سایر قسمت ها
راه روشن - نقد سخنان آقایان اسدپور و کمیلی

قسمت نود و ششم برنامه راه روشن با کارشناسی حجت الاسلام و المسلمین دکتر ابوالقاسمی


دیگر قسمت ها

 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

 

عنوان برنامه: راه روشن (نقد دگر اندیشان شیعی)

تاريخ: 15/ 03/ 1403

عناوین بحث:

نقد دگر اندیشان؛تفکر امام خمینی ره؛ محکمات و متشابهات؛ ولایت و معرفت؛ تقریب مذاهب؛ شیعه؛ تمدن اسلامی؛ وحدت با جهان اسلام؛ ولایت؛ پاسخ به دیدگاه؛ آقای اسد پور؛ آقای کمیلی

استاد: حجت الاسلام والمسلمین دکتر ابو القاسمی

مجری: آقای محمد تقی غضبانی

مجری:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ وَبِهِ نَسْتَعين، اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّلْ فَرَجَهُم، عزیزان بیننده سلام وقت شما بخیر به شبکه جهانی حضرت ولی عصر خوش آمدید، برنامه راه روشن را از شبکه جهانی حضرت ولی عصر (عج الله تعالی فرجه الشریف) تقدیم حضور شما می کنیم.

ان شاءالله از محضر کارشناس عزیزمان جناب اقای دکتر ابو القاسمی همگی بهره مند بشویم خدمت استاد عرض سلامی داشته باشیم و توضیحات را خدمت شما خواهند داد، استاد عزیز سلام وقت شما بخیر خیلی خوش آمدید.

استاد ابوالقاسمی:

وعلیکم السلام ورحمة الله

أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ اَلْحَمدُ للهِ رَبِّ العالَمین اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى ‌مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَى وَ عَلِيٍّ الْمُرْتَضَى وَ فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ وَ ‌الْحَسَنِ الرِّضَا وَ الْحُسَيْنِ الْمُصَفَّى، وَ جَمِيعِ الْأَوْصِيَاءِ ‌مَصَابِيحِ الدُّجَى وَصلّ عَلیٰ مَنْ بِيُمْنِهِ رُزِقَ الْوَرَي وَ بِوُجُودِهِ ثَبَتَتِ الْاَرْضُ وَ السَّمَاءُ مَوْلانا صَاحِبَ العَصْرِ وَالزمَان

سلام عرض می کنم خدمت شما و همه بینندگان عزیز شبکه جهانی ولی عصر، امیدوارم هرکجا که هستند موفق و پیروز باشند.

مجری:

خیلی متشکرم خوشحالم که تشریف آوردید و این افتخار را دادید که در خدمت شما باشیم ان شاءالله بتوانیم ساعات و دقایق خوبی را با شما سپری کنیم و برای بینندگان عزیز هم ساعت خوبی را فراهم کنیم. برنامه راه روشن سه شنبه شب ها تقدیم حضور شما می شود می دانید در این برنامه به شبهاتی که هر روز و در فضای مجازی و عصر رسانه ای که هستیم منتشر می شود را خدمت شما می آوریم مطرح می کنیم و استاد عزیز جناب آقای دکتر ابوالقاسمی پاسخگوی آن شبهات یا احیاناً مشکلی که هست، منِ بیننده، منِ که آن را می بینم و به راحتی شاید نتوانم مشکلش را دریافت کنم حرف را باور کنم. لذا جناب آقای ابوالقاسمی زحمت می کشند این ها را بررسی کرده برای شما ارائه می کنند که ان شاء الله رفع شبهه و یا ابهامی در آن مباحث صورت بگیرد.

 جناب ابوالقاسمی قبلاً در خدمت شما بودیم مباحث و افراد متعددی را گاهی از اوقات کتاب را به نقد کشیدیم یا بعضی وقت ها سخنرانی های بود به اسم دین، به دین ضربه می زند و نقد می کند. گاهی از اوقات حتی نظام جمهوری اسلامی، رهبران، مؤسسان و بنیانگذاران این نظام را مورد حمله قرار می دهد در خدمت شما هستیم. امروز یکی، دو نفر دیگر هستند در این فضا صحبت کردند می خواهیم ببینیم چه گفتند و در موردش چه می خواهیم بگوییم

استاد ابوالقاسمی:

بسم الله الرحمن الرحیم یکی از بحث های که هفته قبل مطرح شد صحبت های حجت الاسلام آقای امین اسدپور بود که با استناد به آیه ای فرمودند مرحوم امام (رضوان الله علیه) گرایشش به قرآن بسیار زیاد بود بیشتر از گرایش رایج موجود در حوزه. در حوزه قرآن را با حدیث می سنجند مرحوم امام احادیث را با قرآن سنجید. ولذا به نتیجه ای رسید که آن نتیجه با بقیه فرق می کرد صحبت های داشتند این صحبت ها را با همدیگر بشنویم بعد ان شاء الله راجع به آن صحبت ها عرائضی خواهیم داشت.

مجری:

پس ببینیم آقای اسدپور چه گفته است.

کلیپ شبهه ای شماره یک از آقای امین اسدپور:

امام به شدت اندیشه اش قرآنی است. جریان متحجر اصلاً به قرآن کاری ندارد. جریان متحجر قرآن اساساً منبع معرفتیش نیست قرآن را فقط فقط در حد تفاسیر روایی که ذیلش آمده است دارد فهم می کند. در حالی که امام اصرار دارد به این که قرآن منبع اساسی و منبع اصلی ما است و شما همه ادله دیگر را باید به قرآن عرضه کنید. نه این که قرآن را به سایر منابع عرضه کنید. الان ما عملاً با تفسیر روایی داریم قرآن را به روایت عرضه می کنیم. در حالی که اندیشه امام البته بعضی متفکرین دیگر مثل مرحوم علامه، مثل شاگردهای مشترک امام و علامه این ها عمدتاً معتقد بودند قرآن قانون اساسی است. شما در روایات بله می توانید مخصص و مقیدی برای قانون اساسی پیدا کنید اما آن روایات باید به قانون اساسی عرضه بشود تا فهم بشود.

ما بر عکس عمل می کنیم ما قرآن را به روایت عرضه می کنیم تازه اگر عرضه بکنیم. آن وقت در اندیشه قرآنی حضرت امام شما می بینید بعضی موقع ها در یک امت واحده اسلامی به شدت بلد می شود و در یک امت واحده اسلامی ساختن کاملاً تکثرها، آن جریان های متکثر اجتماعی، فرهنگی و مذهبی در آن کلام امت واحده به رسمیت شناخته می شود. از این بالاتر برو می گوید شما نسبت به اهل کتاب (تَعَالَوْا إِلَى كَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَينَنَا وَبَينَكُمْ) را دارید یعنی مثلاً من یک ولایت اجتماعی، سیاسی در درون امت اسلامی دارم که بله حتماً باید این وِلا و وَلاء به یک حد اجتماعی برسد آن یکپارچگی امت را بتواند صیانت کند. اما در کنار این یک وِلا و ولاء دیگری هم با اهل توحید دارم همه اهل کتاب هم در این جبهه مخاطب و همکار من هستند و تعامل می توانم بکنم.

بله ما می گوییم یک پله بالاتر برو در ادبیات قرآن مبارزه با طاغوت داریم استکبار و استضعاف داریم اندیشه اجتماعی امام به شدت از قرآن دارد وام می گیرد این ادبیات برای امام خیلی راحت معنا دارد و خیلی راحت تجدید پذیر، جریان متحجر امام مانع تفکر اجتماعی دارد می شود نمی رود به این سمت که من اندیشه اجتماعی را باید از قرآن استخراج بکنم. به این معنا ظواهر قرآن را حجت نمی داند که بخواهد به این استناد بشود یا می بردش به تأویل های باطنی عارفانه آن طوری از آن سیاست و اجتماع را نمی فهمد یا به می بردش به سمت آن نگاه های اخباری صرف که با روایات باید آیات را بفهمیم.

مجری:

جناب آقای دکتر می بینیم آقای اسدپور دو تا جبهه درست می کند و این ها را در مقابل هم قرار می دهد برای مان بفرمایید آیا صحبت های ایشان و نکاتی که ایشان می گوید در دو جناح واقعاً درست است یا نه؟

استاد ابوالقاسمی:

اولاً فرمودند مرحوم امام (رضوان الله علیه) چون بر خلاف آن تفکر رایج و موجود به قرآن بسیار زیاد توجه دارند اما جریان متحجر به قرآن کار ندارد. جریان متحجر چه کسانی هستند؟ آن جایی که ایشان صحبت کرده است همه کسانی که مخالف باشند را متحجر می داند. کلیپ هایی داریم رسماً مجموعه ای که ایشان آن جا رفتند هر کسی که به نحوی به ما در باب وحدت نقد داشته باشد متحجر است. خود اسدپور نمی دانم این دید را دارد یا نه این را به ایشان نسبت نمی دهیم. آن جبهه ای که ایشان در آن قرار گرفته است مخالفین کلاً متحجر هستند.

 می گوید همه ادله دیگر باید به قرآن عرضه بشود بزرگوار شما چندین سال است در حوزه هستید می دانید ما یک سری نص داریم و یک سری ظواهر داریم یک سری محکمات داریم یک سری متشابه در قرآن و روایات داریم.

محکم قرآن، مفسرِ متشابه روایات است و محکم روایات، مفسرِ متشابه قرآن است. این نیست ما بگوییم چون یک چیزی در قرآن بود دیگر هیچ تأویلی، هیچ گونه قیدی، هیچ گونه تخصصی از روایات نباید داشته باشد. این تقریباً خلاف مسلمات همه درس هایی است که شما در حوزه خواندید این هم نیست ما قرآن را کنار بگذاریم نه آن محکمات قرآن، مفسرِ روایات و مفسرِ متشابهات قرآن است. محکمات روایات هم مفسرِ متشابهات روایات و متشابهات قرآن است.

مجری:

(وَمَا يعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ)

در حالی که تفسير آنها را، جز خدا و راسخان در علم، نمی ‌دانند.

سوره آل عمران (3):‌‌ آیه 7

استاد ابوالقاسمی:

(بِالْبَينَاتِ وَالزُّبُرِ وَأَنْزَلْنَا إِلَيكَ الذِّكْرَ لِتُبَينَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيهِمْ وَلَعَلَّهُمْ يتَفَكَّرُونَ)

(از آنها بپرسيد که) از دلايل روشن و کتب (پيامبران پيشين آگاهند!) و ما اين ذکر [= قرآن‌] را بر تو نازل کرديم، تا آنچه به سوی مردم نازل شده است برای آنها روشن سازی؛ و شايد انديشه کنند!

سوره نحل (16): آیه 44

این خیلی واضح است. این که ما دیگران را بگوییم متحجر هستند و به قرآن مراجعه نمی کنند چه و چه چون می آیند از روایات استفاده می کنند این مدل بیان، زدن روایات است. این مدل بیان، کنار گذاشتن روایات است رفتن به دامن آن طیف قرآن بسنده است. این یک.

دومین مطلب این که گفتند ما آیه ای در قرآن داریم

(قُلْ يا أَهْلَ الْكِتَابِ تَعَالَوْا إِلَى كَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَينَنَا وَبَينَكُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَلَا نُشْرِكَ بِهِ شَيئًا وَلَا يتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُونَ)

بگو: «ای اهل کتاب! بياييد به سوی سخنی که ميان ما و شما يکسان است؛ که جز خداوند يگانه را نپرستيم و چيزی را همتای او قرار ندهيم؛ و بعضی از ما، بعضی ديگر را -غير از خدای يگانه- به خدايی نپذيرد.» هرگاه (از اين دعوت،) سر باز زنند، بگوييد: «گواه باشيد که ما مسلمانيم!»

سوره آل عمران (3):‌ آیه 64

(قُلْ يا أَهْلَ الْكِتَابِ تَعَالَوْا إِلَى كَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَينَنَا وَبَينَكُمْ) اهل کتاب! بیایید یک حرف داشته باشیم یک حرف مشترک با هم داریم (أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَلَا نُشْرِكَ بِهِ شَيئًا) غیر خدا را نپرستیم به او شرک نورزیم (وَلَا يتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ) نرویم غیر خدا را به عنوان رب قرار بدهیم. می گوید ما حتی با اهل کتاب هم کلمه مشترک داریم آن چه است؟

بزرگوار شما که می گویید اهل تفسیر هستید مراجعه به تفسیر علامه طباطبایی دارید تدریس تفسیر علامه طباطبایی دارید خودتان را شاگرد ایشان می دانید یک مراجعه به تفسیر علامه طباطبایی بفرمایید. اولین مصداقی که مرحوم علامه مطرح کردند.

«أن لا نعبد إلا الله الخ من قبيل وضع التفسير الحق موضع الكلمة المتفق عليها»

خوب دقت کنید می گوید آنی که حق است را به جای مُتفقٌ عَلیه قرار داد. خدا در این جا دارد یک بازی با اهل کتاب می کند می گوید من حق را می گویم آیا واقعاً‌ اهل کتاب متفق بین ما و اهل کتاب (أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ) است؟ مسیحی ها غیر خدا را نمی پرستند؟ این متفق بین ما و آن ها است؟ آن ها عیسی را می پرستند.

«والاعراض عما لعبت به أيديهم من تفسيره غير المرضي»

تفسیر شما آقایان اهل کتاب از (أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ) غلط است شما عیسی را می پرستید احبار و رهبار را می پرستید.

«الذي تنطبق الكلمة بذلك على أهوائهم»

اولی آن چه است؟

 «من الحلول واتخاذ الابن والتثليث وعبادة الأحبار والقسيسين والأساقفة»

الميزان في تفسير القرآن؛ تأليف: العلامة السيد محمد حسين الطباطبائي قدس سره، ناشر: جماعة المدرسين في الحوزة العلمية في قم المقدسة، ج3، ص247

بعدش سراغ آن می رود دقت بکنید دارد می گوید خدا وقتی می گوید (أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ) این بین ما و آن ها مشترک نیست خدا به جای این که توحید بگوید که آن ها توحید را تثلیثی ترجمه میکنند باید می گفت كَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَينَنَا وَبَينَكُمْ التوحید آن ها می گفتند باشد ما توحید را قبول داریم ولی عیسی هم جز توحید است تثلیثش درست است در رابطه با توحید است. خدا به جای کلمه توحید گفت (أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ) دیگر مسیحی این جا نمی تواند بگوید نه من این را قبول دارم یا ندارم. یا باید قبول کنی یا نکنی تمام شد. اگر (أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ) را قبول کنی دیگر مسیحی نیستی کلمه سواء چرا دارد می گوید؟ یعنی یک چیزی به تو می گویم لازمه حرفی که عیسی زد تو از عیسی قبول داری این که دیگر دست از اعتقادات فعلی مسیحیت بکشی.

اگر (أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ) بشوی دیگر نباید مسیحی باشی کلمه سواء بین ما و شما دست بر داشتن از مسیحیتت است این کلمه، سواء نشد، دارد می گوید شما یک چیزی قبول دارید لازمه آن این است که دیگر مسیحی نباشید. اگر قبول ندارید بر گردیم به آیه (فَإِنْ تَوَلَّوْا) نخواستند قبول کنند (فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُونَ) بگو پس شهادت بدهید به این که ما مسلمان هستیم شما دیگر مسلمان نیستید.

پس آیه نمی آید یک جبهه ای درست کند در این جبهه همه مسیحی ها و یهودی ها را جا بدهد. آیه از همان اول می گوید ما یک جبهه ای داریم این جبهه، جبهه حق است در آن جبهه حق می خواهی بیایی باید اعتقادات، اعتقادات حقه باشد. اگر اعتقادات، اعتقادات حقه نباشد نمی شود شما در جبهه ما بیایی (فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُونَ) آیا واقعاً‌ این آیه که من سراغ هیچ روایتی هم نرفتم همان تفسیر قرآن به قرآن علامه طباطبایی آوردم چرا؟ چون در قرآن به صراحت راجع به مسیحی ها می گوید:

(اتَّخَذُوا أَحْبَارَهُمْ وَرُهْبَانَهُمْ أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ وَالْمَسِيحَ ابْنَ مَرْيمَ وَمَا أُمِرُوا إِلَّا لِيعْبُدُوا إِلَهًا وَاحِدًا لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ سُبْحَانَهُ عَمَّا يشْرِكُونَ)

(آنها) دانشمندان و راهبان خويش را معبودهايی در برابر خدا قرار دادند، و (همچنين) مسيح فرزند مريم را؛ در حالی که دستور نداشتند جز خداوند يکتائی را که معبودی جز او نيست، بپرستند، او پاک و منزه است از آنچه همتايش قرار می ‌دهند!

سوره توبه (9): آیه 31

احبار و رهبان را ارباب گرفتند مسیح ابن مریم را هم جز ارباب گرفتند (وَمَا أُمِرُوا إِلَّا لِيعْبُدُوا إِلَهًا وَاحِدًا لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ سُبْحَانَهُ عَمَّا يشْرِكُونَ) این آیه و آن آیه مفسر هم بود. اصلاً سراغ روایات نرویم کلمه سواء این نیست همین که شما گفتی من هم دینم ابراهیمی است تمام شد دیگر بیاییم می گوید نخیر دینت ابراهیمی است دین ابراهیمی یک «لا اله الا الله» دارد شما چه کار می کنید قبول دارید یا ندارید؟ مسیحی مقداری فکر می کند اگر بگوید قبول دارم می گوید قبول داری عیسی را رها کن دیگر مسیحی نیستی بیا مسلمان شو اگر بگوید قبول ندارم (فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُونَ)

(مِلَّةَ أَبِيكُمْ إِبْرَاهِيمَ هُوَ سَمَّاكُمُ الْمُسْلِمِينَ)

از آيين پدرتان ابراهيم پيروی کنيد؛ خداوند شما را در کتاب های پيشين و در اين کتاب آسمانی «مسلمان» ناميد.

سوره حج (22): آیه 78

اگر ادعا دارید شما ابراهیمی هستید اگر ادعا دارید شما مسلمان هستید دروغ دارید می گویید ما واقعاً ابراهیمی هستیم چون ما می گوییم «لا اله الا الله» شما این را حاضر نیستید بپذیرید. پس بزرگوار همین آیه ای که شما به آن استناد کردید و دیگر عزیزان هم دیدم هفته قبل و قبل ترش به آن استناد کردند تأمل بفرمایید واقعاً این آیه، آنی که شما می گفتید را نمی گوید.

بله ما قبول داریم یک جبهه واحدی باید داشته باشیم آن جبهه واحد، جبهه طاغوت و کفر است، طاغوت و کفر یک طرف خدای متعال و ولایت الهی یک طرف

(اللَّهُ وَلِي الَّذِينَ آمَنُوا يخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِياؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ)

خداوند، ولی و سرپرست کسانی است که ايمان آورده‌ اند؛ آنها را از ظلمتها، به سوی نور بيرون می ‌برد.

سوره بقره (2): آیه 257

جبهه خدای متعال یک طرف، جبهه طاغوت هم یک طرف، در جبهه خدای آمدن می شود شخصی نزدیک شده باشد در جبهه طاغوت باشد ولی نزدیک به این طرف شده است یا یک شخصی در حد وسط مانده است ما حد وسط را هم قبول داریم. پس این نیست که شما فکر کنید برای این که شخص از طاغوت دور شده باشد حتماً باید این طرف بیاید. یعنی اگر کسی از آن طرف دور شد حتماً داخل جبهه ولایت الهی شده باشد نه می تواند داخل نشده باشد.

«إِنَّ عَلِيّاً وَ ابْنَيْ عَلِيٍّ بَابٌ مِنْ أَبْوَابِ الْأَمْنِ، فَمَنْ دَخَلَ فِي بَابِ عَلِيٍّ كَانَ مُؤْمِناً، وَ مَنْ خَرَجَ مِنْهُ كَانَ كَافِراً، وَ مَنْ لَمْ يَدْخُلْ فِيهِ وَ لَمْ يَخْرُجْ مِنْهُ كَانَ فِي الطَّائِفَةِ الَّتِي لِلَّهِ فِيهَا الْمَشِيئَةُ.»

الأصول الستة عشر( ط- دار الحديث)؛ نويسنده: عده اى از علماء (تاريخ وفات مؤلف: قرن 3)، محقق / مصحح: محمودى، ضياء الدين و جليلى، نعمت الله و غلامعلى، مهدى‏، ناشر: مؤسسة دار الحديث الثقافية، ايران- قم‏ 1423ق/ 1381ش، ص221

ما یک طیف حد وسط هم داریم. اما راجع به دیدگاه مرحوم امام خمینی (رضوان الله علیه) کتابی است به نام الأربع حدیثا (چهل حدیث)، کتاب چهل حدیث مرحوم امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه):

«فصلٌ فی بیان ولایت اهل البیت شرط لقبول الأعمال»

فصلی برای بیان ولایت اهل بیت، شرط قبولی اعمال است. گذشت که ولایت اهل بیت

 «ومَعرفَتِهِم»

ولایت اهل بیت و معرفت آن ها شرط قبول اعمال است. نه فقط ولایتی که یکی مثل آقای جلالی بیاید بگوید این ولایت شامل همه مسیحی های که ولایت فقیه را قبول کنند می شود. شامل یهودی ها و حتی بت پرست ها هم ولایت فقیه را قبول کنند می شود نه، معرفت ائمه شرط قبولی اعمال است این:

 «یُعتبر مِن الأمور المسلمة»

جزو مسائل مسلم ما است

«بل تکون من ضروریات مذهب التشیع»

اصلاً جز ضروریات است گفتیم روایات یک قدر متیقن و یک مسلماتی دارد با این قرآن به بحث متشابهش تفسیر می شود با محکمات قرآن هم متشابه روایات و قرآن، ایشان می گوید این روایت از ضروریات مذهب تشیع است مرحوم امام این را از قرآن یا روایات گرفته است؟

«وتکون الاخبار في هذا الموضوع أکبر من طاقة مثل هذه الکتب المختصرة علی استیعابها»

درست است من در این کتاب مطلب زیاد آوردم اما بخواهم آن روایت ها را بیاورم در این کتاب جا نمی شود.

«وأکثر مِن حجم التواتر»

 اکثر از حجم تواتر است.

«ویتبرک هذا الکتاب بذکر بعض الأخبار»

 فقط تبرکاً یک روایتش را می آورم از امام باقر (علیه السلام) در کافی است:

«ذِرْوَةُ الْأَمْرِ وَ سَنَامُهُ وَ مِفْتَاحُهُ وَ بَابُ الْأَشْيَاءِ وَ رِضَا الرَّحْمَنِ تَبَارَكَ‏ وَ تَعَالَى الطَّاعَةُ لِلْإِمَامِ بَعْدَ مَعْرِفَتِهِ ثُمَّ قَالَ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى يَقُولُ مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ وَ مَنْ تَوَلَّى فَما أَرْسَلْناكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظاً».

«ذِرْوَةُ الْأَمْرِ» اصل امر «سنامُهُ» محل بالایش «مفتاحُهُ» کلیدش «وَ بَابُ الْأَشْيَاءِ وَ رِضَا الرَّحْمَنِ تَبَارَكَ‏ وَ تَعَالَى الطَّاعَةُ لِلْإِمَامِ بَعْدَ مَعْرِفَتِهِ» طاعت امام بعد از معرفت اوست.

«أَمَا لَوْ أَنَّ رَجُلًا»

اگر شخصی

«قَامَ لَيْلَهُ وَ صَامَ نَهَارَهُ وَ تَصَدَّقَ بِجَمِيعِ مَالِهِ وَ حَجَّ جَمِيعَ دَهْرِهِ»

شب بیدار باشد روز، روزه بگیرد همه اموالش را صدقه بدهد کل عمرش حج بکند

«وَ لَمْ يَعْرِفْ وَلَايَةَ وَلِيِّ اللَّهِ فَيُوَالِيَهُ»

«فَیوالی» یعنی چه؟ همان سیاست فقط نه خود امام تفسیر کرده است والله بالله آن تفسیرهایی که شما برای این روایات می گویید با این ها جور در نمی آید.

«وَ يَكُونَ جَمِيعُ أَعْمَالِهِ بِدَلَالَتِهِ إِلَيْهِ»

و تمام اعمالی که آن فرد انجام می دهد با ولایت و راهنمایی آن ولی الهی باشد من بیایم نماز بخوانم چرا  این طوری نماز بخوانم؟ چون دستور ولی الهی این است نمی گوید فقط این آدم آمد در یک جبهه ای مقابل طاغوت کنار ولی قرار گرفت. نمی گوید این آدم فقط مسیحی بود اما در جنگی ضد آمریکا و استکبار کنار ما قرار گرفت و بس؛ نه،

 «وَ يَكُونَ جَمِيعُ أَعْمَالِهِ بِدَلَالَتِهِ إِلَيْهِ مَا كَانَ لَهُ عَلَى اللَّهِ جَلَّ وَ عَزَّ حَقٌّ فِي ثَوَابِهِ»

 استحقاق هیچ ثوابی ندارد

«وَ لَا كَانَ مِنْ أَهْلِ الْإِيمَانِ»

و اهل ایمان هم نیست.

الكافي ( ط- الإسلامية)؛ نويسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق‏؛ محقق / مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد؛ ناشر: دار الكتب الإسلامية، تهران‏: 1407 ق‏، ج2، ص 19

از امام صادق (علیه السلام) روایت شده است

«مَنْ لَمْ يَأْتِ اللَّهَ بِمَا أَنْتُمْ عَلَيْهِ لَمْ يُتَقَبَّلْ مِنْهُ حَسَنَةٌ وَ لَمْ يُتَجَاوَزْ عَنْهُ سَيِّئَة»

فضائل الشيعة؛ نويسنده: ابن بابويه، محمد بن على‏ (تاريخ وفات مؤلف: 381 ق‏)، محقق / مصحح: ندارد، ناشر: أعلمى‏، تهران، بی تا، ص23

اگر کسی روز قیامت ««بِمَا أَنْتُمْ عَلَيْهِ» اعتقاد شما شیعیان را نداشته باشد هیچ حسنه ای از او قبول نیست ذاتاً بعداً می گوید تفضلاً یک رحمتی خدا به آن ها می کند. «وَ لَمْ يَتَجَاوَزْ عَنْهُ سَيِّئَةً.» هیچ گناهی او ذاتاً قابل بخشش نیست همین را فارسی هم دارد. فصل در بیان آن که ولایت اهل بیت شرط قبولی اعمال است. کتابش فارسی است آنی را که آوردم عربی بود. آن چه ذیل حدیث شریف دلالت بر آن دارد که ولایت و معرفت شرط قبول اعمال است از اموری است که از مسلمات بلکه ضروریات مذهب مقدس شیعه است و اخبار در این باب به قدری زیاد است که در این مختصرات نگنجد و فوق حد تواتر است و ما به ذکر بعضی از آن این اوراق را تبرک می کنیم و بعد همین روایت را آوردند.

بزرگوار! نیاییم چیزی که فکر می کنیم خودمان می دانیم به عقیده امام معرفی کنیم عقیده مرحوم امام اینی است که الان خواندم کتاب ایشان است. کتاب معروف چهل حدیث است در جوانیش ننوشته بگوییم در جوانی نوشته بود بعداً سندش شاید بر گشت یا پشیمان شد این طور نیست. خیلی صریح فرمودند هیچ عملی اگر با معرفت امام الهی نباشد استحقاق ثواب ندارد.

حالا ما چه بگوییم؟ بگوییم یک جبهه ای درست کردند مرحوم امام همه مستضعفین عالم را داخل این جبهه آورده است، بله در این که باید ظلم ستیز باشیم در این شکی نداریم در این که نباید آن مستضعف را دفع کرد در این هم شکی نداریم. اما بیاییم بگوییم امام یک جبهه ای درست کرد همه را در این جا داد که همه یک کاسه بهشت می روند همه هم عین هم هستند. نه این طور نیست نه مرحوم امام این را قبول دارد نه روایات تشیع این را می گوید.

 بله یک عده ای الان ادعای همچنین حرفی دارند و به زور می خواهند این حرف را به عنوان نظر مرحوم امام تحمیل کنند و به خورد ما بدهند این درست نیست. این راجع به اولین بحثی که امشب می خواستیم خدمت بزرگواران مطرح کنیم.

مجری:

خیلی جالب بود استفاده کردیم ظاهراً از افرادی دیگر مباحث دیگری برای مان آماده کردید، به نظرم در مورد آقای کمیلی هم مطالبی دارید.

استاد ابوالقاسمی:

هفته قبل آقای کمیلی مثل سابق خودش مصاحبه ای داشت در این مصاحبه جدا از ادبیاتی که داشت و جدا از مطالبی که مطرح کرده است یک سری نکاتی را دسته بندی سعی می کنیم کلیپ های ایشان را پخش کنیم و به ترتیب آن مسئله ای که ما بتوانیم یک نظام موضوعاتی از فرمایشات ایشان در بیاوریم. چون بحث ها خیلی پراکنده بود بعضی جاها به سوالات جواب نداد جاهای دیگر چیزی که متناسب با آن سوال بود مطرح کرد سعی کردیم این ها را یک کاسه مطرح کنیم به ترتیب جلو برویم تا به یک نتیجه ای رسیم. به نظرم یکی،‌ دو هفته طول می کشد راجع به این صحبت کرد.

مجری:

خیلی زحمت فراوانی می خواهد که این مطالب را دسته بندی بخواهید از صحبت های ایشان استخراج کنید.

استاد ابوالقاسمی:

دسته بندی کردن این ها وقت گیر بود اما حالا مقداری مرتب شده است. اولین مطلب: مجری محترم از او سوال پرسید می گوید یک سوال آقای بروجردی یک دیدگاهی راجع به تقریب داشت عده ای دیگر دیدگاه دیگری دارند شما کدام یکی از این دو را قبول دارید؟ این جا جواب نمی دهد چیزی می گوید که به جواب مرتبط نیست. اما خوب دقت کنید سوال این است یک عده در باب تقریب می گفتند که شخص باید شیعه بشود هدف نهایی شیعه شدن است مثل آقای بروجردی اما این را می گذاریم در یک پروسه ای خودش آرام آرام برود و انجام بشود خودش به سمت تشیع بیاید او را به سمت خودمان جذب می کنیم او هم یواش یواش با این معارف آشنا می شود و بعدش هم خودش شیعه می شود. شاید هم در طول سالیان نشد ولی ما آن مسیر را این طور باید برویم.

 یک عده می گویند اصلاً‌ شیعه شدن هدف نیست دیدگاه شما چه است؟ جوابی که آقای کمیلی می دهد واقعاً به این سوال مرتبط است یا خیر؟ کلیپ را ببینیم

کلیپ شماره یک از آقای کمیلی:

مجری: دو نگاه می توانیم به تقریب داشته باشیم یک نگاه تقریب، نگاه آیت الله بروجردی است که به یک معنا پدر تقریب در دوره معاصر محسوب می شود. ایشان یک نگاهی دارد برداشت من از مجموع برداشت چیزهای که از ایشان خواندم نه این که عین جمله ایشان در فلان مجلس باشد برداشت بد نکنید تصریح کنم. ایشان دارد می گوید حتی اگر سنی ها می خواهند شیعه بشوند باید مرحله اول با شما یک اعتمادی شکل بگیرد شما دور نشوید شما را پس نزنند شما را مشرک ندانند فلان نشویم مرحله دوم مرجعیت علمی اهل بیت را که در آن خدشه ای نیست بپذیرند بعدش خود به خود در چند نسل نگاه می کنند این میراث جعفر ابن محمد است، این میراث علی ابن حسن صحیفه سجادیه است، خود به خود یک چیزهایی شکل می گیرد. کما این که در قرن هفتم، هشتم و نهم هجری همین اتفاق افتاد تصوف باعث شد که یک دسته های بزرگی از جهان اهل سنت بیایند و شیعه بشوند در ایران خودمان هم نمونه اش را داشتیم. همین طوری که آقای کمیلی گفتند از جهت عقد قلبی و محبتی خودش به مرور با حق خو گرفت.

یک نگاه هم این است ولش کن نه شیعه نه سنی با همدیگر فرقی ندارند ما فقط با همدیگر از جهت سیاسی باید با هم خوب باشیم. به نظرت کدامش درست است و ما کدامش را اعمال کنیم هر دو تایش تقریب خیلی جدی، واقعی و از ته دل است ولی کدامش درست است چون دو جور نگاه است.

آقای کمیلی: ببینید این بحث، بحث خیلی خوب و مفیدی است که درباره اش گفتگو بشود چون بحث مبتلا بِه است یعنی دقیقاً موضوع روز خیلی از مسئله های ما است و ما به دلیل این که نتوانستیم هنوز جمع بندی کنیم ماندیم. الان چقدر مثلاً با حوزه ها یا دانشگاه های جهان اسلام چه ارتباطی داریم؟ چون متاسفانه این بحث ها هنوز حل نشده به لحاظ معرفی تبدیل به گفتمان نشده نه این که حل مسئله اتفاق نیفتاده است، چرا اتفاقاً کارهای علمی خوبی هم در حل و توضیح مسئله اتفاق افتاده است.

بخواهم عرض کنم آیت الله بروجردی در دوره ای مسئله تقریب را مطرح می کند که شیعه تازه می خواهد بگوید که من را هم جز مذاهب اسلامی به حساب بیاورید. آقای قمّی و آقای بروجردی تمام تلاش شان این بود توانستند شیعه را به عنوان یک مذهب پنجمی در الأزهر با شیخ شلتوت جلسه بگذارند ادامه پیدا نمی کند. یا با اخوان المسلمین آوردند در تصریحات حسن بنا است که شیعه را جز مذهب پنجم قبول کنند که یک سطح حداقلی از خودمان را داریم رقم می زنیم. تا به انقلاب اسلامی رسیدیم در این زمینه بخواهیم خاطره بگویم تا صبح می توانیم خاطره بگویم مثلاً کسانی که متأثر از فکر انقلاب اسلامی بود عکس امام در خانه اش می چسبانده است مثلا در الجزائر

مجری: یکی، دو تایش را بگویید بگذارید خاطره داشته باشیم شاید برای بینندگان جالب باشد.

آقای کمالی: من خودم گاهی اوقات بعضی سوال های که از من می پرسند احساس می کنم دوربین مخفی است بر می گردم اطرافم را نگاه می کنم جدی داری می پرسی؟ می گوید بله این کتاب درباره امام خمینی در الجزایر میلیونی توزیع شده است.

مجری: آقای کمیلی خاطره ای از الجزایر می فرمودید که یک کتابی در تیراژ میلیونی چاپ شده است.

آقای کمیلی: ببخشید قطع شد می خواهم بگویم طرف مثلاً نسبت به شیعه چه نگاهی داشته است؟ در الجزایر عده قلیلی شیعه وجود داشت از آن طرف فضای صوفی گری در آن ها پر رنگ است با بعضی تظاهرات رفتاری یا مناسک شیعه از طریق متصوفه یا دیگران آشنا هستند اما شیعه خیلی کم بودند. به من گفت ما عکس رهبر انقلاب امام را به در و دیوار خانه هایمان زدیم. من اصلا تعجب می کردم در ذهنم این بود اول کار آدم کم تجربه است کسی که عکس امام می زند حتماً می شناسد این عمامه و قیافه چه است که به در و دیوارت زدی؟ ولی می بینیم آن ظهور اجتماعی سیاسی شما است که برایش مهم است. بعد می روند کتاب توزیع می کنند می نویسند همین آدم های که شما عکس هایشان را به در و دیوارهایتان زدید این ها به مقدسات شما فحش می دهند سب و لعن می کنند و ...

یعنی با وجود این که طرف هیچ شناختی از شیعه و مذهب ما ندارد یک سوال های می پرسد آدم تعجب می کند چون می بینیم به لحاظ سیاسی آمد دارد با شما همراهی می کند از شما دفاع می کند درباره شما حرف می زند. ولی به لحاظ مذهبی هیچ شناختی ندارد چه بسا مخالف هم باشد اگر یک دقیقه شما حرف بزنید خیلی شدید مخالفت هم بکند بگوید این و این را من قبول ندارم.

مجری شبکه ولی عصر:

در خدمت شما هستیم اشکالات فنی از خود کلیپ بود

استاد ابوالقاسمی:

بله، خیلی جاها تصویر آقای کمیلی به خاطر ضعیف بودن ارتباط قطع شده بود تکه های که مجری صحبت کرد تا وصل بشود را حذف کردیم چیز خاصی آن جا نبود. سوال مجری تقریب باید با هدف جذب اعتقادی به تشیع باشد دیدگاه آیت الله بروجردی که مرحله اول: جذب اجتماعی است مرحله دوم: آشنایی با اعتقادات ما است یا نه همین که در سیاست هم جهت باشیم کفایت می کند؟

جناب آقای کمیلی دوران الان با آیت الله بروجردی فرق می کند عده ای از جهت سیاسی به ما نزدیک شدند ولی اعتقادات شان را نمی دانند. این جوابی است این حل آن مبنا است یا نه؟ در واقع مجری مبنایی ترین سوال مسئله وحدت و تقریب را از ایشان پرسید و ایشان اگر جواب صریح می داد بعداً‌ دچار مشکل می شد همان طور که در بعضی از حرف های دیگرش دچار تناقض و مشکل شد.

آن هم این است آیا ما تقریب را فقط برای این می دانیم که یک جبهه ضد ظلم درست کنیم ولو اعتقادات خراب باشد یا نه تقریبی داشته باشیم علاوه بر این که در یک جبهه ضد ظلم هستیم بتوانیم آن شخص را به سمت اعتقادات درست هم جذب کنیم و آن هدف است. چیزی نمی گوید البته بعد از چند مرحله ای که ایشان مطرح می کند مجری می گوید نه این که شما به مرحوم امام نسبت می دهید الزاماً این طور نیست و ما دیدگاه های دیگری هم داریم.

آقای کمیلی می گوید مرحوم امام دو دسته درست کرد یکی کسانی که در جبهه مستضعفین و ضد ظلم هستند و اسلام ناب محمدی (صلی الله علیه وآله وسلم). یک قسمت اسلام غیر ناب که شامل سنی آمریکایی و شیعه انگلیسی می شود کلیپ را ببینیم

مجری:

کلیپ را ببینیم بهتر متوجه شویم

کلیپ شماره دو از آقای کمیلی:

امام آمد دو گانه شیعه و سنی که ما به لحاظ سنتی در این دو گانه زندگی می کردیم کرد دو گانه اسلام ناب و اسلام آمریکایی یعنی یک تعریف جدید داد. یک پارادایم جدیدی است که بعد از امام ما شاهدش هستیم یعنی آن سنی انقلابی که حتی شاخصش را نمی گذارد که شما گفتید این صوفیه چون محبت اهل بیت دارد حتی ملاک این را نمی گذارد ملاک، را میزان همراهی با جبهه ظلم و عدل می گذارد. اگر با یک سنی شما مذهبی حرف بزنید در یک دنیای دیگر است با شیعه انقلابی در یک بستر قرار می گیرد.

استاد ابوالقاسمی:

ملاک را میزان همراهی با جبهه ظلم و عدل می داند. سوال: اسلام این جا چه کار می کند؟ ظلم و عدل مهم است یا اسلام؟ این که شما دارید می گویید اسلام ناب محمدی و اسلام آمریکایی اگر یک مسیحی بود در این جبهه آمد این اسلام حساب می شود یا نه؟

مجری:

سوال مهمی است باید جواب بدهد.

استاد ابو القاسمی:

باز در کلیپ بعد راجع به تمدن اسلامی صحبت می کند می گوید دنبال جبهه تمدن اسلامی هستیم. کلیپ بعدی را ببینیم

کلیپ شماره سه از آقای کمیلی:

علت این که جمهوری اسلامی عاقلانه و درست این سیاست را اعلام کرد و اعمال می کند تا جایی که بتواند این است که ما وحدت جهان اسلام را مهم ترین ابزار تحقق تمدن اسلامی و بازیابی قدرت می دانیم.

استاد ابوالقاسمی:

ما دنبال یک تمدن اسلامی هستیم وحدت جهان اسلام مهم ترین ابزار رسیدن به آن تمدن است. سوال: شما دنبال تمدن عدل هستید یا دنبال تمدن اسلام هستید؟ کدامش است اگر دنبال تمدن عدالت هستید وحدت با مسلمان معنی ندارد وحدت با مسیحی هم باشد با هر کسی باشد که الان هم رفتار این را دارد نشان می دهد. جبهه مستضعفین و مستکبرین این است اگر شما مستضعف و مستکبر را مثل فرمایشات آقای اسدپور مطرح می کنید آن جبهه ربطی به اسلام ندارد. آن جبهه، ظلم و عدل است شما اصلاً با جهان اسلام اتحاد نکن فرض کنیم هیچ کشور اسلامی با شما همراه نشود شما برو با مسیحی ها سر این قضیه اتحاد پیدا کن اگر اسلام در نظر شما یک ارزشی غیر از ظلم و عدل دارد ذاتاً خود اسلام ارزش دارد. خب اگر یک نفر همین الان در دنیا تشیع... چه مشکلی دارد؟ شما می گویید جبهه استکبار، ضد استکبار یعنی اسلام اگر ضد استکبار به تشیع برود چه اشکالی دارد؟ چطور شما ظلم را طرف مقابل اسلام می دانید ظلم را طرف مقابل تشیع ببین. ولذا ایشان راجع به جبهه اسلام می گوید ما دنبال تمدن اسلامی هستیم.

چرا ما نباید دنبال شیعه سازی سنی ها باشیم؟ چون اگر دنبال شیعه سازی سنی ها باشیم به سنی ها بر می خورد داخل این جبهه تمدن اسلامی شما نمی شود. کلیپ بعدی را ببینیم

کلیپ شماره چهار از آقای کمیلی:

و نمی شود شما بگویید من می خواهم با تو در یک جبهه باشم ولی دارم تمام تلاشم را می کنم مذهب بچه های تو را عوض کنم بر عکسش هم غلط است یعنی آن ها هم اگر در حال تلاش باشند که بچه های ما را سنی بکنند ما به آن ها اعتماد کافی نمی کنیم.

استاد ابوالقاسمی:

نمی شود من به او می گویم در جبهه من بیا در جبهه اسلامی که من می خواهم تمدن اسلامی درست کنم ولی بخواهم اعتقادش را تغییر بدهم. او هم بخواهد همین کار را انجام بدهد قبول نمی کنم او چه بخواهی و چه نخواهی این کار را خواهد کرد همان حماسی که ما الان به خاطر ظلم ستیزیش با او همراهی می کنیم خود شما می دانید خودم چندین برنامه رفتم که حماس، ناصبی نیست. باید از او دفاع کرد اما این که باید از او دفاع کرد یعنی ما بگوییم آقایان حماس در همان غزه در همان برنامه خودشان گفت یک نفر در غزه بود شیعه شد با او برخورد تند کردند. خودش خواست شیعه بشود این ها می گویند نه شما نباید شیعه بشوید باید به عقیده ما باشید می گوید من نمی خواهم. الان آدم فلسطینی شیعه ای که آن جا است اصلاً آن جا را فرض نکنیم در عربستان یا در کشور دیگر فرض کنیم یک آدمی در سوریه است یک آدمی در افغانستان است که شما با طالبان رفیق هستید. در جبهه طالبان این آدم شیعه است و طالبان می خواهد او را از شیعه بودن خارج بکند طالبان شیعیان اسماعیلی افغانستان را مأمور کردند باید دست از تشیع اسماعیلی بر دارید چون آن بنده خداها حامی قدرتمند ندارند.

 سوال می پرسم الان این آدم بگوید آقای طالبان از من توقع داری بیایم با تو ضد اسرائیل بجنگم؟ من با تو نمی آیم شما به آن شخص حق می دهید یا نمی دهید؟ چون طالبان دارد ضد آمریکا یا ضد اسرائیل حرف می زند آن آدم باید این حرف ها را قبول کند! یک ملاک است دیگر همان ملاک می شود شما می گویید اگر یک شخصی دنبال تغییر عقیده شما است شما با او در یک جبهه نمی روید چرا الان طالبانی که رفیق خود شما آقای کمیلی است دنبال تغییر عقیده شیعیان اسماعیلی آن جا است؟ چرا آن جا  اعتراض نمی کنید؟

همه جا همین طور است از این طرفش شما گفتید ما اگر بخواهیم در یک جبهه تمدنی با این ها همراه بشویم نباید این ها را دعوت کنیم چون این ها زده می شوند. سوال: آیا ما می توانیم مسیحی ها را به تشیع دعوت کنیم؟ دعوت مسیحی به تشیع اشکال دارد یا نه؟ یک کلیپی است از آقای جلالی قبلاً صحبت کرده بود و کلیپ بعدی هم از خود آقای کمیلی که این ها می گویند نه مسیحی را دعوت کنی اشکال ندارد.

کلیپ شماره یک از آقای جلالی:

این که ما برویم در یک گوشه ای دنیا فرض کنید انسان های هستند در بعضی از مناطق آفریقا یا شبه جزیره یا جاهای دیگر هستند گرویدن این ها به اسلام فرض و اصل است آن که بحث شیعه و سنی نیست. می خواهم با دقت ببینید ایشان دارد در مورد کجا صحبت می کند؟ شما در نیجریه کلی آدم شیعه کردید حتماً اهل سنت ما خیلی خوشحال هستند که شما این کار را کردید. مسئله این است که طرف در یک اندیشه دیگر بود مسلمان نبوده در فضای فقه جعفری آمده دارد تنفس می کند این خودش... حتی سنی های ما هم ...

مجری: می خواهم بگویم یک تقریر دقیق بگوییم این استبصاری که می گوییم بد است چون چیزی که در شبکه های اجتماعی به شدت موضع گرفته می شود ضد کسانی که می گویند استبصار بد است می گویند پس شما می گویید ما شیعه را گسترش ندهیم؟

آقای جلالی: عرض کردم باز من بر گردم به روش خودم اتفاقاً داشتم در مورد مصداق عرض می کردم فرمایش ریاست محترم جامعة المصطفی پس برویم ببینیم شاید منظورش این بود.

کلیپ شماره پنج از آقای کمیلی:

مجری: مثلاً در بنگلادش در مناطقی از پاکستان در تاجیکستان و جاهای مختلفی که حضور داریم در جهان عرب در غرب آفریقا، شمال آفریقا و شاخ آفریقا بگیریم همان جاهایی که ایران حضور دارد. ایران دنبال شیعه سازی بوده این که می گویید سیاست رسمی اعمال نشد یعنی ایران جاهایی رفت دنبال این بود که مردم عادی را شیعه بکند؟

آقای کمیلی: بله من معتقد هستم هم نهادهای یعنی کسانی که سلیقه شخصی خودشان را اعمال کردند چون حتی از این ها خاطره دارم مثلاً از کسی که نمایندگی ایران بود در یک کشوری رفت بعد پیش آقا رفت آقا به او تذکر دادند شنیدیم شما همچنین کاری دارید می کنید

مجری: می شود مصداقی بگویید؟ چون از آقا اسم آوردند چون کُد کشی می شود یک کسی دیگر هم می آید می گوید نه آقا این طرفش هم این است مصداقی باشد اگر طرف خواست تکذیب کند یا تأیید کند بتواند.

آقای کمیلی: خاطره مستقیماً برای خود بنده تعریف کرد آقای سید عبد الله حسینی رایزن فرهنگی ایران در آفریقای جنوبی می گفتند خدمت آقا بودم چون ایشان می دانید از قبل از انقلاب در بحث شعر با آقا ارتباط داشتند و ارادتمند آقا محسوب می شوند. ایشان گفتند یک بار دیدم آقا به من اخم کردند نفهمیدم چه شد؟ آقا گفتند یک چیزی شنیدیم آن جا رفتید بساط شیعه سازی راه افتاده است. ایشان را می توانید در برنامه بیاورید تعریف کنند. ایشان گفتند بله آقا گفتند ولی نه از مسلمان ها ما داریم مذهب را در میان مسیحی ها و غیر مسلمان ها تبلیغ می کنیم خیلی ها علاقمند شدند که مسلمان بشوند از طریق ما شیعه شدند. دغدغه مان همان طوری که حضرتعالی فرمودید نگاه تقریبی داریم ایشان جز چهره های تقریبی است بحث مان با اهل سنت نبود. اما بنده می شناسم کسانی که به نمایندگی

مجری: بعد آقا به ایشان چه گفته بودند؟

آقای کمیلی: گفت آقا لبخندی زدند تأیید کردند.

مجری: پس یعنی اصل این که کسی بیاید مسلمان بشود پس سیاست گسترش اسلام از جهت سیاست رسمی جمهوری اسلامی مشکل ندارد؟

مجری شبکه ولی عصر:

آدم متعجب می شود این ها چقدر با امام و رهبر فاصله دارند

استاد ابوالقاسمی:

می گوید رهبری با این که ما غیر مسلمان را به تشیع و اسلام شیعی دعوت کنیم مشکلی ندارد آقای جلالی هم می گوید ما با این که مسیحی ها بیایند مسلمان بشوند مشکلی نداریم. سوال: جبهه ای که شما دارید این جبهه شامل مسیحی ها می شود یا نمی شود؟ شما گفتید اگر کسی را به عقیده ات دعوت کنی این در جبهه شما نمی آید. آیا مسیحی های ضد ظلم داخل جبهه شما می شوند یا نمی شوند؟

مجری:

طبق آن قاعده باید بشوند

استاد ابوالقاسمی:

قاعده تصریح کرده است کلیپ بعدی را ببینیم تا مشخص بشود این ها رسماً گفتند بله مسیحی ها، یهودی ها و بودایی ها حتی اگر ضد ظلم باشند داخل این جبهه ما می شوند.

کلیپ شماره دو از آقای جلالی:

لذا وقتی سطح نگاه ما یک دعوا و یک نزاع تمدنی می شود دیگر این طور نیست من بخواهم فعلاً بگویم شما بیا این جا یک کمکی به ما بده چهار روز دیگر کارت نداشتم چون در فضای تاکتیکی این طوری است شما تا وقتی از یک ابزار استفاده می کنید که نیاز داشته باشید. واقعاً این طوری نیست واقعاً سطح نزاع تمدنی ما در لایه تمدن است. ما برای آن تمدن سازی یک فرایندی را باید طی کنیم در اندیشه حضرت امام می شود این فرایند را با جزئیات جستجو کرد. یک بخشی از این فرایند،‌ فرایند امت سازی است یعنی این که ما یک امت یکپارچه اسلامی داریم که این امت یکپارچه همه ای مسلمان ها با همه تفاوت نگاه ها یک کم جلوتر امام یک تعبیری دارند می فرمایند حزب الله همان حزب جهانی مستضعفین با چند تا تعبیر فاصله چه مسلم باشند چه غیر مسلم!

می خواهم بگویم که مسئله در مورد وحدت شیعه و سنی نیست برای آن هدف عالی که سعادت انسان را هدف گرفت و می خواهیم به آن سمت برویم قرار است وحدت با غیر مسلم هم برسیم تعبیر امام خیلی تیز است می گوید آن حزب الله هم است حزب الله همان حزب جهانی مستضعفین می تواند غیر مسلم باشد.

مجری شبکه ولی عصر:

حاج آقا ما مدتی که در خدمت شما بودیم شاید بیننده ها هم با ما موافق باشند می بینیم این ها کلمات زیبا و تعبیرهای قشنگی می آورند ولی مبنای شان کاملاً در تناقض است در یک مبحث خودشان نمی دانند از کجا شروع می کنند به کجا می خواهند برسند؟

استاد ابوالقاسمی:

سوال: شما در تعریف تان می گویید حزب الله مسلمان همان کسی است که داخل این ولایت سیاسی بشود در همین جبهه شما قرار بگیرد. دقیقاً همین حرف ها را ایشان در اینستاگرامش زده بود "اگر ولایت اسلامی در جامعه ای محقق شود معیار مسلمان بودن و شیعه بودن و قبولی اعمال به پذیرش این ولایت است." این انستاگرام اقای جلالی بود.

"کسی که این ولایت را نپذیرد" (ولایت سیاسی ولی فقیه را) "ولو در اعمال شخصی شیعه باشد عمل و عقیده اش پذیرفته نیست."

آقا یک مرجع تقلیدی است اجتهاداً ولایت فقیه را قبول ندارد نه به نظر منِ آقای جلالی عمل و عقیده مرجع تقلید هم قبول نیست. "و کسی که این ولایت را بپذیرد ولو در اعمال و عقاید شخصی از مذاهب دیگر اسلامی و حتی غیر اسلامی باشد عمل و عقیده اش بخشیده می شود."

آقا شما بودایی، شما آلت پرست آمدید در ذیل این پرچم قرار گرفتید در مبارزه با ظلم شما به بهشت می روید همه این ها بخشیده می شود!

بعد در ادامه می گوید "در این نگاه شیعه داریم شیعه بدون ولایت داریم مثل شیعه انگلیسی؛ سنی ولایی داریم مثل اکثریت جامعه اهل سنت ایران؛ ارمنی و یهودی ولایی داریم" این ولایت چه بودند؟ بهشتی هستند گفت بخشیده می شود "و متأسفانه آخوند هیأتی بدون ولایت داریم. معیار ارزشمندی هم به همین ولایت است، کسانی هستند که ولایت را به موضوع قبول خلافت بلافصل امیر المؤمنین در اسلام تقلیل می دهند. ولایت را به این معنا قبول ندارند و به بهانه اثبات خلافت بلافصل امیر المؤمنین، ولایت جامعه اسلامی را تضعیف می کنند. امام (رحمه الله) و آقا مکر را این انحراف را فریاد زده اند."

این انحراف است که شما اعتقاد نداشته باشید که یک یهودی باید مسلمان بشود. یک مسیحی باید مسلمان بشود. من الان چه کار کنم؟ آقای جلالی خود شما گفتید ما دعوت غیر مسلمان به اسلام داشته باشیم اشکال ندارد. آقای کمیلی هم گفت اشکال ندارد مبنای شما هم همین است که این ها مسلمان هستند من او را دعوت به چه کنم؟ او مسلمان است.

مجری:

با این مبنا دیگر هدایت شده است

استاد ابوالقاسمی:

چه کارش کنم تمام شد دوم: اگر من بخواهم اعتقادات این مسیحی را درست کنم این آقای مسیحی نمی پذیرد در جبهه من بیاید. پس چطور رهبر معظم انقلاب حداقل به اعتراف شماها دعوت مسیحی به تشیع مشکل ندارد این را جواب بدهید اگر بنا باشد آن مسیحی و یهودی هم بخواهد در جبهه من بیاید من نباید او را به تشیع و اعتقادات دعوت کنم؟ پس چرا شما می گویید ایشان با دعوت به مسیحی به اعتقادات ما مشکلی ندارد؛ پس یا باید بگویید داخل شدن در این جبهه را کافی از اعتقادات نمی داند بلکه اعتقادات هم باید باشد دو تا مکمل همدیگر هستند. یا باید بگویید ایشان داخل شدن در این جبهه را کافی می داند اگر کافی دانست دیگر مسیحی را هم دعوت نکنیم پس شما دچار تناقض شدید.

تنها راه این است که شما بگویید ایشان دخول در این جبهه را کافی از اعتقادات نمی دانند که اعتقادات مبنای همه شیعیان هم همین بوده است. این راجع به این که تا این جا گفتیم فهم این آقایان از این مبنای انقلابی و غیر انقلابی غلط است. حالا یک سوال اگر ما طبق مبنای آقایان جلو رفتیم چه اتفاقی رخ می دهد یک سنی انقلابی بر شیعه غیر انقلابی مقدم می شود یک یهودی انقلابی، یک بت پرست انقلابی بر شیعه انقلابی مقدم می شود. همه حرفش همین است ما جبهه ای داریم یهودی هم در این جبهه بیاید (تصریح کرده بود) همه گناهانش بخشیده می شود از آن طرف این آقایی که قبول ندارد همه در گمراهی هستند. حتی مجری نمی تواند تحمل کند می گوید این که شما می گویید اجازه بدهید این را قبول نکنم دیدگاه دیگری هم است. کلیپ بعدی را ببینیم

کلیپ شماره شش از آقای کمیلی:

مجری: این یک جواب های دارد الان نمی خواهم وارد بشوم چون بنای مان این است که در این قسمت وارد بحث های کلامی نشویم این که آیا نظر امام چنین چیزی بود یا نه یک حرف است یعنی اولویت دادن بر بحث انقلابی گری بر تشیع و این که آیا چنین حرفی اصلاً درست است یا نه یک بحث دیگری است. من فعلاً وارد آن نمی خواهم بشوم چون ممکن است نظرات دیگری هم در آن باشد استدلال های وجود داشته باشد چون دنیا را خودشان موضوعیت دار نمی بیند آخرت را موضوعیت دار می بیند و بحث های دارد نمی خواهم وارد بشوم.

مجری شبکه ولی عصر:

یعنی آن کسی که دارد با او صحبت می کند کنار او است این را خیلی راحت از کلام او متوجه شد.

استاد ابوالقاسمی:

مجری متوجه شد که ایشان دارد می گوید به نظر مرحوم امام یک سنی انقلابی بر ولایت اهل بیت غیر انقلابی مقدم است. یک بار شما می گویید منِ شیعه کلاً سنی را طرد می کنم و سنی را مطلقا جهنمی می دانم ما که این طور نیستیم مفصل هم در این قضیه صحبت کردیم. یک بار می گویید منِ شیعه اعتقاد دارم در نظر اهل بیت مسئله اعتقادات بسیار مهم است و اولویت دارد در دیدگاه معصوم اصل اعتقادات بر مطابقت اعمال با اعتقادات.

بله اگر یک کسی اعمالش با اعتقاداتش مطابقت نداشت اعتقادش شیعه بود اما نعوذ بالله شراب هم می خورد. اعتقادش شیعه بود نعوذ بالله روزه هم نمی گرفت این آدم مورد توبیخ قرار گرفته است اما:

«ادَّخَرْتُ شَفَاعَتِي لِأَهْلِ الْكَبَائِرِ مِنْ أُمَّتِي.»

من لا يحضره الفقيه؛ نویسنده: ابن بابويه، محمد بن على، ناشر: دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم مصحح: غفاری، علی اكبر، ج3، ص574

چه می شود؟ این را چه کار کنیم؟ «مِنْ أمَّتِی» یک امتی ما داریم این امت چه است با کلمه توحید و با «اشهد انَّ محمد رسول الله»‌ چه می شود؟ یک کبائری دارند ما برای این که مسلم شیعه و سنی است یک قید اضافی هم داریم چه است؟ همان چیزی که امام رضا (علیه السلام) در حدیث سلسلة الذهب فرمودند گفتند:

«كَلِمَةُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حِصْنِي مَنْ دَخَلَ حِصْنِي أَمِنَ مِنْ عَذَابِي بشرطها و أنا مِنْ شروطها»

این را که نمی توانیم بازی بگیریم منِ‌ امام رضا هم شرط این دو تا هستم. پس ما یک حالتی داریم این جا وارد بحث کلامی که ایشان نخواست بشود فقط یک اشاره ای کرد آن اشاره هم مشخص است یا حداقل مبنای ما را می داند یا برنامه های ما را دیده است. این که ما الان جبهه ضد ظلم درست کردیم آخر آخرش چه کار کردیم یک دنیای پر از عدل درست کردیم این دنیای پر از عدل نتیجه اش چه است؟ که در این دنیا همه به حق و حقوق هایشان می رسند تازه اگر حق و حقوقی باشد. نگوییم کافر در این دنیا حق و حقوقی نسبت به خدا ندارد فرض بگیریم این بشود همه در این دنیا به حق و حقوق خودشان رسیدند، من خیلی زحمت کشیدم چند ده سال زور زدم تلاش کردم برای این آدم یک زندگی دو ساله، سه ساله، پنجاه ساله راحت درست کردم تمام شد مُرد بعدش چه شد؟ اعتقاداتش درست نشده اعتقاد درست نشد چه می شود؟ آن وقت (فِي يوْمٍ كَانَ مِقْدَارُهُ خَمْسِينَ أَلْفَ سَنَةٍ)

(تَعْرُجُ الْمَلَائِكَةُ وَالرُّوحُ إِلَيهِ فِي يوْمٍ كَانَ مِقْدَارُهُ خَمْسِينَ أَلْفَ سَنَةٍ)

فرشتگان و روح [= فرشته مقرب خداوند] بسوي او عروج مي‌کنند در آن روزي که مقدارش پنجاه هزار سال است!

سوره معارج (7):‌ آیه 4

پنجاه هزار سال در قیامت حداقل باید در حساب و کتاب باشد اگر بیایند به لطف آخر او را به عنوان مستضعف ببخشند آخرش این می شود. شما می گویید یک وقوف سخت پنجاه هزار سال در محشر خواهد داشت آخرش با تفضل بهشت رفت. من بیست سالش را این جا درست کردم پنجاه هزار سالش را رها کردم. واقعاً همین است توجه مان فقط به عدالت سی، چهل ساله باشد دیدگاه زیدیه یا دیدگاه امامیه، امامت الهی می گوید شما (يخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ) نه در این دنیا آن دنیا است که آن دنیا می گوید یک لحظه رعد و برق می زند در این پنجاه هزار سال به اندازه یک رعد و برق راهش را پیدا کند. پنجاه هزار سال خورشید، ماه و نوری هم در کار نیست یک عده هم هستند «قائد الغر المحجلین» از پیشانی شان نور می آید در کل محشر الغر المحجلین نجات پیدا می کنند بقیه در تاریکی هستند. یک رعد و برق می زند در این پنجاه هزار سال در رعد و برق چقدر می تواند به سمت بهشت راه برود؟ چند لحظه می تواند راه را پیدا کند؟

آقا همان مرحوم امامی که آمد این جبهه مستضعف را گفت که شما مطرح کردید خود مرحوم امام آوردیم تصریح کرده است می گوید اگر کسی امامت الهی را قبول نداشته باشد آن مقام ولایت الهی، ولایت کنترل عالم، سیاسی نیست اینی که شما دارید می گویید سیاسی است. آن مقام کنترل عالم اگر کسی قبول نداشته باشد تمام اعمالش را هم مثل فقه شیعه انجام بدهد قبول نیست چند بار هم در شبکه نشان دادیم و در روز عید غدیر هم مفصل صحبت کردیم.

مجری:

غیر از آن در بحث وصیت شروع وصیت مرحوم امام با همین بند است که حدیث ثقلین را گفته بود.

استاد ابوالقاسمی:

بله، احسنت. لذا اینی که شما دارید مطرح می کنید به این مدل واقعاً با مبنای مرحوم امام جور در نمی آید مرحوم امام به صراحت می گوید درست است ما یک جبهه ای داریم جبهه مستضعفین این جبهه هم در جهت الهی است. اما واقعاً هر کسی در این جبهه آمد دیگر تمام شد همه چیزش مقبول است؟

یک روایتی داریم این روایت یک مقداری دست ما را باز می کند اما دست ما را نه دست آن طرف مقابل را این روایت مطابق با آن چیزی است که ماها مطرح می کنیم. آن روایت چه است؟ بعد از این که همه این ها را مطرح کرد می گوید یک شخص مسیحی خدمت علی ابن محمد ابن محمد رضا (علیه السلام)، امام هادی (علیه السلام) هبة الله ابن ابی منصور موصلی می گوید شخصی نصرانی بود از منطقه کفر سوسه سمت شامات اسمش یوسف ابن یعقوب بود رفیق پدر من بود روزی آمد گفتم چه کار داری؟ گفت:

«قَدْ دُعِيتُ إِلَى حَضْرَةِ الْمُتَوَكِّل‏»

من را به سمت متوکل خواستند

«وَ لَا أَدْرِي مَا يُرَادُ مِنِّي‏»

نمی دانم از من چه می خواهد؟ اما من صد سکه طلا نذر امام هادی کردم که سالم بمانم مسیحی است مسیحی صد سکه طلا نذر امام هادی کرده است.

«فَقَالَ لَهُ وَالِدِي وَفَّقْتَ فی هَذَا»

پدرم گفت کار خیلی خوبی کردی

«وَ خَرَجَ إِلَى حَضْرَةِ الْمُتَوَكِّل‏»

سمت متوکل رفت بعد از چند روز خوشحال بر گشت پدرم گفت چه خبر؟ گفت به سامراء رفتم تا حالا هم آن جا نرفته بودم من را در یک خانه گذاشتند گفتم هر طور شده باید این پول را به امام هادی برسانم قبل از این که پیش متوکل بروم. و قبل از این که کسی بفهمد من آمدم

«فَعَرَفْتُ أَنَّ الْمُتَوَكِّلَ قَدْ مَنَعَهُ مِنَ الرُّكُوبِ وَ أَنَّهُ مُلَازِمٌ لِدَارِهِ»

فهمیدم که متوکل گفت هیچ کس امام هادی را نباید ببیند حضرت هم دائم در خانه است چه کار کنم من هم یک مسیحی هستم نذر کردم که پولی به او برسانم فکر کردم گفتم سوار الاغ بشوم می چرخم شاید یک جوری در شهر از این طرف و آن طرف راهی پیدا کردم.

«فَجَعَلْتُ الدَّنَانِيرَ فِي كَاغَدَةٍ وَ جَعَلْتُهَا فِي كُمِّي‏»

این ها را در کیسه ای و در آستینم گذاشتم سوار بر الاغ داشتم در بازار می چرخیدم در خانه ای رسیدم این الاغ از جایش تکان نمی خورد هر کار کردم تکان نخورد گفتم بپرسم این خانه چه کسی است؟ پرسیدم خانه چه کسی است؟ گفتند خانه ابن الرضا

«هَذِهِ دَارُ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ الرِّضَا علیه السلام فَقُلْتُ اللَّهُ أَكْبَرُ دَلَالَةٌ وَ اللَّهِ مُقْنِعَةٌ.»

خیلی عجیب بود معلوم است حق با این ها است. بعد یک غلام سیاهی بیرون آمد تا از در بیرون آمد گفت تو یوسف ابن یعقوب هستی؟ گفتم بله گفت داخل بیا گفتم در این شهر هیچ کس من را نمی شناسد این غلام هم از در بیرون آمد گفت تو یوسف ابن یعقوب هستی؟

«فَأَقْعَدَنِي فِي الدِّهْلِيزِ»

گفت در دالان بنشین گفتم این هم یک علامت دیگر این غلام از کجا اسم من را می داند؟ گفت صد تا سکه داخل کیسه که در آستینت نگه داشتی بده به او دادم گفتم این هم خیلی روشن است.

«ثُمَّ رَجَعَ إِلَيَّ فَقَالَ ادْخُلْ.»

گفت حضرت می گوید بیا داخل، رفتم داخل دیدم حضرت تنها هستند فرمودند:

«يَا يُوسُفُ أَ مَا آنَ لَك‏»

حق برایت روشن نشد؟ گفتم به اندازه کافی برایم روشن شد این جا را خوب دقت کنید آقایانی که می گویید مسیحی هم در این جبهه می تواند بیاید.

«فَقَالَ هَيْهَاتَ أَمَا إِنَّكَ لَا تُسْلِم‏»

تو یکی مسلمان نمی شوی ولی پسرت فلانی مسلمان می شود و از شیعیان ما است. نمی گویند توی مسیحی به مجرد این که آمدی صد سکه هم به ما دادی و رفیق ما شدی شیعه هستی تمام شد نه بعد گفتند با وجود این که مسیحی هستی از ولایت ما بهره بردی و بهره هم به تو رسید و خواهد رسید. در این دنیا حداقلش این است که نذر کردی جان سالم به در بردی

«إِنَّ أَقْوَاماً يَزْعُمُونَ أَنَّ وَلَايَتَنَا لَا تَنْفَعُ أَمْثَالَك‏»

فکر کردم ولایت به مسیحی سود نمی رساند

«كَذَبُوا وَ اللَّهِ إِنَّهَا لَتَنْفَعُ أَمْثَالَكَ»

به تو سود می رساند اما سود می رساند یعنی چه؟ یعنی بهشتی شدی تمام شد؟ پس چرا گفتند تو شیعه شو و گفتند تو شیعه نمی شوی.

مجری:

تأسف خورد که شیعه نمی شود.

استاد ابوالقاسمی:

«امْضِ فِيمَا وَافَيْتَ فَإِنَّكَ سَتَرَى مَا تُحِبُّ»

آن نذری که کرده بودی انجام بده «سَتَرَی مَا تُحِبُّ» محبت ما سودش این است که جانت حفظ می شود. پیش متوکل رفتم و برگشتم همانی که فکر می کردم شد هِبة الله راوی روایت می گوید پدرم با این رفیق بود می گوید:

«قَالَ هِبَةُ اللَّهِ فَلَقِيتُ ابْنَه‏ بَعْدَ هذا»

پسرش را دیدم

«وَ هُوَ مُسْلِمٌ حَسَنُ التَّشَيُّع‏»

مسلمان و تشیع شده بود

«فَأَخْبَرَنِي أَنَّ أَبَاهُ مَاتَ عَلَى النَّصْرَانِيَّةِ وَ أَنَّهُ أَسْلَمَ بَعْدَ مَوْتِ وَالِدِه‏»

گفت پدرش بر مسیحیت مُرد و این آدم بعد از مردن پدرش مسلمان شد و می گفت:

«أَنَا بِشَارَةُ مَوْلَايَ علیه السلام»

من بشارت مولای خودم (علیه السلام) هستم.

بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بيروت)؛ نویسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ناشر: دار إحياء التراث العربي، محقق/ مصحح: جمعی از محققان، ج50، ص145

ما نمی گوییم که این ولایت در دنیا هیچ سودی ندارد بله ولایت در دنیا سود دارد آثار دنیویه دارد اما برای قیامت هم بله در قیامت هم مقداری از عذاب ها را کم می کند این را هم ما قبول داریم اما این که در قیامت از عذاب کم می کند دیگر این آدم بهشتی است دیگر این آدم مشکلی ندارد همه مسائلی که این شخص در قیامت نیاز دارد حل می شود، اینی که این آقایان می گویند همه چیز او بخشیده می شود؟ خیر این طور نیست ما این را نمی توانیم بپذیریم.

 لذا ما یک تفصیلی داریم این تفصیل را ما بعد از این که در مورد جایگاه و اعتقادات صحبت کردیم یک مرحله، مرحله اعتقادات مؤمن است. اگر غیر مؤمن بود هم داخل این ولایت آمد به مقداری که تبعیت از این ولایت کرده است هم در دنیا هم در آخرت سود خواهد برد. اما این سود به اندازه بهشتی شدن است

(إِنَّ اللَّهَ لَا يغْفِرُ أَنْ يشْرَكَ بِهِ)

خداوند (هرگز) شرک را نمی ‌بخشد!

سوره نساء (4): آیه 48

مشرک باشی، مسیحی باشی، یهودی باشی، بت پرست باشی، بودایی باشی نه این از تو بخشیده نمی شود.

مجری:

این مبحث به خوبی کامل شد بعد از آن مبحثی که جناب آقای دکتر فرمودند را ان شاء الله ارائه خواهند کرد.

(میان برنامه)

مجری:

 

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد لاسیما امیر المؤمنین علی ابن ابی طالب. تشکر از بینندگان عزیز که برنامه را پیگیر بودید الان شاه بیت برنامه ما است آن عقیده زیبا و نابی که جناب آقای دکتر ابوالقاسمی می خواهند برای مان بیان کنند در خدمت شما هستیم.

استاد ابوالقاسمی:

روایت دیگری است شبیه همان روایت قبلی در کتاب شریف کافی، جلد 2، صفحه 19

«عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ وَ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الصَّلْتِ جَمِيعاً عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَرِيزِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ (علیه السلام) قَال‏:»

علی ابن ابراهیم از پدرش و عبد الله ابن سعد از حماد ابن عیسی، حریز، زراره از امام باقر (علیه السلام)

«بُنِيَ الْإِسْلَامُ عَلَى خَمْسَةِ أَشْيَاءَ عَلَى الصَّلَاةِ وَ الزَّكَاةِ وَ الْحَجِّ وَ الصَّوْمِ وَ الْوَلَايَةِ»

زراره می گوید

«قَالَ زُرَارَةُ فَقُلْتُ وَ أَيُّ شَيْ‏ءٍ مِنْ ذَلِكَ أَفْضَلُ»

کدام برتر است؟ فرمودند:

«فَقَالَ الْوَلَايَةُ أَفْضَلُ لِأَنَّهَا مِفْتَاحُهُنَّ»

ولایت، کلید همه آن ها است.

«وَ الْوَالِي هُوَ الدَّلِيلُ عَلَيْهِنَّ»

نماز، روزه، حج و زکات از طریق ولایت است.

 «قُلْتُ ثُمَّ»

 بعد از آن چه؟ فرمودند نماز عمود دین است بعدش زکات، بعدش حج، گفتم چرا صوم آخر شد؟ فرمود:

«الصَّوْمُ جُنَّةٌ مِنَ النَّار قَالَ ثُمَّ قَالَ إِنَّ أَفْضَلَ الْأَشْيَاءِ مَا إِذَا فَاتَكَ لَمْ تَكُنْ مِنْهُ تَوْبَةٌ دُونَ أَنْ تَرْجِعَ إِلَيْهِ فَتُؤَدِّيَهُ بِعَيْنِه‏»

در همه این برتر از هم است آن چیزی است که اگر انجامش ندهی جبران نداشته باشد. نماز را من اگر بمیرم فرزندانم جایم می توانند قضا کنند. روزه همچنین، زکات همچنین و حج همچنین اگر من بدون ولایت امام زمان مُردم فرزندانم می توانند جای من ولایت بیاورند؟ معنی ندارد خیلی مهم است افضل آ‌نی است که «إِذَا فَاتَكَ لَمْ تَكُنْ مِنْهُ تَوْبَةٌ دُونَ أَنْ تَرْجِعَ إِلَيْهِ فَتُؤَدِّيَهُ بِعَيْنِه‏» بر گردی خودت انجامش بدهی.

«إِنَّ الصَّلَاةَ وَ الزَّكَاةَ وَ الْحَجَّ وَ الْوَلَايَةَ لَيْسَ يَقَعُ شَيْ‏ءٌ مَكَانَهَا دُونَ أَدَائِهَا وَ إِنَّ الصَّوْمَ إِذَا فَاتَكَ أَوْ قَصَّرْتَ أَوْ سَافَرْتَ فِيهِ أَدَّيْتَ مَكَانَهُ أَيَّاماً غَيْرَهَا وَ جَزَيْتَ ذَلِكَ الذَّنْبَ بِصَدَقَةٍ»

روزه در کل این ها از همه امکان جایگزینیش بیشتر است لذا از همه درجه اش پایین تر است. بعد فرمودند:

«ثُمَّ قَالَ ذِرْوَةُ الْأَمْرِ»

اصل همه این ها

«وَ سَنَامُهُ وَ مِفْتَاحُهُ وَ بَابُ الْأَشْيَاءِ وَ رِضَا الرَّحْمَنِ الطَّاعَةُ لِلْإِمَامِ بَعْدَ مَعْرِفَتِهِ»

طاعت امام بعد از شناخت اوست. سوال: آنی که در جبهه حق (جبهه مستضعفین) می آید مطیع رهبر است یا عدالت خواه است؟ در واقع شما طرفدار همان دین اخلاق هستید نظریه دین اخلاق آقای سروش، فنائی و امثالهم شما طرفدار آن دین هستید ولایت را کنار گذاشتید. ولایت هم یک شخصی است که فقط نظام جهت دهنده آن دین اخلاق در نظر شما است.

«إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ- مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ وَ مَنْ تَوَلَّى فَما أَرْسَلْناكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظاً»

بعد همان روایتی که مرحوم امام آوردند اما با یک تتمه ای

«أَمَا لَوْ أَنَّ رَجُلًا قَامَ لَيْلَهُ وَ صَامَ نَهَارَهُ وَ تَصَدَّقَ بِجَمِيعِ مَالِهِ وَ حَجَّ جَمِيعَ دَهْرِهِ»

همه شب ها را بیدار باشد روزها روزه بگیرد کل اموالش را صدقه بدهد همه عمرش حج برود

«وَ لَمْ يَعْرِفْ وَلَايَةَ وَلِيِّ اللَّهِ فَيُوَالِيَهُ وَ يَكُونَ جَمِيعُ أَعْمَالِهِ بِدَلَالَتِهِ إِلَيْهِ»

نه این که فقط من در این جبهه بیایم نه جمیع اعمال به دلالت امامت الهی باشد.

«مَا كَانَ لَهُ عَلَى اللَّهِ جَلَّ وَ عَزَّ حَقٌّ فِي ثَوَابِهِ وَ لَا كَانَ مِنْ أَهْلِ الْإِيمَانِ»

همان روایتی که مرحوم امام آوردند بعد یک جمله ای دارد

«ثُمَّ قَالَ أُولَئِكَ الْمُحْسِنُ مِنْهُمْ يُدْخِلُهُ اللَّهُ الْجَنَّةَ بِفَضْلِ رَحْمَتِهِ.»

الكافي ( ط- الإسلامية)؛ نويسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق‏؛ محقق / مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد؛ ناشر: دار الكتب الإسلامية، تهران‏: 1407 ق‏، ج2، ص 19

همانی که عرض کردیم یک فضل رحمت دارد شما دیگر حق ندارید. اصلاً شما در امتحان مردود هستید حالا در امتحان مردود هستید معلم می آید نگاهی می کند می گوید بعضی از چیزها را خوب نوشته بودی من یک تفضلی می کنم شما نمره ای نگرفتید. اصلا امتحان را معلم لطف کرد از ما گرفت آن یک لطف است اما در آن لطف اول شما قبول نشدید یک لطف مضاعف دومی دارد می گوید اگر شما جزو کسانی که اهل ایمان شدند نبودی تمام اعمالت به دلالت ولی الله نبود باز راه بهشت بسته نیست آن راه، راه تفضل الهی است که اگر شما در کل زندگیت محسن باشی نه این که فقط در جبهه ولی خدا بیایی بجنگی تمام شد رفت چون این ها فکر می کنند جبهه آمد حکومت تشکیل شد تمام شد رفت نه تمام اعمالت اگر نه کل اعمالت را نگاه می کنند شما در مجموع محسن بودی یا مسیء و این هم شرط دارد شرطش چه است؟ شرطش توحید است.

لذا می بینیم مرحوم امام، اسلام می گوید باز جبهه اسلام مقدم می کند شمایی که این مباحث کلامی را ندیدید اصلاً متوجه فرق بین مسیحی، یهودی و مسلمان در این قضیه نمی شوید. می گوید مرحوم امام حزب الله گفته است همه شان داخل می شوند نه آقا آن مسلمانش اگر محسن باشد «يُدْخِلُهُ اللَّهُ الْجَنَّةَ بِفَضْلِ رَحْمَتِهِ.» مسلمان نبود هیچی فقط در دنیا بهره اش را برده است مثل آن مسیحی که در قیامت هم عذاب کم خواهد شد. اما بهشت دیگر در جریان نیست. مگر این که آن لحظات آخر عمرش که عرض کردیم ممکن است اگر مستضعف باشد لحظه آخر توبه داشته باشد «کان للرجال توبة» آن یک بحث دیگری است. آن یک فضل مضاعفی بر همه این فضل ها است.

اما با توجه به این که الان مطرح کردیم یک سری درجاتی داریم درجات بر اساس روایات این است تعارف بردار هم نیست یک: مؤمن قوی، مؤمن قوی کیست؟ مؤمنی که حکومت دارد یا در راه اقامه دین تلاش می کند. دو: مؤمن مستضعف، مؤمن مستضعف کسی است که توانایی مقابله با ظلم، توانایی آمدن در حکومت اسلامی را ندارد. نهی از منکر نمی کند تصریح روایت است می گوید مؤمنی که نهی از منکر نکند توانش را ندارد مستضعف به حساب می آید.

سه: مؤمن ضعیف نه مستضعف، مؤمن ضعیف که یا در مقابل نفسش ضعیف است یا در مقابل گناهان اجتماعی خودش ضعف نشان می دهد نهی از منکر نمی کند. پس درجه اول مؤمن قوی، مؤمن مستضعف، مؤمن فاسقی که ضعیف به حساب می آید. اما بعد از این ها تمام شد؟ نه غیر مؤمن محسن که این هم به فضل و رحمت الهی بهشتی می شود اگر مسلمان باشد.

چهارم غیر مؤمن غیر محسن که این واویلا است این ترتیب است لذا نیایید بگویید مرحوم امام همه را یک کاسه کرده است این طور نیست.

مجری:

خیلی متشکریم جناب استاد ابو القاسمی از حضورتان و زحماتی که در طول هفته می کشید این را ارائه می کنید ان شاء الله مورد تقدیر آقا امام عصر و مورد قبول درگاه ایشان باشد. عزیزان بیننده وقت مان به پایان رسید فقط یک دعا داریم و آن هم تعجیل فرج آقا امام عصر را از خداوند خواستاریم ما را تا دیدار دیگر از دعای خیرتان فراموش نکنید شما را به خدای منان می سپاریم، اللهم عجل لولیک الفرج خدا حافظ

 


  
  • دکتر وحید رضایی

    17 خرداد 1403 - ساعت 18:45

    درود خداوند بر استاد ابوالقاسمی مومن و عزیز و لعنت خداوند بر نفوذی های در مکتب اهل بیت و انقلاب اسلامی

    0 1
  • دکتر وحید رضایی

    17 خرداد 1403 - ساعت 17:59

    علیرضا کمیلی مزدور مسجد ضرار مکی ،نفوذی در لباس شیعه

    0 1

راه روشن - نقد سخنان آقایان اسدپور و کمیلی>

نقد دگر اندیشان تفکر امام خمینی ره محکمات و متشابهات ولایت و معرفت تقریب مذاهب شیعه تمدن اسلامی وحدت با جهان اسلام ولایت پاسخ به دیدگاه آقای اسد پور آقای کمیلی