سایر قسمت ها
راه روشن - بررسی صحبت‌های حجت الاسلام قنبريان با عنوان جبهه حسين (عليه السلام) 2

قسمت صد و سوم برنامه راه روشن با کارشناسی حجت الاسلام و المسلمین دکتر ابوالقاسمی


دیگر قسمت ها

 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

 

عنوان برنامه: راه روشن "بررسی صحبت‌های حجت الاسلام قنبريان با عنوان "جبهه حسين" (عليه السلام) 2"

تاريخ: 06/ 06/ 1403

عناوین بحث (کلید واژه ها):

اربعین؛ پیاده روی؛ جبهه امام حسین (علیه السلام)؛ بدعت؛ هدایت مردم؛ مرزبندی اعتقادی؛ نظام اجتماعی؛ غلبه حجت و قبول امت؛ دفاع از مظلوم؛ ولایت فقیه

استاد: حجت الاسلام والمسلمین دکتر ابو القاسمی

مجری: آقای محمد جواد رجایی

مجری:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ، سلام و عرض ادب خدمت شما بینندگان عزیز و ارجمند، با سلام و صلوات بر محمد و آل محمد برنامه خودمان را آغاز می کنیم. عرض تسلیت دارم ایام اربعین سید الشهداء آقا امام حسین (علیه السلام) را محضر مبارک حضرت حجة ابن الحسن و همچنین شما دوستداران اهل بیت عصمت و طهارت. با برنامه راه روشن در خدمت شما عزیزان و بزرگواران هستیم، این هفته قرار است یکی از مباحث مهم و تأثیر گذار روز جامعه را با همدیگر بررسی و تحلیل کنیم. کارشناس محترم برنامه استاد دکتر ابوالقاسمی عزیز و بزرگوار این جا حضور دارد با ایشان سلام و علیکم می کنیم و سراغ مباحث این هفته خودمان می رویم، استاد سلام و عرض ادب خیلی خوش آمدید.

استاد ابوالقاسمی:

وعلیکم السلام ورحمة الله، خیلی متشکر و ممنون

أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ اَلْحَمدُ للهِ رَبِّ العالَمین اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى ‌مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَى وَ عَلِيٍّ الْمُرْتَضَى وَ فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ وَ ‌الْحَسَنِ الرِّضَا وَ الْحُسَيْنِ الْمُصَفَّى، وَ جَمِيعِ الْأَوْصِيَاءِ ‌مَصَابِيحِ الدُّجَى وَصلّ عَلیٰ مَنْ بِيُمْنِهِ رُزِقَ الْوَرَي وَ بِوُجُودِهِ ثَبَتَتِ الْاَرْضُ وَ السَّمَاءُ مَوْلانا صَاحِبَ العَصْرِ وَالزمَان

عرض سلام دارم خدمت شما و خدمت همه بینندگان عزیز و گرانقدر شبکه جهانی حضرت ولی عصر امیدوارم در هر کجا هستند موفق و پیروز باشند.

مجری:

استاد با توجه به این که اربعین آقا امام حسین (علیه السلام) را پشت سر گذاشتیم یکی از مناسبت های است که تمام محبین و شیعیان را تحت تأثیر خودش قرار می دهد حتی بیشتر از آن به جرأت می توانیم بخش زیادی از مردم دنیا را مراسم بسیار بسیار ارزشمند می تواند تحت تأثیر خودش قرار بدهد. جسارتا پیشنهاد می کنم مقداری در مورد این مناسبت صحبت بفرمایید بعد هم سراغ موضوعات هر هفته خودمان برویم.

استاد ابوالقاسمی:

بسم الله الرحمن الرحیم، هفته ای که گذشت اربعین سرور و سالار شهیدان بود خدای متعال توفیق داد به نیابت از دیگر دوستان و بزرگواران در کربلای معلی و در مسیر اربعین «مشایه» قدم زدیم و ان شاء الله که دوستان هم در ثواب اگر خدای متعال لطف بکند شریک خواهند بود.

اما آن چیزی که امسال بسیار بیشتر از سال های قبل نمود داشت بحث نظمی بود که در وضعیت محدود و متواضع به قول عرب ها، محدود و فقیرانه اربعین امسال بسیار از سال های قبل بیشتر تجلی و نمود داشت. کرم و احسان بزرگواران و دوستدارن و موکب داران عراقی بسیار هر ساله دیده می شود و روز به روز از سال های قبل بیشتر و کرم شان چندین برابر می شود و این هم نیست جز به لطف الطافی که سید الشهداء (علیه السلام) و اهل بیت (علیهم السلام) به همه آن ها دارند.

در کامل الزیارات است امام صادق (علیه السلام) از یکی از اصحاب سوال کرد شما زیارت الشهداء را چه می بینید؟ راوی عرض کرد خودمان برکت در زندگی، مال و جان مان را به چشم می بینیم. موکب دارها هم این را دیدند قبلاً هم عرض کردم سید الشهداء (علیه السلام) واجبی که به گردن ما است یک واجب تکوینی خدای متعال به گردن ما گذاشته است در عوالم قبل پیمانی بستیم که برای عمل به آن پیمان باید به زیارت قبور ائمه (علیهم السلام) برویم.

سید الشهداء (علیه السلام) با لطفی که دارد انجام این واجب را برای ما تسهیل کرده است موکب دارانی قرار داده به آن ها کمک می کند دل های آن ها را متمایل به این خدمت کرده است و چه خدمتی که امسال موکب های عزیزان آفریقایی یکی، دو تا نه تعدادی زیادی عزیزان آفریقای موکب داشتند هم در مسیر مشایه هم در خود کربلاء هم جاهای دیگر

هر کسی به مدل خودش عزیزان پاکستانی، افغانستانی، آفریقایی مدل های مختلف اطعام و مدل های مختلف کمک و مدل های مختلف احسان دست و پای همه این بزرگوارانی که لطف کردند در راه اهل بیت (علیهم السلام) تلاش کردند را می بوسم و این نظمی که امسال بود نشان داد که این جا برای تعداد بسیار بسیار بیشتری هنوز جا است و باز است.

چون تا زمانی که این نظم بود یک مقداری به هم ریخته بود با وجود این که وضعیت خیلی فقیرانه است کمک می کنند اما احساس می کردی شاید کم باشد اما امسال با توجه به نظمی که بر قرار شده بود، کسانی که می آمدند مدل صف ایستادن ها، مدل اطعام کردن ها، مدل رانندگی کردن ها، مدل نوبت خیلی با قبل فرق کرده بود. بسیار از سال های قبل بهتر بود به حدی که شاید تا سی میلیون نفر مراسم اربعین جا داشته باشد رشد و گسترش پیدا کند با وضعیت فعلیش جوابگوی آن مقدار خواهد بود ان شاء الله که روز به روز بر توفیقات این خدام و زوار بیشتر بشود و سالیان سال ببینیم اربعین پر فروغ تر و پر شکوه تر برگزار می شود تا بتوانیم یک مقدمه، یک زمینه سازی و یک تمرینی برای زمان ظهور موفور السرور امام زمان (روحی وارواح العالمین لتراب مقدمه الفداء) داشته باشیم.

چون حضرت تشریف بیاورند مردم می خواهند میلیونی خدمت حضرت برسند از آفریقا، آمریکا، اروپا و ‌استرالیا میلیونی می خواهند بیایند هر روز میلیون ها نفر خدمت امام زمان برسند و حضرت را ببینند. این نیازمند همچنین مواکب و تمرینی است سال اول که حضرت بیایند ما نمی توانیم به صورت ابتدا به ساکن همچنین چیزی فراهم کنیم لذا از قبل خدای متعال دارد خودش مهیا می کند امیدواریم که ان شاء الله این ها زمینه ساز ظهور حضرت باشد.

مجری:

ان شاء الله دقیقاً همین طوری که شما فرمودید یک زمین تمرینی است که ایام اربعین برای محبین اهل بیت و کسانی که دوست دارند دنباله رو اهل بیت باشند و ان شاء الله همان طور که شما فرمودید در روز ظهور بتوانیم تجربیاتی که به دست آوردیم این فرهنگی که به صورت تدریجی اشاره کردید تکمیل شده است. آن اوایل که جمعیت خیلی زیاد می آمد به این ترتیب نبود خاطرم است مشکلات زیادی در بحث نظم و هماهنگی ها اتفاق می افتاد، هرچند مردم باز هم تحمل می کردند باز هم پیش می رفتند اما هر سال دارد وضعیت بهتری ایجاد می شود. آگاهی مردم دارد خیلی بیشتر می شود آن تقارب فرهنگی هم جز اتفاقات زیبایی است داریم می بینیم.

مردم مختلف از کشورهای مختلف ایران، پاکستان، عراق اوایل مقداری تفاوت فرهنگی هم داشتند الان خیلی به هم نزدیک شدند، الان در ایران می بینیند موکب های عزاداری برپا می شود و کاملاً شبیه موکب های اربعین است، امسال بنده متأسفانه جا مانده اربعین بودم و در مسیرهای پیاده روی جا مانده ها حرکت می کردیم و گزارش تهیه می کردیم و برنامه تولید می کردیم فرهنگ اربعین و مسیر مشایه را به درستی و به زیبایی می دیدیم در کشور خودمان و جاهای مختلف جا افتاد و مردم دارند همان طور رفتار می کنند. این جزء نعماتی است که این حرکت اربعینی می توانست تا الان داشته باشد.

بحث اربعین خیلی مفصل است می شود ساعت ها و جلسات متعددی درباره اش صحبت کرد از زیبایی هایش تعریف کرد و به آن پرداخت. اگر موافق باشید برویم سراغ بحث هفتگی برنامه راه روشن به عنوان شروع لطف کنید توضیح مختصری از موضوعات هفته گذشته بفرمایید بینندگانی که خاطرشان نیست یا فراموش کردند برای شان تداعی بشود و بعد هم ادامه مبحث را در خدمت شما خواهیم بود.

استاد ابوالقاسمی:

در این برنامه نقد کسانی را داریم که از درون شیعی مطالبی مطرح می کنند یا احساس می کنیم واقعاً زاویه تندی با تشیع دارد و یا حداقل نتایج این حرف ها نتایجی است که با مبانی اهل بیت (علیهم السلام) سازگاری ندارد ولو آن فرد با قصد خیر گفته باشد ولو آن فرد نظرش خوب باشد. در هفته ای که گذشت نسبت به نقد صحبت های حجت الاسلام قنبریان در دهه محرم هشت قسمتش را در کانال شان در اینترنت هم گذاشتند نسبت به آن ها صحبت کردیم.

تا قسمت پنجمش را عرض کردیم چه مطالبی گفتند، اشکالاتی که در آن ها مطرح بود اساسش را عرض کردیم البته اولاً از خوبی هایش بگویم بحث اهم و مهم را مطرح کردند که ما باید اولویت های داشته باشیم، ما نسبت به هدایت همه مسئولیت داریم بحث تقابل با (أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ) هدف اصلی ائمه (علیهم السلام) و انبیاء است.

(قُلْ يا أَهْلَ الْكِتَابِ تَعَالَوْا إِلَى كَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَينَنَا وَبَينَكُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَلَا نُشْرِكَ بِهِ شَيئًا وَلَا يتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُونَ)

بگو: «اي اهل کتاب! بياييد به سوي سخني که ميان ما و شما يکسان است؛ که جز خداوند يگانه را نپرستيم و چيزي را همتاي او قرار ندهيم؛ و بعضي از ما، بعضي ديگر را -غير از خداي يگانه- به خدايي نپذيرد.» هرگاه (از اين دعوت،) سرباز زنند، بگوييد: «گواه باشيد که ما مسلمانيم!»

سور آل عمران (3): آیه 64

(اتَّخَذُوا أَحْبَارَهُمْ وَرُهْبَانَهُمْ أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ وَالْمَسِيحَ ابْنَ مَرْيمَ وَمَا أُمِرُوا إِلَّا لِيعْبُدُوا إِلَهًا وَاحِدًا لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ سُبْحَانَهُ عَمَّا يشْرِكُونَ)

(آنها) دانشمندان و راهبان خويش را معبودهايي در برابر خدا قرار دادند، و (همچنين) مسيح فرزند مريم را؛ در حالي که دستور نداشتند جز خداوند يکتائي را که معبودي جز او نيست، بپرستند، او پاک و منزه است از آنچه همتايش قرار مي‌دهند!

سوره توبه (9): آیه 31

بعد نکات دیگری که گفتند حزب بزرگ مستضعفین باید تشکیل بشود همه این ها را مطرح کردند کنار این که ما تقابل با (أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ) داریم باید نسبت به بر حق بودن امیر مؤمنان علی (علیه السلام) عبارتش این بود امام بر حق بودنش را جار بزن، غیر شیعه را هم دعوت کن، سر بدعت ها سکوت نکن ولی مرز درست کن. واجب، دعوت به حق علی ابن ابی طالب است ولی نه به صبر این ها را مطرح کردند فرمایشات بسیار خوبی بود.

اما چند تا اشکال جزئی از جهت اشارات تاریخی در فرمایشات شان بود یک اشتباه بسیار رایج که آقایان و بزرگواران مطرح می کنند این که زهیر سنی بود و شیعه شده گفتیم روایات اهل بیت (علیهم السلام) ثابت می کند که زهیر مثل مؤمن آل فرعون بود و تقیه می کرد. نکته دوم این که می فرمایند به هیچ وجه ائمه (علیهم السلام) نسبت به گناهان جبهه درست نخواهند کرد.

عرض کردیم جبهه درست کردن مرحله دارد هر مرحله ای ما در یک جایی جبهه درست می کنیم و تقابل با دشمن هم در جبهه به میزان تقابل او با ما است. یعنی چه؟ یک بار او می خواهد ما را از بین ببرد تقابل مان با او تقابل بسیار جدی است. یک بار نه او دنبال از بین بردن ما نیست فقط می خواهد یک گناهی مرتکب بشود، اگر ما مرحله اول که از بین بردن آن (أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ) است انجام دادیم امام زمان (روحی وارواح العالمین لتراب مقدمه الفداه) کسی نماز جمعه نرود طبق روایت به او برخورد حکومتی می کنند. این جا هم جبهه درست می کنند حکومت توبیخ می کند شاید به حد تعزیر و شلاق برسد.

 پس آن جا هم جبهه داریم هر مرحله ای جبهه با مرحله قبلش فرق می کند نه این که ما نسبت به گناه جبهه نداشته باشیم بله الان ما اولویتی داریم همان طوری که امیر مؤمنان علی (علیه علیه السلام) اولویتش در زمان خلافتش معاویه بود. یک دوره ای اولویتش خوارج شد بعد معاویه بعد از این در زمان خودشان نسبت به برخی فتنه ها که عرض کردیم امیر مؤمنان با توجه به این که دید یک مقداری توانست فتنه معاویه را کم کند شروع به آگاه سازی کرد. شقشقیه ها، نامه ای که فرمودند هر هفته در نماز جمعه ها خوانده بشود که راجع به صحیفه بود. پس ما باید همه جهات را کنار هم ببینیم این نباشد فقط بگوییم ائمه دنبال این بودند که (أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ) را کنار بگذارند و تمام شد دیگر جبهه گیری نمی کنند.

نکته دیگری که مطرح کردند اصرار زیادی دارند جمله شان، جمله خوبی است اما آن مفهومی که به دیگران منتقل می شود مفهوم بدی است. طوری بحث نکنید که جبهه به هم بخورد یا در قسمت هفتم و هشتم می گویند گاهی اوقات افراد یک طوری برخورد و رفتار می کنند که موجب زده شدن دیگران می شود نمی گذارند دیگران وارد بشوند.

ما هفته قبل هم یک عبارتی مطرح کردیم البته دقیق ترش را این هفته می خواهم مطرح کنم ظاهراً عبارتی که هفته قبل خواندم شخصش درست بود اما عبارتش نیاز به اصلاح دارد. یکی از کسانی که در کربلای معلی رجز خواند وقتی که گفت:

«أَنَا عَلَى دِينِ عَلِي‏»

طرف مقابل به او گفت

«أَنَا عَلَى دِينِ عُثْمَان‏»

نافع ابن هلال بجلّی داشت رجز می خواند

«أن نافع بن هلال كان يقاتل يومئذ وهو يقول أنا الجملي أنا على دين علي»

یک شخصی به نام مزاحم ابن حریث به جنگ او آمد

« فقال أنا على دين عثمان»

دارم متن تاریخ طبری را برای تان می خوانم کتاب شیعه نیست طرف مقابل به جنگ امام حسین آمد گفت «أنا على دين عثمان!» نافع ابن هلال گفت:

«أنت على دين شيطان»

تو بر دین شیطان هستی دین عثمان همان دین شیطان است!

تاريخ الطبري؛ اسم المؤلف: لأبي جعفر محمد بن جرير الطبري الوفاة: 310، دار النشر: دار الكتب العلمية – بيروت، ج3، ص324

اگر ما مدل فرمایشات جناب آقای قنبریان بخواهیم جلو برویم این حرف چه بود آن جا زدی؟ ما می خواهیم عثمانی های به قول ایشان مثل زهیر را جذب کنیم می خواهیم خوارج و زهیرها را جذب کنیم این حرفی که شما می زنید این ها زده می شوند نمی آیند نه ما حرف خودمان را می زنیم و از حق هم دفاع می کنیم تو ببین در این محدوده با ما می توانی همراه بشوی یا نه؟

من نمی آیم حرف حقم را عوض کنم به خاطر این که خوشایند تو باشد، بله مدل مطرح کردنم تا وقتی جبهه جنگ با من نشده باید طوری باشم بتوانم تو را جذب کنم اما الان جنگ شد ما در جنگی هستیم بگوییم نه ما مقداری مراعات کنیم نه دیگر این جا جنگ پا گرفته است حق از باطل جدا شده دو تا جبهه مستقل شدند حالا که دو جبهه مستقل شدند این جا تعارف نباید کرد.

وقتی گفت: «أنا على دين عثمان!» جواب داد «أنت على دين شيطان!» یکی از اصحاب سید الشهداء هم است سید الشهداء توبیخش نکرد نگفت الان این حرف ها را نگو الان بگویی این ها طرف ما نمی آیند، تمامی دعواها سر قضیه هدایت آن جا بود. عرض رجز خواندن تحریک به جنگ بود رجز برای این بود که طرف مقابل بیاید مردانه بجکند.

سید الشهداء دنبال هدایت به خود امام بود به امام که هدایت پیدا کند امام یکبار می گوید با یزید بجنگ یک بار می گوید با بالاتر از یزید بجنگ ما جبهه را نیاوریم به (أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ) فقط یزید گفتیم این (أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ) تمامی تفکراتی که یزید یکی از آن ها است. چه زمانی ما می توانیم به درستی آن مسیر را تشخیص بدهیم؟ روایتی در نهج البلاغه است قبلاً‌ هم خواندم شما نمی توانید حق را بفهمید

«وَ اعْلَمُوا أَنَّكُمْ لَنْ تَعْرِفُوا الرُّشْدَ حَتَّى تَعْرِفُوا الَّذِي‏ تَرَکَهُ ُوَ لَنْ تَعْرِفُوا بِمِيثَاقِ الْكِتَابِ حَتَّى تَعْرِفُوا الَّذِي نَقَضَهُ وَ لَنْ تُمَسَّكُوا بِهِ حَتَّى تَعْرِفُوا الَّذِي نَبَذَهُ فَالْتَمِسُوا ذَلِكَ مِنْ عِنْدِ أَهْلِه‏»

نهج البلاغة (للصبحي صالح)؛ نویسنده: شريف الرضى، محمد بن حسين، ناشر: هجرت، محقق/ مصحح: فیض الاسلام، ‏ص 244

شما دو چیز را باید بفهمید می خواهید با راه درست آشنا بشوید؟ باید بفهمید چه کسانی بر راه باطل هستند، می خواهید بفهمید چه کسی میثاق کتاب را گرفت به پیمان کتاب عمل می کند، باید بفهمید چه کسی قرآن را نقض کرده است؟ چطور می شود به قرآن تمسک کرد؟ باید بفهمید چه کسی قرآن را کنار انداخته است؟

این ها را از کجا می فهمیم؟ پیش امام لذا تمام محور و تمام کلام رفتن نزد امام است آن روایت های دیگری که شما در قسمت های مختلف خواندید که اگر شخصی امامی از خدا داشته باشد ولو در اعمالش جائر باشد خدا او را می بخشد این امام را دارد می گوید که خود شما هم تأکید کردید. بنابراین هدایت را ما هدایت به امام باید بگیریم نه هدایت فقط زدن یک یزید که یک حکومتی درست کرده است.

اما در قسمت ششم چند نکته دیگر مطرح کردند یک این که سلطنت یعنی بدون رضایت مردم بر مردم حکومت کردن با زور آمده است این اسلام نیست بدتر از آن که این موروثی هم بشود. حسین (علیه السلام) بر ضد موروثی کردن سلطنت قیام کرده است هر کس کمتر از این بگوید به سید الشهداء جفا کرده است!

 بزرگوار موروثی کردن سلطنت در زمان معاویه انجام شد پس امام حسن باید قیام می کرد. نه این که بگذارند موروثی شد تمام شد خلیفه شد بعد با او مبارزه کنند معاویه این کار را انجام داده پس چرا با معاویه نجنگیدند؟ این مقداری باز تقلیل قضیه است قبلا هم عرض کردیم هدف سید الشهداء (علیه السلام) را شما خوب جلو رفتید قبلاً هم عرض کردیم می فرمایید سید الشهداء (علیه السلام) برای مقابله با شرابخواری نیامد برای یک دروغ نیامد برای مقابله با یزید آمده است پایین نگیرید ما می گوییم یزید هم پایین است. سید الشهداء (علیه السلام) می فرماید من آمده ام برای احیای امر به معروف که یزید یکی از مصادیق منکر است. هر کجا منکری است باید با او مقابله بشود و یکی از منکرها، انحراف اصلی جامعه از مسیر حقش است.

 نکته بعد: ایشان می فرمایند هنگامی که بدعت آمد باید جلوی بدعت ایستاد ولو «بَلَغ ما بلغ» مردم بپذیرند یا آن ها را بکشند. اما وقتی مشخص شد که بدعت چیست دیگر لازم نیست همه امام ها بیایند شهید شوند چون علامت گذاشته شده است. چون یک بدعت جدیدی آمده بود موروثی کردن خلافت سید الشهداء قیام کرد تا جلوی این بدعت را بگیرد بعدش مشخص شد این بدعت است لذا دیگر بقیه لازم نبود بیایند شهید بشوند.

بزرگوار سوال می پرسم حضرت هارون جلوی بدعت گوساله پرستی چه کار کرد؟ بدعت بود یا نبود شروع بدعت است حضرت هارون کنار کشید این دقیقاً مقابل آن فرمایش شما است ما یک نظام هدایتی داریم یک فرد هدایتگر داریم و یک مضمون هدایتی که طرف مقابل نسبت به این ها می تواند حساسیت و تقابل داشته باشد گاهی اوقات با بعضی از مفاد هدایتی در تقابل است. گاهی اوقات با بعضی از افراد هدایتگر به خاطر حسادت یا مسائل دیگری در تقابل است. گاهی اوقات با نظام هدایتی در تعارض است. ما در هر حالی باید با کمترین خسارت نسبت به او تقابل کنیم، اگر می شود با حفظ نظام ولو با از دست دادن یکی دو نفر از هادی ها در این جا ارزش دارد. اگر نمی شود با حفظ نظام هدایتگری آن نظام جامع ما بیاییم افراد هدایتگری که توانایی تأسیس نظام جدید دارند مثل حضرت هارون آن ها را باید حفظ کنیم.

 همچنین زمینه تأسیس نظام جدید هدایتگری باید حفظ بشود. حضرت هارون دید اگر دعوا بشود دیگر زمینه هدایت مردم از بین می رود

(إِنِّي خَشِيتُ أَنْ تَقُولَ فَرَّقْتَ بَينَ بَنِي إِسْرَائِيلَ)

من ترسيدم بگويی تو ميان بنی اسرائيل تفرقه انداختی

سوره طه (20): آیه 94

حضرت موسی آمد دوباره کل بنی اسرائیل یک جا جمع بودند دو گروه نبودند زمینه هدایتگری را حفظ کرد. تحلیل شما در مورد بدعت ها صحیح نیست «فعلی العالم ان یظهر علمه» زمانی که نظام هدایتی قابل حفظ باشد اما اگر نظام هدایت دارد از بین می رود نه آن جا عالم به عنوان یک نماد حفظ نظام هدایت کنار می ایستد جان خودش را حفظ می کند.

در زمان سید الشهداء این که یک بدعتی آمده بود درست است اما بدعت را شما اشتباه تشخیص دادید. بدعت، مسئله موروثی کردن خلافت نبود بدعت، کلاً سکولار شدن جامعه بود. یزید باشد نماز هم باشد. یزید باشد کمک به فقرا هم باشد. شرابخواری باشد این طرفش هم باشد حرف حسن آقا میری و امثالهم که نباید خیلی با ایشان برخورد کرد اسلام رحمانی، حرف سروش و امثالهم شبیه این ها زیاد خیلی ها گفتند.

 سید الشهداء می گوید آمدم برای این که اصل امر به معروف را احیاء کنم اسلامی که آمده بود یک اسلامی بود منحرف شده بود اصل امر به معروف در آن کنار گذشته شده بود. پس دقت کنید مسئله بدعت این طور نیست که اگر بدعتی آمد باید جلوی بدعت ایستاد «ولو بلغ ما بلغ» مردم بپذیرند یا آن ها را بکشند لذا امیر مؤمنان در ماجرای تراویح، بدعتی آمد چه کار کرد؟ به شهادت رسید؟ نه ظاهراً بیست و خرده ای بدعت می شمارند می گوید نمی توانم کاری کنم فقط می گویم.

در قسمت هفتم یک مطلبی مطرح کردند عرض کردیم ما وقتی یک مرز فقط قائل بشویم همان طوری که ایشان قائل شدند که آن مرز هم (أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ) است در باب عقیده دچار مشکل می شویم. از جملاتی که ایشان در قسمت های قبل مطرح کرده بود این بود هر کس خارج مرز باشد دشمن است و باید با او جنگید، اما اگر داخل بود دیگر دشمن به حساب نمی آید.

 سوال: الان شما در باب عقیده فرمودید امام صادق (علیه السلام) مرزش را عقیده گذاشته بود بعد مرز را از جبهه جدا کردید فرق مرز با جبهه چه است؟ این فرق را باید توضیح بدهید اگر مقصودتان از جبهه، حفظ نظام اجتماعی است این همان حرفی می شود که ما داریم می زنیم پس چرا شما مقابل ما می ایستید؟ ما می گوییم نظام اجتماعی باید حفظ بشود همان کاری که حضرت هارون کرد، زمانی که فرصت است راجع به اعتقادات صحبت بشود فرصت نیست صحبت نشود. دو دو تا چهار تا است حضرت هارون دید نمی تواند صحبت کند نظام را حفظ می کنم جان خودم را هم حفظ می کنم. حضرت موسی برگشت نظام را دست گرفت صحبت هایش را هم کرد.

اگر مقصودتان این است که نه ما مرز و جبهه مان یک جا باید باشد این طور نمی شود امام صادق (علیه السلام) مرز و جبهه اش دو جا بود یک مرزهای اعتقادی داشت و یک جبهه جنگ داشت. در مرز اعتقادیش یک جور رفتار کرده در مرز اجتماعیش یک جور دیگر رفتار کرده است. ماها بیاییم این را از هم جدا کنیم این تفکیک خیلی روشن و واضح است. حضرتعالی هم به خوبی وارد شدید اما این قسمتش نمی دانم چرا مطرح نشد؟

فرمودید شیعه و سنی مرز می شوند ولی جنگ نمی شوند. شما دفعه قبل گفته بودید هر کسی که خارج از مرز باشد با او جنگ داریم اگر ما مرز و جبهه را از همه تفکیک نکنیم و نگوییم ممکن است هر زمانی یک جور مرزی باشد مرز جابجا بشود شما این را می گویید اما چون مبنا را دقیق نیامدید ترسیم کنید دچار مشکل می شوید. نگویید من فلان جا یک اشاره ای کردم نه آن یک اشاره شما در ضمن کل بحث شما از بین رفت بحث شما این قدر تهاجم به مسئله مرز بندی اعتقادی در آن است که هر کس گوش بدهد می گوید پس الان نباید آن ها را مطرح کنیم دو، سه جا هم تقریباً کنایه به این قضیه زدید اگر چه جاهای دیگر هم خلافش گفته بودید.

 در قسمت هفتم دقیقه سی و هفت یک مطلبی مطرح کردند بسیار خطرناک بود. از زبان یک گروهی که می گویند مردم چه است، رأی چه است، این کشک ها چه است؟ این ها أَشْبَهُ النَّاسِ خَلْقاً وَ خُلُقاً به خلیفه دوم است این ها شیعه قالتاق هستند. ایشان چه می خواهد بگوید؟ می خواهد بگوید یک عده ای مخالف رأی مردم هستند ما باید اعتقاد داشته باشیم ائمه هم حکومت را بخواهند بگیرند با رأی مردم می گیرند.

 بزرگوار کلاً آقایان برای رأی مردم به یک حدیث استناد کردند آن حدیث در کتاب سلیم است اگر بخواهیم نصی (متنی) وارد بشود اگر بخواهیم عقلی بشویم یک بحث دیگری است می گوییم از نظام رفتارهای معصومین می فهمیم آن بحث دیگری است. اما اگر شما بخواهید از نص کلمات معصومین (علیهم السلام) وارد بشوید در کتاب سلیم روایتی است که ابو هریره و ابو الدرداء خدمت امیر مؤمنان علی (علیه السلام) نامه ای از طرف معاویه آوردند در آن جا همان نامه نهج البلاغه است که حضرت فرمودند طبق آن نقلی که ابو هریره و ابو الدرداء در متن نهج البلاغه آمده است در واقع نقل این دو نفر است.

«إِنَّهُ بَايَعَنِي الْقَوْمُ الَّذِينَ بَايَعُوا أَبَا بَكْرٍ وَ عُمَرَ وَ عُثْمَانَ عَلَى مَا بَايَعُوهُمْ‏ عَلَيْه‏»

نهج البلاغة (للصبحي صالح)؛ نویسنده: شريف الرضى، محمد بن حسين، ناشر: هجرت، محقق/ مصحح: فیض الاسلام، ص367، و من كتاب له (علیه السلام) إلى معاوية

شبیه همین در کتاب سلیم آمده است حضرت بعد از این که، این ها را مطرح کردند می فرمایند همه این حرف های که من زدم زمانی است که خدای متعال انتخاب نکرده باشد، پیامبر انتخاب نکرده باشد. اما اگر انتخاب کرده باشند

«هَذَا أَوَّلُ مَا يَنْبَغِي أَنْ يَفْعَلُوهُ»

اولین کاری که باید مردم بعد از مردن خلیفه انجام بدهند این است

«أَنْ يَخْتَارُوا إِمَاماً يَجْمَعُ أَمْرَهُمْ»

خودشان امام (رهبر) انتخاب کنند اما

«إِنْ كَانَتِ الْخِيَرَة لَهُمْ»

اگر انتخاب با خودشان باشد

«وَ إِنْ كَانَتِ الْخِيَرَةُ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ إِلَى رَسُولِهِ فَإِنَّ اللَّهَ قَدْ كَفَاهُمُ النَّظَرَ فِي ذَلِكَ وَ الِاخْتِيَارَ»

كتاب سليم بن قيس الهلالي، محقق / مصحح: انصارى زنجانى خوئينى، محمد؛ ناشر: الهادى‏؛ ج‏2، ص 753

دیگر اختیاری دست مردم نمانده خدا گفت اختیار من این است تمام شد یعنی می شود خدای متعال دستور بدهد.

 سوال: حضرت موسی این همه مخالف داشت ولی رفت حکومت را گرفت پیغمبر ما در مکه بود مردم مکه به او راضی بودند یا نبودند؟ رفت مکه را فتح کرد شما راجع به فتح مکه چه می گویید؟ به انتخاب مردم بوده مردم مکه پیامبر (صلی الله علیه وآله) را خواستند؟ طائفی به انتخاب خودشان پیغمبر (صلی الله علیه وآله) را خواستند؟ یک چیزی نگوییم در قافیه اش بمانیم ائمه (علیهم السلام) بحث شان با همه از این جهت فرق می کند چرا؟ چون انتخاب خدای متعال هستند وقتی انتخاب خدای متعال است دیگر مردم بخواهند و نخواهند ندارد، بله بر مردم واجب است با او بیعت کنند. اگر بیعت کردند زمینه مهیا می شود بیعت نکردند ولو ده نفر، دوازده نفر، پانزده نفر یک تعدادی که در بعضی از روایات مختلف آمده است. سید الشهداء با هفتاد نفر برای گرفتن حکومت قیام کرد با این که مخالف هم دارد حق شان از بین نمی رود، این حق برای آن ها ثابت است. اصلاً مردم در این جا اگر بحث امام باشد هیچ تأثیری ندارد ما یک مقداری تشیع را با بحث دموکراسی زیر سوال نبریم بله فرمایشات شما در اهمیت دموکراسی خیلی خوب است.

روایت دیگری است آن روایت هم شما بخواهید به آن استناد کنید روایت مناظره امام صادق (علیه السلام) با عمرو ابن عبید که در این شبکه قبلاً‌ هم خواندم. در آن جا امام صادق (علیه السلام) وقتی عمرو ابن عبید آمد ادعا کرد ما می خواهیم با فرزند حسن مثنی بیعت کنیم و او را خلیفه قرار بدهیم و شما هم چون طرفدار زیاد دارید سراغت آمدیم یک سری حرف های حضرت زدند گفت خلیفه را می خواهید چه کار کنید؟ گفتند انتخاب شان را به دست مردم می دهیم. چند تا اشکال مرحله به مرحله حضرت به او گرفتند این حرف و این حرفت مخالف قرآن است. اما آن جایی که گفت می خواهیم انتخاب را به دست مردم بگذاریم حضرت فرمودند این کارت مخالف روش عمر ابن خطاب و ابوبکر است؛ یعنی تو اگر بخواهی به انتخاب مردم الانی که حکومت دست ما نیست فرض کن حکومت دست ما نیست و ما نباشیم الان بخواهی بروی باید عمر را کنار بگذاری با مبنای تو سازگاری ندارد.

امام حتی می خواهد به دموکراسی هم راهنماییش کند اول آن جا را می زند می گوید در خشت اول دچار مشکل می شوی. دموکراسی هم بخواهی آن جا را باید خراب کنی، الان شما به فرض دموکراسی بخواهید بروید تا جلو بروید سلفی ها می گویند شما کافر هستید چه کار می خواهید کنید؟ حرف این ها طبق مبانی خودشان درست است نه خلافت ابوبکر، نه خلافت عمر و نه خلافت عثمان دموکراسی بوده می خواهید چه کارش کنید؟ دموکراسی را کفر می دانند روایت هم از معصومین ندارند راه توجیه دموکراسی برای آن ها چه است؟ مدل غربی بخواهید برای شان توجیه کنید یا با روایات معصومین یا مدل نظام فهم از کلام معصومین چه کارش می خواهید کنید؟ شما یک روش منطقی بیان دموکراسی برای سلفی ها، برای بنده مطرح کنید.

 امام صادق (علیه السلام) می گوید می خواهید سراغ دموکراسی بروید اول باید مبنا را خراب کنید راهی جز این ندارید. باز با آن ها درگیر می شوی.

 پس دقت کنید دو تا مطلب این جا شد یک: این که ما نیاییم بگوییم ائمه (علیهم السلام) باشند هم رأی مردم دخالت دارد به هیچ وجه من الوجوه امام باشد در انتخاب خود امام رأی مردم هیچ تأثیری ندارد ممکن است برای رشد مردم امام بگوید در این مورد یا آن مورد نظرتان چه است؟ بعدش هم اگر چیزی گفت ولو خلاف نظر مردم بود بر همه واجب است اطاعت کنند. همان طوری که در ماجرای احد همین شد اکثریت مخالفت کردند بر گشتند اما پیغمبر گفت نه من دستور می دهم بیرون از مدینه بروید چه کار می خواهید بکنید؟ مشورت هم گرفت ولی وقتی که مردم مخالفت کردند گفت این جا به حرف تان گوش نمی دهم این جا مصلحت این است که بیرون شهر بروید و بیرون شهر رفتند.

 پس ما نیاییم الکی برچسب های بزنیم با این برچسب ها شیعه قالتاق هستند این ها أَشْبَهُ النَّاسِ خَلْقاً وَ خُلُقاً به خلیفه دوم هستند نه مقداری اول مبنای اعتقادی تشیع را ببینیم هر چه نظام خواهیم درست کنیم دموکراسی که قطعاً هم ما به آن اعتقاد داریم. جمهوری اسلامی قطعاً قبول داریم. اما برای این ها نیاییم آن نظام فکری اهل بیت را فدایش کنیم آن ها اصل کار هستند، ما اگر ولایت فقیهی هم قبول داریم که این ولایت فقیه برای ما نظام جمهوری اسلامی آورده، ولایت فقیه از ولایت ائمه گرفته شده است.

شما آن طرف را خراب بخواهید کنید دیگر ولایت فقیه باقی نمی ماند ولایت ائمه (علیهم السلام) اقلیت یا اکثریت باشند هیچ فرقی نمی کند و حق خلافت تام برای آن ها است. «شئتم ام ابیتم» تعارف بردار برای ما نیست لذا پیغمبر (صلی الله علیه وآله) به عمار گفتند عمار همه مردم یک طرف رفتند علی یک طرف رفت

«فَاسْلُكْ وَادِيَ عَلِي‏»

نام كتاب: بشارة المصطفى لشيعة المرتضى( ط- القديمة)؛ نويسنده: طبرى آملى، عماد الدين أبي جعفر محمد بن أبي القاسم‏ (تاريخ وفات مؤلف: 553 ق‏)، محقق / مصحح: ندارد، ناشر: المكتبة الحيدرية، 1383 ق، ج2، ص146

شاید یک مسئله دنیوی باشد که حضرت علی رفت نه دنیوی هم بود علی طرفش رفت شما طرف حضرت علی برو «فَاسْلُكْ وَادِيَ عَلِي‏» انتخاب مردم در مقابل انتخاب امام صِفر است هیچ ارزشی در مقابل انتخاب امام معصوم ندارد.

مجری:

خیلی ممنونم نکته خیلی مهمی بود در این قسمت برنامه شما به خوبی رویش تأکید کردید در جایی مناسب که اگر امام خودش این اختیار را به مردم می دهد یا جایی که فرمودید با خود مردم مشورت می کند آن هم به لحاظ رشد مردم است یعنی سوالی پرسیده می شود جوابش یا بررسی آن توسط مردم برای رشد آن ها خواهد بود یک حساب دیگری دارد. جایی که امام معصوم دستور می فرمایند باید سمعاً وطاعتا باشد و فقط به او توجه بشود

 (میان برنامه)

مجری:

سلام مجدد خدمت شما بینندگان عزیز و ارجمند، استاد ابو القاسمی عزیز و بزرگوار این جا حضور دارند ادامه این مبحث را ان شاء الله از کلام شما خواهیم شنید.

استاد ابوالقاسمی:

بحث در مورد نکاتی بود که ما نسبت به فرمایشات حجت السلام قنبریان یک سری تحفوضاتی داریم نظراتی غیر از نظر ایشان داریم عرض کردیم ایشان می توانند مطرح کنند و بگویند نه بر نظرهایم دلیل دارم.

 در قسمت هشتم باز تأکید بر این نکته که پیغمبر به زور چیزی را نمی برد و اگر ببرد اشکال دارد سلطان و ارباب نیست که بر رقبه ها مالک باشد در اسلام ارباب نداریم.

این که ارباب گونه رفتار نمی کند یک بحث است این که مالک تمام عالم هستی است یک بحث دیگر است. پیغمبر مالک همه چیست

(النَّبِي أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ)

يامبر نسبت به مؤمنان از خودشان سزاوارتر است.

سوره احزاب (33): آیه 6

نه فقط پیامبر، خدا ذیل آیه

(أُذِنَ لِلَّذِينَ يقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَإِنَّ اللَّهَ عَلَى نَصْرِهِمْ لَقَدِيرٌ)

به کسانی که جنگ بر آنان تحميل گرديده، اجازه جهاد داده شده است؛ چرا که مورد ستم قرار گرفته ‌اند؛ و خدا بر ياری آنها تواناست.

سوره حج (22): آیه 39

به روایات مراجعه کنید ذیل آیه (أُذِنَ لِلَّذِينَ يقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا) که یکی از ادله مهم جهاد، حدیثی است که ذیل آن آمده است آن جا مطرح می کند می گوید دنیا برای مؤمن است اصلاً غیر مؤمن حقی بر تصرف در دنیا ندارد. و آن روایتی که می فرماید خدا زمین را به خاطر محبت فاطمه زهرا خلق کرد

«فَمَنْ مَشَى عَلَيْهَا مُبْغِضاً لَهَا مَشَى حَرَاما»

الطرائف في معرفة مذاهب الطوائف‏؛ نويسنده: ابن طاووس، على بن موسى‏ (تاريخ وفات مؤلف: 664 ق‏)؛ محقق / مصحح: عاشور، على‏، ناشر: خيام‏، ایران - قم‏: 1400 ق، ج1، ص254

هر کس با بغض فاطمه زهرا روی زمین راه برود حرام راه رفته است اساساً ائمه (علیهم السلام)، صدیقه طاهره را مالک تمام عالم می دانیم. بله رفتار آن ها نسبت به عوالم و نسبت به دنیا رفتار ارباب گونه ای که تحکمی باشد نیست. اما نه همیشه گاهی اوقات ضرورت هدایت مردم اقتضاء می کند رفتارهای تحکمی هم داشته باشند. مسجد ضرار را خراب کردند آقا ملک دیگران بود زمینی است مسجد ساختند باید خراب بشود، تو باید طلاق بدهی تو باید ازدواج کنی.

آقا خود شما فرمودید یکی از کسانی که در ماجرای کربلاء نزدیک حضرت بودند گفتند ما جان تو را می خواهیم. می گویند جانت را باید به ما بدهی من از تو جانت را می خواهم یعنی چه؟ یعنی تو باید جانت را در راه منِ سید الشهداء فدا کنی. گفت من یک اسب و شمشیر خوبی دارم گفت نه این ها به درد من نمی خورد، من جان تو را می خواستم، الان اراده کردم جان تو در کربلاء فدا بشود می خواهی بیا نمی آیی ضرر کردی خودت می دانی. پس من می توانم به تو دستور بدهم جانت را هم فدای من کنی مالک بر رقَبه ها است اما استفاده از این ها را در جهت هدایتی انجام می دهد با بقیه فرق می کند.

(اللَّهُ وَلِي الَّذِينَ آمَنُوا يخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ)

خداوند، ولی و سرپرست کسانی است که ايمان آورده ‌اند؛ آنها را از ظلمت ها، به سوی نور بيرون می ‌برد.

سوره بقره (2): آیه 257

که شما خودتان هم خواندید و به آن استناد کردید دقیقاً یکی از مواردش همین جا است چون مالک است با تصرف مالکانه گاهی اوقات شخص را به سمت هدایت می برد. تصرف ارباب گونه گاهی اوقات به سمت هدایت می برد بله این است.

جمله ای فرمودند دیگران بیایند ولی مذهب حقه گم نشود بر سر هویت خود بایستیم این جمله بسیار خوب بود.

یک مثال زدند، مثال بسیار زیبایی بود حتی در جبهه وسط جنگ هم باید باهم باشیم اما دیگری را به عقیده دعوت کنیم. مثال زدند کاش دوستان ایشان این مثال را بشنوند و کسانی که ایشان الان در جبهه ای آن ها قرار گرفته است، چون آن ها بر خلاف فرمایشات ایشان که جبهه نباید در داخل داشته باشیم همین رفقای ایشان جبهه درست کردند بر ضد کسانی که در زمینه اهل بیت کار می کنند. مثال زد گفت اگر فرض کنیم یک جایی جبهه ای باشد در سنگری مسیحی است، شیعه است و سنی هم است دشمن که حمله می کند این نباید بگوید تو شیعه هستی یا سنی هستی یا مسیحی هستی باید سه تایی باهم بلند شوند بروند و دشمن را بزنند. دشمن اگر بیاید هر سه تایشان را می کشد.

اما دشمن وقتی رفت با این که وسط میدان جنگ است چون الان دشمن حمله نکرده این ها باید به آن مسیحی بگویند برادر مسیحی حضرت عیسی دینش چنین است...خیلی مثال خوبی بود همین الان ما به یک سال نیم قبل یا دو سال قبل بر گردیم آقای حامد کاشانی فرمودند ما نسبت به عزیزان فلسطینی کم کاری کردیم اگر این ها امام حسین (علیه السلام) را بهتر می شناختند خیلی بهتر می جنگیدند.

همین دوستان شما چقدر ایشان را کوبیدند، آقای صمصامی چقدر ایشان را کوبید، آقای کمیلی چقدر نشر داد به نظرم آقای یامین پور هم نشر داد گفتند آقا این حرف ها چه است که می زنید؟ آن ها اصلا لازم نیست بیشتر بشناسد همین اندازه محبتی که دارند کافی است شما می خواهی آن ها را شیعه کنی! الان وسط میدان جنگ هم است یک هفته، دو هفته، یک ماه راجع به امام حسین به آن ها بگوییم یا نباید بگوییم. ما این را چه کار کنیم؟ ما اتفاقا موافق حرف های شما هستیم این ها را قبول داریم ما دقیقا همین حرف های شما را می گوییم. فقط ما این ها را بگوییم فحش مان می دهند شما بگویید نشر هم نمی دهند می گویند این طیف حرف ها نباید نشر پیدا کند. یقین دارم دوستان شما این تکه را محال است برای دیگران پخش کنند، چون به ضررشان است.

یک مطلب دیگری مطرح کردند گفتند از خارج فرقه صرف در بیاییم دعوای برحق بودن ابوبکر یا عمر یا حضرت علی را دنیا نمی فهمد.

بزرگوار من روایت نهج البلاغه را خواندم:

«لَنْ تَعْرِفُوا الرُّشْدَ حَتَّى تَعْرِفُوا الَّذِي‏ تَرَكَه‏»

نهج البلاغة (للصبحي صالح)؛ نویسنده: شريف الرضى، محمد بن حسين، ناشر: هجرت، محقق/ مصحح: فیض الاسلام، ‏ص 206

الان من تا بیایم بگویم پیامبر (صلی الله علیه واله وسلم) می گوید همان کسی که غرانیق را داشت همان کسی که ایستاده ادرار می کرد، همان کسی که سحر می شد همان کسی که (نعوذ بالله) صد تا چیز ردیف می کند. من به او چه جواب بدهم؟ می گوید پیامبر شما است. کتاب آیات شیطانی را چه کسی نوشته است؟ رسانه هم که دست من نیست که بگوید آقا شما رسانه ات را ببند هیچی نگو من می روم تبلیغم را می کنم.

آن در رسانه اش دارد ضد پیامبر ما می گوید، من الان بیایم این جا دعوای شیعه و سنی را بگویم یا نگویم، پیغمبر ما که مهم ترین شخص مخالف  (أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ) است بشناسند یا نشناسند این جا چه کار کنم؟ پس این خودش یک دعوای فرقه ای می شود. در خوانش دوستان شما اسم این دعوای فرقه ای است و حال آن که در خوانش که خود شما بیان می کنید این ترسیم درست جبهه است. ترسیم درست مرز است. اسمش را دعوای حق بودن ابوبکر یا عمر نگذارید، اسمش را راهنمایی به سمت هادی بگذارید راهنمای به سمت همان ولی که شما می گویید باید بیاید مرزها را مشخص کند. اگر این کار را نکنید آن ولی وهادی مشخص نمی شود. پس ما فرمایشات شما را قبول داریم مال جایی که دشمنی نیست که بیاید چهره ای پیامبر ما را زشت جلو دهد. اما وقتی یک همچنین دشمنی است یک همچنین کاری کرده ما چه کار کنیم، راه حل جز این نداریم.

نکته ای دیگری گفتند، گفتند ما چون دیدیم انقلاب شده هدایت اذهان را کنار گذاشتیم گفتیم سازمان ها دارند کارش را انجام می دهند. دغدغه بسیار مهمی را مطرح کردند آقا مسئله حجاب چرا به این جا رسید؟ چون ما گفتیم حکومت دست مان است، حکومتی حل می کنیم. و همین مطلب راجع به ولایت فقیه هم پیش آمده از شأن ولایت فقیه به صورت علمی دفاع نشد شبهاتی در جامعه ایجاد شد. گفتیم دست مان است حلش می کنیم. و حل نکردند و دقیقا همین مطلب مبنای اصلی جمهوری اسلامی که ولایت ائمه (علیهم السلام) است و جمهوریت هم مشروعیتش را از معصوم گرفته است شما این را قبول نکنی هیچ طور دیگر نمی توانی تأیدش کنی.

همین جا این مشکل پیش می آید، ما دیگر نیاز نداریم حکومت شیعه است نیاز نیست تشیع بگوییم همان طوری که حکومت است نیازی نیست راجع به حجاب بگوییم که به این جا رسید، حکومت است لازم نیست راجع به ولایت فقیه بگوییم که به این جا رسید حکومت است و تشیع هم به این جا می رسد. شما دغدغه تان خیلی دغدغه مهمی است اما این جنبه اش را هم ضمیمه کنید که در رسانه ها هم باید این گفته بشود الان اگر ما در رسانه هایمان نیاییم راجع به حجاب به صورت واقعا جدی نگوییم و جامعه را بسیج نکنیم آن سنگر اول را آن ها می گیرند. در رابطه با ولایت فقیه هم همین طور است.

من غصه می خورم چرا بحث های دفاع از ولایت فقیه را در صدا و سیما نمی گذارند؟ در صورتی که باید باشد، بحث ولایت فقیه دقیقا باید باشد.

نکته دیگری که مطرح کردند گفتند ما دو تا ملاک باید داشته باشیم یکی بحث غلبه حجت دو قبول امت. بعد مثال شهید بهشتی (رضوان الله علیه) و شهید مطهری (رضوان الله تعالی علیه) و دیگران را زدند.

بزرگوار غلبه حجت به علاوه قبول امت که این حرف ما است دوستان شما می گویند غلبه حجت را کنار بگذار فقط قبول امت باشد و قبول امت هم فقط مسئله دفاع از مظلوم است ما دفاع از مظلوم داشته باشیم درواقع دوستان شما دقیقا خوانش خوارج را دارند به اسم تشیع مطرح می کنند. خوارج می گویند ظلم نباید باشد به هیچ وجه حاکم اگر امام زاده بود هم با او می جنگیم مصلحت و غیر مصلحت هم نداریم امت می گویند ظلم بد است تمام شد و رفت.

لذا همه امت در تقابل با ظلم به ما جمع می شوند غلبه حجت را هم کار نداریم بود، بود و نبود هم نبود. ولایت فقیه مبنایش چه است؟ تشیع مبنایش چه است؟ هیچ کدام این را کار نداریم. این دقیقا نظر دوستان شما است. یک ذره ما به این ها خوش بینانه نگاه کنیم نگاه دیدگاه زیدیه قدیم را دارند حالا یک رهبری هم باشد اهل بیت باشد یک ذره این ها را شیعه اثنی عشری فرضش کنیم رهبرمان حتما شیعه اثنی عشری باشد حرف، حرف زیدیه است.

وجه  فرق دوستان شما با زیدی ها چه است؟ فقط آن ها می گویند رهبر فاطمی باشد این ها می گویند رهبر اثنی عشری باشد. همان را دارد می گوید رهبری که مستبد است ولایتش از ولایت امام که بعد امام چون می تواند تصرف در عالم داشته باشد می تواند اذن بدهد به آن غیر معصوم که شما هم اجازه تصرفات حکومتی داشته باشید.  اما اگر این را حل نکردید چطوری می خواهید ولایت فقیه را حلش کنید؟ 

فرمودید تکفیر نکنید ولی نقد بکنید شهید مطهری نقد می کرد. بزرگوار دهن ها را بسته اند نمی گذارند کسی نقد کند همین دوستان شما تا کسی بیاید نقد کند تکفیرش می کنند خود بنده را با اتهام های مختلف با برچسب زنی های مختلف تکفیر کردند.

دو تا برنامه هم راجع به تحجر مطرح کردند، راجع به تحجر با آقای یامین پور رفتند اول این نکته را عرض کنم که آقای یامین پور ماجرای علامه امینی و آیت الله بروجردی را مطرح کردند این ماجرا را من مفصل در شبکه با مدارک ارائه دادم که فقط ما نقل یک نفر را ببینیم قطعا مناسب نیست. زمان درگیری اعراب و اسرائیل بعد از این که فتوای گرفتند یا همان حواله گرفتن فتوای اقای شلتوت در جواز تعبد به مذهب جعفری.

هدف گرفتن از فتوا چه است؟ خود آیت الله بروجردی گفتند این که ما بتوانیم دیگران را به تشیع دعوت کنیم و آشنایشان کنیم. تا حالا می گفت تو کافری حرفم را گوش نمی داد می خواهم این مانع را از سر راه بردارم.

اصلا مدل فکری آیت الله بروجردی با کسانی که ادعای تقریب و وحدت دارند زمین تا آسمان فرق می کند. من اجمالا این جا مجبور هستم عرض کنم خوب دقت کنید. مثالی که من خیلی جاها زدم

«فَإِنَّ النَّاسَ لَوْ عَلِمُوا مَحَاسِنَ كَلَامِنَا لَاتَّبَعُونَا»

عيون أخبار الرضا (عليه السلام)؛ نویسنده: ابن بابويه، محمد بن على، مصحح: لا جوردی، مهدی، ناشر: نشر جهان، ج1، ص307

آقایان می گویند:

«كُونُوا دُعَاةَ النَّاسِ بِغَيْرِ أَلْسِنَتِكُم‏»

بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بيروت)؛ نویسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ناشر: دار إحياء التراث العربي، محقق/ مصحح: جمعی از محققان، ج67، ص309

دعوتگر بغیر السن باشید، فقط و فقط با عمل. مثالی می زنم ناراحت نشوند فرض کنید دوستان به هندوستان رفته اند همسایه ای آن ها یک فردی است که موش پرست یا آلت پرست است. اما این شخص بسیار مهربان است، بسیار خوش اخلاق است. یک دامداری دارد چند تا شیعه را در آن جا به کار گرفته است، یک مرغداری هم دارد در آن جا هم چند تا شیعه را به کار گرفته است. یک مزرعه هم دارد چند تا شیعه را به کار گرفته است. اما مذهبش کافر است. و چون شما همسایه اش هستید هر هفته برای شما یک شانه تخم دو زرده با یک شقه گوسفند می آورد به شما تحویل می دهد...

این همسایه خیلی هم مهربان است شما بعد از یک سال همسایگی با اون طرف می روید موش پرست بشوید؟ نه. چون نسبت به اعتقادات او شبهه ای جدی داری و او را کافر می دانی.

«كُونُوا دُعَاةَ النَّاسِ بِغَيْرِ أَلْسِنَتِكُم‏»، زمانی است که او مانع از حرف شنوی از شما نداشته باشد شبهه نداشته باشد الان آقایان اهل سنت ما را کافر می دانند فرقی بین من و شیعه و آلت پرست و موش پرست و بت پرست نمی بیند. می گوید این کافر اون هم کافر. آقای بروجردی گفتند اول باید این مانع را کنار بزنیم زدن این مانع چه است؟ از شیخ شلتوت فتوای جواز تعبد به مذهب جعفری بگیرم که ما مسلمان هستیم. بعد که گفت ما مسلمان هستیم تازه حرف شما را می شنود و می توانید دعوتش کنید. اون مانع اولیه را داشت بر می داشت که برداشتن مانع اولیه یا با فتوای اهل سنت است، یا با مناظره است و یا با نوشتن کتاب الغدیر است که مقام معظم رهبری الغدیر را از این باب کتاب وحدت آفرین معرفی کردند. المراجعات را از این باب کتاب وحدت آفرین معرفی کردند. می گوید جلوی تکفیر را می گیرد، تو را تکفیر می کرد جلوی تکفیر تو را می گیرد. مرحوم علامه آیت الله العظمی بروجردی (رضوان الله تعالی علیه) می خواهد جلوی تکفیر را بگیرد. بعد در زمانی هم است که اسرائیل و اعراب در جنگ هستند در آن دوران در مکانی که منسوب به آیت الله العظمی بروجردی است در اصفهان نماینده آیت الله بروجردی علامه امینی را دعوت کرده که ده شب راجع به کفر شیخین صحبت کند. علامه امینی هم بخواهد ثابت کند وقتی عنوان به ایشان بدهند ثابت می کند.

فرستادند که این از طرف ما مناسب نیست چون منسوب به ما است. مرحوم آقای حکیم باشی که همین هفته قبل مرحوم شد گفت من خودم فایل ده شب سخنرانی علامه امینی را داشتم. این ها می گویند سه شب بودند تعطیل کردند تمام شد نه آقا، آقای بروجردی گفتند از شب سوم به بعد به اسم من نباشد. بی سر و صدا می خواهید منبر بروید بروید به اسم منبر رسمی از طرف آیت الله بروجردی نباشد. روی همین هم علامه امینی یک مقدار ناراحت شد ولی منبرش را هم رفته ده شب را هم تکمیل کرده است پس داستان را درست بگوییم. آقای بروجردی می گوید آقا داری منبر می خواهی بری برو اما به اسم من منبر نرو.

آقا من می خواهم دعوت به تشیع بکنم به اسم حکومت نباشد شما چرا جلوی من را می گیری؟ به جای که مکمل همدیگر باشیم این مدل های رفتاری را باید یاد بگیریم در دنیا دارد انجام می شود. آقای بروجردی از آن طرف آن رفتار را دارند و علامه امینی این رفتار را دارد بعدش هم علامه پیش آقای بروجردی آمد گفت آقا قضیه چه است؟ فرمودند من آن فتوا را گرفتم حاضرم هزار تا علامه امینی را فدا کنم ولی این فتوا را از دست ندهیم راست هم می گفت چون علامه امینی فرع این فتوا است. اگر این فتوا نباشد علامه امینی کار نمی تواند بکند. برای این که تو بتوانی کار کنی من این عمل را انجام می دهم. این بینش آیت الله بروجردی است.

می آید داستان را بد مطرح می کند می گوید آقای بروجردی علامه امینی را توبیخ کرد و منبرش را هم تعطیل کرد نخیر منبرش تعطیل نشد ده شبش هم منبر رفت ضبط هم شده بود. اما گفتن رسما به من بروجردی نسبت داده نشود آن هم چه زمانی؟ در اوج آن دعوا طبیعی است که هر آدم عاقلی این حرف را می زند. یک طوری مطرح می کنند انگار مطرح کردن این قضایا بد است. انگار گفتن مبانی تشیع اشکال دارد.

نکته دیگری که مطرح کردند که بسیار خوب بود فرمودند عاشورا از جهت حکم فقهی استثنایی نیست دیگران هم می توانند از این ... داشته باشند، بحث بسیار دقیق و مهم است ما باید این را بدانیم بارها هم مطرح کردیم بحث قیام، بحث تلاش برای تشکیل حکومت، بحث تلاش برای کنار زدن بدعت ها به این مدل سید الشهداء یک استثنا نیست نگوییم امام حسین می خواست جانش را فدا کند برای این که شیعیان را شفاعت کند بقیه ائمه نمی خواستند شفاعت کنند؟

یک حرف ها و تحلیل های بعضی آقایان می کنند واقعا عجیب است. امام حسین قیام نکرده، نه قیام کرده صد در صد هیچ راهی توجیه هم ندارد. تمامش هم بر اساس موازن و دو دو تا چهارتا است فقط شما دو دو تا را تحلیل نمی توانید بکنید چون مبانی تان یک مقدار گیر دارد آن بحث دیگر است. اما وقتی مبنای هدایتگری ائمه (علیهم السلام) روشن شد ما جرا خیلی واضح و مبرهن می شود. از این جهت ما از ایشان تشکر می کنیم نکته ای که معمولا بقیه جرأت نمی کنند.

نکته ای دیگری که مطرح می کنند که دوستان ما هم به ایشان نقدی داشتند ایشان می آیند می فرمایند مرحوم شرف الدین سردمدار تشیع بود، سردمدار وحدت هم بود، از آن طرف کتاب المراجعات نوشته از این طرف هم کتاب و فتاوای در وحدت مسلمانان دارد و چه خوب است کسانی که سردمدار تشیع ولایی هستند خودشان طرفداران علامه امینی معرفی می کنند در زمینه فلسطین هم در زمینه غزه هم وارد بشوند.

بزرگوار من این جا یک بحث جدی مطرح می کنم و از شما هم تقاضا می کنم به جد اگر واقعا طرفدار این نظریه هستید بیا مردانه تا تهش جلو برویم. اگر واقعا دنبال این قضیه هستید الان غزه را جز جمهوری اسلامی کسی حمایت نمی کند همه هم می دانند خود شما هم می دانید. جز جمهوری اسلامی که بر گرفته از فکر امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) و نظریات مقام معظم رهبری است کسی حمایت نمی کند.

پس ما بخواهیم از دفاع غزه صحبت کنیم که واقعا هم می گوییم خودم هم قبلا چندین سال قبل گفتم مردم غزه ناصبی نیستند باید دفاع بشود و مفصل صحبت کردیم. بهترین راه دفاع از غزه چه است؟ این است که از مهم ترین پشتیبانش دفاع کنیم و آن جمهوری اسلامی است. من الان طبق فرمایش شما دو دو تا چهار تا می کنم اگر می خواهی مثل علامه امینی باشی، مثل مرحوم شرف الدین باشی و از تشیع دفاع کنید از جمهوری اسلامی و از غزه دفاع کن. این حرف درست است یا غلط است؟ دم از ولایت فقیه بزن ولایت فقیه را ثابت بکن خودت را طرفدار ولایت فقیه معرفی بکن و طرفدار غزه. این دیگر درست است. پس چطور همین رفقای شما می آیند می گویند آقا می خواهید دم از حضرت علی بزنی اسم ولایت فقیه را نیار، تو با آوردن اسم ولایت فقیه سنی ها را نسبت به جمهوری اسلامی زده می کنی!

می گویند ولایت فقیه یعنی همین که از ولایت حضرت علی دفاع می کند. نمونه اش را هم دوستان هستند شاهد زنده به ایشان گفتند آقا شما در صدا و سیما بحث هایت خیلی خوب بود فقط مشکلت این بود که شما دم از ولایت فقیه می زدی! شما اسم ولایت فقیه را نیار هرچقدر دلت خواست راجع به حضرت علی بگو. این را می گویند. ما این ها را چه کار کنیم؟ نمونه هایش را هم خود شما قطعا مستحضر هستید.

اگر من بخواهم تابع مرحوم شرف الدین باشم خود دوستان شما نمی گذارند آن طرفی که شما ایستادید نمی گذارند. مگر ما می خواهیم نباشد ما دقیقا همین را داریم می گوییم. ما می گوییم طرفدار غزه باش، طرفدار جمهوری اسلامی باش، از ولایت فقیه دفاع بکن و از ولایت امیر المؤمنین هم دفاع کن. و شکاف اجتماعی به حدی که نشود هدایت کرد ایجاد نکن. این حرف ما و نظریه ما است.

دوستان شما چه می گویند؟ می گویند نه، شما دم از ولایت حضرت علی می زنی اثبات خلافت می کنی علامه امینی می خواهی باشی، شرف الدین می خواهی باشی دیگر دم از مسئله غزه و دم از مسئله جمهوری اسلامی، دم از مسئله ولایت  فقیه نزن چرا؟ چون بد بینی نسبت به تو پیدا بشود همین امروز یکی از آقایان یک پستی در تلگرام گذاشته می گوید بله مقام معظم رهبری یک توئیتی زدند راجع به یکی از صحابه، ظاهرا راجع به معاویه است خیلی دعوا راه انداخته است ما نگران همین بودیم.

بگذارید دقیق بیاورم پس از توئیت عربی سخنان رهبر معظم انقلاب در روز اربعین یک جریان رسانه ای گسترده علیه آن ایجاد شد و از مواضع میانی که آن را در این زمان اختلاف انگیز می نامیدند تا کسانی که به دعوای مذهبی شیعه و سنی دامن زدند هرچه توانستند علیه تشیع نوشتند و همچنان می نویسند و راه افتاد. ماجرا چیست؟ مسئله عدم جواز لعن صحابه در اغلب اهل سنت مشترک است لذا موج حمایت از معاویه حتی در پاکستان به راه افتاده بود ولی یزید که جزء صحابه نبوده است محل اختلاف علما است برخی متأثر از تراث اموی در جهان اسلام او را ملعون می دانند ولی جواز لعن او یا هر مسلمان دیگری را نمی دهند. اما این که چرا بخشی از مسلمانان تعبیر جبهه ای یزیدی را بر جبهه ای باطل یا ظلم تطبیق نمی دهند به همان روایت های بر می گردد که درگیری نوه پیامبر با یزید را نوع درگیری درون مسلمانان و در یک روایت اموی نهایتا اشتباه یزید می دانند لذا نمی توانند آن را بر غزه و رژیم کنونی تطبیق دهند.

مقام معظم رهبری گفتند جبهه ای یزیدی به آقایان بر خورده است. حالا می خواهید چطوری حلش کنید آقای قنبریان؟ برای ما حلش کنید. اگر مدل دوستان شما باشیم چه کار باید کرد؟ یا مدل خود مقام معظم رهبری حتی یزید هم نباید شما بگویی! این که ما می گوییم در جبهه ای سید الشهداء (علیه السلام) نافع است که می آید می گوید: «انت علی دین شیطان» حتی عثمان را هم دین شیطان معرفی می کند در آن جا تعارف ندارد. جبهه مشخص شده است الان من جبهه ای دفاع از غزه هستم و من جبهه ای دفاع از غزه شیعه ای اثنی عشری هستم. آقای سید حسن نصر الله صراحتا گفت. گفت من شیعه اثنی عشری افتخار می کنم و از فلسطینی ها دفاع می کنم این ها باید مشخص بشود نه این که حالا ما اسمش را نیاوریم یک طوری صحبت نکنیم ناراحت بشوند، ناراحت بشوند الان رهبری صحبت کرد ناراحت شدند به این ها بر بخورد.

مجری:

آن جای که ضروری است باید گفت.

استاد ابو القاسمی:

باید گفت جبهه ها مشخص است. کسی که در این جبهه می خواهد بیاید خودش را باید تطبیق دهد ولی من نباید یک کاری بکنم آن کسی که می تواند بیاید هم ناراحت بشود و نیاید، راه را باید برایش باز کنم آن کس که یزیدی است یزیدی بماند.

مجری:

چنان که با صراحت گفته می شود شاید تأثیری بیشتری هم داشته باشد چرا که کسی بتواند راهش را به راحتی انتخاب کند. بیننده ای تماس گرفته جناب اقای احمدی از یاسوج پشت خط هستند سلام و عرض ادب جناب اقای احمدی در خدمت تان هستیم بفرمایید

تماس بینندگان برنامه شبکه ولی عصر

بیننده: (آقای احمدی از یاسوج – شیعه)

سلام علیکم خسته نباشید ایام اربعین اقا امام حسین (علیه السلام) را هم خدمت شما بزرگواران تسلیت عرض می کنم. یک سوالی در مورد جناب عمار یاسر (رحمة الله علیه) که درود خدا بر او باد داشتم. این را خواستم بگویم امت اسلامی مسلمانان آن روز را چه شده بود که مثلا جبهه ای حق و جبهه ای باطل را فقط می خواستند به وسیله ای جناب عمار تشخیص بدهند در حالی که خود امیر المؤمنین امام علی (علیه السلام) بزرگ شخصیت اسلامی بوده و اولین مسلمان، اولین مؤمن و اولین ایمان آورنده به خدا و رسول بوده است در همه جنگ ها هم پرچمدار رسول خدا بوده است. چه شده بود که خود حضرت علی را ملاک قرار نمی دادند بلکه به وسیله عمار می خواستند جبهه ای حق و جبهه ای باطل را بشناسند؟ ممنون هستم اللهم عجل لولیک الفرج خداوند یار و نگهدارتان

مجری:

خیلی متشکرم از تماس تان جناب اقای احمدی از یاسوج. حاج آقای ابو القاسمی در خدمت تان هستیم.

استاد ابو القاسمی:

سوال شان این بود که چه شد امیر مؤمنان علی (علیه السلام) در نظر مردم آن دوران به عنوان ملاک حق نبود اما عمار به عنوان ملاک حق شناخته می شد؟

مجری:

آیا اصلا این طوری بوده است یا سوال از پایه باید اصلاح بشود؟

استاد ابو القاسمی:

این دقیقا بر می گردد به همان مطلبی که من در عرایضم مطرح کردم ما در تقابل با جبهه ای حق سه گونه تقابل داریم. گاهی وقت حساسیت روی مضمون است فرض کنیم الان با زیارت عاشورا حساسیت دارند زیارت عاشورا کنار می گذارد.

گاهی اوقات به هر دلیلی حساسیت روی نظام است، سامری حساسیت به حکومت داشت می گفت من حکومت را می خواهم نمی خواهم حکومت دست هارون باشد. گاهی اوقات حساسیت روی فرد است. روی امیر مؤمنان علی (علیه السلام) حساسیت خیلی زیاد بود حسادت به شدت زیاد بود با وجود غصب خلافت روی شخص امیر مؤمنان حسادت بود این جا دو تا مشکل پیش آمده بود یکی مشکل حساسیت روی نظام که نظام را می خواستند بگیرند حسادت داشتند دو مسئله مسئله حساسیت روی شخص امیر مؤمنان بود.

اما این حساسیت ها روی شخص عمار آن قدر نبود، لذا ضد امیر مؤمنان علی (علیه السلام) روایت جعل کرده بودند اما ضد عمار روایت جعل نکرده بودند از این جهت بود که حضرت عمار (رضوان الله تعالی علیه) می توانست در آن زمان ملاک حق و باطل باشد. من دو هفته قبل که سالگرد شهادت حضرت عمار (رضوان الله تعالی علیه) بود روایتی را خواندم که حتی عایشه می گوید من هرکدام از صحابه را بخواهم طعنی در مورد او می گویم غیر از عمار، راجع به عمار هیچ گونه طعنی نمی توانم مطرح کنم. چرا؟ چون روی عمار این حساسیت ها وجود نداشت یک شخصی بود که در آن دوران با تنظیم دقیق نیروها بعضی از نیروها آمده بودند مطالبی را مطرح کرده بودند روی شان حساسیت ایجاد شده بود حضرت عمار طوری با تنظیم نیروهای که امیر مؤمنان انجام دادند در مسیر رفته بود که عمار بتواند یک عده را نگهدارد. همان طوری که گفتیم از یک طرف در روز عاشورا زهیری است که در بین آن ها بوده حتی در صحبت هایش باز نمی آید خیلی طوری صحبت کند که صراحتا بگوید من شیعه اثنی عشری هستم با این که شب عاشورا صحبت های کرده شیعه اثنی عشری بودنش به وضوح مشخص می شود نه این که الان، بلکه مشخص است معارف سالیان سال دارد.

سید الشهدا هم روز عاشورا گفتند اگر حرف های مؤمن آل فرعون اثر می گذاشت حرف های توی زهیر هم در این ها اثر می گذاشت. یک نفر باید داخل آن ها باشد با آن ها ارتباط داشته باشد تا بتواند آن ها را جذب کند این وظیفه حضرت عمار بوده است. یک نفر مثل حضرت ابوذر بوده است یک نفر مثل حضرت سلمان بوده است. هرکدام تقسیم وظایف داشتند مثل پلیس خوب و پلیس بد. این طوری تقسیم کار بوده است یکی از نکاتی باز بر می گردد به همان عرایض حقیر امشب دوست دارم جناب اقای قنبریان اگر راجع به من نظری داشته باشند ما می گوییم باید تقسیم کار بشود رک هم می گوییم آقا یک کسی باید برود دنبال کارهای تقریبی به جد، باید برود دنبال مباحث فلسطین و غزه به جد، اگر می بینند روی امثال ما حساسیت است ما نباید بیایم شما نباید ما را بزنی باید مکمل همدیگر باشیم. ما کارمان را انجام می دهیم شما هم کارتان را انجام بدهید شما حساسیت را از روی ما کم کن ما هم می آییم نسبت به آن معارفی که نسبت به آن دغدغه دارید تبیین می کنیم.

باید باهم همکاری کنیم باید به اصطلاح هم افزایی داشته باشیم اما این که ما بیاییم انحصارگرا باشیم تکفیری که شما می گویید همان انحصار گرایی است. آقا فقط ما باید باشیم دیگری هم نباید باشد، فقط ما باید توی این قضیه کار کنیم دیگری نباید بیاید و واقعا هم جلویش را بگیریم. من سوال می پرسم برنامه شب آسمان برای چه تعطیل شد؟ مگر پر تشکر ترین برنامه صدا و سیما نبود؟ مگر بر ضد وهابیت نبود؟ برنامه ای اقای حامد کاشانی برای چه تعطیل شد؟ تعارف نداریم باید مشخص بشود. که غیر از همین افرادی که الان دور و بر شما را گرفته اند با آن برنامه تقابل کردند؟ سوالی است که باید جواب داده بشود اگر تکفیر است تکفیر عملی به این می گویند، شما دارید دور وبری هایتان هم تکفیر عملی می کنند؛ پس بر گردیم به همان حرفی که داشتم اگر شما مرحوم شرف الدین را سردمدار تشیع و سردمدار وحدت می دانید می گویید باهم قابل جمع است به ما هم اجازه بدهید بیاییم ما هم می آییم در قضیه فلسطین حرف می زنیم.

اگر به نظر شما قابل جمع نیست و حق با دوستان تان است اقلا مکمل ادوار همدیگر باشیم ما یک کار انجام می دهیم شما هم یک کار انجام بدهید همدیگر را نزنیم همان کاری که آیت الله العظمی بروجردی و علامه امینی انجام دادند. آقای امینی شما حرفت را بزن، در جلسه ضبط هم بشود اما به اسم من بروجردی نباشد، باشه به اسم شما نباشد. این نکته بسیار مهم است.

 این ها عرایض حقیر بود امیدوارم که بتوانیم با همین مطرح کردن حرف ها و مبانی و حل کردن این مسائل خیلی سریع تر حداقل یک شخصی است در آن طرف آمده و دارد حرف ها را با مبنا مطرح می کند ما خیلی خوشحالیم چون واقعا آن طرف کسی نبود که بیاید این مبانی را بگوید. و همین الان هم که دارد این مبانی مطرح می شود یک مقداری برای مردم روشن می شود که کجا غلط است کجا درست است، یا ما غلط می گوییم یا ایشان، اتفاقا ما خیلی از جا فرمایشات ایشان را درست می دانیم و شبیه عرایض خودمان می دانیم امیدواریم که بتوانیم با همدیگر مکمل هم باشیم.

مجری:

یک تماس تلفنی دیگر هم داریم اگر موافق باشید آن را بشنویم جناب اقای بهادری از کرج سلام و عرض ادب صدای شما را می شنویم

بیننده: (آقای بهادری از کرج – شیعه)

بسم الله الرحمن الرحیم سلام عرض می کنم خدمت جنابعالی و جناب اقای دکتر ابو القاسمی بزرگوار، جناب اقای دکتر حالا این چیزی که من در ذهنم است انبیاء دو نوع ارث دارند یک اموال شخصی خودشان است که به وارثان خودشان می رسند. یک بخش از ارث انبیاء اصلا از این سنخ نیست یعنی قابل تقسیم نیست یعنی میراث خلیفة اللهی است یعنی شأن نبوت ارث می آورد که پیامبران وارث آن هستند. و باید این ارث را به پیامبر بعدی بدهند نه هر اولاد. پس کره زمین ارث انبیاء است کل کره زمین یا دارای مؤمن از انسان ها هستند یا غیر مؤمن، مؤمنین بحق و حق دارند که زندگی کنند غیر مؤمنین هم یعنی به تبع یعنی حق حیات دارند ولی حق ارث بردن از انبیاء را ندارند.

همین قضیه فلسطینی که الان خیلی از عوام شاید اطلاع نداشته باشند به هرحال این کل کره زمین الان وارثش رسول گرامی اسلام بوده بعد به آقا امام زمان می رسد یعنی صاحبش الان آقا ولی عصر ولی امر مسلمین آقا امام زمان است. الان خیلی ها خبر ندارند این یهودی ها و این صهیونیسم امروز این ها در اصل غصب کردند و این زمین مال مسلمان ها است، آن ها حق حیات دارند ولی حق مالکیت ندارند. این را من می خواستم شما یک توضیح بدهید که بعضی از عوام خیلی این چیزها را نمی دانند. تا می گوییم می گویند تقصیر خودشان است کور شوند می خواستند زمین هایشان را نفروشند. بابا این ها حق مالکیت به هیچ عنوان ندارند چون صاحبش ما مسلمان ها هستیم، قدس مال ما مسلمان ها است. این را اگر برای مردم توضیح بدهید ممنون و سپاسگزارم

مجری:

تشکر از آقای بهادری عزیز از کرج، استاد ایشان بحث ارث را مطرح کردند و بحث منطقی هم است خودتان هر طور صلاح می دانید بفرماید.

استاد ابو القاسمی:

من قبلا روایتی خواندم این روایت را ببینیم در کتاب محتضر حسن سلیمان حلی روایتی آورده:

«يَا عَلِيُّ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى زَوَّجَكَ فَاطِمَةَ وَ جَعَلَ صَدَاقَهَا الْأَرْضَ»

مهریه صدیقه طاهره کل زمین است.

«فَمَنْ مَشَى عَلَيْهَا مُبْغِضاً لَهَا مَشَى حَرَاما»

بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بيروت)؛ نویسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ناشر: دار إحياء التراث العربي، محقق/ مصحح: جمعی از محققان، ج37، ص70

مهریه حضرت زهرا (سلام الله علیها) کل زمین است. هرکسی که دشمن حضرت علی باشد و روی زمین راه برود کار حرام انجام داده است. این یکی از روایات است. و عرض کردم ذیل آیه کریمه:

(أُذِنَ لِلَّذِينَ يقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَإِنَّ اللَّهَ عَلَى نَصْرِهِمْ لَقَدِيرٌ)

به کساني که جنگ بر آنان تحميل گرديده، اجازه جهاد داده شده است؛ چرا که مورد ستم قرار گرفته‌اند؛ و خدا بر ياري آنها تواناست.

سوره حج (22): آیه 39

مجری:

ایشان اشاره ای داشتند به بحث ارثیه پیامبر اکرم شاید نگفتند شاید منظورشان فدک بوده است و در ادامه هم رسیدند به بحث فلسطین که داستان مفصل دیگری دارد.

استاد ابو القاسمی:

تصویر را نشان بدهید کافی شریف جلد 5 صفحه 16 حدیثی بسیار طولانی و بسیار مهم است که اگر این حدیث را ندانیم اصلا مبنای جهاد را نمی فهمیم چه است. جهاد برای مقابله برای ارباب من دون الله است این دیگر اساسش است. اولین روایت باب هم هست.

«بَابُ مَنْ يَجِبُ عَلَيْهِ الْجِهَادُ وَ مَنْ لَا يَجِب‏»

در این روایت می آید یک جمله ای خیلی مهمی مطرح می کند می گوید:

«وَ ذَلِكَ أَنَّ جَمِيعَ مَا بَيْنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِأَتْبَاعِهِمَا مِنَ الْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَهْلِ هَذِهِ الصِّفَةِ»

تمام آن چه که بین آسمان و زمین است برای خدا و رسول و به تبع آن ها برای اتباعشان از مؤمنین است.

«فَمَا كَانَ مِنَ الدُّنْيَا فِي أَيْدِي الْمُشْرِكِينَ وَ الْكُفَّارِ وَ الظَّلَمَةِ وَ الْفُجَّارِ مِنْ أَهْلِ الْخِلَافِ لِرَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه واله وسلم) وَ الْمُوَلِّي عَنْ طَاعَتِهِمَا مِمَّا كَانَ فِي أَيْدِيهِمْ ظَلَمُوا فِيهِ الْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَهْلِ هَذِهِ الصِّفَاتِ»

الكافي (ط - الإسلامية)؛ نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج5، ص16

اگر یک کسی آمده خلاف خدای متعال عمل کرده آن چیزی که در دست او است غصب کرده مالک اصلی خدا است کسی خلاف پیامبر کرده مالک اصلی پیامبر است کسی غیر او انجام داده غصب کرده است این راجع به آن چیزی که جناب اقای بهادری عزیز مطرح کردند و طبیعتا راجع به بحث ارث و میراث پیامبر (صلی الله علیه واله وسلم) این است که این فقط و فقط بعضی از این ها به معصوم می رسد و بعضی فقط به مؤمنین می رسد و بعضی فقط به صدیقه طاهره (سلام الله علیها) رسیده است. ارث انبیاء ارث خاصی است با ارث دیگران قابل قیاس نیست.

مجری:

خیلی از شما متشکرم، حاج آقا دو دقیقه زمان داریم اگر جمع بندی داشته باشیم خوب است.

استاد ابو القاسمی:

جمع بندی عرایض حقیر در نقد فرمایشات حجت الاسلام والمسلمین قنبریان که شخصا از بسیاری از فرمایشات شان استفاده کردیم اما چند نکته را عرض می کنم ما بحث اربابا من دون الله را طوری تطبیق نکنیم که اگر پیامبر اگر امام آمد و از این ملکیتش استفاده کرد هم فکر کنیم همان است نه، اساسا بحث ولایت  (يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّور) است.

(اللَّهُ وَلِي الَّذِينَ آمَنُوا يخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِياؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ)

خداوند، ولي و سرپرست کساني است که ايمان آورده‌اند؛ آنها را از ظلمتها، به سوي نور بيرون مي‌برد. (اما) کساني که کافر شدند، اولياي آنها طاغوتها هستند؛ که آنها را از نور، به سوي ظلمتها بيرون مي‌برند؛ آنها اهل آتشند و هميشه در آن خواهند ماند.

سوره بقره (2): آیه 257

 که موجب می شود ارباب من دون الله نباشد اصلا من دون الله یعنی بدون اذن خدا، از طرف خدا نباشد ممکن است شخصی حق ربوبیت داشته باشد ولی من دون الله نباشد، حق سرپرستی، و حق ولایت داشته باشد اما از طرف خدا است و در چنین جایی وقتی حقی داشت دیگر اصلا مردم هیچ کاره می شوند تمام اذن و ملکیت برای اوست و با همین ملاک اگر جلو برویم بحث جمهوریت و بحث دموکراسی را هم اگر آن ها اذن داده باشند در جاهای که خودشان به صورت مستقیم اعمال ولایت نمی کنند مشکلی پیش نمی آید.

مجری:

از شما خیلی متشکرم، لطف کردید زحمت کشیدید تشریف آوردید. همین طور از شما بینندگان عزیز و ارجمند که برنامه خودتان برنامه راه روشن را تا این لحظه دنبال کردید، چون برنامه خودتان است قطعا ما از انتقادات و پیشنهادات و تماس های تلفنی که شما عزیزان بیننده با شبکه خودتان خواهید داشت استقبال می کنیم. ممنونم که تا این لحظه همراه ما بودید تا برنامه بعد و راه روشن دیگر همه شما را به خداوند بزرگ و مهربان می سپارم خدا یار و نگهدارتان!


  
  • شهاب رحمتی

    14 شهریور 1403 - ساعت 23:29

    سلام خدا قوت به استاد ابوالقاسمی این جلسه از برنامه خیلی عالی بود واقعا نقد و بررسی جریان منیه و بتریه خیلی نیاز هست مجری هم آدم خوبیه هم کارش درسته .

    0 2

راه روشن - بررسی صحبت‌های حجت الاسلام قنبريان با عنوان جبهه حسين (عليه السلام) 2>

اربعین پیاده روی جبهه امام حسین ع بدعت هدایت مردم مرزبندی اعتقادی نظام اجتماعی غلبه حجت و قبول امت دفاع از مظلوم ولایت فقیه