سایر قسمت ها
درجات اخلاص و مخلصین (بیانات اهل بیت علیهم‌السلام در خصوص اخلاص،مخلِصین و مخلَصین) آیت الله سید محمد حسینی قزوینی

قسمت صد و سی و دو برنامه اخلاق علوی سیره مهدوی با کارشناسی آیت الله حسینی قزوینی و اجرای آقای صفایی


دیگر قسمت ها

 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

برنامه اخلاق علوی و سیره مهدوی – 08 08 1404 (قسمت صد و سي دوم )

عنوان برنامه: درجات اخلاص و مخلصین (بیانات اهل بیت (علهیم السلام) در خصوص اخلاص، مخلِصین و مخلَصین)

کلیدواژه: اخلاق علوی سیره مهدوی؛ اخلاص؛ مُخلِصین؛ مُخلَصین؛ اخلاص در روایات؛ بالاترین نعمت؛ امیر المؤمنین (علیه السلام)؛ امام صادق (علیه السلام)؛ درجات اخلاص، محبوبان خدا؛ مغضوبان خدا؛ ظلم؛ تعدی؛ شبهه؛ قرآن؛ ازدواج اجباری!

استاد: حضرت آیت الله حسینی قزوینی

مجری: سید محمد صفایی

مجری:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ وَ بِه نَسْتَعین اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِه‏ مُحَمَّد وَ عَجِّلْ فَرَجَهُم؛ وَ أحْشُرْنَا مَعَهُمْ وَالْلعَنْ أعْدائَهُمْ السَّلَامُ عَلَى الْمَهْدِيِّ الَّذِي وَعَدَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ الْأُمَمَ!

سلام خدمت شما بینندگان جان، منتظران جان جانان، حضرت مهدی موعود (ارواحنا فداه) در اقصی نقاط جهان، در شب جمعه ای دیگر با برنامه اخلاق علوی و سیره مهدوی از شهر مقدس قم، جوار کریمه اهل بیت، از شبکه جهانی حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در خدمت شما هستیم.

 مانند هفته‌های گذشته در خدمت استاد گرانقدر آیت الله دکتر «حسینی قزوینی» هستیم ان شاء الله از مباحث شان حسن استفاده را خواهیم کرد حضرت استاد سلام علیکم خیلی خوش آمدید.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

سلام علیکم و رحمة الله و برکاته

السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا بَقِيَّةَ اللَّهِ فِي أَرْضِه،‏ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا مِيثَاقَ اللَّهِ الَّذِي أَخَذَهُ وَ وَكَّدَهُ- ِ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا حُجَّةَ اللَّهِ وَ دَلِيلَ إِرَادَتِه‏، السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا وَعْدَ اللَّهِ الَّذِي ضَمِنَه‏، السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا صَاحِبَ الْمَرْأَى وَ الْمَسْمَع‏ فَمَا شَيْ‏ءٌ مِنَّا إِلَّا وَ أَنْتُمْ لَهُ السَّبَبُ وَ إِلَيْهِ السَّبِيل.

خدمت بینندگان عزیز و گرامی خالصانه ترین سلامم را تقدیم می کنم موفقیت روز افزون برای همه گرامیان از خدای منان خواهانم!

 طبق برنامه همیشگی مان ابتدای عرائض مان را با یادی از صدیقه طاهره (سلام الله علهیا) آغاز می کنیم باشد که آن بی بی دو سرا گوشه چشمی هم به ما و بینندگان عزیزمان داشته باشد.

پیش شوهر زن اگر گریه کند عیبی نیست * مرد اگر گریه کند در بر همسر سخت است.

دوش دیدم حسنینم که به هم می گفتند * که تماشای کتک خوردن مادر سخت است.

یک زن و آن همه نامرد خدا صبر دهد * چقدر دیدن این صحنه به شوهر سخت است

یابن الحسن:

طلعت صورت زیبای تو دیدن دارد * بوسه از خاک قدم های تو چیدن دارد

مهدی جان مظلومان و داغدیدگان عالم منتظر تو هستند عزیز از دست داده ها منتظر تو هستند در گوشه های زندان، شکنجه های بی حد دیدن ها منتظر تو هستند. پهلوی شکسته مادرت زهرا منتظر توست. صورت سیلی خورده منتظر توست.

ای کلیم اله قرآن سخن از یار بگو * خطبه حیدریت بس که شنیدن دارد

به همه روز و شبت ای گل زهرا سوگند * بار غم های تو بر دوش کشیدن دارد

نینوا حسرت دیدار تو دارد بر گرد!

عمه جانت زینب، دیگر عزیزانِ جدت حسین در روز عاشوراء با آن سختی ها یا علیا، یا محمدا گفتن ها منتظر تو هستند.

نینوا حسرت دیدار تو دارد بر گرد * روضه کرب وبلا از تو شنیدن دارد

(وَسَيعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَي مُنْقَلَبٍ ينْقَلِبُونَ)

مجری:

احسنتم، طیب الله انفاسکم «السلام علی الصدیقة الشهیدة فاطمة الزهراء (سلام الله علیها)» و سلام و درود بر بانوی صبر حضرت زینب کبری (سلام الله علیها) که ایام ولادت شان را در این هفته پشت سر گذاشتیم.

عزیزان بحثی که چندین هفته هست در خدمت حضرت استاد هستیم درجات و مقامات مخلِصین هست.

حضرت استاد بیاناتی داشتند در مورد جایگاه مخلِصین و هم چنین مخلَصین در کلام الله مجید و آیات کلام الله مجید و جلساتی اختصاص داده شد ان شاء الله این جلسه به احادیث اهل بیت می رسیم. حضرت استاد قبل از آن اشاره ای داشته باشید به مباحث گذشته و مقدمه ای داشته باشید تا ان شاء الله سوال جدید را مطرح کنم.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم‏، بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ وَبِهِ نَسْتَعين وَهُوَ خَيرُ نَاصِرٍ وَ مُعِينْ الْحَمْدُلِلَّه ‏وَ الصَّلَاةِ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ وَعلَیٰ آلِهِ آل الله لَا سِيَّمَا علَیٰ مَوْلانَا بَقِيَّةَ اللَّه‏ وَ الّلعنُ الدّائمُ‏ علَیٰ أَعْدائِهِمْ أعداءَ الله إلىٰ يَوم لِقَاءَ اللّه، وَأُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ، حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ، نِعْمَ الْمَوْلَى وَنِعْمَ النَّصِيرُ

بحث مان در رابطه با گناهان قلبی مثل حسد، بخل، ریا و خود بزرگ بینی بود؛ به این‌جا رسیدیم آن چه که ریا را از بین می برد اخلاص است در رابطه با اخلاص آیاتی متعدد که در حق مخلِصین بود آوردیم.

(فَإِذَا رَكِبُوا فِي الْفُلْكِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ إِذَا هُمْ يشْرِكُونَ)

هنگامی که سوار بر کشتی شوند، خدا را با اخلاص می ‌خوانند (و غير او را فراموش می ‌کنند)؛ اما هنگامی که خدا آنان را به خشکی رساند و نجات داد، باز مشرک می ‌شوند!

سوره عنکبوت (29): آیه 65

بعد به مخلَصین رسیدیم که خدای عالم در رابطه با مخلَصین نکاتی را فرمودند که این ها از حساب و کتاب فردای قیامت معاف هستند، تنها کسی که شایستگی دارند خدا را تسبیح کنند مخلَصین هستند. شیطان نسبت به مخلَصین هیچ گونه تسلطی ندارد این ها خلاصه ای از بحث های بود در گذشته کردیم.

بنا شد ان شاء الله از این جلسه اخلاص، مخلِصین و مخلَصین در احادیث اهل بیت را هم گذری داشته باشیم. بیانات معصومین (سلام الله علیهم اجمعین) در رابطه با سه واژه اخلاص، مخلِصین، مخلَصین ان شاء الله پی گیری کنیم.

مجری:

خیلی ممنون بسیار کافی و مفید فرمودید همان طور که اشاره فرمودید اهل بیت (علیهم السلام) در مورد جایگاه مخلِصین و خود اخلاص احادیث و تعابیری دارند. ان شاء الله از دیدگاه اهل بیت این جلسات را در خدمت شما خواهیم داشت احتمالاً چندین جلسه طول بکشد.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

در رابطه با اخلاص در احادیث اهل بیت (علیهم السلام) شاید می شود گفت بالای دویست روایت از معصومین، از نبی مکرم تا حضرت مهدی (ارواحنا لتراب مقدمه الفداء) در رابطه با اخلاص و مشتقات اخلاص داریم.

 اولین روایتی که مرحوم «شهید» در «منیة المرید»، صفحه 133 آورده است:

«وَ قَالَ (صلی الله علیه واله وسلم) مُخْبِراً عَنْ جَبْرَئِيلَ عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَنَّهُ قَالَ الْإِخْلَاصُ سِرٌّ مِنْ أَسْرَارِي اسْتَوْدَعْتُهُ قَلْبَ مَنْ أَحْبَبْتُ مِنْ عِبَادِي‏»

رسول اکرم از قول جبرئیل از طرف خدای عالم فرمود... البته نبی مکرم هر چه می گوید از خدا است.

(وَمَا ينْطِقُ عَنِ الْهَوَى * إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْي يوحَى)

و هرگز از روی هوای نفس سخن نمی ‌گويد! آنچه می ‌گويد چيزی جز وحی که بر او نازل شده نيست!

سوره نجم (53): آیات 3 و 4

احادیثی هم که حضرت بیان می کند منشأ آن وحی است همان طوری که آقایان اهل سنت هم دارند

«كان جبريل ينزل بالسنة كما ينزل بالقرآن»

الدر المنثور؛ اسم المؤلف: عبد الرحمن بن الكمال جلال الدين السيوطي الوفاة: 911، دار النشر: دار الفكر - بيروت – 1993، ج7، ص643

همان طور که جبرئیل قرآن را بر پیغمبر نازل می فرمود احادیث هم بر پیغمبر نازل می فرمودند.

 در این جا نبی مکرم از قول جبرئیل از خدای عالم روایت خیلی جالبی است بینندگان عزیز دقت کنند این که در رابطه با اخلاص و ... این قدر معطل کردیم جا دارد.

 «الْإِخْلَاصُ سِرٌّ مِنْ أَسْرَارِي»

 خدای عالم می فرماید اخلاص، سِرّی از اسرار من هست.

«اسْتَوْدَعْتُهُ قَلْبَ مَنْ أَحْبَبْتُ مِنْ عِبَادِي‏»

نام كتاب: منية المريد؛ نويسنده: شهيد ثانى، زين الدين بن على‏ (تاريخ وفات مؤلف: 966 ق‏)، محقق / مصحح: مختارى، رضا، ناشر: مكتب الإعلام الإسلامي‏، قم: 1409ق، ص133

این اخلاص را به هرکس نمی دهم خدا می فرماید این اخلاص را در قلب آن هایی قرار می دهم که دوست شان دارم و عاشق شان هستم.

 اخلاص یک چیزی نیست بازار برویم بخریم، بکاریم و آبیاری کنیم نتیجه اش اخلاص بشود. اخلاص هدیه ای از طرف خدای عالم است آن هم برای آن های که خدای عالم دوست شان دارد. دوست داشتن خدا هم مشخص است.

(إِنَّ اللَّهَ يحِبُّ الْمُتَّقِينَ)

زيرا خداوند پرهيزگاران را دوست دارد!

سوره توبه (9): آیه 4

خدا متقین را دوست دارد واژه متقین در قرآن جستجو کنید می بینید همین واژه در هر جا استعمال نشده است. متقین چه کسانی هستند؟ در یک جمله خیلی کوچه بازاری و عوامانه بخواهیم متقین را معنا کنیم کسانی هستند گرد گناه نمی چرخند گناه در زندگی شان نیست یعنی واجبات را انجام می دهند از محرمات اجتناب می کنند.

فقط دو کلمه هست ولی این دو کلمه به قدری سخت و دشوار است شاید بشود گفت به تعبیر مرحوم «قاضی» مثل با مژه چشم، کوه کندن است.

ولذا باید دقت کنیم تقوا عبارت از ترک گناه و انجام واجبات است این ها را در زندگی مان پیاده کنیم. تقوایی که از دست مان ساخته است

(فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ)

پس تا می ‌توانيد تقوای الهی پيشه کنيد

سوره تغابن (64): آیه 16

شاید بعضی از آقایان بفرمایند تلاش می کنیم واجبات را انجام بدهیم و گناه نکنیم ولی

(الشَّيطَانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ)

چه اينکه او، دشمن آشکار شماست!

سوره بقره (2): آیه 168

شیطان دشمن سختی است

(إِنَّهُ يرَاكُمْ هُوَ وَقَبِيلُهُ)

چه اينکه او و همکارانش شما را می ‌بينند از جايی که شما آنها را نمی ‌بينيد؛

سوره اعراف (7): آیه 27

چه کار کنیم، هر کاری کنیم باز لغزشی می آید؟

 روایتی هست امروز در یکی از پیامک های دوستان دادند دیدم روایت خیلی زیبایی بود.

«عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جُنْدَبٍ عَنْ سُفْيَانَ بْنِ السِّمْطِ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) إِنَّ اللَّهَ إِذَا أَرَادَ بِعَبْدٍ خَيْراً فَأَذْنَبَ ذَنْباً أَتْبَعَهُ بِنَقِمَةٍ وَ يُذَكِّرُهُ الِاسْتِغْفَارَ وَ إِذَا أَرَادَ بِعَبْدٍ شَرّاً فَأَذْنَبَ ذَنْباً أَتْبَعَهُ بِنِعْمَةٍ لِيُنْسِيَهُ الِاسْتِغْفَارَ وَ يَتَمَادَى بِهَا وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَيْثُ لا يَعْلَمُونَ بِالنِّعَمِ عِنْدَ الْمَعَاصِي.»

الكافي (ط - الإسلامية)؛ نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج2، ص 453، بَابُ الِاسْتِدْرَاج‏، ح1

روایت در «کافی» شریف، جلد 2، صفحه 453 این روایت سنداً صحیح است.

 خدای عالم اگر به بنده ای اراده خیر کند و دوستش داشته باشد «فَأَذْنَبَ ذَنْباً» گناه می کند «أَتْبَعَهُ بِنَقِمَةٍ» خدا یک گرفتاری برایش پیش می آ‌ورد چاقو دستش را می برد غذا می پزد دستش می سوزد زمین می خورد پایش ضربه می بیند خودش و فرزندش بیمار می شود و امثال این ها.

«وَ يُذَكِّرُهُ الِاسْتِغْفَار» وقتی گناه کرد بلافاصله گرفتار شد خدای عالم استغفار را به یادش می اندازد؛ یعنی بلافاصله استغفار می کند.

 یعنی بنده خوبی نیست وقتی سرش درد می کند اتفاقی برایش می افتد زندگیش را ورق می زند امروز چه گناهی کردم؟ دل چه کسی را از خودم رنجانده بودم؟ به چه کسی با نگاه تحقیر نگاه کردم؟ غیبت چه کسی را کرده بودم؟ چه دروغی گفته بودم؟ چه کار خلافی کردم؟ استغفار می کند.

اگر یادش هم نیاید می گوید خدایا «استغفر الله من جمیعِ ما کَرِه الله»؛ از تمام آن چه که خدایا تو دوست نداری من انجام دادم استغفار می کنم.

 «وَ إِذَا أَرَادَ بِعَبْدٍ شَرّاً» خدا اگر بنده ای که لا ابالی است خدا اراده می کند خیری به او نرسد، گرفتار بشود و شری به او برسد «فَأَذْنَبَ ذَنْباً أَتْبَعَهُ بِنِعْمَةٍ» گناه می کند ولی بعد از گناه نعمتی هم خدا به او می دهد «لِيُنْسِيَهُ الِاسْتِغْفَارَ» استغفار را فراموش کند.

وقتی گناه می کنم یک دفعه سرم درد می گیرد. زمین می خورم، فرزندم بیمار می شود و یک اتفاقی برایم می افتد بلافاصله در زندگیم ورق می زنم چه کار کردم؟ ولی نعمت آمد ظاهراً هیچ گناهی نکرده بودم مشکلی نداشتم استغفاری نمی کنم خدا نعمت به او می دهد تا استغفار را فراموش می کند.

 «وَ يَتَمَادَى بِهَا» مدام گناه می کند خدا نعمت می دهد. بعد «سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَيْثُ لا يَعْلَمُونَ» خدای عالم یک دفعه بدون هیچ مقدمه ای گرفتارش می کند. گرفتاری که دیگر راه نجاتی ندارد. هفته گذشته خواندیم وقتی بنده ای گناه را به یک جایی می رساند خدا می فرماید:

«وَ عِزَّتِي وَ جَلَالِي لَا أَغْفِرُ لَكَ أَبَداً.»

قسم به عزت و جلالم دیگر تو را نمی بخشم!

المحاسن؛ نویسنده: برقى، احمد بن محمد بن خالد، محقق / مصحح: محدث، جلال الدين‏، ناشر: دار الكتب الإسلامية، ج1، ص117

پس این که گناهی از ما سر می زند معصوم نیستیم خدا آن چهارده نور پاک و معصوم را آفرید و بس. حضرت آدم ابو البشر عصیان کرد و نتیجه عصیانش را هم دید خدا او را گرفتار کرد و از بهشت بیرون انداخت. چندین سال شبانه روز گریه کرد تا متوسل بر خمسه طیبه شد خدا از تقصیراتش گذشت.

البته تقصیرات مثل مال ما نیست آن ها یک ترک اولایی که می کنند، خدای عالم به خاطر قربی که دارند متناسب با ترک اولیٰ گرفتار می کند.

در این جا هم خدای عالم می فرماید اخلاص، سری از اسرار من هست در قلب کسی قرار می دهم دوستش دارم. یکی از کسانی که خدا دوست دارد متقین است.

(إِنَّ اللَّهَ يحِبُّ الْمُتَّقِينَ)

زيرا خداوند پرهيزگاران را دوست دارد!

سوره توبه (9): آیه 4

همچنین موارد دیگری در اینترنت یا در نرم افزارها جستجو کنید که خدای عالم چه کسانی را دوست دارد؟ خیلی مهم است اگر در همین دنیا این مسائل را به دست بیاوریم به نظرم خیلی خوب است.

 هم (یُحِبُ) را در قرآن پیدا کنینم هم (لا یُحبُ) را در قرآن پیدا کنیم خیلی راحت است کلمه (یُحبُ) و (لا یُحبُ) را جستجو کردم این واژه چهل مورد در قرآن آمده است.

بینندگان عزیز می خواهیم دوستانه با هم صحبت کنیم این که شما بیننده هستید من گوینده این را کنار بگذاریم با هم رفاقتی نشستیم داریم با همدیگر صحبت می کنیم. قرآن را ورق می زنیم خدای عالم در سوره بقره

(إِنَّ اللَّهَ لَا يحِبُّ الْمُعْتَدِينَ)

خدا تعدی ‌کنندگان را دوست نمی ‌دارد!

سوره بقره (2): آیه 190

خدا تجاوز کاران را دوست ندارد این تجاوز یک دفعه در حق آمریکای جنایتکار و صهیونیست کودک کش است یک دفعه بنده خدایی در حق همسر و فرزندانش ظلم می کند، فردای قیامت کسانی که به همسر و فرزندانش ظلم می کند خدا با فرعونیان محشور می کند.

 اعتراض می کند خدایا در حد فرعون نبودم گفت به تو قدرتِ ریاست خانواده ات را داده بودیم اگر قدرت فرعون را داده بودیم از او کمتر گناه نمی کردی!

بینندگان عزیز به بحث همسر و فرزندان خیلی دقت کنید.

«انّ اللَّه عزّوجلّ ليس يغضب لشى‏ء كغضبه للنّساء والصّبيان‏»

خدا به غضب نمی آید آن طوری که در ظلم به زن و بچه به غضب می آید!

جامع أحاديث الشيعة؛ نويسنده : السيد البروجردي (وفات : 1383)، ناشر: منشورات مدينة العلم - آية الله العظمى الخوئي - قم – ايران: 1407 – 1366 ش، ج26، ص862

زن و بچه اسیر دست ماها هستند به یک امیدی در زیر سایه ما دارند زندگی می کنند

(الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ)

مردان، سرپرست و نگهبان زنانند

سوره نساء (4): آیه 34

بعضی از زن ها شاید به عکس باشد کاری نداریم. ولی قانون کلی این است در جامعه نود، نود و پنج درصد خانم ها شغل شان خانه داری و بچه داری است. بهترین شغل عالم را دارند.

 امروز صبح بعضی از سایت ها را ملاحظه می کردم در «آمریکا» نماینده زن ها گفته ما از این که کالا برای مردها هستیم خسته شدیم از این که در اداره و ... حتی در بیمارستان ها و شهرداری ها مردم به نظر دیگر به ما نگاه می کنند خسته شدیم.

مجری:

از نظر جنسیتی

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

کلاً نظر بد دارند دوست داریم به خانه بر گردیم خانه داری و بچه داری خودمان را بکنیم.

خانمی که خانه داری می کنم بالاترین شغل را دارد بچه داری می کند به تعبیر «امام» مردان خوب از دامن زن های خوب به معراج می روند!

 بچه های خوبی که در جامعه می بینیم کسانی که شهید شدند به قول امام می گفت آرزو می کنیم همچنین روحیه ای داشته باشیم یک شبه چقدر عوض شدند و چقدر مراحل بالا را طی کردند جز شهادت برای چیز دیگری فکر نمی کنند نه زنی، نه بچه ای، نه پدر و مادری، نه زندگی و شغلی.

مورد بعدی در سوره بقره:

(وَاللَّهُ لَا يحِبُّ الْفَسَادَ * إِنَّ اللَّهَ يحِبُّ التَّوَّابِينَ وَيحِبُّ الْمُتَطَهِّرِينَ * يمْحَقُ اللَّهُ الرِّبَا وَيرْبِي الصَّدَقَاتِ وَاللَّهُ لَا يحِبُّ كُلَّ كَفَّارٍ أَثِيمٍ)

خدا فساد را دوست نمی ‌دارد. خداوند، توبه ‌کنندگان را دوست دارد، و پاکان را (نيز) دوست دارد. خداوند، ربا را نابود می ‌کند؛ و صدقات را افزايش می ‌دهد! و خداوند، هيچ انسان ناسپاس گنهکاری را دوست نمی ‌دارد.

سوره بقره (2): آیات 205 – 222 - 276

خدا فساد را دوست ندارد.

 در سوره بقره آیه 222 یکی از کسانی که خدا دوست دارد (إِنَّ اللَّهَ يحِبُّ التَّوَّابِينَ) خدا توبه کنندگان را دوست دارد. نه تائبین،‌ توابین آنی که زیاد توبه می کند گناه می کند توبه می کند همان تعبیری که بارها گفتم رسول اکرم فرمود:

«طُوبَى لِعَبْدٍ کَتَبَ عِنْدَ كُلِّ سَيِّئَةٍ أَسْتَغْفِرُ اللَّه‏»

خوشا به حال آن بنده ای که در کنار هر گناهش استغفر اللهی ثبت می کند.

 (وَيحِبُّ الْمُتَطَهِّرِينَ) کسانی که پاکیزه زندگی می کنند عبارتٌ أخریٰ تقوا است. (وَاللَّهُ لَا يحِبُّ كُلَّ كَفَّارٍ أَثِيمٍ) آن کسانی که کفران نعمت می کنند کُفار نیست کَفار است گنهکار نعمت ها را شکر گزار نیست خدای این ها را دوست ندارد.

مجری:

استاد در سوره بقره (إِنَّ اللَّهَ يحِبُّ الْمُحْسِنِينَ) هم دارد.

(إِنَّ اللَّهَ يحِبُّ الْمُحْسِنِينَ)

خداوند، نيکوکاران را دوست می ‌دارد.

سوره بقره (2): آیه 195

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

(وَأَحْسِنُوا) کار خوب بکنید (إِنَّ اللَّهَ يحِبُّ الْمُحْسِنِينَ) آن های که کار خوب می کنند خدای عالم دوست شان دارد. (وَاللَّهُ لَا يحِبُّ الْفَسَادَ) بقره آیه 205، (إِنَّ اللَّهَ يحِبُّ التَّوَّابِينَ)، (وَاللَّهُ لَا يحِبُّ كُلَّ كَفَّارٍ أَثِيمٍ)

(قُلْ أَطِيعُوا اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّ اللَّهَ لَا يحِبُّ الْكَافِرِينَ)

بگو: از خدا و فرستاده (او)، اطاعت کنيد! و اگر سرپيچی کنيد، خداوند کافران را دوست نمی ‌دارد.

سوره آل عمران (3): آیه 32

(وَاللَّهُ لَا يحِبُّ الظَّالِمِينَ) آل عمران آیه 57 کسی که ظلم می کند هر کسی در حوزه خودش؛ معلم است در حوزه دبیرستان و دبستانش. خیلی تأسف خوردم و قلبم به درد آمد چندی قبل ظاهراً در «ارومیه» معلمی بچه را تنبیه کرده بود در اثر تنبیه قلب بچه ایستاد و رفت. این معلم فردای قیامت چه جوابی می خواهد بدهد؟

اجازه تنبیه نداری به جای تنبیه، نمره نده یا یک ساعت از کلاس محرومش کن نه این که کمربند را بر داری جلوی دیگران شخصیت این بچه را لِه کنی.

 یا در «تهران» اتفاق افتاده بود دانش آموز پای تخته آمده بود مقاله ای در رابطه با «ایران» بود گفت تو «ایرانی» نیستی «افغانی» هستی از «ایران» حرف نزن از کشور خودت حرف بزن، این بچه خجالت زده و شرمنده شد البته معلم را اخراج کردند.

 چقدر بی انصاف هستی این بچه شخصیت دارد از هر کجای دنیا آمد به تو چه مربوط است؟ این جا پناهنده به «جمهوری اسلامی» است تابعیت «جمهوری اسلامی»‌ دارد اصلاً تابعیت این جا را ندارد انسان است و تابعیت خدا را دارد شهادتین به زبان می آورد باید این طور جلوی دیگران تحقیر کند؟

نمی دانم این ها کجا بزرگ شدند و کجا درس خواندند، پدر و مادر یا معلم هایشان نرسیدند؟

معتقد هستم «وزارت آموزش و پرورش» روی افرادی که در رأی «آموزش و پرورش» هستند تجدید نظری کنند. هم آن های که دارند خوب تدریس می کنند و به بچه احترام می کنند آن ها را تشویق کنند هم آن های که واقعاً بد اخلاقی می کنند تذکر بدهند نشد از «آموزش و پرورش» بیرون بیاندازند.

همه جا اعلام کنند این آقا را به خاطر بد رفتاری با دانش آموز اخراج کردیم برای دیگران هم عبرت باشد.

باز در سوره آل عمران:

(بَلَى مَنْ أَوْفَى بِعَهْدِهِ وَاتَّقَى فَإِنَّ اللَّهَ يحِبُّ الْمُتَّقِينَ * وَاللَّهُ يحِبُّ الْمُحْسِنِينَ)

آری، کسی که به پيمان خود وفا کند و پرهيزگاری پيشه نمايد، (خدا او را دوست می ‌دارد؛ زيرا) خداوند پرهيزگاران را دوست دارد. و خدا نيکوکاران را دوست دارد.

سوره آل عمران (3): آیات 76 و 134

(وَاللَّهُ لَا يحِبُّ الظَّالِمِينَ)، (وَاللَّهُ يحِبُّ الصَّابِرِينَ) سوره آل عمران آیات 57 و 146 آن های که در مصیبت ها صبر می کنند در گناهان صبر می کنند یک جا در دلش می آید غیبت کند غیبت کردن خیلی شیرین است ولی برای رضای خدا، لب فرو می بندد. می خواهد دروغ بگوید به خاطر خدا لب فرو می بندد.

یک جا برای غذای حرام دعوت کردند برای رضای خدا نمی رود. جلسه غیبت است نمی تواند جلوی غیبت را بگیرد بیرون می آید.

در روایت داریم یک سال یا هفتاد سال (دقیقاً یادم نیست) می گوید کسی که گناه پیش بیاید ترک گناه کند اقلش را می گوییم به اندازه یک سال خدای عالم به او ثواب عبادت می دهد شاید هم بیشتر باشد چون اصل روایت در ذهنم نیست می ترسیم به معصوم نسبت بدهیم حداقلش با ترک گناه یک سال عبادت در پرونده آدم نوشته می شود، کم است؟

آن عبادت، عبادت خالص است فقط برای خدای عالم گناه را ترک می کند اولیاء الهی و ... مثل «ابن سیرین» یک گناه ترک کردند

(أَلَمْ يأْنِ لِلَّذِينَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اللَّهِ وَمَا نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ)

آيا وقت آن نرسيده است که دل های مؤمنان در برابر ذکر خدا و آنچه از حق نازل کرده است خاشع گردد؟!

سوره حدید (57): آیه 16

خدای عالم چه عنایتی کرد. «بِشر حافی» مشغول موسیقی و ... بود پشت سر امام کاظم دوید به دست امام کاظم توبه کرد جزء اولیاء الله شد خدای عالم چشم برزخیه به او داد ملائکه، آسمان و زمین را دادند قبل از این که به قیامت برود این ها را می دیدند.

در هر صورت...

یک جای خیلی جالب است

(فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ)

بر خدا توکل کن! زيرا خداوند متوکلان را دوست دارد.

سوره آل عمران (3): آیه 159

پیغمبر، به خدا توکل کن خدا متوکلین را دوست دارد. در رابطه با توکل ان شاء الله باید وقتی بگذاریم توکل یعنی چه؟ فرق بین توکل و تفوییض چیست؟

(فَسَتَذْكُرُونَ مَا أَقُولُ لَكُمْ وَأُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ)

و به زودی آنچه را به شما می گويم به خاطر خواهيد آورد! من کار خود را به خدا واگذارم که خداوند نسبت به بندگانش بيناست!

سوره غافر (40): آیه 44

هم داریم

(وَمَنْ يتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ)

و هر کس بر خدا توکل کند، کفايت امرش را می ‌کند؛

سوره طلاق (65): آیه 3

(حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ)

خدا ما را کافی است؛ و او بهترين حامی ماست.

سوره آل عمران (3): آیه 173

روایت داریم:

«فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ بِتَفْوِيضِ ذَلِكَ إِلَيْه‏»

الكافي (ط - الإسلامية)، نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج2، ص65

«فَتَوَکّل عَلَی الله» به خدا توکل کن با واگذار کردن کارت به او.

 کسانی که خیانتکار هستند.

(لَا يحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلَّا مَنْ ظُلِمَ وَكَانَ اللَّهُ سَمِيعًا عَلِيمًا)

خداوند دوست ندارد کسی با سخنان خود، بديها(ی ديگران) را اظهار کند؛ مگر آن کس که مورد ستم واقع شده باشد. خداوند، شنوا و داناست.

سوره نساء (4): آیه 148

نزدیک چهل آیه در قرآن داریم (إنَّ الله یُحبُ)، (إنَّ الله لا یُحِبُ) اگر دسته بشود خودش یک بحث مفصلی خواهد شد.

 ولذا خدای عالم می گوید اخلاص یک چیز گرانبهاء است طلا نه بالاتر از طلا است. دُر نه بالاتر از دُر؛ سِر الله است خدا می گوید سِرم را فقط در قلب کسانی قرار می دهم که دوست شان دارم.

این مطلب در کتاب «مُنیة المرید»، صفحه 133 آمده است.

در «عدة الداعی» مال «ابن فتح (رضوان الله تعالی علیه)» از امام صادق (سلام الله علیه)

«وَ عَنِ الصَّادِقِ (علیه السلام) مَا أَنْعَمَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى عَبْدٍ أَجَلَّ مِنْ أَنْ لَا يَكُونَ فِي قَلْبِهِ مَعَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ غَيْرُه‏»

عدة الداعي و نجاح الساعي‏؛ نويسنده: ابن فهد حلى، احمد بن محمد (تاريخ وفات مؤلف: 841 ق‏)، محقق / مصحح: موحدى قمى، احمد، ناشر: دار الكتب الإسلامي‏، 1407ق، ص233

خدا نعمت های به ما داده است نعمت بینایی، نعمت چشایی، نعمت زبان، حرف زدن، دست و پا بعضی وقت ها ناشنوایان و نابینایان و ... را می بینم حسرتی که می برند جگر آدم می سوزد آرزو می کند یک لحظه این دنیا را ببیند یک لحظه رنگ ها را ببیند.

یا فردی ناشنوا است یک لحظه دوست دارد صدای فرزندش را بشنود و با او حرف بزند؛ ولی خدا این نعمت ها را به ما داده است آیا شد یک دفعه به خاطر نعمت چشم، گوش، زبان و سلامتی بدن و ... خدا را شکر کنیم!

خدا می گوید:

(وَإِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللَّهِ لَا تُحْصُوهَا إِنَّ اللَّهَ لَغَفُورٌ رَحِيمٌ)

و اگر نعمت های خدا را بشماريد، هرگز نمی ‌توانيد آنها را احصا کنيد؛ خداوند بخشنده و مهربان است!

سوره نحل (16): آیه 18

نعمت های خدا قابل شمارش نیست ولی حداقل چیزهایی که شبانه روز با این ها سر و کار داریم نماز می خوانیم به سجده بیافتیم صد مرتبه «شُکراً لله» بگوییم دانه دانه نعمت ها را از جلوی چشم مان بگذرانیم و از ذهن مان عبور بدهیم خدا را شاکر باشیم.

خدا می توانست ما را نابینا کند نکرد. ناشنوا کند، نکرد، دست یا پا نداشته باشیم همه اش امکان داشت ما هم از این نعمت‌ها محروم باشیم.

عزیزانی که بیست، سی سال هست ازدواج کردند بچه دار نمی شوند وقتی می بیند آقایی با همسرش دست فرزندش را گرفت می رود جگرش کباب می شود می سوزد می گوید ای کاش خدا به من بچه می داد دستش را می گرفتم به مغازه می بردم و چیزی برایش می خریدم چقدر دلش می سوزد؟

آیا خدایی که به ما فرزند و نعمت داده است قدرش را می دانیم؟

ولذا دوستان عزیز نعمت های که خدای عالم به انسان می دهد بالاترین نعمتی که خدا به بنده اش می دهد این که در قلب بنده، غیر از خدا هیچ چیزی دیده نمی شود.

«لَا يَكُونَ فِي قَلْبِهِ مَعَ اللَّهِ تَعَالَى غَيْرُهُ.»؛ همه چیز از خدا است نه این که شبانه روز نماز می خواند و عبادت می کند نه این که بیست و چهار ساعته الله الله می گوید

(فَأَينَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ)

و به هر سو رو کنيد، خدا آنجاست!

سوره بقره (2): آیه 115

هر کجا نگاه کنید همه خدا (وجه الله) است.

به دریا بنگرم دریا تو بینم * به صحرا بنگرم صحرا تو بینم

مردان خدا پرده پندار دریدند * یعنی همه جا غیر خدا چیزی ندیدند

خدا نمی گوید «اللهُ مُنور السماوات و الارض»

(اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ)

خداوند نور آسمانها و زمين است.

سوره نور (24): آیه 35

امیر المؤمنین (علیه السلام) رئیس العارفین، عصاره عالم هستی جمله زیبایی دارد می گوید

«ما رَأَيْتُ شَيْئاً اِلاّ وَ رَأَيْتُ اللهَ قَبْلَهُ وَ بَعْدَهُ وَ مَعَهُ»

به تعبیر استاد ما آیت الله «شاه آبادی» «وَ فیهِ و بَعده» در دنیا هیچ چیز ندیدم جز این که قبل از او خدا دیدم با او خدا دیدم بعد از او خدا دیدم.

این که می گوید در قلب آن ها چیزی جز خدا نباشد یعنی این. فرزندش را بغل کرد دارد می بوسد بغل کردن و بوسیدن بچه هم خوب است برای هر بوسه خدای عالم چندین حسنه در پرونده اش می نویسد.

یک دفعه بچه اش را می بوسد یک دفعه می بوسد می گوید خدایا این نعمت را تو به من دادی، این بچه از کرم و آقایی تو هست. چون دوست داری ببوسم می بوسمش نه این که خودم دوست دارم می بوسمش.

 روایت داریم شاید بعضی ها خوش شان نیاید می گوید اگر شما با همسرتان گفتگو می کنید با همدیگر روبوسی می کنید خدای عالم برای همین ها حسنات در پرونده تان نمی نویسد.

ولی اگر این را خالصاً لوجه الله این زن را نعمت خدا دیدی زن، همسرش را نعمت خدا دید این «ما رَأَيْتُ شَيْئاً اِلاّ وَ رَأَيْتُ اللهَ قَبْلَهُ وَ بَعْدَهُ وَ مَعَهُ» می شود.

به هر جا بنگرم کوه و در و دشت * نشان از صُنع زیبای تو بینم

روایت دیگر از رسول اکرم در «کنز العمال» مال اهل سنت، حدیث 5260

«اعمل لوجه واحد يكفيك الوجوه كلها»

كنز العمال في سنن الأقوال والأفعال؛ اسم المؤلف: علاء الدين علي المتقي بن حسام الدين الهندي الوفاة: 975هـ، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1419هـ-1998م، الطبعة: الأولى، تحقيق: محمود عمر الدمياطي، ج3، ص12، ح5260

خیلی جالب است می گوید تنها برای خدا کار کن، خدا از همگان تو را کفایت می کند اگر برای خدا کار کردی خدا قلب همه را در برابرت نرم می کند شرِ اشرار را از تو دور می کند.

با خدا باش پادشاهی کن * بی خدا باش هر چه خواهی کن

اگر بتوانیم این ها را در ذهن مان احیاء کنیم این ها فردای قیامتی حجتی است دوستانی که پای عرائض بنده نشستند هم برای خودم عرض می کنم چون بعضی وقت ها صحبت های اخلاقی می کنم می بینم دو، سه هفته در روحیه ام اثر می گذارد.

(وَذَكِّرْ فَإِنَّ الذِّكْرَى تَنْفَعُ الْمُؤْمِنِينَ)

و پيوسته تذکر ده، زيرا تذکر مؤمنان را سود می ‌بخشد.

سوره ذاریات (51): آیه 55

بینندگان عزیز گمان از این بحث های اخلاقی بیش از شما لذت می برم در خودم اثر می گذارد یعنی:

«كَلَامُكُمْ نُورٌ وَ أَمْرُكُمْ رُشْدٌ وَ وَصِيَّتُكُمُ التَّقْوَى وَ فِعْلُكُمُ الْخَيْرُ وَ عَادَتُكُمُ الْإِحْسَان‏»

تهذيب الأحكام (تحقيق خرسان)؛ نویسنده: طوسى، محمد بن الحسن، ناشر: دار الكتب الإسلاميه، محقق/ مصحح: خرسان، حسن الموسوى‏، ج2، ص616

کلام ائمه نور است بنده روایت ها را می خوانم احساس می کنم با هر روایتی یک نوری در قلبم ایجاد می شود این تفضل خودشان هست نه من. اگر شما هم در قلبت نوری ایجاد می شود عنایت خود اهل بیت است.

 در روایت دیگر در «تنبیه الخواطر»، جلد 2، صفحه 119 رسول اکرم فرمود:

«بِالْإِخْلَاصِ‏ تَتَفَاضَلُ مَرَاتِبُ الْمُؤْمِنِينَ بِذِكْرِ اللَّهِ تَحْيَا الْقُلُوبُ وَ بِنِسْيَانِهِ مَوْتُهَا»

مجموعة ورّام‏؛ نويسنده: ورام بن أبي فراس، مسعود بن عيسى‏ (تاريخ وفات مؤلف: 605 ق‏)، محقق / مصحح: ندارد، ناشر: مكتبه فقيه‏، قم‏: 1410 ق‏، ج2، ص119 و120

می خواهی ببینی مؤمنین در چه درجه ای هستند ببین کدام یک از این ها اخلاص شان بیشتر است؟ هر مؤمنی اخلاصش بیشتر است درجه اش هم پیش خدای عالم بالاتر است. اخلاصش کمتر است درجاتش هم کمتر است.

 یکی نماز می خواند می گوید خدایا برای این که به جهنم نبری نماز می خوانم. یکی نماز می خواند می گوید خدایا چیزهایی که در بهشت است نصیب من کن.

(وَكَوَاعِبَ أَتْرَابًا)

و حوريانی بسيار جوان و هم‌ سن و سال

سوره نبأ (78): آیه 33

خدا بیامرزد آقای «منتظری» را حوری پوری های انار پستان در قرآن می گوید آن هم، هم سن در قرآن دارد مثل تخم مرغ های سفید در روایت دارد به قدری زیبا هستند اگر یکی از آن ها شب تاریک در عالم دنیا بیاید مثل روز روشن می شود آب می خورند از گلوی شان آب دیده می شود این قدر، این ها ظریف هستند.

غذاهای بهشتی، عسل ها، میوه ها و طیور می گوید خدایا می خواهم نماز بخوانم و عبادت کنم به آن جا بروم از نعمت های بهشتی لذت ببرم. این هم یک مرتبه ای است.

 یک دفعه می گوید خدایا تقرباً إلیک می خواهم نماز بخوانم به تو نزدیک بشویم یک دفعه می گوید دوستت دارم نماز می خوانم کاری ندارم به بهشت یا جهنم ببری. به بهشت یا جهنم ببری نماز می خوانم یکی می گوید:

«وَجَدْتُكَ أَهْلًا لِلْعِبَادَةِ فَعَبَدْتُك‏»

عوالي اللئالي العزيزية في الأحاديث الدينية؛ نويسنده: ابن أبي جمهور، محمد بن زين الدين‏ (تاريخ وفات مؤلف: زنده در 901 ق‏) ، محقق / مصحح: عراقى، مجتبى‏، ناشر: دار سيد الشهداء للنشر، قم: 1405ق، ج2، ص11

خدایا کمال مطلق و فوق اطلاق هستی هر چه زیبایی و کمال هست در تو است کمالت حد و حسابی هم ندارد چون در کمال مطلق هستی شایسته عبادتی.

 کاری ندارم نه به بهشتت، نه به جهنمت، نه به تقربت کار دارم چون تو را شایسته عبادت یافتم عبادتت می کنم. می خواهی چیزی به من بدهی یا ندهی. آن دفعه مثالی زدم عکس زیبا و جذابی کنار دیوار یا در نمایشگاه است انسان نگاه می کند سیر نمی شود.

شما از نقاش این تصویر شروع به تعریف و تمجید می کنید این نقاش را چرا تمجید می کنی؟ بنا است صبحانه یا برای ناهار و شام دعوت کند، شیرینی به تو بدهد؟ نه می گوید هنری که این نقاشی را تصویر کرد شایسته تعریف و تمجید است.

 این خدایی که به من چشم داد تمام دنیا جمع شود به جای این چشم یک چشمی ولو یک هزارم این چشم بدهد نمی تواند.

عقل، گوش، قلب و ... داده با این وضعی که خدای عالم در بدن مان ایجاد کرده است آدم وقتی این ها را مطالعه می کند واقعاً عقل آدم مدهوش می شود.

خدایی که این چنین کرد شبانه روز دارد می چرخد یک منجم می نشیند تقویم پنجاه سال بعد را می نویسد. یعنی پنجاه سال بعد از این، روز فلان، ساعت فلان، دقیقه فلان، ثانیه فلان تحویل سال است یک ثانیه هم جلو و عقب نمی شود.

آیا گردش آسمان و زمین به خودیِ خود دارد اتفاق می افتد و خودشان دارند می چرخند، یا نه یک چرخاننده ای هم هست؟ خدایی که این همه قدرت نمایی کرده است.

(أَوَلَمْ يتَفَكَّرُوا فِي أَنْفُسِهِمْ مَا خَلَقَ اللَّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَينَهُمَا إِلَّا بِالْحَقِّ وَأَجَلٍ مُسَمًّى وَإِنَّ كَثِيرًا مِنَ النَّاسِ بِلِقَاءِ رَبِّهِمْ لَكَافِرُونَ)

آيا آنان با خود نينديشيدند که خداوند، آسمانها و زمين و آنچه را ميان آن دو است جز به حق و برای زمان معينی نيافريده است؟! ولی بسياری از مردم (رستاخيز و) لقای پروردگارشان را منکرند!

سوره روم (30): آیه 8

آیا در خلقت آسمان و زمین نمی خواهید فکر کنید؟ این ها را آدم می بیند خدایا تو شایسته عبادت هستی، این ها مراتب است هر مرتبه ای از این ها بنده را در فردای قیامت به مراتب بهشتی می رساند.

 امیر المؤمنین (علیه السلام) می فرماید:

«الْإِخْلَاصُ غَايَةُ الدِّينِ.»

عيون الحكم و المواعظ( لليثي)؛ نويسنده: ليثى واسطى، على بن محمد (تاريخ وفات مؤلف: قرن 6)، محقق / مصحح: حسنى بيرجندى، حسين‏، ناشر: دار الحديث‏، قم: 1376ش، ص19

نتیجه و پایان دین و دینداری، ‌اخلاص است اگر اخلاص نبود از دینداریت نتیجه نگرفته است.

«الْإِخْلَاصُ عِبَادَةُ الْمُقَرَّبِينَ.»

اخلاص، عبادت بنده های مقرب درگاه خدا هستند!

تصنيف غرر الحكم و درر الكلم‏؛ نويسنده: تميمى آمدى، عبد الواحد بن محمد (تاريخ وفات مؤلف: 550 ق‏)، محقق / مصحح: درايتى، مصطفى‏، ناشر: دفتر تبليغات‏، ایران – قم 1366 ش، ص197

«الْإِخْلَاصُ مِلَاكُ الْعِبَادَةِ.»

اخلاص، اساس و معیار عبادت است.

عيون الحكم و المواعظ( لليثي)؛ نويسنده: ليثى واسطى، على بن محمد (تاريخ وفات مؤلف: قرن 6)، محقق / مصحح: حسنى بيرجندى، حسين‏، ناشر: دار الحديث‏، قم: 1376ش، ص31

اگر اخلاصی بود این عبادت ارزش دارد.

«الْإِخْلَاصُ أَعْلَى الْإِيمَانِ.»

آن کسانی که به اخلاص می رسند به بالاترین درجه ایمان می رسند.

غرر الحكم و درر الكلم (مجموعة من كلمات و حكم الإمام علي عليه السلام)؛ نویسنده: تميمى آمدى، عبد الواحد بن محمد، محقق/ مصحح: رجائى، سيد مهدى‏، ناشر: دار الكتاب الإسلامي، ص49

اوج ایمان با اخلاص رسیدگی می‌شود.

«غَايَةُ الْيَقِينِ الْإِخْلَاصُ»

نتیجه و پایان یقین، اخلاص است.

بعد فرمود:

«فِي الْإِخْلَاصِ يَكُونُ الْخَلَاصُ»

اگر کسی می‌خواهد از شرور خلاص بشود راه خلاصی از شرور در دنیا و آخرت اخلاص است.

مجموعة ورّام‏؛ نويسنده: ورام بن أبي فراس، مسعود بن عيسى‏ (تاريخ وفات مؤلف: 605 ق‏)، محقق / مصحح: ندارد، ناشر: مكتبه فقيه‏، قم‏: 1410 ق‏، ج2، ص154

مجری:

خیلی ممنون و متشکرم، در حقیقت طوری که من متوجه شدم، و در محضرتان تلمذ می‌کنم اخلاص با این‌که قبل از عمل در نیت متبلور می‌شود ولی خودش غایت است وقتی می‌گوید اوج ایمان است یعنی قبل از عمل ولی کامل کننده عمل است.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

بحث بعدی همین است، ان شاءالله نقش اخلاص در عمل را خواهیم گفت.

مجری:

خیلی عالی، یک توقف و استراحتی داشته باشیم باهم میانه برنامه ای ببینیم ان شاءالله بر می‌گردیم و ادامه مبحث را در خدمت حضرت استاد هستیم و اگر شما بینندگان عزیز تشریف آوردید و ارتباط مان با شما بر قرار شد در خدمت شما خواهیم بود و صدای گرم شما را خواهیم شنید.

(میان برنامه)

مجری:

«يَا دَائِمَ الْفَضْلِ عَلَى الْبَرِيَّةِ يَا بَاسِطَ الْيَدَيْنِ بِالْعَطِيَّةِ يَا صَاحِبَ الْمَوَاهِبِ السَّنِيَّةِ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ خَيْرِ الْوَرَى سَجِيَّةً وَ اغْفِرْ لَنَا يَا ذَا الْعُلَى فِي هَذِهِ الْعَشِيَّةِ»

بینندگان عزیز و ارجمند خیلی خوش آمدید، با ادامه برنامه اخلاق علوی و سیره مهدوی در خدمت شما هستیم، طبق وعده ای که دادیم اولویت با تماس‌های شما بینندگان عزیز و ارجمند است.

تماس‌ها را با آقای «رضایی از کرمانشاه» آغاز می‌کنیم سلام وقت شما بخیر بفرمایید.

تماس بینندگان برنامه

بیننده: (آقای رضایی از کرمانشاه – شیعه)

سلام و عرض ادب خدمت آیت الله قزوینی و مجری محترم. حضرت استاد، از آیت الله حسن زاده آملی نقل است که در مکاشفه‌ای سه تن از دختران امام حسین که البته در تاریخ رد و نشان از این‌ها نیست اسم شان و نحوه شهرت این سه بزرگوار در کربلا در آن مکاشفه برای ایشان نمایان می‌شود.

بعضی از شاگردان ایشان از جمله آیت الله صمدی آملی مراسم می‌گیرند و توسلاتی انجام می‌شود. در بعضی از هیئات‌های شهر ما هم این مراسمات است. عرض بنده این است آیا مکاشفه می‌تواند برای این قضیه و امثال این حجت باشد؟

مجری:

خیلی ممنون و متشکرم، تماس بعدی آقای «محمدی از اصفهان» سلام علیکم بفرمایید.

بیننده: (آقای محمدی از اصفهان – شیعه)

سلام علیکم مجری محترم اقای صفایی و همچنین حضرت استاد قزوینی وقت شما بخیر و خدا قوت. استاد محترم سوال این است در سوره آل عمران آیه 55 یکی از مترجمین محترم کلمه مطهرک را در مورد حضرت عیسی رهایی بخش معنی کرده است.

به نظر می‌رسد این جا نکته لطیفی است حضرت استاد اگر توضیح بدهند سپاسگزارم.

مجری:

ممنون و متشکرم، بیننده بعد جناب آقای «سید اسد الله از مشهد» سلام علیکم بفرمایید.

بیننده: (آقای سید اسد الله از مشهد – شیعه)

سلام علیکم خسته نباشید. ببخشید در یک کلیپی دیدم حاج آقا در مورد ازدواج دختر حضرت علی با عمر صحبت می‌کند می‌خواستم بدانم این حقیقت دارد یا نه؟

مجری:

ممنون از تماس تان موفق باشید. فعلا به همین سوالات ان شاءالله پاسخ بدهیم اگر تماس دیگری بود در خدمت شان خواهیم بود.

استاد، سوال اقای «رضایی از کرمانشاه» در مورد مکاشفه اقای حسن زاده آملی پرسیده بود.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

آیت الله «حسن زاده آملی» مرد بزرگواری است و ما هم افتخار داریم که «اشارات بو علی سینا» را خدمت ایشان خواندیم. ایشان یک سری نظرات دارند، نظرات شان برای خودشان محترم است.

مثلا ایشان چندین بار سر درس می‌فرمود من معتقدم «فخر رازی» شیعه است و حال آن که «فخر رازی» نه تنها شیعه نیست از سنی‌های خیلی تندرو و متعصب است. اگر «قرطبی» مفسر قرآن را با «فخر رازی» مقایسه کنیم این‌ها باهمدیگر قابل مقایسه نیستند.

نظر اقای «حسن زاده» برای خودشان محترم است. اگر ایشان مکاشفه ای دیده است مکاشفه برای خودشان محترم و دارای اعتبار است. اگر آدم یقین داشته باشد مکاشفه ای که برایش حاصل شده مکاشفه رحمانی است می‌تواند رجائا عمل کند.

در مورد شاگرد ایشان جناب اقای «صمدی» خیلی رک بگویم بنده ارادت ندارم؛ ایشان پنجاه را، هفتاد، نود را صد، صد را صد و پنجاه می‌بیند. الان در فضای مجازی مطالب علیه ایشان خیلی زیاد است. ایشان یک حرف‌های از قول آیت الله «حسن زاده آملی» می‌زنند که این‌ها خلاف نظر مراجع است.

جناب اقای رضایی بزرگوار! آن‌چه که نظر شیعه را بیان می‌کند نظر مراجع بزرگوار است. هر موضوعی مطابق نظر مراجع بود می‌گیریم می‌بوسیم و روی چشم مان می‌گذاریم.

اگر نظر مراجع نبود یا مراجع نظر منفی داشتند ما می‌بوسیم روی میز می‌گذاریم به آن که مراجع گفتند عمل می‌کنیم. شما مقلد هر مرجع تقلید هستید از دفترشان استفتاء کنید اگر تأیید کردند عمل کنید و تأیید نکردند عمل نکنید به دیوار بکوبید. این بهترین راه است ملاک برای ما مراجع است.

بنده قزوینی هم اگر آمدم مطالبی گفتم خلاف نظر مراجع بود حرف من را هم به دیوار بکوبید. افتخارمان است که خدا توفیق داده است این‌جا مثل شیر در برابر دشمن می‌غریم پشت مان به تأیید مراجع بزرگوارمان گرم است. لذا سخنگوی مذهب مراجع و آن‌کسانی که دنباله رو مراجع اند، هستند.

جناب اقای محمدی بزرگوار! در رابطه با آیه 55 سوره آل عمران پرسیده اند.

(إِذْ قَالَ اللَّهُ يا عِيسَى إِنِّي مُتَوَفِّيكَ وَرَافِعُكَ إِلَي وَمُطَهِّرُكَ مِنَ الَّذِينَ كَفَرُوا وَجَاعِلُ الَّذِينَ اتَّبَعُوكَ فَوْقَ الَّذِينَ كَفَرُوا إِلَى يوْمِ الْقِيامَةِ ثُمَّ إِلَي مَرْجِعُكُمْ فَأَحْكُمُ بَينَكُمْ فِيمَا كُنْتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ)

(به ياد آوريد) هنگامي را که خدا به عيسي فرمود: «من تو را برمي‌گيرم و به سوي خود، بالا مي‌برم و تو را از کساني که کافر شدند، پاک مي‌سازم؛ و کساني را که از تو پيروي کردند، تا روز رستاخيز، برتر از کساني که کافر شدند، قرارمي‌دهم؛ سپس بازگشت شما به سوي من است و در ميان شما، در آنچه اختلاف داشتيد، داوري مي‌کنم.

سوره آل عمران (3): آیه 55

ایشان سوال شان در مورد کلمه (وَمُطَهِّرُكَ) بود. برادر بزرگوارم باید تلاش کنیم من خودم در خیلی از موارد که می‌خواهم آیات را در مقالات و در کتاب‌ها ترجمه کنم به ترجمه آیت الله العظمی «مکارم شیرازی» مراجعه می‌کنم و ترجمه را می‌گذاریم چون ایشان مفسر است قرآن را خوب درک کرده است.

البته ایشان را نمی‌گوییم معصوم است، معصوم همان چهارده نور پاک و بزرگوار هستند و بس. بنده معمولا در ترجمه‌ها، ترجمه ایشان را ملاک قرار می‌دهم. البته ترجمه اقای دکتر رضایی اصفهانی هم خیلی خوب است.

ترجمه آیت الله مکارم شیرازی این چنین است:

"(به ياد آوريد) هنگامي را که خدا به عيسي فرمود: «من تو را برمي‌گيرم و به سوي خود، بالا مي‌برم و تو را از کساني که کافر شدند، پاک مي‌سازم؛ و کساني را که از تو پيروي کردند، تا روز رستاخيز، برتر از کساني که کافر شدند، قرارمي‌دهم؛ سپس بازگشت شما به سوي من است و در ميان شما، در آنچه اختلاف داشتيد، داوري مي‌کنم."

مرحوم علامه «طباطبایی» تعبیر ظریفی دارد در جاهای که نظر خاصی می‌خواهم داشته باشم سراغ علامه «طباطبایی» می‌روم.

ایشان در جلد سوم «تفسیر المیزان» صفحه 207 دارد:

«قوله تعالى ورافعك إلى ومطهرك من الذين كفروا الرفع خلاف الوضع»

یعنی از پایین بالا می‌برم!

 «والطهارة خلاف القذارة»

طهارت پاک می‌کنم یعنی هرگونه پستی و نادرستی را از تو می‌زدایم.

«أفاد ذلك أن المراد بالرفع الرفع المعنوي دون الرفع الصوري»

الميزان في تفسير القرآن؛ تأليف: العلامة السيد محمد حسين الطباطبائي قدس سره، ناشر: جماعة المدرسين في الحوزة العلمية في قم المقدسة، ج3، ص207

خداوند عالم وقتی می‌گوید (وَرَافِعُكَ إِلَي وَمُطَهِّرُكَ) این‌جا مراد از رفع، رفع معنوی است یعنی بالا بردن معنوی است نه جسمانی و غیر جسمانی. لذا تعبیری که ایشان دارد بعضی از آیاتی که در حق ادریس است

(وَرَفَعْنَاهُ مَكَانًا عَلِياً)

و ما او را به مقام والايي رسانديم.

سوره مریم (19): آیه 57

آیات را ایشان با خود آیات معنا می‌کند.

همچنین ایشان در جلد 5 صفحه 135 می‌گوید:

«حيث يدل على أن من الكافرين بعيسى من هو باق إلى يوم القيامة»

الميزان في تفسير القرآن؛ تأليف: العلامة السيد محمد حسين الطباطبائي قدس سره، ناشر: جماعة المدرسين في الحوزة العلمية في قم المقدسة، ج5، ص135

در آیه است (وَمُطَهِّرُكَ مِنَ الَّذِينَ كَفَرُوا)؛ یعنی کسانی که به حضرت عیسی کفر ورزیدن مثل یهود این‌ها تا قیامت هستند. البته بنا بر نقلی است وقتی حضرت مهدی (ارواحنا فداه) می‌آید از اهل کتاب جزیه می‌گیرد.

در بعضی از روایات داریم در کل کره زمین «لا اله الا الله و محمد رسول الله» حاکم است.

شاید حضرت ولی عصر نظرشان این باشد کسی که نمی‌خواهد مسلمان بشود همین که در سایه حکومت حضرت مهدی می‌خواهد زندگی کند و به مقررات حکومت جهانی حضرت مهدی (ارواحنا فداه) با دادن جزیه (که یک حکم اسلامی است) ملتزم باشد بتواند به دین خودش ادامه زندگی بدهد.

جناب اقای محمدی بزرگوار! در (وَمُطَهِّرُكَ مِنَ الَّذِينَ كَفَرُوا)؛ این رابطه حرف خیلی زیاد است، اگر یاد آوری شد در جلسه بعدی یک مقدار روی کلمه (وَمُطَهِّرُكَ مِنَ الَّذِينَ كَفَرُوا) صحبت می‌کنم.

(وَمُطَهِّرُكَ مِنَ الَّذِينَ كَفَرُوا)؛ چرا کلمه (وَمُطَهِّرُكَ) به (كَفَرُوا) نسبت داده شده است؟ مسئله اش چیست؟ آیا (وَمُطَهِّرُكَ مِنَ الَّذِينَ كَفَرُوا) فقط خلاصی از کفار است؟ این‌ها می‌خواستند حضرت عیسی را بکشند، حضرت عیسی با رفتن به آسمان چهارم از دست کفار و از دست یهودی‌ها خلاصی پیدا کردند مراد این است یا مراد به تعبیر علامه طباطبایی و دیگران این است که ما به هیچ وجه نمی‌گذاریم کفار دامن تو را تا قیامت آلوده کند.

نسبت‌های ناروایی که به تو می‌دهند این‌ها را توسط بزرگان، انبیا و... پاک می‌کنیم. شما ملاحظه بفرمایید در سوره مریم خدای عالم وقتی داستان حضرت عیسی را مطرح می‌کند خیلی جالب است من واقعا از این جمله خیلی خوشم می‌آید بر این‌که حضرت عیسی در بچگی حرف زد و به حرف آمد

(قَالَ إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آتَانِي الْكِتَابَ وَجَعَلَنِي نَبِيا؛ وَجَعَلَنِي مُبَارَكًا أَينَ مَا كُنْتُ وَأَوْصَانِي بِالصَّلَاةِ وَالزَّكَاةِ مَا دُمْتُ حَيا وَبَرًّا بِوَالِدَتِي وَلَمْ يجْعَلْنِي جَبَّارًا شَقِيا؛ وَالسَّلَامُ عَلَي يوْمَ وُلِدْتُ وَيوْمَ أَمُوتُ وَيوْمَ أُبْعَثُ حَيا)

 (ناگهان عيسي زبان به سخن گشود و) گفت: «من بنده خدايم؛ او کتاب (آسماني) به من داده؛ و مرا پيامبر قرار داده است! و مرا -هر جا که باشم- وجودي پربرکت قرار داده؛ و تا زماني که زنده‌ام، مرا به نماز و زکات توصيه کرده است! و مرا نسبت به مادرم نيکوکار قرار داده؛ و جبار و شقي قرار نداده است! و سلام (خدا) بر من، در آن روز که متولد شدم، و در آن روز که مي‌ميرم، و آن روز که زنده برانگيخته خواهم شد!

سوره مریم (19): آیات 30 تا 33

بعد دارد:

 (ذَلِكَ عِيسَى ابْنُ مَرْيمَ قَوْلَ الْحَقِّ الَّذِي فِيهِ يمْتَرُونَ)

اين است عيسي پسر مريم؛ گفتار حقي که در آن ترديد مي‌کنند!

سوره مریم (19): آیه 34

(وَمُطَهِّرُكَ) اشاره به آیه 34 سوره مریم دارد.

مجری:

بسیار عالی! در مورد مادر حضرت عیسی حضرت مریم است (وَمُطَهِّرُكَ)

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

نه، این‌جا (وَمُطَهِّرُكَ مِنَ الَّذِينَ كَفَرُوا)؛ این مهم است می‌خواهد بگوید این چیست؟ آیه 33 سوره مریم می‌گوید این افتراهای که به حضرت عیسی می‌زنید عیسی این است که ما گفتیم.

نطفه ایشان طوری بسته شد و این طوری به دنیا آمد، در کودکی حرف زد و گفت: (إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آتَانِي الْكِتَابَ وَجَعَلَنِي نَبِيا؛ وَجَعَلَنِي مُبَارَكًا أَينَ مَا كُنْتُ وَأَوْصَانِي بِالصَّلَاةِ وَالزَّكَاةِ مَا دُمْتُ حَيا وَبَرًّا بِوَالِدَتِي)؛ مفصل‌ترین جایی که در مورد حضرت عیسی آمده و حرف زده است در سوره مریم است. این سوره هم سوره خانوادگی خودشان است.

مجری:

خیلی ممنون و متشکر، سوال آقای «اسد الله از مشهد» کلیپی در مورد ازدواج دختر امیر المؤمنین با خلیفه دوم دیده بودند، در این مورد سوال داشتند، البته در برنامه‌های متعدد در شبکه جهانی حضرت ولی عصر اشاره شده است منتها حضرت استاد مجددا پاسخ بفرمایید.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

برادر بزرگوارم! در رابطه با ازدواج ام کلثوم با خلیفه دوم حرف خیلی زیاد است. ما دو تا روایت صحیح در رابطه با ازدواج این بزرگوار داریم و امام صادق (سلام الله علیه) در کتاب کافی، دو تا روایت مستقل آورده و روایت هم صد در صد صحیح است.

«کلینی» اصلا بابی در این مورد دارد، باب شماره 204 «بَابُ تَزْوِيجِ أُمِّ كُلْثُوم»

روایت اول:

«عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ وَ حَمَّادٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) فِي تَزْوِيجِ أُمِّ كُلْثُومٍ فَقَالَ إِنَّ ذَلِكَ فَرْجٌ غُصِبْنَاه‏»

روایت دوم:

«مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: لَمَّا خَطَبَ إِلَيْهِ قَالَ لَهُ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ إِنَّهَا صَبِيَّةٌ قَالَ فَلَقِيَ الْعَبَّاسَ فَقَالَ لَهُ مَا لِي أَ بِي بَأْسٌ قَالَ وَ مَا ذَاكَ قَالَ خَطَبْتُ إِلَى ابْنِ أَخِيكَ فَرَدَّنِي أَمَا وَ اللَّهِ لَأُعَوِّرَنَّ زَمْزَمَ وَ لَا أَدَعُ لَكُمْ مَكْرُمَةً إِلَّا هَدَمْتُهَا وَ لَأُقِيمَنَّ عَلَيْهِ شَاهِدَيْنِ بِأَنَّهُ سَرَقَ وَ لَأَقْطَعَنَّ يَمِينَهُ فَأَتَاهُ الْعَبَّاسُ فَأَخْبَرَهُ وَ سَأَلَهُ أَنْ يَجْعَلَ الْأَمْرَ إِلَيْهِ فَجَعَلَهُ إِلَيْه‏»

الكافي (ط - الإسلامية)؛ نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج5، ص 345، بَابُ تَزْوِيجِ أُمِّ كُلْثُوم‏‏، ح1 و 2

«ابن ابی عمیر»، از مشایخ الثقات است. «هشام سالم» همین‌طور، از امام صادق (سلام الله علیه) وقتی خلیفه دوم خواستگاری رفت امیر المؤمنین فرمود دختر من بچه است. خلیفه دوم نزد عباس عموی امیر المؤمنین رفت، گفت من عیبی دارم؟

عباس پرسید چطور؟ خلیفه دوم گفت من به خواستگاری «ام کلثوم» دختر برادر زاده ات رفتم دست رد به سینه من زد. قسم به خدا زمزم را ویران می‌کنم، هر فضیلتی شما دارید نابود می‌کنم و دو تا شاهد دورغین درست می‌کنم که علی سرقت کرده «وَ لَأَقْطَعَنَّ يَمِينَهُ»؛ اگر دختر به من ندهد دست علی را قطع می‌کنم!

خلیفه که باید حافظ ناموس مردم باشد این طور می‌گوید!! «فَأَتَاهُ الْعَبَّاسُ فَأَخْبَرَهُ وَ سَأَلَهُ أَنْ يَجْعَلَ الْأَمْرَ إِلَيْهِ فَجَعَلَهُ إِلَيْه‏»؛ عباس گفت علی جان، به من واگذار کن، امیر المؤمنین هم قضیه را به عباس واگذار کرد. ظاهر قضیه این است که این ازدواج صورت گرفته است.

در روایت قبلی دارد: «ذَلِكَ فَرْجٌ غُصِبْنَاه‏»؛ این دختری بود که به زور از ما گرفتند؛ یعنی از ما غصب کردند. امیر المؤمنین (سلام الله علیه) بنای درگیری نداشت. این دو تا روایت در جلد 5 کتاب شریف «کافی» آمده است.

دو تا روایت هم در کتاب الطلاق داریم، در مورد عده زنی که شوهرش از دنیا رفته است این دو تا روایت در جلد 6 است.

1. «حُمَيْدُ بْنُ زِيَادٍ عَنِ ابْنِ سَمَاعَةَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ وَ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْمَرْأَةِ الْمُتَوَفَّى عَنْهَا زَوْجُهَا أَ تَعْتَدُّ فِي بَيْتِهَا أَوْ حَيْثُ شَاءَتْ قَالَ بَلْ حَيْثُ شَاءَتْ إِنَّ عَلِيّاً (علیه السلام) لَمَّا تُوُفِّيَ عُمَرُ أَتَى أُمَّ كُلْثُومٍ فَانْطَلَقَ بِهَا إِلَى بَيْتِهِ.»

2. «مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى وَ غَيْرُهُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَيْدٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ خَالِدٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) عَنِ امْرَأَةٍ تُوُفِّيَ زَوْجُهَا أَيْنَ تَعْتَدُّ فِي بَيْتِ زَوْجِهَا تَعْتَدُّ أَوْ حَيْثُ شَاءَتْ قَالَ بَلَى حَيْثُ‏ شَاءَتْ ثُمَّ قَالَ إِنَّ عَلِيّاً (علیه السلام) لَمَّا مَاتَ عُمَرُ أَتَى أُمَّ كُلْثُومٍ فَأَخَذَ بِيَدِهَا فَانْطَلَقَ بِهَا إِلَى بَيْتِهِ.»

الكافي (ط - الإسلامية)؛ نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج6، ص 115، بَابُ الْمُتَوَفَّى عَنْهَا زَوْجُهَا الْمَدْخُولِ بِهَا أَيْنَ تَعْتَدُّ وَ مَا يَجِبُ عَلَيْهَا‏‏، ح1 و 2

اگر کسی همسرش از دنیا رفته نمی‌تواند در خانه شوهر او را حبس کنند و بگویند شما باید چهار ماه و ده روز این‌جا بمانی تا عده ات تمام بشود بلکه بگذارند هرکجا خواست برود. بعد فرمود: «إِنَّ عَلِيّاً (علیه السلام) لَمَّا تُوُفِّيَ عُمَرُ أَتَى أُمَّ كُلْثُومٍ فَانْطَلَقَ بِهَا إِلَى بَيْتِهِ»؛ همان روزی که عمر از دنیا رفت امیر المؤمنین به منزل عمر رفت دست دخترش را گرفت به خانه خودش برد.

دو تا روایتی که داریم روایت اول از «عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ وَ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ» است و روایت دوم «عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ خَالِدٍ» است این مورد در دو جلسه سوال شده و دو نفر سوال کردند حضرت هر دو را یک پاسخ داده است.

 إِنَّ عَلِيّاً (علیه السلام) لَمَّا مَاتَ عُمَرُ أَتَى أُمَّ كُلْثُومٍ فَأَخَذَ بِيَدِهَا فَانْطَلَقَ بِهَا إِلَى بَيْتِهِ.»؛ آمد دست دخترش را گرفت و به خانه اش برد. چهار تا روایت در این موضوع در کتاب شریف «کافی» داریم.

این که بگوییم این ازدواج صورت نگرفته است چه بوده و چه نبوده است خیلی به دل نمی‌چسپد. بعضی از بزرگان دارند «ام کلثوم» باکره به خانه علی برگشت. یعنی خلیفه دوم 57 سالش بوده است و عروس خانم هفت یا هشت سالش بوده است.

یا «ام کلثوم» اصلا به حد بلوغ نرسیده بود تا ازدواج واقعی صورت بگیرد، یا خلیفه در اثر پیری توانایی ازدواج رسمی نداشته است لذا است که می‌گویند «ام کلثوم» باکره به خانه پدرش امیر المؤمنین (سلام الله علیه) برگشت. در کتب اهل سنت هم مطالب و حرف حدیث در این مورد زیاد است.

بنده معتقد هستم ازدواج صورت گرفته، و ازدواج اجباری و به زور بوده، امیر المؤمنین و ام کلثوم به این ازدواج راضی نبوده‌اند. ولی به خاطر مصلحت‌های این ازدواج صورت گرفته است.

ملاحظه بفرمایید قرآن در مورد حضرت لوط به کفار می‌گوید: (يا قَوْمِ هَؤُلَاءِ بَنَاتِي هُنَّ أَطْهَرُ لَكُمْ)

(وَجَاءَهُ قَوْمُهُ يهْرَعُونَ إِلَيهِ وَمِنْ قَبْلُ كَانُوا يعْمَلُونَ السَّيئَاتِ قَالَ يا قَوْمِ هَؤُلَاءِ بَنَاتِي هُنَّ أَطْهَرُ لَكُمْ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَلَا تُخْزُونِ فِي ضَيفِي أَلَيسَ مِنْكُمْ رَجُلٌ رَشِيدٌ)

قوم او (بقصد مزاحمت ميهمانان) بسرعت به سراغ او آمدند -و قبلا کارهاي بد انجام مي‌دادند- گفت: «اي قوم من! اينها دختران منند؛ براي شما پاکيزه‌ترند! (با آنها ازدواج کنيد؛ و از زشتکاري چشم بپوشيد!) از خدا بترسيد؛ و مرا در مورد ميهمانانم رسوا نسازيد! آيا در ميان شما يک مرد فهميده و آگاه وجود ندارد؟!»

سوره هود (11): آیه 78

به جایی که دنبال لواط و کارهای خلاف بیروید من حاضر هستم دخترانم را به عقد شما در بیاورم. دیگر از این بهتر و واضح‌تر!

ازدواج‌های که با کراهت صورت گرفته در تاریخ زیاد است از جمله در مورد خلیفه دوم ملاحظه بفرمایید کتاب «طبقات کبری – ابن سعد متوفای 230» در حقیقت «طبقات ابن سعد» قدیمی‌ترین مورخی است که مبسوط نظر داده است ایشان در جلد 8 صفحه 265 چاپ دار صادر بیروت.

«أن عاتكة بنت زيد كانت تحت عبد الله بن أبي بكر فمات عنها واشترط عليها أن لا تزوج بعده فتبتلت وجعلت لا تزوج وجعل الرجال يخطبونها وجعلت تأبى فقال عمر لوليها اذكرني لها فذكره لها فأبت عمر أيضا فقال عمر زوجنيها فزوجه إياها فأتاها عمر فدخل عليها فعاركها حتى غلبها على نفسها فنكحها فلما فرغ قال أف أف أف أفف بها ثم خرج من عندها وتركها لا يأتيها فأرسلت إليه مولاة لها أن تعال فإني سأتهيأ لك»

الطبقات الكبرى؛ اسم المؤلف: محمد بن سعد بن منيع أبو عبدالله البصري الزهري الوفاة: 230، دار النشر: دار صادر – بيروت، ج8، ص265

«کنزل العمال» جلد 13، صفحه 273؛ «جامع الاحادیث سیوطی» جلد 14 صفحه 421، دارد «عاتکه دختر زید» همسر عبدالله ابن ابی بکر بوده است ایشان از دنیا رفت و وصیت کرد بعد از من حق نداری با کسی ازدواج کنی.

ان شاءالله در ایام فاطمیه شاید این‌ها را بیشتر باز کنم این مطلب را در منابع متعدد شیعه داریم صدیقه طاهره به امیر المؤمنین وصیت کرد بعد از من با دختر خواهرم «امامه» ازدواج کن، اون مثل من به فرزندانم مهربان است.

«لابد لکل رجال من نساء»

هر مرد باید همسری انتخاب کند، نمی‌توانم بگویم شما همسر انتخاب نکن. همسر انتخاب کن ولی تقاضای من این است که دختر خواهرم را انتخاب کنی؛ چون به بچه‌هایم مثل من مهربان است.

اما آقای عبدالله ابن ابی بکر می‌گوید: «واشترط عليها أن لا تزوج بعده»، بعد هر خواستگاری می‌آمد می‌گفت من حاضر نیستم ازدواج کنم شوهرم این را گفته است به او وفادار باشم.

خلیفه دوم جناب عمر به خواستگاری این خانم رفت، شما ملاحظه کنید اگر این مطلب در کتاب‌های شیعه بود آقایان آسمان را به سر شیعه ویران می‌کردند. عرض کردم «طبقات ابن سعد» دارد، «متقی هندی» دارد «سیوطی» دارد.

جناب عمر گفت «اذكرني لها»؛ من را هم یاد کن، خلیفه دوم هم خواستگار شما است.

«معاویه»، «عمرو عاص» را برای خواستگاری «بریده» برای فرزندش یزید فرستاد، نزد او به خواستگاری آمد داشت برای یزید خواستگاری می‌کرد، امام حسین را سر راه دید گفت «اذکرنی لها»؛ بگو من هم خواستگارت هستم.

نزد «بریده» آمد گفت یزید من را برای خواستگاری فرستاده است امام حسین هم من را سر راه دید گفت من هم خواستگار هستم، و البته گفت خود من هم خواستگارت هستم.

بریده گفت می‌خواهم با تو مشورت کنم، عمرو عاص گفت اگر دنیا می‌خواهی با یزید ازدواج کن، اگر آخرت می‌خواهی با امام حسین ازدواج کن. اگر نه دنیا و نه آخرت می‌خواهی با من ازدواج کن!

عمر گفت من هم خواستگارش هستم، این را به ایشان رساندند، «عاتکه» زیر بار نرفت. عمر به پدر دختر گفت عقد دخترت «عاتکه» را برای من بخوان، انکحتک ابنتي بگو من هم قبلت بگویم.

جالب است بعضی از مطالب دیدن دارد.«فأتاها عمر فدخل عليها فعاركها» جناب عمر آمد در اطاقی که «عاتکه» خانم بود. «فعارکها» باهم درگیر شدند «عارکه» یعنی بزن بزن کردند.

«حتى غلبها على نفسها» تا جناب عمر پیروز شد، عمر هم قد بلند داشت «فنكحها» کاری که باید بکند انجام داد، «فلما فرغ» بعد از این که از همبستری بیرون آمد «قال أف أف أف أفف بها ثم خرج من عندها » این که منظورش چه بوده است متوجه نشدیم!

دوستان و عزیزان اهل سنت! این مطلب را عرض کنم، این نکته را من به عنوان توهین نمی‌خواهم بگویم علی را رها کردید دنبال چه کسی هستید! امیر المؤمنین که وارد کوفه شد یک خورجین وسائل زندگیش را در جلوی دید مردم گذاشت و گفت آی مردم ببینید تمام زندگی من این است. روزی که از کوفه رفتم اگر وسایل زندگیم بیش از این بود من به شما خائن هستم.

کسی که این طور با زورگویی با یک زنی که به شوهرش احترام می‌گذارد، نمی‌خواهم بگویم کارش درست بوده است این خانم به این وضعیت خودش راضی است خواسته به شوهرش با وفا باشد این طور برخورد می‌کند واقعا عجیب است.

آقای صفایی! من یک چیزی دیدم خیلی برایم لذت بخش بود، حیف الان نیست که بتوانم نشان بدهم، یکی از عزیزان فلسطینی که محکوم به زندان ابد بود، بعد از سی و سه سال از زندان آزاد شد.

ملاحظه بفرمایید این آقا محکوم به حبس ابد بود، از زندان طلاق همسرش را داد، گفت به خاطر من نمان؛ ولی این خانم با شرف و با وفا سی و سه سال ازدواج نکرد تا این که این فرد همین هفته گذشته از زندان آزاد شد آمدند با همدیگر از نو عقد بستند!

من نمی‌دانم اسم این را چه بگذارم، مرام و معرفتی که این زن دارد، سی و سه سال منتظر همسرش مانده است. سوال خوب بود و جواب هم یک مقدار طولانی شد. ختامه مسک شد.

مجری:

خیلی ممنون و متشکرم. بیننده بعدی اقای «خزاعی از مشهد» سلام علیکم وقت شما بخیر بفرمایید.

بیننده: (آقای خزاعی از مشهد - شیعه)

سلام وقت شما بخیر خدا وقت، خدمت شما مجری عزیز و حاج آقای بزرگوار آیت الله قزوینی. خدمت تان عرض کنم چند شب پیش برنامه شبکه ولی عصر را نگاه می‌کردم یک خواهر سوال پرسید چرا در قرآن خداوند از بنی اسرائیل تمجید کرده است؟ برای من این سوال ایجاد شد یک جاهایی قرآن از بنی اسرائیل تمجید کرده است و یک جاهایی هم خداوند در قرآن یهود را مورد لعن قرار داده است.

آیه ای که خداوند به پیامبرش می‌گوید یهود از تو راضی نمی‌شوند تا شما به تبعیت آن‌ها در بیایید. می‌خواستم فرق یهود با بنی اسرائیل را یک مقدار توضیح بدهید و برای‌مان باز کنید تا متوجه بشویم. خدا خیرتان بدهد خدا حافظ!

مجری:

موفق باشید، ان شاءالله در فرصتی که باقی مانده حضرت استاد پاسخ خواهند داد. جناب استاد ظاهرا ایشان به آیه:

(يا بَنِي إِسْرَائِيلَ اذْكُرُوا نِعْمَتِي الَّتِي أَنْعَمْتُ عَلَيكُمْ وَأَنِّي فَضَّلْتُكُمْ عَلَى الْعَالَمِينَ)

اي بني اسرائيل! نعمتهايي را که به شما ارزاني داشتم به خاطر بياوريد؛ و (نيز به ياد آوريد که) من، شما را بر جهانيان، برتري بخشيدم.

سوره بقره (2): آیه 47 و 122

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

در مورد سوره بقره ایشان گفت خداوند دارد:

(وَلَنْ تَرْضَى عَنْكَ الْيهُودُ وَلَا النَّصَارَى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ قُلْ إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدَى وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءَهُمْ بَعْدَ الَّذِي جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ مَا لَكَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِي وَلَا نَصِيرٍ)

هرگز يهود و نصاري از تو راضي نخواهند شد، (تا به طور کامل، تسليم خواسته‌هاي آنها شوي، و) از آيين (تحريف يافته) آنان، پيروي کني. بگو: «هدايت، تنها هدايت الهي است!» و اگر از هوي و هوسهاي آنان پيروي کني، بعد از آنکه آگاه شده‌اي، هيچ سرپرست و ياوري از سوي خدا براي تو نخواهد بود.

سوره بقره (2): آیه 120

آیه ای هم که حضرتعالی اشاره داشتید، (يا بَنِي إِسْرَائِيلَ اذْكُرُوا نِعْمَتِي الَّتِي أَنْعَمْتُ عَلَيكُمْ وَأَنِّي فَضَّلْتُكُمْ عَلَى الْعَالَمِينَ)؛ این که دارد (فَضَّلْتُكُمْ عَلَى الْعَالَمِينَ)؛ در عصر خودش است.

مثلا در رابطه با حضرت مریم داریم «سیدة نساء العالم»، در مورد حضرت زهرا هم داریم. امام صادق فرمود بله حضرت مریم سید نساء زنان خودش بود ولی صدیقه طاهره سیده زنان تمام عوالم است.

در رابطه با بحث بنی اسرائیل مشخص است آن‌چه که الان در تاریخ به نام یهود داریم همه از فرزندان حضرت اسرائیل نوه حضرت یعقوب هستند. ولی این‌ها در گذر زمان دچار انحراف شدند تورات را تحریف کردند. هرچه که توانستند مطالب انحرافی در دین حضرت موسی وارد کردند.

دوستان اگر تلموت را دانلود و مطالعه کنند ملاحظه خواهند کرد چه مزخرفاتی در این کتاب از قول حضرت موسی و قول خدا است. مثلا در یکی از مجلداتش این تعبیر است خدای عالم شما یهود بنی اسرائیل را بندگان ممتاز آفریده و تمام خلائق را برای شما آفریده است.

مسلمان‌ها و مسیحی‌ها همانند حیواناتی در اختیار شما هستند برای شما مجاز است می‌توانید آن‌ها را بکشید، یا از آن‌ها به عنوان کارگر، عبد و حیوان استفاده کنید (نستجیر بالله) زن‌های مسلمان‌ها و مسیحیان برای شما آزاد است اموال‌شان برای شما مباح است هرکجا اموال آن‌ها را دیدید بردارید عین مال خودتان به شما حلال است. این یک بحث است.

بحث «صهیونیسم» یک بحث دیگر است این‌ها اصلا ارتباطی به یهود ندارند گرچه واژه یهود و بنی اسرائیل را یدک می‌کشند.

همین دو سه روز قبل یهودی‌های کل جهان به نظرم در «انگلیس» یا در «فرانسه» جمع شده بودند برائت خودشان را از عملکرد صهیونیسم و اسرائیل در غزه اعلام کردند جمعیت انبوهی بود.

همین‌طور یهودی‌های داخل کشورمان، یکی از رؤسای یهود داخل کشور در شبکه حضرت ولی عصر از طریق تلفن آمد یک سری صحبت‌های خیلی زیبا کرد به طوری که غالب شبکه‌ها این را پخش کردند حتی شبکه‌های معاند هم پخش کردند به عنوان این که چرا ایشان آمده علیه صهیونیسم در شبکه ولی عصر حرف زده است.

در هر صورت...

(فَضَّلْتُكُمْ عَلَى الْعَالَمِينَ)؛ عالمین زمان مردم خودشان بوده است نه تا قیام قیامت! اگر سوالی است در خدمت تان هستم.

مجری:

استاد فرصت تمام شده ولی بیننده ای از «افغانستان - کابل» تماس واتسابی گرفته است ولی متأسفانه فرصت نداریم در حد یک سوال کوتاه، پرسش ایشان را می‌شنویم.

بیننده: (آقای علیزاده از افغانستان – کابل – شیعه)

سلام علیکم، خداوند حضرت آیت الله قزوینی را حفظ کند. سوال من این است خمس در مذهب شیعه رواج دارد از چه زمانی بین مردم ترویج شد از دوران امام بوده یا از دوران حضرت رسول اکرم بوده است؟

مجری:

ممنون و متشکرم آقای علیزاده از کابل. حضرت استاد فرصت مان خیلی محدود است پاسخ حضرتعالی را می‌شنویم.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

برادر بزرگوارم! بحث خمس در عصر نبوت تأسیس شده است.

(وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ إِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ وَمَا أَنْزَلْنَا عَلَى عَبْدِنَا يوْمَ الْفُرْقَانِ يوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيءٍ) قَدِيرٌ)

بدانيد هرگونه غنيمتي به دست آوريد، خمس آن براي خدا، و براي پيامبر، و براي ذي‌القربي و يتيمان و مسکينان و واماندگان در راه (از آنها) است، اگر به خدا و آنچه بر بنده خود در روز جدايي حق از باطل، روز درگيري دو گروه (باايمان و بي‌ايمان) [= روز جنگ بدر] نازل کرديم، ايمان آورده‌ايد؛ و خداوند بر هر چيزي تواناست!

سوره اننفال (8): آیه41

آنچه که فایده می‌برید باید یک پنجم آن را بدهید در آن هیچ شک و شبهه ای نیست، از آن طرف هم کتاب «صحیح بخاری و صحیح مسلم» دارند:

«وقال الْحَسَنُ في الْعَنْبَرِ وَاللُّؤْلُؤِ الْخُمُسُ فَإِنَّمَا جَعَلَ النبي صلى الله عليه وسلم في الرِّكَازِ الْخُمُسَ»

 الجامع الصحيح المختصر؛ اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256، دار النشر: دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقيق: د. مصطفى ديب البغا، ج2، ص544، ح1426

افرادی که نزد نبی مکرم می‌آمدند با حضرت بیعت می‌کردند و مسلمان می‌شدند می‌گفت آقا شرط مسلمانی این است که نماز بخوانید زکات بدهید و خمس هم بدهید.

 حتی بعضی از قبائیل بودند می‌گفتند ما در طول سال فقط یک ماه یا دوماه، آن‌ ماههای حرام در امان هستیم دشمن به ما حمله نمی‌کند نزد شما آمدیم اصول اسلام چیست؟ این‌ها اصلا جهاد و این چیزها را نداشتند. حضرت فرمود یکی از اصول اسلام دادن خمس است.

همچنین امیر المؤمنین (سلام الله علیه) از افرادی که معدن و گنج پیدا می‌کردند خمس می‌گرفت. (می گفت یک پنجمش را به من بدهید چهار پنجمش برای شما حلال است)

از سایر ائمه شاید پانصد تا روایت در رابطه با خمس داریم، این که می‌گویند خمس از زمان حضرت امام بوده است حرف‌های بیخودی است که وهابی‌ها دارند می‌زنند.

مجری:

اشاره حضرتعالی به آیه 41 سوره مبارکه انفال بود؟

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

بله، (وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ...)

مجری:

خیلی ممنون و متشکرم حضرت آیت الله استاد حسینی قزوینی از محضرتان بهره بردیم و خداوند به شما صحت و عافیت عنایت کند تا در جلسات آینده بازهم در خدمت شما باشیم.

از شما بینندگان عزیز و ارجمند التماس دعای فرج و دعای خیر داریم دعا کنید الهی بحق عقیله بنی هاشم زینب کبری (سلام الله علیها) عجل لولیک الحجة ابن الحسن والفرج والعافیة والنصر. والسلام علیکم ورحمة الله و برکاته!


درجات اخلاص و مخلصین (بیانات اهل بیت علیهم‌السلام در خصوص اخلاص،مخلِصین و مخلَصین)>

اخلاق علوی اخلاص مخلصین اخلاص در روایات بالاترین نعمت امیرالمومنین علی ع امام صادق ع درجات اخلاص محبوبان خدا مغضوبان خدا ظلم تعدی شبهه قرآن ازدواج اجباری