سایر قسمت ها
آینه تاریخ - پاسخ به سوالات و شبهات تاریخی

قسمت صد و دوم برنامه آینه تاریخ با کارشناسی حجت الاسلام و المسلمین دکتر جباری


دیگر قسمت ها

 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

عنوان برنامه: آینه تاریخ

تاريخ: 17/ 09/ 140۲

استاد: حجت الاسلام والمسلمین جباری

مجری: آقای قضبانی

قسمت:10۲

بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین اللهم صلی علی محمد و علی آله الطیبین الطاهرین اللهم عجل لولیک الفرج اللهم عجل لولیک الفرج .

مجری:

عزیزان بیننده سلام وقت شما به خیر خوش آمدید به برنامه آیینه تاریخ از شبکه جهانی حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) برنامه ای که در شامگاه جمعه تقدیم حضور شما عزیزان می شود و دو بار هم که بازپخش دارد در سحرگاه شنبه و در ظهر شنبه می توانید این برنامه را بازپخشش را ببینید خدمت شما و همه کسانی که باز پخش ببینند عرض سلام و اداب احترام دارم مهمان گرانقدر ما در این برنامه داریم برنامه ی تاریخی در واقع حضرت استاد دکتر جباری استاد حوزه و دانشگاه متخصص در مسائل سیره و تاریخ هستند عرض ادبی خدمت استاد داشته باشیم و برمی گردیم خدمت شما توضیحاتی را عرض خواهم کرد سلام علیکم و رحمة الله خیلی خوش آمدید.

استاد: جباری

 

 خواهش می کنم علیکم السلام و رحمة الله بسم الله الرحمن الرحیم عرض سلام و ادب دارم حضور شما جناب آقای قضبانی و شما بینندگان گرامی برنامه ان شاءالله که همیشه موفق و سربلند باشید و موفق به انجام آنچه که مرضی خداوند متعال است و ان شاء الله مقرب ما است به سوی خداوند متعال و همه ان شاءالله تحت عنایات خاصه حضرت ولی عصر (سلام الله علیه) مولا و ولی نعمتمان باشیم در همه آنات لحظات در خدمتتان هستیدم.

مجری:

 بزرگوارید خیلی خوشحال کردید ما را آمدید و ما خرسندیم که در خدمت شما هستید و اما این روزها ایام ایام فاطمیه است خدمت شما استاد عزیز عرض تسلیت دارم این روزها را و عزاداری هایتان  ان شاء الله مقبول درگاه الهی و مورد رضایت آقا امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف)  باشد همچنین شما عزیزان بیننده خدمت شما این روزها را عرض تسلیت دارم سه هزار و پانزده پانزده پانزده سامانه پیامکی ما و ارتباط شما با ما از طریق پیامک از این سامانه امکانش است که برقرار شود علاوه بر شبکه ماهواره ای که در خدمت شما هستیدم از طریق سایت شبکه حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف)  و اپلیکیشن شبکه حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) که در گوشی هایتان نصب می کنید می توانید برنامه های ما را دنبال کنید، آرشیوش را دسترسی پیدا کنید و سیصد و سیزدهم اگر به سه هزار پانزده پانزده پانزده بفرستید عضو کانال ایتای شبکه جهانی حضرت ولی عصر خواهید شد همانگونه که مستحضر هستیدد این روزها ایام فاطمیه است و ما به مناسبت هم سوالی در این خصوص داریم و اما محور اصلی برنامه ما چند هفته ای است که در خصوص سیره ی پیامبر اکرم (صلی الله و  علیه و آله و سلم) است.

 اما به مناسبت و با توجه به اینکه در بالاخره در جامعه سوالاتی با آن موضوعات هم مطرح می شود ابتدا از استاد ما سوالات مناسبتی مان را عرض می کنیم و می پرسیم بعد ان شاء الله در خدمت شما و استاد خواهیم بود، استاد ارجمند این روزها ایام فاطمیه است و یک بحث خیلی خوبی را شما هم هفته ی گذشته داشتید که الحمدلله مورد توجه بینندگان بود و تشکر ها شده است عرضم به حضورتان که شما در جلسه قبل تعداد هجوم و این ها را بیان کرده اما یک مسئله ای است اصل هجوم و انعکاس آن در گزارش هایی که در واقع در منابع اهل سنت است شکلش چگونه بوده است؟ و این گزارش را به چه گونه ارائه شده است و به ما رسیده است؟ در خدمت شما هستیم.

استاد: جباری

 خواهش می کنم نکته خوبی است و اشاره فرمودید ما چون در ایام فاطمیه قرار داریم وظیفه اقتضاء می کند که در حد امکان بپردازیم به تبیین مظالم و به هر حال ستم هایی که بر اهل بیت عصمت و طهارت( علیهم السلام) رفت نسل ها می آیند ادوار مختلف می گذرد اما مسئله فاطمیه ظلم بر فاطمه زهرا (سلام الله علیها) کهنه نمی شود و هرچند دشمنان در همه اعصار به ویژه در عصر حاضر شبکه ها به گونه ای تلاش می کنند شبکه های وهابی تلاش میکنند که سرپوش بگذارند بر روی این مسئله، تشکیک کنند کتاب بنویسند به زعم خودشان زیر سوال ببرند شبهه ایجاد کنند.

 اما  مثل اینکه بخواهند با یک پفی خورشید را خاموش کنند این شدنی نیست، این در شرایطی که خواهد ماند و ظایف ما این است که هرچه در حد توانمان تبیین کنیم تبیین دقیق باشد مستند باشد اما شاید که به متون اهل سنت که مراجعه می کنیم دو سه نکته ای که عرض می کنم را به صورت کاملا روشن می بینیم در متون اهل سنت همین جا خوب است عرض کنم که انگیزه برای لاپوشانی انکار و کتمان بحث هجوم به بیت فاطمه (سلام الله علیها)  و ظلم به آن حضرت (سلام الله علیها) که منجر به شهادت آن حضرت  (سلام الله علیها) شد انگیزه زیاد بوده است، اما با این وجود می بینیم که هم در درز پیدا کرده است هم طور در متون مختلفی به گونه ای منعکس شده  است من فقط متون چهار پنج قرن اول هجری را اشاره می کنم متون اهل سنت را عمری باشد هفته آینده ان شاء الله مسئله شهادت حضرت محسن (سلام الله علیه) را بر اساس متون شیعه و اهل سنت یک بحثی ان شا الله مستوفایی سعی می کنیم درباره اش داشته باشیم ،که اصلا این اینکه برخی از بتون اهل سنت تلاش کردند بگویند:

«فأمّا محسن بن علي فانه هلك صغيرا»

اما محسن بن علی (علیه السلام)  در کودکی از دنیا رفت.

الحاوي للفتاوي في الفقه وعلوم التفسير والحديث والأصول والنحو والإعراب وسائر الفنون،ج2، ص30. سيوطي، جلال الدين عبد الرحمن بن أبي بكر.

 فانه هلك صغيرا در کوچکی طفولیت از دنیا رفته است آیا این چنین است متونشان این چنین اجازه ای را میدهد فضای شیعه چگونه بوده در قرون اولیه نسبت به مسئله آن که با بحث مستوفایی می طلبد اما امروز  هم متون اهل سنت چهار پنج قرن اول هجری را به ترتیب تاریخی اشاره ای می کنم اما در یک جمع بندی اولیه قبل از اینکه حالا متون مطرح شود  فقط گزارش وار عرض می کنم که اصل هجوم به بیت فاطمه (سلام الله علیها)  برای بیعت گیری قطعی است متون متعدد اهل سنت در این مسئله مشترک اند کسی منکر شود  بی سوادی خودش را اثبات کرده یا غرض ورزی خودش این یک نکته.

 نکته دوم آتش آوردن و هیزم آوردن آتش آوردن برای تهدید این هم در متون اهل سنت نقل شده است که حالا عرض خواهم کرد از آتش آوردن نقل شده در متون اهل سنت اما آتش زدن این در متون اهل سنت تصریح به آن نشده است در متون ما است اما نیازی نیست در متون اهل سنت باشد چرا؟ وقتی آتش آورده شد از آن طرف گزارش هایی دارن که علی (علیه السلام)  را بردند و این که علی (علیه السلام)  رفت:

فأخرجوا عليا فمضوا به إلى أبي بكر، فقالوا له: بايع، فقال: إن أنا لم أفعل فمه ؟ قالوا: إذاً والله الذي لا إله إلاّ هو نضرب عنقك، فقال: إذاً تقتلون عبد الله وأخا رسول الله، فقال عمر: أما عبد الله فنعم، وأما أخا رسوله فلا، وأبو بكر ساكت لا يتكلم، فقال عمر: ألا تأمر فيه بأمرك ؟ فقال: لا أكرهه على شيء ما كانت فاطمة إلى جنبه، فلحق علي بقبر رسول الله (صلى الله عليه وسلم) يصيح ويبكي وينادي: يا ابن أم، إن القوم استضعفوني وكادوا يقتلونني فقال عمر لابي بكر: انطلق بنا إلى فاطمة، فإنا قد أغضبناها، فانطلقا جميعا فاستأذنا على فاطمة فلم تأذن لهما، فأتيا علياً فكلماه، فأدخلهما عليها، فلما قعدا عندها حولت وجهها إلى الحائط، فسلّما عليها فلم ترد عليهما السلام،

علی بن ابیطالب را از خانه بیرون آوردند، و به جانب ابوبکر بردند، و به او گفتند بیعت کن، علی به ایشان گفت: اگر بیعت نکنم چه می‌شود؟ گفتند: به خدا سوگند به آن خدایی که جز او خدا نیست گردنت را می‌زنیم، علی به آنان گفت: اگر مرا بکشید، هم بنده خدا را کشته‌اید، و هم برادر رسول خدا را، عمر گفت: اما بنده خدا بودن ترا قبول داریم، ولی برادر بودنت را با پیغمبر قبول نداریم، ابوبکر در این میان ساکت بود، عمر به او گفت: امر خود را درباره علی عملی نمی‌کنی؟ ابابکر گفت: تا فاطمه نزد او است من او را مجبور به بیعت نمی‌کنم.

پس علی به جانب قبر پیغمبر رفت در حالتی که می‌گریید می‌گفت: ای برادر این گروه مرا بی کس و بی‌یاور گذاشتند و نزدیک بود که مرا بکشند، عمر به ابابکر گفت: ما فاطمه را به غضب درآوردیم بیا تا نزد او رویم، چون به درب خانه رسیدند، اجازه ورود خواستند، فاطمه به ایشان اذن نداد، این دو نفر نزد علی آمدند، او ایشان را وارد خانه کرد، فاطمه از ایشان صورت گردانید و روی خود را به دیوار نمود، به فاطمه سلام کردند، او جوابشان را نداد

نام کتاب : الإمامة والسياسة - ت الزيني نویسنده : الدِّينَوري، ابن قتيبة    جلد : 1  صفحه : 20

 فأخرجوا عليا فمضوا به در همان ابن قتیبه هفته قبل می خواندیم علی (علیه السلام)  را خارج کردن پس طبیعتا وقتی آتش آورده اند و علی (علیه السلام)  را هم به زور خارج کرده اند و ابی بکر آرزو کرد کاش خانه فاطمه (سلام الله علیها)  را تفتیش نمی کردم:

أنا حميد أنا عثمان بن صالح، حدثني الليث بن سعد بن عبد الرحمن الفهمي، حدثني علوان، عن صالح بن كيسان، عن حميد بن عبد الرحمن بن عوف، أن أباه عبد الرحمن بن عوف، دخل علي أبي بكر الصديق رحمة الله عليه في مرضه الذي قبض فيه ... فقال [أبو بكر] : « أجل إني لا آسي من الدنيا إلا علي ثَلاثٍ فَعَلْتُهُنَّ وَدِدْتُ أَنِّي تَرَكْتُهُنَّ، وثلاث تركتهن وددت أني فعلتهن، وثلاث وددت أني سألت عنهن رسول الله (ص)، أما اللاتي وددت أني تركتهن، فوددت أني لم أَكُنْ كَشَفْتُ بيتَ فاطِمَةَ عن شيء، وإن كانوا قد أَغْلَقُوا علي الحرب... .

عبد الرحمن بن عوف به هنگام بيماري ابوبكر به ديدارش رفت و پس از سلام و احوال پرسي، با او گفت و گوي كوتاهي داشت. ابوبكر به او چنين گفت:

من در دوران زندگي بر سه چيزي كه انجام داده ام تأسف مي خورم ، دوست داشتم كه مرتكب نشده بودم ، يكي از آن ها هجوم به خانه فاطمه زهرا بود ، دوست داشتم خانه فاطمه را هتك حرمت نمي كردم؛ اگر چه آن را براي جنگ بسته بودند... .

الخرساني، أبو أحمد حميد بن مخلد بن قتيبة بن عبد الله المعروف بابن زنجويه (متوفاي251هـ) الأموال، ج 1، ص 387؛الدينوري، أبو محمد عبد الله بن مسلم ابن قتيبة (متوفاي276هـ)، الإمامة والسياسة، ج 1، ص 21، تحقيق: خليل المنصور، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1418هـ - 1997م، با تحقيق شيري، ج1، ص36، و با تحقيق، زيني، ج1، ص24؛الطبري، محمد بن جرير (متوفاي 310هـ)، تاريخ الطبري، ج 2، ص 353، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت؛

 کشف بیت فاطمه نمی کردم حالا عرض خواهم کرد وقتی هیزم آوردند آتش هم آوردند علی (علیه السلام)  را هم برده اند پس پیدا است که آتش مورد استفاده قرار گرفت نمی شود آتش را بیاورند و کنار نگه دارند و علی (علیه السلام)  هم که با اختیار خودش در را باز نکرده است، چون می گوید: اخرجوا علیا این هم نکته دوم که بحث آتش آوردن را نقل کردم اما آتش زدن را تصریح نکرده اند چون در متون ماست ما با این تبیین که عرض شد، برای متن می توانیم استفاده کنیم و مسئله بردن امیرالمومنین (علیه السلام)برای بیعت گیری باز همانطور در متونشان نقل شده اخرجوا علیا فمضوا به علی (علیه السلام)  را بردند یا مثلا معاویه در نامه ای که به امیرالمومنین (علیه السلام) می نویسید:

وَ زَعَمْتَ أَنِّي لِكُلِّ الْخُلَفَاءِ حَسَدْتُ وَ عَلَى كُلِّهِمْ بَغَيْتُ، فَإِنْ يَكُنْ ذَلِكَ كَذَلِكَ فَلَيْسَتِ الْجِنَايَةُ عَلَيْكَ فَيَكُونَ الْعُذْرُ إِلَيْكَ: "وَ تِلْكَ شَكَاةٌ ظَاهِرٌ عَنْكَ عَارُهَا". وَ قُلْتَ إِنِّي كُنْتُ أُقَادُ كَمَا يُقَادُ الْجَمَلُ الْمَخْشُوشُ حَتَّى أُبَايِعَ؛ وَ لَعَمْرُ اللَّهِ لَقَدْ أَرَدْتَ أَنْ تَذُمَّ فَمَدَحْتَ، وَ أَنْ تَفْضَحَ فَافْتَضَحْتَ، وَ مَا عَلَى الْمُسْلِمِ مِنْ غَضَاضَةٍ فِي أَنْ يَكُونَ مَظْلُوماً مَا لَمْ يَكُنْ شَاكّاً فِي دِينِهِ وَ لَا مُرْتَاباً بِيَقِينِهِ، وَ هَذِهِ حُجَّتِي إِلَى غَيْرِكَ قَصْدُهَا، وَ لَكِنِّي أَطْلَقْتُ لَكَ مِنْهَا بِقَدْرِ مَا سَنَحَ مِنْ ذِكْرِهَا.

تو چنين پنداشتى که من نسبت به خلفاى پيشين حسد ورزيدم و بر آنها ستم کردم اگر اين گونه باشد جنايتى بر تو نرفته است که از تو عذرخواهى کنم (و ابدا به تو مربوط نيست به گفته شاعر:) «اين عيبى است (اگر عيب باشد) که گرد عار آن بر تو نمى نشيند»

تو گفته اى که مرا همچون شتر افسار زده اى مى کشيدند تا بيعت کنم به خدا سوگند خواسته اى مذمت کنى ولى (ناخود آگاه) مدح و ثنا گفته اى و خواسته اى رسوا کنى ولى خودت رسوا شده اى. اين امر براى يک مسلمان عيب نيست که مظلوم واقع شود مادام که در دين خود ترديد نداشته باشد و در يقين خود شک نکند. اين دليل و حجت من است در برابر غير تو و من به همين مقدار که بيان آن پيش آمد براى تو اشاره کردم.

شرح نهج البلاغة ابن ابي الحديد    ج 15  ص 182

 در شرح نهج البلاغه  ابن ابی الحدید است  إِنِّي كُنْتُ أُقَادُ تو را میکشیدند بلا تشبیه مثل شتری که افسار به گردنش می اندازند و از جلو می برند این قاعد گفته می شود به چنین کسی قیاده یعنی از جلو بردن این تعبیر است که امیرالمومنین (علیه السلام)هم جواب میدهد به معاویه که به اصطلاح تو گفتی که كُنْتُ أُقَادُ كَمَا يُقَادُ الْجَمَلُ الْمَخْشُوشُ به اصطلاح این در واقع نشان میدهد که مسئله بردن حضرت (علیه السلام)  محقق شده به زور به جبر حضرت (علیه السلام) بردند این ها چیزهایی است که جسته و گریخته هم طور متفرق در متون مختلف اهل سنت آمده و قدرت انکار ندارند گاهی در یک متن ضعیفی متاخر تاریخیشان آمده  است می گفتند  این ضعیف است و در متونشان پخش  است و یکی دیگری را تایید می کنند این مقدمه را عرض کردم حالا یک به یک متون را گزارش گونه باز اشاره می کنم.

 ببینید مسئله هجوم برای بیعت گیری از متحصنین در خانه آن هجوم اول که هفته قبل هم عرض کردم که سلمان ابوذر مقداد خاصّان امیرالمومنین (علیه السلام)در خانه آن حضرت (علیه السلام) بودند و رفتند و آن ها را با زور خارج کردند با تهدید خارج کردند در المصنف ابن ابی شبه متوفای دویست و سی و پنج جلد هشت صفحه پانصد و هفتاد و دو:

حدثنا محمد بن بِشْرٍ نا عُبید الله بن عمر حدثنا زید بن اسلَم عن ابیه اسلم اَنَّهُ حِینَ بُویِعَ لاِبِی بَکْرٍ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ (صلی‌الله‌ علیه ‌وسلّم) کَانَ عَلِیٌّ وَالزُّبَیْرُ یَدْخُلان عَلی فَاطِمَةَ بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ (صلی‌الله‌ علیه ‌وسلّم) فََیُشَاوِرُونَهَا وَیَرْتَجِعُونَ فی اَمرِهِمْ، فَلَمَّا بَلَغَ ذالِکَ عُمَرُ بنُ الْخَطَّابِ خَرَجَ حَتَّی دَخَلَ عَلی فَاطِمَةَ، فَقَالَ: یَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ (صلی‌الله‌ علیه و‌آله‌وسلّم) مَا مِنَ الْخَلْقِ اَحَدٌ اَحَبُّ اِلَینا مِنْ اَبِیکِ، وَمَا مِنْ اَحَدٍ اَحَبُّ اِلَیْنَا بَعْدَ اَبِیکِ مِنْکِ، وَایْمُ اللَّهِ مَا ذَاکَ بِمَانِعِیَّ اِنِ اجْتَمَعَ هؤُلاَءِ النَّفَرُ عِنْدَکِ اَنْ آمُرَ بِهِمْ اَنْ یُحْرَقَ عَلیْهِمُ الْبَیتُُ، قَالَ فَلَمَّا خَرَجَ عُمَرُ جَاؤُوهَا فَقَالَتْ: تَعْلَمُونَ اَنَّ عُمَرَ قَدْ جَاءَنِی وَقَدْ حَلَفَ بِاللَّهِ لَئِنْ عُدْتُمْ لَیَحْرِقَنَّ عَلَیکُمُ الْبَیْتَ، وَایْمُ اللَّهِ لَیُمْضِیَنَّ مَا حَلَفَ عَلَیْهِ فَانْصَرِفُوا رَاشِدِینَ، فِرُّوا رَاْیَکُمْ وَلاَ تَرْجِعُوا اِلَیَّ، فَانْصَرَفُوا عَنْهَا وَلَمْ یَرْجِعُوا اِلَیْهَا حَتَّی بَایَعُوا لاَبِی بَکْرٍ.

هنگامی که مردم با ابوبکر بیعت کردند، علی و زبیر در خانه فاطمه به گفتگو و مشاوره پرداخته بودند، این خبر به عمر بن خطاب رسید. او به خانه فاطمه آمد، و گفت: ‌ای دختر رسول خدا! محبوب‌ترین فرد نزد ما پدر تو است و پس از او خودت!! ! ولی سوگند به خدا این محبت مانع از آن نیست که اگر این افراد در خانه تو جمع شوند من دستور دهم خانه را بر آن‌ها بسوزانند.این جمله را گفت و بیرون رفت، هنگامی که علی (علیه‌السّلام) و زبیر به خانه بازگشتند، دخت گرامی پیامبر به علی (علیهم‌السّلام) و زبیر گفت: عمر نزد من آمد و سوگند یاد کرد که اگر اجتماع شما تکرار شود، خانه را بر شماها بسوزاند، به خدا سوگند! آنچه را که قسم خورده است انجام می‌دهد!»

ابن‌ابی شیبه، عبدالله بن محمد، المصنف فی الاحادیث والآثار،ج۸ ،ص 572.

 که وقتی که مطلع شد شنید که فَلَمَّا بَلَغَ ذالِکَ عُمَرُ بنُ الْخَطَّابِ خَرَجَ حَتَّی دَخَلَ عَلی فَاطِمَةَ، آمد به در خانه ی فاطمه (سلام الله علیها)  و گفت که این که شما دختر پیامبر(صلی الله و علیه و آله و سلم) هستید محبوب نزد ما مسلمان ها هستید و این ها این دلیل مانع نمی شود مَا ذَاکَ بِمَانِعِیَّ اِنِ اجْتَمَعَ هؤُلاَءِ النَّفَرُ عِنْدَکِ اَنْ آمُرَ بِهِمْ اَنْ یُحْرَقَ عَلیْهِمُ الْبَیتُ، اگر اینها اینجا بمانند در خانه تو این مانع نمی شود که دستور بدهم خانه را به آتش بکشند یعنی کار ندارد فاطمه (سلام الله علیها)  هم در این خانه است حسنینم(علیهما السلام) در این خانه هستند که خانه را با اهلش به آتش می کشم من تعارف با کسی ندارم می خواهی دختر پیامبر(صلی الله و  علیه و آله و سلم) باشی باش دیگر به قبلش می گوید بله تو دختر پیامبر(صلی الله و  علیه و آله و سلم) محبوب هستید این ها اما این مانع نیست که من برای بیعت گرفتن از اینها حتی این کار را انجام بدهم.

 و بعدش می گوید آن ها به رعایت حال خانه و فاطمه (سلام الله علیها)  بیرون آمدند سلمان و این ها و از آن ها بیعت گرفته شد این هجوم اول است که دیگه هفته ی قبل بود و اینها را باز کردیم و خیلی دیگه قطعی شد که روشن شد که اگر این جاها دارد که آتش زده نشد درشکسته نشد وارد نشدند یعنی هجوم اول است خروج این اصحاب است فرق می کند با آن هجوم دوم که منجر به ورود به خانه شد اشاره شد .

 ابن شیبه متوفای دویست و سی و پنج است معاصر همین آقای ابن شیبه نظّام  معتضلی را داریم از علمای معروف عامه قرن سوم در کتاب المل النهل شهرستانی که از علمای قرن ششم بوده بله جلد یک صفحه پنجاه و هفت در ضمن عقاید نظّام  گزارش می کند که نظّام  چنین اعتقادی داشت البته بد و بیرا هم ب نظّام  می گوید، این های چیز بد و بیراه به نظّام  میگوید شهرستانی میگوید و زادة فی الفریه افترایی که به نظّام  دارد می بندد این چنین زادة فی الفریه منتها  عقیده نظّام  بوده آقای شهرستانی شما معتقد نیستید و میخواهید انکار کنید مشکل خودت است نظام چه عقیده ای داشته است و دارید نقل می کنید عقیده نظّام  همان برای ما کافیه یک عالم معروف عامی معتزلی قرن سوم می گوید:

 إنّ عمر ضرب بطن فاطمة عليها السّلام يوم البيعة حتّى ألقت الجنين من بطنها . و كان يصيح: أحرقوا دارها بمن فيها؛ و ما كان في الدار غير عليّ و فاطمة و الحسن و الحسين.

به راستی عمر در روز بیعت، ضربتی به فاطمه (علیها السلام) وارد کرد که بر اثر آن، جنین خویش را سِقط نمود.

الملل و النحل، عبدالکریم شهرستانی، ج ۱، ص ۵۷.

 إنّ عمر ضرب بطن فاطمة عليها السّلام يوم البيعة حتّى ألقت الجنين من بطنها .

 عمر ضربه زد به شکم فاطمه (سلام الله علیها)  در روزی که وقتی بیعت می کردند که منجر به اسقاط جنین شد و كان يصيح: أحرقوا دارها عمر در این حال فریاد می زد که خانه اش را به آتش بکشید بمن فيها؛ و اهل خانه و ما كان في الدار غير عليّ و فاطمة و الحسن و الحسين.

و در خانه غیر از علی (علیه السلام)  و فاطمه (سلام الله علیها)  و حسن و حسین (علیهما السلام)   نبود  این هم از مصادر اهل سنت وقتی گفته احرقوا  خودش دلیل است دیگه پس خودش یک قرینه دیگه است و اینکه آتش را کشیدن دیگه هجوم دوم است و می گوید: خانه را به آتش بکشید دستور داده و در واقع نکته ی خوبی اشاره کردید که عرض کرد دیگه أحرقوا دارها بمن فيها؛ و به اصطلاح دستور داده و فاطمه (سلام الله علیها)  مورد ضرب و صدمه قرار داده که منجر به سقط جنین شده این هم یک نکته.

 در همین قرن سوم مبرد متوفای  دویست و هشتاد و پنج کتاب الکامل مبرد جلد دو صفحه چهل و شش نه آرزوی ابی بکر را نقل می کند ما  قبلا ها وقتی یادم است که در همین برنامه الان شاید خاطرشان باشد آن آرزوهای نه گانه را بود و توضیحی درباره اش دادیم الان حالا نمیخواهیم واردش شویم، فقط یک نکته را عرض می کنم درباره آن، چون در متون متعدد آمده است هیچ قابل انکار نیست.

 عبدالرحمن بن عوف نقل می کند که در روزهای آخر عمر ابی بکر بود رفتم نزد او گفت که من تاسف به چیزی نمی خورم مگر نه چیز، گفتم چیست: گفت که سه چیز که ای کاش انجام نمی دادم سه چیز که کاش انجام می دادم و سه چیز که کاش از پیامبر(صلی الله و علیه و آله و سلم) می پرسیدم:

قال أبو بكر _ رضی الله تعالی عنه _ أجل إني لا آسی علی شئ من الدنيا إلا علی ثلاث فعلتهن وددت أنی تركتهن و ثلاث تركتهن وددت أنی فعلتهن و ثلاث وددت أنی سألت عنهن رسول الله صلی الله علیه و آله . فأما الثلاث اللاتي وددت أنی تركتهن فوددت أنی لم أكشف بيت فاطمة عن شئ و إن كانوا قد غلقوه علی الحرب و وددت إني لم أكن حرقت الفجاءة السلميو أنی كنت قتلته سريحاً أو خليته نجيحاً و وددت أنی يوم سقيفة بنی ساعدةكنت قذفت الامر في عنق أحد الرجلين عمر و أبی‌عبيدة فكان أحدهما أميراً و كنت وزيراً. و أما اللاتي تركتهن فوددت أنی يوم أتيت بالأشعث ابن قيس أسيرا كنت ضربت عنقه فإنه تخيل إلی أنه لا يری شرا إلا أعان عليه و وددت أنی حين سيرت خالد بن الوليد إلی أهل الردة كنت أقمت بذی القصة فان ظفر المسلمون ظفروا و إن هزموا كنت بصدد لقاء أو مددا. و ودت انی كنت إذ وجهت خالد بن الوليد إلی الشام كنت وجهت عمر بن الخطاب إلی العراق فكنت قد بسطت يدي كلتيهما في سبيل الله ومد يديه. و وددت أنی كنت سألت رسول الله _ صلی الله عليه و سلم _ لمن هذا الامر فلا ينازعه أحد و وددت أنی كنت سألته هل للأنصار في هذا الامر نصيب و وددت أنی كنت سألته عن ميراث ابنة الأخ والعمة فان في نفسي منهما شيئاً.

[عبد الرحمن گوید] گفتم: خدایت رحمت کند! سخت نگیر که حالت بدتر می‌شود. نظر مردم در باره تصمیم تو از دو حال بیرون نیست؛ یا با تو هم‌نظرند یا مخالف. موافقان با تو هستند و مخالفان به تو مشورت خواهند داد. آن را که برگزیده‌ای چنان است که دوست داری و ما از تو جز خیر خواهی سراغ نداریم). بر چیزی از این دنیا اندوهگین مباش. به خدا سوگند که تو پیوسته صالح و مصلح بوده‌ای.گفت: آری من بر چیزی از دنیا اندوهگین(متأسف) نیستم جز بر سه کار که کردم و اما آن سه کاری که کردم و دوست داشتم نمی‌کردم؛ دوست داشتم که چنین و چنان نمی‌کردم. در خانه فاطمه را در هیچ صورتی نمی‌گشودم، هر چند درش به قصد جنگ با من بسته می‌شد. و دوست داشتم که فجاءه سلمی را به آتش نمی‌سوزاندم. یا او را می‌کشتم یا می‌بخشیدم]. و دوست داشتم روز سقیفه بنی ساعده خلافت را به گردن یکی از آن دو مرد (ابوعبیده یا عمر) می‌انداختم و او امیر می‌بود و من وزیر. و دوست داشتم وقتی خالد بن ولید را به سوی مرتدین فرستادم، خود در ذی القصه (معدن گچ) می‌ماندم. اگر مسلمانان پیروز می‌شدند که می‌شدند و اگر شکست می‌خوردند، به یاری آنان می‌شتافتم یا پشتیبان می‌فرستادم اما سه مسأله‌ای که دوست داشتم از رسول‌خدا صلی الله علیه و آله پرسیده بودم؛ دوست داشتم از رسول‌خدا صلی الله علیه و آله پرسیده بودم که خلافت از آن کیست تا کسی بر سر آن با او نزاع نکند و دوست داشتم پرسیده بودم که آیا انصار را از حکومت بهره‌ای است و دوست داشتم که از میراث (سهم الارث) عمه و دختر برادر  (دختر برادر و عمه) پرسیده بودم چرا که در باره آن تردید داشتم.

الکامل، مبرد، ج ۲، ص 46

زد آن سه چیزی که ای کاش انجام نمیدادم اولیش اینه انى لم اكشف بيت فاطمه  یا عن بیت فاطمه ای کاش من کشف بیت فاطمه (سلام الله علیها)  نمی کردم کشف بیت یعنی ورود به زور ، نمیگوید ما داخل خانه فاطمه (سلام الله علیها)  نمی شدیم داخل خانه شدن ممکن است در باز شود داخل شوند کشف بیت ،کشف تکفیش کسانی است که به زور می آمدند وارد جایی میشوند و دو تا آرزو دیگه هم می کند و آن سه تا آرزوی را که ای کاش نمی کرده هم بیان میکند حالا من کار ندارم اما برای راستی آزمایی که چقدر یا صداقت سنجی که جناب خلیفه در این آرزهای نه گانه اش چقدر صادق است من یک قرینه ای در آن سه آرزوی بعدی یکی از آن سه آرزوی آخری پیدا کردم که نشان  میدهد که متاسفانه صادق نبوده است در همین آرزو هم که می کرد آن چیست؟

 در آن سه آرزوی آخری که می گوید: ای کاش سه چیز از پیامبر(صلی الله و  علیه و آله و سلم) می پرسیدم یکی این است که ای کاش از پیامبر(صلی الله و  علیه و آله و سلم) می پرسیدم:

 لمن الامر بعدک کاش می پرسیدم امر خلافت بعد از تو از آن کیست؟  مشخص است پیامبر(صلی الله و  علیه و آله و سلم) امر خلافت را چگونه بیان کند؟ که بعد از غدیر بالاتر با این همه هزاران نفر جمعیت از حدیث منزلت بالاتر از فراوان مکرر علی (علیه السلام)  را به عنوان خلیفه به عنوان ولی امثال این ها معرفی کرده و مرحوم علامه امینی اینجا ردیف می کند دو سه صفحه کلمات پیامبر(صلی الله و  علیه و آله و سلم) در مواقع متعدد که می فرمود پیامبر(صلی الله و  علیه و آله و سلم) اگر اگر از پیامبر(صلی الله و  علیه و آله و سلم) می پرسید این را می گفت این را می گفت این را می گفت پشت سر هم می آورد مکه که شما با پیامبر(صلی الله و  علیه و آله و سلم) بودید و شنیدید این ها را پس نشان  بدهد که این آرزوها به تعبیری لقلقه زبان است به نحوی آبرو خریدن است برای خودش چون به هر حال کارهایی کرده بود که مورد ملامت مسلمان ها بود و  یکی همیناست که کامل مبررد می گوید: وددت أنی تركتهن فوددت أنی لم أكشف بيت فاطمة و إن كانوا قد غلقوه علی الحرب ولو که  قفل شده بود در بسته بود من را به خاطر جنگ در بسته بودند ولو اغلق علی الحرب در حالی که جنگی هم نبود حتی اگر برای جنگ بسته شده بود هم من نباید این کار را می کردم.

مجری:

 از همان اشاره به آن نکته ای که شما فرمودید دیگه ی قرینه ای نیست که به زور در باز شده.

استاد: جباری

ولو اغلق علی الحرب و این تعبیر آرزوها در متون دیگه هم است مثل یعقوبی طبری امثالهم معجم طبرانی متعدد همینطور نقل کردند که این هم یک.

 یعقوبی متوفای  دویست و نود و دو معاصر همین آقای مبررد است تقریبا در تاریخش جلد دو صفحه صد و بیست و شش میگوید:

بلغ أبا بکر و عمر أنّ جماعه من المهاجرین و الأنصار قد اجتمعوا مع علیّ بن أبی طالب فی منزل فاطمه بنت رسول اللّه، فأتوا فی جماعه حتّى هجموا  الدّار، و خرج علیّ و معه السّیف فلقیه عمر، فصارعه عمر فصرعه، و کسر سیفه، و دخلوا الدّار فخرجت فاطمه فقالت: و اللّه لتخرجنّ أولأ کشفنّ شعرى و لأ عجّنّ إلى اللّه! فخرجوا و خرج من کان فی الدّار، و أقام القوم أیّاماً ثمّ جعل الواحد بعد الواحد یبایع و لم یبایع علیّ  إلا بعد سته أشهر و قیل أربعین یوماً.

به ابوبکر و عمر خبر دادند که گروهی از مهاجر و انصار، با علی بن ابی‌طالب (ع) در خانه‌ی فاطمه (ع) دختر رسول خدا (ص)، گرد آمده‌اند آن دو با گروهی از مردم به آن‌جا رفتند تا به خانه، یورش برند. علی (ع) با شمشیر آخته بیرون آمد عمر را بر زمین زد و شمشیر او را شکست.آن گروه به دورن خانه‌ی فاطمه (ع) ریختند و حضرت زهرا (ع) در برابر ایشان ظاهر شد و فرمود: به خدا سوگند! از خانه‌ی من بیرون روید در غیر این صورت، موهایم را پریشان کرده با شیون و فغان از شما به خدای متعال، شکایت می‌کنم.آن گروه از خانه بیرون رفتند و همه‌ی کسانی که در آن‌جا بودند، خارج شدند معترضین به خلافت ابوبکر، چند روز صبر و شکیبائی کرده، سپس یکی پس از دیگری با ابوبکر بیعت نمودند، مگر علی (ع) که او نیز پس از شش یا چهل ماه با زور و اکراه بیعت کرد.

تاریخ الیعقوبی،یعقوبی،ج ۲،ص ۱۲۶.

بلغ أبا بکر و عمر أنّ جماعه من المهاجرین و الأنصار قد اجتمعوا مع علیّ بن أبی طالب فی منزل فاطمه بنت رسول اللّه، جماعتی خبردار شد که جمع شدند در خانه علی (علیه السلام)و  فاطمه (سلام الله علیها)  فأتوا فی جماعه حتّى هجموا  الدّار،.گروهی آمدن هجوم به خانه بردند و بعد اصحاب آمدند بیرون و به زور از آنها بیعت گرفتند که هفته ی قبل عرض کردم که این همان هجوم اول است که اینها را کشاندند بیرون یاران امیرالمومنین (سلام الله علیها) را  و باز همین آقای یعقوبی در صفحه صد و سی و هفت هم جلد دو همین تعبیر را ابوبکر باز دارد :

دخل عبد الرحمن بن عوف في مرضه الذي توفي فيه، فقال: كيف أصبحت يا خليفة رسول الله؟ فقال: أصبحت موليا، و قد زدتموني على ما بي إن رأيتموني استعملت رجلا منكم فكلكم قد أصبح وارم أنفه، و كل يطلبها لنفسه. فقال عبد الرحمن: و الله ما أعلم صاحبك إلا صالحا مصلحا، فلا تأس على الدنيا! قال: ما آسى إلا على ثلاث خصال صنعتها ليتني لم أكن صنعتها، و ثلاث لم اصنعها ليتني كنت صنعتها، و ثلاث ليتني كنت سألت رسول الله عنها، فأما الثلاث التي صنعتها، فليت أني لم أكن تقلدت هذا الأمر. و قدمت عمر بين يدي، فكنت وزيرا خيرا مني أميرا، و ليتني لم أفتش بيت فاطمة بنت رسول الله و أدخله الرجال، و لو كان أغلق على حرب‏
عبد الرحمان بن عوف در بيمارى مرگ ابو بكر در آمد و گفت: اى جانشين پيامبر خدا، بچه حالى صبح كردى؟ گفت: با معرفى كردن جانشين خود صبح كردم و شما هم بر آنچه بدان گرفتارم افزوديد، چه مرا ديديد كه مردى از شما را برگماشتم و اكنون همه ‏تان برآشفته و خشمگين شده‏ ايد و آن را براى خود خواستاريد. عبد الرحمن گفت: بخدا قسم برگزيده تو را جز شايسته و مرد اصلاح نمى‏دانم پس بر دنيا افسوس مدار. گفت: بر دنيا افسوسى ندارم جز براى [سه‏] كار كه آنها را انجام دادم و كاش انجام نداده بودم، و سه كار ديگر كه آنها را انجام ندادم و كاش انجام داده بودم، و سه چيز كه كاش خودم پيامبر خدا را از آنها پرسش مى‏ كردم، اما آن سه كارى كه انجام داده‏ ام: پس كاش من اين كار را بعهده نمى‏ گرفتم و عمر را بر خويش مقدم ميداشتم، و من وزير مى‏ بودم بهتر بود تا امير باشم، و كاش خانه فاطمه دختر پيامبر خدا را بازرسى نمى‏ كردم و مردان را بدان راه نمى ‏دادم اگر چه براى جنگ كانونى در بسته بود.

تاریخ الیعقوبی،یعقوبی،ج ۲،ص ۱۲۶.

و ليتني لم أفتش بيت فاطمة بنت رسول الله و أدخله الرجال، ای کاش من تفتیش خانه فاطمه (سلام الله علیها)  نمی کردم و مردان را داخل خانه نمی کردم ولم ادخله الرجال ای کاش این کار را نمی کردم.

معاصر آقای یعقووبی هم آقای بلاذری است و از مورخان معروف اهل سنت در قرن سوم متوفای دویست و هفتاد و نه در الانساب و الاشراف جلد یک صفحه پانصد و هشتاد و شش نقل می کند که از ابن عون:

الْمَدَائِنِيُّ، عَنْ مَسْلَمَةَ بْنِ مُحَارِبٍ، عَنْ سُلَيْمَانَ التيمى، وعى ابْنِ عَوْنٍ أَنَّ أَبَا بَكْرٍ أَرْسَلَ إِلَى عَلِيٍّ يُرِيدُ الْبَيْعَةَ، فَلَمْ يُبَايِعْ. فَجَاءَ عُمَرُ، ومعه فتيلة فتلقته فاطمة على الباب، فقالت فاطمة: [يا ابن الْخَطَّابِ، أَتُرَاكَ مُحَرِّقًا عَلَيَّ بَابِي؟ قَالَ: نَعَمْ، وَذَلِكَ أَقْوَى فِيمَا جَاءَ بِهِ أَبُوكِ.

ابوبكر به دنبال علي(ع) فرستاد تا بيعت كند، ولي علي از بيعت امتناع ورزيد. سپس عمر همراه با فتيله (آتشزا) حركت كرد، و با فاطمه در مقابل باب خانه روبرو شد، فاطمه گفت: اي فرزند خطاب، مي بينم در صدد سوزاندن خانه من هستي؟! عمر گفت: بلي، اين كار كمك به رسالتي است كه پدرت براي آن مبعوث شده است!

انساب الاشراف للبلاذري ، البلاذري ،ج 1،  ص 586.

ابْنِ عَوْنٍ أَنَّ أَبَا بَكْرٍ أَرْسَلَ إِلَى عَلِيٍّ يُرِيدُ الْبَيْعَةَ، ابوبکر فرستاد سراغ علی (علیه السلام)  به طلب بیعت فَلَمْ يُبَايِعْ. علی (علیه السلام)  حاضر نشد فَجَاءَ عُمَرُ، ومعه فتيلة عمر آمد مشعلی هم فتیله هم دستش بود فتلقته فاطمة على الباب، فاطمه (سلام الله علیها) آمد پشت در فقالت فاطمة: [يا ابن الْخَطَّابِ، أَتُرَاكَ مُحَرِّقًا عَلَيَّ بَابِي؟ واقعا می خوای در خانه مرا آتش بزنی قَالَ: نَعَمْ، وَذَلِكَ أَقْوَى فِيمَا جَاءَ بِهِ أَبُوكِ.

در آنچه که پدرت آورده است قوی تر است منظور از این جمله این است که مثلا این امر قطعی تر است انجامش قطعی تر نسبت به آنچه که پدر تو آورده است.

مجری:

مثل یک ضرب المثل است اینقدر نبوت پیامبر(صلی الله و  علیه و آله و سلم) و توحید قطعی است این از آن هم قطعی تر است.

استاد: جباری

از آنچه که پدرت آورده است اقوی است آتش آورده تهدید کرده است و باز آقای بلاذری در صفحه پانصد و هشتاد و هفت از جلد یک از ابن عباس نقل می کند :

« عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ: بَعَثَ أَبُو بَكْرٍ عُمَرَ بْنَ الْخَطَّابِ إِلَى عَلِيٍّ رَضِيَ اللَّه عَنْهُمْ حِينَ قَعَدَ عَنْ بَيْعَتِهِ وَقَالَ: ائْتِنِي بِهِ بِأَعْنَفِ الْعُنْفِ. فَلَمَّا أَتَاهُ، جَرَى بَيْنَهُمَا كَلامٌ. فقال: احْلُبْ حَلَبًا لَكَ شَطْرُهُ. واللَّه مَا حِرْصُكَ على إمارته اليوم إلا ليؤثرك»

ابن عباس گفته است که وقتی علی (ع) از بیعت با ابوبکر سرباز زد، ابوبکر، عمر را به سوی علی فرستاد و به عمر گفت: علی را به بدترین صورت، نزد من بیاور! وقتی عمر، علی را آورد، بین علی و عمر درگیری لفظی پیش آمد، علی به عمر گفت: پستان خلافت را بدوش، که سهم تو محفوظ است. به خدا قسم انگیزه ای امروز تو را وادار نکرده برای تلاش برای خلافت ابوبکر، مگر اینکه این خلافت فردا به تو برسد.

أنساب الأشراف بلاذری، ج1، ص 587 ؛ تحقيق: سهيل زكار و رياض الزركلي الناشر: دار الفكر – بيروت، الطبعة: الأولى، 1417 هـ - 1996 م

بَعَثَ أَبُو بَكْرٍ عُمَرَ بْنَ الْخَطَّابِ إِلَى عَلِيٍّ رَضِيَ اللَّه عَنْهُمْ حِينَ قَعَدَ عَنْ بَيْعَتِهِ وقتی که علی (علیه السلام)  شد و حاضر به بیعت نشد ابوبکر عمر را فرستاد وَقَالَ: ائْتِنِي بِهِ بِأَعْنَفِ الْعُنْفِ. به شدیدترین وجه برو علی (علیه السلام)  را بیاور در ذهن ماها این است که عمر شدیدتر و غلیظ تر بود از ابی بکر اما اینجا ابی بکر  افتاده از این طرف به شدیدترین وجه با انف با زور برو حداکثر زور و خشونت علی (علیه السلام)  را بردار بیاور و بعد می گوید وقتی علی (علیه السلام)  را آوردند فَلَمَّا أَتَاهُ، جَرَى بَيْنَهُمَا كَلامٌ. امیرالمومنین (علیه السلام)فرمود:فقال: احْلُبْ حَلَبًا لَكَ شَطْرُهُ. به عمر فرمود که بدوش از آن پستان که بخشی از آن تو است تو داری برای خودت این بحث بدعت را  میگذاری واللَّه مَا حِرْصُكَ على إمارته اليوم إلا ليؤثرك غدا.تو را آنچه که حریص کرده بر عمارت ابی بکر امروز  دارد این همه در تکاپو هستید که یک روزی فردا تو را به جای خودش بنشاند که همان طور هم شد .

«فأخرجوا عليا و مضوا به إلى أبي بكر فقالوا له: بايع، فقال: إن لم أفعل فمه؟ قالوا: إذا واللّه الذي لا إله إلا هو نضرب عنقك، قال: إذا تقتلون عبداللّه و أخا رسوله. قال عمر: أما عبداللّه فنعم و أما أخا رسوله فلا، و أبوبكر ساكت لا يتكلم. فقال عمر: ألا تأمر فيه بأمرك؟ فقال: لا أكرهه على شئ ما كان فاطمة إلى جنبه. فلحق علي بقبر رسول اللّه صلى اللّه عليه و سلم يصيح و يبكي و ينادي: يا ابن أم إن القوم استضعفوني و كادوا يقتلونني»

علی را از خانه بیرون کشیدند و به نزد ابوبکر آوردند. به او گفتند: بیعت کن! علی گفت: اگر بیعت نکنم چه؟ گفتند: به خدا قسم در این صورت گردنت را می زنیم! علی گفت: در این صورت، شما بنده خدا و برادر پیامبر خدا را کشته اید! عمر بن خطاب گفت: اما اینکه بنده خدا را کشته باشیم درست است؛ ولی برادر رسول خدا را هرگز! در این حال، ابوبکر ساکت بود و سخن نمی گفت. عمر بن خطاب به ابوبکر گفت: آیا دستورت را صادر نمی کنی؟ ابوبکر گفت: مادامی که فاطمه در کنار علی هست، علی را بر کاری مجبور نمی کنم! در این حال علی خود را به قبر پیامبر رساند، صدا بلند کرد و ناله سر زدو گفت: ای فرزند مادرم! اين گروه مرا در فشار گذاردند و نزديك بود مرا به قتل برسانند.

الإمامة و السياسة، ج1، ص16

 همین قرن سوم ابن قتیبه دینوری متوفای دویست و هفتاد و شش الامامه و السیاسه که هفته ی قبل مفصل خواندیم ابن قتیبه که در دو مرحله به تفصیل آورده همان هجوم اول را خروج اصحاب با هجوم دوم که تهدید و بعدش هم

فأخرجوا عليا و مضوا به إلى أبي بكر این تصریحات ابن قتیبه بود که کاملا از آن هجوم استفاده می شود تهدید استفاده می شود حطب آوردن هیزم استفاده می شود و بردن استفاده می شودمی گوید: فأخرجوا عليا نمیگوید فخرج علی، چون هفته قبل این را خواندیم و این که وقتی هیزم را آورد و تهدید کرد خانه را به به آتش می کشم گفتند:

وإن أبابكر تفقد قوماً تخلفوا عن بيعته عند علي كرم الله وجهه، فبعث إليهم عمر، فجاء فناداهم وهم في دار علي، فأبوا أن يخرجوا، فدعا بالحطب وقال: والذي نفس عمر بيده لتخرجن أو لاحرقنها على من فيها، فقيل له: يا أبا حفص، إن فيها فاطمة ؟ فقال: وإن .

ابابکر افرادی را که از بیعت با او تخلف کرده بودند جستجو نمود، و آنان را نزد علی بن ابی‌طالب یافت، پس عمر را به سوی ایشان فرستاد، عمر به درب خانه علی رفته و آن افراد را برای بیعت با ابارک طلبید، ایشان مخالفت کردند، عمر دستور داد هیزم بیاورند، و گفت سوگند به آن کسی که جان عمر در دست او است: اگر ایشان از خانه بیرون نیایند، خانه را با اهلش آتش خواهم زد (بعضی از همراهانش به او گفتند):ای عمر فاطمه در این خانه می‌باشد، او در جواب گفت: هر چند که فاطمه در خانه باشد

ابن قتبة در کتاب خود « الامامة و السیاسة» غیر محشتی (معروف به تاریخ الخلفاء) ج 1 ص 12

فقالوا: إن فيها فاطمة ؟ فقال: وإن  ،  داری این طور می گویی در حالی که فاطمه (سلام الله علیها)  در این خانه است فقال: وإن،  حتی اگر فاطمه (سلام الله علیها)  در این خانه باشد من تصمیمم را عملی خواهم کرد این از تصریحات آقای ابن قتیبه است ابن قتیبه کتاب دیگری دارد غیر از الامامه و السیاسه کتاب المعارف الان موجود است اما گویا در المعارف دست بردند، المعارفی که دست مرحوم ابن شهر آشوب قرن ششم در مناقب آل ابی طالب گزارش از آن دارد در جلد سه صفحه صد و سی و سه جمله ای از المعارف نقل می کند با این مضمون:

 و فی معارفی القتیبی «ان محسنا فسد من زخم قنفذ العدوی»

 

. در معارف المبرد است که محسن فسد یعنی از بین رفت در اثر زخمی که قنفذ العدوی وارد کرد در هر حال مادر محسن و خود محسن بالاخره این طفل از بین رفته در اثر آن زخم.

مجری:

ابن شهر آشوب در قرن ششم چنین مطلبی را در این کتاب دیده است میکند.

استاد: جباری

 امروز  به المعارف مراجعه میکنیم نیست می بینیم که دست برده شده است حالا هفته بعد ان شاء الله عرض خواهم کرد بعضی موارد مشابه به همین ظریق دست برده شده و می گویند در طفولییت از دنیا رفت اما آن که در موارد تحریفات در کتاب های عامه است که شاهد تاریخی داریم برایش ابن شهر آشوب گزارش می کند این تعبیر:«ان محسنا فسد من زخم قنفذ العدوی».

در همین قرن سوم و اوایل چهار طبری را داریم تاریخ نویس معروف در جلد دو تاریخش صفحه چهارصد و چهل و سه اشاره به هجوم اول می کند هجوم اول که اصحاب بودن می گوید:

«حَدَّثَنَا ابْنُ حُمَيْدٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا جَرِيرٌ، عَنْ مُغِيرَةَ، عَنْ زِيَادِ بْنِ كُلَيْبٍ، قَالَ: أَتَى عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ مَنْزِلَ عَلِيٍّ وَفِيهِ طَلْحَةُ وَالزُّبَيْرُ وَرِجَالٌ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ، فَقَالَ: وَاللَّهِ لأَحْرِقَنَّ عَلَيْكُمْ أَوْ لَتَخْرُجُنَّ إِلَى الْبَيْعَةِ فَخَرَجَ عَلَيْهِ الزُّبَيْرُ مصلتا بالسيف، فَعَثَرَ فَسَقَطَ السَّيْفُ مِنْ يَدِهِ، فَوَثَبُوا عَلَيْهِ فاخذوه»:

عمر بن خطاب به منزل علی آمد و طلحه و زیبر و مردانی از مهاجرین در آنجا بودند و گفت: قسم به خدا که من شما را آتش می زنم یا اینکه برای بیعت بیرون آیید. زبیر در حالی که شمشیر به دست بود برون آمد اما پایش لغزید و زمین خورد. و کسانی که همراه عمر بودند به او حمله کرده و او را دستگیر کردند.

تاریخ الامم و الملوک،طبری،ج۲ ،ص443.

 که خبر رسید به این ها که در منزل علی (علیه السلام)  و فاطمه (سلام الله علیها)  کسانی هستند زبیر  و جمعی از مهاجرین امثال این ها عمر گفت که وَاللَّهِ لأَحْرِقَنَّ عَلَيْكُمْ أَوْ لَتَخْرُجُنَّ إِلَى الْبَيْعَةِ فَخَرَجَ عَلَيْهِ الزُّبَيْرُ مصلتا بالسيف، فَعَثَرَ فَسَقَطَ السَّيْفُ مِنْ يَدِهِ، فَوَثَبُوا عَلَيْهِ  قسم به خدا آتش می زنم خانه را یا خارج میشوید برای بیعت که می گوید: زبیر خارج شد با شمشیر و شمشیرش را گرفتند و فاخذوه گرفتند و بردند برای بیعت و این ها این اشاره به همان هجوم اول دارد.

 باز طبری در همان جلد دو صفحه  ششصد و نوزده همان آرزوهای ابی بکر را نقل می کند :

«وددت انّي لم أكشف بيت فاطمة و تركته و ان اغلق علي الحرب»

اي كاش پرده حرمت خانه فاطمه را نمي گشودم و آن را به حال خود وامي گذاشتم هرچند براي جنگ بسته شده بود.

تاریخ الامم و الملوک،طبری،ج۲ ،ص619.

 

وددت انّي لم أكشف بيت فاطمة و تركته و ان اغلق علي الحرب حتی اگر خانه را قفل می کرده بودند برای جنگ و ای کاش به اصطلاح کشف بیت فاطمه (سلام الله علیها)  نمی کردم.

مجری:

ماجرای این صحبتی که ابوبکر در قبل از مرگ خودش می کند را اینها که بلافاصله در بعد از بحث هجوم و اینها که نقل نمی کنند در جای خودش در اواخر عمر ابوبکر بود.

استاد: جباری

قرن چهارم یکی از محدثان و علمای و حافظان اهل سنت و حفاظ حدیث ابن ابی دارم است یحیی بن ابی دارم متوفای سیصد و پنجاه و هفت ایشان اواخر عمرش گویا به زعم حضرات اهل سنت از راه به در می شود و می نشسته است برایش حوادث خانه فاطمه (سلام الله علیها)  را نقل می کردند سکوت می کرد گوش می کرد و چیزی نمی گفت و انکار نمیکرده است این انکار نکردن به اینها گران تمام شده  است و این را نشان از ضعفش دانستند، آقای ذهبی در میزان الاعتدال و بعضی ها آثار دیگه هم باز است جلد سه صفحه چهارصد و پنجاه و نه می گوید:

وقال محمد بن أحمد بن حماد الكوفي الحافظ - بعد أن أرموتهكان مستقيم الأمر عامة دهره، ثم في آخر أيامه كان أكثر ما يقرأ عليه المثالب، حضرته ورجل يقرأ عليه: إن عمر رفس فاطمة حتى أسقطت بمحسن.

وى همواره از استقامت و راستى و درستى برخوردار بود ليكن در اواخر عمرش بيشتر احاديثى كه بر وى قرائت مى شد از مثالب (نقاط ضعف صحابه و خلفاء) بود.(محمد بن حماد حافظ مى گويد) من نزد وى حضور پيدا كردم مردى بر وى اين جملات را مى خواند: عمر فاطمه(عليها السلام) را به گونه اى زد كه محسن خويش را سقط كرد.

ميزان الاعتدال (الذهبي، شمس الدين) ، جلد : ۳ ، صفحه : 459

كان مستقيم الأمر عامة دهره،  در آن عموم زندگانیش مستقیم الامر  بود الا اینکه آخر عمرش اینطوری شد.

مجری:

 کارش درست بود خودمون کارش درست بود آخرش خراب شد.

استاد: جباری

 و می نشستند مقابلش می خواندند که إن عمر رفس فاطمة حتى أسقطت بمحسن. این را می خواندند و این گوش می کرد و انکار نمی کرد عمر لگدی زد ضربه ای زد به فاطمه (سلام الله علیها)  حتى أسقطت بمحسن محسن را سقط کرد این هم ابن ابی دارم متوفای سیصد و پنجاه و هفت طبق گزارش آقای ذهبی در میزان الاعتدال .

طبرانی از  حفاظ و محدثان بسیار معروف سه تا معجم دارد صغیر و اوسط و کبیر در معجم کبیرش جلد یک صفحه شصت و دو حدیث سی و چهار آن باز آرزوهای نه گانه ابوبکر را نقل می کند :

أَمَا إِنِّي لَا آسَى عَلَى شَيْءٍ، إِلَّا عَلَى ثَلَاثٍ فَعَلْتُهُنَّ، وَدِدْتُ أَنِّي لَمْ أَفْعَلْهُنَّ، وَثَلَاثٍ لَمْ أفْعَلْهُنَّ وَدِدْتُ أَنِّي فَعَلْتُهُنَّ، وَثَلَاثٍ وَدِدْتُ أَنِّي سَأَلْتُ رَسُولَ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ عَنْهُنَّ، فَأَمَّا الثَّلَاثُ اللَّاتِي وَدِدْتُ أَنِّي لَمْ أَفْعَلْهُنَّ: فَوَدِدْتُ أَنِّي لَمْ أَكُنْ كَشَفْتُ بَيْتَ فَاطِمَةَ وَتَرَكْتُهُ، وَأَنْ أَغْلِقَ عَلَيَّ الْحَرْبَ

آری من بر چیزی از دنیا اندوهگین(متأسف) نیستم جز بر سه کار که کردم و اما آن سه کاری که کردم و دوست داشتم نمی‌کردم؛ دوست داشتم که چنین و چنان نمی‌کردم. در خانه فاطمه را در هیچ صورتی نمی‌گشودم، هر چند درش به قصد جنگ با من بسته می‌شد.

معجم کبیر،طبرانی، ج ۱ ،ص 62،ح 34 .

فَوَدِدْتُ أَنِّي لَمْ أَكُنْ كَشَفْتُ بَيْتَ فَاطِمَةَ وَتَرَكْتُهُ، وَأَنْ أَغْلِقَ عَلَيَّ الْحَرْبَ ایشان نقل می کند.

 در همین قرن چهارم ملطی را داریم ابالحسین محمد بن احمد ملطی شافعی متوفای  سیصد و هفتاد و هفت در کتاب التنبيه و الرد علی أهل الأهواء و البدع صفحه بیست گزارش می کند می گوید:

«و الفرقة الثانیه عشر من الإمامیه اصحاب هشام بن الحکم، فزعم هشام  لعنه الله أن النبی نص علی امامة علی فی حیاته؛ و أن ابابکر مرّه به فاطمه علیها السلام فرفس فی بطنها فأسقطت  و کان سبب علتها و موتها»

اعتقاد هشام دیگر از نزدیکترین  اصحاب امام صادق، امام کاظم علیهم السلام، می گوید ابوبکر گذرش به فاطمه افتاد لگدی به شکم حضرت زهرا (س) زدنداین سبب شهادت حضرت زهرا (س) بود

التنیبه و الرد علی اهل الأهواء  و البدع، ملطی، چاپ قاهره، چاپ اول، ص19-20

فزعم هشام  هشام به هر حال آن هشام بن حکم ظاهرا می گوید: او گمان کرده که گمان می کرد که و أن ابابکر مرّه به فاطمه علیها السلام فرفس فی بطنها حالا ابابکر  است را می گوید در حالی که  عمر است فأسقطت  و کان سبب علتها و موتها وَأَنه غصبهَا فدك .

علت موتش همین ضربه ای بود که منجر به سقط شد و به هر حال همین طور حقوقش غصب شد این این گزارش را آقای ملطی شافعی در آن کتاب نقل میکند.

مجری:

 هفته گذشته هم فکر می کنم یکیه گزارشی فکر کنم ارائه فرمودید که بعد از آن دیگه حضرت زهرا(سلام الله علیها)  در بستر افتاد دیگه تا شهادت برنخواست.

استاد: جباری

 بله تصریح سلمان است که بعد از این هجوم ملازم فراش شد تا اینکه حتی توفیت .

 و قرن پنجم آقای ابن عبدبه اندلنسی متوفای چهارصد و شصت و سه در العقد الفرید جلد چهار صفحه نود و سه:

فأما علي والعباس والزبير فقعدوا في بيت فاطمة حتى بعث إليهم أبو بكر عمر بن الخطاب ليخرجوا من بيت فاطمة، وقال لهإن أبوا فقاتلهم. فأقبل بقبس من نار على أن يضرم عليهم الدار، فلقيته فاطمة فقالت: يا ابن الخطاب، أجئت لتحرق دارنا؟ قال: نعم، أو تدخلوا فيما دخلت فيه الأمة!.

 على و عباس و زبیر در خانه فاطمه نشسته بودند که ابوبکر عمر بن خطاب را فرستاد تا آنان را از خانه فاطمه بیرون کند و به او گفت: اگر بیرون نیامدند، با آنان نبرد کن! در این موقع عمر بن خطاب با مقدارى آتش به سوى خانه فاطمه رهسپار شد تا خانه را بسوزاند، در این موقع با فاطمه روبرو شد. دختر پیامبر گفت: اى فرزند خطاب آمده اى خانه ما را بسوزانى، او در پاسخ گفت: بلى مگر این که در آنچه امّت وارد شدند، شما نیز وارد شوید.

عقد الفرید،ج 4،ص93، چ مکتبة هلال.

فأما علي والعباس والزبير فقعدوا في بيت فاطمة علی  و عباس و زبیر در خانه فاطمه (سلام الله علیها)  بودند حتى بعث إليهم أبو بكر عمر بن الخطاب ابوبکر عمر را فرستاد سراغ آن ها ليخرجوا من بيت فاطمة، تا این ها را اخراج کند وقال لهإن أبوا فقاتلهم. اگر ابا کردند با آن ها  بجنگ فأقبل بقبس من نار با آتشی آمد على أن يضرم عليهم الدار، که خانه را را به آتش بکشد ، فلقيته فاطمة فاطمه (سلام الله علیها)  مواجه شد با عمر فقالت: يا ابن الخطاب، أجئت لتحرق دارنا؟ آمدی خانه ما را به آتش بکشی؟ قال: نعم، أو تدخلوا فيما دخلت فيه الأمة! مگر اینکه شما هم داخل شوید در آنجا که مردم در آن داخل شدند.

این پس آتش آوردن و این تهدید و مواجهه با فاطمه (سلام الله علیها)  با این بیان در العقد الفرید قرن پنجم به این شکل آمده است که من در عرایضم اشاره کردم وقتی که آتش آوردند ثابت شد یک از آن طرف بیرون بردن علی (علیه السلام)  هم ثابت شد این وسط این وسط دیگه آتش زدن ثابت می شود یک وقت است که ثابت می کردید که علی (علیه السلام)  به میل خودش آمده بیرون  پس میگویید نیاز به آتش زدن نشده اما وقتی اجماع وجود دارد که اخرجوا علی، اینجا آتش زدن هم ملازم است به آتش آوردن.

مجری:

 و در ضمن که دستورش هم داده در منابع هم شما فرمودید دستور آتش زدن را هم داده احرقوا.

استاد: جباری

صفوری شافعی متوفای  هشتصد نود و چهار است اما الاستیعاب ابن عبدالبر که از همین قرن پنجم است از شیخی نقل میکند که آنجا در الاستیعاب اشاره کرده به اینکه فاطمه (سلام الله علیها)  جنینی را سقط کرد که علی (علیه السلام)  نام او را محسن نهاده بود الان در الاستیعاب او چنین چیزی را نمی یابیم با اینکه یکی از علمای اهل سنت شافعی مربوط به قرن نهم این هم از جمله تحریف هایی است که حالا ان شاء الله هفته آینده توفیق شد در بحث محسن عرض خواهم کرد من فقط تا قرن پنجم فقط خواستم متون اهل سنت را مروری داشته باشیم به ترتیب تاریخی ببینیم قصه این است حالا این ها آب در هاون هر چی می خواهند بکوبند این شبکه های وهابی در این ایام خیلی ها دست و پا می افتند کتاب می فرستند در فضای مجازی امثال این ها ما قصه این حد واقعیات تاریخی را در حال واقعیت هایی است که رخ داده  است و گزارش هایی هم رسیده و انکار کردن کردنش بالا و فایده ای ندارد.

مجری:

 خیلی متشکرم جناب آقای دکتر جباری عزیز یک میان برنامه ای را ببینیم و استراحتی کنیم بعد ان شاء الله در خدمت شما عزیزان بیننده خواهیم بود.

صلی الله علیک یا فاطمه الزهرا صلی الله علیک یا ام الائمه یا ام ابیها، عزیزان بیننده عرض تسلیت ما را مجدداپذیرا باشید به مناسبت ایام سوگواری و عزاداری بی بی د و عالم حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها)  ما آرزوی صبر داریم برای آقا امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در این داغ ها و این مصائب ان شاء الله که هرچه سریع تر ظهور آقا برسد و منتقم حضرت زهرا(سلام الله علیها)  بیاید و آن گونه که شایسته است و هر چند که حتی میگویند حتی در آن روز آن چیزی که حقش است ادا نمی شود خونی که از امام حسین (علیه السلام) ریخته شده خونی که از حضرت زهرا(سلام الله علیها)  ریخته شده است این حتی در رستاخیز هم جبران پذیر نخواهد بود و این آتشی که در قلوب مومنین است به این سادگی ها خاموش نخواهد شد چرا که هر چه کنیم بالاخره فرصت ها و آن آثاره خوبی که باید در پی اینکه امامت و خلافت در نزد اهلش باشد هیچ گاه بر نمی گردد.

 و فقط یک شاید بخواهند یک آب سردی همچین بر آتش ریخته باشد  استاد جباری در خدمت شما بودیم قبل از میان برنامه خیلی مباحث خوبی را اشاره فرمودید و حالا در  میان برنامه یک سری صحبت ها می شود که واقعا خودش بحث را محکم تر می کند ما حالا حضرتعالی خودتان ما را به یاد آوردید که در یکی از جلسات حتی اشاره داشتید به اینکه پسر زبیر وقتی آتش زد آنجا این را استناد داد به همان آتشی که آن روز خانه ی حضرت زهرا(سلام الله علیها)  را ب آتس کشیده بودند که خودش یک قرینه ی خوبی بود که حتما محقق شده است.

استاد: جباری

 قرینه تاریخی است و متون عامه هم است که ابن زبیر برای بیعت گیری از بنی هاشم آن ها را در بیت زمزم در مسجد الحرام حبس کرد و هیزم آورد و تهدید کرد که حرمت کعبه را نگه نداشت به آتش می کشم مگر اینکه بیعت کنید که یاران مختار آمدند و نجات دادن این ها را قضیه ای که معروف شدند و بعد استناد داده اند دفاع کردند از فعل عبدالله بن زبیر و این اینکه به آن مستندش فعل خلیفه دوم بوده است، در بیعت گیری از علی (علیه السلام)  که آنجا خانه فاطمه (سلام الله علیها)  را که با هیزم و آتش وارد شد.

مجری:

 حالا اینکه بینندگان عزیز به آرشیو شبکه مراجعه کنند می بینند برنامه های سال گذشته ویژه همین ایام حضرت استاد به صورت مفصل بیان فرموده اند سایت شبکه حضرت ولی عصر در اختیار شماست و همچین اپلیکیشن شبکه حضرت ولی عصر هم این امکان هم دیگه شما با آرشیو برنامه ها دست پیدا کنید جناب  استاد اما بحث خودمان که بحثی سلسله وار در خصوص سیره پیامبر اکرم (صلی الله و  علیه و آله و سلم) بود که مباحثی ارائه داشتید در جلسات گذشته در خصوص تغذیه و سنت و سیره پیامبر(صلی الله و  علیه و آله و سلم) تغذیه بوده ما در همین شبکه خودمان یک برنامه داریم بهار سلامتی جناب آقای اخوان وقتی صحبت می کنند در خصوص تغذیه که چقدر اهمیت دارد در مذهب و این و چه آثاری دارد و شما فرمودید همین مباحث شما خیلی کمک می کند به آن بحث. اگر بینندگان این بحث آن بحث را کنار هم بگذارند نتایج خوبی بگیرند در خدمت شما هستیم.

استاد: جباری

اگر اجازه بدهید ما بر اساس سیره پیش می رویم طبعا دوستان بر اساس مباحث دیگر توصیه های تغذیه ای را دار دارند ما ببینیم که معصومین (علیهم السلام) و فعلا بحث مان راجع به پیامبر(صلی الله و  علیه و آله و سلم) است ببینیم چگونه عمل می کردند در محور سیره فردی که چهار پنج جنبه دارد که یکی از آنها بحث تغذیه بود یکی دو نکته را قبلا عرض کردم سومین اصل در اصول تغذیه سودمندی است و عدم زیان، انسان غذایی بخورد که برای بدنش سود دارد نافع است غذای مضر نخورد امروزه وقتی می شنویم که بعضی فست فودها و امثال این ها نوشابه ها و اینها ضررش به بدن بیشتر حداقل کثرت استفاده از این ها گاهی تفننی آدم یک فست فودی بخورد جای مطمئنی باشد بهداشتی باشد اما اینکه اگر زیاد بخورد دائما بخوره یا نوشابه را دائم بخورد که حالا می دانیم که به هر حال این ضرر دارد این برخلاف سیر پیامبر(صلی الله و  علیه و آله و سلم) است مثلا یکی از شواهد بر این مسئله داغ خوردن است.

 غذای داغ خوردن که مورد نهی قرار گرفته روایتی است از امام صادق (علیه السلام) که این روایت را مرحوم کلینی در کتاب شریف کافی پاورقی جلد شش صفحه سیصد و بیست و دو حدیث اول که امیرالمومنین (علیه السلام)فرمود:

الإمامُ عليٌّ عليه السلام :أقِرُّوا الحَارَّ حَتّى يَبْرَدَ ، فإنَّ رَسُولَ اللّه ِ صلى الله عليه و آله قُرِّبَ إلَيْهِ طَعَامٌ حَارٌّ فَقَالَ : أقِرُّوهُ حَتَّى يَبْرَدَ ، مَا كَانَ اللّه ُ عزّ و جلّ لِيُطْعِمَنَـا النَّـارَ ، وَ البَرَكَةُ فِي البَارِدِ .

امام على عليه السلام :غذاى داغ را سرد كنيد؛ زيرا غذاى داغى در برابر پيامبر صلى الله عليه و آله نهاده شد، آن حضرت فرمود: آن را سرد كنيد. خداوند عزّ و جلّ به ما آتش نمى خوراند. بركت در غذاى سرد است.

أقِرُّوا الحَارَّ حَتّى يَبْرَدَ غذای داغ را بگذارید یک مقدار خنک شود  ، فإنَّ رَسُولَ اللّه ِ صلى الله عليه و آله قُرِّبَ إلَيْهِ طَعَامٌ حَارٌّ یک غذای داغی آوردند مقابل پیامبر(صلی الله و  علیه و آله و سلم) فَقَالَ : أقِرُّوهُ حَتَّى يَبْرَدَ همین را فرمودند بگذرید خنک شود  ، مَا كَانَ اللّه ُ عزّ و جلّ لِيُطْعِمَنَـا النَّـارَ خداوند آتش را غذای ما قرار نداده است منظور غذای داغ است ، وَ البَرَكَةُ فِي البَارِدِ .

داغ که میگوییم منظور این نیست که حالا گرم هم مشکل دارد با غذا گرمه اما داغ داغ داغ خوردن این مضر است برای بدن وَ البَرَكَةُ فِي البَارِدِ ، غذای خنک و سرد شده برکت در آن است روایت مرحوم کلینی نقل کرده با این بیان که اشاره شد یا مثلا در بحث های قبلی اشاره کردیم راجع به جو که نان جو و غذایی که جو است که خاصیت های درمانی دارد مورد اهتمام پیامبر(صلی الله و  علیه و آله و سلم) و انبیا بوده طبق روایت امام رضا(علیه السلام) انبیا به جو و نان جو و این ها اهتمام داشتند باز به مصرف شیر مصرف سرکه روغن و سویق ،سویق را گفتن نوعی حلیم از گندم یا جو با شکر و خرما که مخلوط می کردند و غذای خوبی فراهم می شد این مورد استفاده پیامبر(صلی الله و  علیه و آله و سلم) غذای پیامبران شمرده شده است.

و همان طور گوشت با شیر آنجایی که گوشت ممکن بود همراه با شیر پخته میشود به عنوان شوربا ،شوربا  یک نوع آبگوشت است به هر حال پیامبران معرفی شده است در روایت  حالا روایتش را به سراغ چند روایت  است که متنش من نمی خوانم در محاسن برقی از امام صادق(علیه السلام):

الصّادق (علیه السلام)اللَّبَنُ طَعَامُ الْمُرْسَلِین.

امام صادق (علیه السلام)شیر غذای پیامبران است.

شیر غذای انبیا است:
أَبو عَبْدِ اللَّهِ ع: السَّوِيقُ طَعَامُ الْمُرْسَلِينَ أَوْ قَالَ طَعَامُ النَّبِيِّينَ

‏ امام صادق (ع)سویق خوراک پیامبران است.
المحاسن ج‏۲ ص۴۸۸، الكافي (ط ـ الإسلامية)، ج‏۶، ص۳۰۵

حلیم مانند از گندم یا جو و شکر و خرما با روغن  ها را تفت می دادند به اینها به هر حال چیزهایی است که غذاهای طبیعی است البته طبیعی خدا است که این ها را به این شکل استفاده کردند مفید برای بدن باشد.

مجری:

به نظر علمی هم محققین کسانی که بالاخره در بحث تغذیه این ها کار کردند و دیدند واقعا همینطور است کامل است و سالم و چیز مضری نیست.

استاد: جباری

بحث گوشت مثلا  ممکن بود همیشه فراهم نشود به خاطر فضای اقتصادی مسلمان ها گاهی گوشت امکان پذیر می شد که استفاده کنند پیامبر اکرم (صلی الله و  علیه و آله و سلم)خواصی برای استفاده ی گوشت مطرح میکردند و موجب افزونی قوه شنوایی بینایی معرفی میکردند و فرمود که اگر از خدایم می خواستم هر روز من را با آن اطعام کند چنین می کرد اما  چنین طلبی نکرده پیامبر اکرم(صلی الله و  علیه و آله و سلم) .

 گوشت را گاهی به صورت پخته شده با آب گاهی هم کباب شده پیامبر اکرم (صلی الله و  علیه و آله و سلم) همراه با نان مصرف می کردند روایتی است که در همین کتاب مکارم الاخلاق مرحوم طبرسی صفحه ی سی آمده است:

 و کان یاکل اللحم طبیخ بالخبز و یاکله مشوی بالخبز هم کباب شده پختییم با آب مثل آبگوشت به هر حال حالا به این شکل هم مصرف می کردند عرض کنم که این افطار پیامبر اکرم (صلی الله و  علیه و آله و سلم) چگونه بود؟ اگر شیرینی جات واسه حلوایی بود خرمایی بود به اصطلاح از آن با شیرینی جات افطار می کردند پیامبر اکرم(صلی الله و  علیه و آله و سلم)که امروز  هم ظاهرا مورد توصیه پزشکان است این هم باز روایتی  است در این زمینه عرض کنم که حالا این نکته را تذکر داده شده که افطار را با شیرینی جات از دو جهت سودمند است.

 نخست اینکه شیرینی جات به سرعت جذب بدن می شود موجب زدودن ضعف روزه دار می شود دیگر این که سبب کاهش اشتهای روزه دار به وقت افطار و پرهیز از پرخوری می گردد باز هم واقعا هم این دو نکته را گفتند که افطار با شیرینی جات این پیامد بعضی ممکن است موقع افطار پرخوری کنند و سنگین شوند این آثار را دارد و بحث افطار با آب ولرم آب ورم نه داغ چون داغ با آب ولرم نه گرم،آب ولرم امروز  هم مورد تاکید پزشکان است روایتی است که باز مرحوم کلینی این را نقل کردند در کتاب کافی جلد چهار صفحه صد و پنجاه و دو در آثار دیگری هم آمده  است که حالا عرض نمی کنم می فرمود پیامبر اکرم (صلی الله و  علیه و آله و سلم) که افطار با آب ولرم موجب پاک سازی کبد و معده می شود موجب خوشبو شدن بوی دهان می شود سبب تقویت دندان ها و چشم با عامل تیزی بینایی می شود عروق تحریک شده بدن را ساکن می کند و تلخی غالب بر بدن را از بین می برد بلغم را قطع می کند حرارت را از معده فرو نشان داده و سردرد را زئل می کند. چند اثر در این روایت  برای افطار با آب ولرم مطرح شده است.

مجری:

 حالا شما افطار می فرمایید  بحث در همین الان اول صبح حتی هم از نظر پزشک ها و همچنین طب اهل بیت (علیهم السلام) تاکید دارد که اول صبح با آب فاتر همین که جوش است مقداری خنک تر شده باش همان آب بود که شما فرمدید حالا چه آثاری دارد.

استاد: جباری

 یک نکته هم دارد که گناهان را می شوید آب ولرم در توضیحش گفته شده که چون افطار میکند روزه دار در واقع افطارش و با آب ولرم در واقع به گونه ای است که گویا دارد با این نوشیدن آب گناهان در واقع از او شسته می شود و از بین می رود حاصل آن روزه در واقع این اثر معنوی در کنار آن آثار جسمی ذکر شده برای فرد و روزه دار است که یک چنین اثر معنوی هم با خوردن آن آب نصیبش می شود و ممکن است چون تاسی به سیره پیامبر(صلی الله و  علیه و آله و سلم) میکند از این جهت هم باز فضیلتی دارد .

مسئله عسل باز از  غذاهای نافعی و سودمندی است که مورد تاکید هم قرآن و هم که سیره پیامبر اکرم (صلی الله و  علیه و آله و سلم) حضرت دوست داشت عسل را و عسل را می خورد و موجب زوال بلغم جویدن کندر باز سفارش که در روایت  پیامبر(صلی الله و  علیه و آله و سلم) است.

 گاهی غذایی وطعامی هم هدیه غذایی برای پیامبر(صلی الله و  علیه و آله و سلم) می آوردند با تعبیر طیب یاد می کرد دارد که فالوده ای را کسی آورد هدیه کرده است پیامبر(صلی الله و  علیه و آله و سلم) حضرت قدری تناول کرد و به آن شخصی که آورده بود فرمود ای اباعبدالله این را چطور فراهم کردید درست کردید؟ گفت: بعد انتهوا پدر و مادرم به فدایت این چنین روغن  و عسل را در ظرفی سنگین می ریزیم با آتش تفت می دهیم سپس مغز گندم را آسیاب کرده، گندم آسیاب کرده را با آن مخلوط می کنیم تا به خوبی درهم بیامیزد و چنین چیزی فراهم می شود یک حلوا  مانندی در واقع دیگه روغن  و عسل و آرد گندم فالوده این چنین فالوزه است در واقع به تعبیر اینها ها حضرت فرمود که انّها طعامه طیب طیب در قرآن:

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُلُوا مِنْ طَيِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاكُمْ وَاشْكُرُوا لِلَّهِ إِنْ كُنْتُمْ إِيَّاهُ تَعْبُدُونَ

ای کسانی که ایمان آورده‌اید! از نعمتهای پاکیزه‌ای که به شما روزی داده‌ایم، بخورید و شکر خدا را بجا آورید؛ اگر او را پرستش می‌کنید!

(بقره:172)

كُلُوا مِنْ طَيِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاكُمْ غذای گوارایی بودیم به هر حال فالوده ای که به حضرت داده شد این هم باز یک نکته.

 یک اصل دیگر در اصول تغذیه ی رسول خدا (صلی الله و  علیه و آله و سلم)نکته این بود که باید دید که چند نوع پیامبر اکرم (صلی الله و  علیه و آله و سلم)غذا می خوردند غذاهای متنوع آیا در سیره پیامبر(صلی الله و  علیه و آله و سلم) بود یا خیر؟ یعنی من این فرصتی که حالا است تا یک توضیحی عرض کنم آیا در سفره غذای متنوع بودنش منهی هم در یک سفره در یک سفره مورد نهیت مثلا دو نوع خورشت باشد سه نوع خورشت باشد، آیا مورد نهی روایات است؟ سیره معصوم این را با هم که نگاه می کنیم می بینیم که نه مورد نهی نیست با این توضیحی که حالا عرض می کنم.

 یک وقت است کسی در موقعیت پیامبر(صلی الله و  علیه و آله و سلم) است در موقعیت امیرالمومنین (علیه السلام) است که باید در حداقل زندگی مردم زندگی کند این ها بالاخره حاکم هستند اینجا پیامبر اکرم (صلی الله و  علیه و آله و سلم) در سیره حضرت  است که حضرت از دو نوع خورشت استفاده نمی کرد حضرت بسنده می کرد به یک نوع غذا یک وقت در مسجد قبا بودند حضرت شیر و عسل باهم آوردند به یکی را  بسنده کردند هر دو را با هم تناول نکردند فرمودند من تواضع نزد پروردگارم می کنم و هر دو را با هم استفاده نمیکنم این تواضعی هم در واقع این حالت سختی و زهد را به خود دادن برای اینکه امیرالمومنین (علیه السلام)فرمود در دوران خلافتشان برای اینکه آن فرد فقیر دچار حسرت و اندوه نشود که دیگران دارند حاکم هم دارد به اصطلاح از ما زندگیش بهتر است.

 وقتی حاکم زندگیش مثل فقیر باشد دلگرمی است پس آن حاکم مثل ما است خیلی سخت نیست سخ نمی گذرد اما اینکه ببیند که حتی حاکم هم زندگی اش بهتر است، اما این ها لذا پیامبر اکرم (صلی الله و  علیه و آله و سلم) و امیرالمومنین(علیه السلام) از این جهت به خودشان سخت می گرفتند که در حداقل اما درباره دیگر ائمه(علیهم السلام)  بعضا گزارش شده با این توضیحی که باز عرض می کنم یک روایتی داریم شاید آن را در مکارم الاخلاق دیدم الان چون اخیرا ندیدم سندش یادم نیست که امام کاظم(علیه السلام) بعضی از شیعیان ایام حج آمدند مدینه حج را انجام دادن تمام ، حج لقاء الامام آمدند مدینه برای زیارت امام معصوم امام کاظم(علیه السلام)  جا نداشتن ظاهرا هتل نداشتند امروز  که حالا هتل است برای زائران امام کاظم (علیه السلام)   اینها را مهمانشان  می کند بعد میبرد در یکی از باغی که مزرعه حضرت (علیه السلام) پیدا کند می بره آنجا و آنجا دارد که سفره انداخته می شود با تفصیلش و دست شسته می شود و فلان حضرت (علیه السلام) چند جور مثلا یک مقدار گوشت تفت داده شده یه مقدار مثلا سرکه حالا بالاخره چند سه چهار پنج گونه به اصطلاح غذا میاره و می فهمد که این را پیامبر(صلی الله و  علیه و آله و سلم) دوست داشت این را فاطمه (سلام الله علیها)  دوست داشت این را علی (علیه السلام)  دوست داشت اینو حسن (علیه السلام)  دوست داشت این را حسین(علیه السلام)   دوست داشت این ما از هر کدوم یه نمونه ای می آورد که بفرماید اینها را دوست داشتند به اینها اطعام میدهد.

چند نوع تغذیه است در آنجا اما معنایش این نیست که سفره از هر کدام پر شده باشد هر کدام یک پرس از این غذاها بوده باشد بلکه مثلا ممکن است که مقدار یک لقمه از این ها به هر کدام تعارف شده بعد برداشتن نوع دیگه اش باز یه لقمه همینطور چرخانده شده در سفره اما در آن را بعد تنوع غذایی استفاده می شود آیه هم می فرماید:

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُلُوا مِنْ طَيِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاكُمْ وَاشْكُرُوا لِلَّهِ إِنْ كُنْتُمْ إِيَّاهُ تَعْبُدُونَ

ای کسانی که ایمان آورده‌اید! از نعمتهای پاکیزه‌ای که به شما روزی داده‌ایم، بخورید و شکر خدا را بجا آورید؛ اگر او را پرستش می‌کنید!

(بقره:172)

تا زمانی که آن به اصطلاح قیود یعنی به اسراف نیانجامد به تبذیر نیانجامد غذا مصرف شود  همه دور ریخته نشود شکل شبیه افراد و شاکر باشم نسبت به این غذا مثل افراد مترف و تن پرور و شکم پرور عمل نکند نسبت به این غذا هیچ اشکال ندارد یعنی باز این نمی گوییم که تشویق شود  به اینکه سفره هایمان رنگین باشد اما اگر احیانا یک برخورشتی یک خورشتی دیگری اضافه شد به گونه ای که به اسراف و این ها نیانجامد این بر اساس سیره معصومین (علیه السلام) منع برش نیست مگر اینکه فرد جزو مسئولان باشد کسی باشد این به هر حال زندگی اش در دید است تابلو است و این باید بالاخره رعایت کند این توضیح که لازم دانستم که از این باب عرض کنم.

مجری:

 بله جنبه جنبه قرآنی است :

يَا بَنِي آدَمَ خُذُوا زِينَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ وَكُلُوا وَاشْرَبُوا وَلَا تُسْرِفُوا  إِنَّهُ لَا يُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ

ای فرزندان آدم! زینت خود را به هنگام رفتن به مسجد، با خود بردارید! و (از نعمتهای الهی) بخورید و بیاشامید، ولی اسراف نکنید که خداوند مسرفان را دوست نمی‌دارد!

(اعراف:31)

یعنی اسراف نباشد همان که شما فرمودید پرخوری نباشد .

استاد: جباری

 حاج آقای قرائتی یک وقتی می فرمود که ما رفتیم افطار جایی یک سوپی چیز آوردند و خوردیم و گفتیم ما دنبالش خبری است دیدیم نه خبری نشده گفتم که بر حضرت علی (علیه السلام) به هر حال افطارش نمک بوده است گفته که حضرت علی (علیه السلام) در آن جایگاه بود و شما مهمان را باید باید اکرام کنی اینجا امام کاظم(سلام الله علیه) داشت پذیرایی از مهمان ها می شوند که سنگ تمام گذاشت جدای از زندگی شخصی خودش ازت این است.

مجری:

 خیلی متشکریم جناب دکتر جباری به خاطر حضورتون وقت به پایان رسید  و الا در اول خلقت حضرت آدم(علیه السلام)  که خدا در بهشت قرار داد و انواع غذاها را در اختیارش گذاشته بود دیگه:

وَقُلْنَا يَا آدَمُ اسْكُنْ أَنْتَ وَزَوْجُكَ الْجَنَّةَ وَكُلَا مِنْهَا رَغَدًا حَيْثُ شِئْتُمَا وَلَا تَقْرَبَا هَٰذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونَا مِنَ الظَّالِمِينَ

و گفتیم: «ای آدم! تو با همسرت در بهشت سکونت کن؛ و از (نعمتهای) آن، از هر جا می‌خواهید، گوارا بخورید؛ (اما) نزدیک این درخت نشوید؛ که از ستمگران خواهید شد.

(بقره:35)

استاد: جباری

همه منطبق بر آیات قرآن یعنی اسلام دین اعتدال  است.

مجری:

درسته خیلی متشکریم جناب آقای دکتر جباری استاد حوزه و دانشگاه متخصص در مطب تاریخ سیره از حضورتان در این برنامه ان شاء الله که در هفته های آتی هم بتوانیم در خدمت شما باشیم  عزیزان بیننده وقت نیست دیگه به ما گفتن دیگه فقط خداحافظی کنید تا دیدار دیگر از همه شما التماس ادعا داریم و شما را به خدای منان می سپاریم اللهم عجل لولیک الفرج خداحافظ.


آینه تاریخ - پاسخ به سوالات و شبهات تاریخی>

تاریخ اسلام فاطمیه شهادت حضرت محسن ع آتش زدن خانه هجوم بیعت اعتراف ابوبکر سیره نبوی خواص گوشت آب گرم عسل کندر طیبات