سایر قسمت ها
آینه تاریخ - پاسخ به سوالات و شبهات تاریخی

قسمت نود و هشتم برنامه آینه تاریخ با کارشناسی حجت الاسلام و المسلمین دکتر جباری


دیگر قسمت ها

 

بسم الله الرحمن الرحیم

تاریخ:05/08/1402

برنامه: آینه تاریخ

مجری:

بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین اللهم صلی علی محمد و آله محمد و علی آله الطیبین الطاهرین لا سیما بقیة الله فی الأرضین صاحب العصر و الزمان، السلام علیک یا مولای یا صاحب العصر و الزمان، السلام علیک یا فاطمة المعصومه

بینندگان عزیز سلام وقت شما بخیر از شهر قم در جوار بارگاه حضرت فاطمه معصومه (س) هستیم و از این شهر تقدیم حضور شما می کنیم گرم ترین سلام ها را، و عرض سلام و ادب و احترامی هم داریم خدمت کارشناس محترم برنامه آینه تاریخ، برنامه ای که الآن ملاحظه می فرمایید، استاد سلام وقت شما بخیر خیلی خوش آمدید.

استاد جباری:

علیکم السلام و رحمة الله، بسم الله الرحمن الرحیم، بنده هم عرض سلام و ادب دارم حضور شما جناب آقای غضبانی و همه بینندگان گرامی این برنامه در هر جای این کره خاکی که شرف حضور دارند از خداوند متعال افزونی تأییدات و توفیقات را برای همه شما عزیزان طلب می کنم و تسلیت عرض می کنم یادروز وفات حضرت معصومه (س) را، ان شاءالله که همه مشمول شفاعت آن حضرت در آخرت و عنایت آن حضرت در دنیا و توفیق زیارت آن حضرت شامل حال ما بشود، چنانکه در روایاتی آمده است زیارت آن حضرت «عارفاً بحقها» معادل بهشت هست ان شاـءالله مشمول بهشتی شدن و نعمت بهشتی شدن می کند انسان را، ان شاءالله توفیق این زیارت هم نصیب قمی ها بشود بیش از این و هم کسانی که در جاهای دیگر هستند ان شاءالله

مجری:

من هم در پی تسلیتی که استاد فرمودند، من هم خدمت شما این مناسبت اندوهگین را تسلیت عرض می کنم، ماه ربیع الثانی ماهی است که در دهه اول آن مناسبت های حضرت معصومه بیشتر نمود می کند و ما هم در خدمت شما هستیم در همچین ایامی، امیدوارم که عزاداری های شما و زیارت های شما مقبول درگاه الهی قرار گرفته باشد. استاد ما در خدمت شما باشیم، چون قرار بر این است که موضوع اصلی ما سیره پیامبر اکرم (ص) باشد، ولی برخی سؤالاتی هم که به مناسبت هست، اگر اجازه بدهید ما چند سؤال چون مناسبت ایام وفات حضرت معصومه (س) هست داریم، یکی اینکه پرسیدند در خصوص اینکه می گویند، در تشییع جنازه حضرت فاطمه معصومه(س) و دفن ایشان دو سوار از بیرون قم حرکت کردند آمدند و در تشییع شرکت کردند، پرسیدند در تاریخ این چگونه گزارش شده این قضیه و سند آن چگونه است.

استاد جباری:

یک نکته در ابتدا اشاره می کنم و بعد پاسخ این سؤال را، چون که ظاهراً یک جلسه قبل هم به مناسبت سالروز ورود حضرت معصومه به قم عرض کردم که ما اطلاعات مان درباره آن بانوی بزرگوار که هم معدود روایات رسیده درباره حضرت معصومه (س) در متون اصلی ما، متون معتبر ما مثل کامل الزیارات  که کتاب ارزشمند قرن 4 هست از استاد شیخ مفید، مرحوم جعفر بن محمد بن قولویه قمی بابی دارد برای زیارت حضرت معصومه، یکی از روایات او از امام جواد هست «مَنْ زارَ قَبْرَ عَمَّتی بِقُمّ فَلَهُ الجَنَّه» و امثال این روایت، چند روایت است راجع به حضرت معصومه، این عظمت شأن حضرت معصومه را می رساند، جایگاه خاص او را می رساند، و با این وجود گزارشها کم هست درباره این شخصیت به تبع عواملی که در تاریخ وجود داشته است و لذا ما از همان معدود روایات باید استنباط بکنیم و مسائل را تحلیل بکنیم، احیاناً سراغ روایات ضعیف یا غیر معتبری که در همین اواخر بعضاً در بعضی از کتاب ها مطرح شده، خب اینها را نمی شود مطرح کرد، در شأن حضرت معصومه هست ام مستند ما یک مستند قوی نیست، اما درباره این نکته که اشاره فرمودید در کتاب تاریخ قم گزارش هست، و کتاب تاریخ قم را خدمت عزیزان بیننده قبلاً هم معرفی کردیم، کتابی که الآن مقابل من هست، تاریخ قم از حسن بن محمد بن حسن قمی که از علمای قم در قرن چهارم بوده و آنچه که از ترجمه پنج باب از کتاب باقی مانده است، که حسن بن محمد بن حسن بن عبدالملک بن قمی ترجمه کرده در قرن 9

مجری:

یعنی اصل خود کتاب نیست

استاد جباری:

اصل آن نیست و ترجمه چند باب توسط این عالم بزرگوار قرن 9، حسن بن محمد بن حسن بن عبدالملک، ترجمه اش باقی است، و در این کتاب بخشی هست راجع به سادات علوی که آمدند به قم، ایشان سادات حسنی، سادات حسینی، موسوی اینها را هم به تفکیک ذکر می کند، در سادات حسینی که آمدند به قم حضرت معصومه (س) را یاد می کند در صفحه 308 این چاپی که در دست من هست، چاپ کنگره حضرت معصومه (س) هست که سال 84 برگزار شد، کنگره بسیار باشکوهی بود، نزدیک 54 مجلد کتاب چاپ شد از آثار و مجموعه مقالات و کتاب ها که اثر شماره صفر این کنگره همین تاریخ قم هست، و اثر شماره یک هم آن کتاب این حقیر هست، مکتب حدیثی قم، که آنجا مفصل درباره وضعیت علمی قم در 4 قرن اول تا پایان عصر شیخ صدوق بحث شده، در این چاپ صفحه 308 با عنوان دیگر از سادات حسینیه از فرزندان موسی بن جعفر (ع) که به قم آمدند، فاطمه بود دختر موسی بن جعفر (ع) و ذکر می کند آمدن حضرت معصومه را به تبع آمدن امام رضا (ع) و تشریف بردن حضرت به مرو که حضرت معصومه حرکت می کند از مدینه با همراهانی، اینجا چون اهتمام به خود حضرت داشتند، خود حضرت معصومه را ذکر می کنند، همراهان را اشاره نمی کند و اینکه در نزدیکی ساوه حضرت بیمار شد و از خادم سؤال کرد که تا قم چقدر مانده است، گفتند که 10 فرسخ فاصله است تا قم، و خادم را بفرمود تا او را بردارد و به قم ببرد، که آمدند به قم و شیعیان قم رفتند به استقبال حضرت و از جمله موسی بن خزرج بن سعد اشعری در خانه خودش میزبان حضرت بود، و 17 روز در حیات بود بعد از آن از دنیا رفت بر اثر آن بیماری، و در اینجا در ادامه اشاره به این نکته می کند در بحث وفات حضرت و دفن حضرت، یک نکته را در پرانتز باید عرض بکنم که گرچه قبلاً هم اشاره کردم الآن به تبع همین نکته ای که عرض کردم که اطلاعات ما درباره آن حضرت اندک هست، همین بحث تاریخ وفات هست، تاریخ وفات و تاریخ ورود به قم، و اینکه می دانیم 17 روز طبق این منبع قرن 4 17 روز در قم بوده حضرت، اما چه زمانی وارد قم شدند حضرت و چه زمانی از دنیا رفتند، ولادت حضرت چه زمانی بوده است، در متون پیشین اطلاعی در دست نداریم، و این هم که گفته شده این تاریخ در واقع یک چیزی است که در همین قرن اخیر کسی ادعا کرده ولی سندی برای آن ندارد، اما از باب اینکه باید یاد کرد و تجلیل کرد روزی را برای ولادت حضرت روزی را برای وفات حضرت، در واقع یک روز سمبلیک حضرت و یادروز هست، این را من تأکید می کنم که عزیزان یک مقدار اگر بخواهیم دقیق تر با تاریخ مواجه شویم و با این مسائل تاریخی، همین تعبیر یادروز وفات حضرت را بکنیم، سالروز در واقع یعنی اینکه ما مستندی برای این روز داریم، اما تعبیر یادروز شاید دقیق تر باشد، اما برای بحث وفات حضرت، خب به حمد الله در این کتاب تاریخ قم که اثر باقی مانده از قرن 4 هست، این اطلاع را داریم، حالا یک پاراگراف را هم من از رو می خوانم از همین ترجمه که دارد؛ و 17 روز در حیات بود چون او را وفات رسید بعد از تغسیل و تکفین و نماز موسی بن خزرج در زمینی که او را به بابلان بود، همین حرم مطهر گویا زمینی بوده معروف در منطقه بابلان قم، آنجا که امروز روضه مقدسه او است دفن کرد و بر سر تربت از بوریاها سایه ای ساخته بودند، یک سایه بانی از حصیر ساختند بر روی قبر حضرت، تا آنگاه که زینب دختر محمد بن علی الرضا (ع)، دختر امام جواد (ع) برای حضرت معصومه که در واقع می شود عمه اش، یعنی عمه پدر ایشان می شود، این قبه بر سر تربت او بنا نهاد، این قبه که می گوید در واقع آن قبه ای است که در زمان مؤلف کتاب هست، یعنی در واقع کمتر از دو قرن بعد از آن قبه هنوز برپا بوده است که دختر امام جواد می شود گفت در حدود نیمه قرن 3 این قبه را بنا کرده یک قرن بعد از آن ایشان دارد گزارش می کند، به دنبال آن می گوید و روایت کرد مرا حسین بن علی بن حسین بن  موسی بن بابویه، ایشان برادر شیخ صدوق هست، حسین بن علی بن حسین بن موسی بن بابویه، می دانیم که علی بن بابویه پدر بزرگوار  شیخ صدوق، اولاد او از دنیا می رفتند و متوسل می شود به نایب سوم که ایشان از امام عصر (ع) طلب بکند، که حضرت دعا کنند که فرزندان ایشان باقی بمانند بعد به دعای حضرت دیگر بعد از خداوند 2 پسر به او عطا می کند یکی مرحوم شیخ صدوق هست دیگری برادر صدوق هست همین حسین، و مرحوم صدوق افتخار می کرده به اینکه من به دعای امام عصر (ع) متولد شدم؛ پس ببینید مؤلف کتاب نقل می کند از حسین بن علی بن حسین بن موسی بن بابویه، معاصر بوده، چون اصلاً خود شیخ صدوق هم معاصر همین مؤلف کتاب هست، از محمد بن حسن بن احمد بن ولید، یعنی سند یک سند معتبری است که او را روایت کردند، ابن ولید می گوید من شنیدم روایت شد که، چون فاطمه را وفات رسید بعد از غسل و تکفین او را به مقبره بابلان در کنار سردابی که برای او ترتیب کرده بودند حاضر آوردند، آل سعد با یکدیگر خلاف کردند در باب آنکه سزاوار آن است که سرداب چه کسی برود، محرم که وجود نداشت، از خانم ها برود یا کس دیگری برود، چه کسی برود بدن حضرت را دفن بکند و در آن سرداب بگذارد، و فاطمه را بر زمین بنهد و دفن کند، پس از آن اتفاق کردند بر آنکه خادمی به غایت پیر از یکی از ایشان قادر نام را حاضر گردانند، یک خادم پیری به اسم قادر تا فاطمه را در گور نهد و کسی را به طلب او بفرستادند، همین که رفتند او را خبر بکنند در میان این گفتوگو از جانب رمله، یعنی شن زار و بیابان دو سوار برآمدند دهان بربسته، صورت و دهان را بسته بودند و روی بدین مردم نهادند، چون به نزدیک جنازه فاطمه رسیدند از اسب فرود آمدند و بر فاطمه نماز گذاردند و در سرداب رفتند و فاطمه را دفن کردند، پس از گور بیرون آمدن و برنشستند و برفتند و هیچ کس را معلوم نشد که آن و سوار چه کسانی بودند، خب طبیعتاً اینجا نگفته آن دو سوار که بودند اما ذهن ما جز به سمت امام رضا (ع) نمی رود، حالا آن نفر دوم آیا امام جواد (ع) بوده در جوار پدر بزرگوارش یا به هر حال کسی دیگری است، اما اینکه طبیعتاً هم مهمان نوازی امام رضا وقتی نگاه می کند خواهر حرکت کرده از مدینه این مسیر طولانی را طی کرده دارد می رود به شوق زیارت برادرش در مرو و وسط راه چنین وضعی برای او پیش می آید طبیعتاً مثل امام رضا باید بیاید برای دفن خواهر بزرگوار هم، کرامت آن حضرت و غیرت آن حضرت را اقتضا می کند، طبیعتاً هیچ کسی نگفته غیر از آن حضرت بوده و همه اذهان متوجه آن حضرت می شود به طی الأرض آمدند و بدن مطهر خواهر گرامی شان را دفن کردند و شاهد خیلی برای آن هست، عنایت امام رضا (ع) به این خواهر بزرگوار شان، گاهی شده که حضرت کسانی حاجتمند رفتند به مشهد و حاجت شان برآورده نشده ارجاع داده شدند، به آنها گفته شده در خواب یا به یک واسطه ای که برو قم و از خواهرم معصومه بخواه، چرا؟ خود امام نمی تواند مگر حاجت را بدهد، می تواند اما می خواهد عظمت حضرت معصومه را برملا بکند، مردم بیایند بدانند که از معصومه (ع) چنین کاری بر می آید و لذا امام رضا (ع) ارجاع می دهد نزد حضرت معصومه.

مجری:

غیر از این ما یکسری روایات هم داشتیم، کسانی که از امام خواسته بودند موقع مرگ شان بیاید بالای سرشان روایات زیادی داریم فکر کنم حضرتعالی هم این را خواندید، و از امام موسی کاظم (ع) که یکی از شیعیان خواسته بود یا نمونه ائمه دیگر، وقتی برای شیعیان شان اینگونه حضور پیدا کردند برای خواهر که دیگر جای خود را دارد

استاد جباری:

خود امام رضا (ع) وعده داده، برای کسی که به زیارت من بیاید در سه جا به دیدن او می آیم، یکی هنگام مرگ هست، در محشر هست، در هنگام سؤال هست، حضرت در آن عالم در سه جا وعده داده که به زیارت زائر خود بیاید، چه زائری بالاتر از حضرت معصومه، به زیارت برادر که در حال حیات هست، و نکته دوم باز از شواهد متعدد بر می آید که، چه امام رضا چه اهل بیت، حضرت زهرا (س)، عنایت دارند به زیارت حضرت معصومه، و تأکید کردند برای زیارت حضرت معصومه مستمراً رفتن و زیارت کردن و آثار معنوی و برکات زیادی که برای این زیارت مرتب هست، آن طهارت درونی که انسان پیدا می کند در اثر زیارت حضرت معصومه (س) که بعضی از اهل دل از اولیاء الهی تعبیر می کردند به حمام معنوی، یعنی می گوی مثل دوش هایی که زیر دوش می روید و آن بدن تطهیر می شود در ظاهر، اینجا هم همینطور مثل اینکه زیر دوش رفتید و خارج شدید، اینکه بزرگان مثل مرحوم آیت الله بهجت هر روز، که ما می دیدیم در زمان حیات شان، اهتمام داشتند صبح ها بعد از نماز جماعتی که در مسجد شان حاضر می شدند، بیایند حرم حضرت معصومه و آن قسمت مسجد کوچکی که حدوداً قرار داشت بنشینند سر در گریبان ببرند و به فکر و ذکر تا طلوع آفتاب و یک مقدار بعد از طلوع آفتاب به زیارت جامع مشغول باشند و اوراد و اذکاری که داشتند و مستمراً هر روز مثل آن نماز جعفر طیار آنجا بخوانند.

مجری:

الآن 100 سال از تأسیس حوزه علمیه و مرکزیت حوزه در قم می گذرد، این 100 که سیره علما همه بر این بوده که همواره متوسل شدند به حضرت معصومه (س) و مرتب عرض ارادت داشتند و خیلی هم سیره علما را ما شنیدیم و خیلی ها دیدند بعد گفتند، قبل از آن هم همواره این مرقد مورد توجه علما بوده و یک چیز مسلمی است، یعنی این خودش نشانه این است که چقدر این بانو جایگاه ارزشمندی دارد

استاد جباری:

بله، مثلاً کسی مثل ملاصدرا که مدتی را در همین روستای کهک قم ساکن می شود، حالا برای دوره ریاضت و عزلت بوده اینجا مشغول بحث های معنوی و کارهای علمی اش می شود، ایشان تصریح دارد که من گاهی مشکلات علمی برایم پیش می آمد، می آمدم برای زیارت به قم، زیارت حضرت معصومه (س) و بعد از زیارت آن حضرت و توسل به آن حضرت یک فتوحاتی برایم پیدا می شد، مشکل علمی ام حل می شد، احساس می کردم چیزی به من داده شده، کم چیزی نیست به هر حال این بانوی بزرگوار، یک وقت یک طلبه می رود یک شبهه دارد و می گوید حضرت چیزی القا می کند، یک وقت مثل ملاصدرا با آن عظمت علمی می آید خاضعانه در پیشگاه حضرت معصومه (س)، دیگر ما حساب کار خودمان را باید بکنیم و اینها هم نشانگر این هست که، خیلی قدر ناشناسی است، من خودم را عرض می کنم که کم می گیریم مجاورت حضرت فاطمه معصومه (س) را، خیلی مشکلات به دست ایشان حل می شود، فرصت آن نیست و الّا چند واقعه و کراماتی که از آن حضرت همینطور رخ داده و خیلی تجربه شده، افرادی تجربه کردند، نشان می دهد چه برای دنیا و چه برای آخرت به این گونه باشند، که آن بزرگوار مرحوم میرزای قمی در عالم رؤیا به کسی فرمود که حضرت معصومه برای شفاعت عالم کافی است، و برای علمای جزئی تان بیایید سراغ علمای قم، معصومین برای شفاعت کل این امکان هست

مجری:

آن زمان دیده بود خیلی ها دارند حاجت های خیلی دنیوی و ساده دارند می گیرند.

استاد شما اشاره به این داشتید که حضرت معصومه (س) از ساوه به قم آمدند، پرسیدند که ایشان که به این شهر تشریف آوردند، و این شهر را یک تحول دیگر به آن دادند، با اینها عده ای همراه بودند یا نبودند، و اگر بودند چه کسانی همراه اینها بودند

استاد جباری:

این کتاب تاریخ قم که الآن خواندم ساکت است در این باره، و چون اهتمام او به این بوده که سادات موسی که آمدند به قم، شخص حضرت معصومه را ذکر می کنند، اما وقتی که مواجه می شویم با گزارش های تاریخی خودمان باید تحلیل بکنیم با توجه به شرایط، با نوعی مثل حضرت معصومه از جایی مثل مدینه حرکت می کند به قصد مرو، فرسنگ ها راه باید طی بکند در این بیابان ها و تازه بیاید برسد به ایران از جزیرة العرب بعد به جنوب عراق بعد از جنوب غربی ایران برود به سمت شمال شرقی ایران، مسیر خیلی طولانی است و ضمن اینکه حضرت یک مقدار مسیر را طولانی تر داشت، پیدا است که از مسیر قم حرکت کردند، چون امام رضا (ع) مسیر شان مسیر اهواز و بصره بود، و مأمون تأکید کرده بود که از مناطق شیعه نشین برده نشود

مجری:

فکر می کنم ترتیب آن را برای ما خواندید از شیراز به سمت طبس و از آن طرف می آیند

استاد جباری:

این را عرض می کنم که استنباط ما این است که تنها نیامده و کسانی همراه داشتند، خدمه ای بودند و جدای از اینکه برادرانی داشتند، حضرت معصومه (س) نزدیک 18 الی 19 برادر دارد یکی از آنها امام رضا (ع) است، و نزدیک 16 یا 17 تا خواهر دارد، 36 تا اولاد امام کاظم را ذکر کردند و طبیعتاً علویان و اولاد امام کاظم مشتاق بودند که امام رضا (ع) را زیارت بکنند، بخصوص که داشتند می رفتند، حتی آن اولاد امام کاظم که نگاه دنیوی هم بعضی های شان داشته باشند، من شوق این را داشتم بروم به زیارت ولیعهد، مأمون حضرت را به ظاهر ولی عهد کرده بود، یعنی همه اقتضا می کند که حضرت همراهانی داشته باشد و تشریف آورده باشند به سمت ساوه، اما اینکه در ساوه متعرض شدند، آنجا بعضی از برادران حضرت شهید شدند، بعضاً از اهالی شهید شدند، اهالی را که عرض می کنم یعنی کسانی که در اثر تبلیغات سوء ضد اهل بیت (ع) خلق و خوی ناصبی داشتند آن زمان یا عوامل بنی عباس این که گفته شده حمله کردند و مورد هجمه قرار دادند و بعضی از اینها مجروح شدند و شهید شدند، در متون کهن ما گزارش درباره آن نداریم.

مجری:

فقط تا ساوه را گفتند، ولی از اینطرف شاید همانطور که شما اشاره داشتید که به خادم خود گفته

استاد جباری:

اما اینکه بیمار شدند، بله اینجا هم گزارش می کند، ولی این که سبب بیماری چه بوده آیا این رنج سفر بوده یا مجروحیت در این هجوم بوده، یک بیماری خاصی بوده، اینها دیگری اصلاً در کتب کهن نیست

مجری:

شما تلویحاً هم اشاره داشتید یکی از سؤالات هم که شده بود همین بود که بحث اینکه  نقش حضرت معصومه (س) در اینکه فرهنگ شیعی در قم ریشه دار شود و اصلاً نقش ایشان در تشیع قم چه هست، به صورت خاص این سؤال شده اگر جواب بدهید ممنون می شویم

استاد جباری:

بله، اینکه حضرت معصومه (س) باز طبق تصریح همین تاریخ قم سؤال می کند تا قم چقدر مانده است، پیدا است که قم یک مأوا است، یک پناهگاه هست،  عُش آل البیت گفته شده درباره قم، امام صادق (ع) درباره قم سخنان دارند، دیگر روایات؛ این یک نکته پس نشان می دهد که در بدو و آغاز قرن 3 هجری که حضرت معصومه (س) عازم ایران و قم می شود قم برای خودش یک مأوا و پناه و  مرکزی برای تشیع بوده، گزارشها و تاریخ هم کاملاً این را تأیید می کند، و اولین شیعیان وارد به قم همین، شیعیان اشعری بودند در اواخر قرن اول از ترسی حجاج شقی ستمگر از عراق عزم رحیل کردند، خاندانی آمدند به سمت قم و آنجا عزم اصفهان داشتند اما به دلایلی در قم ماندگار شدند و از آغاز قرن 2، یعنی دوره امام صادق و اواخر امام باقر (ع) اینها دیگر ساکن قم شدند و بعد ارتباطات شان با امام صادق برقرار است، در طول یک قرن یعنی قرن دوم این اشعری ها قم را هرچه پیش می رود تبدیل کردند به یک مرکز شیعی، و ارتباطات شان با ائمه برقرار بود، رفت و آمد داشتند، سؤالات شان را وجوهات شرعی شان را و امثال اینها می رفتند و می آمدند مطرح می کردند، آمدن حضرت معصومه (س) مضاعف کرد این رشد تشیع در قم را، به گونه ای که قرن سوم اصلاً قابل مقایسه با قرن دوم نیست، قرن سوم تصاعدی می رود بالا مسئله تشیع در قم و محدثان، عالمان بزرگواری که، من عبارتی را یادم می آید از کتاب لوامع صاحبقرانی که شرح فارسی کتاب من لایحضره الفقیه از مرحوم علامه مجلسی اول هست، به عنوان لوامع صاحبقرانی، چون یک شرح فارسی دارد ایشان بر من لایحضره الفقیه و یک شرح عربی دارد با عنوان روضةالمتقین، در آن لوامع صاحبقرانی تعداد محدثان قم در عصر علی بن بابویه قمی را20 هزار ذکر می کند، یعنی دوره غیبت صغری، چون وفات علی بن بابویه قمی پدر شیخ صدوق همان پایان غیبت صغری است، سال 329 هست که نایب چهارم هم از دنیا می رود، و اتفاقاً نایب چهارم در بغداد خبر می دهد به بعضی که خدمت او رفته بودند، از وفات علی بن بابویه در قم که یکی از کرامات نایب چهارم است و می گوید در دوره علی بن بابویه یک چنین تعدادی بوده، خیلی عجیب است 20هزار، که توجیه ناچار شدند بکنند بزرگان ما که مراد از محدث در واقع یعنی به گونه ای فضای قم فضای علمی بوده که مردم عادی کوچه و بازار هم برای خودشان یک پا محدث بودند و حدیث شناس بودند، اینطور توجیه کردند

مجری:

و اینک در بغداد یک همچین خبری داده شود که فلان عالم در قم از دنیا رفته خودش هم باز قابل گفتن هست، یعنی قم آن موقع آوازه اش در بغداد بوده

استاد جباری:

بله ظاهراً بعضی از قمی ها را گفته بودند یا کسانی نزد نایب چهارم بودند که این خبر را ایشان می دهد، اما عرضم اینجا است که اینکه در این دوره غیبت صغری در قرن سوم و اوایل قرن چهارم قم چنین جایگاهی پیدا می کند و از آن طرف یک گزارشی مرحوم شیخ طوسی دارد در کتاب الغیبة که مرحوم نایب سوم حسین بن روح نوبختی کتابی را که می خواسته از جهت حدیثی بررسی شود که چقدر احادیث آن معتبر است می فرستد نزد محدثان قم، که اینها نظر بدهند، امروزه گاهی ناظر برای کتاب ها مشخص می کنند، ایشان خودش می توانست اما برای اینکه عظمت محدثان قم را به نحوی برملا بکند و آشکار کند که مردم رجوع بکنند نزد آنها این گزارش هم جالب است که محدثان قم اینقدر مطمئن بودند در دقت حدیثی شان در این دوره غیبت صغری که یک نمونه شیخ صدوق است، با بیش از 300 اثر حدیثی، یک نمونه پدر شیخ صدوق است علی ابن بابویه قمی که باز ما قمی ها قدر این عالم بزرگوار که قبر او در همین نزدیکی حرم حضرت معصومه (س) است، نمی دانیم به زیارت اینها باید رفت که اینها خودشان این همه خدمت کردند به شیعه، منظور این است که قبل از اینکه بغداد و کوفه به عنوان یک مرکز حدیثی شناخته شوند، چون بغداد بعد از قم در دوره مرحوم شیخ مفید که شاگرد شیخ صدوق است و بعد از آن هم از شاگردان مفید سید مرتضی سید رضی و شیخ طوسی حوزه بغداد رشد می کند، قبل از آن قم مطرح است در قرن سوم، و مثلاً کوفه گرچه قبل از قم هست به لحاظ زمان، اما کم کم قم می آید جای کوفه را می گیرد، عالم بزرگواری که قبر او باز در نزدیکی حرم حضرت معصومه (س) است مرحوم علی بن ابراهیم قمی صاحب تفسیر معروف، پدر ایشان ابراهیم بن هاشم مرحوم نجاشی در حالاتش می گوید «اول من نشر حدیث الکوفیین بقم» اولین کسی که مکتب حدیث کوفه را آورد و در قم نشر داد، و من خوب است این را عرض بکنم که این محدثان و فقها و بزرگان که یک نفر شان اگر در یکی از این شهرهای ایران بود برای او قبه و گنبد و بارگاه می ساختند، این احمد بن اسحاق اشعری قمی ایشان در سرپل ذهاب است در حلوان سابق، آنجا دفن است ببینید چه قبه و بارگاهی برای همین یک عالم بزرگوار که وکیل امام هادی و امام عسکری و امام عصر (ع) هم بوده، اینجا حرم دارد، آن وقت مثل احمد بن اسحاق چقدر ما در قم داریم، در همین اطراف حرم حضرت معصومه، در همین قبرستان شیخان زکریابن آدم قمی این شخصیت بسیار بزرگوار بودند

مجری:

هر کدام از اینها اگر به تنهایی در یک شهری بودند

استاد جباری:

بله وکیل امام رضا هست، وکیل امام جواد هست، امام جواد یک نامه خیلی تمجید آمیزی در حالات او دارد، در همین قبرستان شیخان دفن است، از اینها کم نداریم بعضی از اینها را من گاهی در همین صحن، میدان آستانه، خارج حرم که انسان می رود ه سمت حرم، جای جای آنجا محل قبور این محدثان است، چون معدودی از اینها الآن قبور شان معلوم است، بقیه در همین اطراف حرم مدفون شدند، یا در همین بازسازی ها و توسعه ها محل قبر شان معلوم نیست اما، جا دارد قمی ها و زوار همین گامی که بر می دارند در اطراف حرم فاتحه ای نثار همه این محدثان بخوانند، از اهواز حسین بن سعید اهوازی می آید به قم و احادیث خودش را در قم مطرح می کند، «سکن بقم و مات بها» در قم ساکن شد و از دنیا رفت، قبر او کجا است معلوم نیست، حسین بن سعید کم شخصیتی نبوده در سند بسیاری از روایات اسم او هست، لذا ما باید خیلی قدر حضرت معصومه و این کسانی که طفیل و ریزه خوار خان حضرت معصومه (س) هستند، هر کدام نقش خودشان را در گسترش تشیع داشتند خیلی باید بدانیم و از آثار و معنویات و برکات شان ان شاءالله بتوانیم استفاده کنیم

مجری:

معلوم هست که علم حضرت فاطمه معصومه (س) را زیاد هم شما در همین برنامه و دیگران بیان کردند در آن واقعه ای که آمده بودند خدمت امام موسی کاظم نبودند سؤالات شان را حضرت فاطمه معصومه همه را پاسخ دادند، یعنی جایگاه علمی ایشان آنقدر زیاد است مشخص است و از آثار وضعی حضور ایشان و پیکر مبارک شان در این قم می بینیم که قم شد مرکز علم و دانش

استاد جباری:

این سخن از مرحوم آیت الله بهجت هست که مؤمن وقتی که به آن عالم می رود دستش بازتر می شود، و لذا حضرت معصومه طبیعتاً آنجا دست شان بازتر است هم از جهت علمی و معنوی که برکات شان را نصیب می کند.

مجری:

خیلی متشکریم استاد خیلی استفاده کردیم.

حاج آقا چند هفته ای هست شما در بحث سیره پیامبر مطالب خیلی خوب و شیرینی را به ما ارائه فرمودید، بحثی که همچنان داریم در بحث کتاب ابن شهرآشوب هست از علمای بزرگ که واقعاً رحمة الله علیه که آثار ایشان بسیار گرانبها است و ان شاءالله که ارج بنهیم همانطور که شما فرمودید علما را و کسانی که زحمت کشیدند که این روایات و این احادیث به دست ما برسد. در باب آدابی که می فرمودید استفاده می کردیم و بهره می بردیم، هنوز چند مطلبی مانده ولی همان هایی که شما گفتید بیننده ها خیلی تقدیر کردند، یعنی مورد استقبال قرار گرفته و خیلی تشکر کردند از اینکه این بحث ها مطرح می شود.

استاد جباری:

بله شیرینی سیره و یاد پیامبر (ص) و اهل بیت آن حضرت هست که بر ذائقه ها و جان ها می نشیند. سعی می کنیم این چند سطری که مانده از همین کتاب مناقب آل ابی طالب ابن شهرآشوب «باب فی آدابه و مزاحه»، در حدی که فرصت باقی مانده اجازه بدهد، تا این جمله رسیدیم، واقعاً هر جمله اش بیانگر یک اصلی است از اصول تربیتی و اخلاقی در عرصه زندگی فردی اجتماعی و خانوادگی،« َرُبَّمَا ضَحِكَ مِنْ غَيْرِ قَهْقَهَة» عرض کردیم هفته قبل که حضرت تبسم داشتند اما قهقه نداشتند که نشانگر غفلت هست

مجری:

که اشاره فرمودید، هم خنده افراطی نباشد هم گریه ها

استاد جباری:

بله «كَانَ أَكْثَرَ النَّاسِ تَبَسُّما» بود

«لَا يَرْتَفِع‏ عَلَى عَبِيدِهِ وَ إِمَائِهِ فِي مَأْكَلٍ وَ لَا فِي مَلْبَسٍ»

لباس حضرت نسبت به لباس خادم خودش بالاتر نبود

مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب)، ج‏1، ص: 147

حتی راجع به امیرالمؤمنین هم هست که حضرت فرستاد برود بازار برای قنبر لباس مقداری گرانتر خرید نسبت به لباس برای خودش حضرت، امام زمان خلیفه مملکت اسلامی، به پیامبر هم این عبارت این را می گوید که بر کنیزان و بر غلامان لباس حضرت بالاتر نبود، لباس تمیز و پاکت بودن یک بحث است و اینکه لباس به ظاهر لباس متجملانه باشد حضرت لباسی نمی پوشید که بگویند این لباس اشراف جامعه است، نه لباس حضرت عادی جامعه را حضرت می پوشید

«مَا شَتَمَ أَحَداً بِشَتْمَةٍ وَ لَا لَعَنَ امْرَأَةً وَ لَا خَادِماً بِلَعْنَةٍ»

حضرت اهل فحش نبود کسی را شتم نکرد، فحاشی نکرد دشنام نگفت و همسران خود را لعن نکرد یا خادمی را لعن نکرد

گاهی ممکن است که افرادی احساس خودبرتر بینی بکنند، در محیط خانه مرد خانه چنین احساسی بکند، یا نسبت به زیر دست یا کارگر خود خادمش، زبان به دشنام بگشاید، می گوید پیامبر اکرم اهل این حرف ها نبود، در روایات هم دارد «إِنَّ اللَّهَ یُبغِضُ فَحَّاشٍ بَذِيٍّ» آنهایی که اهل فحش هستند، اهل ناسزا هستنتد اهل بد گویی هستند خداوند دوست شان نمی دارد مبغوض می دارد چنین کسانی را و «قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً» آیه قرآن را طبیعتاً پیامبر در رأس کسانی است که عمل می کند، و با مردم به نیکی سخن گفتن را رعایت می کردند، خدا رحمت کند مرحوم حسن زاده آملی را، ایشان نقل می کردند یا آیت الله جوادی به نقل از استاد شان مرحوم الهی قمشه ای که ایشان فرموده که من یک فحش بیشتر بلد نیستم و آن ای خواهر نامرد است، یعنی کسی که خواهرت نامرد است، به هر حال به شوخی می گفتند من یک فحش بیشتر بلد نیستم، این نشان می دهد اینها روی خودشان کار کردند و بعضی متأسفانه این چنینی نیستند در محیط خانه و جامعه دیدیم دیگر همه دیدیم بعضی ها فحش های خیلی بدی می دهند، بد دهن هستند بد گو هستند، مؤمن این چنین نباید باشد

مجری:

بله همواره هم علما توصیه می کنند، شما هم اشاره داشتید که چقدر تأثیر دارد و چه آثاری دارد که انسان هر چیزی را به زبان خود جاری نکند

استاد جباری:

بله آثار سوء دارد آثار بدی دارد اینکه انسان بد زبان باشد، قلبی را می شکند، حقی را بر گردن خودش می آورد. و بعدی هم خیلی مهم است، امروز باید خیلی مورد توجه همه باشد

«وَ لَا يَأْتِيهِ أَحَدٌ حُرّاً وَ عَبْداً وَ أَمَةً إِلَّا قَامَ مَعَهُ فِي حَاجَتِهِ»

هر کسی می آمد نزد حضرت و حاجتی داشت و نیازی داشت چه حر باشد غلام باشد یا کنیز باشد فرقی نمی کرد

«إِلَّا قَامَ مَعَهُ فِي حَاجَتِهِ»

یعنی با او می رفت همراهی می کرد

او که پیامبر بود با آن عظمت، می رفت تا آنجایی که ممکن بود حاجتش را روا کند و از این حاجت مطمئن شود، مثلاً به جایی برود به جایی سفارش بکند، کاری انجام بدهد «قَامَ مَعَهُ فِي حَاجَتِهِ» مهم است، امروز چند درصد جامعه ما این حالت را داریم که نیازمندان و افرادی که به نحوی مشکل دارند را همراهی بکنیم تلفن بکنیم و با آنها برویم، این خیلی مهم است، تمسک به سیره پیامبر یعنی همراهی کردن در قضاء حوائج مؤمنان؛ جمله بعد به نحوی تأکیدی است بر همان بحث خوش گو بودن و حسن کلام پیامبر، هم اخلاق پیامبر و هم کلام پیامبر

«لَا فَظٌّ وَ لَا غَلِيظٌ وَ لَا صَخَّابٌ فِي الْأَسْوَاقِ»

که در قرآن کریم هم اشاره به این صفت شده است،

«فَبِما رَحمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنتَ لَهُم ۖ وَلَو كُنتَ فَظًّا غَليظَ القَلبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ»

آل عمران/159

تو چون نماد رحمت الهی هستی، به دلیل رحمت الهی با لینت و نرمی برخورد می کنی، و اگر تو درشت خو و درشت گو بودی از گرد تو پراکنده می شدند

فظّ یعنی آن حالت خشن و زمخت بودن و نرم نبودن، و صخاب داد زدن، خب بعضی از افراد هستند که داد می زنند، پیامبر این چنین نبودند که داد بزنند در میان مردم، بلکه با یک ولوم یا درجه ای از آن صوت حضرت صحبت می کرد، جزو فریاد زنان فی الأسواق نبود و نیک سخن می گفت، مهم نیک سخن گفتن و نرم بودن هست، درشت نبود، غلیظ نبود، خشن نبود، و وقتی که اینطور باشد طبعاً مردم رغبت می کنند میدان را باز می بینند بیایند مراجعه بکنند، بعضی به گونه ای هستند که انسان ها دوست دارند بروند با آنها صحبت بکنند، حاجت شان را بگویند و میدان می دهند به مردم، در برخورد ها تحویل می گیرند افراد را، بعضی ها هم عکس این است و تحویل نمی گیرند، به حداقل سلام علیک بسنده می کنند، طرف دیگر جمله دوم را نمی تواند بگوید، رویش نمی شود و یا میدان را باز نمی بیند، مؤمن باید به تعبیری آلف و مألوف باشد، هم اهل الفت گیری باشد هم اجازه الفت گیری به مردم بدهد، «المؤمن آلف و مألوف»، پیامبر این چنین بود؛ اصل بعدی که بیان می شود، باز بسیار مهم است، اصل قرآنی است

«وَ لَا يَجْزِي بِالسَّيِّئَةِ السَّيِّئَةَ وَ لَكِنْ يَغْفِرُ وَ يَصْفَحُ»

بدی را با بدی جواب نمی داد

امروزه گاهی بعضی بدی می بینند از دیگری، مثل خودش عمل نکند می گوید کم آورده است، بله اینجا عیب ندارد بگذار بگویند کم آورده است، این کم آوردن در واقع زیاد آوردن است، هرچه انسان اینجا به ظاهر کم بیاورد بر آن زیادت معنوی وجودش اضافه می شود، قرآن کریم تعابیر دقیقی دارد، «لئن شکرتم لأزیدنکم» اگر شما شکر نعمت به جا بیاورید شما را زیاد می کنم، شما رفعت وجودی علو وجودی پیدا می کنید روح تان بزرگ می شود، نمی گوید «لأزیدن نعمکم، اموالکم»، اگر شکر بکنید شما را رشد می دهیم، و انسان وقتی که بدی را با خوبی جواب بدهد، خودش رشد می کند و خودش می آید بالا که دستور قرآنی هم هست، قرآن می گوید «ادفع بالتی هی احسن السیئه»، بدی را با آنچه که خوبی است پاسخ بده، اگر اینطور شد « فَإِذَا الَّذِي بَيْنَكَ وَ بَيْنَهُ عَدَاوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِيٌّ حَمِيمٌ»، یک دشمن خونی خودت را تبدیل به دوست می کنی، که آن هم یک فطرتی در انسان است، یکی فحش داد شما تبسم کردی، و متقابل جواب ندادی، بالأخره خداوند یک حیایی در اندرون او قرار داده است و تبدیل به دوست شما می شود، برعکس اگر انسان مقابله به مثل کرد، بدی را با بدی جواب داد، زمینه دشمنی را ایجاد کرده و بیشتر کرده، قرآن این را توصیه میکند،

«وَ لَكِنْ يَغْفِرُ وَ يَصْفَحُ»

پیامبر می گذشت و از یاد می برد

و صفح یعنی اصلاً از یاد می برد، یک وقت انسان گذشت می کند مقابله به مثل می کند یک وقت اصلاً بدی را از یاد می برد، کسانی متأسفانه این را نمی توانند، یعنی خودشان را اینطور تربیت نکردند که بدی را از یاد ببرند، بدی مردم گاهی دهها سال می گذرد بعد از 50 سال می گوید یادت هست 50 سال پیش فلان کار را با من کردی، توصیه قرآن این است که بدی های مردم را فراموش بکنیم، خوبی های شان یادتان بماند

مجری:

یکی از اساتید داشت توضیح می داد «و یصفح» یعنی مثل کتاب ورق بزن و بگذر

استاد جباری:

بله، بگذر یعنی صفحه جدیدی در ذهن خود باز کن، هر یک از اینها یک اصل اخلاقی تربیتی اجتماعی بسیار مهم است که اگر اینها نهادینه بشود در جامعه چه گلستانی تشکیل می شود

«وَ يَبْدَأُ مَنْ لَقِيَهُ بِالسَّلَامِ»

کسی که از مقابل ملاقات می کرد حضرت را حضرت ابتدا سلام می کرد،

از این من لقیه می شود این استفاده را کرد که اینکه گفته می شود، رسول خدا (ص) ابتدای به سلام می کرد، معنای آن این نبود که  حضرت در پیاده رو و کوچه ای دارد می رود همه را یکی یکی شروع می کند به سلام کردن، نه «من لقیه» اگر مواجه می شد حضرت زودتر سلام می کرد، ما هم طبیعتاً همین خصلت را داشته باشیم، حالا چه بشناسیم و چه نشناسیم، در کوچه داریم می رویم مقابل می شویم، سلام علیکم ما اجر آن را بردیم، 9 اجر برای سلام کننده است، یک اجر برای جواب دهنده که جواب هم لازم هست

«وَ مَنْ رَامَهُ بِحَاجَةٍ صَابَرَهُ حَتَّى يَكُونَ هُوَ الْمُنْصَرِفَ»

این هم تأییدی هست بر همان نکته ای که «قام معه فی حاجته» کسی می آمد برای حاجتی نزد پیامبر، «صابره» صبر می کرد تحمل می کرد و او را رد نمی کرد، برو کار من نیست من حوصله ندارم، فعلاً وقت ندارم، «صابره» حضرت تحمل داشت،

«حَتَّى يَكُونَ هُوَ الْمُنْصَرِفَ»

تا اینکه او برود

یعنی به گونه ای رفتار نمی کرد که او را زده بکند و پشیمان کند از آمدن نزد پیامبر، این هم یک خلق حضرت است. بحث دست دادن و مصافحه که امر خیلی مهم است که در این دو جمله بعدی ناظر به این هست، چنانکه جمله اول این عبارات هم که قبلاً خواندیم ناظر به این بود

«مَا أَخَذَ أَحَدٌ يَدَهُ فَيُرْسِلَ يَدَهُ حَتَّى يُرْسِلَهَا»

وقتی که دست می دادند پیامبر دستش را رها می کرد در دست او

نمی کشید دستش را، بلکه رها می کرد که او دستش را کنار بکشد، در مصافحه یعنی صفحه های دست را روی هم قرار دادن

«وَ إِذَا لَقِيَ مُسْلِماً بَدَأَهُ بِالْمُصَافَحَةِ»

با یک مسلمان مواجه می شد، ابتدا می آمد دست می برد به سمت مصافحه

روایت مصافحه هم عجیب است

مجری:

حاج آقا این را که شما گفتیم این نکته به ذهنم آمد اگر مسلمان با او مواجه می شد با او دست می داد

استاد جباری:

بله، حالا آن بحث غیر مسلمان، یک وقت هست که مسائل سیاسی است رؤس این شیاطین هستند که آن بحث جدا است که «اشداء علی الکفار» می آید آنجا، اما غیر آن موارد در روایات دیگری از امیرالمؤمنین داریم که آنجا مصافحه با آنها توصیه شده است، با غیر مسلمانی که جزو کفار دشمن نباشد و معاند نباشد، بالأخره اینجا قدر متیقن را گفته مسلمانان که مواجه با حضرت می شدند حضرت دست شان را می بردند به سمت او و مصافحه می کردند و غیر مسلمانی که دشمن عنود نیست هم شامل می تواند باشد از باب جذب است، در روایات دیگر داریم برای جذب مخالف این اخلاق را پیامبر داشتند، بحث مصافحه که  در روایات دارد که مسلمان به مسلمان که میرسد تا زمانی که دست شان در دست همدیگر است گناهان شان می ریزد، مثل برگ درختان می ریزد و پاداش الهی نصیب شان می شود.

مجری:

خود این یک ضربه مهلکی برای شیطان است

استاد جباری:

بله، و این نکته هم که پیامبر اکرم از مصافحه با خانم ها، که اولین جمله بود که «لم تمس یده ید امرأة قدت»، هیچگاه با زنی پیامبر مصافحه نکردند، امروزه گاهی بعضی ها متأسفانه توجه به این ندارند، و نمونه اش هم همان بحث فتح مکه است که ظرف آبی را حضرت قرار دادند دست شان کردند در آن ظرف و بعد زنها به نشان بیعت دست شان را در آب می کردند

مجری:

و همینطور در غدیر هم واقعه هست، یعنی چقدر مهم است که این رعایت شود، بالأخره این خودش نکات خیلی زیادی دارد، وقت نیست و الّا می شد نکات آن را بیشتر بازد کرد، حالا برخی می آیند یکسری قیاس هایی می کنند، می گویند یک دستی به هم بدهند چه اتفاقی می افتد، که بحث چه اتفاقی می افتد نیست بحث این است که یک طرف معصوم است، معصومی که هیچ گونه شک و شبهه ای نیست در اینکه هیچ مشکلی پیش نیاید برای او، ولی این کار را نکرده چه برسد به غیر معصوم

استاد جباری:

و این را عرض کنم که، اصول و رفتار اینها است در آخر الزمان قرار داریم، در زمانه ای که خیلی از اینها گاهی برای بعضی ها عادی شده و آسان شده، کسانی اهل نجات هستند که بر این مبانی و این اصول حرکت بکنند، دوره غربالگری هست.

مجری:

خیلی متشکریم جناب آقای دکتر جباری استاد حوزه و دانشگاه متخصص در مسائل تاریخ و سیره، از اینکه وقت گذاشتید و تشریف آوردید و خیلی بهره بردیم.

 عزیزان بیننده امیدوارم که برای شما هم مورد استفاده قرار گرفته باشد، ما را از دعای خیر تان فراموش نکنید، آخر برنامه است و دعای همه ما تعجیل فرج آقا امام زمان هست، و از خداوند خواستاریم که هرچه سریعتر ان شاءالله رخ بدهد.

اللهم عجل لولیک الفرج.

تا دیداری دیگر همه شما را به خدای منان می سپاریم، خدا حافظ.


آینه تاریخ - پاسخ به سوالات و شبهات تاریخی>

حضرت معصومه س قم تاریخ قم سادات علوی زیارت شفاعت سیره مسیر طوس محدثان قمی شیخ صدوق سیره رسول الله ص اخلاق نبوی گذشت صفح