سایر قسمت ها
آینه تاریخ - پاسخ به سوالات و شبهات تاریخی

قسمت صد برنامه آینه تاریخ با کارشناسی حجت الاسلام و المسلمین دکتر جباری


دیگر قسمت ها

 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

عنوان برنامه: آینه تاریخ

تاريخ: ۰۳/ ۰۹/ ۱۴۰۲

استاد: حجت الاسلام والمسلمین جباری

مجری: آقای قضبانی

قسمت:۱۰۰

بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین اللهم صل علی محمد و آله الطیبین الطاهرین صلی الله علیک یا مولای یا صاحب العصر والزمان اللهم عجل لولیک الفرج اللهم عجل لولیک الفرج اللهم عجل لولیک الفرج

مجری:

عزیزان بیننده شبکه جهانی حضرت  ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف)سلام وقت شما بخیر باشد شام جمعه است و میعادگاه ما و شما برنامه آینه تاریخ است و کارشناس عزیزمان و مهمان گرانقدر ما در این برنامه جناب آقای دکتر جباری هستند در خدمت شما هستیم ان شاء الله  این ساعات و دقایقی که در خدمت شما هستیم امیدواریم.  با عنایت امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) مرضی ایشان  باشد و جزو صالح اعمال ما و شما و جناب استاد جباری ثبت شود  خدمت استاد عرض سلامی کنیم و ان شاء الله  برنامه را آغاز کنیم سلام علیکم و رحمة الله خیلی خوش آمدید.

استاد: جباری

 

 خواهش می‌کنم بسم الله الرحمن الرحیم عرض ادب و سلام دارم حضور شما جناب آقای قضبانی همه بینندگان عزیز این برنامه در هر جای کشور حضور دارند از خداوند متعال تاییدات و توفیقات روز افزون را طلب میکنم.

مجری:

ان شاء الله هر چه سریعتر آقا ظهور کنند عدل و داد جهان گستر شود. تعیین اوضاعی که نابسامان است در همه جای جهان به خصوص در بخشی از جهان اسلام که این اوضاع واقعاً به شدت وخامت رسیده است ان شاء الله  که هرچه سریع‌تر اوضاع درست شود و با حضور حضرتآقا ان شاء الله  بتونیم پیروزی اسلام و مسلمین را جشن بگیریم  عزیزان بیننده سه هزار پانزده پانزده.

 سامانه ارتباط ما و شما عزیزان بیننده است علاوه بر شبکه و خود شبکه که از طریق ماهواره ما را می بینید از طریق سایت شبکه ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف)و همچنین. اپلیکیشن شبکه جهانی حضرت ولیعصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) که در گوشی‌های شما نصب می‌شود اپلیکیشنش را هم می‌تونید باز کنید و برنامه به صورت زنده همزمان ببینید علاوه بر آن  آرشیو برنامه هم در خدمت شما است و همه برنامه‌ها اگر سیصد و سیزده را به سه هزار پانزده پانزده بفرستید عضو کانال میشوید کانال را می‌توانید پیدا کنید و آن جا بیشتر با شبکه ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف)  آشنا شوید و در خدمت شما خواهیم بود  استاد من عذرخواهی میکنم خیلی اول برنامه ضروری  استاد یک چنین روزی همانطور که. شما فرمودید و ما از حضرتعالی استفاده کردیم در قبل از جلسه بحث جنگ جمل است و چنین روزهایی است که ظاهراً جنگ جمل رخ داده است جنگ جمل که بیننده‌ها مستحضر هستند توسط عایشه که یکی از همسران پیامبر  (صلی الله و علیه و آله و سلم) است بالاخره فرماندهی شده است  و این بحث‌ها در این خصوص اگر برایمان توضیح بدهید سوالاتی هم است ان شاء الله  بیشتر می‌خواهیم ببینیم  زنان پیامبر  (صلی الله و علیه و آله و سلم) در اینجا چه نقشه‌هایی داشتند موضع آن ها چگونه بوده  است زمان ام سلمه را داریم دیگر آن  زن پیامبر  (صلی الله و علیه و آله و سلم) است در مقابل یک چنین حالتی چه موضعی داشتند اگر بیشتر شما توضیح بدهید ممنون می شویم.

استاد: جباری

 بله خواهش می‌کنم بسم الله الرحمن الرحیم عرض شود که همانطور که اشاره فرمودید دهم جمادی الاولی از سال سی و شش هجری سالروز جنگ جمل است بنابر نقلیات معتبر کتاب الجمل مرحوم شیخ مفید و اینها این تاریخ گفتند البته حالا در مغازی واقدی جمادی الثانی را ذکر کرده  است اما بنابر منابع شیعی و مشهور دهم جمادی الاولی شواهدی بر صحت این سخن وجود دارد در جمادی الاولی اتفاق افتاده است. جنگ جمل یک مقدماتی داشت که خوب در ماه‌های قبل اتفاق افتاد یعنی از همان آغاز خلافت امیرالمومنین (سلام الله علیه ) شروع شد اما دیگر مقدمات طی شد طی سه چهار ماه تا رسید به این تاریخ و در یک روز در واقع این جنگ خاتمه پیدا کرد شروعش و ختمش یک روز است.

 بله یک روز است برخلاف جنگ صفین و این‌ها که  روزهایی امتداد پیدا کرد اما جنگ جمل در یک روز قائله خوابید با این توضیحی که حالا عرض می‌کنم البته حالا خیلی بحث دارد جنگ جهانی ابعاد مختلفی. دارد از محورهای مختلف میشود بحث کرد و حالا شما عطف توجه دادید به بحث عایشه که نقشه کلیدی داشت در این مسئله و قیاسش با دیگر همسران پیامبر  (صلی الله و علیه و آله و سلم) اجمالاً عرض می‌کنم که عرض کنم بعد از آغاز خلافت امیرالمومنین (سلام الله علیه ) زمینه‌های جنگ جمل شروع شد برمی‌گردیم به خود عایشه یعنی اولین کسی که در واقع شروع کرد که آتش زدن به  این انبار باروت را این فضا را توسط عایشه در نقل ها است.

 اهل سنت هم دارند که. عایشه در اواخر دوره خلافت عثمان در حالی که آتش بیار معرکه بود و در مدینه هی می‌گفت:

 خلاف عائشة رضي الله عنها على عليّ‏

قال: و ذكروا أن عائشة لما أتاها أنه بويع لعلي. و كانت خارجة عن المدينة، فقيل لها: قتل عثمان. و بايع الناس عليا. فقالت: ما كنت أبالي أن تقع السماء على الأرض، قتل و الله مظلوما، و أنا طالبة بدمه، فقال لها عبيد :إن أول من طعن عليه و أطمع الناس فيه لأنت، و لقد قلت: اقتلوا نعثلا فقد فجر ، فقالت عائشة: قد و الله قلت و قال الناس، و آخر قولي خير من أوله‏ ...

مخالفت عايشه با على‏

وقتى كه خبر بيعت مردم با على به عايشه رسيد وى خارج مدينه بود. به عايشه گفتند: عثمان كشته شد و مردم با على بيعت كردند.عايشه در پاسخ گفت: از اين كه آسمان بر زمين افتد سرزنشى بر آسمان نيست. به خدا سوگند، عثمان مظلومانه كشته شد. من خواهان خون او هستم.عبيد در پاسخ عايشه گفت: تو اولين كسى بودى كه عثمان را سرزنش مى‏كردى ومردم را در مورد او به طمع انداختى تا جايى كه در مورد او گفتى: بكشيد نعثل را كه گناهكار است.عايشه گفت: به خدا سوگند، من گفته‏ام و مردم نيز گفته‏اند. پايان سخن من از آغاز آن بهتر است‏ ...

الإمامة والسياسة ، ج ۱ص ۴۸ ،اسم المؤلف:  أبو محمد عبد الله بن مسلم ابن قتيبة الدينوري ، دار النشر : دار الكتب العلمية - بيروت - ۱۴۱۸هـ - ۱۹۹۷م.  ، تحقيق : خليل المنصور

الإمامة والسياسة ، ج ۱ ص ۵۱ ،اسم المؤلف:  أبو محمد عبد الله بن مسلم ابن قتيبة الدينوري ، دار النشر : مؤسسة الحلبي وشركاه للنشر والتوزيع ، تحقيق : طه محمد الزینی

الإمامة والسياسة ، ج ۱ ص ۷۲،اسم المؤلف:  أبو محمد عبد الله بن مسلم ابن قتيبة الدينوري ، دار النشر : منشورات شريف الرضي – قم - الطبعه الاولی : ۱۴۱۳ هـ - ۱۳۷۱ ش ، تحقيق : علی الشیری

اقتلوا نعثلا فقد فجر  شورشیان را تحریک می‌کرد به کشتن عثمان با لقب نعثل عثمان خطاب می‌کرد که عزیزان بله نعثل را بعضاً گفتند نام یک یهودی بوده است که صورت پر مویی  داشته است و عثمان را تشبیه می‌کرد به آن  تحقیر بود در واقع و از این جهت اقتلوا نعثلا فقد فجر  کلام تحقیرآمیزی بود نسبت تشبیه به یهودی و از این جهت ممکن است اینجا برای بینندگان عزیز این پرسش پیش بیاید که اصلاً چرا عایشه  با عثمان بد بود قاعدتا نباید بد باشد باید باشد بعضی سبب این دشمنی یا کدورت را این دانستند که آن  جایگاهی که در زمان ابوبکر به خصوص در زمان عمر برای عایشه جریان خلافت قائل بود عثمان چنین جایگاهی قائل نشد یعنی در واقع عمر در تقسیم بیت المال عایشه را حسابش از همه زن‌های پیامبر  (صلی الله و علیه و آله و سلم) جدا کرد دوازده هزار درهم به عایشه می‌داد به زن‌های دیگر پیامبر  (صلی الله و علیه و آله و سلم) کمتر می داد یک چنین نظام بی معنای بی. معیار متاسفانه عمر پایه گذاری کرد عثمان یک مدت که گذشت از خلافتش این را زیر پا گذاشت عایشه مثل بقیه حساب کرد این یکی از مهمترین اسباب پیدایش کدورت بین عایشه و عثمان بود و لذا محرک بود کسانی که از بصره از کوفه از مصر آمده بودند به مدینه در اعتراض به عثمان به کارگزاران عثمان و عایشه آتش میزد به این فضا و بعدش هم که زمینه های به هر حال اشتداد شورش بر عثمان پیش آمده است  پیشتر رفت و اینها عایشه گذاشت  به زیارت عمره واینها.

 زیارت خانه خدا رفت به مکه در مکه بود که داشت برمی گشت در یک منزلگاهی خبر قتل عثمان را به او دادند فردی است به نام عبید او  می گوید رفتم و خبر را دادم خوشحال شد و گفت حتما مردم با طلحه بیعت کردند گفتم نه با علی بیعت کردند خیلی ناراحت شد گفت که من را برمی‌گردانید مکه و عثمان را مظلوم کشتند می گوید من در مکه تعجب کردم به او گفتم که به هر حال  تو ازمعترضان بر عثمان بودی از تحریک کنندگان بودی دیروز یک جور سخن گفتی امروز جور دیگه سخن می‌گویی. گفت که چه کار به حرف دیروز من داری حرف امروزم از دیروزم بهتره استخیلی زود به محض اینکه و امیرالمومنین (سلام الله علیه )در بعد از جنگ جملی خطبه‌ای دارد من اگه اشتباه نکنم خطبه شاید صد و پنجاه و نه نهج البلاغه اگر اینطور به ذهنم میرسد چون یادم نبود که مراجعه مجدد  داشته باشم عرض کنم که آن جا بعد از جنگ جمل حضرت (علیه السلام) آن  خطبه را ایراد کرده  است و اشاره نکته دقیقی حضرت (علیه السلام) بیان میکند هم در آنجا تعریضی بر عایشه دارد. و اینکه از روی کینه و عداوتی که با من علی (علیه السلام)  داشت این حرکت را رقم زد اگر غیر من بر مرکب خلافت سوار می‌شد عایشه چنین نمی‌کرد اگر غیر از علی (علیه السلام)  حتی زبیر حتی سعد ابی وقاص اگر به خلافت می‌رسید آن جا عثمان مظلوم کشته نشده بود عثمان زمانی مظلوم کشته شده است  که علی (علیه السلام)  آمده است  بر سر علی (علیه السلام) که خودش به هر حال آب رسانده است به خانه عثمان و به هر حال مخالفت کرده  است به ظاهر با امیرالمومنین (علیه  السلام) به اصطلاح از محاصره خانه عثمان آب نرساندن فلان حضرت (علیه السلام)مقابله کرده است حسنین را فرستاده است و فرستاده به خانه عثمان و اینها حالا این علی (علیه السلام) را متهم می‌کنند به اینکه به هر قتله حال قتل عثمان و پناه دادی و عثمان مظلوم کشته شده است  و اینها.

 در مکه شروع کرد به همین به هر حال دامن زدن به این فضا یک مدتی گذشت طلحه و زبیر هم که دیدند آبی گرم نمی شود  برایشان از آن  به هر حال مرحله استانداری برای امیرالمؤمنین (علیه السلام)  (علیه السلام)  و حضرت (علیه السلام)کسی نیست که چون فهمید حضرت (علیه السلام) اینها طمع دنیا دارند و در پی انجام تکلیف و وظیفه نیستند. حکم از آنها گرفت حالا اینکه حکم کوفه و بصره نوشته بود یا اینکه حکم عرض می‌کنم که یمن و بحرین نوشته بود یعقوبی یمن به بحرین ذکر می‌کند بالاخره حضرت (علیه السلام)فرمودند که حضرت (علیه السلام)زیر این بار نخواهد رفت حکومت به اینها بدهد در حالی که طامع در حکومت هستند و برای دنیا می‌خواهند لذا به بهانه عمره راهی مکه شدند حضرت (علیه السلام)هم فرمود و فهمید که اینها به هر حال فرمود که اینها به قصد عمره نمیروند به قصد توطئه رفتند آن جا یکی از محرکین بیشتر عایشه شدند به میدان و. گفتند تو اگر بیایی و مومنان تو را ببینند با ما به تو به عنوان ام المومنین نگاه می‌کنند و ما راحت‌تر می‌توانیم کار را پیش ببریم این ها ملحق به عایشه شدند بنی امیه آمدند ملحق شدند عبدالله ابن عامر بن کرهیز و مروان و امثال اینها از بنی امیه معاویه هم که از آن طرف دارد حمایت از این قصه میکند بالاخره با اموال غاصبانه که بنی امیه چپاول کرده  بودند از بصره عبدالله بن عامر از بصره برداشته بود و آورده بود   و مروان را معاویه فرستاد بالاخره.

از جهت مالی تامین شدند عایشه را انداختند جلو و با حرکت کردن به سمت عرض شود که بصره حالا سوالی که آمده است.

مجری:

  ببخشید الان معاویه که نیامده است؟ نه معاویه که نیومده بود آن ‌ها میایند مکه بعد با هم میروند یا آن ها جدا ملحق میشوند؟

استاد: جباری

 معاویه که ملحق نشد اما مروان ملحق شد مروان چون مروان بعد از به اصطلاح قتل عثمان فرار کرد آمد که در مکه ملحق شد به طلحه و زبیر و عایشه و اتفاقاً  حالا عرض خواهم کرد مروان. در جنگ جمل بود و با تیر مروان طلحه کشته شد و طلحه متهم بود از طرف مروان به اینکه تو کشنده عثمان هستید طلحه خودش از متهمین کشندگان عثمان است قاتلان عثمان است و اینها حرکت کردند به سمت بصره و خوب از همسران پیامبر  (صلی الله و علیه و آله و سلم) بهترین آن ها ام سلمه بعد از جناب خدیجه (سلام الله علیها) ام سلمه است که اینجا پیداست در مکه است چون در مکه گفتگویی با عایشه دارد و عایشه جالب است که تلاش میکند که ام سلمه به خودش ملحق کند گفتگویی بین عایشه و ام سلمه رخ داده است که اصرار می‌کرد که ام سلمه به هم با عایشه به بصره ببرد به او گفت که عبدالله بن عامر عامر بن کریض عرض کردم گفته است که در بصره صد هزار شمشیر آماده است آیا تو هم برای اصلاح این کار همراه ما میایی به ام سلمه می گوید عایشه می گوید تو هم بیا برای اصلاح به تعبیر آیات اوایل سوره بقره ادعای اصلاح می کنند در حالی که در واقع مفسد هستند از همان قبیل ام سلمه گفت که تو. برای خون عثمان تو خودت شدیدترین افراد بر ضد عثمان بودی تو نبودی مگر که او را نعثل می‌نامیدی و عرض شود که بعد ام سلمه شروع کرد قدری از فضائل امیرالمومنین (سلام الله علیه )برای عایشه بیان کرد و به او گفت که برای به اصطلاح کسی که مهاجر انصار باشد بیعت کردن تو مخالفت با او نکن علی (علیه  السلام)  است که مردم بیعت کردند.

و از جمله پیامبر  (صلی الله و علیه و آله و سلم) درباره اشاره کرد به این جمله پیامبر  (صلی الله و علیه و آله و سلم) درباره امیرالمومنین (علیه  السلام) که: علی ولی کل مومن و مومنه من بعدی. ام سلمه یادآور میشود به عایشه که پیامبر  (صلی الله و علیه و آله و سلم) اینطور گفت درباره علی (علیه  السلام) عبدالله بن زبیر که  این ولد شوم زبیر آن جا ایستاده بود دم در داشت می‌پایید گفتگوی اینها را با هم خاله اش عایشه را با ام سلمه گفت که نه ما چنین سخنی از پیامبر  (صلی الله و علیه و آله و سلم) نشنیدیم حالا این مثلاً عبدالله که جوجه بچه بوده است دیگه زمان متولد شده است  بود که سن نداشتی ام سلمه گفت اما خاله تو آن  را شنیده  است و این را هم شنیده است که پیامبر  (صلی الله و علیه و آله و سلم) فرمود علی جان:

علي خليفتي عليكم في حياتي و مماتي فمن عصاه فقد عصاني.

 

على (ع) جانشين من بر شماست در دوران زندگى و بعد از مرگم، هركس با او مخالفت كند با من مخالفت كرده است.

الفتوح، ج 2، صص 282 و 283.

و عایشه هم تایید کرد. عایشه تایید کرد که بله چنین چیزی را من شنیدم از پیامبر  (صلی الله و علیه و آله و سلم) این را فتوح ابن اعثم از علمای اهل سنت جلد دو صفحه دویست و هشتاد و دو و دویست و هشتاد و سه نقل می‌کند این را و عرض کنم که منتها ادعا می‌کند من برای اصلاح کار مسلمان‌ها دست به اقدام میزنم و پس این یک اقدام راجع به ام سلمه که حالا عرض خواهم کرد ام سلمه اقدام بعدیش چی بود حفصه را هم می خواست با خودش همراه کند و اتفاقا حفصه هم داشت خام  عایشه می شد و گفت رای من همان رای عایشه است و مصمم شد همراه عایشه به بصره برود اما. عبدالله بن عمر برادرش منعش کرد او مانع شد و حفصه  نرفت اما از حفصه  که رفتار زشت بعدی صادر شده است  در ارتباط و آن  این است که امیرالمومنین (علیه  السلام) با نیروهای تعداد نیروهایی که از مدینه همراه حضرت (علیه السلام) بودند اختلاف است چهار هزار نقل شده است  گاهی هزار و دویست نقل شده است  بالاخره نیروها کافی نبود رفتند در منطقه ضیغار آن جا اردو زدند منتظر شدند از کوفه خبر برسد چون کسانی فرستادند به کوفه در سه نوبت فرستادن که از کوفه. کمک بگیرند که حالا در بار سوم که امام  حسن (علیه  السلام) و عمار رفت و امام  حسن (علیه  السلام) خطبه‌ای خواند از کوفه نه هزار و ششصد و پنجاه نفر آمدند و حالا در ضیغار حضرت (علیه السلام) اردو زده بود هبر رسید به به اصطلاح حفصه که بله مردم خیلی استقبال از علی (علیه السلام) نکردند و مجلسی گرفت این کنیزان در آن  مجلس میزدند و می‌خواندند و عجب طی اشعاری مسخره می‌کردند که علی (علیه السلام) در ذیغار است مثلا کسی سراغش نیامده  است بله.

مجری:

 این خبر بعد از همان واقعه جمل است؟

استاد: جباری

 یعنی حین جمل یعنی نیروهای. عایشه فلان رفتند به بصره و امیرالمومنین (علیه  السلام) هم می‌خواهد برود نیرو ببرد که الان فعلاً در  این گیر و دار است که دنبال جذب نیرو است خبر می‌رسد به حفصه  که اینطور مجلس می‌گیرد مجلس شادی که علی (علیه السلام) بی یار است دارد که ام سلمه شنید میخواست برود سراغ حفصه که ملامتش کند آن جا ام کلثوم که قاعدتاً باید زینب (سلام الله علیها) باشد چون لقب حضرت زینب (سلام الله علیها)  است رویشان را می‌پوشاند وارد مجلس می ‌شود ناشناس میبیند که دارن چهره اش را باز میکند شروع میکند به ملامت حفصه که آن  خجلت ‌زده میشود از اینکه یک دفعه می‌بیند زینب آن جا هست و ام کلثوم آنجا است.

. این رفتار زشت از حفصه  متاسفانه گزارش شده است  یعنی بالاخره آن  کسی است که به زمان پیامبر  (صلی الله و علیه و آله و سلم) هم  با عایشه هر دو آن  زنی هستند که در سوره تحریم به آنها اشاره شده است  دیگر دو زنی که پیامبر  (صلی الله و علیه و آله و سلم) را اذیت کردند و این‌ها این را هم هوای همدیگر را داشتند همسو بودند هم سنخ بودند این هم در ارتباط با حفصه اما ام سلمه وقتی که این واکنش را دید که حریف عایشه نمیشود و او  قصد دارد برود  کار را پیش ببرود  نامه‌ای به امام  (علیه السلام)نوشت این از همان مکه و خبر داد که این ها چنین قصدی دارند چون هنوز حرکت نکرده  بودند عایشه و اینها در مکه بودن دیگر.

ام سلمه نامه نوشت و در نامه اش اینطور گفته است گفته به خدا قسم اگر نبود که زنان پیامبر  (صلی الله و علیه و آله و سلم) در خروج از خانه‌هایشان نهی شده ‌اند :

وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الْأُولَى وَأَقِمْنَ الصَّلَاةَ وَآتِينَ الزَّكَاةَ وَأَطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ  إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا.

و در خانه‌های خود بمانید، و همچون دوران جاهلیّت نخستین (در میان مردم) ظاهر نشوید، و نماز را برپا دارید، و زکات را بپردازید، و خدا و رسولش را اطاعت کنید؛ خداوند فقط می‌خواهد پلیدی و گناه را از شما اهل بیت دور کند و کاملاً شما را پاک سازد.

احزاب (۳۳):۳۳

 نکته مهم اگر این نبود همراه تو می‌آمدم یعنی همراه علی (علیه السلام) می‌آمدم در این جنگ شرکت می‌کردم اکنون عزیزترین عزیزانم یعنی فرزندم عمر بن ابی سلمه چون از همسر قبلش ابو سلمه فرزندانی داشت عمر بن ابی سلمه را به همراه شما میفرستم باز به این اکتفا نکرد دارد که در همان مکه میان مردم مکه شروع کرد به تبلیغ از امیرالمؤمنین (علیه السلام)  و دفاع از حضرت (علیه السلام)و. و به اهل مکه فرمود که من شما را به تقوای الهی فرا می‌خوانم در این زمان کسی را بهتر از علی (علیه السلام)  نمی‌شناسم این هم باز در انساب الاشراف بلاذری از متون اهل سنت جلد دو صفحه دویست و بیست و چهار این در راس همسران پیامبر  (صلی الله و علیه و آله و سلم) که اینجا موضع گرفته است این جناب ام سلمه است.

 راجع به میمونه هم گفته شده است  که او هم وقتی شنید که طلحه و زبیر سر به شورش برداشتند به فردی که این خبر را آورده بود گفت به علی (علیه السلام)   بپیوند برو به علی (علیه السلام)  بپیوند که به خدا هرگز گمراه نشده است  و کسی هم به وسیله او. گمراه نشده است  سه بار این جمله را تکرار کرد این هم در متون اهل سنت المعجم الکبیر طبرانی جلد بیست و چهار صفحه ده.

«عَنْ جُرَيِّ بْنِ سَمُرَةَ قَالَ: لَمَّا كَانَ مِنْ أَهْلِ الْبَصْرَةِ الَّذِي كَانَ بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ انْطَلَقْتُ حَتَّى أَتَيْتُ الْمَدِينَةَ، فَأَتَيْتُ مَيْمُونَةَ بِنْتَ الْحَارِثِ – وَ هِيَ مِنْ بَنِي هِلَالٍ - فَسَلَّمْتُ عَلَيْهَا، فَقَالَتْ: مِمَّنِ الرَّجُلُ؟ قُلْتُ: مِنْ أَهْلِ الْعِرَاقِ قَالَتْ: مِنْ أَيِّ الْعِرَاقِ؟ قُلْتُ: مِنْ أَهْلِ الْكُوفَةِ قَالَتْ: مِنْ أَيِّ أَهْلِ الْكُوفَةِ؟ قُلْتُ: مِنْ بَنِي عَامِرٍ قَالَتْ: مَرْحَبًا قُرْبًا عَلَى قُرْبٍ، وَ رُحْبًا عَلَى رُحْبٍ، فَمَجِيءُ مَا جَاءَ بِكَ؟ قُلْتُ: كَانَ بَيْنَ عَلِيٍّ وَ طَلْحَةَ [وَالزُّبَيْرِ] الَّذِي كَانَ، فَأَقْبَلْتُ فَبَايَعْتُ عَلِيًّا. قَالَتْ: فَالْحَقْ بِهِ فَوَاللَّهِ مَا ضَلَّ وَ لَا ضُلَّ بِهِ. حَتَّى قَالَتْهَا ثَلَاثًا.»

جری بن سمره نقل کرده است که من در جنگ جمل که بین اهل بصره و بین علی بن ابی طالب صورت گرفت، حضور داشتم. از آنجا جدا شدم و آمدم مدینه. درمدینه رفتم سراغ میمونه دختر حارث، به او سلام کردم. گفت: ای مرد! اهل کجائی؟ گفتم: اهل عراق هستم. گفت: از کدام شهر عراق؟ گفتم: از کوفه. پرسید: از کدام قبیله کوفه هستی؟ گفتم از قبیله بنی عامر هستم. گفت: خوش آمدی! با هم قرابت پیدا کردیم! برای چه اینجا آمدی؟ گفتم: بین علی و طلحه مسائلی و اختلافاتی واقع شده بود و من با علی بیعت کردم! گفت: حق همین است. حق با علی است. به خدا قسم که او نه گمراه است و نه کسی به واسطه او گمراه می شود. این جمله را سه بار تکرار کرد.

المعجم الکبیر للطبرانی،ج۲۴،ص۹و۱۰،ح۱۲ ط مکتبة ابن تیمیة مجمع الزوائد ومنبع الفوائد،ج۹،ص۱۳۵ ط مکتبة القدسی 

 مجمع الزوائد هم باز نقل کرده  است به هر حال در میان همسران پیامبر  (صلی الله و علیه و آله و سلم) غیر از عایشه و حفصه بقیه‌ آنها موضع مخالف امیرالمومنین (علیه  السلام) شنیده نشد که هیچ حمایت حمایت از امیرالمؤمنین (سلام الله علیه )داشتند و این گزارش‌ها به هر حال.

مجری:

ما قضاوت را می گذاریم برای بینندگان آن هایی که. لقب پیرو ام المومنین را برایشان ارزش قائل هستند.

استاد: جباری

  ما اینجا از دو سه ام المومنین نام بردیم در اینجا که موضع مخالف داشتند.

مجری:

 اگر کسی بخواهد پیرو اینها باشد چه کار باید کند این خیلی نکته مهمی است و جالب بود برای بنده فکر کنم برای بیننده‌ها هم جالب باشد موضع حفصه که آن جا گرفته بود استاد حالا چون بحث عایشه و اینها آمد من یک سوالی هم قبلا اما چند باری. قرار بود مطرح کنیم خدمت حضرت (علیه السلام)حالا که قضیه آمده است  ما یک بحثی داریم که حق طلاق را پیامبر  اکرم (صلی الله و علیه و آله و سلم) به امیرالمومنین (علیه  السلام) داده است برای اینکه هر کدام از همسران پیامبر  (صلی الله و علیه و آله و سلم) را طلاق بدهد این چقدر صحت دارد در تاریخ آیا این را استفاده کرده  است حالا مشهور عایشه این کارا کردند یا نه شما برایمان بیشتر توضیح میدهید در گزارش تاریخ چگونه است مناسبات جنگ جمل است.

استاد: جباری

 بله این نکته که شما فرمودید در هم متون شیعه آمده است  هم متون اهل سنت. که رسول خدا (صلی الله و علیه و آله و سلم) حق طلاق همسرانش را  به علی (علیه  السلام)  داد حتماً باز برای بینندگان عزیز سوال می شود که  بعد از رحلت پیامبر  (صلی الله و علیه و آله و سلم) طلاق چه معنا دارد پاسخ این است که آن  آیه شریفه در سوره مبارکه احزاب:

اَلنَّبِيُّ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ أَزْواجُهُ أُمَّهاتُهُمْ وَ أُولُوا اَلْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى بِبَعْضٍ فِي كِتابِ اَللّهِ مِنَ اَلْمُؤْمِنِينَ وَ اَلْمُهاجِرِينَ إِلاّ أَنْ تَفْعَلُوا إِلى أَوْلِيائِكُمْ مَعْرُوفاً كانَ ذلِكَ فِي اَلْكِتابِ مَسْطُوراً .

پیامبر نسبت به مؤمنان از خودشان سزاوارتر است؛ و همسران او مادران آنها[ مؤمنان ] محسوب می شوند؛ و خویشاوندان نسبت به یکدیگر از مؤمنان و مهاجران در آنچه خدا مقرّر داشته اولی هستند، مگر اینکه بخواهید نسبت به دوستانتان نیکی کنید(و سهمی از اموال خود را به آنها بدهید)؛ این حکم در کتاب(الهی) نوشته شده است.

 احزاب( ۳۳): ۶

یک آیه دیگر هم باز است که بر شما سزاوار نیست که پیامبر  (صلی الله و علیه و آله و سلم) اذیت کند:

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَدْخُلُوا بُيُوتَ النَّبِيِّ إِلَّا أَنْ يُؤْذَنَ لَكُمْ إِلَى طَعَامٍ غَيْرَ نَاظِرِينَ إِنَاهُ وَلَكِنْ إِذَا دُعِيتُمْ فَادْخُلُوا فَإِذَا طَعِمْتُمْ فَانْتَشِرُوا وَلَا مُسْتَأْنِسِينَ لِحَدِيثٍ  إِنَّ ذَلِكُمْ كَانَ يُؤْذِي النَّبِيَّ فَيَسْتَحْيِي مِنْكُمْ  وَاللَّهُ لَا يَسْتَحْيِي مِنَ الْحَقِّ  وَإِذَا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتَاعًا فَاسْأَلُوهُنَّ مِنْ وَرَاءِ حِجَابٍ  ذَلِكُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِكُمْ وَقُلُوبِهِنَّ  وَمَا كَانَ لَكُمْ أَنْ تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّهِ وَلَا أَنْ تَنْكِحُوا أَزْوَاجَهُ مِنْ بَعْدِهِ أَبَدًا  إِنَّ ذَلِكُمْ كَانَ عِنْدَ اللَّهِ عَظِيمًا

 ای کسانی که ایمان آورده‌اید! در خانه‌های پیامبر داخل نشوید مگر به شما برای صرف غذا اجازه داده شود، در حالی که (قبل از موعد نیایید و) در انتظار وقت غذا ننشینید؛ امّا هنگامی که دعوت شدید داخل شوید؛ و وقتی غذا خوردید پراکنده شوید، و (بعد از صرف غذا) به بحث و صحبت ننشینید؛ این عمل، پیامبر را ناراحت می‌نماید، ولی از شما شرم می‌کند (و چیزی نمی‌گوید)؛ امّا خداوند از (بیان) حق شرم ندارد! و هنگامی که چیزی از وسایل زندگی را (بعنوان عاریت) از آنان [= همسران پیامبر] می‌خواهید از پشت پرده بخواهید؛ این کار برای پاکی دلهای شما و آنها بهتر است! و شما حق ندارید رسول خدا را آزار دهید، و نه هرگز همسران او را بعد از او به همسری خود درآورید که این کار نزد خدا بزرگ است!

احزاب( ۳۳): ۵۳

بعد از پیامبر  (صلی الله و علیه و آله و سلم) با همسرانش ازدواج نکنید حالا منظور این آیه اول ازواج پیامبر  (صلی الله و علیه و آله و سلم) را امهات مومنین معرفی کرده  است و لذا واژه ام المومنین برای همسران پیامبر  (صلی الله و علیه و آله و سلم) بعد از نزول این آیه در واقع. مشهور شده است  و رقم خورده است و چرا این آیه نازل شده است  و سببش را بعضی اینطور ذکر کردند که بعضی از اصحاب شاید مشخصاً از بعضی روایت طلحه گفته بودند که چون تعلق خاطری به عایشه داشت از جهت هم قبیله‌ای بودن و لذا گفته بود که من مثلاً بعد از رحلت پیامبر  (صلی الله و علیه و آله و سلم) با عایشه ازدواج خواهم کرد این آیه در واقع در تعریض بر این سخن نازل شد باز ممکن است برای عزیزان بیننده سوال پیش بیاید  چرا مثلاً بعد از رحلت پیامبر  (صلی الله و علیه و آله و سلم) مردان مؤمن حق ندارند با زنان پیامبر  (صلی الله و علیه و آله و سلم) ازدواج کنند در حالی که پیامبر  (صلی الله و علیه و آله و سلم) این حق را داشت با. زنان بعد از مرگ شوهرانشان ازدواج کند؟

 پاسخ را اینطور دادند که به جهت اینکه این‌ها جایگاه خاصی داشتند زن‌ها وقتی همسر پیامبر  (صلی الله و علیه و آله و سلم) شدند یک عنوان اصطلاحا حقوقی تشریفی اجتماعی پیدا می‌کنند جایگاه پیدا می‌کند با افراد عادی متفاوت هستنذ بعد از رحلت پیامبر  (صلی الله و علیه و آله و سلم) کسانی ممکن است از این جایگاه سوءاستفاده  کنند یا از طریق این همسر آن ها را ملعبه دستشان قرار بدهند مثل جریان عایشه که به هر حال آمد آن جریان نشد اما بالاخره از این جایگاه ام المومنین بودن چطور سوءاستفاده کرد. از جایگاه همسر پیامبر  (صلی الله و علیه و آله و سلم) هم ممکن بود بعدها کسانی سو استفاده کنند یک و دوم اسرار معمولا یک اسراری که فقط بین زن و شوهر است پیامبر  (صلی الله و علیه و آله و سلم) یک جایگاه خاصی دارد آن  اسرار خاص بین زن و شوهر را  زن‌ها معمولاً این را به کسی نمیگویند مگر اینکه کسی شوهرش باشد بعداً طبیعتاً برای اینکه اسرار فاش نشود و گفته نشود هتک شأن پیامبر  (صلی الله و علیه و آله و سلم) نشود این هم باز بعضی ذکر کردند که این ها باید بخاطر این محفوظ بماند این مصالح و نکات ممنوع شدند با  ازدواج با همسران پیامبر  (صلی الله و علیه و آله و سلم) بعد از پیامبر  (صلی الله و علیه و آله و سلم).

 و این جایگاه ام المومنین بودن یک پیامد فقهی حقوقی دارد و آن این که حق ازدواج با زن‌های پیامبر  (صلی الله و علیه و آله و سلم) را کسی ندارد آیا جایگاه یعنی پیامد تشریفی کرامت تکریمی امثالهم دارد یعنی یک حرمت اجتماعی ایجاد می‌کند جایگاه اجتماعی؟ بعضی گفتند که بله به اعتبار اینکه به اصطلاح وقتی شد مادر مؤمنان از عنوان مادر ملازم است با احترام به خصوص که همسر پیامبر  (صلی الله و علیه و آله و سلم) بوده است شاید ام المومنین پس یک جایگاه حرمت خاصی هم پیدا می کند اما دیگه دیگر آثار مادر بودن برش بار نیست یعنی اینکه بر او محرم باشند مثلا خود زبیر با اسما ازدواج کرده  است دیگه خواهر عایشه، عایشه که خاله اش نمیشود که محرم شود یا اگر این مثلا خانم از همسر دیگری دختری دارد آیا آن  دختر بر این مومنان محرم میشود به اعتبار ربیبه بودن و امثال آثار و فقط همین دعا اثر عدم جواز ازدواج بعد از پیامبر  (صلی الله و علیه و آله و سلم) و چنین اثری ندارد و دوم اینکه آن  احترامی که ملاحظه با مادر بودن است.

و متاسفانه از این جایگاه سوء استفاده شد و عرض کنم که خوب عایشه به اعتبار همان ام المومنین بودن بردنش و مردم را به سمتش جذب کردند و پیامبر  اکرم  (صلی الله و علیه و آله و سلم) طبق روایاتی متعدد شیعه و سنی اهل سنت نقل کردند به امیرالمومنین (علیه  السلام) وکالت که داد وکالت چی اینکه این جایگاه تکریمی و تکریمی تکریمی ام المومنین بودن را از این‌ها بگیرد اما آن  بعد فقهیش را گفتند هنوز باقی است یعنی باز یک اختلافی در تعابیر دیده می‌شود اما مثلاً مرحوم علامه مجلسی می‌فرماید که اینطور نیست که حالا اگر. عایشه را طلاق میداد امیرالمومنین (علیه  السلام) یا امام  حسین (علیه  السلام) طلاق داده باشد چنانکه عرض خواهم کرد اینکه دیگه ازدواج با او جایز باشد نه آن  جایگاه تشریفی و تکریمی در واقع از او گرفته میشود و اما حالا آیا عایشه طلاق داده شد یا نه بین خود این روایات که وکالت به امیرالمومنین (علیه  السلام) داده شده است  در متون ما مثلاً در ارشاد القلوب دیلمی به اصطلاح جلد دو صفحه سیصد و سی و شش آمده است  در بحارالانوار با جلد بیست و هشت صفحه صد و چهارآمده است  جلد سی و سه صفحه دویست و چهل و نه الفضائل شاذان  بن جبریل قمی از قرن ششم. آن جا صفحه هفتاد و نه آمده است  در متون اهل سنت فتوح ابن اعثم جلد دو صفحه چهارصد و هشتاد و چهار آمده است  در کتاب طرق من الانباب المناقب ابن طاووس آمده است  چهارصد و نود و پنج مناقب ابن شهرآشوب و عرض می‌کنم که دلایل الامامه طبری متون متعددی این را اشاره بهش کردن یک روایتش را حالا می‌خوانم که:

عن الإمام المهدي قال : ( جعل طلاق نسائه بيد أمير المؤمنين حتى أرسل يوم الجمل إلى عائشة : إنك قد أرهجت على الإسلام وأهله بفتنتك ، وأوردت بنيك حياض الهلاك بجهلك ، فإن كففت عني غربك وإلا طلقتك . . قلت : فأخبرني يا ابن مولاي عن معنى الطلاق الذي فوض رسول‌الله حكمه إلى أمير المؤمنين ؟ قال : إن الله تقدس اسمه عظَّمَ شأن نساء النبي فخصهن بشرف الأمهات ، فقال يا أبا الحسن إن هذا الشرف باق لهن ما دمن لله على الطاعة ، فأيتهن عصت الله بعدي بالخروج عليك ، فأطلق لها في الأزواج ، وأسقطها من شرف أمومة المؤمنين.

سفینة البحار / شیخ عباس قمی  ج2 ص 93وج9ص277 ، المناقب / ابن شهر آشوب ج1ص331، الدرجات الرفیعة علی خان ص 303، شرح اصول کافی / المازندرانی ج6ص368، البحار الانوار ج27ص292وج48ص335وج71ص265وج108ص293وج110ص101از کافی و بصائر الدرجات و کتاب کمال الدین و تمتم النعمة شیخ صدوق .

جعل طلاق نسائه بيد أمير المؤمنين پیامبر  اکرم  (صلی الله و علیه و آله و سلم) حق این طلاق را. عبارت دیگر پیامبر  اکرم  (صلی الله و علیه و آله و سلم) به امیرالمومنین (علیه  السلام) فرمود این رابطه نسبتی که میان من و همسران است در دست تو است می‌توانی قطعش کنی اگر رابطه قطع شد دیگره قیامت آن ‌هایی که دچار خطا در این عالم شدند و به دلیل خطایشان رابطه قطع شد حق دیدن پیامبر  (صلی الله و علیه و آله و سلم) را نخواهند داشت رابطه آنها  با پیامبر  (صلی الله و علیه و آله و سلم) منقطع است لذا در جمل بعد وقتی عایشه این خطا را مرتکب شد امیرالمومنین (سلام الله علیه )می‌گفت که  دست برگرد به مدینه گوش نمی‌کرد تهدیدش کرد واسطه فرستاد که این خبر را به او دادند حتى أرسل يوم الجمل إلى عائشة : إنك قد أرهجت على الإسلام وأهله بفتنتك فتنه به پا کردی ، وأوردت بنيك حياض الهلاك بجهلك ، فرزندان تو را که در جنگ شرکت کردن تا ام المومنین هستی فرزندانت را در موضع هلاکت قرار دادی فإن كففت عني غربك عرض می‌کنم که غرک یا دست برمی‌داری عرض می‌کنم که از این مسیری که در پیش گرفتی وإلا طلقتك . .تو را طلاق خواهم کرد تهدید کرد عایشه دست و پایش را جمع کرد حرکت کرد به سمت مدینه این شبیه به این روایت دیگری هم است که اجمالش همه در. جمال تهدید صورت گرفته است اما انجام نشده است  الان که بعضی قائل هستند انجام شده است  نه از روایت در میاید انجام نشد اما روایتی در اثبات الوصیه است ظاهراً در آن جا است که بعد از شهادت امام  حسن (علیه  السلام) و عرض شود که اقدامی که عایشه کرد در ممانعت از دفن یا به هر حال وداع دادن بدن مطهر امام  حسن (علیه  السلام) و قبر پیامبر اکرم (صلی الله و علیه و آله و سلم) در آن جا امام  حسین (علیه  السلام) بعد از این اقدام اجرا کرده  است آن  طلاق را اجرا کرده  است و لذا طبق آن  روایت اثبات الوصیه مقام ام المومنین بودن از او گرفته شد.

مجری:

خیلی متشکرم بیننده تماس گرفتند آقای حسینی از مازندران زنگ زدند گفتن امکانش است سندی هم به ما بدهید در مورد اینکه یک چنین چیزی پیامبر  (صلی الله و علیه و آله و سلم) حق طلاق را به امیرالمؤمنین (علیه السلام)  داده است یا نه که عرض کردم دیگه آدرس‌ها را که شما فرمودید دیگه.

استاد: جباری

 فعلاً تکرار میکنم ارشاد القلوب دیلمی دلایل الامامه طبری  ، تفسیر کنز الدقایق کتاب مدینه المعاجز کمال الدین مرحوم صدوق از  متون کهن جلد دو صفحه چهارصد و پنجاه و نه و از متون اهل سنت الفتوح ابن حسن کوفی تحقیق علی شیری بیروت داررضوان جلد دو صفحه چهارصد و هشتاد و چهار .

مجری:

استاد همه اینا را فرموده بودند ولی  این به صورت جمع شده است  به صورت یک نکته کامل میتوانید ببینید و یادداشت کنید  خیلی ممنون استاد در قضیه جنگ جمل واقعا یک قضیه عجیب غریبی است حالا پیامبر  (صلی الله و علیه و آله و سلم) از قبل یک سری نشانه‌هایی داده بود. و حتی پیشگویی کرده  بود برایشان یک چنین اتفاقی رخ خواهد داد و خیلی مسائل و مباحث در جنگ جمل است قابل اهمیت است شما کتاب الجمل شیخ مفید را تایید می‌کنید که بیننده‌ها مراجعه کنند یک سری سوالات در برنامه است من داشتم این سوال را قبل بپرسم که بعد از میانبر به آن  روال خودمان برویم حالا اگه میان برنامه را ببینیم برگردیم به موضوع خودمون بپردازیم  عزیزان  بیننده یک فاصله‌ای را می‌گیریم برمی‌گردیم خدمت شما خواهیم بود.

صلی الله علیک یا بقیه الله فی ارضه اللهم عجل لولیک الفرج  عزیزان بیننده همچنان با برنامه آینه تاریخ در خدمت شما هستیم و از محضر جناب آقای دکتر جباری استاد حوزه دانشگاه و متخصص مسائل تاریخ و سیره بهره‌مند هستیم ان شاء الله  بعد از این میان برنامه‌ای که دیدید و استراحت کردید با انرژی بیشتری در خدمت شما خواهیم بود و ان شاء الله  از محضر استاد استفاده کنیم استاد خسته نباشید خواهش می‌کنم استاد داشتیم عرض می‌کردیم در مورد جنگ جمل که خیلی اتفاقات جالبی افتاده است یکی از وقایع اینکه ما می‌دانیم مثلاً امیرالمومنین (علیه  السلام) با برخی از این کشته‌ها میاید صحبت می‌کند بعد از جنگ کاری که پیامبر  (صلی الله و علیه و آله و سلم) در جنگ بدر هم کرده  بود این دقیقاً یادم نیست چه کسانی هستند یک نفر یا چند نفر حالا قاضی بصره را میدانم از حضرتعالی من پرسیدم و شما اشاره داشتید حالا این صحبت ها چه بود علتش چی بود چرا با آنها صحبت کردند.

استاد: جباری

 بله خواهش می‌کنم اتفاقاً همانطور که فرمودید فردی بود به نام کعب بن ثور کعب ابن ثور. از طایفه عضدیان با حمزه و رازا هستند و از تابعین است و از صحابه نیست و زمان عمر، عمر او را به عنوان قاضی فرستاد به بصره زمان عثمان هم او ابقا شد قضاوت و همین اوایل خلافت امیرالمومنین (علیه  السلام) که به هر حال سپاه جمل آمدند و به بصره رسیدند طلحه و زبیر  بخاطر جایگاه این شخص که در بصره آدم جا افتاده ای بود رفتند خیلی تلاش کردند که این را جذبش کنند بیاید ملحق شود طبعاً اگر. گزارش‌ها از خود مردم بصرم که همه دربست بیایند ملحق شوند به سپاه جمل به حضرت (علیه السلام)طوایف کنار کشیدند و معترض بودند اینا دیده بودند اصلاً در مدینه دیده بودن عایشه حالا آمده است  موضع عوض کرده  است به رخ عایشه می‌کشیدند به رخ طلحه و زبیر می‌کشیدند مسئله را کنار کشیدند اما بعضی متاسفانه فریب خوردن از جمله این آقا متاسفانه با اینکه طلحه و زبیر حریفش نشدن عایشه به ملاقات حضوری رفت و به هر حال خود آمدن عایشه باعث شد که این فرد فریب بخورد.

عرض کنم که به عنوان ام المومنین بودن و اتفاقاً کسی بود که قرآنی  را به گردن آویخته بود و افسار آن  شتر عایشه جمل را هم گرفته بود و میگفت بله هذه امکم به اصطلاح انها صلاتکم انها صومکم از این چیزها می‌خواند.

مجری:

 و جذب خیلی از آنها به عهده خود همین بود.

استاد: جباری

خداوند عاقبت‌ها را ختم بخیر کند کسی که به هر حال مثلاً عالم بود و عرض کنم که اینطور پیشینه دارد قضاوت دارد اینها اما فریب می‌خورد و. امیرالمومنین (علیه  السلام) را کنار می‌گذارد میابد سراغ این‌ها و فریب دورویی این‌ها را می‌خورد و دارد که در جنگ با تیر ناشناسی کشته شد که طلحه هم به ظاهر تیر ناشناس بود اما همه گفتند اما مروان تیر زد و طلحه را کشت و به خاطر اینکه متهم می‌دانست در قتل عثمان و این هم باز به همین کشته شد جنازه اش در میان کشتگان افتاده بود در میدان بعد از. پایان جنگ امیرالمومنین (سلام الله علیه )میان کشتگان میگشت عرض کنم امیرالمومنین (علیه  السلام) بعد از جنگ تصریح کردند تاکید کردن به اصحابشان که اینهایی که مجروح هستند نکشید اینهایی که فراری هستند تعقیب نکنید اموالشان را غارت نکنید جز همان سلاحی که در میدان دارند این را در پرانتز حالا عرض می‌کنم حالا عمل یک جور خلع سلاح میشوند دیگر فقط در همین حد که دیگر تفاوت رفتار را شما ببینید در پرانتز عرض میکنم که امیرالمومنین (علیه  السلام) اینجا می‌فرماید که. اموالشان را غارت نکنید یعنی چیزهای غیر از سلاح در میدان را در حالی که اگر مشرک باشد و کافر باشد  میشود اعمال دیگر غنیمت گرفت از او در حالی که اینجا سلاح  در واقع اولین تجربه درگیری دو گروه مسلمان با هم بود که امیرالمومنین (علیه  السلام) حکم فقهیش را بیان کردند کشته‌های آن ‌ها را دفن کردند در جمل نماز خواندند دفن کردند اما در صفین نه چرا چون عقبه دیگر نداشتند در صفین سپاه معاویه عقبه داشتند لذا این دستور آن جا نیست. اینجا است حالا به هر حال تفاوت بین قصه است و خود حضرت (علیه السلام) می‌فرماید که هیچ کسی غیر از من بود نمی‌توانستم فتنه را بخوابوند اولین فتنه است که دو گروه مسلمان به جان هم افتادند و ظرف یک روز هم تمام شد ظرف چند ساعت از شروع درگیری به هر حال شکست خورده است.

 سپاه جمل و با قتل و کشته شدن آن  جمل و اینها منظور این کعب ابن ثور این افسار شتر گرفته بود به هر حال تیر آمد و کشته شد و در میدان بود امیرالمومنین (علیه  السلام) لای این کشته ها رسید به جنازه کعب ابن ثور فرمود بلندش کنید. بلندش کردند نشاندنش حضرت (علیه السلام) فرمود که من آن چه که خدایم به من وعده داده به آن رسیدم آیا تو هم رسیدی به آن چه که خدایت به تو وعده داده و در بعضی نقل‌ها است که به اصطلاح این دعا می‌کرد شب‌ها که خدایا علی (علیه السلام)  را مثلاً نابود کن برای نابودی علی (علیه السلام)  دعا می‌کرد در نمازش در دعاهایش امثال اینها امیرالمومنین (علیه  السلام) اشاره به این دارد گویا که تو به آنچه که با علی (علیه السلام)  نابود شد الان در حال رسیده است به آن  چیزهایی که خداوند وعده داده بود برای امثال تو. در واقع این گفتگوی امیرالمومنین (علیه  السلام) گفت امیرالمومنین (علیه  السلام) خطاب به جنازه کعب ابن ثور شبیه آن  چیزی است که پیامبر  اکرم  (صلی الله و علیه و آله و سلم) در جنگ بدر در متون تاریخی است شیعه و سنی نقل کردند در جنگ بدر فرمود کشتگان هفتاد کشته مشرکان بریزند در یک چاه ریختن در چاهی و پیامبر  (صلی الله و علیه و آله و سلم) رفتن سر آن  چاه و فرمودند که من رسیدم به آن چه که خدایم به من وعده داده بود آیا شما هم رسیدید عین همان جمله‌ای که امیرالمؤمنین (علیه السلام)  ذکر کرده  است.

 عمر آن جا بود. سوال اعتراض گونه‌ای به پیامبر  اکرم  (صلی الله و علیه و آله و سلم) گفت که با کشته ها  با مرده‌ها دارید صحبت می‌کنید این‌ها که مردند دیگر نمی‌شنوند پیامبر  (صلی الله و علیه و آله و سلم) فرمود :

حَدَّثَنِي عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدٍ سَمِعَ رَوْحَ بْنَ عُبَادَةَ حَدَّثَنَا سَعِيدُ بْنُ أَبِي عَرُوبَةَ عَنْ قَتَادَةَ قَالَ ذَكَرَ لَنَا أَنَسُ بْنُ مَالِكٍ عَنْ أَبِي طَلْحَةَ أَنَّ نَبِي اللَّهِ صلي الله عليه و سلم أَمَرَ يَوْمَ بَدْرٍ بِأَرْبَعَةٍ وَعِشْرِينَ رَجُلاً مِنْ صَنَادِيدِ قُرَيْشٍ فَقُذِفُوا فِي طَوِي مِنْ أَطْوَاءِ بَدْرٍ خَبِيثٍ مُخْبِثٍ، وَكَانَ إِذَا ظَهَرَ عَلَي قَوْمٍ أَقَامَ بِالْعَرْصَةِ ثَلاَثَ لَيَالٍ، فَلَمَّا كَانَ بِبَدْرٍ الْيَوْمَ الثَّالِثَ، أَمَرَ بِرَاحِلَتِهِ فَشُدَّ عَلَيْهَا رَحْلُهَا، ثُمَّ مَشَي وَاتَّبَعَهُ أَصکْحَابُهُ وَقَالُوا مَا نُرَي يَنْطَلِقُ إِلاَّ لِبَعْضِ حَاجَتِهِ، حَتَّي قَامَ عَلَي شَفَةِ الرَّكِي، فَجَعَلَ يُنَادِيهِمْ بِأَسْمَائِهِمْ وَأَسْمَاءِ آبَائِهِمْ « يَا فُلاَنُ بْنَ فُلاَنٍ، وَيَا فُلاَنُ بْنَ فُلاَنٍ، أَيَسُرُّكُمْ أَنَّكُمْ أَطَعْتُمُ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَإِنَّا قَدْ وَجَدْنَا مَا وَعَدَنَا رَبُّنَا حَقًّا، فَهَلْ وَجَدْتُمْ مَا وَعَدَ رَبُّكُمْ حَقًّا » . قَالَ فَقَالَ عُمَرُ يَا رَسُولَ اللَّهِ، مَا تُكَلِّمُ مِنْ أَجْسَادٍ لاَ أَرْوَاحَ لَهَا فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلي الله عليه و سلم « وَالَّذِي نَفْسُ مُحَمَّدٍ بِيَدِهِ، مَا أَنْتُمْ بِأَسْمَعَ لِمَا أَقُولُ مِنْهُمْ » . قَالَ قَتَادَةُ رضي الله عنه أَحْيَاهُمُ اللَّهُ حَتَّي أَسْمَعَهُمْ قَوْلَهُ تَوْبِيخًا وَتَصْغِيرًا وَنَقِيمَةً وَحَسْرَةً وَنَدَمًا .

يعني: قتاده رضي الله عنه مي گويد: انس ابن مالک از ابي طلحه به ما تعريف کرد که پيامبر خدا در روز بدر دستور داد تا بیست و چهار نفر از بزرگان قريش در چاهي از چاههاي بد بو بياندازند و عادت پيامبرصلي الله عليه و سلم اينگونه بود که اگر بر يک قومي قالب و پيروز مي شد در همان جا سه شبانه روز مي ماند و در روز بدر نيز در روز سوم دستور داد که اسباب و اثاثيه اش جمع آوري شود و سپس با پاي پياده به راه افتاد و اصحابش نيز به دنبالش به راه افتادند و مي پنداشتند که پيامبر مي خواهد بعضي از کارهاي عقب مانده اش را تکميل کند تا اينکه در لبه چاهي که جسد مشرکين در آن انداخته شده بود ايستاد و با ذکر نام و نام پدر شان، آنان (جسد مشرکين) را خطاب قرار داد « اي فلاني پسر فلاني آيا خوش حال مي شديد اگر از الله و رسولش اطاعت مي کرديد؟ ما آنچه را که پروردگارمان به ما وعده داده بود به حق يافتيم؟ آيا شما نيز آنچه را که پروردگارتان وعده داده بود، به حق يافتيد؟ در اين هنگام عمر رضي الله عنه گفت يا رسول الله صلي الله عليه و سلم آيا اجسادي را که روح و جاني ندارند خطاب قرار ميدهي ؟ پيامبر صلي الله عليه و سلم در جواب گفت: قسم به پروردگاري که جانم در قبضه ي اوست شما در شنيدن سخناني که مي گويم بهتر از آنان نيستيد.قتاده رضي الله عنه ميگويد: خداوند آنان را زنده گردانيد تا به جهت توبيخ و حسرت و ذليل کردنشان سخنان پيامبرصلي الله عليه و سلم را بشنوند.

الجامع المسند الصحيح المختصر من أمور رسول الله صلى الله عليه وسلم وسننه وأيامه = صحيح البخاري، ح ۳۹۷۶، المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفيالمحقق: محمد زهير بن ناصر الناصرالناشر: دار طوق النجاة (مصورة عن السلطانية بإضافة ترقيم ترقيم محمد فؤاد عبد الباقي)الطبعة: الأولى، ۱۴۲۲هـ

مَا أَنْتُمْ بِأَسْمَعَ لِمَا أَقُولُ مِنْهُمْ شما شنواتر از این‌ها نیستید من حالا یادم است یک خاطره‌ای بد نیست حالا آخر برنامه است برای استفاده عزیزان بیننده وقتی در بقیع عرض شود که مقابل قبور ائمه بقیع (علیهم  السلام) ایستاده بودیم و قاچاقی مشغول زیارت بودیم کتاب زیارت شهر پیامبر (صلی الله و علیه و آله و سلم) در. برای این مبلغ و به هر حال آن  فرد وهابی که آن جا ایستاده بود گفت که زیارت به کی می‌کند که مردن دیگه حسن بن علی (علیه  السلام)  علی بن الحسین (علیه  السلام) مردند با مرده داری حرف می‌زنی به او گفتم که تاریخ خواندی در تاریخ مگر شیعه و سنی نقل نکردند پیامبر  اکرم  (صلی الله و علیه و آله و سلم) آمد سر چاه بدر با کشتگان و مشرکان خطاب کرد و جمله را گفت و در پاسخ عمر گفت شما شنواتر نیستید از آن ها ، آن ها که مشرک بودند و کشته مشرک هم پیامبر  اکرم  (صلی الله و علیه و آله و سلم) این جمله را هم این‌ها که. سبط پیامبر  (صلی الله و علیه و آله و سلم) حسن بن علی(علیه  السلام)   و شهید و علی بن الحسین(علیه  السلام)  و امام  باقر و صادق(علیهما  السلام)  از اینها تو چه تصوری داری که اینها نشنوند صدای کسانی که به زیارتشان میروند بندگان صالح و معصوم و مقرب خدا.

گفت ما با تاریخ کار نداریم تاریخ نگو و آن  جماعتی که آن جا فهمیدند که این بنده خدا دیگه به بن‌بست رسیده و ناچاری یک صلواتی فرستادند و خلاصه آمدیم کنار و بله متاسفانه فکرهای جامعه این چنین آن جا حضور دارند و منظور اینکه امیرالمومنین (سلام الله علیه )با کعب ابن ثور. و همینطور در میان کشتگان که می‌گشتند کشته طلحه را هم دیدند در میدان و افسوس خوردند مضمون حرف حضرت (علیه السلام)این است که بر من سخت است که ببینم این کشته از بنی از قریش از این کشته از قریش اینجا در زیر آسمان اینجا افتاده است در واقع سابقه طلحه را لحاظ می‌کردند که حالا تا مسلمان شده است  هجرت کردی در جنگ‌ها همراه پیامبر  (صلی الله و علیه و آله و سلم) بودی حتی دستت هم آسیب دیده در جنگ های پیامبر  (صلی الله و علیه و آله و سلم) اما سرنوشتت این چنین شود برای  مثل علی (علیه  السلام) سخت است دیگر. علی (علیه  السلام)  که دنبال نجات عالم است ببیند کسی با این سابقه که و زبیر همینطور متاسفانه زبیر با آن  سابقه حالا سابقه زبیر از طلحه خیلی بهتر است چون در جریان سقیفه خوب طلحه نیامده بود به میدان در دفاع از امیرالمومنین (علیه  السلام) و زبیر آمده است  در خانه امیرالمومنین (علیه  السلام) بوده است بعد جزو متحصنین بوده است شمشیر کشیده است در شورای شش نفره آمده است  حقش را به امیرالمؤمنین (علیه السلام)  داده و بوده است تا زمان خلافت امیرالمومنین (علیه  السلام) همینطور در جبهه امیرالمومنین (علیه  السلام) بوده است و لذا امیرالمؤمنین (علیه السلام)  فرمود زبیر همواره با ما اهل بیت بود تا زمانی که آن پسر شومش به دنیا آمد . عبرت‌های جنگ جمل است که گاهی انسان‌ها به خاطر فرزندانشان در جهنم می شوند فرزندان گاهی والدین را جهنمی می‌کنند.

مجری:

خیلی بحث دارد جنگ جمل باید پیش ببریم خیلی نکته.

استاد: جباری

 راجع به زبیر هم باز از نکات عبرت آموز جدای از این جهت که عاقبت بخیر نشد که می‌توانست جور دیگر عمل کند از جمله اینکه امیرالمومنین (سلام الله علیه ) چون به فکر نجات انسان‌ها است تا آن  لحظه آخر فرمود جنگ را شروع نکنید حتی جوانی را از قبیله ای فرستاد وسط میدان قرآن به دست بگیرد و فرمود که دعوت به این قرآن کن زدن با تیر شهیدش کردن بعد از آن  حجت تمام شد و جنگ شروع شد حضرت (علیه السلام)آغازگر جنگ نبود. امیرالمومنین (علیه  السلام) در هیچ جنگی نه پیامبر  اکرم  (صلی الله و علیه و آله و سلم) در هیچ جنگی نه امام  حسن (علیه  السلام) نه امام  حسین (علیه  السلام) سیره معصومان عدم آغازگری جنگ است بعد تا آن جایی که توانست هدایت خاص کند بیدار کند از جمله ابن عباس فرستاد برای نصیحت آن ‌ها با طلحه زبیر عایشه فلان که عایشه خیلی بد برخورد کرد با ابن عباس.

 خود امیرالمومنین (علیه  السلام) با زبیر ملاقات کرد یادآور شد فرمود که یادت است یک وقتی با پیامبر  (صلی الله و علیه و آله و سلم) بودیم و پیامبر  (صلی الله و علیه و آله و سلم) گفته علی (علیه  السلام) را زیاد دوست می‌داری. پیامبر  (صلی الله و علیه و آله و سلم) اما تو با او خواهی جنگ در حالی که ظالم در حق او هستی تازه یادش افتاد یا به هر حال متذکر شد گفت بله فرمود پس چرا آمده ای  اقدام به این کار کردی؟ زبیر گویا حالا مثلاً می‌خواست به نحوی از میدان خارج کند خودش را یعنی بخشی از راه را رقم زد همه راه را نرفت کاش در این لحظه که امیرالمومنین (علیه  السلام) به او هشدار داد و متوجه شد شهادت پیامبر  (صلی الله و علیه و آله و سلم) کاری میکرد و آن نفس نگذاشت نفس ما باید جوری تربیت شده باشد بگوید غلط کردم خیلی راحت بگوید.

مجری:

آیه قرآن هم است می فرماید:

وَإِذَا قِيلَ لَهُ اتَّقِ اللَّهَ أَخَذَتْهُ الْعِزَّةُ بِالْإِثْمِ  فَحَسْبُهُ جَهَنَّمُ  وَلَبِئْسَ الْمِهَادُ

و هنگامی که به آنها گفته شود: «از خدا بترسید!» (لجاجت آنان بیشتر می‌شود)، و لجاجت و تعصب، آنها را به گناه می‌کشاند. آتش دوزخ برای آنان کافی است؛ و چه بد جایگاهی است!

بقره (۲):۲۰۶

استاد: جباری

اینجا گذاشتم یعنی کسانی که به خاطر شماتت دیگران از حق باز مانده‌اند حالا من چند مثال در ذهنم است حالا فرصت نیست و شاید همین مسئله که بگویند دیگران بگویند که مرد حسابی تو از مکه ما را کشاندی اینجا حالا خودت انسان باید این حریت  داشته باشد بجا وقتی دید اشتباه رفته است بیجا رفته است بگوید من خطا کردم زبیر نکرد این کار را رفت بر سوار اسبش شد و. و پسرش او را متهم کرد عبدالله زبیر به ترس گفت ترس برت  داشته است می‌خواهی میدان را ترک کنی جولانی در میدان داد یاران امیرالمومنین (علیه  السلام) می‌خواستند مقابله کنند حضرت فرمود این جولان جنگ نیست رهایش کنید مقابله با او نکنید.

 و از میدان آمد بیرون آمد بیرون فردی به نام عمر بن جرموز تعقیبش کرد و خلوتی پیدایش کرد و کشتش.

مجری:

 او  خودش در کدام لشکر بوده است؟

استاد: جباری

 جزو به اصطلاح آن  نیروهای بود که همراه نشده بودند در چیز. در به اصطلاح جمل منتها وقتی متوجه شد که این فرار کرده  است از میدان گفت و مردم را بردی در اینجا امیرالمومنین (علیه  السلام):

وَ لَمَّا اِنْصَرَفَ اَلزُّبَيْرُ إِلَى وَادِي اَلسِّبَاعِ ، وَ كَانَ بِهِ اَلْأَحْنَفُ بْنُ قَيْسٍ فِي جَمْعٍ مِنْ بَنِي تَمِيمٍ، فَأُخْبِرَ بِهِ فَرَفَعَ صَوْتَهُ، وَ قَالَ: يَا مَعْشَرَ بَنِي تَمِيمٍ هَذَا اَلزُّبَيْرُ بْنُ اَلْعَوَّامِ فَمَا أَصْنَعُ بِهِ؟ أَمَا إِنَّهُ أَحَقُّ بِالْقَتْلِ. قَالُوا: بَلَى وَ اَللَّهِ، فَرَكِبَ فَرَسَهُ فِي اَلْفِ فَارِسٍ، وَ تَبِعَهُ عَمْرُو بْنُ جُرْمُوزٍ، [وَ] كَانَ مَشْهُوراً [بِالْفُرُوسِيَّةِ] وَ اَلشَّجَاعَةِ، فَوَقَفَ لَهُ اَلزُّبَيْرُ وَ قَالَ: مَا شَأْنُكَ؟ قَالَ: جِئْتُ لِأَسْأَلَكَ عَنْ أَمْرِ اَلنَّاسِ. قَالَ: تَرَكْتُهُمْ قِيَاماً فِي اَلرَّكْبِ، يَضْرِبُ بَعْضُهُمْ وَجْهَ بَعْضٍ بِالسَّيْفِ! فَسَارَا مَعاً يَتَحَدَّثَانِ، وَ كُلُّ وَاحِدٍ عَلَى حَذَرٍ مِنْ صَاحِبِهِ حَتَّى دَخَلَ وَقْتُ اَلصَّلاَةِ. فَقَالَ اَلزُّبَيْرُ: يَا هَذَا إِنَّا نُرِيدُ أَنْ نُصَلِّيَ. قَالَ: أَحْسَنْتَ فِيمَا تَقُولُ، إِنَّ اَلصَّلاَةَ كَانَتْ عَلَى اَلْمُؤْمِنِينَ كِتَاباً مَوْقُوتاً، وَ قَدْ أَرَدْتُ أَنْ أَقُولَ لَكَ ذَلِكَ. قَالَ: أَ فَتُؤْمِنُنِي وَ أُومِنُكَ. قَالَ: نَعَمْ. فَحَوَّلاَ عَنْ خَيْلِهِمَا، وَ أَسْبَغَا اَلْوُضُوءَ، وَ قَامَ اَلزُّبَيْرُ لِلصَّلاَةِ فَشَدَّ عَلَيْهِ عَمْرُو بْنُ جُرْمُوزٍ فَقَتَلَهُ، وَ جَزَّ رَأْسَهُ، وَ اِنْتَزَعَ خَاتَمَهُ وَ سَيْفَهُ، وَ حَثَا عَلَيْهِ اَلتُّرَابَ، وَ أَتَى بِهِمْ إِلَى اَلْأَحْنَفِ بْنِ قَيْسٍ. فَقَالَ لَهُ: وَ اَللَّهِ مَا أَدْرِي بِكَ، هَلْ أَسَأْتَ أَمْ أَحْسَنْتَ؟ وَ لَكِنِ اِذْهَبْ بِهِمْ إِلَى أَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ، وَ أَخْبِرْهُ بِخَبَرِكَ، فَمَضَى إِلَيْهِ وَ أَخْبَرَهُ. فَقَالَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ لَهُ: «اَنْتَ قَتَلْتَهُ؟» قَالَ: نَعَمْقَالَ [اَلْمُصَنِّفُ رَحِمَهُ اَللَّهُ]: وَ فِي كَثِيرٍ مِنَ اَلرِّوَايَاتِ أَنَّهُ لَمْ يَأْتِهِ بِالرَّأْسِفَقَالَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ: «وَ اَللَّهِ مَا كَانَ اِبْنُ صَفِيَّةَ جَبَاناً وَ لاَ لَئِيماً، وَ لَكِنَّ اَلْحَيْنَ وَ مَصَارِعَ اَلسَّوْءِ» . ثُمَّ قَالَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ: «نَاوِلْنِي سَيْفَهُ» فَنَاوَلَهُ إِيَّاهُ، فَأَخَذَهُ وَ هَزَّهُ، ثُمَّ قَالَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ: «أَمَا إِنِّي سَمِعْتُ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ يَقُولُ: بَشِّرْ قَاتِلَ اِبْنِ صَفِيَّةَ بِالنَّارِ». وَ قَالَ فِي حَدِيثٍ آخَرَ: «اَلزُّبَيْرُ وَ قَاتِلُهُ فِي اَلنَّارِ»

از آن پس زبير به سوى وادى السباع بازگشت كه احنف بن قيس با گروهى از بين تميم در آن جا بودند. احنف خبر آمدن زبير را به بنى تميم داد و با صداى بلند گفت: اى بنى تميم اين زبير بن عوام است با او چه كنم‌؟ او به كشته شدن سزاوارتر است.و مردم گفتند: آرى به خدا سوگند. احنف بر اسبش سوار شد و همراه هزار سوار حركت كرد و عمرو بن جرموز كه به شجاعت و دلاورى مشهور بود به دنبال او روان شد. زبير متوجه شد كه عمرو بن جرموز به سوى او مى‌آيد و از او پرسيد: چه كار دارى‌؟ عمرو گفت: آمده‌ام تا از كار اين مردم بپرسم. زبير گفت: آنها را رها كردم در حالى كه بر اسبهايشان سوار بودند و با شمشيرهايشان بر صورت يكديگر مى‌كوفتند. زبير و عمرو مدتى با هم رفتند و گفتگو كردند ولى از يكديگر احتياط‍‌ مى‌كردند و دورى مى‌جستند تا اين كه وقت نماز فرا رسيد. زبير گفت: اى مرد من مى‌خواهم نماز بخوانم. او جواب داد: چه خوب گفتى. نماز بر همه مؤمنان در ساعتى معين واجب شده است من هم قصد داشتم همين را بگويم. زبير گفت: آيا به من امان مى‌دهى تا به تو امان دهم‌؟ ابن جرموز گفت: آرى. سپس از اسبهايشان پياده شدند و وضو ساختند و زبير به نماز ايستاد اما عمرو بن جرموز بر او حمله برد و او را كشت و سرش را جدا كرد و انگشترى و شمشيرش را برداشت و بر روى جنازه‌اش خاك ريخت و آنها را نزد احنف بن قيس برد. احنف به او گفت: به خدا نمى‌دانم كه كار خوبى كردى يا كار بد؟ ولى اين‌ها را نزد امير المؤمنين عليه السّلام ببر و او را از كارت آگاه كن. ابن جرموز نزد امير المؤمنين عليه السّلام رفت و به او خبر داد و در روايات بسيارى نقل شده كه سر بريده زبير را نبرد.حضرت فرمود: تو او را كشتى‌؟ گفت: آرى. فرمود: به خدا قسم پسر صفيه ترسو و فرومايه نبود ولى اين بلايى سخت و مرگى بد براى او بود . سپس فرمود، شمشيرش را به من بده. ابن جرموز شمشير را به وى داد امير المؤمنين آن را گرفت و تكان داد و فرمود:«از رسول خدا شنيدم كه مى‌فرمود: «كشنده پسر صفيه را به آتش دوزخ بشارت ده» و در روايت ديگر فرمود:«زبير و كشنده او را در آتش دوزخند».

المثل السائر لابن الاثير ج۲ ،ص ۳۰۳ .‌

بَشِّرْ قَاتِلَ اِبْنِ صَفِيَّةَ بِالنَّارِاین است چرا یعنی هم خود زبیر جهنمی شد هم قاتلش قاتلش برای اینکه گویا نیت صادقی مثلا نداشته است جزو سپاه امیرالمومنین (علیه  السلام) که نبود از این طرف هم به هر حال نیت صادقی نداشت و لذا آن  هم چنین اما بالاخره سرنوشت زبیر متاسفانه این چنین شد ای کاش حق را بیان می‌کرد بخش‌های بسیار عبرت آموز به حساب جنگ جمل هستند هر یک از این‌ها را ما تک تک نگاه می‌کنیم طلحه یک گونه زبیر یه گونه عایشه مثلاً  روایاتی داریم که بعد از جنگ جمل گریه می‌کرد و مقنعه اش خیس میشد و اظهار پشیمانی میکرد و اینها اما از این جهت شاید هم نتوانیم بگوییم از این جهت که با امیرالمؤمنین (علیه السلام)  جنگیده است نقطه مقابل با این مضمون که زنی آمد. نزد عایشه گفت که جزای مادری که فرزندش را بکشد چیست؟ گفت آتش دیگر گفت جزای مادری که هزاران نفر از فرزندان بالغش را به کشتن بدهد چیست؟ فهمید که منظورش چیست؟ گفت این زن را بیرونش کنید اینکه مواجه میشود با کسی که آمده است  نقدش کند این آیا باید او را حمل بر این کنیم که توبه کرده  است پشیمان شده است  وقتی که خبر شهادت امیرالمؤمنین (علیه السلام)  به او می‌رسد طفلی را میاورد آن جا می گوید عبدالرحمن بنامید چرا چون قاتل علی (علیه السلام) عبدالرحمان بوده است اسمش.

تا این حد ۱۰ سال بعدش وقتی که امام حسن (علیه السلام)  به شهادت می رسد با کینه و عداوت میاید مقابل جنازه آن  حضرت (علیه السلام)و آن  جسارت نسبت به جنازه می‌کند و  این نمی‌خورد به کسی که واقعاً پشیمان شده باشد از رفتاری که انجام داده اند لذا من تعجب می‌کنم در بعضی از متون فقط می آیند می گویند که بله عایشه بعد پشیمان شد و گریه می‌کرد و اشک بر چشم جاری میشد مقنعه اش خیس می شد  این ها را ما چه کنیم روایت مقابل در متون اهل سنت است.

مجری:

حاج آقا این اخبار و گزارش‌هایی که از جنگ ها آمده است  که یک دفعه یکی از معصوم بوده است واقعاً خیلی. جالب است این جنبه هدایت که شما اشاره کردید خیلی جذاب بود الان در حین همین برنامه داشتم فکر می‌کردم این موقعیت‌ها و مواقفی که در برخی از همین جنگ جمل را شما مشاهده داشتید با حادثه کربلا امام  حسین (علیه  السلام) هم چندین روز آن جا است مرتب میرود آن ها را نصیحت می کند کاملا پیدا است در صحبت ها چقدر برایشان مهم بوده است هدایت شوند.

استاد: جباری

 ولو یک نفر هدایت شود موضوع پیامبر  اکرم  (صلی الله و علیه و آله و سلم) امیرالمومنین (علیه  السلام) فرستاد به یمن معروف است دیگر.

رسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله ـ لعليٍّ عليه السلام لَمّا بَعَثَهُ إلَى اليَمَنِ ـ يا عليُّ ، لا تُقاتِلَنَّ أحَدا حتّى تَدعُوَهُ ، و ايمُ اللّه ِ لَأن يَهدي اللّه ُ على يَدَيكَ رجُلاً خَيرٌ لَكَ مِمّا طَلَعَت علَيهِ الشَّمسُ و غَرَبَت ، و لَكَ وَلاؤهُ يا عليُّ .

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ـ هنگامى كه على عليه السلام را به يمن فرستاد ـ فرمود : اى على! هرگز با كسى جنگ مكن مگر اينكه قبلاً او را [به اسلام] دعوت كرده باشى كه به خدا سوگند، اگر خداوند كسى را به دست تو هدايت كند برايت بهتر است از آنچه آفتاب بر آن طلوع و غروب مى كند ؛ و تو بر شخص هدايت شده ولايت دارى ، اى على .

كليني، كافي، تهران، اسلاميه، ۱۳۶۳ ش، ج ۵، ص ۳۶.

یک نفر را بتوانی هدایت کنی از آنچه که خورشید بر آن می‌تابد بهتر است .

مجری:

 حتی لحظه آخر میفرماید نمیخواهم اینجا بمانی برو برای خودت میگویم خیلی جالب است این درس‌ها ان شاء الله  که بیننده‌ها خودشان پی بگیرند مباحث را و ببینند که ائمه اطهار (علیهم  السلام) چقدر مهربانند و از این ها مهربان‌تر پیش نمیاید و هیچ وقت نخواهند دید ان شاء الله آقا امام عصر (عجل الله و تعالی فرجه الشریف) هرچه سریع‌تر بیایند  امام عصر (عجل الله و تعالی فرجه الشریف) ما هم است. با سیره ائمه (علیهم  السلام) بعضی موارد سازگار نیست متاسفانه برخی این ها را باور هم می‌کنند و چه کار میکنند معصومین در رکاب حضرت (علیه السلام)ان شاء الله  آشنا شویم ان شاء الله  خیلی متشکر جناب آقای دکتر جباری استاد حوزه و دانشگاه از حضورتان در این برنامه وقتی که گذاشتید و حوصله به خرج دادید بسیار استفاده کردیم ان شاء الله  بتوانیم در. هفته‌های آینده هم از محضرتان استفاده کنیم و بهره مند شویم  عزیزان بیننده امیدوارم که برای شما عزیزانم برنامه و این ساعات مورد استفاده قرار گرفته باشد و برای همه شما التماس دعا داریم و از خداوند متعال تعجیل فرج آقا امام عصر (عجل الله و تعالی فرجه الشریف) و خواستاریم تا دیداری دیگر همه شما را به خدای منان می سپارم اللهم عجل لولیک الفرج خداحافظ.


آینه تاریخ - پاسخ به سوالات و شبهات تاریخی>

پاسخ به سوالات تاریخ شیعه جنگ جمل زنان پیامبر ص عایشه دشمنی با ولایت حفصه جنگ بدر غنیمت طلحه و زبیر استاد جباری