سایر قسمت ها
آینه تاریخ - پاسخ به سوالات و شبهات تاریخی

قسمت صد و یکم برنامه آینه تاریخ با کارشناسی حجت الاسلام و المسلمین دکتر جباری


دیگر قسمت ها

 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

عنوان برنامه: آینه تاریخ

تاريخ: 11/ 09/ 1402

استاد: حجت الاسلام والمسلمین جباری

مجری: آقای قضبانی

قسمت:110

بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین اللهم صل علی محمد و علی آله الطیبین الطاهرین اللهم عجل لولیک الفرج

مجری:

سلام و درود خدا بر پیامبر اکرم (صلی الله و علیه و آله و سلم) و خاندان مطهر ایشان و به خصوص سلام خدا بر حضرت حجت بن الحسن العسکری حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و سلام گرم ما خدمت یکایک شما عزیزان بیننده خواهران و برادران گرامی که شبکه‌ی حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را انتخاب کردید و برنامه‌ی آینه تاریخ را ان شاء الله تقدیم حضور شما خواهیم کرد در این ساعت و در این زمان و در دقایقی که در خدمت شما هستیم در محضر کارشناس عزیزمان جناب آقای دکتر جباری ان شاء الله خواهیم بود استاد هر هفته جمعه‌ها در خدمت شما بینندگان هستند ما در محضرشان هستیم که خلاصه مباحث تاریخی را ارائه کنند خدمت شما عرض سلام خدمت استاد داشته باشیم و برگردیم ان شاء الله در خدمت شما خواهیم بود سلام علیکم خیلی خوش آمدید در خدمت شما هستیم.

استاد: جباری

خواهش می کنم بسم الله الرحمن الرحیم عرض سلام و ادب دارم حضور شما جناب آقای قضبانی بزرگوار عزیزان بیننده‌ برنامه هرجای این کره خاکی که لطف کردند و مشارکت کردند این برنامه را ملاحظه می‌فرمایند ان شاء الله که همواره موفق و سربلند و پیروز باشند موید به تاییدات الهی و عنایات مولا و سرور ولی نعمتان امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) این ایام را تسلیت عرض می‌کنم در ایام  با سعادت فاطمیه قرار داریم سالروز شهادت صدقی کبری فاطمه زهرا (سلام الله علیها) بوی به ‌هرحال فاطمیه به مشام می‌رسد و همه باید ان شاء الله ایفای نقش کنیم و ادای وظیفه کنیم نسبت به ساحت مقدس آن حضرت به هر ترتیبی که می‌توانیم ان شاء الله التیامی به قلب امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) باشد.

مجری:

 ان شاء الله ان شاء الله من هم متقابلا عرض تسلیت دارم خدمت شما استاد عزیزمان و همچنین شما بینندگان عزیز امیدوارم که عزاداری‌های شما در این ایام مقبول درگاه الهی باشد و ان شاء الله که این قبیل توسلات ما مقبول باشد و آقا امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) قبول کند این عزاداری‌ها را و اما خدمت شما عرض کنم که سه هزار پانزده پانزده پانزده سامانه‌ی پیامکی ما است و همچنین کانال ایتا یکی دیگر از راه‌های ارتباط ما با شما و شما می‌توانید از این طریق با برنامه‌ها بیشتر آشنا شوید سایت حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و اپلیکیشن شبکه حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) که در گوشی شما نصب می شود پل دیگری است برای دیدن برنامه‌های آرشیو هم در اختیار شما خواهد بود.

  استاد عزیز خدمت شما هستیم همانطور که شما فرمودید ایام ایام فاطمیه است و  برخی سوال‌ها برایمان می‌رسد همچنان یکی از سوالاتی که مطرح می شود در این روزها بالاخره مطرح می شود در سخنرانی‌ها و اینها بحث هجوم به بیت حضرت زهرا (سلام الله علیها) است از سوی متخاصمین و معاندین بوده است برخی میگویند: که یک بار بوده بعضی میگویند دوبار بعضی میگویند سه بار، عدد متعدد بیایند می شود می‌خواهیم ببینیم از نظر تاریخی و مباحثی که گزارش‌های تاریخی به دست ما رسیده است و تحقیقاتی که شما در این زمینه داشتید نتیجه به ما بگویید کدام یک صحیح‌تر است، این تعداد هجوم.

استاد: جباری

 بله همانطور که اشاره فرمودید گویا برای برخی هم از مردم بزرگواران شیعیان صدیقه کبری (سلام الله علیها) و امیرالمومنین (سلام الله علیه) و چنان که برای هم تعدادی از مادحان شاید هم سخنرانان بزرگوارانی که ترسیم می‌کنند و فضای تاریخی آن زمان را خیلی فضا گاهی احساس می شود که روشن نیست و لذا این اختلاف هم ناشی از عدم ترسیم و تصویر دقیق است از ماجرا و چنان که تا حدی هم باید حق داد به آنها چون در گزارش‌های تاریخی گاهی گزارش به گونه‌ای است که ایجاد یک چنین به هر حال خلطی یا شبهه ای می‌کند و تصور می رود که مثلا فقط یک حمله بوده  است یا دو حمله بوده  است از اینها بعضا تصور شده است من بر اساس به هر حال تتبع و مطالعات پژوهشگران اخیر به خصوص در این زمینه داشتم و دقت در نقل‌های شیعه و اهل سنت این ترسیمی که الان انجام می دهم در این بخش اول برنامه که حالا ان شاء الله امشب برسیم به آن بحث سیره عزیزان تقاضا می‌کنم که  دقت بفرمایید که یک چنین به اصطلاح فضایی گویا رخ داده است.

 ببینید از متون تاریخی و شواهدی که قبلا هم در این شبکه در این برنامه مکرر مساله را مطرح کردیم که مسئله‌ی هجوم متاخر بوده است از همان شب‌ها و روزهای بعد از رحلت پیامبر (صلی الله و علیه و آله و سلم) و بر اساس قرائن تا پنجاه روز بعد از رحلت پیامبر (صلی الله و علیه و آله و سلم) یا پنجاه شب فرق میکند، بعدش اتفاق افتاد شواهدش قبلا مفصل اینجا ذکر کردیم در سال‌های قبل برنامه‌های قبل الان بحثمان در اجمالا عزیزان بنده این را فعلا تلقی و قبول بفرمایید حالا شواهدش خواستید در فضای مجازی می‌توانید مقاله‌ی تاریخ و ترتیب حوادث منتهی به شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها) که چند سال قبل تهیه شده است و چاپ شده است موجود در فضای مجازی و باز خوب عرض کنم که این دیدگاه درست و قابل دفاع دیدگاه استادمان استاد محمدهادی یوسفی غروی است در کتابشان موسوعه تاریخ الاسلامی جلد چهار آنجا مطرح کردند و  دیدگاه قابل دفاعی است و لذا در آن مقاله هم همان دیدگاه پرورانده شده است.

 این را از این جهت عرض کردم که یک مقدار فضا را روشن‌تر می‌کند اگر ما رسیدیم به اینکه هجوم چند دهه بعد از رحلت پیامبر (صلی الله و علیه و آله و سلم) بوده نتیجه این می‌شود که آن چه که در روزهای بعد از سقیفه اتفاق افتاد روزهای بعد از رحلت پیامبر (صلی الله و علیه و آله و سلم) هجوم نبوده است بلکه طلب بیعت بوده است طالب البیعه طالب المبایعه چرا طلب بیعت بوده است یعنی وقتی که سقیفه شکل گرفته است ابی بکر با بیعت اکراهی امثال اینها بالاخره صورت گرفت آمدند سراغ امیرالمومنین (علیه السلام) و گفتند که بیایید شما هم بیعت کنید آنجا حضرت فرمود که اما خود بحث مساله‌ی بیعت و خلافت آنایی که مشکل داشت حضرت مخالفت کرد و اینها ثانیا که حضرت فرمود از خانه خارج نخواهم شد:

حَدَّثَنَا يَزِيدُ بْنُ هَارُونَ، قَالَ: أَخْبَرَنَا ابْنُ عَوْنٍ، عَنْ مُحَمَّدٍ، قَالَ: لَمَّا اسْتُخْلِفَ أَبُو بَكْرٍ قَعَدَ عَلِيٌّ فِي بَيْتِهِ، فَقِيلَ لِأَبِي بَكْرٍ فَأَرْسَلَ إِلَيْهِ: أَكَرِهْتَ خِلَافَتِي، قَالَ: «لَا، لَمْ أَكْرَهْ خِلَافَتَكَ، وَلَكَنْ كَانَ الْقُرْآنُ يُزَادُ فِيهِ، فَلَمَّا قُبِضَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ جَعَلْتُ عَلَى أَنْ لَا أَرْتَدِيَ إِلَّا إِلَى الصَّلَاةِ حَتَّى أَجْمَعَهُ لِلنَّاسِ»، فَقَالَ أَبُو بَكْرٍ: نِعْمَ مَا رَأَيْتَ.

 وقتى پيامبر از دنيا رفت، على در خانه‌اش نشست و بيرون نيامد. به ابو بكر گفته شد كه على از خانه بيرون نمى‌آيد گويا كه از امارت تو ناراحت است. ابو بكر كسى پيش او فرستاد كه آيا از امارت من ناراحتى؟ على گفت: من از امارت تو ناراحت نيستم ولى مى‌بينم كه بر قرآن افزوده مى‌شود، پس سوگند خوردم كه عبا بر دوش نگيرم مگر براى نماز جمعه تا آن را جمع آورى كنم.

الكتاب المصنف في الأحاديث والآثار، ج 6 ،ص148،المؤلف: أبو بكر بن أبي شيبة، عبد الله بن محمد بن إبراهيم بن عثمان بن خواستي العبسي (المتوفى: 235هـ)المحقق: كمال يوسف الحوت الناشر: مكتبة الرشد – الرياض، الطبعة: الأولى، 1409

 انی آنیت لا اخرج الا للصلاه حتی اجمع القرآن  من اصلا از خانه بیرون نمی آیم نشسته ام به  توصیه پیامبر (صلی الله و علیه و آله و سلم) قرآن جمع کنم قرآن جمع کنم از بحثش با در همان برنامه‌ی در یک برنامه‌ای اشاره کرد مراد جمع خود قرآن نیست که زمان پیامبر (صلی الله و علیه و آله و سلم) جمع شده بود بلکه قرآنی که پیامبر (صلی الله و علیه و آله و سلم) املا کرده است بود با تفسیرها بیایند شان نزولها ناسخ و منسوخ ها حواشی اینها را امیرالمومنین (علیه السلام) نوشته بود این باز از این باب عرض می‌کنم تصور نشود پیامبر (صلی الله و علیه و آله و سلم) بی‌اعتنا به جمع قرآن بوده است به صورت کتاب جمع نشده است و آن انجام شده است بود این قرآنی که بنابر تفسیر آیات باشد و تبیین باشد که وظیفه‌ی امام معصوم (علیه السلام) وظیفه‌ی تبیین است در استدلال همین وظیفه که:

بِالْبَيِّنَاتِ وَالزُّبُرِ  وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ

(از آنها بپرسید که) از دلایل روشن و کتب (پیامبران پیشین آگاهند!) و ما این ذکر [= قرآن‌] را بر تو نازل کردیم، تا آنچه به سوی مردم نازل شده است برای آنها روشن سازی؛ و شاید اندیشه کنند!

نحل :44

 امام هم وظیفه تبیین و تفسیر دارد این یک مرحله است پس طلب بیعت صورت گرفته است در همان بعد از رحلت پیامبر (صلی الله و علیه و آله و سلم) اما بعد دیگر رها کردند چرا رهاکردند و طلب نکردند؟ چون ما در همان بحث مربوط به تاخیر بیعت تاخیر هجوم اشاره شد که بحث جیش اسامه مطرح شد جیش اسامه را ابوبکر فرستاد رفتند بیش از حدود چهل روز دور بودند از مدینه و از اصحاب حضرت در مدینه نبودند و نیروها دو سه هزار نفر رفتند از مدینه بیرون و آن ماموریت انجام بدهدند برگردند اینها دیگر متعرض نشدند برای امیرالمومنین (علیه السلام) و در این فاصله امیرالمومنین و فاطمه(سلام الله علیهما) آنهایی که در مدینه بودند از اهل بدر و عموم مهاجرین و انصار رفتند در خانه‌شان یاری‌خواهی شبانه می‌کردند و این‌ها.

 و این ادامه داشت در همان شب و روزهای اول و بعدش هم بعد از بازگشت جیش اسامه ادامه داشت اما بعد از برگشت جیش اسامه دیگر این‌ها دیدند که اوضاع دارد به گونه‌ای به ضرر اینها تمام می شود دو سه حادثه اتفاق افتاد و اینها احساس کردند که تا علی( علیه السلام) بیعت نکند کار پیش نمی‌رود یکی از آن‌ها هم جریان به اصطلاح قوم بنی اسلم بود بُرَیدَة بن حُصَیب اَسلَمی پرچمدار جیش اسامه برگشت و اعلام کرد تا علی ( علیه السلام) بیعت نکند من بیعت نمی‌کنم قومش گفتند تا بریده بیعت نکنند ما بیعت نمی‌کنیم به نحوی احساس کردند که گروه‌هایی دارند سر به مخالفت بر می‌دارند این یک مساله بود.

 مساله‌ی دوم آن جریانی است که مرحوم شیخ صدوق در خصال نقل کرده است مرحوم طبرسی یا طبرسی نقل کرده است مبنی بر آن دوازده نفر یاران امیرالمومنین( علیه السلام)  سلمان ابوذر مقداد خالد بن سعید بن عاص بریده امثال این‌ها که در مسجد بلند شدند علیه ابی‌بکر سخن گفتند روز جمعه‌ای بود قبل از خطبه‌ها که ابی‌بکر  میخواست خطبه بخواند این ها ایستادند هر کدام اعتراض خودشان را اعلام کردند ابی بکر ساکت روی منبر مانده بود نمیتوانست جواب بدهد که عمر بردش منزل تا دو سه روز در منزل بود بعدش هم با نیروهای مسلح آمدند مسجد ابوبکر آوردند اینها این مسئله  دوم که موجب شد که احساس کنند باید این روزها درگیر مساله غزه هستیم که بعضی از این شیاطین و رووس الشیاطین گفته بودند باید راس مثلا مساله را در تهران بزنیم خیال می‌کردند که مقاومت اصلش از تهران است.

 آنجا گفتند که راس مساله علی (علیه السلام) است و علی (علیه السلام) را ساکت کنیم و علی (علیه السلام) را بگیریم از علی (علیه السلام)  بیعت بگیریم بقیه هم ساکت می شوند  و به خصوص در این روزها وقتی که این جیش اسامه برگشت سلمان ابوذر مقداد عمار آمدند می‌رفتند در خانه امیرالمومنین (علیه السلام)   مشورت می‌کردند نشست داشتند تجمع داشتند تحصن داشتند که بخشی از متون تاریخی سنی و اهل شیعه و اهل سنت ناظر است به همین تجمعوا اجتمعوا تحصنوا در خانه‌ی فاطمه(سلام الله علیها) ناظر به همین تجمع و تحصن است این هم نکته‌ی سوم.

 دو سه مساله اتفاق افتاد گفتند پس باید برویم سراغ آن وقت در این مرحله در گام اول رفتند به سراغ این متحصنین اینجا دیگر من خوب است که عبارت از همین کتاب الامامه و السیاسه که الان در مقابل من است این کتاب الامامه و السیاسه دینوری از علمای قرن سوم از اهل سنت هم است در همان اوایل کتاب.

مجری:

هم ازعلمای اهل سنت است هم خیلی متاخر است.

استاد: جباری

 بله وفاتش در دویست و هفتاد و شش است قرن سوم از منابع است و از اهل سنت است: كيف كانت بيعة علي بن أبي طالب كرم الله وجهه بیعت گیری حضرت را بیایند می‌کند و خوبی این بیایند این است که از این به نحوی تفکیک قایل شده است بین بیعت گیری از آن اصحاب سلمان ابوذر مقداد و اینها که تجمع کردند و بیعت گیری از خود علی (علیه السلام) شواهد که در اینجا است در دیگر قرائن که عرض می‌کنم بر می آید که دو هجوم بوده است خدمت بینندگان  عزیز عرض کنم که دو هجوم است در یک هجوم تهدید هیزم آوردند این اصحاب تهدید شدند و اینها آمدند بیرون برای اینکه لطمه به خانه‌ی فاطمه(سلام الله علیها) نخورد چون تهدید کرده است و خانه را با اهلش به آتش می‌کشند. و در مرحله‌ی دوم هجوم انجام گرفت و تهدید انجام گرفت و هجوم انجام دادند و داخل خانه شد در مرحله‌ی اول داخل خانه نشدند چون آنها بیرون آمدند.

مجری:

 اصحاب بیرون آمدند تا آنها به خانه جسارت نکنند  و مرحله‌ی دوم که فرمودید امیرالمومنین (علیه السلام) را می‌خواستند.

استاد: جباری

 داخل خانه شدند و به جبر حضرت (علیه السلام)  بیرون آمدند و من فقط اشاره می‌کنم یعنی در منابعی مثل یعقوبی تاریخ یعقوبی مثل تاریخ طبری مثل المصنف ابن ابی شیبه و دو سه مورد را عرض می‌کنم المصنف  جلد هشت صفحه‌ی پانصد و هفتاد و دو در تاریخ یعقوبی جلد دو صفحه صد و بیست و شش عرض شود که در تاریخ طبری و به همین ترتیب طبری جلد دو صفحه چهارصد و چهل و سه در این‌ها معمولا اشاره کردم به آن هجوم اول که اصحاب در منزل بودند مثلا حالا ابن ابی شیبه را اشاره کنم.

مجری:

 مصنف ابن ابی شیبه هم خیلی متقدم است .

استاد: جباری

دویست و سی و پنج وفاتش است او می گوید که با سندش نقل می‌کند که:

 مُحَمَّدُ بْنُ بِشْرٍ , نا عُبَيْدُ اللَّهِ بْنُ عُمَرَ , حَدَّثَنَا زَيْدُ بْنُ أَسْلَمَ , عَنْ أَبِيهِ أَسْلَمَ أَنَّهُ حِينَ بُويِعَ لِأَبِي بَكْرٍ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ كَانَ عَلِيٌّ وَالزُّبَيْرُ يَدْخُلَانِ عَلَى فَاطِمَةَ بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فَيُشَاوِرُونَهَا وَيَرْتَجِعُونَ فِي أَمْرِهِمْ , فَلَمَّا بَلَغَ ذَلِكَ عُمَرَ بْنَ الْخَطَّابِ خَرَجَ حَتَّى دَخَلَ عَلَى فَاطِمَةَ فَقَالَ: «يَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ , §وَاللَّهِ مَا مِنْ أَحَدٍ أَحَبَّ إِلَيْنَا مِنْ أَبِيكِ , وَمَا مِنْ أَحَدٍ أَحَبَّ إِلَيْنَا بَعْدَ أَبِيكِ مِنْكِ , وَايْمُ اللَّهِ مَا ذَاكَ بِمَانِعِي إِنِ اجْتَمَعَ هَؤُلَاءِ النَّفَرُ عِنْدَكِ ; أَنْ أَمَرْتُهُمْ أَنْ يُحَرَّقَ عَلَيْهِمِ الْبَيْتُ» , قَالَ: فَلَمَّا خَرَجَ عُمَرُ جَاءُوهَا فَقَالَتْ: تَعْلَمُونَ أَنَّ عُمَرَ قَدْ جَاءَنِي وَقَدْ حَلَفَ بِاللَّهِ لَئِنْ عُدْتُمْ لَيُحَرِّقَنَّ عَلَيْكُمُ الْبَيْتَ وَايْمُ اللَّهِ لَيَمْضِيَنَّ لِمَا حَلَفَ عَلَيْهِ , فَانْصَرِفُوا رَاشِدِينَ , فَرَوْا رَأْيَكُمْ وَلَا تَرْجِعُوا إِلَيَّ , فَانْصَرَفُوا عَنْهَا فَلَمْ يَرْجِعُوا إِلَيْهَا حَتَّى بَايَعُوا لِأَبِي بَكْرٍ.

هنگامى که مردم با ابى بکر بیعت کردند، على و زبیر در خانه فاطمه به گفتگو و مشاوره مى پرداختند. این مطلب به عمر بن خطاب رسید. او به خانه فاطمه آمد، و گفت: اى دختر رسول خدا، محبوب ترین فرد براى ما پدر تو است. بعد از پدرت خود تو؛ ولى سوگند به خدا این محبت مانع از آن نیست که اگر این افراد در خانه تو جمع شوند، دستور دهم خانه را بر آن ها بسوزانند. این جمله را گفت و بیرون رفت، وقتى على(علیه السلام) و زبیر به خانه بازگشتند، دختر گرامى پیامبر به على و زبیر گفت: عمر نزد من آمد و سوگند یاد کرد که اگر اجتماع شما تکرار شود، خانه را بر شما بسوزاند، به خدا سوگند! آنچه را که قسم خورده است انجام مى دهد!

المصنف في الأحاديث والآثار، ج۷، ص432، المؤلف: أبو بكر بن أبي شيبة، عبد الله بن محمد بن إبراهيم بن عثمان بن خواستي العبسي (المتوفى: 235هـ)، المحقق: كمال يوسف الحوت، الناشر: مكتبة الرشد - الرياض
الطبعة: الأولى، 1409

حِينَ بُويِعَ لِأَبِي بَكْرٍ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ كَانَ عَلِيٌّ وَالزُّبَيْرُ يَدْخُلَانِ عَلَى فَاطِمَةَ بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فَيُشَاوِرُونَهَا وَيَرْتَجِعُونَ فِي أَمْرِهِمْ , اینجا علی (علیه السلام) و زبیر در حالی که  مشخص است دیگران بودند طبق روایات دیگر می‌رفتند در خانواده مشورت می‌کردند.

 فَلَمَّا بَلَغَ ذَلِكَ عُمَرَ بْنَ الْخَطَّابِ خَرَجَ حَتَّى دَخَلَ عَلَى فَاطِمَةَ فَقَالَ: «يَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ , وَاللَّهِ مَا مِنْ أَحَدٍ أَحَبَّ إِلَيْنَا مِنْ أَبِيكِ , وَمَا مِنْ أَحَدٍ أَحَبَّ إِلَيْنَا بَعْدَ أَبِيكِ مِنْكِ , وَايْمُ اللَّهِ مَا ذَاكَ بِمَانِعِي وقتی به عمر خبر رسید وارد بر فاطمه(سلام الله علیها) شد و گفت که شما  و پدرت نزد من محترم هستید اما این مانع نمی شود که إِنِ اجْتَمَعَ هَؤُلَاءِ النَّفَرُ عِنْدَكِ ; اینجا تعبیر هولاء دارد این نشان می دهد پس جمع بودند أَنْ أَمَرْتُهُمْ أَنْ يُحَرَّقَ عَلَيْهِمِ الْبَيْتُ», این ها مانع نمی شود اگه لازم باشد و این ها بیایند تجمع کنند خانه را بر این‌ها به آتش بکشند بیت نه فقط در خانه خانه را به آتش بکشد بعد می گوید قَالَ: فَلَمَّا خَرَجَ عُمَرُ جَاءُوهَا آنها نزد فاطمه(سلام الله علیها) آمدند و عمر که رفت این ها که در خانه بودند آمدند فاطمه(سلام الله علیها) فَقَالَتْ: تَعْلَمُونَ أَنَّ عُمَرَ قَدْ جَاءَنِي وَقَدْ حَلَفَ بِاللَّهِ لَئِنْ عُدْتُمْ لَيُحَرِّقَنَّ عَلَيْكُمُ الْبَيْتَ عمر چنین تهدیدی کرده است فاطمه(سلام الله علیها) به این‌ها فرمود وَايْمُ اللَّهِ لَيَمْضِيَنَّ لِمَا حَلَفَ عَلَيْهِ , این عمل خواهد کرد اینطور که من عمر می شناسم اسم این از تهدید کردن  ابایی ندارد در را به آتش بکشد فَانْصَرِفُوا رَاشِدِينَ , فَرَوْا رَأْيَكُمْ وَلَا تَرْجِعُوا إِلَيَّ , خارج شوید لذا این ها فَانْصَرَفُوا عَنْهَا فَلَمْ يَرْجِعُوا إِلَيْهَا حَتَّى بَايَعُوا لِأَبِي بَكْرٍ.

کسی المصنف را نگاه کند این تهدید اول توسط عمر و دیگر به تهدید دوم اشاره نمی‌کند در تاریخ یعقوبی قریب به همین مضمون و اینکه گروهی در خانه فاطمه(سلام الله علیها)   بودند:

«بلغ ابابکر و عمر، أن جماعة من المهاجرین و الانصار قد اجتمعوا مع علی بن ابی طالب فی منزل فاطمه بنت رسول الله، فأتوا فی جماعة حتی هجموا الدار، و خرج علی و معه السیف فلقیه عمر. فصارعه عمر فصرعه، و کسر سیفه، و دخلوا الدار فخرجت فاطمة فقالت:« والله لتخرجن أو لاکشفن شعری و لاعجن الی الله!» فخرجوا و خرج من کان فی الدار و اقام القوم ایاماً. ثم جعل الواحد بعد الواحد یبایع، و لم یبایع علی إلا بعد ستة اشهر و قیل اربعین یوماً؛»

 به ابوبکر و عمر خبر رسید که جماعتی از مهاجران و انصار با علی بن ابی طالب در منزل فاطمه جمع شده اند. پس با جماعتی آمدند تا به خانه فاطمه هجوم برند. پس از تهدید، علی (ع)از خانه خارج شد و با او شمشیری بود. پس عمر، شمشیر او را شکست و با همراهان خود داخل خانه وی شدند. سپس فاطمه خارج شده، فرمود:«به خدا قسم! یا خارج می شوید یا موهای خود را مکشوف و به خداوند شکایت می کنم.»پس از خانه خارج شدند.

تاريخ اليعقوبي،ج۲،ص۱۲۶،یعقوبی، احمد بن اسحاقمشخصات نشر،دار صادر

فأتوا فی جماعة حتی هجموا الدار و عرض می‌کنم که ادامه‌ی ماجرا این  همین منشا شده است که در اذهان خلط شود مساله اما این در الامامه و السیاسه دو مرحله می‌کند می گوید:

«انّ أبابکر رضی اللَّه عنه تفقد قوماً تخلّفوا عن بیعته عند علی کرم اللَّه وجهه فبعث إلیهم عمر فجاء فناداهم و هم فی دار علی، فأبوا أن یخرجوا فدعا بالحطب و قال: و الّذی نفس عمر بیده لتخرجنّ أو لا حرقنّها علی من فیها، فقیل له: یا أباحفص انّ فیها فاطمة فقال: و إن  فخرجوا فبايعوا إلا عليا فإنه زعم أنه قال : حلفت أن لا أخرج ولا أضع ثوبي على عاتقي حتى أجمع القرآن ، فوقفت فاطمة رضي الله عنها على بابها ، فقالت : لا عهد لي بقوم حضروا أسوأ محضر منكم ، تركتم رسول الله صلى الله عليه وسلم جنازة بين أيدينا ، وقطعتم أمركم بينكم ، لم تستأمرونا ، ولم تردوا لنا حقا . فأتى عمر أبا بكر ، فقال له : ألا تأخذ هذا المتخلف عنك بالبيعة ؟ فقال أبو بكر لقنفد وهو مولى له : اذهب فادع لي عليا ، قال فذهب إلى علي فقال له : ما حاجتك ؟ فقال يدعوك خليفة رسول الله ، فقال علي : لسريع ما كذبتم على رسول الله . فرجع فأبلغ الرسالة ، قال : فبكى أبو بكر طويلا . فقال عمر الثانية : لا تمهل هذا المتخلف عنك بالبيعة ، فقال أبو بكر رضي الله عنه لقنفد : عد إليه ، فقل له : خليفة رسول الله يدعوك لتبايع ، فجاءه قنفد ، فأدى ما أمر به ، فرفع علي صوته فقال سبحان الله ؟ لقد ادعى»

«ابوبکر از کسانی که از بیعت با او سر برتافته و در خانه علی گرد آمده بودند، سراغ گرفت و عمر را به دنبال آنان فرستاد. او به در خانه علی آمد وآنان را صدا زد که بیرون بیایند ولی آنان از خروج از خانه امتناع ورزیدند. در این موقع، عمر هیزم طلبید و گفت: به خدایی که جان عمر در دست اوست بیرون بیایید والا خانه را بر سرتان آتش میزنم. مردی به عمر گفت: ای اباحفص (کنیه ی عمر) در این خانه فاطمه دخت پیامبر است، او گفت: باشد پس بیرون رفتند و بیعت کردند».

الامامة والسياسة،ج۱،ص۱۹،مصادر سيرة النبي والائمة،ابن قتيبة الدينوري ' تحقيق الزيني '

المحقق :طه محمد الزينيالناشر: مؤسسة الحلبي وشركاه للنشر والتوزيع

«عمر همراه گروهی به در خانه فاطمه آمدند در خانه را زدند، هنگامی که فاطمه صدای آنها را شنید، با صدای بلند گفت: ای رسول خدا! پس از تو چه مصیبت هایی به ما از فرزند خطاب و ابی قحافه رسید؟! وقتی مردم که همراه عمر بودند صدای زهرا را شنیدند گریه کنان برگشتند، ولی عمر با گروهی باقی ماند و علی را از خانه بیرون کشیدند و نزد ابی بکر بردند و به او گفتند، بیعت کن. علی گفت: اگر بیعت نکنم چه می شود؟، گفتند: به خدایی که جز او خدایی نیست گردنت را می زنیم!!...».

 

 

«انّ أبابکر رضی اللَّه عنه تفقد قوماً تخلّفوا عن بیعته عند علی کرم اللَّه وجهه ابوبکر دید گروهی نزد علی تجمع کردند فبعث إلیهم عمر فجاء عمر را سراغ آن‌ها فرستاد فناداهم و هم فی دار علی، فأبوا أن یخرجوا عمر ندا داد اما این ها نیامدند فدعا بالحطب هیزم خواست و قال: و الّذی نفس عمر بیده لتخرجنّ أو لا حرقنّها علی من فیها، یا خارج شوید یا خانه را با اهلش به آتش می کشم فقیل له: یا أباحفص انّ فیها فاطمة گفتند فاطمه(سلام الله علیها) در این خانه است شاید تهدید نکند فقال: و إن»حتی اگر فاطمه باشد می‌کند  فخرجوا فبايعوا اینجا المصنف می گوید متحصنین آمدند به خاطر این تهدید این متحصنین آمدند بیرون بیعت کردند الا علیا به جز علی که او خارج نشد.

 و حالا جالب است که اینجا یک به نحوی آبروی خلافت را نگه دارد چون از اهل سنت است دیگر و باید این را نشان دهد این فإنه زعم بدگمان شدید به علی  قال : حلفت أن لا أخرج ولا أضع ثوبي على عاتقي حتى أجمع القرآن علی نیامده نه اینکه مشکل بیعت داشت بلکه میخواست قرآن را جمع کند .

فوقفت فاطمة رضي الله عنها   اینجا باز نقض حرفش را می آورد اگر واقعا برای جمع کردن قرآن بود فوقفت فاطمة رضي الله عنها على بابها ، فقالت : لا عهد لي بقوم حضروا أسوأ محضر منكم ، نباید این بحث را ادامه می دادید بدتر این جایگاهی که شما الان آمدید خانه‌ی اهل بیت پیامبر (صلی الله و علیه و آله و سلم) تهدید می‌کنید بدتر از یک چنین محضری سراغ ندارید البته از این قوم سراغ ندارم که این چنین تركتم رسول الله صلى الله عليه وسلم جنازة بين أيدينا ، وقطعتم أمركم بينكم ، شما آمدید امر خلافت تان  را چه کردید درحالی که پیامبر(صلی الله و علیه و آله و سلم) جنازه ‌ای بود دست علی(علیه السلام) مشغول دفن او بوده و شما دنبال کارتان بودید لم تستأمرونا ، ما را دخالتی در این مساله ندادید ولم تردوا لنا حقا . حق ما را ندادید  این پس یک مرحله است که ابن قتیبه اشاره می‌کند بعد می گوید فأتى عمر أبا بكر ، عمر مجدد رفت نزد ابابکر.

 فقال له : ألا تأخذ هذا المتخلف عنك بالبيعة ؟ این چن نفر آمدند اما علی(علیه السلام) را چکار میکنی؟ با این متخلف چه خواهی کرد؟ این مرحله مرحله‌ی دوم است که فقال أبو بكر لقنفد وهو مولى له : به قنفذ گفت که  اذهب فادع لي عليا ،عزیزان بیننده تا اینجا ببینید یک مرحله‌ی بیعت خواهی و مراحلش هم روزهای اول اتفاق افتاده مرحله‌ی دوم هجوم است با تهدید برای این اصحاب و کسانی که طرفدار امیرالمومنین (علیه السلام) بودند در خانه آنجا هم باز تهدید است هجوم به معنای ورود به خانه نیست این‌ها آمدند بیرون و بیعت از آن ها گرفته شد.

بحث سوم تهدید به هجوم با هم است که در اینجا این در سه مرحله اتفاق افتاده سه مرحله و دو مرحله قنفذ رفته است مرحله سوم عمر آمده است در حالی که آن مرحله‌ی قبل که این اصحاب تهدید شدند قنفذ ندارد خود عمر حطب  با هیزم تهدیدکرد در این مرحله قنفذ آمد همین‌جا هم خوب است به  شبهه ‌اشاره کنم که زیاد مطرح می شود.

 زیاد مطرح می شود همین دیشب مایک خواهرزاده‌ی داریم جوانی است می‌گفت که  این تصور که در ذهن خیلی ها است گفت مگر می شود مرد خانه در خانه باشد زنش بیاید پشت در در را باز کند این به خاطر تصور غلطی است که از مساله پدید آمده از همین نقل دقت کنید قصه این نبوده است چنان که از نقل سلیم سلمان انجام دقت کنیم در کتاب سلیم قصه بگونه دیگری است ببینید اینجا داردکه به قنفذ گفته شد برو علی( علیه السلام) را برای بیعت طلب کن.

قال فذهب إلى علي قنفذ آمد نزد علی (علیه السلام) فقال له : ما حاجتك ؟ پس پیداست که علی (علیه السلام)  در را بازکرده است مواجه شدند با هم طبق روال بعد به خانه آمده است فقال له : ما حاجتك ؟ کارت چیست؟ فقال يدعوك خليفة رسول الله خلیفه پیامبر تو را فراخوانده است.

قنفذ آمد نزد علی (علیه السلام) فقال له : ما حاجتك ؟ پس روشن است علی (علیه السلام)در را باز کرده است مواجه شدند با هم  طبق روال مرد خانه آمده است فقال له : ما حاجتك ؟ کارت چیست؟ فقال يدعوك خليفة رسول الله ، خلیفه پیامبر (صلی الله و علیه و آله و سلم)تو را فراخوانده است فقال علي لسريع ما كذبتم على رسول الله خیلی زود دروغ بر پیامبر (صلی الله و علیه و آله و سلم) بستیدفرجع فأبلغ الرسالة ، قال : فبكى أبو بكر طويلا . فقال عمر الثانية : قنفذ برگشت پاسخ امیرالمومنین (علیه السلام)  را ابلاغ کرد بعد دارد که عمر مجددا گفت: لا تمهل هذا المتخلف عنك بالبيعة ، فقال أبو بكر رضي الله عنه لقنفد : عمر دوباره تهدید کرد گفت او را رها نکن این متخلف را مهلت به او نده ابوبکر دوباره به قنفذ گفت که عد إليه ، برو دوباره فرا بخوان  فقل له : خليفة رسول الله يدعوك لتبايع خلیفه پیامبر (صلی الله و علیه و آله و سلم) تو را خواسته که بیایی بیعت کنی ، فجاءه قنفد ، فأدى ما أمر به ، دوباره این بار امیرالمومنین (علیه السلام) آمده دم در گفت آنچه پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) گفته بود فرفع علي صوته چون مسجد بود و خانه اش جنب مسجد بود می شنیدنذ با صدای بلند فرمود: فقال سبحان الله ؟ لقد ادعی ما لیس له ، چیزی را ادعا دارد می کند که مال او  نیست چه کسیی گفته است ابوبکر خلیفه پیامبر (صلی الله وعلیه و آله و سلم است؟ فرجع قنفد ، فأبلغ الرسالة ، فبكى أبو بكر طويلا ، قنفذ برگشت و مجدد پاسخ حضرت (علیه السلام) را برگرداند آن این جا ثم قام عمر ، فمشى معه جماعة ، عمر برخاست بار سوم خودش آمد با جماعتی حتى أتوا باب فاطمة ، فدقوا الباب ، آمدند در خانه ی فاطمه  (سلام الله علیها) در زدند که در آن نقل سلمان است اینجا هیزم آورد در را آتش زد حالا آن عبارات را می خوانم فدقوا الباب فلما سمعت در این مرحله فلما سمعت أصواتهم تهدید عمر را شنیده و آمده است نادت بأعلى صوتها : با صدای بلند صدای فاطمه  (سلام الله علیها) صدا زد يا أبت يا رسول الله ، ماذا لقينا بعدك من ابن الخطاب از ابن خطاب ما چه کشیدیم بعد از تو وابن أبي قحافة ، و ابن ابی قحافه و از این دو نفر چه کشیدیم فلما سمع القوم صوتها وبكاءها ، آن کسانی که همراه عمر بودند صدای فاطمه  (سلام الله علیها) را شنیدند انصرفوا باكين ، بعضی از آنها برگشتند که خود این یک شاهدی است براینکه این که فاطمه  (سلام الله علیها) آمده است در این مرحله برای اینکه بلکه حیا کنند چرا فاطمه  (سلام الله علیها) آمده است؟ چون ممکن بود که این ها بگویند که علی (علیه السلام)را متهم کنند به اینکه دارد خلافت را طلب می کند برای خودش یا علی (علیه السلام) نزد این ها متهم باشد چون در جنگ ها کسانی از قبائل این ها و اقوامشان را بعضا کشته است کینه داشت اما فاطمه  (سلام الله علیها) که این  خبرها نیست پیامبر (صلی الله و علیه و آله و سلم)درباره فاطمه  (سلام الله علیها)  فرمود قدیسه پاک مطهره آنچه که فاطمه  (سلام الله علیها) می گوید حجت است.

 لذا فاطمه  (سلام الله علیها) برای اتمام حجت شاید برای اینکه بلکه این ها به حق نزدیک شوند و تابع شوند لذا همین که بعضی ها برگشتند حیا کردند این شاهدی است بر درستی حرکت فاطمه  (سلام الله علیها)  وكادت قلوبهم تنصدع ، وأكبادهم تنفطر ، وبقي عمر ومعه قوم ، فأخرجوا عليا ، اما عمر و گروهی ماندند  آقای ابن قطیبه اینجا درز می گیرد می گوید فاخرجوا علیه نمی گوید فخرجوا علیا نمی گوید علی (علیه السلام)خارج شد اخرجوا علی (علیه السلام)را خارج کردند دیگه اینجا اشاره می کندد چطور آن جریان را دیگه ادامه نمی دهد که چطور خارج کردند که فاخرجو ا علیا ، این باید از متون دیگری مثل انساب الاشراف و فلان این ها که می گویند آتش آوردند هیزم آوردن از کتاب سلیم از این قسمت را می کشیم بیرون که چه رخ داد در این فاصله.

فمضوا به إلى أبي بكر بردند فمضوا به بردند علی (علیه السلام) را نزد ابی بکر ، فقالوا له : بايع ، به  علی (علیه السلام)گفتند بیعت کن فقال : إن أنا لم أفعل فمه ؟ اگر من بیعت نکنم چه؟  قالوا : إذا والله الذي لا إله إلا هو نضرب عنقك قسم به خدا گردنت را می زنیم ، فقال : إذا تقتلون عبد الله وأخا رسوله ، فقال الا تختون عبدالله و اخا رسول این کار را کنید گردن و کشته اید بنده خدا و برادر پیامبر (صلی الله و علیه و آله و سلم)  قال عمر : أما عبد الله فنعم ، وأما أخو رسوله فلا برادری پیامبر(صلی الله و علیه و آله و سلم) در مورد  تو قبول نداریم اخوت هم انکار شد بنده خدا هست ، وأبو بكر ساكت لا يتكلم ابوبکر سخن نمی گفت عمر ، فقال له عمر : ألا تأمر فيه بأمرك ؟ حالا دستور نمی دهی حالا طبق ادعای ابن قطیبه ا ابوبکر گفت که فقال :لا أكرهه على شئ ما كانت فاطمة إلى جنبه ، فاطمه  (سلام الله علیها) است من اکراه برای کاری نمی کنم این قسمت را حالا ادامه اش توجه کنید فلحق علي بقبر رسول الله صلى الله عليه وسلم در اینجا در نقل سلیم است که باز دست بند نداشتند بلکه حضرت (علیه السلام) در حالی که دستش بسته بود نزدیک کردند دسته حضرت (علیه السلام) را بر دست در ابوبکر دستش را زد به دست بسته امیرالمومنین (علیه السلام)  بیعت این چنینی گرفتند و بعد آنجا دارد که امیرالمومنین  (علیه السلام)  رفت نزد قبر پیامبر (صلی الله و علیه و آله و سلم)در حالی که يصيح ويبكي ، وينادي : يا بن أم إن القوم استضعفوني وكادوا يقتلونني .

این نقل آقای ابن قطیبه است که یک مقدار دارد فضا را روشن کند من اجازه می خواهم .

مجری:

 شما در همان تاریخ های قبل از آن هم که اشاره کردید و یک جایی رفتن ادامه ندادند ابن قطیبه تا یک جایی رسید دوباره یک قسمت را درز گرفت.

استاد: جباری

 اما بالاخره کتاب های دیگر این پازل تکمیل می کنند اما در کتاب سلیم بن قیس این چاپی که الان من دارم با تحقیق محمد باقر انصاری زنجانی بله در این جا آمده است که ثم بحث از خانه که آمدند در خانه فاطمه  (سلام الله علیها) آن مرحله هجوم را دیگه ترسیم می کند می گوید آمدن در خانه فاطمه (سلام الله علیها) فاطمه  (سلام الله علیها) هم پشت در گفت:

فقال عمر : اذهبوا ، فإن أذن لكم وإلا فادخلوا عليه بغير إذن فانطلقوا فاستأذنوا ، فقالت فاطمة عليها السلام : ( أحرج عليكم أن تدخلوا على بيتي بغير إذن ) . فرجعوا وثبت قنفذ الملعون . فقالوا : إن فاطمة قالت كذا وكذا فتحرجنا أن ندخل بيتها بغير إذن .فغضب عمر وقال : ما لنا وللنساء ثم أمر أناسا حوله أن يحملوا الحطب فحملوا الحطب وحمل معهم عمر ، فجعلوه حول منزل علي وفاطمة وابناهما عليهم السلام .ثم نادى عمر حتى أسمع عليا وفاطمة عليهما السلام : ( والله لتخرجن يا علي ولتبايعن خليفة رسول الله وإلا أضرمت عليك بيتك النار ) فقالت فاطمة عليها السلام : يا عمر ، ما لنا ولك ؟ فقال : افتحي الباب وإلا أحرقنا عليكم بيتكم .فقالت : ( يا عمر ، أما تتقي الله تدخل على بيتي ) ؟ فأبى أن ينصرف . ودعا عمر بالنار فأضرمها في الباب ثم دفعه فدخل فاستقبلته فاطمة عليها السلام وصاحت : ( يا أبتاه يا رسول الله ) فرفع عمر السيف وهو في غمده فوجأ به جنبها فصرخت : ( يا أبتاه ) فرفع السوط فضرب به ذراعها فنادت : ( يا رسول الله ، لبئس ما خلفك أبو بكر وعمر ) .
دفاع علي عليه السلام عن سليلة النبوة
فوثب علي عليه السلام فأخذ بتلابيبه ثم نتره فصرعه ووجأ أنفه ورقبته وهم بقتله ، فذكر قول رسول الله صلى الله عليه وآله وما أوصاه به ، فقال : ( والذي كرم محمدا بالنبوة - يا بن صهاك - لولا كتاب من الله سبق وعهد عهده إلي رسول الله صلى الله عليه وآله لعلمت إنك لا تدخل بيتي ) .

أبو بكر يصدر أمره بإحراق البيت مرة اخرى فأرسل عمر يستغيث، فأقبل الناس حتى دخلوا الدار وثار علي عليه السلام إلى سيفه. فرجع قنفذ إلى أبي بكر وهو يتخوف أن يخرج علي عليه السلام إليه بسيفه، لما قد عرف من بأسه وشدته. فقال أبو بكر لقنفذ: (ارجع، فإن خرج وإلا فاقتحم عليه بيته، فإن امتنع فاضرم عليهم بيتهم النار). فانطلق قنفذ الملعون فاقتحم هو وأصحابه بغير إذن، وثار علي عليه السلام إلى  أي جذبه بشدة. سيفه فسبقوه إليه وكاثروه وهم كثيرون، فتناول بعضهم سيوفهم فكاثروه وضبطوه  فألقوا في عنقه حبلا وحالت بينهم وبينه فاطمة عليها السلام عند باب البيت، فضربها قنفذ الملعون بالسوط  فماتت حين ماتت وإن في عضدها كمثل الدملج من ضربته، لعنه الله ولعن من بعث به.

حضرت زهرا سلام الله عليها فرمود: « به شما اجازه نمي دهم بدون اجازه وارد خانه ي من شويد » . بار ديگر بازگشتند، ولي قنفذ ملعون آنجا ماند.آنها ( به ابوبکر وعمر) گفتند: فاطمه سلام الله عليها چنين گفت وما از اينکه بدون اجازه وارد خانه اش شويم خود داري کرديم . عمر عصباني شد و گفت: ما را با زنها چه کار است؟!سپس عمر به مردمي که اطرافش بودند دستور داد تا هيزم بياورند . آنان هيزم برداشتند و خود عمرنيز همراه آنان هيزم برداشت و آنها را اطراف خانه علي و فاطمه و فرزندانشان عليهم السلام قرار دادند . سپس عمر با صداي بلند بطوريکه علي و فاطمه عليهما السلام بشنوند فرياد زد « به خدا قسم اي علي بايد خارج شوي و با خليفه ي پيامبر بيعت کني، وگرنه خانه را با شما به آتش مي کشم » !
حضرت زهرا سلام الله عليها فرمود: اي عمر، ما را با تو چه کاراست ؟ عمر گفت: در را باز کن، وگرنه خانه را با خودتان به آتش مي کشم ! حضرت فاطمه سلام الله عليها فرمود: آيا از خدا نمي ترسي که به خانه من هجوم مي آوري؟! ( کلمات مستدل و در عين حال سوزناک فاطمه سلام الله عليها در عمر تأثيري نکرد ) و عمر از کار خود منصرف نشد .

عمر آتش طلبيد و آن را بر در خانه شعله ور ساخت ، و سپس با فشار به درب خانه، داخل شد.
حضرت زهرا سلام الله عليها در مقابل او آمد و فرياد زد: «يا ابتا يا رسول الله» ! عمر شمشيرش را که در غلاف بود بلند کرد و به پهلوي حضرت زد .آن حضرت ناله کرد : « يا ابتاه»! عمر تازيانه را بلند کرد و به بازوي حضرت زد . آن حضرت صدا زد : « يا رسول الله ، ابوبکر و عمر با بازمانده ات چه بد رفتاري کردند.

دفاع امير المؤمنين صلوات الله و سلامه عليه از ام ابيها فاطمه زهرا سلام الله عليها
(با مشاهده ي اين جريان) علي عليه السلام ناگهان از جا برخاست و گريبان عمر را گرفت و او را به شدت کشيد و بر زمين زد و بر بيني و گردنش کوبيد و خواست او را بُکشد . ولي سخن پيامبرصلي الله عليه و آله و وصيتي را که به او کرده بود بياد آورد و فرمود: اي پسر صهاک (منظور عمر است) قسم به خدائي که محمّد را به پيامبري مبعوث نمود ، اگر نبود مقدري که از طرف خداوند گذشته و عهدي رسول الله صلي الله عليه و آله با من نموده است ، مي دانستي که تو نمي تواني به خانه ي داخل من شوي »

دستور ابو بكر براى حمله و آتش زدن خانه‌ عمر فرستاد و كمك خواست. مردم هم آمدند تا داخل خانه شدند، و امير المؤمنين عليه السّلام هم سراغ شمشيرش رفت.قنفذ نزد ابو بكر برگشت در حالى كه مى‌ترسيد على عليه السّلام با شمشير سراغش بيايد چرا كه شجاعت و شدّت عمل آن حضرت را مى‌دانست.ابو بكر به قنفذ گفت: «برگرد، اگر از خانه بيرون آمد (دست نگه دار) و گر نه در خانه‌اش به او هجوم بياور، و اگر مانع شد خانه را بر سرشان به آتش بكشيد»! قنفذ ملعون آمد و با اصحابش بدون اجازه به خانه هجوم آوردند. على عليه السّلام سراغ شمشيرش رفت، ولى آنان زودتر به طرف شمشير آن حضرت رفتند، و با عدّه زيادشان بر سر او ريختند.عدّه‌اى شمشيرها را بدست گرفتند و بر آن حضرت حمله‌ور شدند و او را گرفتند و بر گردن او طنابى انداختندحضرت زهرا عليها السّلام جلو در خانه، بين مردم و امير المؤمنين عليه السّلام مانع شد. قنفذ ملعون با تازيانه به آن حضرت زد، بطورى كه وقتى حضرت از دنيا مى‌رفت در بازويش از زدن او اثرى مثل دستبند بر جاى مانده بودخداوند قنفذ را و كسى كه او را فرستاد لعنت كند.
کتاب سليم بن قيس هلالي ـ به تحقيق اسماعيل انصاري زنجاني ـ ص 149 و150 ؛ باب قضايا السقيفة علي لسان سلمان الفارسي 

مجری:

بدون اجازه وارد شوند.

استاد: جباری

فقالت فاطمة عليها السلام : ( أحرج عليكم أن تدخلوا على بيتي بغير إذن ) بله از عرض کنم که عمر امر کرد. ثم أمر أناسا حوله أن يحملوا الحطب دستور داد هیزم بیاورند فحملوا الحطب وحمل معهم عمر ، فجعلوه حول منزل علي وفاطمة وابناهما عليهم السلام اینجا در نمی گوید میگوید حول منزل.ثم نادى عمر حتى أسمع عليا وفاطمة عليهما السلام : ( والله لتخرجن يا علي ولتبايعن خليفة رسول الله وإلا أضرمت عليك بيتك النار )

همین جا خوب است من اشاره ای کنم به این عبارت شهرستانی در الملل و النحل جلد یک صفحه پنجاه و هفت از نظّام معتزلی متوفای دویست و سی و یک می گوید عقیده نظام را نقل می کند که  هر دو از اهل سنت هستند هم نظام هم شهرستانی که دارد نقل می کند می گوید نظام عقیده اش این بود که:

«اِنَّ عُمَرَ ضَرَبَ بَطْنَ فاطِمَةَ یَوْمَ الْبَیْعَةِ حَتّی اَلْقَتْ اَلْجَنینَ مِنْ بَطْنِها و كان يصيح: احرقوا دارها بمن فيها، و ما كان في الدار غير عليّ و فاطمة و الحسن و الحسين. »

« عمر در روز بیعت با ضربتی كه به پهلوی حضرت فاطمه زهرا علیهاسلام زد سبب شد كه فرزند آن بانو كه در رحم داشت سقط شود و فریاد زد خانه اش را با اهلش آتش بزنید و حال آن كه در آن خانه غیر از علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام هیچكس نبود.»

الملل و النحل، عبدالکریم شهرستانی، ج1، ص57

مجری:

لا اله الا الله .

استاد: جباری

عمر فاطمه  (سلام الله علیها) را مضروب کرد در حدی که آن جنینی که در شکم داشت سقط کرد و كان يصيح: و فریاد می زد عمر که احرقوا دارها بمن فيها، خانه را و هر کس که درون خانه است و آتش بکشید عرضم در این جاست و ما كان في الدار غير عليّ و فاطمة و الحسن و الحسين. در خانه جز این چهار نفر نبودند که خود این عبات شهرستانی شاهدی است بر اینکه پس هجوم همین که ابن قطیبه هم تفکیک می کند پس این هجوم دیگری غیر از آن هجومی که اصحاب در خانه بودند در  این مرحله می گوید در خانه کسی جز این چهار تا نبودند و اینجا هم باز دارد که و دعا عمر ا ور را وقتی که این هیزم را آورد و تهدید کرد.

ودعا عمر بالنار فأضرمها في الباب عمر آتش را آورد به آن در زد  ثم دفعه بسنده به این نکرد با لگدی زد بالاخره در را باز کرد در را آتش زد فدخل فاستقبلته فاطمة عليها السلام فاطمه  (سلام الله علیها) مواجه شد با عمر وصاحت : ( يا أبتاه يا رسول الله ) فرفع عمر السيف شمشیر را بلند کرد وهو في غمده شمشیر در غلاف را بلند کرد فوجأ به جنبها به پهلوی فاطمه  (سلام الله علیها) زد فصرخت : ( يا أبتاه ) فریاد یا ابتا بلند کرد فرفع السوط شلاق این بار بلند کرد فضرب به ذراعها به بازوی فاطمه  (سلام الله علیها) زد فنادت : ( يا رسول الله ، لبئس ما خلفك أبو بكر وعمر ) .بد جانشینی شدند برایت ابوبکر و عمر بد عمل کردند در این قصه.

  اینجا باید باز بد نیست همین جا اشاره کنم همان شبهه ای که باز بعضا مطرح می کنند که آقا تو این مرحله علی (علیه السلام)رفته یک گوشه ای نشسته است یادم است که در آن فیلم بانوی بهشتی که ساختن سال های قبل کسانی ساختن آنجا هم متاسفانه تفسیر درستی نکردند علی (علیه السلام)را در هنگام هجوم در گوشه خانه نشسته نشان می دهند در حالی که طبق نقل سلیم فوثب علي عليه السلام علی (علیه السلام)مواجه با این صحنه شد فأخذ بتلابيبه یقه عمر را گرفت ثم نتره او را به زمین زد فصرعه ووجأ أنفه ورقبته گردنش را گرفت وهم بقتله ، فذكر قول رسول الله صلى الله عليه وآله تصمیم به قتلش هم داشت اما یاد آن سخن پیامبر (صلی الله و علیه و آله و سلم)افتاد وما أوصاه به ، فقال : خطاب کرد به عمر ( والذي كرم محمدا بالنبوة - يا بن صهاك - قسم به کسی که پیامبر (صلی الله و علیه و آله و سلم)را مکرم داشته بن نبوت لولا كتاب من الله سبق اگر آن تکلیف الهی بر من نبود وعهد عهده إلي رسول الله صلى الله عليه وآله عهدی که با پیامبر (صلی الله و علیه و آله و سلم)بستم لعلمت إنك لا تدخل بيتي ) مشخص بود اگر یار داشتی چنان کن اگر یار نیافتی چنین کن بعد می گوید.

فأرسل عمر يستغيث، عمر فریاد بلند کرد کمک خواست فأقبل الناس حتى دخلوا الدار هجوم آوردند به داخل خانه وثار علي عليه السلام إلى سيفه. امیرالمومنین (علیه السلام)رفت به سراغ شمشیرش عرض می کنم که و در این مرحله باز قنفذ می گوید با اصحابش وارد خانه شدند و خواستند امیرالمومنین (علیه السلام)  را بیرون ببرند وحالت بينهم وبينه فاطمة عليها السلام فاطمه  (سلام الله علیها) در دو مرحله مضروب شده است هنگام ورود با آن غلاف شمشیر و این ها و هنگام خروج حائل شد فاطمه  (سلام الله علیها) نگذاشت که علی (علیه السلام)را ببرند وحالت بينهم وبينه فاطمة عليها السلام بین قنفذ و امیرالمونین فاطمه  (سلام الله علیهما) حائل شد عند باب البيت، ظاهرا این بحث در و مضروب شدن مال این مرحله است کنار در فاطمه (سلام الله علیها) مانع بود فضربها قنفذ الملعون بالسوط  با شلاق این بار  قنفذ  زد که فاطمه  (سلام الله علیها) را فماتت حين ماتت وإن في عضدها كمثل الدملج من ضربته، لعنه الله ولعن من بعث به.

مثل دمل بزرگی در بازوی فاطمه  (سلام الله علیها) هنگام رحلتشان بود بعد در ادامه نقل در همین کتاب سلیم در بیان دیگر فألجأها إلى عضادة باب بيتها اینجا هم می گوید این فاطمه  (سلام الله علیها) را هنگام خروج به نحوی سوق داد به سمت  گوشه ی در چارچوب در و در این مرحله

فدفعها فكسر ضلعا من جنبها در را هنگامی که داشت علی (علیه السلام)را می بردند اینجا در فشار آورد و پهلوی فاطمه  (سلام الله علیها) هم شکست از در اثر این فشار وألقت جنينا من بطنها سلمان دارد نقل میکند آن جنین را ثابت کرد فلم تزل صاحبة فراش حتى ماتت من ذلك شهيدة.

و همچنان طریق الفراش شد بستری شد بعد از آن تا با شهادت از دنیا رفت و  طبق آنچه که عرض کردم مبنی بر پنجاه شب بعد از رحلت پیامبر (صلی الله و علیه و آله و سلم)این هجوم اتفاق افتاده است.

بعضی از متون ما مثل روضه الواعظین امثال این ها دارند یا مناقب دارند چهل روز طول کشید بیماری فاطمه(سلام الله علیها) این ها موید است آغاز بیماری از پنجاه روز باشد چهل روزه می شود نود روز و حالا آن روزهای نود و پنج روز یا آمده بود دیگه به هر حال است بر آن لحاظ نمی شود نزدیکه به همان سه ماه بالاخره این است اجمالا خواستم فقط من به نحوی یک ترسیم بسیار عالی دقیقی شده است باشد از این فضا که عزیزان همان شبهه که علی (علیه السلام)نشسته در خانه و زنش را فرستاده است روشن شد.

و هم دفعات هجوم تذکر فرمودید و توجه فرمودید عزیزان که به این شکل یعنی هجوم ورود به خانه یک نوبت است اما تهدید در دو نوبت انجام گرفته است نوبت اول برای خروج اصحاب نوبت دوم برای بیعت گیری از امیرالمومنین( سلام الله علیه).

مجری:

 خیلی هم عالی دست شما درد نکند استاد واقعا سخته بیان این روایات و این گزارش ها و چه کنیم که مجبوری هستیم در این برنامه این ها را بگوییم و به تفصیل بگوییم تا ان شاء الله برای شما عزیزان روشن شود دست شما درد نکند استاد خیلی عالی بیان فرمودید گزارش های تاریخی هم دیگر را تکمیل می کنند مشخص می شودکه قضیه با حتی با ریزترین جزئیاتش چون است و چگونه است.

استاد: جباری

 این نکته را عرض کنم چون شاید حساس ترین بخش تاریخ است به نحوی حساس ترین بخش است چرا که آن انشعاب اصلی در جامعه ی اسلامی از اینجا شروع شد لذا داعی و انگیزه بر کتمان و اخفا و مخفی کردند این حرف ها را زیاد است ما ناچاریم که نصوص را کنار هم بگذاریم به یک تصویری برسیم.

مجری:

 خیلی متشکریم عزیزان بیننده متشکریم که ما را می بینید میان برنامه ای را ببینیم و فضا به همین ماجرا هم بالاخره اشاره دارد در این میان برنامه ای که همدیگه یعنی در فضای فاطمی مقداری آرامش بگیریم و برگردیم ان شاء الله در خدمت استاد باشیم .

 در سلام خدا بر قلب صبور و داغدار حضرت امیرالمومنین (علیه السلام)  و بر اهل بیت (علیهم السلام) مطهر (علیهم السلام) و همچنین سلام خدا بر قلب صبور آقا امام زمان(عجل الله و تعالی فرجه الشریف)  ان شا الله هرچه سریع تر تعجیل در فرج شود و فرج آقا حاصل شود و حق به حقدار برسد حداقل در همین ماجرا که استاد هم اشاره فرمودند چه روزی انتقام خواهد گرفته شده است و حق به حقدار خواهد رسید انتقام این همه ظلم و جفایی که به حضرت فاطمه زهرا  (سلام الله علیها) شد همه این ها در همان فرج آقا و ظهور آقا و ان شاء الله حکومت عدل جهانی برپا خواهد شد، عزیزان بیننده آینه تاریخ در خدمت شما هستیم و از استاد جباری بهره مند می شدیم جناب آقای دکتر جباری چند هفته ای است موضوعی را به صورت متوالی ارائه می کنند بحث سیره پیامبر اکرم (صلی الله و علیه و آله و سلم) که بخشی از برنامه صورت ثابت به این موضوع تخصیص پیدا میکند بعد از اینکه سوالاتی که شما می فرستید یا آن مناسبت هایی که به آن اشاره می شود این بخش به همین موضوع برمی گردد و به سیره پیامبر (صلی الله و علیه و آله و سلم) از محضر استاد ان شاء الله استفاده خواهیم کرد.

 استاد خسته نباشید در خدمت شما هستیم و مباحث سیره را ارائه می فرمودید از کتاب ابین شهر شهر آشوب همان مناقب الطالبین که است این ها را شما مفصل بیان کردید و خیلی زیبا بود بحث بعدی را هم می خوایم در خدمت ما باشیم.

استاد: جباری

 بله عرض کنم همان طور که اشاره فرمودید یک چند برنامه ای را پرداختیم به آن توصیف و گزارشی که مرحوم ابن شهر آشوب در کتاب ارزشمند مناقب آل ابی طالب نقل کرده بود راجع به سیره رسول خدا (صلی الله و علیه و آله و سلم)  در ابعاد ختلف فردی، خانوادگی، اجتماعی، محورهای خیلی جالبی بود عرض کردم که بعد از آن دیگه ما به صورت موضوعی راجع به محورهای سیره ان شاء الله پیش برویم حال تا خداوند چقدر عنایت کنید لطف کند توفیق داشته باشیم ادامه بدهیم بحث ها را و ترسیم هم کردم از موضوع بنده به محوربندی سیره ها.

 و در سیره فردی یکی از آن اولین محورهای سیره فردی بحث تغذیه است از تغذیه هم اشاره ای کردم به اینکه که در سنت رسول خدا(صلی الله و علیه و آله و سلم) و همینطور اهل بیت (علیهم السلام) مسئله انگیزه برای تغذیه چرایی چرا تغذیه می کنیم عرض کردم انسان ها به صورت طبیعی عادی مثل حیوان گاهی ممکن است که بگویند برای اینکه سیر بشویم برای اینکه شکممان پر شود مثل حیوان که در چراگاه می چرد اما در مکتب اهل بیت (علیهم السلام) چنین نبوده است فرمود ما به هر حال این خبذ و نان را این غذا را می خوریم برای اینکه بتوانیم قدرت بر صلاه و صیام و عبادت و این ها به دنبال و عبادت بهتر:

وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ

من جنّ و انس را نیافریدم جز برای اینکه عبادتم کنند (و از این راه تکامل یابند و به من نزدیک شوند)!

ذاریات:56

عبادت است قرب الهی است اینها همه ابزار و وسیله  است و الا کالانعام می شویم  مثل حیوانات می شویم

إِنَّ اللَّهَ يُدْخِلُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ  وَالَّذِينَ كَفَرُوا يَتَمَتَّعُونَ وَيَأْكُلُونَ كَمَا تَأْكُلُ الْأَنْعَامُ وَالنَّارُ مَثْوًى لَهُمْ

خداوند کسانی را که ایمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند وارد باغهایی از بهشت می‌کند که نهرها از زیر (درختانش) جاری است؛ در حالی که کافران از متاع زودگذر دنیا بهره می‌گیرند و همچون چهارپایان می‌خورند، و سرانجام آتش دوزخ جایگاه آنهاست!

محمد:12

 مثل چهارپا خیلی ننگ است برای انسان با این عظمت وجودی خودش در حد حیوان تنزل بدهد یک نکته بود که حالا اشاره ای شد در برنامه های قبل.

 و اما نکته دوم اینکه ما اگر برویم محضر رسول خدا (صلی الله و علیه و آله و سلم)و اهل بیت (علیهم السلام) آن حضرت سوال کنیم که چه نوع و چه ویژگی هایی غذا تناول می کردند چه نوع غذایی یک خصلت هایی داشته غذا و تغذیه اهل بیت (علیهم السلام) از جمله پیامبر (صلی الله و علیه و آله و سلم) یکی حلال بودن است مسئله حلال بودن  در غذا، اصل بسیار مهمی است که به عنوان اولین نکته مطرح است بعد از اینکه چرا غذا می خوریم چه نوع غذایی بخوریم یعنی با چه ویژگی مسئله حلال بودند  مسئله بسیار مهمی است که امروز هم باید بسیار توجه می باشد .

 انسان برای غذای خود خودش برای خانواده اش نفقه و روزیی که تهیه می کند اولین نکته این باید باشد راجع به پیامبر (صلی الله و علیه و آله و سلم) در کتاب مکارم الاخلاق مرحوم طبرسی آمده است صفحه بیست و شش:

وَ مِنْ كِتَابِ مَوَالِيدِ اَلصَّادِقِينَ، كَانَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ يَأْكُلُ كُلَّ اَلْأَصْنَافِ مِنَ اَلطَّعَامِ وَ كَانَ يَأْكُلُ مَا أَحَلَّ اَللَّهُ لَهُ مَعَ أَهْلِهِ وَ خَدَمِهِ إِذَا أَكَلُوا وَ مَعَ مَنْ يَدْعُوهُ مِنَ اَلْمُسْلِمِينَ عَلَى اَلْأَرْضِ وَ عَلَى مَا أَكَلُوا عَلَيْهِ وَ مِمَّا أَكَلُوا إِلاَّ أَنْ يَنْزِلَ بِهِ ضَيْفٌ فَيَأْكُلَ مَعَ ضَيْفِهِ وَ كَانَ أَحَبُّ اَلطَّعَامِ إِلَيْهِ مَا كَانَ عَلَى ضَفَفٍ .

از كتاب مواليد الصادقين كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله از هر رسته خوراكى ميخورد و هر چه را خدا براش حلال كرده بود بهمراه خاندان و خدمتكارانش ميخورد و بهمراه مهمانانى كه از مسلمانان او دعوت كرده بود بر روى زمين و در خوردن و خوراك هم آهنگ ديگران بود جز اينكه مهمانى باو ميرسيد و با مهمانش غذا ميخورد،و دوستر خوراكش آن بود كه با تنگى باشد.

مكارم الاخلاق ، ج1 ،ص 27،رضي الدين أبي نصر الحسن بن الفضل الطبرسيالمحقق:محمد الحسين الاعلمي ،الناشر:مؤسسة الأعلمي للمطبوعات

كَانَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ يَأْكُلُ كُلَّ اَلْأَصْنَافِ مِنَ اَلطَّعَامِ وَ كَانَ يَأْكُلُ مَا أَحَلَّ اَللَّهُ لَهُ مَعَ أَهْلِهِ وَ خَدَمِهِ آنچه که خداوند حلال کرده بود پیامبر اکرم (صلی الله و علیه و آله و سلم) همراه با اهل خانواده و خدمه پیامبر اکرم (صلی الله و علیه و آله و سلم) تناول می کرد پس یک نکته مسئله أَحَلَّ اَللَّهُ لَهُ .

أَحَلَّ اَللَّهُ لَهُ دو معنا می تواند اینجا داشته باشد یکی اینکه آن چیزی که مباح است یعنی غذا تصرف در مال دیگران نیست رزق حلال نکته دوم در میان خوردنی ها آنچه که حلال است:

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُلُوا مِنْ طَيِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاكُمْ وَاشْكُرُوا لِلَّهِ إِنْ كُنْتُمْ إِيَّاهُ تَعْبُدُونَ

ای کسانی که ایمان آورده‌اید! از نعمتهای پاکیزه‌ای که به شما روزی داده‌ایم، بخورید و شکر خدا را بجا آورید؛ اگر او را پرستش می‌کنید!

بقره:172

كُلُوا مِنْ طَيِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاكُمْ از طیبات تناول کنید خدا فرموده است بروید سراغ آن چیزهایی که حرام شمرده شده است:

حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ وَالدَّمُ وَلَحْمُ الْخِنْزِيرِ وَمَا أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ وَالْمُنْخَنِقَةُ وَالْمَوْقُوذَةُ وَالْمُتَرَدِّيَةُ وَالنَّطِيحَةُ وَمَا أَكَلَ السَّبُعُ إِلَّا مَا ذَكَّيْتُمْ وَمَا ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ وَأَنْ تَسْتَقْسِمُوا بِالْأَزْلَامِ  ذَلِكُمْ فِسْقٌ  الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ  الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا  فَمَنِ اضْطُرَّ فِي مَخْمَصَةٍ غَيْرَ مُتَجَانِفٍ لِإِثْمٍ  فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ.

گوشت مردار، و خون، و گوشت خوک، و حیواناتی که به غیر نام خدا ذبح شوند، و حیوانات خفه‌شده، و به زجر کشته شده، و آنها که بر اثر پرت‌شدن از بلندی بمیرند، و آنها که به ضرب شاخ حیوان دیگری مرده باشند، و باقیمانده صید حیوان درنده -مگر آنکه (بموقع به آن حیوان برسید، و) آن را سرببرید- و حیواناتی که روی بتها (یا در برابر آنها) ذبح می‌شوند، (همه) بر شما حرام شده است؛ و (همچنین) قسمت کردن گوشت حیوان به وسیله چوبه‌های تیر مخصوص بخت آزمایی؛ تمام این اعمال، فسق و گناه است -امروز، کافران از (زوال) آیین شما، مأیوس شدند؛ بنابر این، از آنها نترسید! و از (مخالفت) من بترسید! امروز، دین شما را کامل کردم؛ و نعمت خود را بر شما تمام نمودم؛ و اسلام را به عنوان آیین (جاودان) شما پذیرفتم- امّا آنها که در حال گرسنگی، دستشان به غذای دیگری نرسد، و متمایل به گناه نباشند، (مانعی ندارد که از گوشتهای ممنوع بخورند؛) خداوند، آمرزنده و مهربان است.

مائده:3

امثال این ها که امروزه متاسفانه غرب و شرق مبتلا است به این غذاهای عجیب و غریب قرآن ما را سوق داده به سمت طیبات این دو معنا می توان از این عبارت استفاده شود یک روایتی داریم در کتاب محاسن مرحوم برقی جلد دو صفحه سیصد و نود و هشت عبدالله مسکان از امام صادق (علیه السلام) نقل میکند  عنایت بفرمایید:

 عَنْهُ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُسْكَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص‌ الطَّعَامُ إِذَا جَمَعَ أَرْبَعاً فَقَدْ تَمَّ إِذَا كَانَ مِنْ حَلَالٍ وَ كَثُرَتِ الْأَيْدِي عَلَيْهِ وَ سَمَّى اللَّهَ فِي أَوَّلِهِ وَ حَمِدَ اللَّهَ فِي آخِرِهِ‌ .

رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم می فرماید: اگر طعام چهار قسمت شود، اگر حلال باشد و دست های زیادی بر آن باشد کامل است و در آغاز نام خدا و در آخر حمد و ثنای می کند.

المحاسن ،ج 2  ،ص 398،برقى، احمد بن محمد بن خالدتاريخ وفات مؤلف: 274 ق يا 280 ق‌محقق / مصحح: محدث، جلال الدين‌ناشر: دار الكتب الإسلاميةمكان چاپ: قم‌سال چاپ: 1371 ق‌نوبت چاپ: دوم‌

عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص امام صادق (علیه السلام) از پیامبر (صلی الله و علیه و آله و سلم)نقل فرمودند که ‌ الطَّعَامُ إِذَا جَمَعَ أَرْبَعاً فَقَدْ تَمَّ غذا وقتی یه چهار خصلت داشته باشد تمام می شودکامل است إِذَا كَانَ مِنْ حَلَالٍ اول این اینکه حلال باشند دوم وَ كَثُرَتِ الْأَيْدِي عَلَيْهِ دست زیاد باشد در غذا یعنی انسان فقط تک خور نباشد تک خوری بعضی ها از روی خساست و خود بینی و خودخواهی و عدم دیگر گرایی خودگرایی و این ها خیلی دست بده ندارند پیامبر (صلی الله و علیه و آله و سلم) فرمودند که غذای برکت آن کمال دارد تمامیت دارد که دستای زیادی درون غذا بیاید سوم وَ سَمَّى اللَّهَ فِي أَوَّلِهِ اول غذا بسم الله گفته شود با نام خدا شروع شود وَ حَمِدَ اللَّهَ فِي آخِرِهِ‌ .

آخرش هم با حمد الهی تمام شود این چهار چیز از اول اینکه از حلال باشد دوم اینکه در افراد بیشتری از آن غذا استفاده کنند سوم اینکه با بسم الله شروع می شود چهارم اینکه با حمد الهی تمام شود و یک روایت دیگری است باز جالب است که نشان میدهد پیامبر (صلی الله و علیه و آله و سلم)چقدر اهتمام به حلال داشتند در نقلی که این نقل را در متون شیعه مرحوم حلی علامه حلی در تذکرة الفقها نقل می کند جلد دو صفحه سیصد و نود و دو و در متون اهل سنت ابن قدامه در الشرح الکبیر جلد پنج صفحه سیصد و نود و پنج نقل می کند.

 مضمونش این است که یک وقتی پیامبر (صلی الله و علیه و آله و سلم)را انصار دعوت کرد گروهی از انصار پیامبر (صلی الله و علیه و آله و سلم)دعوت ب مهمانی کردند گوسفندی آورده بودند بریان کرده بودند و تکریم پیامبر (صلی الله و علیه و آله و سلم)کنند و دعوت کرده بودند و این ها گذاشتند مقابل پیامبر (صلی الله و علیه و آله و سلم)آن گوشت و گوسفند را حضرت یک لقمه برداشتند و گذاشتند در دهانشان و جویدند اما بیرون آوردند و فرو نداند فرمودند که این گوشت گوسفند به من خبر میدهد که به ناحق تهیه شده است و آن ها شنیدند تعجب کردند گفتند یا رسول الله ما بله در بازار گوسفند نیافتیم گوسفند یکی از همسایگان را بدون اذنش برداشتیم و آوردیم و بالاخره بریان کردیم و آماده کردیم اما قصد داریم بهای آن را بپردازیم تا این مرحله اش را بی اذن آورده بودند فضولی ف کرده بودند در تصرف در مال او جدا دارد که رسول خدا (صلی الله و علیه و آله و سلم) فرمود که این را به هر حال صدقه بدهید به اسیران صدقه بدهید یعنی علاوه بر اینکه پولش را به آن شخص پرداخت می کند منتها به هر حال یک چیزی هم به اسیران به این ها صدقه بدهید و این ها .

این یک روایتی است که نشان میدهد که پیامبر اکرم (صلی الله و علیه و آله و سلم) چقدر بر بحث حلال بودن غذا تاکید داشتند  آثار وضعی به هر حال جنبه زیادی هم داره خدای نکرده انسان گوشت و پوست.

مجری:

 حاج آقا در بحث خودش جاهای خودش مشخص شده است که تغذیه چقدر آثار دارد در اینکه آخر انسان به کجا می رسد پول حلال، رزق حلال.

استاد: جباری

 خیلی توفیقات از انسان می گیرد عمر انسان کوتاه می کند مال انسان را بی برکت می کند اثرش را در اولاد انسان می گذارد و توفیقات معنوی و مادی حتی برکت از مال را می گیرد اینطور نیست که کسی از حرام خدای نکرده یا شبهه رفت سراغ مالی خداوند متعال بر مالش بیافزاید بلکه از سهم حلالش کسر می کند و روایت است از حلالش کسر می کند زرنگی نکرده است بلکه فقط یک وزر  و وبالی بر دوشش آورده  است که متاسفانه بعضی توجه ندارند.

مجری:

 درست است حالا من یه اشاره خیلی سریعی هم به بحث ربط ندارد ولی واقعا هم است در برنامه هایی که استعمار برای مسلمان ها داشت یکی بحث غذا بوده است دیگه معروف است همه هم می دانند حالا بعضی او حتی اسنادی چیزی هم در این خصوص نشان داده شده است و به قول معروف کشف شده است که این ها یکی از راه هایی که برای سلطه پیدا کرد کردن به روی مسلمان ها گفتند غذایشان  را باید عوض کنیم تا این حد دشمن این قضایا را بررسی کرده است و ما باید خیلی هوشیار باشیم .

استاد: جباری

 نوع غذا بله متاسفانه ما را سوق داده مثلا یک فرهنگ خاصی در استفاده از غذاهای خاصی فست فود ها و امثال این ها که در دول اسلامی که نبوده است از غرب آمده دیگر بله به هر حال آثار بهداشتی بدی دارد.

 ویژگی دوم مسئله سادگی است پیامبر اکرم (صلی الله و علیه و آله و سلم) سادگی و عدم تکلف بعضی ها خودشون را خیلی متکلف می کنند آزار می دهند یعنی طوری نیست که هر غذایی را بخورند و وقت چنین کسانی حالا اگر مرد خانه باشد گاهی خانه و خانه در اذیت و زحمت است، می گوید شوهرم هر چیزی را نمی خورد یک مقدار حساس هستند یک وقتی غذایی به معده طرف نمی سازد و یک وقت که حساسیت های بی جا بر نوع غذا دارد راجع به پیامبرکرم (صلی الله و علیه و آله و سلم) این است که حساسیت نوع غذا نداشت تکلف نداشت بی تکلف بود سهل آسان می گرفت در این مسئله.

مجری:

غذا حلال باشد برایش اهمیت داشت اینکه غذا چی باشد ساده ای باشد.

استاد: جباری

 حضرت مهمان شده بود غذای خوبی باشد این را به هر حال خیلی فرق نمی کرد بالاخره تکلف در این مسئله نداشت و:

قُلْ مَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ وَمَا أَنَا مِنَ الْمُتَكَلِّفِينَ

(ای پیامبر!) بگو: «من برای دعوت نبوّت هیچ پاداشی از شما نمی‌طلبم، و من از متکلّفین نیستم! (سخنانم روشن و همراه با دلیل است!)»

ص:86

 وَمَا أَنَا مِنَ الْمُتَكَلِّفِينَ در مکارم الاخلاق صفحه بیست و شش كان رسول الله صلى‌الله‌عليه‌وآله يأكل كل الاصناف من الطعام هر غذایی را می خورد هر غذایی یعنی نوع غذای خاصی تاکید نداشت من حتما باید مرغ باشد حتما باید قورمه سبزی باشد کباب باشد ممکن است روزی خانم خانه اشکنه درست کرد مثلا چه اشکالی دارد انسان نه حتما باید امروز برنج می پختی و فلان و این تکلف ها را بعضا دارند که  از این بر می آید که رسول خدا (صلی الله و علیه و آله و سلم) اینطور نبود بر غذای خاصی اصرار داشته باشد.

 و نکته دیگر همان بحث سادگی در غذا است که رسول خدا (صلی الله و علیه و آله و سلم) در حالت عادی غذاهای ساده ای استفاده می کرد و مسئله آرد جو آرد جو در روایاتی آمده که مورد تاکید پیامبر (صلی الله و علیه و آله و سلم) بود حالا جدای از بحث چون آن زمان حالا امروز شاید مثلا نان جو گران تر باشد از نام گندم چون نان گندم  سوبسیدی دولت می دهد آن نان جو گران تر ، آن زمان ظاهرا عکس بوده و جو ارزان تر بوده نسبتا به گندم لذا پیامبر اکرم (صلی الله و علیه و آله و سلم)از نشانه های سادگی اش در تغذیه بوده که از جو آرد جو که خیلی خیلی زیاد آسیاب نشده است استفاده می کردند.

 و از روایاتی بر می آید که انبیا (علیهم السلام )بر مسئله نان جو تاکید داشتند نه جدای از این بعد اقتصادیش از جهت فوائد بهداشتی و درمانی نافع بودند به بدن به معده انسان مسئله جو روایتی از امام رضا (علیه السلام) داریم میفرماید در کتاب شریف کافی مرحوم کلینی جلد شش صفحه سیصد و چهار حدیث اول نقل کرده است که:

 علی بن إبراهیم، عن محمد بن عیسى، عن یونس، عن أبی الحسن الرضا علیه السلام قال: فضل خبز الشعیر على البر کفضلنا على الناس، وما من نبی إلا وقد دعا لآکل الشعیر وبارک علیه وما دخل جوفا إلا وأخرج کل داء فیه وهو قوت الانبیاء وطعام الابرار، أبى الله تعالى أن یجعل قوت أنبیائه إلا شعیرا.

برتری نان جو بر گندم مانند برتری ما بر مردم است و هیچ پیامبری نیست مگر اینکه جو را به خوردن ندا داده و برکت داده و بدون رفع هر بیماری در معده وارد نشده است و رزق انبیا و طعام صالحان خدای متعال از اینکه رزق پیامبرانش جز جو باشد خودداری کرد

الكافي (ط- الإسلامية)، ج۶،ص۳۰۴،الشيخ الكليني،329 ق‌،المحقق / المصحح:‌ غفاري على اكبر و آخوندي، محمد،الناشر: ‌ دار الكتب الإسلامية، تهرانسنة الطباعة: 1407 قرقم الطباعة: الرابعة

عن أبی الحسن الرضا علیه السلام قال: فضل خبز الشعیر على البر کفضلنا على الناس، ما چطور بر مردم فضل داریم نان جو هم بر نان گندم برتری دارد وما من نبی إلا وقد دعا لآکل الشعیر هیچ پیامبری نداریم مگر اینکه دعا کرده است طلب خیر و دعا کرده است برای کسی که از نان جو استفاده می کند وبارک علیه طلب برکت کرده است وما دخل جوفا إلا وأخرج کل داء فیه منظور عبارت این است که در درمان بیماری ها خود جو موثر است و درون بدن وقتی داخل می شود موثری در این جهت وهو قوت الانبیاء غذای انبیا بوده است وطعام الابرار، غذای نیکان بوده است أبى الله تعالى أن یجعل قوت أنبیائه إلا شعیرا.

خداوند متعال برای انبیایش به هر حال مقرر کرده است این غذا استفاده کنند از حالا جو ممکن است به شکلی آرد و نان و اینها باشد ممکن است در سوپ باشد انسان با جو درست کند بالاخره را مسئله جو در روایات تاکید شدند عرضم در بحث جدای نوع این تغذیه در بحث سادگی است مسئله است که آن زمان از جهت اقتصادی ساده تر بود یک عبارتی باز است که قتاده نقل می کند این می گوید ما گاهی بر انس بن مالک انس بن مالک صحابی کم سن پیامبر (صلی الله و علیه و آله و سلم) بوده از انصار بوده تا سال های آخر عمر پیامبر (صلی الله و علیه و آله و سلم)در خدمت پیامبر (صلی الله و علیه و آله و سلم) گاهی قرار می گرفت و خدمت می کرد به پیامبر(صلی الله و علیه و آله و سلم).

مجری:

آن حدیث و مشهور طیر هم خودش بوده است.

استاد: جباری

 درست است عنوان خادم پیامبر (صلی الله و علیه و آله و سلم)گاهی معرفی شده است البته سالیان زیاد این طور نبوده او می گویده که ما گاهی بر انس قتاده می گوید بر انس وارد می شدیم در حالی که نان پز او مشغول کار بود یک روز انس در همین حال به ما را کرد و گفت از این نان ها بخورید اما نسبت به پیامبر (صلی الله و علیه و آله و سلم)سراغ ندارم که حضرت نان با آرد الک کرده است و بدون سبوس و نیز گوسفند کباب شده است مصرف کرده بود باشد یعنی سادگی غذای پیامبر (صلی الله و علیه و آله و سلم) می گوید الان شما وضعتان بهتر شده است از این نان ها در اختیار ما است گوسفند کباب شده در اختیار ما است.

 پیامبر (صلی الله و علیه و آله و سلم)این را در خانه اش نبود چون بحث بعد حاکمیت پیامبر (صلی الله و علیه و آله و سلم)و اینکه خود امیرالمومنین (علیه السلام)  در زمان حکومتش غذای بسیار ساده استفاده می کرد خود امیرالمومنین (علیه السلام)  می فرماید که برادرم پیامبر (صلی الله و علیه و آله و سلم) ازهد و زاهدتر از من بود غذای پیامبر (صلی الله و علیه و آله و سلم)ساده تر از غذای من بود ی امیرالمومنین الگوش.

 

مجری:

با آن همه زهدی که امیرالمومنین (علیه السلام) داشت که می فرماید باز هم در مقابل زهد پیامبر(صلی الله و علیه وآله و سلم)چیست مساله.

استاد: جباری

و این میتواند ناظر به این باشد که آن بعد حاکمیتی و اینکه خود امیرالمومنین (علیه السلام)  اشاره می کند که خداوند نپسندیده بود بر حاکم که این ها برتر از آحاد مردم و زیردستان باشند هم شکل و همسو و هم سنخ با آن ها باشند که آن ها خیلی درد نداری را حس هم نکند هم پیامبر (صلی الله و علیه و آله و سلم) هم امیرالمومنین (علیه السلام) این جهت را لذا اشاره به این نکته می کند و خورش غذای پیامبر (صلی الله و علیه و آله و سلم) هم بسیار ساده بوده یک روایت دیگر از امام صادق (علیه السلام) است که این روایت مرحوم کلینی باز در کتاب شریف کافی جلد شش صفحه صد بیست و نه حدیث اول نقل کرده است که یک وقتی رسول خدا (صلی الله و علیه و آله و سلم) بر ام سلمه وارد شدند یک قطعه نانی آورد نزد حضرت(صلی الله و علیه و آله و سلم)  حضرت همان که خورشت هم است گفت که خیر یا رسول الله (صلی الله و علیه و آله و سلم)  جز سرکه چیزی نداریم در خانه پیامبر (صلی الله و علیه و آله و سلم) نان است و سرکه پیامبر (صلی الله و علیه و آله و سلم) فرمود سرکه خورشت خوبی است.

 خانه ای که سرکه در آن است بی چیز نیست بالاخره همان هم جای شکر دارد کسی که چیزی دارد باید شکر کند.

مجری:

همانطور که گفته شده نیمه پر را نگاه کنید بهتر است و این یکی از مسائل است.

استاد: جباری

 که کنار نان یک چیزی است به عنوان خورشت در کنار آن مصرف شود یک روایتی هم مرحوم کلینی باز نقل کرده است جلد ششم همین کافی صفحه دویست و هفتاد و سه حدیث دوم از امام صادق (علیه السلام) حضرت فرمود که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) یک صبحی از منزل برای نماز خارج شد قطعه نان دست حضرت بود و به شیر نرم کرده بود و قطعه نان را آغشته به شیر بود و مشغول خوردنش بود بعد در اینجا توضیحی آمده توضیحی است چون برخی از فقهای شیعه خوردن در حال حرکت را مکروه دانستند و سوال پیش می آید که چرا پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)  به روایت امام صادق (علیه السلام) در حال حرکت تناول می کردند پاسخ دادند که بله کراهت دارد و گاهی معصوم (علیه السلام) یک امری را مکروه می داند اما برای اینکه تصور نشود که حرام است معصوم انجام میدهد با بیان اینکه قاعده نگاهی این چنین بوده است که برای اینکه و تصورش اصلا جایز نیست انجام می داده اما بیان می کرده است. که این مرجوح است مثل انجام نشده است.

مجری:

 خیلی متشکرم جناب آقای دکتر جباری آن چیزی که مسلم است یکی از امور بسیار مهم در بحث زندگی بحث تغذیه است با اهداف مقدسی که اهل بیت (علیهم السلام) ما یاد دادند برای عبادت برای اطاعت از خدا به نحو احسن و این نکاتی که حضرت عالی فرمودید قابل استفاده است برای ما که بتوانیم الگوی خوبی قرار بدهیم جناب آقای دکتر جباری استاد حوزه و دانشگاه از حضورتون تشکر می کنم عزیزان را بیننده ما برنامه بهار سلامتی هم که داریم یک شنبه ها استاد اخوان هستند این مباحث آن جا هم به درتان می خورد که آنجا بحث الگوبرداری از شیوه زندگی اهل بیت (علیهم السلام) است و یکی همین بحث تغذیه خیلی بحث مهمی است و آثار زیادی دارد بیش از این وقت شما را نمی گیریم در شامگاه جمعه دعای ما طلب تعجیل در فرج آقا امام عصر خواهد بود اللهم عجل لولیک الفرج خداحافظ شما .

 

 

 


  
  • رضایی

    12 آذر 1402 - ساعت 20:18

    لعنت خدا بر قاتلین صدیقه شهیده

    0 1

آینه تاریخ - پاسخ به سوالات و شبهات تاریخی>

فاطمیه پاسخ به شبهات سقیفه هجوم بیعت تهدید قنفذ دستور عمر آتش زدن خانه مظلومیت اهل بیت ع سیره پیامبر ص بسم الله کسب حلال زهد نبوی