سایر قسمت ها
آینه تاریخ - پاسخ به سوالات و شبهات تاریخی

قسمت صد و ششم برنامه آینه تاریخ با کارشناسی حجت الاسلام و المسلمین دکتر جباری


دیگر قسمت ها

 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

عنوان برنامه: آینه تاریخ

تاريخ: 22/ 10/ ۱۴۰۲

استاد: حجت الاسلام والمسلمین جباری

مجری: آقای قضبانی

قسمت:۱۰۶

بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین اللهم صل علی محمد و علی آله الطیبین الطاهرین

مجری:

 عزیزان بیننده خواهران و برادران گرامی بینندگان شبکه جهانی حضرت ولی عصر ( عجل الله و تعالی فرجه الشریف) سلام وقت شما بخیر خوش آمدید به برنامه آینه تاریخ برنامه‌ای که متکفل پاسخ به سوالات شما عزیزان بیننده است و مباحثی که در آن هستیم رایدادهایی که بالاخره یادآور ما هست نگاه تاریخی داریم به آنها با همکاری و همیاری و راهنمایی استاد عزیزمان و مهمان گرانقدرمان جناب آقای دکتر جباری ان شاء الله این بحث‌ها را مطرح خواهیم کرد خدمت استاد عرض سلامی داشته باشیم و برمی‌گردم ان شاء الله بیشتر توضیحاتی اگر است خدمت شما تقدیم خواهم کرد جناب استاد سلام وقت شما بخیر خیلی خوش آمدید.

استاد: جباری

 خواهش می‌کنم بسم الله الرحمن الرحیم حضور حضرتعالی جناب آقای قضبانی بر شما بینندگان عزیز عرض سلام و ادب و احترام دارم و عرض تبریک وارد ماه مبارک رجب شدیم مناسبت های خوبی در این ماه. قراردارد جدای از آن بعد معنوی این ماه که از همین امشب ما وارد شدیم به این ماه ان شاء الله که بتوانیم قدر بشناسیم رجب للاسو گفتند ماه ریزش رحمت الهی است و امشب هم که روز اول شب اول ماه رجب سالروز میلاد امام باقر (سلام الله علیه) است که تبریک عرض می‌کنم خدمت شما و بینندگان تبریک عرض می‌کنیم.

مجری:

 و تبریک خدمت عزیزان بیننده بله ششمین اختر تابناک آستان امامت ولایت حضرت امام باقر ( علیه السلام) است و پنجمین بله. عرضم به حضور شما که و شب اول ماه رجب چه ماه پربرکتی حالا ما که در اینجا هستیم از همین حالا رحمت الهی هم نازل شدن الحمدلله بعد از مدت‌ها که باران نباریده بود الحمد الله بارش باران هم رخ گرفته است ان شاء الله با عنایت آقا امام عصر ( عجل الله و تعالی فرجه الشریف) این رحمت‌ها بیش از پیش نازل شود ان شاء الله  عزیزان بیننده سه هزار پانزده پانزده سامانه پیامکی ما است و شما طریق سوالات نظرات پیشنهاداتتان را ارسال کنید تلفن برنامه در اختیار شماست علاوه بر شبکه از طریق ماهواره می‌بینید از طریق سایت و. اپلیکیشن شبکه ولیعصر ( عجل الله و تعالی فرجه الشریف) می‌توانید ما را دنبال کنید و آرشیو برنامه‌ها را داشته باشید.

  استاد من هم تبریک عرض کنم مجدد خدمت شما این مناسبت را و چون حالا مناسبت هم پربرکت مناسب به این خوبی ما چند مورد سوال هم در این خصوص مطرح کنیم ببینیم از حضرتعالی بیشتر یاد بگیریم و با امام باقر  ( علیه السلام) بیشتر آشنا شویم من نظرم همیشه این است هرچه ما با امامان ( علیهم السلام) بیشتر آشنا شویم با امام  زمان  ( عجل الله و تعالی فرجه الشریف) بیشتر آشنا خواهیم شد سیره آنها رفتار و کردار آنها همه برای ما این هست که بتوانیم با آقا امام  عصر ( عجل الله و تعالی فرجه الشریف) بیشتر آشنا شویم که وظیفه ما است دیگر بالاخره امام  زمان  ( عجل الله و تعالی فرجه الشریف) ما است و از این طریق بیشتر. بتوانیم نزدیک شویم.

  این وصف زیبای باقرالعلوم که دیگر مخصوص امام باقر  ( علیه السلام) علیه السلام از زمان پیامبر (صلی الله و علیه و آله و سلم) هم بشارت داده شده است است و همچنین که می گویند در تورات حتی به این نام معروف است این باقر العلوم بودند بالاخره فوایدش یکی از آن هم بحث علمی امام باقر ( علیه السلام) و مرجعیت علمی اهل بیت ( علیهم السلام)  و به خصوص حالا امام باقر  ( علیه السلام) این مرجعیت علمی آیا مثلا میشود گفت مخصوص ما شیعیان است یا میتوانیم به همه مردم جهان ادیان متعدد اقوام هم میتوانیم بگوییم که ایشان کاشف آنها است.

استاد: جباری

 بله. عرض کنم که لقب انحصاری امام باقر (سلام الله علیه) در میان ائمه (علیهم السلام)  (علیهم السلام )خوب هر کدام القابی داشتند لقب امام باقر  ( علیه السلام) باقرالعلم بود یا باقرالعلوم بوده است و این لقب را پیامبراکرم  (صلی الله و علیه و آله و سلم) دادند به امام باقر  ( سلام الله علیه )و روایات از مشهورترین روایات در این باره همان روایت جابر بن عبدالله انصاری است که رسول خدا (صلی الله و علیه و آله و سلم) یک یک ائمه (علیهم السلام)  (علیهم السلام) معرفی کردند برای جابر و ذیل همان آیه شریفه:

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ  فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ  ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا.

ای کسانی که ایمان آورده‌اید! اطاعت کنید خدا را! و اطاعت کنید پیامبر خدا و اولو الأمر [= اوصیای پیامبر] را! و هرگاه در چیزی نزاع داشتید، آن را به خدا و پیامبر بازگردانید (و از آنها داوری بطلبید) اگر به خدا و روز رستاخیز ایمان دارید! این (کار) برای شما بهتر، و عاقبت و پایانش نیکوتر است.

نساء (۴):۵۹

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ  در سوره مبارکه نساء که جابر درباره مصادیق اول الامر سوال کرد و عرض کرد که ما معنای اطاعت از خدا و رسول را می‌فهمیم اولوالامر چه کسانی هستند؟ که ما موظفیم از آن‌ها هم اطاعت کنیم و رسول خدا (صلی الله و علیه و آله و سلم) به امیرالمومنین ( علیه السلام) اشاره کردند که این است و پس از او یک به یک پیامبراکرم  (صلی الله و علیه و آله و سلم) اسم بردند

وَحَدَّثَنَا غَيْرُ وَاحِدٍ مِنْ أَصْحَابِنَا حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ هَمَّامٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ يَزِيدَ بْنِ مَالِكٍ الْفَزَارِيِّ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَمَاعَةَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحَارِثِ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ عَنْ يُونُسَ بْنِ ظَبْيَانَ عَنْ جَابِرِ بْنِ يَزِيدَ الْجُعْفِيِّ قَالَ: سَمِعْتُ جَابِرَ بْنَ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِيَّ يَقُولُ: لَمَّا أَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَى عَلَى نَبِيِّهِ صلي الله عليه وآله «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ» قُلْتُ: يَا رَسُولَ اللَّهِ قَدْ عَرَفْنَا اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَمَنْ أُولِي الْأَمْرِ الَّذِينَ قَرَنَ اللَّهُ طَاعَتَهُمْ بِطَاعَتِهِ؟ فَقَالَ: هُمْ خُلَفَائِي يَا جَابِرُ وَأَئِمَّةُ الْمُسْلِمِينَ بَعْدِي أَوَّلُهُمْ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ عليه السلام ثُمَّ الْحَسَنُ ثُمَّ الْحُسَيْنُ ثُمَّ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ الْمَعْرُوفُ فِي التَّوْرَاةِ بِالْبَاقِرِ وَسَتُدْرِكُهُ يَا جَابِرُ فَإِذَا لَقِيتَهُ فَأَقْرِئْهُ مِنِّي السَّلَامَ ثُمَّ الصَّادِقُ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ ثُمَّ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ ثُمَّ عَلِيُّ بْنُ مُوسَى ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ ثُمَّ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ ثُمَّ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ ثُمَّ سَمِيِّي وَذُو كُنْيَتِي حُجَّةُ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ وَبَقِيَّتُهُ فِي عِبَادِهِ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ ذَلِكَ الَّذِي يَغِيبُ عَنْ شِيعَتِهِ وَأَوْلِيَائِهِ غَيْبَةً لَا يَثْبُتُ فِيهَا عَلَى الْقَوْلِ بِإِمَامَتِهِ إِلَّا مَنِ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِيمَانِ قَالَ جَابِرٌ فَقُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ فَهَلْ يَقَعُ لِشِيعَتِهِ الِانْتِفَاعُ بِهِ فِي غَيْبَتِهِ فَقَالَ صلي الله عليه وآله إِي وَالَّذِي بَعَثَنِي بِالنُّبُوَّةِ إِنَّهُمْ لَيَسْتَضِيئُونَ بِنُورِهِ وَيَنْتَفِعُونَ بِوَلَايَتِهِ فِي غَيْبَتِهِ كَانْتِفَاعِ النَّاسِ بِالشَّمْسِ وَإِنْ تَجَلَّاهَا سَحَابٌ يَا جَابِرُ هَذَا مِنْ مَكْنُونِ سِرِّ اللَّهِ وَمَخْزُونِ عِلْمِ اللَّهِ فَاكْتُمْهُ إِلَّا عَنْ أَهْلِهِ.

جابر بن يزيد جعفى مى‌گويد: از جابر بن عبد اللَّه انصارى شنيدم كه مى‌گفت: هنگامى كه آيه شريفه يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِى الْأَمْرِ مِنْكُمْ نازل شد، خدمت حضرت عرض كردم: ما خدا و رسول را شناختيم و اكنون مى‌خواهيم بدانيم اين اولو الامر كه طاعت آنان با اطاعت خدا و رسول قرين شده است كدام افراد هستند؟، فرمود: اين افراد خلفاى من هستند.اى جابر! آنان پيشوايان مسلمين اند كه پس از من خواهند آمد؛ اول آنها على بن ابى طالب است، پس از وى حسن و بعد از او حسين سپس على بن الحسين، و محمد بن على كه در تورات به باقر معروف است و تو او را درك خواهى كرد و هر گاه وى را ملاقات نمودى سلام مرا به او برسان، بعد از او جعفر بن محمد، و موسى بن جعفر و على بن موسى، و محمد بن على، و على بن محمد، و حسن بن على امام هستند.پس از اينها همنام و صاحب كنيه من كه حجت پروردگار و نشانه او در زمين است و نام او محمد بن حسن مى‌باشد كه از شيعيان و پيروان و دوستان خود غيبت خواهد كرد، و جز افرادى كه در ايمان امتحان داده باشند كسى در امامت او باقى نخواهد ماند، به خداوندى كه مرا به راستى برانگيخته شيعيان از غيبت او استفاده خواهند كرد و از تابش انوار او مستفيض خواهند شد همان طور كه از خورشيد استضائه مى‌كنند و لو در زير ابر باشد، اى جابر اين مطالب از اسرار خداوند است كه در گنجينه‏هاى علم محفوظ مانده‏ و آنها را جز به اهلش اطلاع نده.

كفاية الأثر:ص 53 و عنه البحار ج 36ص249 ح 67 و عن كمال الدين ص 253 ح 3.و أخرج صدره في تأويل الآيات ج 1 ص135 ح 13 عن إعلام الورى ص 375 نقلا عن ابن بابويه، و في البحار ج 23ص 289 ح 16 عن إعلام الورى و مناقب ابن شهر اشوب ج 1ص 282،

فرزندش حسن ( علیه السلام)  سپس فرزند دیگرش حسین ( علیه السلام)  و سپس فرزند حسین علی بن الحسین( علیه السلام) و فرزند علی ابن حسین ( علیه السلام) محمد بن علی ( علیه السلام)  و هو الذی یقبر العلم بقرا وَسَتُدْرِكُهُ يَا جَابِرُ که کسی است که علم را می‌شکافد و تو او را درک خواهی کرد فَإِذَا لَقِيتَهُ فَأَقْرِئْهُ مِنِّي السَّلَامَ سلام من را به او ابلاغ کن چه زیبا است یعنی رسول خدا (صلی الله و علیه و آله و سلم) دارد خبر میدهد از آینده جابر از عمر جابر و اینکه درک خواهد کرد امام باقر  ( علیه السلام) را و سلام خودش را پیامبر (صلی الله و علیه و آله و سلم)  برای امام باقر  ( علیه السلام) جایگاه امام باقر  ( علیه السلام) را می‌رساند و بعدش هم ادامه داد پیامبراکرم  (صلی الله و علیه و آله و سلم). ائمه (علیهم السلام)  بعدی  ثم ابنه جعفر و همینطور به اصطلاح موسی الکاظم تا آخر تا امام  عصر ( عجل الله و تعالی فرجه الشریف) یک به یک پیامبراکرم  (صلی الله و علیه و آله و سلم) اسم برده  است و از روایات بسیار نفیس ما است درباره ائمه (علیهم السلام)  اثنا عشر ( علیهم السلام)  جدای از عدد پیامبراکرم  (صلی الله و علیه و آله و سلم) به اسم هم ائمه (علیهم السلام)  ( علیهم السلام)  را معرفی کرده است است این روایت جالبی است غیر از آن حدیث لوح که باز جالب است جابر ناقل حدیث لوح است از فاطمه (سلام الله علیها ) و جالب است وقتی که این حدیث لوح را به محضر امام سجاد ( علیه السلام) و امام باقر  ( علیه السلام) عرضه می‌کند و طبق روایتی محضر امام باقر  ( علیه السلام) و امام صادق ( علیه السلام). نشان می دهد که دوران آغاز امامت امام باقر  ( علیه السلام) را هم درک کرده است است طبق این نقل که حدیث لوح را محضر امام باقر  ( علیه السلام) مطرح می‌کند و ناقل امام صادق ( علیه السلام) است که اختلافی در سن جابر است و اگر این باشد بنابراین نقل دوم حداقل تا سال نود و پنج هجری یا نود و چهار یا نود و پنج اختلاف است که در سال شهادت امام سجاد ( علیه السلام) است و آغاز امامت امام باقر  ( علیه السلام) زنده بوده است جابر و جریان حدیث لوح را نقل می‌کند لوحی که بر فاطمه (سلام الله علیها). جبرئیل نازل کرد و درش اسماء ائمه (علیهم السلام)  اطهار( علیهم السلام)  به فاطمه (سلام الله علیها).  اولاد فاطمه(سلام الله علیها).  بود جابر آن لوح را استنساخ می‌کند می‌بیند می‌نویسد و وقتی که آن به اصطلاح جریان لوح را ذکر می‌کند و میرود منزلش نوشته‌اش را از روی لوح فاطمه (سلام الله علیها ) بیاورد می آورد به امام باقر  ( علیه السلام) میگوید نگاه کن من میگویم ببینید همینطور است و امام باقر  ( علیه السلام) بیان می‌کند و جابر نگاه می‌کند تصدیق می‌کند بله آنچه نوشته است که امام باقر  ( سلام الله علیه ) بیان فرمود.

 حالا منظور این وصف باقرالعلم واقعا سزا و به جا پیامبراکرم  (صلی الله و علیه و آله و سلم) برای آن حضرت ( علیه السلام) به کار برد من یکی دو نکته را در توضیح عرض می‌کنم گرچه خیلی باید سخن گفت در این باره درباره امام باقر  ( علیه السلام) خیلی باید سخن گفت شب میلاد آن حضرت ( علیه السلام) است و خیلی به هر حال حق دارد آن بزرگوار بر گردن عالم اسلام به خصوص شیعه و هم باید در ارتباط با. نقش آن حضرت ( علیه السلام) در نقش فرهنگی و نهضت فرهنگی امام باقر  ( علیه السلام) سخن گفت و هم در ارتباط با سیره آن بزرگوار جا دارد واقعاً مستقلاً سیره آن حضرت ( علیه السلام) بیان شود  فرصت کوتاه فقط آن سوالی که فرمودید.

مجری:

 عرض کردیم.

استاد: جباری

 که آیا این بحث باقر العلم بودن حضرت ( علیه السلام) فقط برای پیروان شیعیان بوده است یا برای عموم مسلمان‌ها مرجعیت علمی داشته است اولاً باقر العلم وقتی که میگوییم یعنی امام ( سلام الله علیه )به آن بطون به آن درون علوم به آن متن. علوم دست پیدا کرد آگاهی داشته است و آنها را ضمیمه انتشارش برای حضرت ( علیه السلام) فراهم شد تبیین آنها فراهم شد یعنی نشان میدهد که تا زمان امام باقر  ( علیه السلام) ائمه (علیهم السلام)  ( علیهم السلام) پیشین چنین فرصتی را پیدا نکردند امام سجاد ( علیه السلام) چنین فضایی برایش فراهم نشد و الا  از جهت علمی که این ها فرقی با هم ندارند همه علمشان برگرفته است از علم الهی است خداوند  متعال الهام می‌کند به تعبیری وحی می‌کند وحی بیانی اشتباه نشود با وحی قرآنی،وحی بیانی خداوند متعال وحی می‌کند بر ائمه (علیهم السلام)  (علیهم السلام) چنان که بر پیامبر (صلی الله و علیه و آله و سلم) وحی قرآنی می‌کرد و وحی بیانی هر دو.

و ائمه (علیهم السلام)  خداوند  القا می‌کند به جانشان آن تبیین و تفسیر را و به اصطلاح خوب می‌دانیم وحی کاربردهای مختلفی دارد واژه وحی و این تعبیر درباره ائمه (علیهم السلام)  به معنای به حساب القاء الهی است بر جان و نفس و درون ائمه (علیهم السلام)  آن علومی را که باید برای تبیین دین از آن سرمنشا سرچشمه بگیرند و به بشر برسانند امام باقر  ( علیه السلام) امام سجاد ( علیه السلام) امام حسین ( علیه السلام) امیرالمومنین ( علیه السلام)  هم از خداوند  متعال.:

عَن المفَضّل بن عمر قال: قُلت لأبی الحسنِ علیه السلام أنَهُ قال: إنَّ عِلمَنا غابرٌ و مَزبُورٌ و نَکتٌ فی القُلُوبِ و نَقرٌ فِی الأَسْماعِ، فقال: «أمّا الغابِرُ فما تقدّم من عِلمِنا و أمّا المزبُور فما یأتینا أمّا النّکتُ فِی القُلُوبِ فَاِلْهامٌ و أمّا النّقرُ فی الأَسْماعِ فَاَمرُ الملک.
مفضل بن عمر گفت: به امام کاظم علیه السلام عرض کردم: به ما گفته‌اند که امام صادق علیه السلام فرموده است: علم ما یا به گذشته است یا نوشته شده است و یا به الهام به دل و یا نجوای در گوش است. امام کاظم علیه السلام فرمود: و امّا گذشته، همان علم آشکار شده است ما است و نوشته شده است، آن است که می‌آید و آنچه که به دل می‌نشیند، الهام است و نجوای در گوش، دستور و امر فرشتگان است.

 کافی، ج 1، ص 264.

و نَکتٌ فی القُلُوبِ و نَقرٌ فِی الأَسْماعِ در دلشان انداخته می‌شد و گوششان گفته می‌شد لذا گاهی اصحاب تعجب می‌کردند از امام صادق (سلام الله علیه) سوال کردند که چطور ما هر وقت از شما سوال می‌کنیم نمی‌مانید در پاسخ نمیگوید بروم امشب مطالعه کنم بیایم بروم سوال کنم فوری جواب میدهد حضرت ( علیه السلام) فرمود که ما از جانب خداوند  متعال به ما الهام میشود القا می شود در گوش ما گفته می شود در جان ما در قلب ما انداخته می شود اما امام باقر  ( علیه السلام) فرصتی پیدا کرد این فرصت چطور پیدا شد مسلمان‌ها یک قرن. طی کردند در یک محرومیتی مسلمان‌ها یک قرن در محرومیت طی کردند محرومیتی که مقصر اصلیش خلیفه دوم است.

مجری:

 چطور این محرومیت تدوین حدیث است یا بحث دیگری است؟

استاد: جباری

 و هم خلیفه اول هم خلیفه دوم دیگران آمدند پیروی کردند از این روش اما پایه‌گذار این سنت شوم خلیفه دوم است زمینه سازش خلیفه اول است بحث منع و نقل حدیث ابوبکر خودش اقدام عملی کرد یک به اصطلاح مجموعه پانصد حدیثی که. نوشته بود عایشه نقل می‌کند یک شب پدرم در یک قلق و اضطرابی دیدم گفتم چیست؟ گفت که من احادیث از پیامبر (صلی الله و علیه و آله و سلم) نوشتم می‌ترسم در آن احادیث نادرستی باشد این‌ها چه کنم صبح همه را آتش زد مسئله را پاک کرد عجب اگر از پیامبر (صلی الله و علیه و آله و سلم) شنیدی که حدیث ناصحیح معنایش چیست؟

اگر هم نه در آن شک داشت  مگر فرصت کم بود زمان پیامبر (صلی الله و علیه و آله و سلم) از حضرت (صلی الله و علیه و آله و سلم) سوال می‌کردی که این حدیث دیگری شنیدم و به نظر می‌رسد که این زمینه بود برای اینکه آن احادیث مربوط به بحث خلافت امامت جایگاه اهل بیت (علیهم السلام) این‌ها از بین ببرد کم‌کم و منتشر نشود و خلیفه دوم هم. به خلافت رسید رسماً اعلام کرد رسماً منع کرد کسی حق ندارد که حدیث نقل کند برای مردم قرآن بخوانید تا می‌توانید حدیث ننویسید حدیث نقل نکنید دیگر جریان شوم منع نقل و تدوین حدیث پایه گذاری شد تا زمان امام باقر  ( سلام الله علیه )یعنی تا سال نود و نه هجری که دو سه سال از آغاز امامت امام باقر  ( سلام الله علیه )گذشته بود عمر بن عبدالعزیز دید که فضای جامعه اسلامی فضای خطرناکی شده است به این معنا که وقتی احادیث پیامبر (صلی الله و علیه و آله و سلم) نوشته نشده است و. فرقه‌ها و مکاتب مختلفی داریم که پدید میاد به لحاظ کلامی فقهی امثال اینها یک .

و دوم تشنگی مسلمان‌ها درخواست طلب و اینکه یک قرن شما مانع شدید قریب به یک قرن مانع شدند حکام اموی و قبلش هم به هر حال آنجا خلیفه مانع شدند لذا به خاطر این طلبی که وجود داشت در متن جامعه اسلامی عمر بن عبدالعزیز هم زمینه در خودش ظاهراً بوده است دستور میدهد به نماینده فرهنگی در مدینه که او. عرض شود که احادیث پیامبر (صلی الله و علیه و آله و سلم) گفت بنویس و تدوین کن و می‌ترسم که مندرس شود از بین برود احادیث پیامبر (صلی الله و علیه و آله و سلم) و بعد او شروع کرد اما اینکه در عصر کوتاه دوره خلافت عمر بن عبدالعزیز در آن دو سال یعنی سال نود و نه تا صد و یک بنی امیه تحمل نکردند عمر بن عبدالعزیز را چون یک اصلاحاتی شروع کرد دیدند که کار دارد به جای باریک میکشد او را به نظر میرسد که حذف فیزیکی کردند و تا صد و یک  بیشتر دوام نیاورد و و بعدش هم خلافت به دیگر حکام اموی رسید.

 در این دوره تدوین حدیث آغاز شد و به جهت همین تشنگی که وجود داشت طلبی که وجود داشت در متن جامعه اسلامی آمدند مردم سراغ امام باقر  ( سلام الله علیه )آزمودند و دیدند که بله این همان است که سراغش بروند بله دو نفر از این بزرگان عامه یک روایت جالبی داریم سلامة بن کهیل ظاهرا و آن یکی هم حکم بن عتیبه است اگر اشتباه نکنم حضرت ( علیه السلام) به سلامه فرمود:

حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ مَسْعُودٍ ، قَالَ حَدَّثَنِي عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ فِيرُوزَانَ اَلْقُمِّيُّ ، قَالَ أَخْبَرَنِي مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى ، عَنِ اَلْعَبَّاسِ بْنِ مَعْرُوفٍ ، عَنِ اَلْحَجَّالِ ، عَنْ أَبِي مَرْيَمَ اَلْأَنْصَارِيِّ ، قَالَقَالَ لِي أَبُو جَعْفَرٍ (عَلَيْهِ السَّلاَمُ) قُلْ لِسَلَمَةَ بْنِ كُهَيْلٍ وَ اَلْحَكَمِ بْنِ عُتَيْبَةَ شَرْقاً أَوْ غَرْباً لَنْ تَجِدَا عِلْماً صَحِيحاً إِلاَّ شَيْئاً خَرَجَ مِنْ عِنْدِنَا أَهْلَ اَلْبَيْتِ .

امام باقر(عليه السلام) به سلمه بن كهيل و حكم بن عتيبه فرمود:  خودتان را به مشرق و مغرب بزنيد علم صحيح پيدا نمى كنيد مگر چيزى كه از پيش ما اهل بيت صادر شود.

کلینی، کافی، ج1، ص399

شَرْقاً أَوْ غَرْباً بروید هر جا که دلتان می‌خواهد شرق عالم و غرب عالم. لَنْ تَجِدَا عِلْماً صَحِيحاً إِلاَّ شَيْئاً خَرَجَ مِنْ عِنْدِنَا أَهْلَ اَلْبَيْتِ .

به این مضمون علم صحیح می‌خواهیدد باید بیاید پیش ما زانو بزنید نخواهید یا ممکن نیست بیابید علم صحیحی را مگر چیزی که از نزد ما اهل بیت (علیهم السلام) خارج شده است و عرض شود که چنین فضایی بود حالا من یک روایتی را سریع سعی می‌کنم این را بخوانم روایت مفصلی است در کتاب شریف کافی آمده است این روایت که خواندم روایت همان بود که عرض شد سلمه بن کهیل و حکمه ابن عیینس است. در رجال کشی آمده است جلد دو صفحه چهارصد و شصت و نه شرقا اوغربا این را ابو مریم انصاری میگوید:

 حدثني محمد بن مسعود، قال: حدثني علي بن محمد بن فيروزان القمي، قال: أخبرني محمد بن أحمد بن يحيى، عن العباس بن معروف، عن الحجال، عن أبي مريم الانصاري، قال، قال لي أبو جعفر عليه السّلام: قل لسلمة بن كهيل و الحكم ابن عيينة شرقا أو غربا لن تجدا علما صحيحا إلا شيئا خرج من عندنا أهل البيت.

امام باقر(عليه السلام) به سلمه بن كهيل و حكم بن عتيبه فرمود:  خودتان را به مشرق و مغرب بزنيد علم صحيح پيدا نمى كنيد مگر چيزى كه از پيش ما اهل بيت صادر شود.

إختيار معرفة الرجال المعروف بـ رجال الكشي (مع تعليقات مير داماد الأسترآبادي) نویسنده :الشيخ الطوسي    جلد : 2  صفحه : 469تاريخ وفات مؤلف: نيمه اول قرن 4 ق‌محقق / مصحح: رجايى، مهدى‌ ناشر: مؤسسة آل البيت عليهم السلام‌ مكان چاپ: قم‌ سال چاپ: 1363 ش‌ نوبت چاپ: اول‌

قال لي أبو جعفر عليه السّلام: امام باقر  ( علیه السلام) به من فرمود قل لسلمة بن كهيل و الحكم ابن عيينة به این دو بگو شرقا أو غربا بروید شرق و غرب عالم را بچرخید لن تجدا علما صحيحا إلا شيئا خرج من عندنا أهل البيت.

نخواهید یافت هرگز علم صحیحی را مگر آنچه که از نزد ما اهل بیت خارج شود در حقیقت به نوعی تبیین است به تعبیر ما یک نوع حالگیری. یعنی خیلی ادعای علم و این‌ها نکنید چیزی می‌خواهید باید بیاید نزد ما و اگر از آن سرچشمه می‌خواهید اخذ کنید فردی است به نام قتاده از این علمای اهل سنت و در بصره فقیه است به فقیه اهل بصره معروف است قتاد بن دعامه معروف است از فقهای آن زمان بوده است در بصره روایتی است که این روایت را در کتاب شریف کافی جلد شش صفحه دویست و پنجاه و شش نقل کرده است مرحوم کلینی باز سند خودش میاورد تا ابوحمزه ثمالی. ابوحمزه میگوید:

عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ اَلْفُضَيْلِ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ اَلثُّمَالِيِّ قَالَ: كُنْتُ جَالِساً فِي مَسْجِدِ اَلرَّسُولِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ إِذَا أَقْبَلَ رَجُلٌ فَسَلَّمَ فَقَالَ مَنْ أَنْتَ يَا عَبْدَ اَللَّهِ قُلْتُ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ اَلْكُوفَةِ فَقُلْتُ مَا حَاجَتُكَ فَقَالَ لِي أَ تَعْرِفُ أَبَا جَعْفَرٍ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ فَقُلْتُ نَعَمْ فَمَا حَاجَتُكَ إِلَيْهِ قَالَ هَيَّأْتُ لَهُ أَرْبَعِينَ مَسْأَلَةً أَسْأَلُهُ عَنْهَا فَمَا كَانَ مِنْ حَقٍّ أَخَذْتُهُ وَ مَا كَانَ مِنْ بَاطِلٍ تَرَكْتُهُ قَالَ أَبُو حَمْزَةَ فَقُلْتُ لَهُ هَلْ تَعْرِفُ مَا بَيْنَ اَلْحَقِّ وَ اَلْبَاطِلِ قَالَ نَعَمْ فَقُلْتُ لَهُ فَمَا حَاجَتُكَ إِلَيْهِ إِذَا كُنْتَ تَعْرِفُ مَا بَيْنَ اَلْحَقِّ وَ اَلْبَاطِلِ فَقَالَ لِي يَا أَهْلَ اَلْكُوفَةِ أَنْتُمْ قَوْمٌ مَا تُطَاقُونَ إِذَا رَأَيْتَ أَبَا جَعْفَرٍ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ فَأَخْبِرْنِي فَمَا اِنْقَطَعَ كَلاَمِي مَعَهُ حَتَّى أَقْبَلَ أَبُو جَعْفَرٍ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ وَ حَوْلَهُ أَهْلُ خُرَاسَانَ وَ غَيْرُهُمْ يَسْأَلُونَهُ عَنْ مَنَاسِكِ اَلْحَجِّ فَمَضَى حَتَّى جَلَسَ مَجْلِسَهُ وَ جَلَسَ اَلرَّجُلُ قَرِيباً مِنْهُ

قَالَ أَبُو حَمْزَةَ فَجَلَسْتُ حَيْثُ أَسْمَعُ اَلْكَلاَمَ وَ حَوْلَهُ عَالَمٌ مِنَ اَلنَّاسِ فَلَمَّا قَضَى حَوَائِجَهُمْ وَ اِنْصَرَفُوا اِلْتَفَتَ إِلَى اَلرَّجُلِ فَقَالَ لَهُ مَنْ أَنْتَ قَالَ أَنَا قَتَادَةُ بْنُ دِعَامَةَ اَلْبَصْرِيُّ فَقَالَ لَهُ أَبُو جَعْفَرٍ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ أَنْتَ فَقِيهُ أَهْلِ اَلْبَصْرَةِ قَالَ نَعَمْ فَقَالَ لَهُ أَبُو جَعْفَرٍ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ وَيْحَكَ يَا قَتَادَةُ إِنَّ اَللَّهَ جَلَّ وَ عَزَّ خَلَقَ خَلْقاً مِنْ خَلْقِهِ فَجَعَلَهُمْ حُجَجاً عَلَى خَلْقِهِ فَهُمْ أَوْتَادٌ فِي أَرْضِهِ قُوَّامٌ بِأَمْرِهِ نُجَبَاءُ فِي عِلْمِهِ اِصْطَفَاهُمْ قَبْلَ خَلْقِهِ أَظِلَّةً عَنْ يَمِينِ عَرْشِهِ قَالَ فَسَكَتَ قَتَادَةُ طَوِيلاً ثُمَّ قَالَ أَصْلَحَكَ اَللَّهُ وَ اَللَّهِ لَقَدْ جَلَسْتُ بَيْنَ يَدَيِ اَلْفُقَهَاءِ وَ قُدَّامَ اِبْنِ عَبَّاسٍ فَمَا اِضْطَرَبَ قَلْبِي قُدَّامَ وَاحِدٍ مِنْهُمْ مَا اِضْطَرَبَ قُدَّامَكَ قَالَ لَهُ أَبُو جَعْفَرٍ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ وَيْحَكَ أَ تَدْرِي أَيْنَ أَنْتَ أَنْتَ بَيْنَ يَدَيْ «بُيُوتٍ أَذِنَ اَللّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فِيهَا اِسْمُهُ يُسَبِّحُ لَهُ فِيها بِالْغُدُوِّ وَ اَلْآصالِ. `رِجالٌ لا تُلْهِيهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اَللّهِ وَ إِقامِ اَلصَّلاةِ وَ إِيتاءِ اَلزَّكاةِ»  فَأَنْتَ ثَمَّ وَ نَحْنُ أُولَئِكَ فَقَالَ لَهُ قَتَادَةُ صَدَقْتَ وَ اَللَّهِ جَعَلَنِيَ اَللَّهُ فِدَاكَ وَ اَللَّهِ مَا هِيَ بُيُوتُ حِجَارَةٍ وَ لاَ طِينٍ قَالَ قَتَادَةُ فَأَخْبِرْنِي عَنِ اَلْجُبُنِّ قَالَ فَتَبَسَّمَ أَبُو جَعْفَرٍ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ ثُمَّ قَالَ رَجَعَتْ مَسَائِلُكَ إِلَى هَذَا قَالَ ضَلَّتْ عَلَيَّ فَقَالَ لاَ بَأْسَ بِهِ فَقَالَ إِنَّهُ رُبَّمَا جُعِلَتْ فِيهِ إِنْفَحَةُ اَلْمَيِّتِ قَالَ لَيْسَ بِهَا بَأْسٌ إِنَّ اَلْإِنْفَحَةَ لَيْسَ لَهَا عُرُوقٌ وَ لاَ فِيهَا دَمٌ وَ لاَ لَهَا عَظْمٌ إِنَّمَا تَخْرُجُ «مِنْ بَيْنِ فَرْثٍ وَ دَمٍ»  ثُمَّ قَالَ وَ إِنَّمَا اَلْإِنْفَحَةُ بِمَنْزِلَةِ دَجَاجَةٍ مَيْتَةٍ أُخْرِجَتْ مِنْهَا بَيْضَةٌ فَهَلْ تُؤْكَلُ تِلْكَ اَلْبَيْضَةُ فَقَالَ قَتَادَةُ لاَ وَ لاَ آمُرُ بِأَكْلِهَا فَقَالَ لَهُ أَبُو جَعْفَرٍ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ وَ لِمَ فَقَالَ لِأَنَّهَا مِنَ اَلْمَيْتَةِ قَالَ لَهُ فَإِنْ حُضِنَتْ تِلْكَ اَلْبَيْضَةُ فَخَرَجَتْ مِنْهَا دَجَاجَةٌ أَ تَأْكُلُهَا قَالَ نَعَمْ قَالَ فَمَا حَرَّمَ عَلَيْكَ اَلْبَيْضَةَ وَ حَلَّلَ لَكَ اَلدَّجَاجَةَ ثُمَّ قَالَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ فَكَذَلِكَ اَلْإِنْفَحَةُ مِثْلُ اَلْبَيْضَةِ فَاشْتَرِ اَلْجُبُنَّ مِنْ أَسْوَاقِ اَلْمُسْلِمِينَ مِنْ أَيْدِي اَلْمُصَلِّينَ وَ لاَ تَسْأَلْ عَنْهُ إِلاَّ أَنْ يَأْتِيَكَ مَنْ يُخْبِرُكَ عَنْهُ .

ابو حمزه ثمالى گويد:من در مسجد پيامبر خدا صلّى اللّه عليه و آله نشسته بودم. در اين هنگام مردى آمد و سلام نمود، سپس گفت: تو كيستى اى بنده خدا!گفتم: مردى از اهل كوفه.
گفتم: چه كار دارى‌؟ گفت: آيا امام باقر عليه السّلام را مى‌شناسى‌؟ گفتم: آرى، از حضرتش چه درخواستى دارى‌؟ گفت: من چهل مسئله دارم كه مى‌خواهم از حضرتش بپرسم. پاسخ‌هاى حق را مى‌پذيرم و پاسخ‌هاى باطل را رها مى‌كنم! گفتم: آيا از فرق بين حق و باطل آگاهى‌؟
گفت: آرى.گفتم: پس چه خواسته‌اى از آن حضرت دارى با اين‌كه خود از فرق بين حق و باطل آگاهى‌؟
گفت: اى اهل كوفه! شما گروهى هستيد كه صبر و تحمل نداريد! آن‌گاه كه امام باقر عليه السّلام را ديدى، مرا باخبر ساز!هنوز سخنم تمام نشده بود كه امام باقر عليه السّلام آمد و همراه آن حضرت گروهى از مردم خراسان و مناطق ديگر بود كه پرسش‌هايى درباره مناسك حج داشتند. حضرتش رفت و در جايگاه خود نشست. آن شخص نزديك آن حضرت نشست و من در جايى نشستم كه سخن آنان را مى‌شنيدم و اطراف آن حضرت عدّه زيادى از مردم بودند. هنگامى كه پرسش‌هاى مردم پايان يافت و برخاستند و رفتند، امام رو به آن شخص نمود و فرمود: تو كيستى‌؟گفت: من، قتاده پسر دعامه بصرى هستم.فرمود: تو فقيه اهل بصره‌اى‌؟گفت: آرى.فرمود: واى بر تو اى قتاده! خداوند گروهى از آفريدگانش را آفريد و آنان را حجت بر مخلوقات خود قرار داد. آنان همچون كوه‌ها رؤساى زمين خدا هستند. به فرمان او قيام مى‌كنند و نجباى علم و دانش او هستند. خداوند آنان را پيش از خلقت در طرف راست عرش برگزيده است.قتاده مدت زيادى سكوت نمود، سپس گفت: خداوند كارهاى شما را اصلاح كند! به خدا سوگند! من در برابر فقها و ابن عباس نشستم؛ ولى هرگز در برابر هيچ كدامشان دلم دچار اضطراب نشده است، آن‌طور كه در مقابل شما مضطرب شده است.
امام باقر عليه السّلام فرمود: واى بر تو! آيا مى‌دانى كجا و در برابر چه كسى نشسته‌اى‌؟ در برابر كسى نشسته‌اى كه «در خانه‌هايى قرار دارند كه خداوند اجازه داده نام او در آن‌ها بلند شود و صبح و شام در آن تسبيح شود، مردانى كه تجارت و خريد و فروش آن‌ها را از ياد خدا و برپايى نماز و پرداخت زكات بازنمى‌دارد» تو در چنين جايگاهى نشسته‌اى و آن خانه از آن ما و ما آن مردان هستيم.
قتاده گفت: به خدا سوگند! راست گفتى! خداوند مرا فداى شما گرداند! به خدا سوگند! آن‌ها، خانه‌هاى سنگى و گلى نيستند. آن‌گاه از روى ناتوانى گفت: نظر شما درباره خوردن پنير چيست‌؟
امام عليه السّلام تبسم نمود و فرمود: از مسائل خود به اين سؤال بازگشتى‌؟گفت: آن‌ها را فراموش كردم.فرمود: خوردن پنير ايرادى ندارد.قتاده گفت: گاهى در آن شكمبه مردار قرار مى‌دهند.
فرمود: ايرادى ندارد به درستى كه شكمبه نه رگ دارد، نه خون و نه استخوانى؛ آن از ميان سرگين و خون بيرون مى‌آيد. سپس فرمود: شكمبه به منزله مرغ مردارى است كه از آن تخم بيرون مى‌آيد، آيا اين تخم را مى‌توان خورد؟قتاده گفت: نه! نه خودم مى‌خورم و نه كسى را به خوردن آن دستور مى‌دهم.امام باقر عليه السّلام به او فرمود: چرا؟گفت: چون آن از مردار است.فرمود: اگر كسى از اين تخم‌مرغ مراقبت كند تا از آن جوجه‌اى به عمل آيد و مرغ شود، آن را مى‌خورى‌؟گفت: آرى.
فرمود: چه كسى تخم‌مرغ را بر تو حرام و مرغ را حلال كرده است‌؟آن‌گاه فرمود: شكمبه نيز مانند تخم‌مرغ است. پنير را از بازار مسلمانان و از دست نمازگزاران خريدارى كن و درباره آن سؤال نكن! مگر آن‌كه كسى نزد تو بيايد كه تو را از آن باخبر سازد.

الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏6، ص: 256

كُنْتُ جَالِساً فِي مَسْجِدِ اَلرَّسُولِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ إِذَا أَقْبَلَ رَجُلٌ فَسَلَّمَ در مسجد پیامبر (صلی الله و علیه و آله و سلم) نشسته بودم ابوحمزه ثمالی میدانیم صحابی امام سجاد ( علیه السلام) بوده است هم امام باقر  ( علیه السلام) و دوباره امام صادق ( علیه السلام) را هم درک کرده است فَقَالَ مَنْ أَنْتَ يَا عَبْدَ اَللَّهِ از من پرسید تو چه کسی هستی؟ آن فردی که وارد شد به ابوحمزه می گو قُلْتُ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ اَلْكُوفَةِ گفتم من یکی از اهل کوفه هستم پرسیدم که فَقُلْتُ مَا حَاجَتُكَ چه کار داری فَقَالَ لِي أَ تَعْرِفُ أَبَا جَعْفَرٍ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ این ابا جعفر محمد بن علی (علیه السلام) را می‌شناسی قتاده گفت فَقُلْتُ نَعَمْ فَمَا حَاجَتُكَ إِلَيْهِ گفتم بله چه کارش داری قَالَ هَيَّأْتُ لَهُ أَرْبَعِينَ مَسْأَلَةً أَسْأَلُهُ عَنْهَا چهل مسئله آماده کرده ام از او بپرسم فَمَا كَانَ مِنْ حَقٍّ أَخَذْتُهُ وَ مَا كَانَ مِنْ بَاطِلٍ تَرَكْتُهُ میبینم چه جور جواب میدهد اگر حق گفت میپذیرم اگر باطل گفت نمیپذیرم ابوحمزه می گوید به او گفتم که قَالَ أَبُو حَمْزَةَ فَقُلْتُ لَهُ هَلْ تَعْرِفُ مَا بَيْنَ اَلْحَقِّ وَ اَلْبَاطِلِ قَالَ نَعَمْ فَقُلْتُ لَهُ تو ملاک حق و باطل را خودت میشناسی گفت بله گفتم اگه این باشد فَمَا حَاجَتُكَ إِلَيْهِ إِذَا كُنْتَ تَعْرِفُ مَا بَيْنَ اَلْحَقِّ وَ اَلْبَاطِلِ بین وقتی میشناسی چه نیازی است از او سوال کنی فَقَالَ لِي يَا أَهْلَ اَلْكُوفَةِ أَنْتُمْ قَوْمٌ مَا تُطَاقُونَ إِذَا رَأَيْتَ أَبَا جَعْفَرٍ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ فَأَخْبِرْنِي گفت چقدر کم طاقتی شما اهل کوفه یعنی چرا گیر میدی بگذار من کارم را کنم وقتی ابو جعفر( علیه السلام)   را دیدی  من را خبرم کن می گوید فَمَا اِنْقَطَعَ عرضم در این جملات بعد است که سوال فرمودید فَمَا اِنْقَطَعَ كَلاَمِي مَعَهُ ما در حال صحبت بودیم سخنم تمام نشده بود که حَتَّى أَقْبَلَ أَبُو جَعْفَرٍ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ امام باقر  ( علیه السلام) وارد شد وَ حَوْلَهُ أَهْلُ خُرَاسَانَ وَ غَيْرُهُمْ از اهل خراسان و غیر آنها دور حضرت ( علیه السلام) جمع شده بودند. دور حضرت ( علیه السلام) احاطه کرده بودند يَسْأَلُونَهُ عَنْ مَنَاسِكِ اَلْحَجِّ فَمَضَى پیدا است ایام حج بوده است از مناسک حج سوال می‌کردند حَتَّى جَلَسَ مَجْلِسَهُ تشریف بردند دجال جَلَسَ مَجْلِسَهُ پیدا است در مسجد النبی جای مشخصی حضرت ( علیه السلام) داشته  است می‌نشسته است آنجا درس می‌گفته است حدیث می‌گفته است وَ جَلَسَ اَلرَّجُلُ قَرِيباً مِنْهُ قَالَ أَبُو حَمْزَةَ این آقا هم رفته بود نزدیک امام باقر  ( علیه السلام) نشست ابوحمزه می گوید فَجَلَسْتُ حَيْثُ أَسْمَعُ اَلْكَلاَمَ منم یک جایی نشستم که سخن امام ( علیه السلام) و این‌ها را بشنوم وَ حَوْلَهُ عَالَمٌ مِنَ اَلنَّاسِ دور حضرت ( علیه السلام) پر بود عَالَمٌ مِنَ اَلنَّاسِ. یک عالم جمعیت دور حضرت ( علیه السلام) احاطه کرده بودند فَلَمَّا قَضَى حَوَائِجَهُمْ وَ اِنْصَرَفُوا وقتی آن جمعیت رفتند خلوت شد دور حضرت ( علیه السلام) خود حضرت ( علیه السلام) اِلْتَفَتَ إِلَى اَلرَّجُلِ حضرت ( علیه السلام) رو کردن به آن فرد فَقَالَ لَهُ مَنْ أَنْتَ تو چه کسی هستی؟ قَالَ أَنَا قَتَادَةُ بْنُ دِعَامَةَ اَلْبَصْرِيُّ ابو قتاده هستم فَقَالَ لَهُ أَبُو جَعْفَرٍ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ أَنْتَ فَقِيهُ أَهْلِ اَلْبَصْرَةِ فقیه اهل بصره تو هستی قَالَ نَعَمْ بله حالا در محضر مثل امام باقری ( علیه السلام) ادعا فقاهت میکند فقیه اهل بیت ( علیه السلام)  است نعمی می گوید. حالا جا دارد که بحث حالگیری که عرض کردم امام باقر  ( علیه السلام) به او بفرماید کجای کاری فَقَالَ لَهُ أَبُو جَعْفَرٍ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ وَيْحَكَ يَا قَتَادَةُ وای بر تو ای قتاده چه ادعایی میکنی إِنَّ اَللَّهَ جَلَّ وَ عَزَّ خَلَقَ خَلْقاً مِنْ خَلْقِهِ خداوند  متعال یک مخلوقاتی را از مخلوقاتش خلقش خلق کرده است فَجَعَلَهُمْ حُجَجاً عَلَى خَلْقِهِ آنها را حجت های بر مردمان قرار داده است فَهُمْ أَوْتَادٌ فِي أَرْضِهِ این قوام زمین به آن‌هاست اوتاد میخ ها آن پایه های زمین قوام زمین. قُوَّامٌ بِأَمْرِهِ این ها قائم به امر الهی هستند نُجَبَاءُ فِي عِلْمِهِ اینها صاحب علوم الهی هستند نجیب هستند یعنی علم اصلی را حفظ کردند.

اِصْطَفَاهُمْ قَبْلَ خَلْقِهِ أَظِلَّةً عَنْ يَمِينِ عَرْشِهِ قبل از اینکه خداوند این ها را  خلق کند برگزید و سایه‌های عرش الهی به همان معنای خودش این ها را حضرت ( علیه السلام) یکی یکی فرمود قَالَ فَسَكَتَ قَتَادَةُ طَوِيلاً این موجب شد که قتاده سکوت طولانی کرد رو به امام باقر  ( علیه السلام) گفت که ثُمَّ قَالَ أَصْلَحَكَ اَللَّهُ قسم خورد وَ اَللَّهِ لَقَدْ جَلَسْتُ بَيْنَ يَدَيِ اَلْفُقَهَاءِ وَ قُدَّامَ اِبْنِ عَبَّاسٍ من فقهای زیادی درک کردم پیش ابن عباس رفتم و نشستم فَمَا اِضْطَرَبَ قَلْبِي قُدَّامَ وَاحِدٍ مِنْهُمْ مَا اِضْطَرَبَ قُدَّامَكَ قلبم اینطور به تپش نیفتاده بود مقابل آن که الان به تپش افتاده است قَالَ لَهُ أَبُو جَعْفَرٍ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ امام ( علیه السلام) فرمود که وَيْحَكَ أَ تَدْرِي أَيْنَ أَنْتَ میدانی کجا هستی تو در مقابل خانه‌هایی هستی که مصداق این خانه‌ها مصداق این آیه است:

فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَيُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ يُسَبِّحُ لَهُ فِيهَا بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ

(این چراغ پرفروغ) در خانه‌هایی قرار دارد که خداوند اذن فرموده دیوارهای آن را بالا برند (تا از دستبرد شیاطین و هوسبازان در امان باشد)؛ خانه‌هایی که نام خدا در آنها برده می‌شود، و صبح و شام در آنها تسبیح او می‌گویند...

نور (24):36

و ساکنان این خانه هم :

رِجَالٌ لَا تُلْهِيهِمْ تِجَارَةٌ وَلَا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَإِقَامِ الصَّلَاةِ وَإِيتَاءِ الزَّكَاةِ  يَخَافُونَ يَوْمًا تَتَقَلَّبُ فِيهِ الْقُلُوبُ وَالْأَبْصَارُ

مردانی که نه تجارت و نه معامله‌ای آنان را از یاد خدا و برپاداشتن نماز و ادای زکات غافل نمی‌کند؛ آنها از روزی می‌ترسند که در آن، دلها و چشمها زیر و رو می‌شود.

نور (24):3۷

هستند.

فَأَنْتَ ثَمَّ تو الان در چنین مقابل چنین خانه‌هایی هستی وَ نَحْنُ أُولَئِكَ فَقَالَ لَهُ قَتَادَةُ و ما آن کسانی هستیم که در این آیه به آنها اشاره شده است گفت که صَدَقْتَ وَ اَللَّهِ راست گفتی جَعَلَنِيَ اَللَّهُ فِدَاكَ دیگر افتاد به. کرنش در مقابل حضرت ( علیه السلام) خدا مرا فدای تو کند وَ اَللَّهِ مَا هِيَ بُيُوتُ حِجَارَةٍ وَ لاَ طِينٍ بله این خانه‌های شما خانه‌های گلی و سنگ و اینها نیست همین خانه‌ها است که خداوند  توصیف کرده است در قرآن بعد عرض شود که قَالَ قَتَادَةُ فَأَخْبِرْنِي عَنِ اَلْجُبُنِّ

قال فرنی عن الجب گفت که راجع به پنیر می‌خواهم از شما کنم.

مجری:

 این همه ۴۰ سوالی که داشت.

استاد: جباری

 امام ( علیه السلام) می گوید قَالَ فَتَبَسَّمَ أَبُو جَعْفَرٍ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ ثُمَّ قَالَ امام ( علیه السلام) تبسمی کردند و فرمودند رَجَعَتْ مَسَائِلُكَ إِلَى هَذَا رَجَعَتْ مَسَائِلُكَ. مسائلت این ها بودند آن ۴۰ سوال را از ابوحمزه ثمالی را پرسید بود امام ( علیه السلام) باز دارد از غیب خبر میدهد  رَجَعَتْ مَسَائِلُكَ إِلَى هَذَا  به امام گفت ۴۰ مساله آماده کرده است  این همه مسائل آماده شده بود برگشت به همین قَالَ ضَلَّتْ عَلَيَّ یادم رفت امام ( علیه السلام) فرمود فَقَالَ لاَ بَأْسَ بِهِ اشکالی ندارد.

قاللت علیه که ادامه اش را من عرض نمی‌کنم که راجع به آن مایه پنیری که از حیوان مرده به حساب داخل آن شیر می‌ریزند و پنیر تولید می شود راجع به این سوال کرد که امام ( علیه السلام) پاسخش را داد و استدلال آن هم امام ( علیه السلام). مطرح کرد و قاعده کلی هم برایش بیان کرد قاعده سوقی که در فقه ما مطرح است که اگر رفتی پنیر فَاشْتَرِ اَلْجُبُنَّ مِنْ أَسْوَاقِ اَلْمُسْلِمِينَ م

برو  از بازار مسلمان‌ها پنیر بخر  و فکر این چیزها را نکن ِنْ أَيْدِي اَلْمُصَلِّينَ از دست نمازگزاران و سوال نکن وَ لاَ تَسْأَلْ عَنْهُ إِلاَّ أَنْ يَأْتِيَكَ مَنْ يُخْبِرُكَ عَنْهُ . مگر کسی بیاید خبر به تو بدهد که مثلا مشکلی در این وجود دارد امام ( علیه السلام) یادش میدهد این مسئله را حالا عرضم در این روایت از این جهت بود که بحث باقرالعلوم بوده است که نشان میدهد فقیه بصره مثل قتاده میاید زانو می زند ناچار می شود محضر امام ( علیه السلام) و دست و پایش را گم می‌کند و عرض شود که و ایام حج به خصوص که مردم خودشان در به در محتاج می‌بینند به کسی که این‌ها را آگاه کند نسبت به مسائل و مناسک حج میایند گرد حضرت ( علیه السلام)  جمع میشوند در روایت ندارد که شیعیان حضرت ( علیه السلام) دور حضرت ( علیه السلام) بودند وَ حَوْلَهُ أَهْلُ خُرَاسَانَ وَ غَيْرُهُمْ يَسْأَلُونَهُ عَنْ مَنَاسِكِ اَلْحَجِّ .

اینها است که به هر حال مسجل میکند تحقق آن که انسان شکافتن علم و نشر علوم را. و کافی است که ما بحث شیعیان فقط لحاظ کنیم که عصر امام سجاد ( علیه السلام) را قیاس کنیم به عصر امام باقر  ( علیه السلام) و عصر امام  باقر  ( علیه السلام) و عصر امام  صادق ( علیه السلام) چطور هر کدام زمینه ساز دیگری میشوند امام سجاد ( علیه السلام) زمینه‌ساز می شود برای یک چنین فضای علمی و امام باقر  ( علیه السلام) زمینه‌ساز می شود برای آن فضای علمی که بیش از چهار هزار نفر ناقل حدیث می‌رسند.

مجری:

 شاگردی آقا امام صادق ( علیه السلام) را می کنند خیلی متشکریم بحث خیلی زیبا و شیرین بود خواهش می‌کنم اگر اجازه  بدهید یک میان برنامه ببینیم برگردیم ان شاء الله با بقیه سوال‌ها. در خدمت شما باشیم و همچنین بینندگان عزیز ان شاء الله که این مناسبت شیرین بر شما هم مبارک و میمون باشد و ان شاء الله تحت عنایت امام عصر ( عجل الله و تعالی فرجه الشریف) باشیم و پیروی از همه اهل بیت ( علیهم السلام)  به امید خدا در خدمت شما هستیم بعد از این میان برنامه برمی‌گردیم.

صلی الله علیک یا مولا یا صاحب العصر والزمان ( عجل الله و تعالی فرجه الشریف) مجدد و تبریک مناسبت میلاد آقا امام محمد باقر ( علیه السلام) داریم خوب جناب آقای دکتر اجازه تماسی است ما اول تماس را بگیریم بعد ان شاء الله سوالات دیگر را خدمت شما عرض کنیم دوست عزیز آقای شکوری از جهرم سلام وقت شما بخیر.

بیننده

سلام علیکم سلام خسته نباشید سلامت باشی برادر عزیز بفرمایید یه سوال خدمتتان عثمان در قضیه شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها) می گوید همیشه برایم سوال است ایشان می گوید چیزی مثلا دستی نداشتند که نامشان کم است تو قضیه شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها) اسمی از ایشان نمیاید می‌خواستم همین ایشان دست داشته است نداشته است خیلی ممنون با تشکر از برنامه خوبتان.

مجری:

دست شما درد نکند تماس گرفتید و. سوالتون را مطرح کردید آقای دکتر سوالشان واضح است در خدمت شما باشیم.

استاد: جباری

 کسانی که دخیل در غصب حق امیرالمومنین (سلام الله علیه) بوده ‌اند و همینطور دخیل در تعدی نسبت به خانه فاطمه (سلام الله علیها) شخص فاطمه (سلام الله علیها) مجموعه افرادی هستند یک گروه هستند بعضی از این‌ها نقش مستقیم دارند مباشر بودند نقش مباشر دارند. بعضی از اینها کسانی هستند که برای غصب حق امیرالمومنین (سلام الله علیه)  از زمان پیامبر (صلی الله و علیه و آله و سلم) به هر حال نقشه داشتند برنامه داشتند جریان صحیفه‌ای که نوشته شد هم در حجة الوداع در مکه و بعد از بازگشتن از مکه در مدینه نوشتند و باز فرستادند در کعبه دفن کردند را محتوایش این بود که با هم برنامه گذاشتند که نگذارند حکومت به علی(سلام الله علیه)  برسد خلافت به علی (سلام الله علیه)  برسد با هم پیمان بستند که امیرالمؤمنین(سلام الله علیه)  هم در. وقتی که بردن حضرت ( علیه السلام) را برای بیعت گیری عمر خیلی تلاش داشت که چه کند.

مجری:

بیعت برای خلافت ابوبکر بگیرد

استاد: جباری

 به اصطلاح امیرالمومنین(سلام الله علیه)  دو تا جمله دارد طبق نقل سلیم بن قیس از سلمان روایت میکند سلمان دارد که به عمر فرمود:

 أَنَّ عَلِيّاً قَالَ لِعُمَرَ اِحْلِبْ حَلْباً لَكَ شَطْرُهُ اُشْدُدْهُ لَهُ اَلْيَوْمَ يَرُدَّ عَلَيْكَ غَداً .

شیرى به دوش که قسمتى از آن به نفع توست و امروز تو کار خلافت را براى او استحکام بخش، تا او نیز فردا (پس از خودش) به تو بازگرداند.

 بحار الأنوار، ج 28 ص 185.

بدوش از پستان که بخشی از پستان دو شیر پستان برای تو خواهد بود بعد فرمود خوب عمل میکنید بر اساس آن صحیفه که نوشتید.

فَقَالَ عُمَرُ صَدَقَ خَلِيفَةُ رَسُولِ اَللَّهِ قَدْ سَمِعْتُهُ مِنْهُ كَمَا قَالَ وَ قَالَ أَبُو عُبَيْدَةَ وَ سَالِمٌ مَوْلَى أَبِي حُذَيْفَةَ وَ مُعَاذُ بْنُ جَبَلٍ [صَدَقَ] قَدْ سَمِعْنَا ذَلِكَ مِنْ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَقَالَ لَهُمْ عَلِيٌّ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ لَقَدْ وَفَيْتُمْ بِصَحِيفَتِكُمُ  اَلْمَلْعُونَةِ  اَلَّتِي تَعَاقَدْتُمْ عَلَيْهَا فِي اَلْكَعْبَةِ إِنْ قَتَلَ اَللَّهُ مُحَمَّداً أَوْ مَاتَ لَتَزْوُنَّ هَذَا اَلْأَمْرَ عَنَّا أَهْلَ اَلْبَيْتِ فَقَالَ أَبُو بَكْرٍ فَمَا عِلْمُكَ بِذَلِكَ مَا أَطْلَعْنَاكَ عَلَيْهَا فَقَالَ ع أَنْتَ يَا زُبَيْرُ وَ أَنْتَ يَا سَلْمَانُ وَ أَنْتَ يَا أَبَا ذَرٍّ وَ أَنْتَ يَا مِقْدَادُ أَسْأَلُكُمْ بِاللَّهِ وَ بِالْإِسْلاَمِ [أَ مَا] سَمِعْتُمْ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ يَقُولُ ذَلِكَ وَ أَنْتُمْ تَسْمَعُونَ إِنَّ فُلاَناً وَ فُلاَناً حَتَّى عَدَّ هَؤُلاَءِ اَلْخَمْسَةَ قَدْ كَتَبُوا بَيْنَهُمْ كِتَاباً وَ تَعَاهَدُوا فِيهِ وَ تَعَاقَدُوا [أَيْمَاناً] عَلَى مَا صَنَعُوا [إِنْ قُتِلْتُ أَوْ مِتُّ] فَقَالُوا اَللَّهُمَّ نَعَمْ قَدْ سَمِعْنَا رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ يَقُولُ ذَلِكَ لَكَ إِنَّهُمْ قَدْ تَعَاهَدُوا وَ تَعَاقَدُوا عَلَى مَا صَنَعُوا وَ كَتَبُوا بَيْنَهُمْ كِتَاباً إِنْ قُتِلْتُ أَوْ مِتُّ [أَنْ يَتَظَاهَرُوا عَلَيْكَ وَ] أَنْ يَزْوُوا عَنْكَ هَذَا يَا عَلِيُّ قُلْتُ بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي يَا رَسُولَ اَللَّهِ فَمَا تَأْمُرُنِي إِذَا كَانَ ذَلِكَ [أَنْ أَفْعَلَ فَقَالَ لَكَ] إِنْ وَجَدْتَ عَلَيْهِمْ أَعْوَاناً فَجَاهِدْهُمْ وَ نَابِذْهُمْ وَ إِنْ [أَنْتَ] لَمْ تَجِدْ أَعْوَاناً فَبَايِعْ وَ اِحْقِنْ دَمَكَ فَقَالَ عَلِيٌّ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ أَمَا وَ اَللَّهِ لَوْ أَنَّ أُولَئِكَ اَلْأَرْبَعِينَ رَجُلاً اَلَّذِينَ بَايَعُونِي وَفَوْا لِي لَجَاهَدْتُكُمْ فِي اَللَّهِ وَ لَكِنْ أَمَا وَ اَللَّهِ لاَ يَنَالُهَا أَحَدٌ مِنْ عَقِبِكُمَا إِلَى يَوْمِ اَلْقِيَامَةِ وَ فِيمَا يُكَذِّبُ قَوْلَكُمْ عَلَى رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ قَوْلُهُ تَعَالَى.

عمر گفت: خليفۀ رسول خدا راست مى‌گويد، من نيز از رسول خدا آن گونه كه ابو بكر گفت، شنيده‌ام. ابو عبيده و سالم غلام ابو حذيفه و معاذ بن جبل گفتند: راست مى‌گويد؛ ما نيز آن سخن را از رسول خدا شنيده‌ايم. على به آنان گفت: به راستى كه به آن پيمان نامۀ لعنتى كه در كنار كعبه منعقد ساختيد وفا كرديد كه در آن نوشته بود اگر خدا محمد را كشت يا كه مرد، امر خلافت را از ما اهل بيت به زور بگيريد. ابو بكر گفت: آن را از كجا دانستى‌؟! ما كه تو را بر آن آگاه نساخته بوديم‌؟ على گفت: تو اى زبير و تو اى سلمان و تو اى ابو ذر و تو اى مقداد، شما را به خدا و اسلام سوگند مى‌دهم؛ آيا شنيديد كه رسول خدا صلّى اللّٰه عليه و اله و سلم اين جريان را فرمود و شما گوش مى‌كرديد كه: فلانى و فلانى، و اين پنج نفر را نام برد، در ميان خويش نامه‌اى نوشته در آن عهد و پيمان بسته‌اند كه اگر كشته شدم يا مردم، چنين كنند؟ گفتند: آرى! شنيديم كه رسول خدا صلّى اللّٰه عليه و اله و سلم اين جريان را به تو گفت كه آنان پيمان بسته‌اند بر آنچه كرده‌اند و «در ميان خويش نامه‌اى نوشته‌اند كه اگر مردم يا كشته شدم بر تو بشورند و امر خلافت را از تو اى على به زور بگيرند»، و تو گفتى:«اى رسول خدا پدر و مادرم فدايت، هر گاه چنين كردند دستور مى‌دهى چه كنم‌؟» رسول خدا به تو فرمود:«اگر ياورانى يافتى با آنان جهاد كن و ستيزه نما و اگر نيافتى بيعت كن و خون خويش حفظ‍‌ نما.» على گفت: به خدا سوگند! اگر آن چهل نفر مردى كه با من بيعت كردند، وفا مى‌نمودند هر آينه در راه خدا با شما به جهاد مى‌پرداختم. ولى به خدا سوگند احدى از نسل شما دو تا تا قيامت به خلافت دست نيابد.و اما در رابطه با آنچه بر رسول خدا صلّى اللّٰه عليه و اله و سلم دروغ مى‌بنديد، مصداق اين فرمودۀ خداوند است

كتاب سليم بن قيس الهلالي نویسنده : سليم بن قيس الهلالي،ج1 ، ص 154

و ابوبکر گفت که از کجا میدونی حضرت ( علیه السلام) توضیح دادند که پیامبراکرم  (صلی الله و علیه و آله و سلم) خبر داده که چنین صحیفه‌ای قراردادی پیمانی نوشته شده است عثمان هم جزو نویسندگان پیمان  و کسانی که امضا کردن است طبق نصوصی که فرصت داشتیم عرض کنم نام عثمان است بنابراین عثمان هم جزو کسانی است که توطئه منع خلافت از امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) را از قبل از زمان پیامبر (صلی الله و علیه و آله و سلم) داشته اند جزو این گروه بوده است و آینده تاریخ هم این را تایید کرد. یعنی همین که ابوبکر اواخر عمرش وصیت نامه نوشت و از هوش رفت نقل ابن سعد هفته قبل در الطبقات الکبری آمده است نقل اهل سنت هم است می گوید که از هوش رفته بود عثمان بلافاصله نام عمر را نوشت اگر از قبل هماهنگی نبوده است که چطور نام عمر را می‌نویسه بعدش هم که به هوش آمد ابوبکر گفت عمر  بله تکبیر گفت و تایید کرد و. عمر تکبیر گفت تایید کرد که بله.

مجری:

ابوبکر گفت چه نوشتی.

استاد: جباری

عثمان گفت  همان که گفتی نوشتم و بعدش هم وقتی که عمر ضربت خورد خیلی تابلو به تعبیر ما شورا به ظاهر شورا تشکیل داد اما در واقع نصب بود دیگر طوری بود که شش نفر خروجی بله خروجی می‌شد عملاً به جهت این گفت اگر یک نفر با پنج نفر گردن یک نفر بزنید اگر سه نفر به سه نفر شد که ابن عوف در هر کدام بود گروه مقابل را گردن  بزنید  بن عوف همکه شوهر خواهر عثمان معلوم بود که جانب عثمان خواهد گرفت. مشخص بود که دارد در واقع در قالب شورای شش نفر اما عثمان این تقسیم منصب بود در واقع از قبل صورت گرفته بود اما اینکه در هجوم به بیت فاطمه (سلام الله علیها) به بحث شهادت را اشاره کردند در هجوم به بیت فاطمه (سلام الله علیها)  عثمان حضور داشته یا خیر این را ممکن است که از متون اصلی نتوانیم استخراج کنیم که داخل بیت آمده باشد اما در آن صحنه حضور داشت وقتی حضرت ( علیه السلام) بردند به مسجد و به هر حال یک سیاه لشکری ابوبکر لازم داشت که در اینجا از آنها بهره بگیرد برای. احادیثی که ادعا می‌کند من درآوردی که ادعا می‌کند که:

 نَحْنُ مَعاشِرَ الْأَنْبِیاءِ لا نُوَرِّثُ ما تَرَکْناهُ صَدَقَةٌ:

 «ما پیامبران ارثى از خود به یادگار نمى گذاریم، و آنچه از ما بماند باید به عنوان صدقه در راه خدا مصرف شود».

 تفسیر «فخر رازى»، جلد 9، صفحه 210.

یا آن که از پیامبر (صلی الله و علیه و آله و سلم) شنیدم که نبوت و امامت و خلافت در یک خاندان جمع نمی شود سیاه لشکر مویدی لازم داشت عثمان در اینجا عرض شود که بله همراهی کرده است با ابوبکر و از این جهت بله دخیل در تعدیات و مظالمی است که نسبت به امیرالمومنین (سلام الله علیه)  و همینطور عرض شود که فاطمه (سلام الله علیها) شده است.

مجری:

 خیلی متشکریم به تهران برویم و با آقای صمدی صحبت کنیم جناب آقای صمدی سلام وقت شما بخیر در خدمت شماییم.

بیننده

 سلام عرض کردم علیکم السلام ایام ماه رجب خدمت شما و استاد گرامی تبریک میگویم با تشکر از برنامه بسیار خوبتان من یک سوال تاریخی داشتم در آیات قرآن به اصطلاح برخورد می‌کنیم که می‌فرماید بنی اسرائیل دوبار روی زمین فساد می‌کنند حالا یک بار مثل که قبلا بوده است و به اصطلاح از بین میروند و بار دوم حساب میکنند که توسط بندگان سخت بندگان خوب خدا اینها در هر خانه ای که باشند کشیده میشوند بیرون و به اصطلاح ریشه شان کنده می شود این ستاد خونریزی که بنی اسرائیل میکنند. سوال من هست که آیه چهار پنج شش بنی اسرائیل اشاره به این فساد و خونریزی بنی اسرائیل دارد خواستم ببینم این بار دوم آیا شرایط فعلی است که ان شاء الله به دست حزب الله و مردم یمن و ایران این بنی‌اسرائیل اسرائیل از بین میرود اشاره به این زمان فعلی ما است یا هنوز آن زمان نرسیده است یا آن زمان آمده است گذشته  است ممنون میشوم از پاسختان.

مجری:

 متشکرم از سوالی که مطرح کردید از اصفهان هم صحبت کنیم سلام برادر عزیزم آقای جواد عزیز از اصفهان سلام وقت شما بخیر در خدمت شما هستیم.

بیننده

 یکی از دوستان می‌گفتند که نسل پیامبر (صلی الله و علیه و آله و سلم) از مادری به بنی اسرائیل می‌رسد به خاطر اینکه یکی از حالا نمی‌دانم پسران یهودا از سمت بنی اسرائیل با یکی از نوادگان مثلاً حضرت اسماعیل( علیه السلام)  ازدواج کرده است و از طرف مادری اینجوری می‌خورد خواهش می‌کنم که حالا این را یه جواب کامل بفرماید نخواهد داشت اگرم باشد.

مجری:

 خیلی متشکریم  استاد دو سوال شد سوال اول از تهران در مورد آیات اول سوره اسراء بود که می گوید در آنجا اشاره به آن دو مرحله. به اصطلاح آن تجاوز یا آن به اصطلاح فسادی که بنی اسرائیل دارند و بالاخره بعد از آن هم عده‌ای میایند و آنها را جمع می‌کنند به اصطلاح بنی اسرائیل.

استاد: جباری

وَقَضَيْنَا إِلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ فِي الْكِتَابِ لَتُفْسِدُنَّ فِي الْأَرْضِ مَرَّتَيْنِ وَلَتَعْلُنَّ عُلُوًّا كَبِيرًا

ما به بنی اسرائیل در کتاب (تورات) اعلام کردیم که دوبار در زمین فساد خواهید کرد، و برتری‌جویی بزرگی خواهید نمود.

اسراء (17):4

یکی از آیاتی است که درباره این آیه و اینکه مراد از این دو نوبت لَتُفْسِدُنَّ فِي الْأَرْضِ مَرَّتَيْنِ اختلاف زیاد  است یعنی وحدت قول نیست که به اصطلاح مراد از این دو نوبت چه زمانی است حتی. یکی از این زمان‌ها به بحث توطئه آنها برای به شهادت رساندن امیرالمومنین (سلام الله علیه) و همینطور مسئله کربلا بعضاً در بعضی از تفاسیر اشاره شده است یعنی یهود هم دخیل در به اصطلاح قتل امیرالمومنین (سلام الله علیه) بوده اند به اصطلاح مثلاً به آن روایت هم بعضا تمسک کردند که:

«قَتَلَنِی ابْنُ الْیَهُودِیَّةِ عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ مُلْجَمٍ‏ الْمُرَادِی‏»

ابن ملجم که فرزند زنی یهودی است اقدام به کشتن من کرد.

مجلسى، محمد باقر، بحار الأنوار، ج ‏42، ص 28۳، بیروت، دار إحیاء التراث العربی‏، چاپ دوم‏، 1403ق.

 نسبت ابن ملجم گفته شده است بعضی اینطور هم گفتن بعضی ادوار قبل را ذکر کردن اینه که برادر عزیزمان اشاره. کردن بله در یک روایاتی هست گرچه این روایت در متون به اصطلاح کهن ما نیست اینطور که یادم میاد فکر کنم در تفسیر برهان شاید نقل شده است و آن کسانی که تعقیب می‌کنند بنی اسرائیل :

فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ أُولَاهُمَا بَعَثْنَا عَلَيْكُمْ عِبَادًا لَنَا أُولِي بَأْسٍ شَدِيدٍ فَجَاسُوا خِلَالَ الدِّيَارِ  وَكَانَ وَعْدًا مَفْعُولًا

هنگامی که نخستین وعده فرا رسد، گروهی از بندگان پیکارجوی خود را بر ضدّ شما میانگیزیم (تا شما را سخت در هم کوبند؛ حتی برای به دست آوردن مجرمان)، خانه‌ها را جستجو می‌کنند؛ و این وعده‌ای است قطعی.

اسراء (17):۵

 که اشاره فرمودند خانه به خانه اینها را تعقیب می‌کنند گفته شده است

بحار الأنوار عن بعضِ أصحابِنا : كنتُ عندأبي عبدِ اللّه ِ عليه السلام جالِسا إذْ قَرأَ هذهِ الآيةَ: «فَإذا جاءَ وعدُ اُولاهما بعَثْنا عليكم عِبادا لنا اُولي بأسٍ شديدٍ فجاسُوا خِلالَ الدِّيارِ وكانَ وَعْدا مفعولاً»  فقُلنا : جُعِلْنا فِداكَ ، مَن هؤلاءِ؟ فقالَ، ثلاثَ مَرّاتٍ : هُمْ واللّه ِ أهلُ قُمّ . 

بحار الأنوار ـ به نقل از يكى از شيعيان ـ درحضور ابوعبداللّه (امام صادق عليه السلام ) نشسته بودم كه اين آيه را تلاوت كرد: «چون از آن دو [وعده]، وعده نخستين در رسد بندگان خويش را كه جنگاورانى دلاورند بر سرتان فرستيم. پس آنها [حتى] درون خانه ها را [هم ]مى كاوند و اين وعده اى انجام شدنى است» . عرض كرديم: فدايت شويم، اينان كيانند؟ سه بار فرمود : به خدا قسم آنان مردمان قم هستند.

بحار الأنوار : ج۴۰، ص 60 ،ح 216

هم الله اهل قم روایت هم اگر اشتباه نکنم از امام باقر  ( سلام الله علیه )شاید باشد اگر اشتباه نکنم ذهنم میرسد هُمْ واللّه ِ أهلُ قُمّ اهل قم وقتی گفته می شود مراد در واقع شیعیان هستند مراد کسانی هستند که آن در حال زمینه ظهور را فراهم می‌کنند و آن روایت هم ناظر به همین معنا است که بعد پرچم به دست حضرت مهدی (سلام الله علیه) خواهد رسید به نظر می‌رسد که با توجه به این فسادی که امروزه صهیونیسم که دارد در عالم ایجاد می‌کند قاعدتاً باید یکی از مصادیق این دو نوبت را این دانست یعنی آن فسادهایی که پیشتر فراهم کردند همه را باید یک جانب گذاشت آنچه که امروزه دارند در عالم فقط بحث فلسطین نیست می‌دانیم کسانی که به هر حال تحلیل کردن هم به لحاظ فرهنگی این‌ها رسانه‌هایی که. فساد فرهنگی این فرهنگ منحط غرب نام زیر سایه اینها است و عرض شود که هم به لحاظ سیاسی این علو برتری ‌طلبی که این‌ها دارند نوع نژادپرستی که اینها نگاهی که دارند در یعنی حامی همه نژاد پرستان هستند همه نژادپرستان عالم در جیبشان گذاشتند یعنی غیر از بنی‌اسرائیل دیگران را حتی در حد حیوان بدانند و پایین‌تر از حیوان بدانند قتلشان را جایز و واجب بدانند و اینجور نگاه‌ها به نظر می‌رسد که این ها مؤیداتی‌ است برای این نگاه و این روایت بله در تایید فرمایش دوست عزیزمان عرض کنم چنین روایتی است و اینکه اهل قم گفته شده است. یعنی آن کسانی که رسول خدا (صلی الله و علیه و آله و سلم) به اصطلاح به عنوان قوم سلمان معرفی کرد قوم اهل قم یعنی اهل مشرق همان روایتی که پیامبر (صلی الله و علیه و آله و سلم) فرمود اهل سنت هم نقل کردند:

پيامبر صلي الله عليه و آله : يَخرُجُ ناسٌ مِنَ المَشرِقِ فَيُوَطِّئونَ لِلمَهدِيِ سُلطانَهُ ؛ 

پيامبر صلي الله عليه و آله :مردمى از مشرق قيام مى كنند و زمينه حكومت مهدى را فراهم مى آورند .

ومنها: الاربعون حديثا لابي نعيم: الحديث 36، والبيان في أخبار آخر الزمان: ص97، وتذكرة القرطبي: ص619، والفصول المهمة ص280، ومختصر تذكرة القرطبي: ص128، وأربعين ابي العلاء العطار: ص301، والجامع الصغير: ج2 ص377، والحاوي للفتاوي: ص64 واسعاف الراغبين: ص150، والفتح الكبير: ج3 ص48، وفرائد السمطين:، والصواعق: ص99، وسنن الهدي: ص573، ونور الابصار:ص231، ومنتخب كنز العمال: ج6 ص30.

یک گروهی از مشرق برمی‌خیزند تمهید می‌کنند آماده می‌کنند برای مهدی آن حاکمیت حکومت مهدی را  این نهضت امام خمینی (رحمت الله علیه) و این حرکتی که در عالم ایجاد کرد انسان می‌تواند واقعاً شک کند در اینکه. مصداق همین تعبیر رسول خدا (صلی الله و علیه و آله و سلم) است و اهل قم وقتی گفته می شود این حاکمیتی که به برکت یک فقیه برخاسته از قم عرض شود که برپا شد و این تاثیر در عالم گذاشت شما الان جبهه مقاومت را نگاه کنید کدامشان وصل به ایران نیست و با این پشتوانه در واقع حزب الله از آن طرف حماس از آن طرف یمن از آن طرف همه در واقع این ایران است این اهل قم هستند این شیعیان امیرالمومنین (علیهم السلام) هستند قوم سلمان هستند این همه در روایت در یک منطبق بر این پیامبر (صلی الله و علیه و آله و سلم) فرمود که این قوم سلمان الان شما برای. به اصطلاح اقامه اسلام دارد چه می‌کند قوم سلمان روزی خواهند آمد این و قوم این خواهند آمد شما را برگردانم به آن اسلام اصیل پیامبر (صلی الله و علیه و آله و سلم) دست به شانه سلمان گذاشتند را فرمود و امیدواریم که ان شاء الله این باشد و هرچه زودتر به چشم خودمان ببینیم تحقق این وعده را ان شاء الله.

مجری:

 خیلی متشکریم  جواد آقا که گفتن بله در نسل پیامبر.

استاد: جباری

 ندیدم آنچه که مشهور در روایات آمده است و اینها جناب آمنه بنت وهب از نسل. از همان قبیله قریش بوده است و عرض شود که از بنی زهره، بنی زهره تیره‌ای از تیره‌های قریش بوده است چنانکه عبدالله و در تیره دیگری از تیره‌های قریش بود از بنی هاشم بوده است که اینها در نسب همه به قریش می‌رسند و قریش هم به حضرت اسماعیل ( علیه السلام) میرسد اینکه مثلاً در آن نسل حضرت اسماعیل ( علیه السلام) کسی با. ممکن است کسی ازدواج تاریخی داشته باشد روایت معتبر به من ندیدم چنین روایتی بر فرضهم اگر یکی از این کسانی که در سلسله نسل آبا و اجداد پیامبراکرم  (صلی الله و علیه و آله و سلم) هستند یا به هر حال کسانی که رسیدن حضرت اسماعیل ( علیه السلام) کسی با زنی از بنی اسرائیل یعنی بنی اسحاق در واقع. ازدواج کرده باشد ممکن است بله این موجب نمی شود که عرض شود که پیامبر (صلی الله و علیه و آله و سلم) از نسل بنی اسرائیل بدانیم درسته آنچه که هست نسب در واقع از طریق پدر مادران می‌شود و فرزندان متولد می‌شدند و همینطور تا برسد به حضرت عبدالله ( علیه السلام).

مجری:

 بله خیلی متشکریم جناب آقای دکتر جباری عزیز در پاسخ به سوالات بینندگان و تشکر از بینندگان که تماس می‌گیرند و سوالاتشون را مطرح می‌کنند استاد شب میلاد حضرت امام باقر  ( علیه السلام) است. یک هدیه هم به ما بدهید کسی نیست که دغدغه‌ای نداشته در خصوص مرگش که آن لحظات سخت را چگونه می شود تحمل کند و به راحتی بگذرد ما روایت زیادی داریم از ائمه (علیهم السلام)  که وعده دادند که به دیدن شیعیانشان میایند به پیروانشان و دوستدارنشان میایند یک روایت معروفی هم است پیرمردی خدمت امام باقر  ( علیه السلام) میرسد و امام باقر  ( علیه السلام) به حضار می گوید اگه اهل بهشت را ببینید به ایشان نگاه کنید و وعده میدهد در لحظات مرگش هدیه ای باشد برای بنده و کسایی که مثل من دغدغه شان هم است.

استاد: جباری

 روایتی که فرمودید در کتاب شریف کافی جلد هشتم کافی آمده است من آوردم روایت را که در حد فرصت برنامه متن روایتو بخوانم حالا برای کل روایت نباشد اجمالش را عرض می‌کنم و خیلی حالا به تعبیر امروزی با دل انسان بازی می‌کند این روایت درست است و مایه امیدواری همانطور که اشاره فرمودید جریان هم خیلی جریان جالب می شود ناخودآگاه اشک چشمش جاری می شود خلاصه‌اش این هست مرحوم. کلینی در جلد هشتم که معروف به جلد روضه است در آنجا روایت سی‌ام است طبق شماره دوستان می‌توانید پیدا کنید ترجمه هم شده است کتاب جلد هشتم کافی مرحوم سید به اصطلاح هاشم رسولی محلاتی می شود ترجمه ا‌ش را ملاحظه بفرمایید در این ترجمه ایشان که الان دست من است صفحه صد و هشت این روایت سی‌ام حدیث شیخ نقل میکند می گوید که حکیم بن عیینه است نقل می کند.

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ حَدَّثَنِي رَجُلٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنِ الْحَكَمِ بْنِ عُتَيْبَةَ قَالَبَيْنَا أَنَا مَعَ أَبِي جَعْفَرٍ ع وَ الْبَيْتُ غَاصٌّ بِأَهْلِهِ إِذْ أَقْبَلَ شَيْخٌ يَتَوَكَّأُ عَلَى عَنَزَةٍ لَهُ‌ حَتَّى وَقَفَ عَلَى بَابِ الْبَيْتِ فَقَالَ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ ثُمَّ سَكَتَ فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع وَ عَلَيْكَ السَّلَامُ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ ثُمَّ أَقْبَلَ الشَّيْخُ بِوَجْهِهِ عَلَى أَهْلِ الْبَيْتِ وَ قَالَ السَّلَامُ عَلَيْكُمْ ثُمَّ سَكَتَ حَتَّى أَجَابَهُ الْقَوْمُ جَمِيعاً وَ رَدُّوا عَلَيْهِ السَّلَامَ ثُمَّ أَقْبَلَ بِوَجْهِهِ عَلَى أَبِي جَعْفَرٍ ع ثُمَّ قَالَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ أَدْنِنِي مِنْكَ جَعَلَنِيَ اللَّهُ فِدَاكَ فَوَ اللَّهِ إِنِّي لَأُحِبُّكُمْ وَ أُحِبُّ مَنْ يُحِبُّكُمْ وَ وَ اللَّهِ مَا أُحِبُّكُمْ وَ أُحِبُّ مَنْ يُحِبُّكُمْ لِطَمَعٍ فِي دُنْيَا وَ [اللَّهِ‌] إِنِّي لَأُبْغِضُ عَدُوَّكُمْ وَ أَبْرَأُ مِنْهُ وَ وَ اللَّهِ مَا أُبْغِضُهُ وَ أَبْرَأُ مِنْهُ لِوَتْرٍ كَانَ‌ بَيْنِي وَ بَيْنَهُ وَ اللَّهِ إِنِّي لَأُحِلُّ حَلَالَكُمْ وَ أُحَرِّمُ حَرَامَكُمْ وَ أَنْتَظِرُ أَمْرَكُمْ فَهَلْ تَرْجُو لِي جَعَلَنِيَ اللَّهُ فِدَاكَ

 فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع إِلَيَّ إِلَيَّ حَتَّى أَقْعَدَهُ إِلَى جَنْبِهِ ثُمَّ قَالَ أَيُّهَا الشَّيْخُ إِنَّ أَبِي عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ ع أَتَاهُ رَجُلٌ فَسَأَلَهُ عَنْ مِثْلِ الَّذِي سَأَلْتَنِي عَنْهُ فَقَالَ لَهُ أَبِي ع إِنْ تَمُتْ تَرِدُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ص وَ عَلَى عَلِيٍّ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ وَ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ يَثْلَجُ قَلْبُكَ وَ يَبْرُدُ فُؤَادُكَ وَ تَقَرُّ عَيْنُكَ وَ تُسْتَقْبَلُ بِالرَّوْحِ وَ الرَّيْحَانِ مَعَ الْكِرَامِ الْكَاتِبِينَ لَوْ قَدْ بَلَغَتْ نَفْسُكَ هَاهُنَا وَ أَهْوَى بِيَدِهِ إِلَى حَلْقِهِ وَ إِنْ تَعِشْ تَرَى مَا يُقِرُّ اللَّهُ بِهِ عَيْنَكَ وَ تَكُونُ مَعَنَا فِي السَّنَامِ الْأَعْلَى فَقَالَ الشَّيْخُ كَيْفَ قُلْتَ يَا أَبَا جَعْفَرٍ فَأَعَادَ عَلَيْهِ الْكَلَامَ فَقَالَ الشَّيْخُ اللَّهُ أَكْبَرُ يَا أَبَا جَعْفَرٍ إِنْ أَنَا مِتُّ أَرِدُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ص وَ عَلَى عَلِيٍّ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ وَ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ع وَ تَقَرُّ عَيْنِي وَ يَثْلَجُ قَلْبِي وَ يَبْرُدُ فُؤَادِي وَ أُسْتَقْبَلُ بِالرَّوْحِ وَ الرَّيْحَانِ مَعَ الْكِرَامِ الْكَاتِبِينَ لَوْ قَدْ بَلَغَتْ نَفْسِي إِلَى هَاهُنَا وَ إِنْ أَعِشْ أَرَى مَا يُقِرُّ اللَّهُ بِهِ عَيْنِي فَأَكُونُ مَعَكُمْ فِي السَّنَامِ الْأَعْلَى ثُمَّ أَقْبَلَ الشَّيْخُ يَنْتَحِبُ يَنْشِجُ‌  هَا هَا هَا حَتَّى لَصِقَ بِالْأَرْضِ وَ أَقْبَلَ أَهْلُ الْبَيْتِ يَنْتَحِبُونَ وَ يَنْشِجُونَ لِمَا يَرَوْنَ مِنْ حَالِ الشَّيْخِ وَ أَقْبَلَ أَبُو جَعْفَرٍ ع يَمْسَحُ بِإِصْبَعِهِ الدُّمُوعَ مِنْ حَمَالِيقِ عَيْنَيْهِ وَ يَنْفُضُهَا  ثُمَّ رَفَعَ الشَّيْخُ رَأْسَهُ فَقَالَ لِأَبِي جَعْفَرٍ ع يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ نَاوِلْنِي يَدَكَ جَعَلَنِيَ اللَّهُ فِدَاكَ فَنَاوَلَهُ يَدَهُ فَقَبَّلَهَا وَ وَضَعَهَا عَلَى عَيْنَيْهِ وَ خَدِّهِ ثُمَّ حَسَرَ عَنْ بَطْنِهِ‌  وَ صَدْرِهِ ثُمَّ قَامَ فَقَالَ السَّلَامُ عَلَيْكُمْ- وَ أَقْبَلَ أَبُو جَعْفَرٍ ع يَنْظُرُ فِي قَفَاهُ وَ هُوَ مُدْبِرٌ ثُمَّ أَقْبَلَ بِوَجْهِهِ عَلَى الْقَوْمِ فَقَالَ مَنْ أَحَبَّ أَنْ يَنْظُرَ إِلَى رَجُلٍ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ فَلْيَنْظُرْ إِلَى هَذَا فَقَالَ الْحَكَمُ بْنُ عُتَيْبَةَ لَمْ أَرَ مَأْتَماً قَطُّ يُشْبِهُ ذَلِكَ الْمَجْلِسَ.

حكم بن عتيبه مى‏گويد: در حالى كه در خدمت امام باقر عليه السّلام بودم و اطاق آكنده ازجمعيّت بود ناگاه پيرمردى كه بر عصاى پيكاندارى تكيه داشت، پيش آمد تا به در اطاق ايستاد و گفت: سلام بر تو اى فرزند رسول اللَّه و رحمت و بركات الهى بر تو باد، و سپس خاموش شد. امام باقر عليه السّلام فرمود: و سلام بر تو و رحمت و بركات الهى نثارت. سپس پيرمرد به چهره رو به اهل بيت كرد و گفت: سلام بر شما، و سپس خاموش شد، و همگى سلامش را پاسخ گفتند. او سپس به چهره رو به امام باقر عليه السّلام كرد و گفت: اى فرزند رسول اللَّه! مرا به خود نزديك كن خداوند مرا قربان تو گرداند. بخدا سوگند من شما را و كسانى را كه شما را دوست دارند دوست دارم، و بخدا سوگند من شما و هر كه شما را دوست دارد به خاطر دنيا دوست ندارم. همانا من دشمن شما را دشمن مى‏دارم و از او كناره مى‏گيرم، و بخدا سوگند به خاطر خونى كه ميان ما ريخته شده، او را دشمن نمى‏دارم و از او كناره نمى‏گيرم. بخدا سوگند، همانا من حلال، شما را حلال و حرام شما را حرام مى‏دانم و چشم براه امر شمايم، پس آيا براى من اميدى دارى، خداوند مرا قربان تو گرداند؟ امام باقر عليه السّلام فرمود: نزد من بيا نزد من بيا، تا او را در كنارش نشاند و فرمود: اى پيرمرد! مردى نزد پدرم امام زين العابدين عليه السّلام آمد و به او همان را گفت كه تو به من، و پدرم به او فرمود: اگر بميرى بر رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم و على و حسن و حسين و على بن الحسين عليهما السّلام وارد مى‏شوى و دلت خنك مى‏شود و درونت آرامش مى‏پذيرد و چشمت روشن مى‏شود و با كرام الكاتبين با روح و ريحان مورد استقبال قرار مى‏گيرى، اگر جانت به اين جا برسد- و با دست خود اشاره به گلويش كرد- و اگر هم زنده بمانى آن بينى كه چشمت را روشن كند و در والاترين مراتب بهشت با ما باشى. پيرمرد گفت: چه گفتى يا امام؟ حضرت عليه السّلام همان سخن را برايش باز گفت، و پيرمرد گفت: «اللَّه اكبر» اگر بميرم به رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم و على و حسن و حسين و على بن الحسين عليهم السّلام وارد مى‏شوم و چشمم روشن مى‏شود و دلم خنك‏تر مى‏گردد و درونم آرامش مى‏پذيرد و فرشته‏هاى كرام الكاتبين مرا با روح و ريحان استقبال مى‏كنند، اگر جانم بدين جا [گلو] رسد، و اگر هم زنده بمانم به چشم خويش آن بينم كه خدا بدان چشم مرا روشن كند و در والاترين مراتب بهشت با شما باشيم؟! سپس آن‏پيرمرد فرياد به گريه گشود و هاى هاى همى گريست تا به زمين افتاد و اهل آن خانه از حالى كه بر آن پيرمرد رفت فرياد گريه سر دادند. امام باقر عليه السّلام رو به او كرد و با انگشت خود اشكهاى مرد را از مژه‏هايش مى‏زدود و آنها را پاك مى‏كرد، سپس پيرمرد سر خود را بلند كرد و به امام عليه السّلام گفت: يا ابن رسول اللَّه! خدا مرا قربانت گرداند دستت را به من بده، امام عليه السّلام دست خود را به او داد و او دست امام عليه السّلام را بوسيد و بر دو ديده و گونه خود نهاد و سپس شكم و سينه خود را گشود و دست حضرت عليه السّلام را بر روى شكم و سينه خود گذاشت و سپس بپا خاست و گفت: السلام عليكم، و امام باقر عليه السّلام به دنبال او مى‏نگريست در حالى كه او در حال رفتن بود، سپس امام عليه السّلام رو به حاضران كرد و فرمود: هر كه دوست دارد به مردى از اهل بهشت بنگرد به اين پيرمرد بنگرد. عتيبه مى‏گويد: من مجلس سوگوارى را همانند اين مجلس هرگز نديدم.

الكافي- ط الاسلامية نویسنده : الشيخ الكليني،    ج 8  ،ص 76،تاريخ وفاة المؤلف: 329 ق‌المحقق / المصحح:‌ غفاري على اكبر و آخوندي، محمدالناشر: ‌ دار الكتب الإسلامية مكان النشر: تهرانسنة الطباعة: 1407 قرقم الطباعة: الرابعة

بَيْنَا أَنَا مَعَ أَبِي جَعْفَرٍ ع وَ الْبَيْتُ غَاصٌّ بِأَهْلِهِ خدمت امام باقر  ( علیه السلام) بودیم خانه هم پر از جمعیت بود خود این شیعه نیست حکیم بن عتیبه و پیدا است که به هر حال خانه امام باقر  ( علیه السلام) شیعه و غیر شیعه پیدا است که چنانکه امام ( علیه السلام) صادق دیگر ائمه (علیهم السلام)   می‌رفتند رفت و آمد بله می گوید آنجا بودیم که خانه پر از جمعیت بود إِذْ أَقْبَلَ شَيْخٌ يَتَوَكَّأُ عَلَى عَنَزَةٍ لَهُ‌ پیرمردی با عصا زنان تکیه به عصا داده است حَتَّى وَقَفَ عَلَى بَابِ الْبَيْتِ ایستاد و گفت فَقَالَ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ ثُمَّ سَكَتَ سلام به امام ( علیه السلام) کرد و ساکت شد امام ( علیه السلام) فرمود که فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع امام ( علیه السلام) پاسخ داد وَ عَلَيْكَ السَّلَامُ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ ثُمَّ أَقْبَلَ الشَّيْخُ بِوَجْهِهِ عَلَى أَهْلِ الْبَيْتِ آن پیرمرد  رو کرد به جمعیت و گفت وَ قَالَ السَّلَامُ عَلَيْكُمْ ثُمَّ سَكَتَ به همه سلام کرد ساکت شد حَتَّى أَجَابَهُ الْقَوْمُ جَمِيعاً وَ رَدُّوا عَلَيْهِ السَّلَامَ پاسخ سلامش را دادند ثُمَّ أَقْبَلَ بِوَجْهِهِ عَلَى أَبِي جَعْفَرٍ ع رو کرد به امام باقر ( علیه السلام). ثُمَّ قَالَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ أَدْنِنِي مِنْكَ جَعَلَنِيَ اللَّهُ فِدَاكَ فَوَ اللَّهِ إِنِّي لَأُحِبُّكُمْ وَ أُحِبُّ مَنْ يُحِبُّكُمْ وَ قسم به خدا من شما را دوستتون دارم دوستان شما را هم دوست دارم وَ اللَّهِ مَا أُحِبُّكُمْ وَ أُحِبُّ مَنْ يُحِبُّكُمْ لِطَمَعٍ فِي دُنْيَا به خاطر طمع در دنیا نیست که شما و دوستانتان را دوست دارم وَ [اللَّهِ‌] إِنِّي لَأُبْغِضُ عَدُوَّكُمْ وَ أَبْرَأُ مِنْهُ وَ وَ اللَّهِ مَا أُبْغِضُهُ وَ أَبْرَأُ مِنْهُ لِوَتْرٍ كَانَ‌ بَيْنِي وَ بَيْنَهُ من به اصطلاح. بغض دشمنان شما را دارم دشمنان دشمنان شما از آنها تبری و بیزاری می‌جویم و به خاطر این هم به خاطر این نیست که من یک کینه و عداوت شخصی با آنها داشته باشم بلکه به خاطر اینکه دشمن شما هستند من با آنها دشمن هستم این شد دو تا و وَ اللَّهِ إِنِّي لَأُحِلُّ حَلَالَكُمْ وَ أُحَرِّمُ حَرَامَكُمْ حلال شما را حلال می‌دانم حرام شما را هم حرام میدانم این هم شد چهار مورد. حلال حرام حرام چهار چیز و پنجم وَ أَنْتَظِرُ أَمْرَكُمْ منتظر فرج شما هستم امر فرج شما هستم فَهَلْ تَرْجُو لِي جَعَلَنِيَ اللَّهُ فِدَاكَ.

آیا امیدی به نجات من هست امام ( علیه السلام) فرمود که فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع إِلَيَّ إِلَيَّ بیا پیش من حَتَّى أَقْعَدَهُ إِلَى جَنْبِهِ ثُمَّ قَالَ حضرت ( علیه السلام) نشاندنش کنار خودش فرمود ای شیخ أَيُّهَا الشَّيْخُ إِنَّ أَبِي عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ ع أَتَاهُ رَجُلٌ فَسَأَلَهُ عَنْ مِثْلِ الَّذِي سَأَلْتَنِي عَنْهُ فَقَالَ لَهُ أَبِي ع پدرم امام سجاد ( علیه السلام) یک مردی مثل تو آمد و همین حرف های که تو زدی گفت تو به اصطلاح پدرم بهش فرمود که إِنْ تَمُتْ تَرِدُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ص از دنیا بدون با این حالت چهار پنج تا چیز گفت دیگر با این حالت اگر از دنیا بروی وارد بر پیامبر (صلی الله و علیه و آله و سلم) میشوی وَ عَلَى عَلِيٍّ بر علی ( علیه السلام)  وارد میشی وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ وَ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بر من امام سجاد ( علیه السلام) وارد میشویم وَ يَثْلَجُ قَلْبُكَ قلبت خنک می شود با قلب خنک از این دنیا میروی وَ يَبْرُدُ فُؤَادُكَ وَ تَقَرُّ عَيْنُكَ با چشم روشنی از دنیا میروی وَ تُسْتَقْبَلُ بِالرَّوْحِ وَ الرَّيْحَانِ مَعَ الْكِرَامِ الْكَاتِبِينَ با روح و ریحان مواجه خواهند شد کرام کاتبین فرشتگان الهی لَوْ قَدْ بَلَغَتْ نَفْسُكَ هَاهُنَا وَ أَهْوَى بِيَدِهِ إِلَى حَلْقِهِ و جانت به اینجا برسد این صحنه‌ها را تو خواهی دیدی حلقه و اگر هم زنده بمانی َ إِنْ تَعِشْ تَرَى مَا يُقِرُّ اللَّهُ بِهِ عَيْنَكَ وَ تَكُونُ مَعَنَا فِي السَّنَامِ الْأَعْلَى فَقَالَ الشَّيْخُ كَيْفَ قُلْتَ معنا تو با ما خواهی بود در آن جایگاه‌های بالای بهشت این پیرمرد وقتی که شنید می گوید عرض کرد به امام باقر  ( علیه السلام) که يَا أَبَا جَعْفَرٍ چی فرمودید دوباره بفرمایید حضرت ( علیه السلام) فَأَعَادَ عَلَيْهِ الْكَلَامَ تکرار کردند چقدر زیبا الله اکبر فَقَالَ الشَّيْخُ اللَّهُ أَكْبَرُ يَا أَبَا جَعْفَرٍ از دنیا بروم وارد بر پیامبر (صلی الله و علیه و آله و سلم) می‌شوم بر علی بر حسن بر حسین بر علی بن الحسین (علیهم السلام) چشم چشمم روشن می شود با راح و ریحان مواجه میشم در سلام اعلا با شما خواهم بود.

 ثُمَّ أَقْبَلَ الشَّيْخُ يَنْتَحِبُ شروع کرد گریه کردن يَنْشِجُ‌  هَا هَا هَا بلند شروع کرد گریه کردن حَتَّى لَصِقَ بِالْأَرْضِ  نزدیک بود به صورتش به زمین برسد  وَ أَقْبَلَ أَهْلُ الْبَيْتِ يَنْتَحِبُونَ وَ يَنْشِجُونَ لِمَا يَرَوْنَ مِنْ حَالِ الشَّيْخِ وَ أَقْبَلَ أَبُو جَعْفَرٍ ع غوغای به پا کردند مجلس را به هم ریخت همه شروع کردن به گریه این گریه کردند و امام باقر  ( سلام الله علیه )هم می گوید باید. دستان مبارک خودش اشک های این را پاک می‌کرد يَمْسَحُ بِإِصْبَعِهِ الدُّمُوعَ مِنْ حَمَالِيقِ عَيْنَيْهِ وَ يَنْفُضُهَا  ثُمَّ رَفَعَ الشَّيْخُ رَأْسَهُ فَقَالَ لِأَبِي جَعْفَرٍ ع يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ سرش را بلند کرد این پیرمرد به امام ( علیه السلام) عرض کرد که نَاوِلْنِي يَدَكَ جَعَلَنِيَ اللَّهُ فِدَاكَ فَنَاوَلَهُ يَدَهُ فَقَبَّلَهَا وَ وَضَعَهَا دستتان را بدهید به من دست امام ( علیه السلام) را گرفت و بوسید دست امام ( علیه السلام) را عَلَى عَيْنَيْهِ وَ خَدِّهِ ثُمَّ حَسَرَ عَنْ بَطْنِهِ‌  وَ صَدْرِهِ ثُمَّ قَامَ فَقَالَ السَّلَامُ عَلَيْكُمْ- وَ أَقْبَلَ أَبُو جَعْفَرٍ ع يَنْظُرُ فِي قَفَاهُ وَ هُوَ مُدْبِرٌ ثُمَّ أَقْبَلَ بِوَجْهِهِ عَلَى الْقَوْمِ فَقَالَ دست امام ( علیه السلام) را بر چشمش و صورتش گذاشت و بعد به بدنش به اصطلاح قرار داد و و بلند شد سلام کرد به اهل مجلس مجدداً و عرض شود که خداحافظی کرد می گوید همانطور که عصا زنان داشت خارج می‌شد. امام باقر  ( علیه السلام) نگاه می‌کرد پشت سر به این پیرمرد فرمود مَنْ أَحَبَّ أَنْ يَنْظُرَ إِلَى رَجُلٍ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ کسی که می‌خواهد به یک نفر از اهل بهشت نگاه کنید فَلْيَنْظُرْ إِلَى هَذَا به این پیرمرد نگاه کنید این حکم بن عتیبه می گوید فَقَالَ الْحَكَمُ بْنُ عُتَيْبَةَ لَمْ أَرَ مَأْتَماً قَطُّ يُشْبِهُ ذَلِكَ الْمَجْلِسَ.

هیچ مجلسی را مثل آن مجلس ندیدم مجلس که مجلسی که به هم بریزد همه گریان شوند مثل مجلس ندیدم که در  مجلس عزا پیدا است.

مجری:

 خیلی متشکریم وقتمان هم به پایان رسید و خیلی متشکریم هدیه خیلی شیرینی بود. گرفتیم از شما در شب میلاد آقا امام باقر  ( علیه السلام) خدمت شما مجدد تبریک عرض می‌کنم و از شما تشکر می‌کنم ان شاء الله در جلسات بعد هم بتوانیم در خدمت شما باشیم و همچنین در خدمت بینندگان عزیز وقتمان به پایان رسیده است فقط ما را از دعای خیرتان فراموش نکنید در ماه مبارک رجب اللهم عجل لولیک الفرج و خداحافظ.


آینه تاریخ - پاسخ به سوالات و شبهات تاریخی>

ماه رجب ولادت امام باقر ع باقرالعلوم اولی الامر حدیث لوح تدوین حدیث اهل مشرق حکومت مهدوی اهل قم قوم سلمان اسلام اصیل جایگاه شیعه اهل بهشت