي البغدادي الوفاة: 1270هـ، دار النشر: دار إحياء التراث العربي – بيروت، ج26، ص92

این را حضرت علی گفته است، یعنی چه؟ یعنی عمر ابن الخطاب زبانش سکینه شد و معصوم است؟ بله همین ترجمه را برایش کردید.

 جالب این جاست در باب غلو چیزهای در مورد خلفای شان مطرح کردند ذیل همین حدیث وقتی که می گوید: «إِنَّ السَّكِينَةَ لَتَنْطِقُ عَلَى لِسَانِ عُمَرَ» می گوید ما راجع به عمر این را داریم اما راجع به ابوبکر نداریم آن را چه کار کنیم؟ یعنی عمر از ابوبکر بهتر است؟ یکی از مفتی های عربستان ببینید چه جوابی می دهد، می گوید ابوبکر، خودکار صواب و درست را می گوید اما عمر نیاز به سکینه دارد. این را چطوری قبول کنیم؟ بگوییم شما راجع به خلفای تان گفتید معصوم هستند متن حرفت را بخوانم گفتید: "هیچ کس از جانب خدا این اختیار را ندارد که از جانب خدا بگوید و حرفش، حرف خدا باشد فتوا و دستورش فرمان الله باشد."

الان سکینه بر زبان عمر صحبت کند این حرفش، حرف خدا نمی شود یعنی سکینه حرف های شیطانی مطرح می کند؟ آن موجود یا فرشته ای که خدا خلق کرد حرف های شیطانی می زند یا الهی است؟ یا این که:

 «أبوبکر موفقٌ للصواب»

 این نیاز است؟ البته این را راجع به ابوبکر گفته بودند ذیل حدیث «قرب نوافل» آمدند گفتند:

«فهو موفق مسدد مهتد ملهم من المولى»

حدیث قرب نوافل را در بخاری دارید چه کار می خواهید کنید؟ این را در شرح اسماء‌ الله الحسنی آقای سعيد ابن علي ابن وهف قحطاني جلد 1، صفحه 109 مطرح کرده است.

 یا عبد الله الفقیه می گوید خدای متعال این ها را موفق می کند در فتاوا الشبکیة الإسلامیه، جلد 3، صفحه 41- 47 این را شما دارید ما بگوییم شماها در دین تان یک خللی است به خاطر این که همچنین اعتقادی دارید. حالا شما یک همچنین اعتقادی دارید برای خودتان محترم، اگر چه ما به آن نقد داریم اما این مدلی که بیاییم مثل شما با زبان توهین صحبت کنیم نه، ما فهم حرف ها و درکش را به مردم واگذار می کنیم.

مقام معظم رهبری آن جمله را گفتند مقصودشان هم خیلی روشن است در باب تواضع بود شما در باب غلو یک سری حرف های زدید شیعه همین حرف ها را بزند شیعه را تکفیر می کنید. این بر اساس مبنای اهل سنت. اما روایات شیعه چه؟

مجری:

پس طبق مبانی خود آقایی که این حرف را زده است حرفش را رد کردیم.

استاد ابوالقاسمی:

بله، اما طبق مبانی شیعه یک روایتی داریم به صورت کلی می خواهم این را عرض کنم که آیا می شود کسی خدا بر زبانش صحبت کند غیر از معصومین (علیهم السلام)؟ بله.

 در کافی شریف روایتی است که پیامبر (صلی الله علیه وآله) فرمودند:

«قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله إِنَّ عِنْدَ كُلِّ بِدْعَةٍ تَكُونُ مِنْ بَعْدِي يُكَادُ بِهَا الْإِيمَانُ»

هر بدعتی که بعد از من باشد تا قیامت که ایمان به واسطه او از بین برود بدعتی که موجب از بین رفتن ایمان بشود «عِنْدَ كُلِّ بِدْعَةٍ» نزد هر بدعتی

«وَلِيّاً مِنْ أَهْلِ بَيْتِي مُوَكَّلًا بِهِ»

یکی از اهل بیت و اولیاء من است

 «يَذُبُّ عَنْهُ»

 آن بدعت را بر طرف می کند

«يَنْطِقُ بِإِلْهَامٍ مِنَ اللَّهِ»

سوال: در زمان غیبت این حدیث است یا نیست؟ بله اتفاقاً این که سادات و علمای سادات می گویند علمای سادات در زمان غیبت هم جایگاه ویژه دارند و خدای متعال در زمان غیبت هم همیشه یک نفر از علمای سادات را قرار داده که بدعت ها را بر طرف می کنند جمله اش این است:

«يَنْطِقُ بِإِلْهَامٍ مِنَ اللَّهِ وَ يُعْلِنُ الْحَقَّ وَ يُنَوِّرُهُ وَ يَرُدُّ كَيْدَ الْكَائِدِينَ»

الكافي (ط - الإسلامية)؛ نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، ناشر: دار الكتب الإسلامية، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ج‏1، ص54

سند روایت هم صحیح است این را چه کار کنیم بگوییم درست نیست؟ طبق مبانی شیعه حتی در زمان غیبت طبق این روایت یک نفر از سادات باید باشد که اگر بدعتی بود خدای متعال بر زبان او بدعت ها را باطل می کند (بگوییم نه این نمی شود) حتی اگر معنا این هم باشد این ها در روایت های ما هم آمده است اگر چه مقصود این نبود. حدیث قرب نوافل در کتب شیعه چطور نقل شده است؟

«فَإِذَا أَحْبَبْتُهُ كُنْتُ سَمْعَهُ الَّذِي يَسْمَعُ بِهِ وَ بَصَرَهُ الَّذِي يُبْصِرُ بِه‏ وَ لِسَانَهُ الَّذِي يَنْطِقُ بِه‏»

الكافي (ط - الإسلامية)؛ نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج2، ص352، بَابُ مَنْ آذَى الْمُسْلِمِينَ وَ احْتَقَرَهُم‏، ح7

حدیث قرب نوافل در کتب شیعه این طور آمده است.

روایت دیگر:

«مَنْ أَخْلَصَ لِلَّهِ أَرْبَعِينَ صَبَاحاً ظَهَرَتْ يَنَابِيعُ الْحِكْمَةِ مِنْ قَلْبِهِ عَلَى لِسَانِه‏»

جامع الأخبار( للشعيري)؛ نويسنده: شعيري، محمد بن محمد (تاريخ وفات مؤلف: قرن 6)، محقق / مصحح: ندارد، ناشر: مطبعة حيدرية نجف، بی تا، ص94

«من زهد فى الدنيا اربعين يوما اجرى ينابيع الحكمة فى قلبه و انطق بها لسانه.»

شرح أصول الكافي( صدرا)؛ نويسنده: صدر الدين شيرازى، محمد بن ابراهيم‏، تاريخ وفات مؤلف: 1050 ق‏، محقق / مصحح: خواجوى، محمد، ناشر: مؤسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگى‏، تهران: 1383ش، ج1، ص320

خدا این کار را کرده است اشکالی دارد؟ نه، بنابراین نه طبق مبنای اهل سنت این آقا حق دارد اعتراض کند نه طبق مبنای شیعه، نمی دانم طبق مبنای چه کسی همچنین حرفی زده است؟

اما از شیعیان اعتراض کردند کلام رهبر روشن بود از باب تواضع و از باب انتساب کل کارهای خوب به خدا مثل فرموده مرحوم امام خدا خرمشهر را آزاد کرد. ادعاهای که اداهای او بیشتر برای سوء استفاده سیاسی و شبیه آن بود.

مجری:

خیلی متشکریم خیلی خوب و دقیق این قضیه را برای ما روشن کردید.

 اما به روال خودمان بر می گردیم چند هفته ای است سخنرانی های را آقای اکبر نژاد مطرح کرده بود ایشان دعب و انگیزه اش از این صحبت ها نقد حکومت اسلامی، جمهوری اسلامی، حضرت امام و مقام معظم رهبری بود جناب آقای دکتر ابوالقاسمی در چند هفته گذشته از سخنرانی های ایشان کلیپ های را انتخاب کردند آوردند این جا ارائه کردیم و مباحث را به نقد نشستیم.

امروز هم ان شاء الله در ادامه برنامه بعد از این بحثی که خدمت شما ارائه شد به همان بحث خودمان بر می گردیم. جناب آقای دکتر در خدمت شما هستیم

استاد ابوالقاسمی:

در قسمت های قبل صحبت های آقای اکبر نژاد را نقد کردیم به قسمت دهم رسیدیم، چون قسمت به قسمت داشتیم نقد می کردیم به این علت که قسمت دهم یکی از قسمت های مبنایی و مهم برنامه ایشان بود. به صورت دقیق تر و جزئی تر مقداری به آن می پردازم اولین کلیپی که در قسمت دهم مطرح می کنیم همان چیزی است که در قسمت نُهم هم یک اشاره به آن کرد یک اصل جدیدی درست کرد.

اصلش چه بود؟ اصلش تقیه بود ما یک اصلی به اسم اصل تقیه داریم که هر چیزی با او در تعارض بود کنار می گذاریم مگر این که یقین صد در صد داشته باشیم این جا نباید تقیه کرد و ممنوع است. کلیپ را ببینیم

مجری:

این همان اصلی بود که ایشان در آن جا این را گفته بود کلیپ را ببینیم و بر گردیم و بشتر در جریان بحث باشیم

کلیپ شبهه ای اول - اقای محمد تقی اکبر نژاد:

همه علمای شیعه بالإجماع این را قبول دارند اصلاً تفحص نمی خواهد شما کافی است روایات شیعه را تورق کنید مشخص است این موضوع بسیار مورد تأکید بوده گفتیم چیزی که همچون شأنی دارد اصل می شود، یعنی شما به راحتی نمی توانید این را به خاطر یک روایت یا حکایتی که روشن نیست بخواهید ترکش کنید. اگر بخواهید از این عدول کنید باید ادله سفت و سختی داشته باشید که واضح و روشن باشد این جا این اصل استثناء خورده است. وگرنه همین که شک بکنید باید دست از آن بکشید به این اصل اولیه بچسبید.

مجری:

همان چیزی که شما بیان فرمودید آقای اکبر نژاد در این جا همان بحث را مطرح کرد.

استاد ابوالقاسمی:

در کلیپ بعدی هم مقداری واضح تر صحبت کرده است می گوید شما اگر بخواهید یک دلیلی ضد من بیاورید باید خیلی محکم باشد چون من ثابت کردم اصل تقیه است. لذا هر روایتی ما بیاوریم مدل وهابی ها شروع به بررسی می کند. آن مدلی با آن بررسی می کند چون یک اصل برای خودش درست کرده است. کلیپ بعدی را ببینیم

مجری:

این کلیپ تکمیل بر کلیپ قبل است

کلیپ شبهه ای دوم - اقای محمد تقی اکبر نژاد:

بعضی ها نظرشان این است اهل بیت از زید حمایت کردند. مثلاً امام سجاد از مختار ثقفی حمایت کرد. یک اختلاف نظرهای نسبت به بعضی موارد وجود دارد که من می خواهم اجمالاً به این بحث بپردازم. بحث حمایت اهل بیت از قیام ها چند تا نکته است که باید به آن توجه کنیم. اولاً یادآوری می کنم قیام مسلحانه خلاف اصل تقیه است که گفتیم یک اصل پایه و یک سیره مستمر و قطعی است که در تمام حرکت ائمه نُه گانه جریان دارد. بنابراین عدول از این، آن هم در شرایطی که با دو لب مبارک و به صورت متواتر و پیاپی در مناسبت های مختلف دارند صریحاً نهی می کنند. امام می گوید این کار را نکنید دقیقاً دارد به اصحابش می گوید دارد می گوید کسانی که ترک تقیه کردند دست به شمشیر بردند یا فضائل ما را فریاد زدند «قتلونا عمداً لا خطئاً» این دارد تصریح می کند خون ما به گردن کسانی است که خلاف تقیه عمل کردند.

این خیلی دلیل واضحی است برای این که اهل بیت موافق حرکت های نظامی نیستند. اگر در این فضا کسی اصرار کند امام از پنج حرکت نظامی خاص حمایت کرده است اوست که باید زحمت اقامه ادله خیلی محکم، ادله ای که بتواند از عهده این ادله بسیار قوی مخالف بر بیاید را به تن بخرد نه منی که مخالف این هستم که از اهل بیت حمایت کردم. من می گویم حمایت نکردم بهترین دلیل من همین روایات است که دارد داد می زند نکنید این کار را این کار شما را ما قبول نداریم. در بعضی روایات تعبیر طاغوت دارد می گوید کسی که این کار را کند طاغوت است.

راوی می گوید یعنی اگر ما را دعوت به بیعت کرد بیعت نکنیم؟ امام می فرماید بله با او بیعت نکنید ولو این که به نام ما قیام کرده است حق ندارد. دیگر صریح تر از این بگوید؟ به چه زبانی بگوید؟ شما خودتان را جای امام صادق بگذارید اگر شما می خواستید نهی از قیام کنید چطوری می توانستید واضح تر از این بگویید؟ خودت را جای او بگذار بگو اگر من می خواستم مخالفت کنم این طوری می گفتم و بعد روایات فراوان، ده ها روایات که در این زمینه است را ببینید، ببینید آیا صریح تر از آنی که به ذهن شما رسید امام نگفته است؟

الانی منی که می گویم امام از مختار ثقفی حمایت نکرد. منی که می گویم امام از زید حمایت نکرده. منی که می گویم امام از نفس الزکیه حمایت نکرده. منی که می گویم امام از فلان جریان حمایت نکرده، زحمتی ندارم او باید خودش را به هلاکت و زحمت بیاندازد که ثابت کند نه آقا این یک مورد را استثناً امام تأیید کرده است. اگر نتواند با ادله روشن این را ثابت کند گرگ و میش بشود دیگر نمی توانیم به او اعتماد کنیم بگوییم ببین امام استثناء قائل شده است. آن جا گرگ و میش شد این نمی تواند یک دلیلی که گرگ و میش شد در برابر این همه ادله واضح، تاب بیاورد و ما هم از این ها دست بکشیم او را بپذیریم که بله امام این جا حمایت کرده است.

مجری:

استاد این اصلی که برای خودش بنا نهاده و ادعایی که کرده چقدر این ادعاها قابل اثبات است و می شود به این ادعا توجه کرد راست می گوید؟

استاد ابوالقاسمی:

این چیزی که ایشان مطرح کرد چند نکته خدمت تان عرض می کنم یک: آیا اصل تقیه به این گَل و گشادی است که ایشان گفته است؟ یا ایشان دارد همان اصلی که بعضی آقایان گفتند اصل ممنوعیت قیام را به اسم اصل تقیه مطرح می کند. اصل، ممنوعیت قیام است یا اصل تقیه است؟ اگر اصل، تقیه است این که مخالف مسلمات علمای شیعه است. اجماع علمای شیعه بر بطلان شما است این نشان می دهد شما خیلی در این قضیه بی سواد هستید، چرا؟ یک جایی است من شک دارم تقیه جایز است یا واجب؟ اصلاً شک در وجوبش دارم این را چه کار باید کنم؟ باید تقیه کنم؟ ... جاری می شود، شک دارم تکلیف این است یا نه؟ این جا اجماع علما است اگر اصل، تقیه باشد این جا اصل نباید جاری بشود باید بر عکس باشد.

روایات متعددی با سندهای صحیح داریم دقیقاً خلاف آن چیزی که شما مطرح کردید یک: تقیه در جای ضرورت است نه احتمال ضرورت چندین روایت داریم ائمه (علیهم السلام) فرمودند تقیه جایی است که ضرورت باشد نه احتمال ضرورت. فرق بین احتمال ضرورت و ضرورت مشخص است.

مجری:

نیاز به حکمت و بصیرت خودش دارد

استاد ابوالقاسمی:

ائمه (علیهم السلام) نگفتند هر جا احتمال دارید ضرورت تقیه کنید گفتند هر کجا ضرورت بود تقیه کنید.

 روایت اول:

«سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام يَقُولُ قالَ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه وآله رُفِعَتْ عَنْ أُمَّتِي أَرْبَعَةُ خِصَالٍ»

چهار تا چیز برداشته شده است یکی:

«مَا أُكْرِهُوا عَلَيْهِ وَ مَا لَمْ يُطِيقُوا»

بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بيروت)؛ نویسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ناشر: دار إحياء التراث العربي، محقق/ مصحح: جمعی از محققان، ج72، ص408

بعد آیه ای که می خواند:

(إِلَّا مَنْ أُكْرِهَ وَ قَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِيمانِ)

به جز آنها که تحت فشار واقع شده ‌اند در حالی که قلب شان آرام و با ايمان است

سوره نحل (16): آیه 106

(إِلَّا مَنْ أُكْرِهَ) مُکرَه باید باشد نه احتمال إکراه، نگفته «إلّا مَنْ إحتملَ‌ الإکراه» اصلاً جایش این جا نیست.

 دوم:

«سَمِعْنَا أَبَا جَعْفَرٍ علیه السلام يَقُولُ التَّقِيَّةُ فِي كُلِّ شَيْ‏ءٍ يُضْطَرُّ إِلَيْهِ ابْنُ آدَمَ»

تقیه جایی است که شما مضطر باشید.

الكافي (ط - الإسلامية)؛ نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، ناشر: دار الكتب الإسلامية، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ج‏2، ص220

سوم: سند روایت هم صد در صد صحیح است

«التَّقِيَّةُ فِي كُلِّ فِي كُلِّ ضَرُورَةٍ»

احتمال ضرورت یا «فِي كُلِّ ضَرُورَةٍ»، کجا ضرورت است؟

«وَ صَاحِبُهَا أَعْلَمُ بِهَا حِينَ تَنْزِلُ بِهِ»

الكافي (ط - الإسلامية)؛ نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، ناشر: دار الكتب الإسلامية، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ج‏2، ص219

یعنی خود شما تشخیص می دهید کجا لازم است تقیه کنید؟ چه زمانی به درجه ضرورت رسیده است؟ اصلاً این جا اصل نیست هست یا نیست است یا جای تقیه است یا نیست. جای تقیه بود تقیه می کنیم نبود نمی کنیم. پس ما روایاتی داریم که این روایات می گوید تقیه در زمانی است که ضرورت باشد نه جایی که احتمال دادی ضرورت است که اصل درست کند. دقیقاً‌ روایات هم خلاف آن چیزی است که شما گفتید.

مجری:

پس این اصلی که گفت کاملاً باطل شد.

استاد ابوالقاسمی:

قطعاً باطل است. اما من دو سه روایت دیگر برای شما بخوانم خود ائمه (علیهم السلام) چطور عمل کردند؟ می گوید خدمت امام کاظم (علیه السلام) بودم

 «وَ عِنْدَهُ الْكُمَيْتُ بْنُ زَيْد»

کمیت آن جا آمده بود حضرت به کمیت گفتند تو بودی رفتی مدح بنی امیه گفتی؟

«فَالْآنَ صِرْتُ إِلَى أُمَيَّة وَ الْأُمُورُ إِلَى مُصَائِر قَالَ قُلْتُ ذَلِكَ وَاللَّهِ مَا رَجَعْتُ عَنْ إِيْمَانِي وَ إِنِّي لَكُمْ لَمُوَالٍ»

تقیةً گفتم

«وَ لِعَدُوِّكُمْ لَقَالٍ»

من دشمنِ دشمن شما هستم

«وَ لَكِنِّي قُلْتُهُ عَلَى التَّقِيَّةِ»

رجال الكشي إختيار معرفة الرجال؛ كشى، محمد بن عمر ناشر: مؤسسة نشر دانشگاه مشهد محقق/ مصحح: طوسى، محمد بن حسن / مصطفوى، حسن‏، ص207

اگر اصل تقیه بود حضرت باید چه می گفتند؟ کمیت، به اصل عمل کرده یا آن جا امکان عدم تقیه هم بود؟ اصل تقیه یا عدم تقیه است؟ اصل عدم است تو نباید تقیه کنی مگر این که لازم باشد اگر لازم شد تقیه می کنی این در رجال کشی آمده است. روش امام این را ثابت می کند اصل تقیه نیست. بله اگر جا، جای تقیه بود باید بشود مثل این که اگر کسی مستطیع شد باید حج برود. اما چون تأکید بر حج خیلی زیاد داریم آیات و روایات حج هم خیلی زیاد است پس اصل بر وجوب حج است کسی این طوری حرف می زند؟ شما مسلمات فقه را به خاطر بحث سیاسی که دارید به بازی گرفتید. یعنی یک مسئله مسلم در فقه است همه علما از صدر تا ذیل همه می دانند و بلد هستند جزء ابتدائیات است شما به بازی گرفتید برای این که مسئله سیاسی را اثبات کنید. این خیلی روشن است مسئله به این روشنی را ایشان بیاید ادعا کند تعجب می کنم.

 اما دو سه روایت داریم این روایت ها خیلی صریح ضد ایشان است. می گوید خدمت یکی از ائمه رفتیم حضرت خیلی تند با ما برخورد کردند تحویل نگرفتند گفتیم چرا با ما این طور می کنید؟ فرمودند:

«قَالَ لِدَعْوَاكُمْ أَنَّكُمْ شِيعَةُ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِين‏»

شما ادعا می کنید شیعه حضرت علی هستید نه شیعه حسن بود، حسین بود، سلمان بود شیعه خود حضرت حسن و حسین بودند. ابوذر، مقداد، عمار و محمد ابن ابی بکر بود.

«وَ أَنْتُمْ فِي أَكْثَرِ أَعْمَالِكُمْ مُخَالِفُونَ»

اما شما در بیشتر اعمال تان با حضرت مخالفت می کنید.

«وَ تُقَصِّرُونَ فِي كَثِيرٍ مِنَ الْفَرَائِضِ»

در خیلی از فرائض تقصیر دارید

«وَ تَتَهَاوَنُونَ بِعَظِيمِ حُقُوقِ إِخْوَانِكُمْ فِي اللَّهِ»

و در حقوق بزرگ برادران تان تهاون می کنید. دو عبارت دیگر دارند ببینید اول کدام را گفتند.

«وَ تَتَّقُونَ حَيْثُ لَا تَجِبُ التَّقِيَّةُ وَ تَتْرُكُونَ التَّقِيَّةَ حَيْثُ لَا بُدَّ مِنَ التَّقِيَّةِ.»

الإحتجاج علی أهل اللجاج؛ نویسنده: طبرسی، احمد بن علی، ناشر: نشر مرتضی، محقق / مصحح: خرسان، محمد باقر،ج2، ص441

آن جایی که تقیه کردن واجب نیست تقیه می کنید. یعنی جایی که جای تقیه نیست تقیه می کنید کدام را اول مطرح کردند؟ جایی که نیست. آقا اصل تقیه است اگر اصل تقیه است باید همه جا تقیه کنیم این یکی از روایت ها یک جاهایی است نباید تقیه کرد و اصل هم همین است و اگر آن جاها تقیه کنید از شیعه بودن خارج می شوید. طور دیگر بگویم شما با این حرفات می خواهید مردم را از تشیع خارج کنید.

 روایت بعدی، روایت بسیار مهمی است می گوید از امام صادق (علیه السلام) سوال شد.

«وَ سُئِلَ عَنْ إِيمَانِ مَنْ يَلْزَمُنَا حَقُّهُ وَ أُخُوَّتُهُ كَيْفَ هُوَ وَ بِمَا يَثْبُتُ وَ بِمَا يَبْطُلُ»

اگر یک نفری جزء برادران دینی ما است چه زمانی مؤمن به حساب می آید تا حقوقش گردن ما بیاید؟ اگر این ها نباشد حقوقش گردن ما نمی آید.

«فَقَالَ إِنَّ الْإِيمَانَ قَدْ يُتَّخَذُ عَلَى وَجْهَيْنِ»

ایمان به دو وجه است

«أَمَّا أَحَدُهُمَا فَهُوَ الَّذِي يَظْهَرُ لَكَ مِنْ صَاحِبِكَ»

اگر خیلی ظاهر آمد گفت من مؤمن هستم

«فَإِذَا ظَهَرَ لَكَ مِنْهُ مِثْلُ الَّذِي تَقُولُ بِهِ أَنْتَ حَقَّتْ وَلَايَتُهُ وَ أُخُوَّتُهُ»

اگر آمد دقیقاً گفت من شیعه حضرت علی هستم تابع ائمه هستم چه و چه هستم آن شخص ولایتش ثابت می شود برادر توست.

«إِلَّا أَنْ يَجِي‏ءَ مِنْهُ نَقْضٌ لِلَّذِي وَصَفَ مِنْ نَفْسِهِ وَ أَظْهَرَهُ لَكَ»

قبلاً گفت من شیعه حضرت علی هستم من جزء موالیان اهل بیت هستم آمد یک کاری انجام داد ضدش بود.

«فَإِنْ جَاءَ مِنْهُ مَا تُسْتَدِلُّ بِهِ عَلَى نَقْضِ الَّذِي أَظْهَرَ لَكَ خَرَجَ عِنْدَكَ مِمَّا وَصَفَ لَكَ وَ أَظْهَرَ»

اگر یک کاری انجام داد مخالفت ولایت بود از تشیع خارج می شود شیعه حساب نمی شود.

«وَ كَانَ لِمَا أَظْهَرَ لَكَ‏ نَاقِضاً»

اصل این است که چنین فردی از ولایت با این کارش خارج شده است.

«إِلَّا أَنْ يَدَّعِيَ أَنَّهُ إِنَّمَا عَمِلَ ذَلِكَ تَقِيَّةً»

مگر این که بگوید کارم تقیه بود؛ تقیةً این حرف را ضد اهل بیت زدم تقیةً فلان کار را کردم تا همین جایش اصل بر تقیه یا عدم تقیه است؟

مجری:

عدم تقیه است روال این حدیث و روایت و همچنین قبلی اصل بر عدم تقیه است.

استاد ابوالقاسمی:

اما ادامه اش اگر یک شخصی آمد گفت تقیه مجبور بودم

«وَ مَعَ ذَلِكَ»

 نه این که تا گفت تقیه قبول کنی

«يُنْظَرُ فِيهِ فَإِنْ كَانَ لَيْسَ مِمَّا يُمْكِنُ أَنْ تَكُونَ التَّقِيَّةُ فِي مِثْلِهِ لَمْ يُقْبَلْ مِنْهُ ذَلِكَ»

یک جاهایی است نباید تقیه کرد اصلاً حرفش قبول نمی شود

«لِأَنَّ لِلتَّقِيَّةِ مَوَاضِعَ»

تقیه یک جاهای خاصی دارد.

«مَنْ أَزَالَهَا عَنْ مَوَاضِعِهَا لَمْ تَسْتَقِمْ لَهُ»

الكافي (ط - الإسلامية)؛ نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، ناشر: دار الكتب الإسلامية، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ج‏2، ص168

اگر غیر موردش به تقیه انجام بدهد اصلاً تقیه اش درست نیست بعد می گویند اگر تقیه منجر به فساد دین نشود جایز است اما اگر تقیه بکنی و دین از بین برود جایز است؟ نخیر، نگاه کنید ایشان دقیقاً دارد یک اصلی درست می کند که این اصل بر خلاف روایات، بر خلاف اجماع علمای شیعه از صدر تا ذیل، بر خلاف سیره خود اهل بیت (علیهم السلام) است چرا همچنین حرفی درست کرده است؟ چون می داند اگر من بخواهم سراغ روایات امر به معروف و نهی از منکر بروم پوستم کنده می شود باید بگویم حرف مرحوم امام درست بود و کارش درست است.

مجری:

یک جوری بیان می کند که انگار اصل بر همانی است که خودش در نظر دارد.

استاد ابوالقاسمی:

بر خلاف شرع خیلی روشن است یک اصلی بر خلاف همه علما درست کرد تا بتواند حرفش را کرسی بنشاند.

روایت دیگر از امام صادق (علیه السلام) ابو حمزه ثمالی نقل می کند که حضرت فرمودند:

«لَنْ تَبْقَى الْأَرْضُ إِلَّا وَ فِيهَا عَالِمٌ يَعْرِفُ الْحَقَّ مِنَ الْبَاطِلِ.»

همیشه در زمین یکی از علما است که حق را از باطل بشناسد.

«إِنَّمَا جُعِلَتِ التَّقِيَّةُ لِيُحْقَنَ بِهَا الدَّمُ»

تقیه برای این که خون حفظ بشود

«فَإِذَا بَلَغَتِ التَّقِيَّةُ الدَّمَ فَلَا تَقِيَّة»

اگر به جایی رسیدید تقیه منجر به خونریزی می شد آن جا نباید تقیه کرد.

 سوال: دم بالاتر است یا دین؟ روایت قبلی دین را که گفته بودید «لفساد الدین» اگر یک جایی تقیه منجر به بطلان دین می شود تقیه جایز است؟

مجری:

نه

استاد ابو القاسمی:

 مگر خود روایت نگفت «صاحبها أعرف به» سندش هم معتبر است مرحوم امام فرموده الان تقیه حرام است یک زمانی رسید گفت اگر تقیه کنیم دین نابود می شود تقیه حرام است «صاحبها أعرف به» می توانید به او اعتراض کنید؟ جالب است حضرت گفتند:

«لَوْ دُعِيتُمْ لِتَنْصُرُونَا لَقُلْتُمْ لَا نَفْعَلُ إِنَّمَا نَتَّقِي»

خطاب به یک گروهی گفتند؛ گفتند به شما بگوییم به جنگ و جهاد بیایید می گویید نه ما تقیه باید کنیم به کمک شما نمی آییم. دقیقاً مثل بهانه های این آقا، نه آقا ضد شاه نباید جهاد و قیام می کردیم باید تقیه می کردیم. امام می گوید کمک من هم بیا بگویم تقیه خیلی مهم است اصل تقیه است. به امام می خواهد چیز یاد بدهد. شما می خواهید به مرحوم امام فقه یاد بدهید؟ شما می خواهید به مرحوم امام جای تقیه را یاد بدهید؟ با این اصلی که خودت درست کردید امام صادق فرمودند بگویم به کمک بیایید می آیید می گویم نه امام صادق باید تقیه کنیم حواست نیست.

«وَ لَكَانَتِ التَّقِيَّةُ أَحَبَّ إِلَيْكُمْ مِنْ آبَائِكُمْ وَ أُمَّهَاتِكُمْ»

تقیه را از پدر و مادرتان هم بیشتر دوست دارید چون جان است ما جان مان را وِل کنیم به کمک امام برویم؟ برویم امر به معروف و نهی از منکر کنیم، برویم ضد شاه بجنگیم و قیام کنیم؟

بعد فرمود:

«وَ لَوْ قَدْ قَامَ الْقَائِمُ علیه السلام مَا احْتَاجَ إِلَى مُسَاءَلَتِكُمْ عَنْ ذَلِكَ»

امام زمان بیاید روایت قبلی گفت باید امتحان کنی هر کسی تقیه گفت باید امتحان کنید ببینید جای تقیه بود یا نبوده است. امام زمان که بیاید دیگر اصلاً نیاز به این حرف ها ندارد.

«وَ لَأَقَامَ فِي كَثِيرٍ مِنْكُمْ مِنْ أَهْلِ النِّفَاقِ حَدَّ اللَّهِ.»

تهذيب الأحكام (تحقيق خرسان)؛ نویسنده: طوسى، محمد بن الحسن، ناشر:  دار الكتب الإسلاميه، محقق/ مصحح: خرسان، حسن الموسوى‏، ج‏6، ص172

و در خیلی از شماها آدم های منافقی که به بهانه تقیه ترک فعالیت های به قول شما تنش زا می کنید حد نفاق جاری خواهد کرد. حد نفاق، حد کفر باطنی است دیگر آن موقع شخص نمی تواند کفر داشته باشد حضرت او را می کشد. بعضی از آقایانی که ادعای تقیه تقیه می کنند مثل همین آقا مشخص است مبنای واضح فقه را دارید منکر می شوید.

اگر مقصودش این باشد که ما یک اصلی به اسم اصل تقیه داریم این که خیلی واضح البطلان است اگر مقصودش این است که ما یک اصلی به اسم اصل ممنوعیت قیام داریم این را چه باید جواب بدهیم؟ برای منموعیت قیام روایت داریم. سوال خود شما گفتید کنار روایت های ممنوعیت قیام، ممنوعیت نقل فضائل هم آمده است گفتید روایت گفت قیام نکنید شمشیر نکشید فضائل ما را هم نگویید فضائل هم نباید بگویید تا روز ظهور باید زیپ دهانت را ببند فضائل اهل بیت هم نگو.

در رسانه های فضائل اهل بیت بگوییم چه کار بدی؟ آقا یک روایت است چرا شما نمی خواهید برای مردم توضیح بدهید. آقا یک زمانی بود شما دست به شمشیر می کشیدید امام را می کشتند همان طور که اگر فضیلت می گفتید امام را می کشتند. الان فضیلت بگوییم امام را می کشند؟ خود شما عبارت را گفتید و خواندید یعنی واقعاً این قدر روشن نیست که حضرت می گوید فضائل من هم نگو کسی که فضائل ما را بگوید «قَتلنا قتل عمدٍ» عمداً ما را کشته است. الان فضائل بگوییم حضرت را کشتیم؟ نه، علت مشخص است می گوید در خون من شریک نشوید دست به شمشیر ببرید منِ امام را می کشند الان دست به شمشیر ببرید امام را می کشند؟ امام زمان شهید می شود؟ چرا نمی خواهید چیزهایی که واضح در روایات آمده است خودت هم متوجه آن هستی برای مردم بیان کنی!

مجری:

بالاخره یک هدفی دارد، دارد همه را در راستای رسیدن به آن هدف توجیه می کند.

استاد ابوالقاسمی:

استاد ما حضرت آیت الله حسینی قزوینی در مناظره ای که با عابدینی داشتند گفتند آقای عابدینی اقلاً از اهل بیت خجالت بکش تو با ولایت فقیه دشمن هستی چرا فضائل اهل بیت را زیر سوال می بری؟ ایشان یک درجه ساده تر کرده است فضائل را زیر سوال نمی برد. اما روایات و مبانی مسلم اهل بیت را زیر سوال می برد. آقا تو ولایت فقیه را نمی خواهید قبول کنی چرا این مسلمات فقی را خراب می کنی، چیزهای روشن روایات را خراب می کنی؟

 لذا عرض کردم قسمت دهم یک قسمت بسیار مهمی است که بزنگاه حرف های ایشان را روشن می کند مشخص می شود که ایشان هدفش فقه نیست هدفش فهمیدن روایات نیست. هدفش بازی کردن با این ها است.

مجری:

اگر حواس مان نباشد با آن مقدماتی که گفت بیاییم بدون این که دقت کنیم و نکاتی که شما برای ما روشن کردید را در جریانش نباشیم ممکن است گمراه بشویم باید حواس مان باشد که این اصول و آن پایه های اساسی که گذاشته است اشتباه است.

(میان برنامه)

مجری:

چقدر زیباست ذکر امیر المؤمنین ان شاء الله با مدد و یاری آقا بتوانیم مطیع خوبی برای آقای امام عصر باشیم و بتوانیم به خوبی از خط اهل بیت پیروی کنیم و در راه آن ها باشیم و مطالب شان را خوب درک کنیم و این بصیرت را ان شاء الله خود آقا امیر المؤمنین به ما شیعیان عنایت کند تا بتوانیم از آن در راه درست استفاده کنیم. جناب آقای دکتر مبحث در خصوص نقد صحبت های اکبر نژاد را می خواهیم ادامه بدهیم و از حضرتعالی بیشتر استفاده کنیم.

استاد ابوالقاسمی:

بیان شد که ایشان ادعای یک اصل کرد اصل تقیه گفتیم این اصل این طور که ایشان ادعا کرد قطعاً باطل و مخالف مسلمات فقه و روایات است. لذا این حرف خیلی باطل بود. اگر مقصودشان اصل ممنوعیت قیام است آن روایت های که به آن اشاره کرد در قرینه اش مشخص است چه دارد می گوید؟ می گوید منجر به خون ما اهل بیت و ائمه نشوید. اما به یک روایتی اشاره می کند در کلیپ بعدی می گوید روایت های نهی از قیام متواتر است و یک روایتی معروف به روایت وَکر را می خواند.

مجری:

این را در راستای این می گوید که اصلاً قیام نکنیم چون هدفش سر نقد حکومت اسلامی و برپایی حکومت اسلامی است.

کلیپ شبهه ای سوم - اقای محمد تقی اکبر نژاد:

روایات این مقوله اصلاً متواتر است یعنی یکی، دو تا،‌ ده تا روایت نیست روایات متواتر به اشکال مختلف داریم از قیام نهی کرده است برای این که ادعا نشده باشد فقط یک روایت را می خوانم. در روایتی از امام سجاد (علیه السلام) داریم ایشان می فرمایند: «وَ اللَّهِ لَا يَخْرُجُ أَحَدٌ مِنَّا قَبْلَ خُرُوجِ الْقَائِم‏» به خدا قسم هیچ یک از ما قبل از خروج قائم قیام نمی کند «إِلَّا كَانَ مَثَلُهُ كَمَثَلِ فَرْخٍ طَارَ مِنْ وَكْرِهِ» می فرمایند مثل بچه گنجشکی که هنوز بال هایش محکم نشده است از لانه بیرون می پرد، نمی دانم شما دیدید بچگی هایم یادم است چند مورد پیش آمده دیدم. بیرون می پرد قبل از این که بال هایش قوی بشود و بازیچه بچه ها می شود مدام از این طرف به آن طرف می پرد «الصِّبْيَانُ» پسر بچه ها این گنجشک را می گیرند و بازی می کنند. می فرمایند قبل از این که این آمادگی پیدا بشود اگر اقدام کنیم بازیچه می شویم!

استاد ابوالقاسمی:

راجع به این روایت قبلاً زمانی که احادیث قیام را بررسی می کردیم مفصل صحبت کردیم.

مجری:

برنامه راه روشن در جلسات قبل این را به تفصیل جناب آقای دکتر بیان کردند از طریق آرشیو می توانید به آن دسترسی پیدا کنید.

استاد ابوالقاسمی:

اجمالاً دو، سه جواب عرض کنم نکته اول این که، این حدیث إخبار است و نه إنشا یعنی چه؟ حضرت می گویند هر کسی قیام کند این اتفاق برایش رخ می دهد مثل این که پیغمبر می گویند حسین جان تو قیام کنی با خانواده ات شهید می شوی یعنی حرام است قیام کنی؟ نه، شما خلط بین إخبار و إنشا کردید. این دارد مسائل تکوینی را می گوید ربطی به حکم شرعیش ندارد، اول مشخص است ابتدائیات درک و فهم روایات و قیام را شما ندارید. مهم ترین روایاتی که استناد کردید این است.

 اما این روایت یک جزئی از یک روایت کاملی است که در صحیفه سجادیه آمده است و متن روایت هم به این صورت است که حضرت آمدند راجع به اهل بیت صحبت کردند فرمودند:

«وَ هُمْ فِي ذَلِكَ يَسْتَشْعِرُونَ عَدَاوَتَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ وَ بُغْضَنَا أَخْبَرَ اللَّهُ نَبِيَّهُ بِمَا يَلْقَى أَهْلُ بَيْتِ مُحَمَّدٍ»

باز دوباره می گوید:

«وَ نِعْمَةُ اللَّهِ مُحَمَّدٌ وَ أَهْلُ بَيْتِهِ صلی الله علیه وآله حُبُّهُمْ إِيمَانٌ يُدْخِلُ الْجَنَّةَ، وَ بُغْضُهُمْ كُفْرٌ وَ نِفَاقٌ يُدْخِلُ النَّارَ»

گفتیم کدام اهل بیت را دارد می گوید؟ امام های دوازده گانه را دارد می گوید اگر یک سید عادی باشد مثل جعفر کذاب که حالا آخرش توبه کرد به او کسی بغض داشته باشد «یُدْخِلُ النَّارَ؟» اهل بیت مشخص است ائمه است بعد فرمودند:

«مَا خَرَجَ وَ لَا يَخْرُجُ مِنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ إِلَى قِيَامِ قَائِمِنَا»

الصحيفة السجادية؛ على بن الحسين عليه السلام، محقق / مصحح: ندارد، ناشر: دفتر نشر الهادى - قم، 1376ش. مقدمه ص20

«مِنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ» کدام اهل بیت را دارد می گوید؟ ربطی به بقیه ندارد این روایت را هم شما با جای دیگر خلط کردید این راجع به کلیپی که ایشان مطرح کرد و ادعا کرد که بله ما روایت های متواتر داریم یک روایتش را خواند چند تا اشکال را عجالتاً عرض کردم. یکی این که این روایت حکم شرعی نیست تکوینش را می گوید. ثانیاً مربوط به خود ائمه است نه بقیه می گوید منِ امام سجاد قیام کنم این اتفاق برایم رخ می دهد.

مجری:

این روایت را خیلی مفصل هم شما صحبت کردید دوستان به آرشیو مراجعه کنند دقیقش را آن جا ببینند.

استاد ابوالقاسمی:

با این حرف های که ایشان مطرح کرد بعد یک مطلب بسیار خطرناکی می گوید؛ می گوید اگر ائمه از قیام ها دفاع کرده باشند موجب تشکیک در امامت می شود کلیپ بعدی را ببینیم تا مشخص بشود ایشان چقدر از درک و فهم مبانی امامت و شیعی دور است؟

کلیپ شبهه ای چهارم - اقای محمد تقی اکبر نژاد:

من یک سوال از شما می پرسم اگر شما فرض کنید به یک پزشکی مراجعه کنید یک کسی بگوید من یک پزشک خوب و حاذقی هستم به شما بگوید این دارو را بخور بخورید بعد می بینید حال تان بدتر شد دوباره یک بیماری دیگر برای تان پیش می آید دوباره پیش این پزشک می روید می گویید من این دارو را چه کنم؟ دوباره می گوید فلان دارو را بخور پنج بار این اتفاق بیافتد شما چه ذهنیتی نسبت به آن آدم پیدا می کنید؟

جز این است که می فهمید این آدم دروغ می گوید و این آدم این کاره نیست؟ یک قیام های که ادعا شده است اهل بیت از این ها حمایت کردند را با هم بررسی کنیم مثلاً قیام مختار ثقفی، قیام توابین، قیام زید یا قیام فرزندان امام موسی کاظم یا قیام فَخ این ها مواردی هستند که بعضی ها خواستند بگویند اهل بیت به این ها عنایت داشتند و تأیید کردند. من سوال می کنم این قیام های که اهل بیت تأیید کردند کدام شان نتیجه بخش بود؟ کدام شان به ثمر رسید؟ شما قیام می کنید که فقط قیام کرده باشید؟ قیام می کنید که فقط دو فئه مؤمنین و مسلمان به جان هم بیافتند و همدیگر را بکشند؟ آخرش‌ آمار بدهند در این قیام پنج هزار، یا ده هزار نفر آدم کشته شد؟ همین را می خواهید، این ارزش است، یا نه اگر قیام می کنید برای این است که یک حکومت الهی درست و درمان را محقق بکنید؟ یک زمان متنابهی پایداری داشته باشد دست کمش این است باید هدف تان حداقل این باشد.

ببینید تمام این قیام های که ادعا شده است اهل بیت از آن ها حمایت کرده است بدون استثنا شکست خوردند و اکثراً هم مفتضحانه شکست خوردند. اگر من باشم دارم از یک نگاه بیرونی به قضیه نگاه می کنم فرض کنید یک سیاستمدار، یک فقیه یا یک آدم عامی دارد نگاه می کنید می گوید این نشان می دهد که اهل بیت همچین آدم های سیاسی نبودند و زمانه خودشان را خوب نمی شناختند. مگر امام سجاد مردم کوفه را نمی شناخت؟ چرا با این وضعیت باید اجازه بدهد یک کسی به نام آن ها قیام کند بگوید تو برو از طرف ما قیام کن عیب ندارد از ما مایه بگذار بگو «یا لثارات الحسین» مگر این ها را نمی شناخت؟ مگر نمی دانست این قیام سرانجام ندارد؟ انصافاً شما را در شک فرو نمی برد مثل این زمانه خودش را خوب نمی شناسد چون از قیامی حمایت کرد که نتیجه نداد.

یا مثلاً امام صادق یا امام باقر بیاید از قیامی حمایت کند که همان اول از هم می پاشد اصلاً شکل نمی گیرد این نشانه ضعف تحلیل امام صادق از زمان خودش نیست؟ یا قیام فَخ یا دیگران و دیگران یعنی اگر ما بگوییم ائمه این قیام ها را تحلیل می کردند این جسارت به ساسة العباد بودن اهل بیت است من چطوری می توانم به این امام در حوزه مسائل سیاسی اعتماد کنم؟ در حالی که او از حرکت های حمایت کرد که همه شان شکست خوردند.

در حالی که قاعده اش این است اگر امام سیاستمدار است اگر امام زمان شناس است اگر امام انسان شناس است امام از جریانی باید حمایت کند که آن جریان توفیق پیدا می کند. آن های که این تحلیل را می کنند اصلاً‌ حواس شان نیست که ثبت این قیام ها به نام اهل بیت جسارت به قدرت تحلیل سیاسی اهل بیت است.

مجری:

جناب آقای دکتر واقعاً این طوری است فرض کنید من یک وظیفه ای دارم آن وظیفه ام را ترک کنم به خاطر این که معلوم نیست نتیجه بگیرم یا نگیرم؟

استاد ابوالقاسمی:

امیر مؤمنان علی (علیه السلام) یک حکومتی تشکیل داد توفیق پیدا کرد؟ توانست معاویه را کنار بزند؟

مجری:

اصلاً آن عدالتی که مد نظرش بود توانست به آن برسد؟ نه

استاد ابوالقاسمی:

در استدلال آقا پس قطعاً سیاستمدار نبود. امام حسن توانست کاری انجام بدهد؟ اصلاً نرو می بینی وضعیت این طوری است نرو مگر مجبور هستی؟ یک روزی ابو سفیان پیش پادشاه روم رفت می خواست از پیغمبر بد بگوید، پادشاه روم گفت فامیل تان چطور آدمی است؟ گفت من اگر این جا دروغ بگویم رفیق هایم هستند ممکن است آبرویم را ببرند باید راستش را بگویم.

سوالاتی که پرسید دقیق جواب دادم یکی از سوال هایش این بود در جنگ هایتان می آید پیروز می شود یا شکست هم می خورد؟ با خوشحالی گفتم گاهی اوقات هم شکست می خورد. پس معلوم است حق نیست پادشاه روم نگاه کرد گفت بر عکس همه پیغمبرها همین طوری بودند اگر بنا باشد «ساست العباد» بودن به این معنا است که حکومت یک بند دست تو باشد پس پیغمبر هم «ساست العباد» نبود چون حکومت بعدش از دست رفت نتوانست یک برنامه ریزی بکند، مفصل بگوییم یک حکومتی باشد که اقلاً دویست، سیصد سال جا داشته باشد.

ده سال حکومت کردی از تو گرفتند پس شما «ساست العباد» نبودید، لابد امیر مؤمنان و امام حسن هم نبود سید الشهداء را گفتید قیام نکرده می خواست قیام کند ثابت کردیم قیام بود. با ادبیات خودت جلو می روم، حضرت مسلم قیام کرد سید الشهداء از مسلم طرفداری کرد یا نکرد؟ جان هر که دوست داری راستش را بگو. ایشان می گوید اگر امام از جریانی حمایت کند باید توفیق پیدا کند مسلم شکست خورد پس مسلم هم دروغگو بود. گفت امام حسین من را فرستاده ولی شکست خورد پس معلوم است امام حسین از مسلم هم طرفداری نکرد چون امام حسین را نمی توانیم کنار بگذارید مسلم را کنار می گذاریم. آخر استدلال این آقا، این می شود.

درکش، درک ابو سفیان است سطح فکرش، سطح فکر ابو سفیان است اگر قیامی بشود شکست بخورد یعنی موفق نبوده است، مگر حتماً باید آن پیروزی که شما می گویید باشد؟ خدا در قرآن می فرماید:

(إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنَا وَالَّذِينَ آمَنُوا فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَيوْمَ يقُومُ الْأَشْهَادُ)

ما به يقين پيامبران خود و کسانی را که ايمان آورده ‌اند، در زندگی دنيا و (در آخرت) روزی که گواهان به پا می ‌خيزند ياری می ‌دهيم!

سوره غافر (40): آیه 51

ما رسل مان را در دنیا یاری می کنیم همیشه هم پوست انبیاء را زنده زنده کندند بنی اسرائیل در یک روز چند پیغمبر را کشتند؟ نه (إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنَا) این ها پیغمبر نبودند یهودی ها همین را می گفتند دقیقاً‌ حرف یهودی ها، یهودی ها می گفتند چون این ها، این طوری کشته شدند معلوم است پیغمبر نبودند اگر پیغمبر بود باید درست می فهمید. چون درست نفهمیدند، درست تشخیص ندادند، درست پیشگویی نکردند پس این ها پیغمبر نیستند. فکر، مدل فکر عوام یهود و مدل فکر ابو سفیان و اگر بر مدل استدلالی شان بخواهیم جلو برویم حضرت مسلم را هم باید کنار بگذاریم، سید الشهداء را هم باید کنار بگذاریم و پیغمبر را باید کنار بگذاریم دیگر چیزی باقی نمی ماند.

مجری:

امیدواریم حواس آقای اکبر نژاد نبود این ها را گفته است واقعاً اگر حواسش باشد و این ها را گفته باشد خیلی وضعش خراب است.

استاد ابوالقاسمی:

به نظر شما اصلا می شود حواسش نباشد؟

مجری:

نمی شود ولی امیدواریم حواسش نبوده باشد.

استاد ابو القاسمی:

خدمت تان عرض کردم ایشان مسلمات تشیع را برای زدن ولایت فقیه دارد منکر می شود این دیگر خیلی خرابکاری و آبرو ریزی است.

مجری:

امیدواریم از این حرف ها بر گردد.

استاد ابوالقاسمی:

ان شاء الله. اما کلیپ بعدی می گوید برای اثبات فایده باید فایده قیام ها خیلی قوی باشد تا بیارزد کلیپ را باهم ببینیم

کلیپ شبهه ای پنجم - اقای محمد تقی اکبر نژاد:

ممکن است کسی بگوید لزوماً این طوری نیست که ثمره قیام پیروزی و تشکیل دولت اسلامی مستقرِ موفق باشد، ممکن یک ثمرات دیگری داشته باشد که آن ها حمایت امام را توجیه کند ولو این که نهایتاً شکست بخورد ولو این که آن دولت مستقر اسلامی و موفق شکل نگیرد این را توجیه کند.

مثال بزنیم مثلا فرض کنیم بگویند درست است که مردم کوفه خائن بودند امام هم این را می دانست و می دانستند این قیام سرانجامی ندارد ولی حداقلش این بود که قاتلین حضرت ابا عبد الله الحسین کشته می شوند این یک ثمری است. دو جواب از این مسئله است یکی این که شما خلاف رویه اهل بیت را می خواهید ثابت کنید.

رویه اهل بیت این بود که خودشان هیچ وقت دست به شمشیر نبردند یعنی ائمه بعد از امام حسین را می گویم دست به شمشیر نبردند. از آن طرف به صورت متواتر و پیاپی از حرکت های نظامی نهی کردند اولین روایتی که برای شما خواندم از امام سجاد بود از تحرکات نظامی و قیام نهی کردند. شما الان می خواهید خلاف این را ثابت کنید. پس این چیزی که شما به عنوان فایده ذکر کنید که مصحح و توجیه کننده قیامی است که خلاف رویه اهل بیت و همه نهی هایشان است باید خیلی چیز مهمی باشد یعنی شما نمی توانید حواله بدهید به یک امری که ما نمی دانیم نه این مسئله یک پدیده سیاسی و حرکت نظامی است باید فایده خیلی مهمی باشد.

از آن طرف حواس تان است که امام می خواهد تجویز خون و خونریزی را بدهد؟ خیلی وقت ها اصلاً ما حواس مان نیست آن امام سجادی که مرکب خودش را وقتی تمرد می کرد تنبیه نمی کرد می گفت از روز قیامت می ترسم بعد شما می خواهید بگویید این امام سجاد اجازه کشتاری را داد که خودش هم می دانست نتیجه نمی دهد دولت مستقرِ موفق شکل نمی گیرد. پس آن چه فایده ای است که به این کشتار می ارزد؟

 امام صادق با این که از خون دماغ شدن یک انسان هم پروا دارد یک وقتی به امام صادق گفتند حساب و کتاب روز قیامت چه است؟ امام از یکی از دوستان صحابی که کنارش بودند اجازه خواستند گفتند اجازه می دهی گفت من در اختیار شما هستم آرام به پای او زدند گفتند از همین هم روز قیامت سوال می شود. این امامی که این قدر مراقب حق الناس است اجازه یک قتل و کشتار را می دهد؟ جنگ یعنی کشتار شروعش با تو است ولی ختامش با تو نیست ممکن است سال ها کشتار طول بکشد. ممکن است همین جریان تبدیل به جریان زیدی بشود که تا همین امروز هم مصیبتش دامن گیر دنیای اسلام است.

خاصیت جنگ این است شروعش با تو است ولی دامنه اش تا کجا می رود اصلاً معلوم نیست امام دارد اجازه این را می دهد. اجازه می دهد که هزاران زن بیوه بشوند هزاران بچه یتیم بشوند هزاران پدر و مادر داغدار بشوند معنای اجازه جنگ یعنی این. آیا این حرکت های که شما می گویید همچو آثاری داشت به ما نشان بدهید، بگویید بله زید موفق نشد همان اول هم لشکرش از هم پاشید ولی چقدر برکات برای دنیای اسلام داشت به این خون ها می ارزید!

مجری:

استاد وقتی همچنین مطلبی را می شنویم آن وقت می فهمیم توجیهی که کردند گفتند عمار را حضرت علی کشت چون او به جنگ آوردش. یک زمانی آدم فکر می کند بعید است همچنین حرفی را کسی بگوید ولی می بینیم نه انگار می شود همیشه از این حرف ها زد.

استاد ابوالقاسمی:

خدا رحمت کند مرحوم امام (رضوان الله علیه) با آن دید فقاهتیش یک جمله خیلی مهمی دارد راجع به روایت های که بر ضد قیام است. می گوید ادله نهی از منکر در آیات، روایات، عقل و همه چیز این قدر قوی است که حتی اگر متواتراً هم روایات نهی از قیام نقل شده باشد در تعارض با آن ها تأثیری ندارد. پس اصلی که شما می خواستید درست کنید که یک اصل خراب بود این جا جواب نمی دهد، شما می خواهید خلاف رویه اهل بیت را ثابت کنید اهل بیت دست به شمشیر نبردند بعد از امام حسین، قبلش چه؟ رویه اهل بیت دست به شمشیر بردن بودن یا نه؟

مجری:

شرایط خاصی را باید استنباط کنیم

استاد ابوالقاسمی:

امیر مؤمنان فرمانده ای برای جایی گذاشتند این فرمانده معصوم بود یا غیر معصوم است؟ نمی شد برود یکی را اشتباهی بکشد؟ می گوید نه چون حضرت علی فرمانده گذاشته پس هیچ کس را اشتباهی نمی کشد! پیغمبر (صلی الله علیه وآله)، خالد ابن ولید را فرمانده گذاشتند رفت اشتباهی یک عده را کشت حالا بگوییم پیغمبر اشتباه کرده؟ اجازه دادن قیام یعنی اجازه دادن خونریزی و کشتن یا اجازه دادن یک کار حلال بود که او اشتباه کرد و اشتباه تطبیق داد. این چه قیاس مع الفارقی است که شما می کنید؟

امام سجاد (علیه السلام) به مختار اجازه داده باشند قیام کن او از این جهت سو استفاده کند کارهای خلاف شرع انجام بدهد می گوید نه این دیگر تقصیر امام سجاد است. اگر بنا باشد این باشد پس باید بگوییم پیغمبر (صلی الله علیه وآله) جهاد را جایز کرد الان هر چه کار خراب به اسم جهاد انجام می شود گردن پیغمبر است خونریزی را شما باز کردید. مثل حرف های که راجع به زیدیه زد جناب زید ابن علی کار درست کرده باشد بعد از او بیایند خراب کنند تقصیر زید می شود؟

 اما راجع به فایده ای که گفت از جناب زید در مناقب امیر المؤمنین، محمد ابن سلیمان کوفی نقل شده است زید فرمود:

«أخرج أنا غدا»

من فردا قیام می کنم

«وأدعوا إلی کتاب ربي وأظهر حجتي»

دعوت به قرآن می کنم حجتم را آشکار می کنم

«وأطلب حقي»

حقم را طلب می کنم

 «فأقْتَلْ»

 و شهید خواهم شد.

 خودش می داند شهید می شود

«فإنه حجة قائم آل محمد علی بني امیة»

خدا یک حجتی در اهل بیت بر ضد بنی امیه قرار داده است باید یک نفر ضد بنی امیه قیام می کرد.

«کي لا یقولوا لم یجئ لهذا الامر منکم أحد یطلبه»

بعداً از بنی امیه کسی نیاید بگوید اگر حق با شما بود می آمدید بگیرید چرا نیامدید بگیرید؟

 دقیقاً همان حرفی که در مورد سید الشهداء عرض کردیم که سید الشهداء طبق قانون و قراردادی که معاویه بسته بود باید بعد از معاویه خلیفه می شود. اگر حضرت نمی رفت چه می گفتند؟ خودش نیامد می خواست بیاید الان هم اگر حق اهل بیت است باید می آمدید من باید قیام بکنم تا حجت را بر بنی امیه تمام کنم من هم می دانم شهید می شوم.

اگر روز قیامت بیاید حجت تمام نشود فایده نیست فایده فقط همین ظاهری که شما حساب می کنید؟ پس این فایده های که شما می گویید فایده کمی نیست پاکسازی عالم از قتله سید الشهداء (علیه السلام) کم چیزی است؟ یعنی واقعاً شما کشتن قاتل سید الشهداء را کم می دانید؟

مجری:

کسی که غیرت امام حسین داشته باشد روایتی که می گوید آتشی در قلب مؤمنین است.

استاد ابوالقاسمی:

من نمی فهمم این آقا چرا این طور می گوید نه حالا قاتل امام حسین را بکشیم ارزش دارد؟ نه ارزش ندارد ول شان کنیم زنده بمانند هر روز هم نگاه شان کنیم جلوی ما راه بروند. قاتل دختر یا نوه پیغمبر را ترساند حضرت گفتند هر کجا پیدا کردید او را ولو متعلقاً بأحصار الکعبه بکشید. وحشی آمد مسلمان شد تازه در حال کفر کاری انجام داد پیامبر فرمود:

 «غیّر وجهک عنّي»

برو دیگر نبینمت.

ولی نه این ها بیایند هر روز جلوی پیغمبر و ائمه راه بروند انگار نه انگار هیچ چیزی هم نباشد قاتل سید الشهداء هم است آن بلا را آورد. نمی دانم این مقیاس های که مطرح می کنند چه است؟

 اما یک شبهه دیگری در ذیل این شبهاتش مطرح کرد گفت مگر می شود امام که این قدر در خون دقت داشت حکم جهاد بدهد کلیپ بعدی را ببینیم

کلیپ شبهه ای ششم - اقای محمد تقی اکبر نژاد:

شما اهل بیت را چطور انسان های شناختید؟ علی ابن ابی طالب وصیت می کند که قاتل من یک ضربه به من زد اگر می خواهید قصاص کنید یک ضربه به او بزنید نه بیشتر برای همین هم امام حسن او را با یک ضربه کشت. یعنی زجر کشش نکرد معنایش این است. علی ابن ابی طالب کسی است از همان غذایی که خودش می خورد به یاد قاتلش است می گوید برای ابن ملجم هم ببرید.

انسان چقدر باید گرفتار ضعف شناخت اهل بیت باشد بگوید امام سجاد راضی می شود به این که هزاران انسان کشته بشوند هزاران خانواده بی خانمان بشود که چه؟ که مثلاً فرض کنید ده، بیست نفر، پنجاه نفر، اصلا شما بگویید صد نفر از آدم های که در کربلاء حاضر شده بودند و شریک جرم بودند و جزء قاتلین حضرت ابا عبد الله حساب می شدند این ها کشته بشوند. یعنی برای انتقام از صد نفر آدم، ده هزار نفر آدم کشته بشود. این با منطق اهل بیت می سازد؟ خود امام سجاد اگر بر آن ها مسلط می شد حاضر بود که به خاطر کشتن صد نفر،‌ ده هزار نفر آدم کشته بشود؟ آن هم در مورد خون، خون در اسلام جزء اعظم مسائل است در تقیه که این همه تأکید کردند می فرماید حد تقیه تا کجا است؟ حدش تا وقتی که منجر به خون نشود یعنی تو بخواهی به خاطر تقیه خون کسی را بریزی نه آن جا باید تقیه را ترک کنی. خون مسئله خیلی مهمی است اهل بیت را می کشتند حاضر نبودند یکی خون دماغ بشود بعد می گویید برای کشتن صد نفر آدم امام راضی بشود ده هزار نفر آدم کشته بشود!

مجری:

عجب با کلمات بازی می کند چطور مغالطه می کند. استاد برای مان مطلب را روشن کنید.

استاد ابوالقاسمی:

اولاً حدیث این که تقیه تا خون است بر عکس ترجمه می کند خون مؤمن، یعنی مؤمن تقیه می کند تا خونش ریخته نشود اما اگر جایی منجر به ریختن خون مؤمن شود نه این که خون یک غیر مؤمن اگر من تقیه کنم یک مؤمنی زنده بماند یک غیر مؤمنی کشته بشود تقیه ام درست است یا غلط است؟ مشخص است درست است تقیه برای همین است.

مجری:

یک جا گفت یک جا هزار نفر کشته شده شما ده هزار یا صد هزار نفر بکشی اصلا بحث قیام این نیست.

استاد ابوالقاسمی:

راجع به مختار یک جمله ای دارد می گوید وقتی پسر عمر سعد را کشت گفتم این در مقابل پسر حسین ابن علی، مختار عصبانی شد گفت خجالت بکش! من تمام اهل ارض را به قصاص یک بنده انگشت یکی از اصحاب حسین ابن علی بکشم باز هم جا دارد این را با او قیاس می کنی؟ راجع به حضرت یحیی مگر روایت نداریم که اگر خدا همه مردم زمین را هلاک می کرد در مقابل خون حضرت یحیی ارزش داشت.

در مقابل دم مظلوم، دم مظلوم که علی اصغر و سید الشهداء باشد با لشکر کوفه و شام یکی می کنید؟ ده هزار تا کشته بشوند اصلاً صد میلیون نفر در مقابل نوک ناخن سید الشهداء، برای ما جایگاه اهل بیت با اینی که شما می گویید خیلی فرق می کند. واقعاً بخواهیم مقایسه بکنیم نوک ناخن سید الشهداء (علیه السلام) به عصبش هم نرسد (این طفیلی اش) کل عالم وجود در مقابل این به نظر ما قابل مقایسه نیست. پس این که شما قضیه را کوچک می کنید خیلی خنده دار است.

نکته دیگر عرض کنم حضرت نوح چه گفت؟ گفت خدایا این قوم:

(إِنَّكَ إِنْ تَذَرْهُمْ يضِلُّوا عِبَادَكَ وَلَا يلِدُوا إِلَّا فَاجِرًا كَفَّارًا)

چرا که اگر آنها را باقی بگذاری، بندگانت را گمراه می ‌کنند و جز نسلی فاجر و کافر به وجود نمی آورند!

سوره نوح (71): آیه 27

یک نفر در نسل این ها آدم مؤمن نخواهد بود عذابت را بفرست همه را نابود کن عذاب آمد نابود شدند. این ها برای یک خون دماغ؟ خدا رحمت دارد اما غضب را نمی گویی. چرا راجع به غضب خدا صحبت نمی کنید؟ ائمه همان طور که تجلی رحمت هستند تجلی غضب هم هستند آن طرفش را چرا نمی گویید؟ امیر المؤمنین به «قتال العرب» معروف بود چقدر از آن ها را کشت؟ می گوید نه این ها راضی به آمدن خون از دماغ کسی نمی شدند جنگ است باید بکشد. الان لشکر حمله بکند ممکن است یک نفر از آن ها وسط جنگ ناگهان توبه کرده باشد ما اشتباهی یکی شان را بکشیم؟ همه حضرت علی نیستند معصوم باشند لشکر دارد می رود. شب لیلة الحریق در شب همدیگر را کشتند، این جا علی جان شما راضی به خون دماغ شدن کسی نمی شوید امشب فعلاً جنگ نکنید شاید اشتباهی کشته بشوند. این چه مدل حرف زدنی است؟

ما در اسلام داریم اگر کفار به یک مؤمنی تترس کردند که تنها راهش کشتن یک مؤمن بود این مؤمن را بکش تترس یعنی یک نفر را جلوی تانک بستند دارند می زنند می گوید نه این را بزنیم این مؤمن شهید می شود نزنیم چهارصد نفر دیگر شهید می شوند چه کار کنیم؟ می گوید نه آقا از دماغ کسی نباید خون بیاید ائمه راضی نمی شوند خون از دماغ کسی بیاید.

این مدل حرف ها را از آقا میری شنیدیم می خواهید آقا میری دوم بشوید همین حرف ها را بزن جواب این ها مشخص است شما آمدی فقط جنبه رحمانی دین را می گویید آن جنبه غضب خدا، جنبه جباریت خدا، جنبه برخورد جهنمی و تجلی عذاب بودن که «قسیم النار والجنة» است از این طرف بهشت را تقسیم می کند از آن طرف هم جهنم را تقسیم می کند.

ماجرای زلزله حضرت امام باقر (علیه السلام) را چه می گویید؟ معروف است یک نخ در آوردند گفتند این نخ را تکان بده اما مراقب باش محکم تکان ندهی گفت کنار قبر پیغمبر یک تکان دادم بیرون آمدم دیدم مدینه زیر و رو شده است چرا؟ چون اهل مدینه همه دشنام به امیر مؤمنان را می دیدند و سکوت می کردند. حضرت گفتند در برابر دشنام به امیر المؤمنین سکوت می کنید؟ صبر کنید ببینید چه بلایی سرتان می آید

اگر اهل کوفه این طوری بودند اشکال دارد امام سجاد گفت مختار برو بکش اگر واقعاً این طور باشند مشکلی است؟ همین ها در کشتن سید الشهداء دخالت داشتند مگر مختار رفت بی گناهان شان را بکشد؟ در دادگاه می آورد می گفت دو شاهد بیاورید در کربلاء کسی را کشته است؟ این هایش را هم نمی گوید، برای این که می خواهد جلوی قیام ها را بگیرد بگوید اصلاً‌ قیامی نبود مختار برای چه شاهد و قاضی گذاشته بود؟ بیاورید از دم درو کنید این طور می گفت؟ نه، قیام مختار هم حساب و کتاب داشت بی حساب و کتاب نبوده است.

مجری:

در قیام یک عده ای موافق و یک عده ای مخالف هستند آن های که موافق هستند در خط اهل بیت برای انتقام خون امام حسین می آمدند یک عده ای هم در مقابل آن ها ایستادند.

استاد ابوالقاسمی:

این که شما بگویید ائمه حاضر نمی شدند از بینی کسی خون بیاید اولاً به ناحق، ثانیاً کسی که خودش شایستگی داشته باشد. اما کسی که شایستگی ندارد آیه قرآن است (وَلَا يلِدُوا إِلَّا فَاجِرًا كَفَّارًا) خدا عذاب بفرست همه را از بیخ و بُن بکن (استیصال) خدا باران فرستاد سیل آمد همه شان مردند. مشخص است شما برای این که قیام را بخواهید بزنید اصل از خودت درست کردی، مبنای اهل بیت را بیان نمی کنید. خلاف قرآن مطرح می کنید و شبیه این در صحبت های ایشان زیاد داریم که به نظرم بعید می دانم به باقیش برسیم.

مجری:

بله نمی رسیم وقت برنامه تمام است. چند نکته خیلی مهم شما اشاره فرمودید و استفاده کردیم دوباره یادآوری کنیم مباحثی که جناب آقای دکتر ابوالقاسمی برخیش را به مباحث گذشته ارجاع داد از طریق سایت شبکه جهانی حضرت ولی عصر به آن ها دسترسی دارید، جهت تکمیل بحث مراجعه به آن بحث ها خیلی خوب است یعنی آن بحث ها اگر در ذهن تان باشد این مباحثی که جناب آقای دکتر ارائه می کنند مباحث خیلی مفیدی است.

خیلی ممنون و متشکرم از شما بینندگان عزیز که بیننده برنامه خودتان بودید، همچنین از جناب اقای دکتر ابو القاسمی تشکر می کنیم با وجود مشغله و کارهای فراوانی که دارند وقت گذاشتند تشریف آوردند. ان شاءالله عاقبت همه ما با عنایت حضرت آقا ولی عصر ختم به خیر بشود اَللّهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَجَ خدا نگهدار!


راه روشن -نقد دگر اندیشان شیعی>

پاسخگویی شیعه حکم خدا سخن از قول خداوند تقیه مواقع تقیه قیام انکار مسلمات احکام اسلام پاسخ به شبهات تناقضات نقد محمدتقی اکبر نژاد