سایر قسمت ها
راه روشن -بررسی صحبت‌های حجت الاسلام قنبريان با عنوان "جبهه حسين" (عليه السلام)

قسمت صد و دوم برنامه راه روشن با کارشناسی حجت الاسلام و المسلمین دکتر ابوالقاسمی


دیگر قسمت ها

 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

 

عنوان برنامه: راه روشن "بررسی صحبت‌های حجت الاسلام قنبريان با عنوان "جبهه حسين" (عليه السلام)"

تاريخ: 30/ 05/ 1403

عناوین بحث (کلید واژه ها):

اربعین؛ زیارت؛ پیاده روی؛ جامعه اسلامی؛ مرزبندی جامعه اسلامی؛ رجز و رجزخوانی؛ مبارزه حماسی؛ قیام امام حسین (علیه السلام)؛ جبهه امام حسین (علیه السلام)؛ دعوت اهل بیت (علیهم السلام)؛ بیعت؛ حجت الاسلام قنبريان!

استاد: حجت الاسلام والمسلمین دکتر ابو القاسمی

مجری: آقای محمد تقی غضبانی

مجری:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ وَبِهِ نَسْتَعين، اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ عَلیٰ آلِه ألطَیّبنْ ألطَاهِرین؛ سلام خدا بر حسین و سلام خدا بر حضرت مهدی و سلام به یکایک شما عزیزان بیننده شبکه جهانی حضرت ولی عصر بینندگان برنامه راه روشن امیدوارم که در هرکجا هستید توفیق تان روز افزون و سعادتمند باشید. این برنامه را تقدیم حضور شما خواهیم کرد با کارشناسی و راهنمایی های استاد عزیزمان جناب آقای دکتر ابوالقاسمی که ان شاء الله پاسخ به شبهات روز و برخی از مباحثی که ممکن است در ذهن ما در مورد آن ها سوالاتی پیش بیاید شبهاتی مطرح بشود در خدمت استاد خواهیم بود و ان شاء الله برنامه را تقدیم حضور تان می کنیم استاد عزیز سلام وقت شما بخیر خیلی خوش آمدید

استاد ابوالقاسمی:

وعلیکم السلام ورحمة الله

أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ اَلْحَمدُ للهِ رَبِّ العالَمین اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى ‌مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَى وَ عَلِيٍّ الْمُرْتَضَى وَ فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ وَ ‌الْحَسَنِ الرِّضَا وَ الْحُسَيْنِ الْمُصَفَّى، وَ جَمِيعِ الْأَوْصِيَاءِ ‌مَصَابِيحِ الدُّجَى وَصلّ عَلیٰ مَنْ بِيُمْنِهِ رُزِقَ الْوَرَي وَ بِوُجُودِهِ ثَبَتَتِ الْاَرْضُ وَ السَّمَاءُ مَوْلانا صَاحِبَ العَصْرِ وَالزمَان

عرض سلام دارم خدمت شما جناب اقای غضبانی و خدمت بینندگان عزیز و گرانقدر شبکه جهانی حضرت ولی عصر امیدوارم هر کجا هستند موفق و پیروز باشند در خدمت تان هستم.

مجری:

...استاد عزیز ایام حال و هوای اربعین است در خدمت شما هستیم در این موضوع، نکته خاصی اگر است استفاده کنیم بعد به بحث بعدی مان بپردازیم.

استاد ابوالقاسمی:

بسم الله الرحمن الرحیم هفته قبل در همین برنامه مقداری راجع به شبهاتی که در مورد اربعین است صحبت کردیم و بیان شد ترک زیارت سید الشهداء (علیه السلام) جفا و ظلم به آن حضرت است و زیارت آن حضرت واجبی است که ما عنوان واجب تکوینی رویش گذاشتیم واجب شرعی نه، واجب اخلاق نسبت به امام (علیه السلام) پیمانی است که مردم قبل از این عالم با سید الشهداء (علیه السلام) بستند در روایت گفتیم امام رضا (علیه السلام) فرمودند هر امامی عهدی به گردن اولیائش دارد و بهترین راه ادا کردن کامل این پیمان زیارت قبورشان است.

 این پیمان بسته شده است ما هم وظیفه ای داریم برویم یک عده می گویند چرا حکومت خرج می کند؟ حکومت خرج زیارت شخصی ما نمی کند قبلاً هم گفتیم هزینه راه و چیزها دیگر می کند.

 دوم عرض کردیم هر حکومتی برای کارهای فرهنگی هزینه هایی می کند آمریکا کارناوال های برگزار می کند دولت چند میلیارد دلار به آن ها کمک می کند سوبسید می دهد که مردم استفاده کنند. چه اشکال دارد این هم مثل همان باشد از جهت فرهنگی مردم نباید مثل آدم آهنی زندگی کنند. یک چیزهایی است که از جهت روحی، روانی بر مردم تأثیر می گذارد که بهترینش کارهای معنوی و زیارت است دولت هزینه کند مگر اشکالی دارد؟

 پس گفتیم خیلی هایش هزینه راه سازی و ... می شود بعداً قابل استفاده است خیلی هایش از جهت فرهنگی است خیلی هایش هم برای این که اگر فرض کنیم مردم به تعداد زیاد می خواهند به زیارت بروند اگر حکومت کمک نکند چه می شود؟ مشکلات پیش می آید بعد باید چند برابر حکومت هزینه کند آن ها را بر طرف کند. این ها را از باب پیشگیری هزینه می کند اشکالی ندارد.

 اما یک جنبه دیگر است که آن جنبه هفته قبل هم اشاره کردم این هفته یک مقداری کامل تر بگویم حاکم جامعه اسلامی وظیفه دارد اگر مردم حج را ترک کردند به مردم واجب و الزام کند به زیارت حج بروند، چرا؟ چون واجب است. نمی گوییم واجب شرعی، وجوب از نوع دیگری درک کردیم که زیارت سید الشهداء (علیه السلام) واجب است و اثر تکوینی هم دارد شخصی خدمت حضرت آمد حضرت گفتند زیارت سید الشهداء را چطور می بینید؟ راوی گفت می رویم اموال مان برکت می کند بیماری هایمان کم می شود زندگی هایمان آرام می شود درگیری های خانوادگی کمتر می شود. اصلا زیارت این اثر تکوینی را دارد.

 فرض کنیم ما باید یک میلیارد دلار هزینه در کشور می کردیم مشکلات اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی جامعه را حل می کردیم، یا کمتر می کردیم حالا با مقدار بسیار کمتری آن جا خرج بکنیم خود حضرت تفضل کنند این جا مشکلات حل بشود.

(خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَكِّيهِمْ بِهَا وَصَلِّ عَلَيهِمْ إِنَّ صَلَاتَكَ سَكَنٌ لَهُمْ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ)

از اموال آنها صدقه ‌ای (به عنوان زکات) بگير، تا بوسيله آن، آنها را پاک سازی و پرورش دهی! و (به هنگام گرفتن زکات،) به آنها دعا کن؛ که دعای تو، مايه آرامش آنهاست؛ و خداوند شنوا و داناست!

سوره توبه (9): آیه 103

پیغمبر از مردم یک اموالی به عنوان صدقه بگیر (تُطَهِّرُهُمْ) این ها را پاکیزه می کند (وَتُزَكِّيهِمْ بِهَا) موجب تزکیه آن ها می شود (وَصَلِّ عَلَيهِمْ إِنَّ صَلَاتَكَ) اگر آمدند به شخص شمای پیغمبر پول دادند بر آن ها صلواتی بفرست که این صلوات پیغمبر بر آن ها (سَكَنٌ لَهُمْ) زندگی آن ها را آرامش می بخشد و این را همه به چشم می دیدند. طرف می آمد به پیغمبر یک پولی برای جامعه اسلامی می داد در اختیار پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) باشد. حضرت دعا می کردند می رفت گوسفندش چند قلو می زایید کشاورزیش رشد چند برابر می کرد محصول بهتر می داد فرزندش ازدواج کرده بود فرزند دار نمی شد خدا به او بچه می داد و زندگی هایشان سر و سامان می گرفت.

 الان این های که در عراق هر سال خودشان هزینه می کنند برای موکب های فردی که دارند (دولت هم خرج نمی کند) چرا این کار را می کنند؟ می گوید من به چشمم می بینم هر سال هر چه خرج می کنم سال بعد بیشتر به دستم می آید به تجربه ثابت شده برای کسانی که آن جا هستند. ترس هم ندارد یعنی با دست و دل بازی تمام می آید خرج می کند. یک بار امتحانی با ترس و لرز می آید یک بار گاو، گوسفند و شتر را می آورد قربانی می کند هدیه های که می دهد میوه های که می دهد و کارهای دیگری که انجام می دهند.

این ها نشانگر این است که برکت را دیده ما الان برای جامعه خودمان فرض کنیم حکومت خرج کرد که برکت بیاید اشکال دارد؟ برای چه یک عده دارند مقابله می کنند؟ اصلاً برکت هم نیاد واجبم است به زیارت سید الشهداء بروم حج بروی برکت دارد اما فرض کنیم برکت هم نداشت خدا واجب کرده بود هیچ سودی هم نداشته بود، اگر من به حج بروم واجبم را انجام دادم نروم ترک کردم حکومت باید همراه با الزام به من پول بدهد تا به حج بروم. اگر در جامعه فقیر بودند پولداری نبود حکومت افرادی را انتخاب کند بگوید شما چند نفر به حج بروید فرض کنیم حکومت پول بدهد برای این که مردم به زیارت سید الشهداء بروند دارد واجبش را انجام می دهد.

 یک روایتی دارم سال قبل هم این روایت را مفصل خواندم که:

«الإمام بِمَنْزِلَةِ الْكَعْبَةِ تُؤْتَى وَ لَا تَأْتِي‏»

**

«قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه واله وسلم): يَا عَلِيُّ أَنْتَ بِمَنْزِلَةِ الْكَعْبَةِ يُؤْتَى إِلَيْهَا وَ لَا تَأْتِي.»

المسترشد في إمامة عليّ بن أبي طالب عليه السلام؛ طبرى آملى كبير، محمد بن جرير بن رستم (وفات: ق 4)، محقق / مصحح: محمودى، احمد، ناشر: كوشانبور، ص387

مَثل امام، مثل کعبه است بر مردم واجب است به نزد کعبه بروند کعبه که نباید پیش مردم بیاید.

 از امیر مؤمنان در أسد الغابة در بشارت المصطفی در مناقب آل ابی طالب ابن شهر آشوب در المسترشد مرحوم طبری نقل کرده است. از صدیقه طاهره (سلام الله علیها) در الانصاف في النص على الائمة الاثنى عشر من الاشراف، در کفایة مرحوم خزّاز از ابوذر از ابن عباس در شهر احقاق الحق در کتاب الجواز المطالب نقلش کرده است.

از عمر ابن خطاب در نُزل الساری نقل کرده است از انس ابن مالک، از امام زین العابدین از امام باقر، از امام صادق، امام کاظم (علیهم السلام)  همه گفتند امام مثل کعبه است باید بروید وقتی برای رفتن به سمت کعبه اگر مردم پول نداشته باشند حکومت باید پول بدهد و کمک کند که بروند برای امام هم باید این کار صورت بگیرد. واجب است حکومت وظیفه دارد این کار را انجام بدهد. آن کسانی که مخالف هستند در دهانش باید زد یعنی چه؟ شما هر تفریحی خواستید انجام بدهید هر کاری خواستید انجام بدهید سوبسید و کمک هم از دولت بگیرید بعد برای کار فرهنگی دینی که موجب برکت مردم و جامعه می شود حکومت کمک کند سر و صدا و اعتراض می کنید؟ آن هم چیزی که واجب برای ما است تو نمی خواهی انجام بدهی انجام نده!

هر جایی می خواهند تفریح بروند می خواهد آنتالیا برود برو ارز دولتی هم می گیرند دولت دارد سوبسید می دهد چون اگر ندهد هزینه دلار بالا می رود مشکل ایجاد می شود، بقیه ضرر می کنند. به خاطر این که بقیه ضرر نکنند شما آن جا می روید تفریح تان را هم می کنید حالا می خواهد کربلا برود کمکش کند اشکال دارد؟ این افراد چه رفتارها و تفکراتی دارند. امیدواریم که ان شاء الله روز به روز زیارت سید الشهداء (علیه السلام) بیشتر و بهتر بشود و درک و فهم همه به حدی برسد که با تمام وجود بیایند از خودم می گویم با تمام وجود بیاییم برای سید الشهداء (علیه السلام) خرج کنیم یقین بدانیم کم که نمی شود بلکه بیشتر هم خواهد شد ان شاء الله.

مجری:

استاد متأسفانه بعضی وقت ها می بینیم برخی از افرادی که این جا اعتراض می کنند در جاهای دیگر هیچ عکس العملی ندارند در جایی که واقعاً جایش نیست خرج می شود فرض کنید یک دانه فیستوال یا یک جشنواره فیلم در یک جایی پخش می شود چندین بار برابر بیشتر از این خرج ها می شود ولی به اسم این که، آن جا جای فرهنگی است هیچ اثر فرهنگی هم شاید گاهی اوقات آن جا دیده نمی شود ولی هیچ عکس العملی نشان نمی دهند خیلی متشکر از این نکاتی که فرمودید و استفاده کردیم.

اما استاد اخیراً یک سری صحبت های از آقای قنبریان به صورت سخنرانی پخش شده است در این خصوص اگر نکته خاصی است بفرمایید و بحث را ادامه بدهیم.

استاد ابوالقاسمی:

حجت الاسلام قنبری یکی از خطبائی هستند که صحبت های معمولاً مفید و خوبی در بحث های اجتماعی و سیاسی دارند، اما در این محرمی که گذشت یک سلسله مطالبی مطرح کردند این سلسله مطالب به بحث های ما مرتبط بود و احساس کردیم بعضی از این ها خلل در آن است لذا تذکراتی می دهیم ان شاء الله که مکمل برای فرمایشات خوب ایشان باشد و بتوانیم با تکمیل این بحث ها جامعه را به سمت یک جامعه واقعاً فعال و مؤثر از جهت دینی جهت بدهیم.

اما من عصاره و خلاصه فرمایشات ایشان را عرض می کنم، اساس و محور بحث ایشان این است که ما در هر جامعه ای باید مرز بندی های داشته باشیم اما این مرز بندی ها نباید در جای اشتباه قرار بگیرد. مرز بندی ها باید در جای درست قرار بگیرد ما اگر بیاییم مرزهایمان را مثلاً وسط کشور بگذاریم یک مقدار زیادی از کشورمان از دست می رود مرز باید جای درست باشد.

نکته دیگری که مطرح می کنند می فرمایند مرزهای اجتماعی و عقیدتی سیال است این حرف هم درست است، یعنی چه؟ ممکن است به فراخور حال در زمانی یک کاری جزو کارهای خوب باشد اما موقعیتی پیش بیاید الان این کار بسیار بد بشود. در روایات متعدد داریم عقل خودمان هم این را درک می کند. ایشان مثل زیبایی هم می زنند آن زمانی که سید الشهداء (علیه السلام) مکه را رها کرد و به سمت کربلاء رفت. یا سید الشهداء ما می خواهیم حج انجام بدهیم حج مان را رها کنیم؟ فرمودند:

«مَنْ كَانَ بَاذِلًا فِينَا مُهْجَتَه‏»

اللهوف على قتلى الطفوف / ترجمه فهرى‏؛ نويسنده: ابن طاووس، على بن موسى- فهرى زنجانى، احمد (تاريخ وفات مؤلف: 664 ق‏)، محقق / مصحح: ندارد، ناشر: جهان‏، تهران: 1348 ش، ص61

هر کس حاضر است جان فدا کند بیاید نه آقا ما می خواهیم حج انجام بدهیم حج شما نسبت به رفتن به کربلاء قطعاً ارزش و اولویت ندارد. چه کسی باید این حدود را ببیند و تعین کند؟ طبیعتاً امام و رهبر جامعه باید نسبت به این قضیه این کار را انجام بدهد.

 نکته دوم: بعد از این که بحث مرز را مطرح کردند می فرمایند ما ببینیم پیامبر و اهل بیت (علیهم السلام) چه کسانی را داخل این مرز دعوت کردند؟ طرف می تواند بیاید می تواند نیاید. ما چه کسانی را برای آمدن دعوت داشتیم؟

اول یک چیزی عرض کنم تأکید ایشان بر این جنبه را واقعاً متوجه نمی شوم در کشورمان تعداد زیادی شهید دفاع از وطن داریم که مسیحی بودند در راه دفاع از وطن جان شان را فدا کردند و اصطلاح شهید اجتماعی برای شان به کار برده می شود. یا کسانی که جان خودشان را برای دفاع از وطن و انقلاب ما فدا کردند اهل سنت بودند یا کسانی که جان شان را فدا کردند و زرتشتی بودند. ما گفتیم نیا کسی آن ها را جبهه نبرده کسی در این که آمد از انقلاب دفاع کرده گفت نیا مانع شده کسی در این قضیه مانع نشد می خواهی بیایی بیا. اما یک حدت،‌ شدت و غلظت بسیار زیادی بنده از ایشان دیدم تأکید که حزب اللهی ها اگر نباشند خیلی جامعه بهتر جلو می رود این ها جلوی مردم را دارند می گیرند، کجای جامعه این طوری است؟ در فرمایشات ایشان مقداری این طرف را هم داشته باشیم حواس مان باشد شما می گویید مرز بندی ها داخل جامعه را به هم نریزد شما دارید حزب اللهی ها را به هم می ریزید.

 بارها مقام معظم رهبری گفتند این انقلابی ها، این حزب اللهی ها، این آتش به اختیارها چه و چه و چه این های که غیرت دینی دارند 19 دی دو سال قبل فرمودند در جاهایی که غیرت دینی باشد تعقل همان جا است. این که ما بیاییم به اسم این که دچار تحجر می شوید دارید مرز درست می کنید جلوی غیرت دینی را بگیریم این خلاف تعقل می شود.

پس عرض کردم این که ما بیاییم دیگران را داخل در جبهه خودمان بکنیم هیچ کس مخالف نیست. آقا پیغمبر رفت دنبال این که کفار را دعوت کند پیغمبر، مسلمان ها را دعوت می کرد یا کفار را دعوت می کرد؟ از ابتدائیات و مسلمات ما است که پیغمبر ما برای درست کردن جبهه سراغ کفار رفته است مثال های که شما می زنید مثال های سنی و امثال اوست.

من می گویم پیغمبر ما برای درست کردن جبهه دنبال کافر رفت از کافر هم نا امید نشده این که ما دنبال چه کسی برویم با این که وقتی جبهه مان تشکیل شد چه وظیفه ای داریم خیلی فرق می کند این ها را نباید با هم خلط کنیم.

اما به آیه ای استناد می کنند

(قُلْ يا أَهْلَ الْكِتَابِ تَعَالَوْا إِلَى كَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَينَنَا وَبَينَكُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَلَا نُشْرِكَ بِهِ شَيئًا وَلَا يتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُونَ)

بگو ای اهل کتاب! بياييد به سوی سخنی که ميان ما و شما يکسان است؛ که جز خداوند يگانه را نپرستيم و چيزی را همتای او قرار ندهيم؛ و بعضی از ما، بعضی ديگر را -غير از خدای يگانه- به خدايی نپذيرد. هرگاه (از اين دعوت،) سرباز زنند، بگوييد: گواه باشيد که ما مسلمانيم!

سوره آل عمران (3): آیه 64

قبلاً بارها راجع به این آیه صحبت کردیم الان هم جدد عرض می کنم خوب دقت کنید خدای متعال خطاب به پیامبرش می گوید (قُلْ) بگو (يا أَهْلَ الْكِتَابِ) ای اهل کتاب یهود و نصارا (تَعَالَوْا) بیایید (إِلَى كَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَينَنَا وَبَينَكُمْ) یک حرف مشترکی بین ما با شما (أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ) یک: غیر از خدا را نپرستید مگر این حرف مشترک بین مسلمان ها و یهودی ها است؟ یهود که غیر خدا را می پرستد مسیحی که غیر خدا را می پرستد. مسیحی ها، عیسی را می پرستند یهودی ها بگویند نه ما عُزیر را نمی پرستیم منکر بشوند اما او را می پرستند، قطعاً مسیحی ها عیسی را می پرستد شکی هم در آن نیست.

 (كَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَينَنَا وَبَينَكُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ) یک حرف مشترک بین ما و شما غیر از خدا را نپرستیم این مشترک نیست او این را قبول ندارد پس آیه چه دارد می گوید؟ آیه از باب آن مدل صحبت کردن یک پدر یا مادر مهربان با یک بچه ای است که کار زشتی کرده است نه شما که این کار را نمی کنی اصلاً شایسته نیست این کار را انجام بدهی شما خودت هم این کار را بد می دانی شما نباید این کار را بکنید. لذا آخرش می فرماید: (فَإِنْ تَوَلَّوْا)اگر روی گردان شدند اگر کلمه سِواء است چرا روی گردان بشوند؟ (فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُونَ) بگو ما مسلمان هستیم دیگر شما ادعای اسلام نکنید، چون اسلام یک کلمه ای بود یهودی ها می گفتند ما مسلمان هستیم مسیحی ها می گفتند ما مسلمان هستیم. دین ابراهیم (علیه السلام) اسلام بود یهودی ها می گفتند ما:

(إِنَّ أَوْلَى النَّاسِ بِإِبْرَاهِيمَ)

سزاوارترين مردم به ابراهيم، آنها هستند

سوره آل عمران (3): آیه 68

(أَوْلَى النَّاسِ) هستیم مسیحی ها می گفتند ما (أَوْلَى النَّاسِ) هستیم حضرت فرمود ابراهیم یک حرفی دارد می گفت (أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ) بت شکن است شما ابراهیمی و مسلمان هستید چه کار کنیم؟ بگویید فقط خدا، رویگردان شدن (فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُونَ) بگو حالا دیدید فقط ما مسلمان هستیم شاهد باشید که ما مسلمان هستیم و شما مسلمان نیستید. پس این جا نمی خواهد به هر قیمتی طرف مقابل را داخل جبهه خودش بکشد می گوید یک جبهه حقی است من برای این که تو وارد این جبهه بشوی سخت نمی گیرم، اما این جبهه حد و حدودی دارد این حد و حدود را باید مراعات بکنی من هر کسی را به هر قیمتی وارد این حد و حدود نمی کنم. دقیقاً یک چیزی که مخالف فرمایشات ایشان است حداقل آنی که من برداشت کردم.

آقای مسیحی شما می خواهی بیایی بیا اما من اصرار ندارم مسلمان بشوی مسلمان شدی، شدی نشدی هم نشدی، می گوید نخیر باید در این جبهه بیایی نیامدی هم دست از ادعاهایت بر دار مهم ترین ادعایی که دارد همین بوده دست بر نمی داشت. تو ادعا داری مسلمان هستی تابع ابراهیم هستی دست از این بر دار دیگر برچسب ابراهیم به خودت نزن این فقط مخصوص ما است.

اتفاقاً دارد از خودش جدای شان می کند به قول مرحوم شهید مطهری جاذبه و دافعه باید کنار هم باشد اگر ما باز کردیم همه بیایید بیایید می شود حسن آقا میری ما که دنبال آن نیستیم. این یک جنبه.

 اما ایشان در همین آیه می گوید: (وَلَا يتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ) قبلش دو تا کلمه دیگر گفته است (أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَلَا نُشْرِكَ بِهِ شَيئًا) را هم گفته، بله این ها خیلی شبیه هم هستند اما در جنبه اعتقادی با هم فرق دارند. فرقش چه است؟ سراغ ماجرای حضرت موسی و حضرت هارون و گوساله پرستی برویم، خدای حضرت موسی کیست؟ الله است یهودی ها «یَهُوَ» می گویند وقتی که سامری این ها را گوساله پرست کرد چه گفت؟

(هَذَا إِلَهُكُمْ وَإِلَهُ مُوسَى)

اين خدای شما، و خدای موسی است!

سوره طه (20): آیه 88

این همان اله موسی است این یَهو همین گوساله است این ها غیر خدا را می پرستیدند؟ نه می گفتند این نماد همان خدا است. ما خدا «یَهو» الله را می پرستیم اما نماد آن یَهو (هَذَا إِلَهُكُمْ وَإِلَهُ مُوسَى) چون خدای جدیدی درست نکردند نگفت یک خدای دیگری غیر از خدای موسی (هَذَا إِلَهُكُمْ وَإِلَهُ مُوسَى)

مجری:

یعنی آن خدایی که تا حالا می پرستیدید این است.

استاد ابوالقاسمی:

احسنتم، یک خصوصیات دیگری مطرح کرد پس این ها غیر خدا پرست و بیایید یکی دیگر را بپرستیم نرفته در همین حد و حدود هم مانده است حضرت هارون زورش به این ها نرسید چه کار کرد؟ هر غلطی می خواهید بکنید کاری نمی شود کرد اما حضرت موسی چند شب بعد بر گشت فکر می کردند حضرت به موسی در کوه طور صاعقه ای زد کشته شده است.

حضرت موسی بر گشت نقشه سامری به هم ریخت به قول آقای قنبریان مرز را کجا قرار دادیم؟ مرز را این جا قرار دادیم که این ها امت ما هستند نباید این امت به هم بریزد حضرت موسی آمد جای مرز را عوض کرد گفت آن های که گوساله پرست هستند شب در بیابان بیایند شمشیر هم بیاورند شروع کردند همدیگر را کشتن! تعداد زیادی از بنی اسرائیل مردند و قطع عضو شدند دست و پا قطع شد، مرز را عوض کرد چرا؟ چون هارون توانایی مقابله با این اشتباه را نداشت حضرت موسی توانایی داشت.

یکی از بخش های که ایشان تأکید بسیار زیاد دارد می گوید این مرز تقلیل نیست که الان فرصت ندارم فقط دو تا شهر عربستان دست من است توانایی ندارم لذا در باب نبوت جبهه درست نمی کنم وقتی قدرت پیدا کرد دیگر این طور نباشد به خدا این طور نیست قسم هم می خورد. اتفاقاً‌ به خدا این طور است یعنی چه؟ یعنی حضرت موسی ول کند چون هارون توانایی نداشت این ها گوساله پرست شدند. خدای شان را گوساله می دانند فقط در تطبیقش گیر کردند موسی شان، موسی است خدای شان هم خدا است فقط در تطبیق خدا با این گوساله اشتباه کردند.

 نه ول شان کنیم هارون هم ول کرد فعلاً مرز همان جا بماند نه وقتی من قدرت پیدا کردم باید با این انحراف مقابله کنم آن هم چه مقابله ای؟ فقط تهدید و شلاق نیست دست و پا قطع کرده است.

(أَنِ اقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ)

کديگر را به قتل برسانيد

سوره نساء (4): آیه 66

بزنید همدیگر را بکشید. در ماجرای تراویح چرا امیر مؤمنان وِل کرد؟ حسنین را فرستاد شلاق زدند اگر می خواست فقط بگوید این بد است می گوید آی مردم به پیر و پیغمبر این کار بد است شلاق زدن نداشت. باید حاکم تمام فشارش را بیاورد تا جایی که می تواند جلوی انحرافات را بگیرد نه این که فقط تذکر بدهد. مدلی که شما القاء می کنید مدل فقط تذکر است.

 چرا در احکام داریم اگر شخصی در جامعه اسلامی تواناییش بود منکرات قبلی تمام شد جلوی منکرات گرفته شد حالا یک فردی در جامعه ای که خیلی از منکرات جلویش گرفته شد امنیت ایجاد شد و آرام شده یک وعده نماز ترک کند می روم دادگاه شکایت می کنم قاضی تعزیرش می کند. در آن جامعه البته عرض کردم.

مرزها را چرا جلو آوردید مگر سر نماز کسی شلاق می زند؟ بله آن جا در آن جامعه توانایی ایجاد شده جامعه هم به حد آرامش رسید برای رشد جامعه یک نفری هم که نماز نخواند مضر است. پس بله به پیر و پیغمبر وقتی قدرت پیدا کردند و مراحل قبلی را انجام دادند این جا جلوی می آید مردم را جلوتر می برد او می خواهد ما را تربیت کند.

یک مربی در میدان دو می گوید شما باید رکورد مثلاً بیست ثانیه را بزنید، من دفعه اول زدم و دفعه دوم زدم این رکورد را مدام جلوتر می آورد همان جا نگه نمی دارد چرا جلوتر می آورد که من پیشرفت کنم. این که شما می گویید وقتی قدرت پیدا کرد مرزها را تغییر نمی دهد پس او نمی خواهد تربیت کند اگر دنبال تربیت باشد چه کار می کند؟ مدام مرزها را جلوتر می برد. قدم به قدم مرزهای جدید تعیین می کند در زمان ظهور امام زمان (روحی وارواح العالمین لتراب مقدمه الفداء) نماز جمعه را ترک بکند سه هفته نماز جمعه نرود با او برخورد می کنند.

می گوید آقا ما همچنین چیزی ما در جامعه اسلامی نداریم آن موقع دارید پس جناب آقای قنبریان این که پیغمبر (صلی الله علیه وآله وسلم) آن دوران چنین رفتارهای انجام ندادند چون تواناییش نبوده است. خود سنی ها هم نقل کردند حضرت فرمود من اگر توانایی داشتم کعبه را خراب می کردم دو تا در برایش می گذاشتم نتوانست اگر یک دورانی امام زمان توانست دیگر این کار را نکند، بکند کار خوب است.

پس دقت کنید مطلب اول: ایشان گفتند پیغمبر دنبال حاکمیت توحید، درست کردن جبهه بود ولو مسیحیان هم بیایند البته ما فقط مسیحی هم نمی دانیم حتی کافر اگر در جبهه مقابله با ظلم بخواهد بیاید ما می گوییم بفرمایید می گوید پیغمبر کافرها را دعوت کرده بیایید به جنگ بت پرستی برویم. آقا من اصلاً‌ آتئیست اما بت پرستی اشتباه است موش پرستی اشتباه است، من با یک آتئیست به تقابل با موش پرستی بروم، تعالی آن آتئیست است یا نه؟ دارد با یک گمراهی دیگر می جنگد ولی دقت کنید این که من و او در یک جایی به خاطر یک هدفی همراه شدم دلیل نمی شود من به هیچ وجه دنبال هدایت او به اسلام نباشم.

ایشان می گوید نه ما دنبال مسلمان کردن شان نیستیم چرا دنبال مسلمان کردم هم هستیم.

مجری:

بله می خواهم آن را ارتقاء بدهیم و بهتر بشود.

استاد ابوالقاسمی:

فرمودند پیغمبر دنبال حاکمیت توحید، درست یک جبهه همراه با مسیحیان بودند که عرض کردیم جبهه الزاماً مسیحی ها نیست هر کجا که موجب تعالی بشود هر کسی که بتواند در این مسیر قدم بر دارد دستش را می گیرند می آورند. اما آیه ای که استناد کردید (تَعَالَوْا إِلَى كَلِمَةٍ سَوَاءٍ) ربطی به این قضیه نداشت آن آیه چیز دیگری را دارد می گوید. اتفاقاً آن آیه می گوید شما برای جبهه خودتان باید یک مرزهای سفت و سختی داشته باشید و از این مرزها عقب نشینی هم نکنید. (كَلِمَةٍ سَوَاءٍ) مسیحی ها واردش نمی شوند باشد او باید دست بر دارد لذا همین جا خود دقت کنید رجزهای شهدای کربلاء چه بود؟

         أنا الجملی، على دين علي، لست لعثمان بن أروي بولي!

عثمان را من قبول ندارم من جمل جنگیدم یا من از قبیله بنی جمل هستم من در دین علی ابن ابی طالب هستم. آقای قنبریان می گویند آقای حزب اللهی یک طوری حرف نزنید دیگران نیاند این می گویند من دشمن عثمان هستم آن ها می آیند یا نمی آیند؟ ما عثمانی هستیم نمی آییم تو نیا من این جا مرز بندی را باید مشخص کنم. تویی که می خواهی در جبهه من بیایی تو باید خودت را با من تطبیق بدهی من که نباید خودم را با تو تطبیق بدهم. بله من گاهی اوقات مثل حضرت هارون به خاطر اضطرار و تقیه مجبور هستم عقب نشینی کنم آن جا مجبور هستم. اما مرزهای من خیلی جلوتر از این جا است گوساله پرستی هم مجبور حالا گوساله پرست شدید که شدید نه این که این جا مرز من باشد. الان مجبور هستم یک مقدار عقب نشینی کنم اما به خاطر نداشتن قدرت، لذا وقتی توانایی ایجاد شد باز جلو می روم.

 نکته دوم: من در تأکید بر شعارهایم تعارف ندارم، رَجز حضرت علی اکبر در عاشوراء چه بوده؟ رجز حضرت قاسم چه بوده؟ چندین نفر از شهدای کربلاء رجزهای بسیار تندی خواندند که طرف مقابل بر نمی تافته و در طرف مقابل آن ها هم رجزهایی می خواندند اصلاً رجز برای همین بود. این می خواند که او عصبانی بشود رجز خوانی برای همین بود.

 امام حسین باید می گفت علی اکبرم رجز نخوانی فلانی رجز نخوان، نه رجزش را هم می خواند بعد ما بگوییم اگر این حزب اللهی های تند نبودند دو تا دیگر هم اضافه می شدند، نه آقا این باید مرز بندی خودش را با یزیدی ها مشخص بکند و مرز بندی من با همین رجزها است.

اگر این رجزها را کنار بگذارم تمام شد دیگر من هویتم را از دست دادم و رجز یعنی در رسانه هم باید خیلی وقت ها اعلام کنم. رجز شعر بوده و مهم ترین رسانه آن دوران بوده در مهم ترین رسانه شان اعلام می کردند. بله من باید بگویم من می خواهم با (أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ) بجنگم با شریک برای خدا قرار دادن می خواهم بجنگم. می آیی بیا اما به تو بگویم من این جا یک سری شرایط دارم تو خودت را با من تطبیق بده الان به تو فشار نمی آورم تو در این هدف مقدس با من حاضر شدی همراه بشوی در این هدف با من همراه هستی. من هم تا وقتی که در این هدف هستی به تو فشار نمی آورم اما اعتقاد من را بدان مثل این که یواشکی به شهر، محله و کشور خودم بروم که جامعه اسلامی را درست کردم نگویند که تو به من ملحق نشوی من جبهه را درست کردم. حالا که جبهه درست شد با مرحله قبل فرق می کند شما دارید احکام دوران درست نشدن جبهه را که ما تازه می خواهیم یک تعدادی را جذب کنیم گروهی را درست بکنیم برای زمانی که حکومت تشکیل شد تطبیق بدهیم خیلی فرق می کند.

مجری:

بارک الله احسنتم! امروز یک درس دیگری از عاشوراء از شما یاد گرفتیم خیلی متشکرم بحث رجز و رجز خوانی بحث خیلی مفیدی است جای تشکر دارد از جناب آقای دکتر ابوالقاسمی به خاطر ارائه این مطالب.

 (میان برنامه)

مجری:

اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ، با برنامه راه روشن از شبکه جهانی ولی عصر در خدمت شما هستیم،... همچنان در خدمت جناب اقای دکتر ابو القاسمی هستیم، مباحثی را در خصوص برخی از نکاتی که عرض کردیم شخصی به نام آقای قنبریان به صورت سخنرانی برخی مطالب را داشتند. نقص های داشتند و نکات تاریکی در صحبت هایشان بود که جناب آقای دکتر ابوالقاسمی به آن ها پرداختند و نکات را برای ما روشن کردند بحث مرز بندی ها بود که استاد به آن اشاره فرمودند، استاد با ادامه مباحث در خدمت شما باشیم.

استاد ابوالقاسمی:

بسم الله الرحمن الرحیم، عرض شد که در روز عاشوراء رجزهایی داریم اساساً رجز خواندن به معنای این که من می خواهم تو را تحریک کنم می آییم مبارزه حماسی انجام می دهیم خیلی از این رجزها برای این بود من بر عقیده درست هستم تو و رهبرانت همه بر عقیده باطل هستید. خدا شما را نابود کند چنین و چنان اگر می خواهید جذب شان کنید این طور نباید بگویید باید از مظلومیت خودت و از ظلم یزید بگویید نه این که طرف مقابل را نفرین کنید این که درست نیست. رجز خوانی برای چه بود؟ این رجز خوانی ها برای این بود در این مرز بندی خودم اگر کسی هم می خواهد وارد بشود جاهلانه نیاید بداند من کجا هستم و بعد وارد بشوید.

 نکته دیگر می گویند ما در باب تزاحم باید حتماً أهم و مهم کنیم این حرف، حرف درستی است ما باید نسبت به آن مطالب غلط یا آن اتفاقاتی که در جامعه دارد پیش می آید دو تا مشکل پیش آمده ببینیم کدام را می توانیم حل کنیم؟ توانایی کدام را داریم؟ امیر مؤمنان دید من اگر بخواهم الان بدعت ها را بر طرف کنم ولو با شلاق نمی توانم حکومتم از بین می رود چه کار کنم؟

مجری:

این همان بحث تزاحم که فرمودید

استاد ابوالقاسمی:

تزاحم نه این که ما کلاً‌ آن طرف را رها کنیم و آن جا دوباره مرز جدیدی بعداً‌ درست نکنیم چرا این مرز حل شد آن مرز بعدی ما می شود.

 نکته بعد مطرح کردند فرمودند بعد از کنار زدن (أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ) مردم اختیار دارند بر هر دینی خواستند بمانند. قطعاً این غلط است. پیغمبر (صلی الله علیه وآله) برای چه جزیه می گرفت؟

(حَتَّى يعْطُوا الْجِزْيةَ عَنْ يدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ)

پيکار کنيد تا زمانی که با خضوع و تسليم، جزيه را به دست خود بپردازند!

سوره توبه (9): آیه 29

باید با ذلت هم بیایند جزیه را بدهند یک حالتی باید باشد فشار روانی باشد احساس کند در این دین ماندن به نفع من نیست. البته علماء گفتند (يعْطُوا الْجِزْيةَ عَنْ يدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ) اگر دیدی با محبت به دین اسلام می آید با محبت، یعنی تعلیل و هدفش مهم است، آن هدف اگر شما دیدی من الان با محبت بیشتر به آن ها کمک کنم این جا احساس نمی کند بله دین ما خوب است در همان دین می ماند می آید مسلمان می شود.

یکبار نه اگر محبت بکنیم احساس می کند نه دین من خوب است باید همین جا بمانم دیگر آن جا (يعْطُوا الْجِزْيةَ عَنْ يدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ) در نماز با مخالف خیلی وقت ها با او نماز می خوانیم می گوییم پس این دین ما را درست می داند دین خودش را غلط می داند چون من پشت سر او نمی خوانم او پشت سر من می خواند. همین خیلی وقت ها بیشتر به ضرر می شود جا دارد تا جا باید مصلحت را تشخیص داد.

 همان طوری که در (يعْطُوا الْجِزْيةَ عَنْ يدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ) می گویند شما مراعات کنید ببینید مصلحت چه است؟ در نماز هم همین است پس بعد از کنار زدن (أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ) مردم اختیار ندارند در هر دینی خواستند بمانند. یک زمانی می رسد امام زمان صلیب ها را می شکند تمام شد دیگر صلیبی باقی نمی ماند همه باید مسلمان بشوند. دیگر مسیحی و یهودی در عالم باقی نمی ماند. می گوید نه امام زمان مرز درست نکرد چرا مرز باید درست کند مرزش آن جا می شود.

 فرمودند این نیست چون قدرت ندارد مرز را آن جا نگذارد چرا دقیقاً به همین دلیل است. نکته دیگری که مطرح کرده ایشان می فرمایند یزید از امام حسین بیعت می خواست نباید به یزید حکومت داد آن هم یزیدی که خلافت را هم به پسرش داده خلافت را رها کرد تبدیل به سلطنت کرده است.

سوال: بعد از یزید دقیقاً همین رفتارها توسط بعدی انجام می شود چرا بقیه ائمه قیام نکردند؟ اگر مرز آن جا است آن جا هم باید بقیه ائمه قیام می کردند ولی قیام نکردند. علت این نبود که یزید از امام حسین بیعت می خواست علت قیام خود شما هم یک روایتی خواندید ولی روایت را دقیق مطرح نفرمودید سید الشهداء (علیه السلام) فرمودند من قیام کردم برای امر به معروف نه برای این که یزید، میمون باز و شرابخوار است و نه برای فروش شرابش، نه برای بت فروشیش. اساساً امر به معروف دارد از بین می رود اسلام دارد تبدیل می شود به یک اسلامی که در درون خودش ما نسبت به مخالف بی توجه باید باشیم کاری نباید داشته باشیم یزید باشد منِ حسین هم باشم با هم باشیم.

مجری:

معروفی شده منکر و منکری شده معروف

استاد ابوالقاسمی:

بله، من باید این اسلام را که اسلام بدون حساسیت نسبت به دیگران است اصلاحش کنم امام صادق (علیه السلام) می فرماید آن مسیر اصلاح شد دو تا مسیر از هم جدا شده نیاز نیست دوباره قیام کنیم امام کاظم نیاز نیست قیام کند ولی آن دوران دنبال حکومت بودند قدرت نبود حکومت را نگرفتند. پس این که امام حسین به خاطر این که یزید حکومتی داشت چون حکومت بود بقیه هم حکومت داشتند. بقیه ائمه چرا قیام نکردند؟

فرمودند مرحوم امام گفتند ما حزب بزرگ مستضعفین را تشکیل بدهیم سوال: در حزب بزرگ مستضعفین، کفار هم می آیند یا نمی آیند؟

(قُلْ يا أَهْلَ الْكِتَابِ تَعَالَوْا إِلَى كَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَينَنَا وَبَينَكُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ)

بگو: ای اهل کتاب! بياييد به سوی سخنی که ميان ما و شما يکسان است؛ که جز خداوند يگانه را نپرستيم و چيزی را همتای او قرار ندهيم؛

سوره آل عمران (3): آیه 64

اگر کافری خواست فرض کنیم از آمریکای جنوبی بیاید دین هم ندارد در حزب شما بیاید راهش می دهید یا نه؟ به چه ملاکی راهش می دهید؟ اگر راهش می دهید این را بعداً به سمت هدایت می خواهید برود یا نه؟ یا این همین طور کافر بماند؟ حداقل مسیحی بشود حداقل خدا پرست بشود دقت کنید این ملاک های که شما مطرح کردید ملاک های چون دقیقی نیست دچار مشکل می شوید در فرمایشات شان هم دو، سه جا این تناقضات بروز و ظهور داشت.

فرمودند حضرت علی جنگ شیعه و سنی راه نیانداخت لشکرش اغلب سنی بودند بله این را ما قبلاً هم مطرح کردیم حضرت به جنگ معاویه رفتند بعد بر گردد و دین را درست کند نه، همان موقعی که من با معاویه جنگ دارم همان موقع هم قبلاً گفتیم یک دعوای زر گری بین خودشان و اصحاب شان کردند نظر شما راجع به ابوبکر و عمر چه است؟ الان وقتش نیست اما حالا یک نامه ای می نویسم هر هفته نماز جمعه ها بخوانید.

به هر مدل و نحوی شده است یکبار می فرستد حسنین شلاق بزنند یکبار می فرستد سخنرانی می کنند یکبار نامه می نویسد یکبار توبیخ می کند یکبار گریه می کند شقشقیه می گوید. به هر بهانه ای دارد حضرت آن جهت گیری اساسی که ... شما می گویید (أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ) مگر قبلی ها (أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ) نبودند آن ها اصل فتنه ها بودند. لذا امیر مؤمنان باید آن مسیر را اصلاح کند تا آن اصلاح نشود من هر چه جلو بروم باز یک نفر (أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ) می آید آن خشت اول را کج گذاشتند من این را (أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ) بر داشتم بعدی و بعدیش را بر داشتم مسیر باید اصلاح بشود. و اصلاح این مسیر نیست جز به خراب کردن مسیر جبت و طاغوت

(اللَّهُ وَلِي الَّذِينَ آمَنُوا يخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِياؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ)

خداوند، ولی و سرپرست کسانی است که ايمان آورده‌ اند؛ آنها را از ظلمت ها، به سوی نور بيرون می ‌برد. (اما) کسانی که کافر شدند، اوليای آنها طاغوت ها هستند؛ که آنها را از نور، به سوی ظلمت ها بيرون می ‌برند؛ آنها اهل آتشند و هميشه در آن خواهند ماند.

سوره بقره (2): آیه 257

تا زمانی که در مسیر جِبت و طاغوت باشند (أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ) ساخته خواهد شد یک، دو، سه این را از بین بردی، بعدی را از بین بردی

مجری:

این که شما الان فرمودید در آیه قبل از این آیه می گوید:

(يكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيؤْمِنْ بِاللَّهِ)

بنابراين، کسی که به طاغوت [= بت و شيطان، و هر موجود طغيانگر] کافر شود و به خدا ايمان آورد

سوره بقره (2): آیه 256

یعنی همانی که شما فرمودید از طاغوت دست بر داشت

استاد ابوالقاسمی:

(وَيؤْمِنْ بِاللَّهِ) نشده، نمی شود بگویم کفر به طاغوت داشته باش این طرف آمدی یا نیامدی این طرف هم باید بیایی اما الان من آن طرف را خراب می کنم که این طرف راحت بشود انجامش داد. تا زمانی که آن طاغوت باشد من دعوت به (يؤْمِنْ بِاللَّهِ) نمی توانم بکنم، اما این نیست که من دنبال دعوت به (يؤْمِنْ بِاللَّهِ) اجباری نباشم چرا قدرت دست مان بیاید دعوت (يؤْمِنْ بِاللَّهِ) می کنم.

گفتیم مثل مسابقه دو است هر تایمی زدی سر همان تایم باید برسی، معلم به بچه گفت بگو الف نگفت گفت چرا نمی گویی؟ گفت من الف بگویم تا ی را باید بگویم. تو در مسیر هدایت وقتی یک استادی مثل امیر مؤمنان بالای سرت داری تا جایی که بتواند تو را می برد قابلیتِ قابل است آن ها هم لطف می کنند نمی شود این لطف نباشد.

و این لطف می تواند با فشار باشد، می تواند با امتحان های سخت باشد، می تواند با تهدید باشد و می تواند با هدیه باشد با هر مدلی می تواند باشد. او امام است یک مربی بسیار کار کشته است و جلو می برد.

 البته فرمودند امیر مؤمنان علی (علیه السلام) تأکید بر غدیر داشتند ولی مسالمت آمیز، مناشده داشتند از طریق آگاهی با شمشیر و پول نبود سر بدعت ها سکوت نکن ولی مرز درست نکن، این درست است سکوت نکن مرز هم درست نکن اما اگر این مرحله را رد کردی مرحله بعد مرز ما بدعت ها می شود.

 این جا یک بحثی را باید مطرح کنم خوب دقت کنید یکی از چیزهایی که در روایات متأسفانه خیلی ها بد فهمیدند فرق بین ناصبی و عدو است. مطرح کردنش خیلی ظرافت می خواهد ولی من سعی می کنم تا حد امکان با دقت این را عرض کنم. ما روایت داریم شیعه ای که گناه کند عدو اهل بیت است این عدو چه است؟ عدو مقام علمی اهل بیت (علیهم السلام) است.

«النَّاسُ أَعْدَاءُ مَا جَهِلُوا»

نهج البلاغة (للصبحي صالح)؛ نویسنده: شريف الرضى، محمد بن حسين، ناشر: هجرت، محقق/ مصحح: فیض الاسلام، ص501

نسبت به جایگاه امام این که هر آن تمام رفتارها و کردار من را می داند متوجه است و تمام برکت عالم از طریق او به من دارد می رسد حواسم به این نیست. وقتی نسبت به حضرت کفران نعمت کردم گناه کردم در مرحله عدو قرار می گیرم اما عدوی که در روایتی امام هادی (علیه السلام) فرمودند:

«أَنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْعَبْدَ وَ يُبْغِضُ عَمَلَهُ، وَ يُبْغِضُ الْعَبْدَ وَ يُحِبُّ عَمَلَه‏»

الأمالي (للطوسي)؛ نویسنده: طوسى، محمد بن الحسن، ناشر: دار الثقافة ، مصحح: ندارد، ص411

این جا در مرحله فعل این شخص عدو امام است؛ پس ممکن یک نفری شیعه و محب باشد ولی در زمان گناهش عدو حساب بشود.

 یک عدو دیگری است «النَّاسُ أَعْدَاءُ مَا جَهِلُوا» آقا من نسبت به چیزی که نمی دانم عداوت دارم و عناد می ورزم، کسی که مقام الهی ائمه را نداند جهل به مقام امام دارد یا ندارد؟ جهد نمی گوییم جهل به مقام امام دارد «النَّاسُ أَعْدَاءُ مَا جَهِلُوا» به خاطر ندانستن مقام امام همان طوری که آن شیعه به خاطر ندانستن مقام امام در رتبه عملش عدو می شد این در رتبه معرفتش عدو می شود نگوییم عدو نیست.

حق نسبت به اعدای حق و عدو مرز بندی دارد مرز امام حق است، همه مردم عالم از حق آن طرف کشیدند برایش مهم نیست استیحاش و ترس ندارد. مرز منِ علی ابن ابی طالب کل مردم دنیا هم آن طرف باشند الان این جا است. اما من دیگران را هم می خواهم وارد این مرز کنم

(وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا)

و همگی به ريسمان خدا [= قرآن و اسلام، و هرگونه وسيله وحدت‌]، چنگ زنيد ، و پراکنده نشويد!

سوره آل عمران (3): آیه 103

اگر یک زمانی برسد من ببینم مجبور هستم در آن مرحله مثل حضرت هارون گوساله پرستی را مرز قرار بدهم، یک زمانی گذشت مقداری نزدیک و نزدیک تر، یک زمانی شد همه محب شدند آن جا چه کار می کند؟ مرز را می گذارد روی هر گناهی انجام دادی چرا؟ چون گناهکار هم عدو است، بله ما نسبت به عدو درجات مختلفی داریم ممکن است منِ‌ ابوالقاسمی با وجود این که ادعای معرفت دارم این قدر گناه کنم که عداوتم در عمل نسبت به اهل بیت از یک کسی که معرفت ندارد ولی خیلی رفتارهایش خوب بود بیشتر بشود. آن موقع است که ایمان از من گرفته می شود روایت می گوید آن موقع به این حد برسی ایمان از تو گرفته می شود.

 اما نگوییم مرز را این جا نمی شود گذاشت چرا مرز اصلی ائمه (علیهم السلام) و آن نهایتِ نهایت جایی است که هیچ گناهی و جهلی نباشد. مرحله به مرحله عقب تر می رود یک بار باید سر گوساله پرستی مرز را بگذارم یک بار جلو و جلوتر. پس این که ما بگوییم امام با شمشیر، با پول دعوت نمی کند (وَالْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ) چه است؟ طور دیگر بگوییم امیر مؤمنان علی (علیه السلام) فرمود اگر به اندازه این گله گوسفند یاور داشتم قیام می کردم.

یک جمله ای ایشان فرمود بسیار بسیار بسیار غلط خیلی دقت بکنید اگر خواست بر مردم حکومت کند باید مردم بپذیرند، علی مرتضی هم بدون اجازه مردم و رضایت مردم حکومت نمی کند. این حرف صد در صد غلط است یعنی چه؟ در غدیر مردم را زیر آفتاب نگه داشت بیعت کنند بله بیعت کنند که چه بشود؟ که خودشان به واجب شان عمل کنند. مثل این که تو باید نماز بخوانی باید حج بروی، حج نرفتی حکومت زورت می کند باید حج بروی نماز باید بخوانی اگر نخواندی جامعه به حد مناسبت رسیده بود با شلاق تو را وادار به نماز می کند.

زمان امام زمان (روحی وارواح العالمین لتراب مقدمه الفداء) برای نماز جمعه شلاق هم ممکن است حضرت بزند، امیر مؤمنان فرمود من به اندازه این گله گوسفند یاور داشتم قیام می کردم مردم قبول دارند؟ نه ندارند مردم نمی خواهند ولی من قیام می کنم. زمان سید الشهداء مردم نخواستند؛ نخواستند سید الشهداء چرا قیام کرد؟ قیام کرد که حکومت را بگیرد، وسط راه گفتند مردم کوفه شما را نمی خواهد باز آمد از وسط راه می دانست مردم نمی خواهند آمد، برای چه؟

امیر مؤمنان می داند مردم نمی خواهند می گوید من به اندازه این گله گوسفند (ده تا یا یازده تا گوسفند بودند) گفت من قیام می کردم قیام می کردم یعنی چه؟ یعنی شمشیر می کشیدم و مقابله نظامی می کردم. شما می گویید علی مرتضی بدون اجازه حکومت نمی کند چرا، می کند؟ یک دیوانه ای است این دیوانه مریض بسیار شدید است و نمی گذارد شما به او دارو بدهید شما چه کارش می کنید؟ کتکش هم می زنند این ها زورشان خیلی زیاد است یکی شان را کتک می زنم دارویش را می دهم تا بعدی و بعدی من به اندازه یک نفر می توانم دارو بدهم ولی با کتک.

کسی که ولایت امام الهی را نخواهد زیر پرچم جبت و طاغوت برود این مثل همان دیوانه است دیوانه ای که بیمار شده رهایش کنیم؟ نه امیر مؤمنان هم بدون اجازه مردم حکومت نمی تواند بکند، این صد در صد غلط است می بیند مردم و جامعه بیمار هستند نه نمی خواهند چون نمی خواهند دیگر حکومت نمی کنم. این برداشت یک برداشت بسیار اشتباه در مورد امیر مؤمنان علی (علیه السلام) است.

مجری:

در سیره هم است با حضرت زهرا (سلام الله علیها) در خانه اصحاب رفتند مردم نمی خواستند ولی اقدامش را کرد.

استاد ابوالقاسمی:

بله، چرا مردم از گریه صدیقه طاهره خسته شدند؟ مردم نمی خواهند گریه ات را بشنوند آرام گریه کن، این گریه، گریه سیاسی بود خود این گریه نهی از منکر بود باید فشار بیاورد.

نکته دیگری که مطرح کردند مثال های زدند اغلب مثال های ایشان هم روی جناب زهیر (رضوان الله تعالی علیه) است. می گوید زهیر بله عوض شد اما دو، سه روزه در عرض حضرت عباس و حبیب قرار گرفت و فرمانده کربلاء شد.

بزرگوار راجع به زهیر قبلاً هم عرض کردیم زهیر ابن قین شیعه اثنی عشری تام شب عاشوراء از سید الشهداء او و حبیب نسبت به جان امام زین العابدین سوال کردند همه شهید می شوند امام زین العابدین ... چه کار کنیم؟ فرمودند نگران او نباشید. سید الشهداء (علیه السلام) روز عاشوراء فرمودند زهیر تو دقیقاً کاری که با این ها کردی کاری بود که مؤمن آل فرعون با قومش کرد. یعنی تو داری تظاهر کنی بعد گفتند در روایت داریم زهیر زنش را به مدل سنی طلاق داده زهیر آمد زنش را بدون شاهد طلاق داد، کجای روایت گفته شاهد نبوده؟ می گوید:

«ثُمَّ انْصَرَفْتَ فَأَتَاهُ زُهَيْرُ بْنُ الْقَيْنِ فَمَا لَبِثَ أَنْ جَاءَ مُسْتَبْشِراً قَدْ أَشْرَقَ وَجْهُهُ فَأَمَرَ فُسْطَاطَهُ فَقُوِّضَ»

دستور داد خیمه اش را جمع کردند به چه کسی دستور داد؟ ...

 «وَ حُمِلَ إِلَى الْحُسَيْنِ علیه السلام»

در همان حال:

«ثُمَّ قَالَ لِامْرَأَتِهِ»

به چند نفر دستور داد در همان حال به زنش گفت نه این که یواشکی به خانه برود کسی نباشد

«قَالَ لِامْرَأَتِهِ أَنْتِ طَالِقٌ الْحَقِي بِأَهْلِكِ فَإِنِّي لَا أُحِبُّ أَنْ يُصِيبَكِ بِسَبَبِي إِلَّا خَيْرٌ»

در ادامه می گوید وقتی این را به زنش گفت

«ثُمَّ قَالَ لِأَصْحَابِهِ»

الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد؛ نویسنده مفيد محمد بن محمد (وفات: 413)، محقق/ مصحح: مؤسسة آل البيت عليهم السلام‏، ناشر : دار المفيد للطباعة والنشر والتوزيع - بيروت – لبنان، ج2، ص73

رو کرد به اصحابش به آن ها هم چیز دیگر گفت پس شاهد بود، نگوییم زهیر مدل سنی طلاق داد بله زهیر حتی تا روز عاشوراء هم رفتارش طوری بود احساس کنند یکی از خودشان دارد با ایشان صحبت می کند. زهیر مراعات می کرد که احساس کنند بله به اصطلاح ما مدل پلیس خوب، پلیس بد، سیاست چماق و هویج از این طرف یک نفر باید باشد به شعارهای اهل بیتی پایبند باشد بگوید از آن طرف هم نفری باید باشد بگوید من هم مثل شما هستم ولی این طرف خوب است جذب شان کند. این مدل و سیاست جذب است نه این که بگوییم همه جامعه را یک دست کنید هیچ کسی راجع به ولایت تند صحبت نکند که بعد همه در خود جامعه بی ولایت و بی دین بشوند. نتیجه این طرف ضررش بیشتر است.

 این که ما یک عده ای داشته باشیم از خود آن ها، این ها را جذب بکنند تازه این ها اقلیت باید باشند نه این که از لشکر سید الشهداء هفتاد و دو تن، هفتاد و یکی شل بگیرند یک نفرشان سفت و محکم بگیرد. نه هفتاد و یکی محکم می گیرند یکی شان می گوید چرا؟ چون که اکثریت این طرف، این جامعه ولو هفتاد نفر است اکثریت ولایی شدند. می خواهیم یکی دو تا آن طرف هم مانده است جذب بشوند به قول مرحوم آیت الله حائری (رضوان الله علیه) سید الشهداء شب عاشورا گفت بروید تا بین خالص ها نا خالص نماند و روز عاشوراء به آن ها گفت بیایید که بین نا خالص ها خالص نمانده باشد حرف خیلی دقیقی است.

ما که نباید بیاییم این قدر گَل و گشاد بگیریم مثلاً در این ده میلیون نفری که هستند یکی، دو تایشان می خواهند بیایند بله ما باز می گذاریم هر چند تا هم بیایند قدم شان روی چشم ما، اما ما جامعه خودمان دوزش را می آوریم پایین جامعه ای که می تواند رکورد پانزده ثانیه را بزند روی یک دقیقه نگهش داریم چون یک نفر از بیرون می خواهد بیاید به این یک دقیقه ملحق بشود. این منطقی است؟ نه ما می گوییم دو تا خط قرار می دهیم یک خط برای آنی که می خواهد تازه بیاید یک دقیقه هم زدی خیلی خوب است ما تو را همین یک دانه را هم قبول داریم اما تو یکی تواناییش را داری در چهارده یا پانزده ثانیه می توانی بزنی برای شان سخت تر می کند و فشار را بیشتر می کند. این راجع به این نکته.

دو، سه تا مطلبی بود از جهت علمی ممکن است گاهی تاریخ را اشتباه بگویند این ها مطالب تاریخی بود که اشتباه مطرح شد مثلاً فرمودند سر حضرت مسلم اولین سری بود که بریده شد و جابجا شد. از جهت تاریخی سر عمرو ابن الحمق بوده، جزو قاتلین عثمان و شیعیان امیر مؤمنان اولین سر مسلمانی بود که بریده شد و در بلاد اسلامی گردانده شد.

 یا می فرمایند تا عاشوراء زنی از زن های مسلمان به اسارت نرفته بود بله مصیبت بسیار سنگین است زن های اهل بیت به اسارت رفتند اما مادر محمد ابن حنفیه اولین زن مسلمانی بود که خودش و خاندانش به اسارت رفتند. وقتی به مدینه آمدند شروع کرد در مسجد شکوا کردن که شما حق اسارت گرفتن ما را نداشتید ما مسلمان بودیم از قبیله مالک ابن نویره ظاهراً بود یا ارتباطاتی داشتند با همان مجموعه ها بودند بعد وقتی امیر مؤمنان آمدند و از او دفاع کردند عرض کرد

«مِنْ أَجْلِكَ أُصِبْنَا»

کل اسارت ما به خاطر شما بود ما شیعه شما بودیم این طور شد.

الفضائل( لابن شاذان القمي)؛ نويسنده: ابن شاذان قمى، أبو الفضل شاذان بن جبرئيل‏، تاريخ وفات مؤلف: حدود 600 ق‏، محقق / مصحح: ندارد، ناشر: رضى‏، قم‏: 1363 ش‏، ص101

نکته دیگری که باز مطرح کردند می فرمایند مرز سر یزید است. سوال: اگر مرز سر یزید است کسانی که برای جنگ به سید الشهداء ملحق نمی شوند سید الشهداء چه باید بگوید؟ باید بگوید برو ولی نمی خواهد بجنگی هر جا می رسی مقداری ضد یزید صحبت کن. تو که به دفاع از ما نمی آیی دست به شمشیر نمی بری هر جا می روی اقلاً یک صحبتی هم ضد یزید بکن، هر جا هم نه به گردنت بگیر دو، سه بار کلاً در حیاتت ضد یزید صحبت کن. اما سید الشهداء فرمودند به ما ملحق نمی شوی برو یک جایی که صدای ما را نشنوی چرا این را گفتند؟ سید الشهداء دنبال زدن یزید نیست دنبال هدایت است دنبال این است که طرف جهنمی نشود.

مجری:

«مِثْلِي لَا يُبَايِعُ مِثْلَه‏‏»

بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بيروت)؛ نویسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ناشر: دار إحياء التراث العربي، محقق/ مصحح: جمعی از محققان، ج44، ص325

یعنی همین!

استاد ابو القاسمی:

تو این جا بمانی صدای مرا بشنوی جهنمی می شوی هیچ راهی برای شفاعتت باقی نمی ماند، برو یک جای صدای من را نشنوی باز راه برای شفاعتت باقی بماند احتمال شفاعت بماند. اما صدای من را بشنوی کمک نکنی دیگر شفاعت ممکن نیست. حضرت به عبید الله ابن حر گفتند ما از تو اسب و شمشیر نمی خواهیم از تو جانت را خواستیم تو دریغ کردی! چرا جانت را خواستم؟ نگفتند من از تو خواستم بیایی با یزید بجنگی من می خواهم جانت در رکاب من داده بشود بهشتی بشوی، ما دنبال بهشتی کردن مردم هستیم تقلیل ندهیم رفتارهای ائمه (علیهم السلام) را به تقابل با یک حکومت فاجر آن حکومت فاجر در یک مسیر انحرافی جبت و طاغوتی دارد می رود. یا شما در مسیرت ولی خدا هستی که عرض کردیم

(اللَّهُ وَلِي الَّذِينَ آمَنُوا يخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ) در مسیر ولی الهی برویم خود شما هم روایت های خوبی خواندید

«...»

من خدا عذاب می کنم هر کسی را که داند هر امتی را که دینش این باشد ولایت یک والی غیر الهی داشته باشد حتی اگر آن امت در نفسش مؤمن باشد و در نفسش کار خوب انجام داده باشد. در نفسش عبادت و اطاعت کرده باشد و در طرف مقابل من می بخشم گروهی را که ولیی از اولیاء الهی سرپرست شان باشد اگر چه که گناه انجام بدهند چرا؟ باز روایت خیلی زیبایی خود ایشان خواند چون آن ولی ذره ذره دستت را می گیرد (دستم بگرفت و پا به پا برد).

این می آید ذره ذره شما را به سمت هدایت می برد کلاً‌ مسیر انحراف، مسیر انحراف فقط با خلافت نیست ما تقلیل ندهیم رهبری فکری را به گرفتن یک حکومت بله گرفتن یک حکومت هم یکی از انحاء سلطه فکری است. اما سلطه فکری با بودن در مسیر جبت و طاغوت است با بودن در مسیر شیطان است

(قَالَ فَبِمَا أَغْوَيتَنِي لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَكَ الْمُسْتَقِيمَ * لَا يفْتِنَنَّكُمُ الشَّيطَانُ كَمَا أَخْرَجَ أَبَوَيكُمْ مِنَ الْجَنَّةِ)

گفت: اکنون که مرا گمراه ساختی، من بر سر راه مستقيم تو، در برابر آنها کمين می کنم! شيطان شما را نفريبد، آن گونه که پدر و مادر شما را از بهشت بيرون کرد

سوره اعراف (7): آیات 16 و 27

مسیر را منحرف کرد (لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَكَ الْمُسْتَقِيمَ) سر راه راست شان می نشینم پس اگر طبق فرموده شما جنگی شد حکومت ظالم از بین رفت دیگر مرز با شیطان گذاشته نمی شود. مرز اصلی با شیطان است جنگ اصلی با شیطان است امام زمان با شیطان هم می جنگد به شیطان تا یوم الموعود مهلت داده شده است.

(وَالْيوْمِ الْمَوْعُودِ)

و سوگند به آن روز موعود

سوره بروج (85): آیه 2

به شیطان موعد داده شده است تا زمان چه کسی؟ زمان امام زمان پس یک جنگ حضرت با شیطان است یک جنگش با دجال ها است با کسانی که از جهت معنوی و باطنی دارند کار می کنند دجال حکومت نمی گیرد حکومت ها به او ملحق می شوند و با او پیمان می بندند. این طرف و آن طرف می چرخد می گوید همه جا سِیر می کنم غیر از مکه و مدینه که حرام است وارد بشوم.

پس دقت بکنید بله این اشتباه را خیلی ها کردند دال مرکزی اسلام را حکومت اسلامی گرفته اند و حال آن که دال مرکزیش هدایت است این هدایت یکبار با حکومت است یکبار حکومت مضر به آن است. امام حسن مجتبی (رضوان الله تعالی علیه) زمان معاویه، معاویه می گوید آی مردم حسن ابن علی یک آدم دنیا طلبی است که حاضر است همه مردم را به کشتن بدهد ولی خودش خلافت را بگیرد. حضرت نه خلافت می تواند بگیرد نه می تواند هدایت کند تا زمانی که دنبال خلافت باشد مردم سوء ظن دارند چه کار باید بکند؟ این جا حضرت خلافت را می دهد تا باب هدایت باز بشود سامری دنبال خلافت بود اگر حضرت هارون سفت خلافت را می گرفت هارون را هم به شهادت می رساند کلاً باب هدایت منسخ می شد برای باز نگه داشتن باب هدایت، خلافت را به سامری داده است.

ما تقلیل ندهیم جایگاه امام را از یک کسی که فقط و فقط کنترل عالم را در حکومت می بیند ولذا می گوید فلانی حاکم بدی است کنار بگذاریدش درست می شود. (أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ) فقط حکومت دارها نیستند بالاتر از او هم است آن کسی که بر فکرها سیطره دارد. الان مرز را ما کجا بگذاریم؟ آن کسی که بر فکرها سیطره دارد کجا است؟  1400 سال است یک گروهی بر فکرها سیطره دارند بله ما الان نمی توانیم با آن ها بجنگیم آن را خود امام زمان باید بیاید بجنگد، اما حضرت مرزها را جابجا می کند. لذا دقت کنیم نسبت به مطالبی که مطرح کردند یک سری حرف ها بسیار خوب و متین بود اما نکات دیگری هم در آن بود که قابل دقت بود.

مجری:

مطلبی که شما می گویید همین طوری بخواهیم در سیره نگاه کنیم می بینیم کاملاً منطبق است حدیثی که در مورد رضیت یوم الخمیس است آن جا قابل تطبیق با بحث شما است.

استاد ابوالقاسمی:

دقیقاً همین طور است آن جا دیگر توانایی ندارد. خلاصه عرایضم یک: اعتقاد داریم ائمه (علیهم السلام) بالاترین وظیفه شان، مهم ترین چیزی که به گردن گرفتند رفتار هدایتی است، رفتار هدایتی تقابل با تمام (أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ) است اما (أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ) حتماً من را مجبور به کاری به نفع خودش نمی کند. بلکه همین که از مسیر من را کنار گذاشت کفایت می کند.

همین که من دنبال کسی رفتم که (لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَكَ الْمُسْتَقِيمَ) من را از راه راست می خواهد منحرف کند لذا امام زمان با شیطان و دجال ها هم می جنگند امیر مؤمنان هم اگر توانایی داشت با آن ها می جنگید. ائمه (علیهم السلام) بدون رضایت مردم خلافت را نمی گیرند اگر بتوانند بگیرند و این به نفع مردم باشد می گیرند. مردم را نگه داشتند تا به آن واجب شان عمل کنند می فرمودند آی مردم این خیلی مهم است حواس تان باشد باید بروید بعیت کنید شما را زیر آفتاب سه روز هم شده نگه تان می دارم بیعت بکنید. این طرف است نه این که حضرت علی حاضر است مردم خودشان بیایند نخواستند نه نمی خواستند سه روز ندارد همان روز نخواستید بروید هر کسی خواست بیاید روز اول بیعت کند نخواست برود. اتفاقاً‌ دارد الزام می کند بحث غدیری هم که شما مطرح کردید مطابقت با ادعای حضرتعالی نداشت.

مجری:

خیلی ممنون یاد یک قضیه ای افتادیم در جنگ جمل آن جایی که ابن عباس می گوید امیر المؤمنین منتظر عده ای بود از کوفه به ملحق می شوند حتی عدد را می گوید که شش هزار و خرده ای به من ملحق خواهند شد وقتی خبرش را شنید برای امیر المؤمنین عادی بود داشت کفشش را وصله می زد آن جا می فرماید اصلاً حکومت برایم مهم نیست یک نفر را من بتوانم هدایت کنم سراغش می روم

استاد ابوالقاسمی:

«لَأَنْ يَهْدِيَ اللَّهُ عَلَى يَدَيْكَ عَبْداً مِنْ عِبَادِهِ خَيْرٌ لَكَ مِمَّا طَلَعَتْ عَلَيْهِ الشَّمْسُ مِنْ مَشَارِقِهَا إِلَى مَغَارِبِهَا»

مصباح الشريعة؛ نویسنده: منسوب به جعفربن محمد امام ششم (عليه السلام)، ناشر: اعلمی، محقق/ مصحح: ندارد، ص199

مجری:

ملاک خیلی خوبی است شما نکات را دادید بیننده های عزیز مقداری فکر کنند می بینند دقیقاً این ملاک ها صحیح است در جای جای سیره و تاریخ قابل تطبیق است.

استاد ابوالقاسمی:

آخر نکته ای عرض کنم جناب حجة الاسلام قنبریان حرف هایش عرض کردم حرف های خیلی خوبی بود فقط چند نکته ای که عرض کردیم داشت البته قسمت های بعدیش هم بحث دیگری دارد. اما این مرز بندی ها یک بار من یک جایی ایستادم خود ایستادن من در این جا مثل زهیری که کنار سید الشهداء ایستاده بود گفتند زهیر تو قبلاً عثمانی بودی این طرف بودی! وظیفه زهیر این بود مؤمن آل خاندان قین ظاهراً بود اما جناب آقای قنبریان دور و بر شما چه کسانی ایستادند؟ کسانی که می گویند از قانون اساسی ما، تشیع باید حذف بشود، کسانی که می گویند فیلم مختار نامه نباید درست می شد فیلم امام علی نباید درست می شد اشتباه بوده. کسانی که می گویند عبد الحمیدها دلسوز نظام هستند و باید حفظ شان کنیم.

کسانی که در مسیر اربعین ترویج طالبان می کنند کسانی که می گویند ما طالبان را از جمهوری اسلامی دین دارتر و بهتر می دانیم و و و خیلی از فرمایشات شما درست است و اشکال های که گرفتیم مراقب باشید ایستادن این افراد در کنار شما موجب سوء استفاده از شما نشود. روی این جنبه که باید بر شعائر شیعی تأکید بیشتر داشته باشیم می گویند صلوات بلند بفرستید نفاق را از بین می برد چون منافق نمی تواند تحمل کند. شما روی شعائر تأکید کنید که شعائر باید باشد در کنار شعائر گفتیم سیاست پلیس خوب، پلیس بد یک گروهی هم باشند که طرف مقابل را جذب کنند شما بر این تأکید کنید خود به خود دور و بر شما آن افراد خالی خواهند کرد و از دست آن ها راحت خواهید شد ان شاء الله.

مجری:

خیلی متشکریم جناب آقای دکتر ابوالقاسمی از وقت و حوصله ای که به خرج دادید در این برنامه حضور پیدا کردید با وجود این که ما از نزدیک شاهد هستیم شما از صبح تا غروب مشغول تدریس بودید زحمت کشیدید در برنامه خودتان تشریف آوردید و ما را یاری کردید در روشن شدن راه و نکات تاریکی که ممکن است در راه و ذهن ما باشد. متشکریم جناب اقای ابو القاسمی استاد حوزه و دانشگاه و همچنین از شما عزیزان بیننده که همراه ما بودید امیدوارم که برنامه مورد پسند شما واقع شده باشد برای شما مفید باشد و بتوانید بعضی ملاک های که استاد می دهند یک جور خط کش برای ما است به صورت خط کش در مسیر خودمان قرار بدهیم نکات را همیشه با همین ملاک اگر جلو برویم خیلی از شبهات برای ما مکشوف می شود. تا دیدار دیگر از همه شما التماس دعا داریم و شما را به خدای منان می سپاریم، اَللّهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَجَ، خدا حافظ!


راه روشن -بررسی صحبت‌های حجت الاسلام قنبريان با عنوان "جبهه حسين" (عليه السلام)>

اربعین زیارت پیاده روی جامعه اسلامی مرزبندی جامعه اسلامی رجز و رجزخوانی مبارزه حماسی قیام امام حسین ع جبهه امام حسین ع دعوت اهل بیت ع بیعت حجت الاسلام قنبريان